قسمت اول مقدمه : کودکان و نوجوانان همه روزه با کوله بارى از کتاب ، دفتر و خوراکى به مدرسه مى روند تا بتوانند با کسب علم و دانش ، قدم در راه پیشرفت و ترقى گذارند .
آنها هر روز مشق مى نویسند ، درس مى خوانند ، در فعالیت هاى گوناگون کلاسى شرکت مى کنند و همه چیز به روال عادى پیش مى رود تا.
..
زمانى که امتحانات شروع مى شوند .
از آن پس چنان آرامش و راحتى آنان به هم مى ریزد که قدرت تمرکز و توجه بر روى ساده ترین مسائل و مطالب را هم از دست میدهند .
کودکان از ابتداى آغاز دبستان و زمانى که وارد مدرسه مى شوند ، هیچ ترس و دلهره و تصورى درباره امتحان و آزمون هاى کلاسى در ذهن ندارند و اساساً روز امتحان با روزهاى دیگر فرقى برایشان نمى کند .
اما ، متاسفانه این والدین ، مربیان و آموزگاران هستند که بچه ها را نسبت به امتحان ، آشفته و پریشان مى کنند ، تا حدى که در سال هاى بعد ، چنان دچار اضطراب امتحان مى شوند ، که از مدرسه رفتن امتناع مى ورزند .
مقدار کمى هشدار و ایجاد انگیزه در وجود دانش آموزان موجب برنامه ریزى براى درس خواندن ، افزایش حس مسئولیت و تلاش بیشتر آنان مى شود ، زیرا مى توانند در جهت مثبت از آن استفاده کنند .
اما اگر فشار و استرس ایجاد شده بیشتر از حد توان و تحمل آنها باشد ، نتایج ناگوارى در بر خواهد داشت که مى تواند باعث کاهش یادگیرى و علاقه بچه ها به درس و نهایتاً افت تحصیلى آنان شود .
اضطراب امتحان ، حالت تشویش ، نگرانى و هیجان ناخوشایندى است که اغلب دانش آموزان و دانشجویان در ایام امتحانات بدان مبتلا مى شوند .
گاهى این اضطراب با سردرد ، سرگیجه ، دل درد ، حالت تهوع ، تپش قلب و تنگى نفس نیز همراه مى شود .
بسیارى از دانش آموزان قبول دارند زمانى که عمیق تر و دقیق تر درس مى خوانند ، اضطراب کمترى براى امتحان دارند ، زیرا هر چه درباره موضوعى بیشتر مى دانند ، تسلط و اعتماد بیشترى هم نسبت به دانسته هاى شان در خود پیدا مى کنند و با هیجان کمترى بر سر جلسه امتحان حاضر مى شوند .
به همین دلیل است که تمامى آموزگاران و مربیان به بچه ها توصیه مى کنند که عادت به مطالعه و تمرین را همواره به صورت رویه زندگى تحصیلى خود قرار دهند .
آنها معتقدند اگر دانش آموزان در خواندن ، نوشتن ، حساب کردن و...
مهارت فوق العاده اى هم داشته باشند ، باز به سختى مى توانند زحماتى که باید طى یک ترم بر دوش کشند ، یک شبه متحمل شوند .
به طور کلى ، اگر بپذیریم که هدف اصلى از امتحان گرفتن ، ایجاد علاقه و انگیزه بیشتر براى یادگیرى بهتر ، ارزیابى میزان پیشرفت دانش آموزان و اصلاح روش هاى تدریس آموزگاران است ، على الاصول نباید موجب ترس و دلهره بچه ها شود .
تنها دانش آموزانى از امتحانات و آزمون هاى کلاسى نگران و مضطرب مى شوند که نسبت به توانایى ها و عملکرد خود در طول ترم اعتماد و اطمینان کافى نداشته باشند .
