مقدمه :
این تحقیق شامل پنج فصل می باشد که هر فصلی دارای بخشهای است بطور کلی هدف من از این تحقیق این بوده که بدانم خانواده ها تا چه حدی بر روی انتخاب رشته فرزندانشان تاثیر دارند و جامعه ما تا چه حدی به بعضی از رشته ها و مشاغل بها می دهد و برخی از آنها تا چه حد بی ارزش هستند زیرا سالیانه تعداد زیادی از افراد به دانشگاه ها راه می یابند و تعداد زیادی هم فارغ التحصیل می شوند بدون اینکه والدین بفهمند خواست قلبی آنها چیست و اینکه آیا این افراد به این رشته ها و مشاغل علاقه دارند یا به دلیل اجبار والدین تن به این کار می دهند که امروزه این امر در جامعه ما زیاد دیده می شود.
هدف کلی :
مطالعه رابطه انتخاب رشته توسط والدین برای دانش آموزان وعملکرد تحصیلی دانشآموزان می باشد.
اهداف ویژه تحقیق :
مقایسه پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رشته ریاضی فیزیک که خود انتخاب رشته کرده اند با دانش آموزانی که بالاجبار به این رشته آمده اند.
بیان مسئله :
مقایسه پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رشته ریاضی فیزیک آموزش و پرورش کرج که خود انتخاب رشته کرده اند با دانش آموزانی که تحت فشار والدین به این رشته آمده اند.
اگر نقش فرد و خانواده و مدرسه واجتماع را که می توانند در موفقیت فرد موثر باشند درنظر بگیریم آنگاه می توانیم در خصوص واهمیت هر یک از موارد بالا بطور مفصل صحبت کنیم.
لازم به ذکر است که اگر زمینه های لازم توسط خانواده و مدرسه و اجتماع فراهم آید به منظور رشد و تحقق بخشیدن آن انگیزه و هدفهای فرد به مراتب موفقیت او بیشتر خواهد شد که در این خصوص در فصل سوم بخش پایه های علمی و نظریات مربوط به مسئله مورد تحقیق صحبت شده است.
نکته قابل توجه اهمیت دادن و توجه داشتن به تفاوتهای فردی می باشد که گاهی اوقات برخی از خانواده ها به آن توجهی نکرده و می گویند که بله چون فرزندمان این عمل را انجام داده این هم می تواند یکی از زمینه هایی که از طرف خانواده موجبات این موفقیت را فراهم آورد توجه به تفاوتهای فردی بین افراد می باشد و آنگاه این توجه است که اهمیت نقش فرد را در خصوص پیشرفت و یا عدم آن مشخص مینماید لذا چون مقدار و میزان پیشرفت تحصیلی فرد به عوامل و فاکتورهای زیادی بستگی دارد که از میان آنها مهمترینش علاقه و انگیزه و توانایی او می باشد بنابراین سعی شده که در این تحقیق توجه افراد به این فاکتورها جلب شود یعنی شاخص مهم در پیشرفت تحصیلی افرادیکه خود با علاقه انتخاب رشته کرده اند و افرادیکه بدون هیچ انگیزه ای به این رشته تحصیلی آمده اند مورد توجه قرار گیرد وعملکرد این دو گروه با توجه به این فاکتورهای مهم در پیشرفت تحصیلی مورد مقایسه و توجه میباشد.
اهمیت موضوع تحقیق :
در واقع این تحقیق بررسی مشکلات تحصیلی ناشی از تحمیل رشته از سوی والدین و عواقبی که بهمراه این مشکلات برای دانش آموزان مربوطه مطرح شده است از جمله افت تحصیلی مورد توجه قرار میگیرد که این افت تحصیلی ناشی از عدم علاقه شخصی در رشته تحصیلی مورد نظر می باشد.
یکی دیگر از دلایل انتخاب و اهمیت آن در رابطه با بهداشت روانی دانش آموزانی که انتخاب رشته به آنها تحمیل شده است بخوبی قابل بحث می باشد بگونه ای که آیا این انتخاب رشته مطابق با توانایی فردی می باشد ؟ آیا مطابق با علاقه و انگیزه او میباشد؟آیا پیشرفت تحصیلی را می توان به راحتی برای او فراهم آورد یا اینکه تحت فشار و استرس می توان موفقیت و پیشرفت را علی رغم علاقه او می توان داشت.