در این جا به بررسى روش هاى ساده اى که والدین و مربیان مى توانند با به کار بردن آنها ، اضطراب امتحان را در بچه ها از بین ببرند ، مى پردازیم : ۱ _ انجام تکالیف درسى ، تمرین حل کردن و..
.
باید از ابتداى سال تحصیلى با نظم و جدیت دنبال شود .
اگر دانش آموزى در طول ترم تحصیلى خود عملکرد ضعیفى داشته باشد ، تذکر هاى پشت سر هم پدر و مادر در ایام امتحان نه تنها هیچ کمکى به کودک یا نوجوان نمى کند ، بلکه موجب ترس و آشفتگى بیشتر او هم مى شود .
۲ _ هر گونه سخت گیرى بى مورد و تنبیه دانش آموز به دلیل نگرفتن نمرات عالى ، باعث تشدید اضطراب درونى دانش آموز از درس و مدرسه و امتحان مى شود .
راه حل نمرات پایین بچه ها در تنبیه کردن آنها نیست ، بلکه در یافتن راهى است براى رفع علت اصلى آن ، که همانا ضعف یادگیرى کودک است.
۳ _ ترس از شکست و عدم قبولى در دانش آموزانى رشد مى کند که فکر موفقیت و اول شدن ، ذهن آنها را بیش از حد به خود مشغول کرده است .
اگر پدر و مادر خواسته ها و معیارهایى دور از توان و استعداد بچه هاى شان داشته باشند ، آنان را چنان نگران و پریشان مى کنند که راه دستیابى به موفقیت برایشان غیر ممکن و سخت جلوه مى کند .
۴ _ هیچ گاه تفاوت هاى فردى بچه ها را نادیده نگیرید و مرتب نمرات آنها را با هم مقایسه نکنید ، زیرا همین امر موجب ناراحتى ، فشار روانى و بدبینى نسبت به یکدیگر در آنها مى شود .
براى تشویق بچه ها به درس خواندن مى توان به آنها دلگرمى داد و با حمایت هاى کلامى مثبت خود ، آنها را نسبت به استعدادهاى بالقوه شان آگاه کرد تا بدین ترتیب ، ریشه هاى ترس و اضطراب را - که عامل بسیارى از مشکلات روانى است - در آنها از بین برد .
۵ _ ایجاد آمادگى در بچه ها و فراهم آوردن شرایط و امکاناتى که آنها بتوانند با آرامش و راحتى به مطالعه و درس بپردازند ، مى تواند ترس و اضطراب ناشى از امتحان را کاهش دهد .
۶ _ در مواردى نگرش ها و پیش فرض هاى منفى دانش آموزان درباره نحوه امتحان دادن شان ، به شدت بر روحیه آنها تاثیر مى گذارد و موجب اضطراب بچه ها مى شود .
مثل وقتى که دانش آموزى از قبل از امتحان دائم به خود مى گوید : «من هرگز نمى توانم از این امتحان نمره خوبى بگیرم ...» .
در صورتى که اگر همین دانش آموز بتواند افکار مثبت و امیدوارکننده را جایگزین ناامیدى و تلقینات منفى اش کند ، قادر خواهد بود با روحیه بهتر و نشاط بیشترى بر سرجلسه امتحان حاضر شود .
او مى تواند به خود بگوید: «من این درس را خوب خوانده ام و مطمئنم که مى توانم نمره خوبى از آن بگیرم» .
(البته او باید واقعاً درس را خوانده باشد !) نکاتى که والدین و اطرافیان بچه ها ، باید در ایام امتحانات بدان توجه داشته باشند ، عبارتند از : • جدولى از برنامه امتحانى فرزندان تان تهیه کنید و به آنها در برنامه ریزى مناسب ، براى مطالعه درس هاى مختلف کمک کنید .
• با تشویق فرزندان تان در انجام تکالیف و تمرین هاى لازم در ایام امتحانات ، به آنها دلگرمى دهید .