یکی دیگر از ضرورتهای حاضر کمک به فهم بهتر افت تحصیلی در رشته ریاضی فیزیک می باشد با توجه به اینکه رشته ریاضی فیزیک از نظر اجتماعی مقبولیت بیشتری دارد و نیز با توجه به اینکه احتمال پذیرفته شدن در دانشگاه های برای فارغ التحصیل شدن در رشته ریاضی فیزیک بیشتر است لذا والدین برای افزایش احتمال موفقیت فرزندانشان در کنکور آنها را تشویق می کنند تا در رشته ریاضی فیزیک شرکت نمایند بعضا این تشویق بصورت تحمیل در می آید که بررسی این تحمیل در
عملکرد تحصیلی دانش آموزان قابل بررسی می باشد.
فرضیه های تحقیق :
1-آیا بین پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رشته ریاضی فیزیک که خود انتخاب رشته کرده اند با دانش آموزانی که بالاجبار آمده اند تفاوت وجود دارد.
2-چند درصد از افرادیکه بالاجبار انتخاب رشته کرده اند از تحصیل در این رشته ناراضی اند.
روش انجام تحقیق :
روش انجام این تحقیق بصورت پس از وقوع می باشد و روی دانش آموزان سال دوم دبیرستان انجام گرفته است.
روش آماری :
روش انجام آماری این تحقیق بصورت آزمون T بوده است که به منظور برآورد و محل میانگین جامعه مورد استفاده قرار می گیرد.
نمونه آماری :
50نفر از دانش آموزان را به عنوان نمونه آماری در نظر گرفته ام که آنها را به 2 گروه تفکیک نموده ام که گروهی با رضایت انتخاب رشته کرده اند و گروهی دیگر بالاجبار والدین به این رشته آمده اند.
روش جمع آوری اطلاعات :
روش جمع آوری اطلاعات به دو صورت انجام گرفته است.
الف:با استفاده از پرسشنامه ساخته شده توسط محقق
ب:مصاحبه با مسئولین مدرسه
محدودیتهای تحقیق :
یکی از محدودیتهایی که در ارتباط با انتخاب نمونه برای محقق وجود داشت بدست آوردن نمرات حقیقی و واقعی آنها بود چرا که در واقع نمرات ثلث اول میانگینی از عملکرد دانش آموزان و تاحدودی از نظر آنها نظری بوده نه عملی مثلا نمرات پای تخته وکلاس و دفترچه و از این قبیل وقتی از معلمین و یا خود دانش آموزان سئوال می شود آنها اینگونه اظهار نظر می کردند و رضایتی کامل در میان آنها وجود نداشت.
محدودیت در کنترل محقق :
در واقع آن روائی و پایائی پرسشنامه است که مطالعه خاصی در این مورد صورت نگرفته است.
تعریف عملیاتی واژه ها و اطلاعات:
پیشرفت تحصیلی : بالا آمدن و ترقی نمرات و معلومات دانش آموزان براثر عوامل مختلف
انگیزش: نیروی محرک درونی انسان و عامل جهت دهنده وسوق دهنده به سوی اعمال خاص
مقدمه :
در این فصل به پیشینه یا تاریخچه ای از تحقیق مورد نظر می پردازیم و با نظریه های علمی در رابطه با موضوع طرح شده آشنا می شویم و اینکه آیا تا به حال تحقیقی در این رابطه صورت گرفته و یا نه و اینکه نتایج آن چه بوده و آن را با تحقیق طرح شده مورد بررسی قرار دهیم.
پایه های علمی ونظریه های مربوط به مسئله مطرح شده :
آنچه که بعنوان مسئله ومشکل در این تحقیق مورد توجه قرار گرفته است پیشرفت تحصیلی دو گروه ار افراد می باشد افرادیکه دارای هدف هستند و آنها را دنبال میکنند و افرادیکه دیگران برای آنها انتخاب هدف می کنند یعنی در واقع افرادیکه بنابر علائق و انگیزه های شخصی به دنبال تحقق هدف می روند و گروهی که بدون انگیزه و علاقه هدفهایی را دنبال می کنند و در خصوص این امر یعنی انگیزه پیشرفت نظریاتی وجود دارد که حاصل تحقیقاتی وسیع و بیدریغ محققان و دانشمندان علوم انسانی میباشد.