• به فرزندان تان کمک کنید تا به تنهایى پاسخ پرسش هاى درسى اش را بیابند .
• در صورت نیاز با آموزگار فرزندتان در مورد چگونگى انجام آزمون هاى پایان سال صحبت کنید و اطلاعات لازم را از او بگیرید .
• فرزندان تان را تشویق کنید تا در خانه و یا کلاس پرسش هایى را که نمى دانند ، بپرسند .
• نقاط ضعف و قوت درسى فرزندان تان را در درس هاى مختلف بشناسید و حتى الامکان درصدد رفع آنها برآیید .
• به فرزندان تان اطمینان دهید که موفقیت آنها براى تان ارزش و اهمیت دارد .
• نسبت به خواب ، خوراک و آرامش روانى فرزندان تان در روزهاى امتحان محتاط و دقیق باشید .
دقت داشته باشید ، شب قبل از امتحان بچه ها به موقع بخوابند و صبح ، صبحانه اى مناسب و کافى بخورند .
تصور نکنید اگر شب قبل از امتحان تا صبح بیدار بمانند ، مطالب در حافظه شان بهتر جایگزین مى شود .
این کار تنها موجب عدم تمرکز و خواب آلودگى آنها در سر جلسه امتحان مى شود .
• خواسته ها و انتظارات خارج از توان بچه ها نداشته باشید .
• به بچه ها بگویید که امتحان تنها وسیله اى براى سنجش موفقیت هاى کلاسى آنان است .
• هیچ گاه ارزش فرزندان تان را با نمراتى که مى گیرند ، نسنجید .
• همیشه درباره امتحان دادن ، مثبت صحبت کنید و بچه ها را از آن نترسانید .
نکاتى که دانش آموزان باید ضمن امتحان ، بدان توجه داشته باشند ، عبارتند از : • ابتدا تمام سئوالات را به دقت بخوانند .
• پاسخ گویى به سئوالات را از آسان به سخت شروع کنند .
• جواب پرسش ها را با توجه به دانسته ها و معلومات شان بدهند نه بر پایه حدسیات .
• سعى کنند از حاشیه روى پرهیز کنند و تنها اصل پاسخ را بنویسند .
• توجه به زمان داشته باشند و بیش از حد براى یک سئوال وقت نگذارند .
• سئوالاتى را که پاسخى براى آنها ندارند ، کنار بگذارند و به بقیه پرسش ها بپردازند .
در صورتى که وقت اضافه داشتند ، مى توانند با تمرکز بر سئوال ، پاسخ آن را پیدا کنند .
• پاسخ هر سئوال را در جاى خودش بنویسند .
• بعد از پایان پاسخ گویى به سئوالات ، در صورت داشتن وقت ، حتماً ورقه شان را یک بار مرور کنند .
در مورد سئوالات چهار گزینه اى: • ابتدا تمام جواب ها را به دقت بخوانند و سپس جواب درست را علامت بزنند ، شاید پاسخ صحیح ، گزینه چهارم باشد .
• دقت داشته باشند ، هیچ گاه سعى نکنند ارتباطى بین پاسخ هاى صحیح پیدا کنند .
• تنها زمانى که اطمینان دارند پاسخى که اول داده اند اشتباه است ، آن را تغییر دهند .
اختلالات رفتاری دانش آموزان و از آن جمله، اقدام به خودکشی در میان این گروه سنی شاید در همه نقاط دنیا و به دلایل گوناگون رخ دهد، تنها ممکن است کم و کیف آن با هم متفاوت باشد.
اعلام آمار ۲۸۳ مورد خودکشی دانش آموزان در شهر تهران طی سال گذشته از سوی مسئولان آموزش و پرورش پرسش هایی را پیش روی همگان قرار می دهد که دلایل شیوع این ناهنجاری و انتخاب گزینه خودکشی از سوی یک دانش آموز، مهمترین آن است.
هر چند آمار دقیقی مبنی بر تعداد موارد خودکشی دانش آموزان در سطح کشور و علل مشخص آن از سوی مسئولان ارائه نمی شود، اما آنچه همه بر آن صحه می گذارند، یک چیز است: «مشکل عدم کسب مهارت های لازم زندگی.» اگرچه دفتر سلامت و تندرستی وزارت آموزش و پرورش، آموزش مهارت های ۱۰ گانه اجتماعی، عاطفی و ارتباطی را تازه به آزمون گذارده و امید دارد تا با برپایی کلاس های موردی و به تعداد محدود در سطح استانها، این مهارت ها را به دانش آموزان بیاموزد، اما نکته اصلی اینجاست که برای پیشگیری از اختلالات رفتاری دانش آموزان، مهارت های زندگی اجتماعی و توان رویارویی با مصائب و مشکلات را چگونه و از چه زمان می بایست به آنها انتقال داد؟
«باورم نمی شود.
این چه رتبه ای است که آوردی همه امید و آرزوی پدرت این بود که تو در دانشگاه قبول شوی.
این همه برایت خرج کردیم.
معلم بگیر و کلاس خصوصی ثبت نام کن، آخرش چه شد؟
هیچی!
آقا دانشگاه قبول نشده جواب پدرت را خودت می دهی.» دو ساعتی می شد که پسرک ۱۸ ساله سرکوفت های مادرش را می شنید.
می دانست نیم ساعت دیگر همین جملات را از پدرش خواهد شنید.
احساس می کرد آینده اش تباه شده است.
نه شغلی نه مهارتی، از سربازی برگردد تازه باید از صفر شروع کند.
چطور خرج زندگی اش را دربیاورد.
غرورش اجازه نمی داد باز هم از پدرش پول بگیرد.
به مدیر مدرسه فکر کرد.
او هم منتظر رتبه اوست.
صورتش را در دستانش جای داد و دردی سنگین را در سینه اش احساس کرد.
نمی توانست نفس عمیق بکشد.
فقط به تمام شدن این اتفاقات فکر می کرد.
فکرهای احمقانه پشت سر هم از ذهنش رد می شد.
جرأت اجرا کردنشان را نداشت.
هرچه سرکوفت ها بیشتر می شد جسارتش هم بیشتر می شد.
در اتاقش را بست منتظر ورود پدرش به خانه شد.
قوطی خالی نوشابه زودتر از خودش به خانه رسید.
وقتی آخرین ضربه را در کوچه تنگ و تاریکشان وارد کرد، قوطی به سنگی گیر کرد و به لوله گاز کنار در خورد.
دستش را درون جیب شلوارش کرد ولی نیافت.
باز هم کلیدش را جا گذاشته بود، می دانست تا پدر و مادرش با آن حال بخواهند بیایند و در باز کنند، نیم ساعتی پشت در خواهد ماند.
پایش را روی بست لوله گاز گذاشت و پرید روی لبه دیوار و چند ثانیه بعد در حیاط خانه شان بود.
از همان خانه های قدیمی که وسط حیاطش حوض دارد و تعداد زیادی اتاق.
به اتاقک کنار حیاط خیره شد، باز هم چراغی کم نور و دودی غلیظ از پشت شیشه مشجر معلوم بود.
باقی مانده پاکت فالهایی را که مردم از او نخریده بودند را کنار طاقچه گذاشت.
برگشت و پدرش را خمیده و سیاه رنگ در چهارچوب در دید.
تا آمد به خود بجنبد یک سیلی محکم بیخ گوشش نشست.
می دانست باید برای فروخته نشدن همه پاکتها جوابگو باشد.
با بسته ای سفید که به جای پول فالها گرفته بود راهی پشت بام شد.
کنار کبوترهایش همیشه احساس راحت تری داشت.
تمام راه مدرسه به این فکر کرده بود چطور تمام این مشکلات را می توان حل کرد.
بسته سفید را در دستانش فشرد و تصمیم خود را گرفت.