یکی دیگر از محققان مشهور ونامی که اثراتی در خصوص بحث انگیزه پیشرفت دارد «آلفرد آدلر[1]» می باشد آدلر که به روانشناسی فردی تاکید می کند آدمی را بعنوان یک موجودی که دارای اراده است و می تواند تصمیم بگیرد وانتخاب کند و مسئول در امور خودش می باشد معرفی می کند و او انسان را موجودی در حال شدن و پیشرفت معرفی می نماید و معتقد است که محرک و انگیزه اصلی رفتار بیشتر آن هدفها و انتظارات او از آینده می باشد و کلیه حرکات و جنبشهای فرد همواره متوجه به یک هدف است و او معتقدات که کوشش برای پیشرفت و برتری در واقع یک ضرورت ذاتی است . خوب حالا که اولین مسئله را این صراحت و تاکید بیان می کند معلوم میشود که در واقع با توجه به آنچه که شیوه زندگی فرد از آن یاد می شود نزد هر کسی متفاوت است . لذا این خود انسان است که می تواند با تکیه بر آن توانائیها و آن اهداف وعقاید و احساسات و ادراکات موجبات پیشرفت خود را فراهم آورد نه کس یا کسان دیگری بلکه خود فرد لذا با توجه به یکی از اصول مهمی که در نظریه آدلر وجود دارد و آدلر از آن تحت عنوان میل به تفوق و برتری و پیشرفت یاد می کند باید بگوئیم که این انگیزه پیشرفت خود موجب می شود که رفتار آدمی بطور مختلف وجود داشته باشد بگونه ای که رفتارهای ناشی از انگیزه و هدفها و عقاید و احساسات خود موجبات شکوفایی استعدادها و پیشرفت و برتری و تفوق را فراهم می آورد و به دنبال سلامتی روان وبهداشت روانی فرد را خواهیم داشت در حالیکه فعالیتهای بدون انگیزه و هدف و صرفا براساس تحمیل و بدون توجه به آن هدفها و احساسات وتمایلات علاوه بر عدم پیشرفت و عدم موفقیت رفتارهای نابهنجاری و ناسازگارانه را به دنبال خواهد داشت که آدلر معتقد بود که اینگونه از افرادیکه بدون علاقه و انگیزه و بدون توجه به تمایلات و عقاید آنها تصمیمی برایشان تحمیل گردد در اثر قبول آن تحمیلات وعقاید دچار شخصیت بلی –اما می شوند که از آنها تحت عنوان بیماری و یا عدم سلامتی یاد می کند یعنی معتقد است که اینگونه افراد دچار یک یاس وسرخوردگی خواهند شد بدین ترتیب که فرد آن اعتماد به نفس خود را در اثر تحمیلات و دنبال کردن هدفهایی که جزءشیوه زندگی او نمی باشد از دست خواهد داد و به دنبال آن آدلر برای درمان اینگونه افراد مطرح می کند که باید شرایطی را برای آنها فراهم آوریم که فرد بتواند خودتصمیم بگیرد و براساس آن هدفها و انگیزه ها و تمایلات و شهامت خطر را به او بدهیم یعنی فراهم آوردن زمینه هایی که بتوانداعتماد به نفس خود را به دست آورد.[2]
انگیزش و پیشرفت تحصیلی :
انگیزش را که بعنوان نیروی محرک های انسان وعامل جهت دهنده به آن می توان تعریف کرد در واقع می توان آن را به موتور و فرمان اتومبیل تشبیه کرد و در این مقایسه نیرو و جهت مفاهیم عمده انگیزش هستند و بطور کلی می توان گفت انگیزش از لحاظ آموزش –یادگیری هم وسیله است و هم هدف لذا بعنوان وسیله است که میتواند مانند آمادگی ذهنی و یا رفتارهای ورودی یک پیش نیاز یادگیری به حساب آید و تاثیرش بر یادگیری از امور بدیهی است.
در توضیح این مطلب می توان گفت اگر دانش آموز نسبت به درسی بی علاقه باشد (دارای انگیزش سطح پایین می باشد) به توضیحات معلم توجهی ندارد تکالیف خود را با جدیت انجام نمی دهد و بالاخره پیشرفت جسمانی نخواهد داشت اما اگر علاقه نسبت به مطلب و موضوع درسی مورد نظر باشد (سطح انگیزش بالا باشد) هم به توضیحات معلم با دقت گوش میدهد و هم تکالیف درسی خود را با جدیت انجام خواهد داد وهم دنبال یک سری اطلاعات بیشتر در زمینه مطالب درسی خواهد رفت و هم پیشرفت زیادی نصیبش خواهد شد و در مورد .[3]تاثیر انگیزش بر یادگیری پژوهشهای زیادی انجام شده است و نتایج بدست آمده از پژوهشهایشان نشان دهنده آن است که انگیزش بر یادگیری تاثیر مثبت و مستقیم دارد یعنی انگیزش زیاد به یادگیری زیاد منجر می شود ونکته قابل توجه این است که اگر ما احتمالاتی را که بین دانش آموزانی که با استعداد یکسان می بینیم یکی از دلایل عمده آن همین امر انگیزش می باشد بدین ترتیب در نظریه بلوم که اهمیت انگیزش آمده است انگیزش خود توجیه کننده اختلافات پیشرفت تحصیلی دانش آموزان است.