به عادت همیشه، پدرش با توپ پر و با لگد به سراغش آمد.
اما او خواب بود خوابی عمیق که پزشکان هم برای بیدار کردنش راهی نداشتند.
وقتی به هوش آمد دوست داشت همه را ببیند الا برادرهایش را.
خود را به پهلو چرخاند و مادرش را دید.
مددکار بیمارستان همه را بیرون کرد و در کنار دختر ۱۵ ساله سرم به دست نشست.
پرسید چرا و شنید:« بارها به خاطر مسائلی مثل خندیدن در خیابان و یا مورد توجه قرار گرفتن از طرف پسران جوان مورد ضرب و شتم برادرانم قرار گرفته ام.
من سه برادر دارم که کوچکترینشان با اینکه از من کم سن و سال تر است خیر سرش غیرتی تر هم هست.
آنقدر برادرهای بزرگترم را علیه من تحریک می کند که بیایند و بزنند و دست و پایم را کبود و بشکنند.
دیروز وقتی از مدرسه برمی گشتم مرد جوانی از من آدرسی را پرسید.
جواب او را دادم او هم تشکر کرد و رفت .وقتی رسیدم خانه متوجه شدم برادر کوچکترم مرا موقع خداحافظی با آن مرد دیده است و ماجرا را برای برادرهای بزرگترم یک طور دیگر تعریف کرده که آنها فکر کنند من با آن مرد جوان دوست هستم.
طبق معمول قبل از اینکه به من اجازه دهند توضیح دهم یک دل سیر مرا کتک زدند.
پدر و مادرت چه می گویند؟
آنها در مقابل این برخورد غیرمنطقی فقط سکوت می کنند.
دیروز برادرانم مرا به ترک تحصیل تهدید کردند.
من هم بعد از شام با قوطی قرصهای اعصاب مادرم به اتاقم رفتم.
وقتی به عادت همیشه برای رفتن به مدرسه بیدار نشدم متوجه شدند که من ۱۸۰ عدد قرص را خورده ام.
خودکشی پدیده پیچیده ای است که نتیجه مجموعه ای از عوامل اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی است.
خودکشی عمل آگاهانه نابودسازی خویشتن است که در بهترین مفهوم می توان آن را یک ناراحتی چند بعدی در انسان مفهوم سازی کرد که برای مسئله خاص او بهترین راه حل تصور می شود.
این سؤال که چرا یک نوجوان دست به خودکشی می زند نیازمند تحقیق همه جانبه ای است.
تحقیقی که به قول مسئولان آموزش و پرورش هنوز صورت نگرفته و بنابراین اطلاعاتی در مورد عوامل تعیین کننده این پدیده به ویژه در ایران در اختیار نیست.
همه ما در زندگی مان با ناکامی های متعددی مواجه می شویم.
این ناکامی ها باعث بوجود آمدن تعارضات درونی، به همراه استرس در ما می شود.
کسانی که مهارت مواجهه با استرس و پیدا کردن راه حلی برای رفع آن را ندارند، زودتر به بن بست می رسند.
به بن بست رسیدن افراد ربطی به بزرگی و کوچکی استرس و مشکل پیش آمده ندارد بلکه این مهارت و توانایی افراد است که آنها را در مقابل مشکلات به پیروزی و یا به بن بست می کشاند.
این افراد به گفته آذردخت مفیدی روانشناس، با دل خود و «می خواهم » های خود زندگی می کنند.
در واقع این افراد یک «من» سالم واقعیت سنج ندارند.
انسان به دو طریق با مسائل زندگی تطابق پیدا می کند، اول این که واقعیت را می پذیرد و خود را جذب و همگون آن واقعیت می کند و دیگر این که نیروهای خود را به کار می بندد تا واقعیت ها را با آنچه که خود می خواهد همگون کند.
معمولاً افراد یکی یا هر دوی این روش ها را برای مبارزه با زندگی انتخاب می کنند.
اگر کسی نتواند با واقعیتی که دوست ندارد کنار بیاید یا تغییری در آن ایجاد کند، به بن بست می رسد در این بین هیچ فرقی بین کودکان و بزرگسالان نیست.
در واقع افراد خودکشی را به این دلیل انتخاب می کنند که مهارت مبارزه با زندگی را ندارند.
البته دلیل دیگری نیز برای انتخاب خودکشی در افراد وجود دارد که ناشی از «شخصیت بدوی» آنها است.
به این معنی که افرادی که دست به خودکشی می زنند نمی توانند ناکامی های زندگی را تحمل کنند.
احساس آنها به «خشمی» تبدیل می شود که توان تخلیه آن را به صورت درست و منطقی ندارند و خشم به ناکامی را معطوف به خود می کنند.
بچه ها هم به همان دلایلی خودکشی می کنند که بزرگترها چنین راهی را انتخاب می کنند.
در دنیای آنها هم مشکلاتی وجود دارد که آنها را دچار استرس می کند.
این که آنها چگونه از پس استرس های سن خود برمی آیند، بستگی به« مهارتی »دارد که جامعه و خانواده به آنها می دهد.
۲۸۳ نفر از دانش آموزان تهرانی طی سال گذشته مهارت حل مشکل خود را نداشته و راحت ترین راه که همان حذف خودشان است را انتخاب کرده اند.با وجود آموزش هایی که از دوره پیش دبستان (و یا مهدکودک) به دانش آموزان در خارج از کشور داده می شود برخی از آنها هم مهارت زندگی کردن را ندارند و وقتی نتوانند ذهن خود را سامان دهند، بیمار می شوند.
آمریکا کشوری است که در ارائه آمار مربوط به خودکشی دانش آموزان صراحت دارد که بر اساس آمار ارائه شده از سوی مراکز تحقیقاتی برنامه ریزی این کار را انجام می دهد.
براساس آمار دپارتمان علمی درمان بیماری های روانی آمریکا خودکشی پس از اعتیاد دومین عامل مرگ و میر نوجوانان و جوانان ۱۹-۱۰ سال است.
متوسط میزان خودکشی در جوانان و نوجوانان آمریکایی بیش از متوسط درصد آن در جوامع دیگر است، به طوری که آمار خودکشی در جوانان و نوجوانان ۱۵-۱۹ ساله، ۲۰ درصد بیشتر از همین رده سنی در کشورهای دیگر است.
در رده سنی ۱۰ تا ۱۴ سال نیز آمار خودکشی از سال ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۰ دو برابر شده است.
در سال ۱۹۹۲ آمار خودکشی ۱/۶ در هر صدهزار نفر در رده سنی ۱۰ تا ۱۹ سال گزارش شده است که این میزان در سال ،۲۰۰۴ به ۷/۸ درصد در هر ۱۰۰ هزار نفر (در همان رده سنی) رسیده است.
خودکشی آخرین نتیجه بحران های اجتماعی، روانی و خانوادگی است.
خودکشی همیشه با افسردگی ارتباط دارد.
عوامل اصلی خودکشی شامل: ۱- سابقه خودکشی در فامیل نزدیک، ۲- سابقه بیماری روانی، ۳- تحول ناگهانی(مانند طلاق والدین، از دست دادن یکی از عزیزان و یا ضربه عاطفی)، ۴- دوری از اجتماع، ۵- اعتیاد به مواد مخدر، ۶- خشونت در خانواده و ۷- سابقه اقدام به خودکشی است.در دانش آموزان این عوامل کمی متفاوت تر است.
حیدر زندیه معاون آموزش و پرورش تهران، مشکلات تحصیلی و اضطراب را بیشترین معضل دانش آموزان عنوان می کند و می گوید: «ترک تحصیل، فرار و جرایم مشمول اخراج از مدرسه از جمله مهمترین جرایم خاص مدرسه ای سال گذشته و ارتباط با جنس مخالف اعم از تلفن، نامه، صحبت در پارک و...