در این تحقیق نیز سعی شده است که هوش بعنوان یک متغیر تحت کنترل گرفته شود یعنی آزمون هوش (ریون)بعمل آمده و بعد از آن دانش آموزان باهوشبهر یکسان از نظر عملکرد تحصیلی و پیشرفت تحصیلی آنها را مورد توجه قرار داده ودیده شده است که با توجه به هوشبهر یکسان دارای پیشرفت تحصیلی وعملکرد متفاوتی هستند و از طرف دیگر بدنبال کارهای میدانی که انجام شده است از جمله پرسشنامه ها و مصاحبه ها در رابطه با انتخاب رشته تحصیلی دانش آموزان که خود با علاقه انتخاب کرده اند و یا بدون علاقه و انگیزه انتخاب رشته به آنها تحمیل شده بخوبی می توان نکاتی را که بلوم در نظریه اش مطرح می کند دریافت.
بلوم در نظریه یادگیری آموزشگاهی خود بخوبی این موضوع و بحث انگیزش را روشن کرده است بگونه ای که او می گوید: علاقه و انگیزش دانش آموزان نسبت به درس درجریان یادگیری آموزشگاهی هم نقش علت را بازی می کند و هم نقش معلول را یعنی یادگیرندگان علاقمند به مطالب درسی نسبت به یادگیرندگان کم علاقه موفقیت بیشتری کسب می کنند و این موفقیت بیشتر سطح علاقه و انگیزش آنها را نسبت به آن موضوع و موضوع های مشابه به افزایش می دهد.
با توجه به مطالب یاد شده پژوهشهایی برروی دانش آموزان با استعدادهای تحصیلی متفاوت انجام شده است که نتایج حاصل از پژوهشهانشان داده است که دانش آموزان با استعداد تحصیلی نسبتا کم دارای پیشرفت تحصیلی چشم گیری بوده اند و توجه به این مطلب است که ما را متوجه به مفاهیمی چون انگیزش در یادگیری می نماید و بحث انگیزش بخوبی می تواند توجیه کننده پژوهشهای انجام شده باشد.
لازم به ذکر است که این نظریات علمی پژوهشهای انجام شده می تواند هشدار و زنگ خطری برای والدین-معلمان-مسئولانی که امر آموزش-یادگیری و تربیت دانش آموزان و نونهالان را بعهده دارند باشد چرا که این امر مهم یعنی انگیزش در پیشرفت وموفقیت و بدنبال آنها بهداشت روانی آنها می تواند تاثیر بسزایی داشته باشد و بی توجهی به آن موجبات عدم پیشرفت [4] وعدم موفقیت و به دنبال آن یاس و ناامیدی و گاهی افسردگی و مشکلات روحی را بهمراه خواهد داشت.
سابقه پژوهش :
در رابطه با اینکه تا کنون در خصوص این مسئله و مشکل مطرح شده چه کارهای صورت گرفته تحقیقاتی انجام گرفت بگونه ای که به دانشگاههای مختلف از جمله دانشگاه تربیت معلم-دانشگاه الزهرا و مرکز تحقیقات وپژوهشی وزارت آموزش و پرورش مراجعه کرد دو مطلبی ویژه و خاص در این زمینه به دست نیاوردم.
در مرکز تحقیقات وپژوهشی وزارت آموزش و پرورش با مسئولانی که در این ساختمان صحبت کردم و اینطور که آنها مطرح می کردند با توجه به رساله و پایاننامههایی که دیدم این تحقیق کارنو بدون هیچ سابقه و پژوهشی می باشد و علت آن را این مسئولان تا حدودی بی توجهی به امر راهنمایی و مشاوره در مدارس که یکی ازوظایف اصلی شان همین انتخاب رشته تحصیلی می باشد و میدانستند.