و همچنین بدسرپرستی و بی سرپرستی از جمله موارد درگیری دانش آموزان در سطح مدارس است.» این موارد از عواملی است که دانش آموز را به بن بست می رساند.
بن بستی که معمولاً نه درخانواده توان مطرح کردن و حل آن را دارند و نه در مدرسه.
از یک مربی تربیتی در هر مدرسه هم نمی توان انتظار داشت که برای هر دانش آموز وقت مجزایی بگذارد.
مسعوده مشایخ ،مدیر انجمن حمایت از حقوق کودکان معتقد است فشارهای اقتصادی و عاطفی از جمله عوامل تحریک کودکان برای ترغیب آنها به خودکشی است.
او می گوید: «بچه ها هم مفهوم تحقیر و تبعیض و تمسخر از طرف والدین و جامعه را می فهمند و هم مفهوم فقر خانواده را.
برخی از بچه ها آستانه تحمل پایینی دارند و برای خلاص شدن از شرایط موجود دست به خودکشی و حذف خود می زنند.
البته اگر پدر و مادری آگاهی لازم برای فرزند پروری نداشته باشند و نتوانند محیط سالمی را برای تربیت فرزندانشان فراهم کنند، رفاه اقتصادی هم عاملی برای جلوگیری از بحران عاطفی کودکان نیست.» تحقیقات نشان می دهد پدیده خودکشی در خانواده های مذهبی به ندرت مشاهده می شود.محیط خانواده به تنهایی موثر در ایجاد و یا رفع تنش ها نیست.
کودکان پس از ورود به مدرسه نیازمند توجه همکلاسی ها و اولیای مدرسه خود هستند.
تعدادی از بچه ها در مواجهه با سال بالایی های مدرسه خود نمی دانند چگونه برخورد کنند.
بسیاری از آنها توانایی گفتن« نه »را ندارند.
بنابر این در مقابل کسانی که مدیر انجمن حمایت از حقوق کودکان از آنها به نام« قلدر »یاد می کند، سر فرود می آورند.
آذردخت مفیدی روانشناس نیز در این باره می گوید:« معمولاً بچه ها طوری تربیت نمی شوند که از عهده مشکلات خود بربیایند.
در مدارس هم یک سیستم دستوری از بالا به پایین حاکم است.
دانش آموز خوب کسی است که حرف شنو باشد.
بچه حاضر جواب که در مورد خواسته های دیگران، نه می گوید گستاخ محسوب می شود.» کارشناسان دفتر برنامه ریزی امور فرهنگی و مشاوره معتقدند که تعداد دانش آموزانی که خودکشی کرده اند(چه موفق و چه ناموفق) مسأله ای محرمانه است.
ما قبول نداریم که این آمار در اختیار افکار عمومی قرار گیرد.
این کارشناسان پس از دسته بندی عواملی که منجر به خودکشی در دانش آموزان می شود معتقدند: مواردی چون داشتن مشکل در مدرسه، مشکل درسی، ناتوانی در ورود به مدرسه، اخراج از مدرسه، انتظارات بسیار بالا یا پایین از جانب والدین یا مراقبان ،اقتدار نامناسب والدین، نداشتن وقت برای مشاهده و برخورد با ناراحتی های عاطفی کودک و محیط عاطفی منفی مشخص با طردشدگی و بی توجهی، انعطاف ناپذیری خانوادگی، احساس حقارت و بلاتکلیفی، احساس یأس و ناامیدی ،جدایی از دوست و یا همکلاسی، پایان یافتن رابطه ای عاطفی یا عاشقانه، مشکلات قانونی یا انضباطی، شکست در مدرسه و ادامه تحصیل، انتظارات بالای مدارس درطول دوره های امتحان، از جمله عوامل مؤثر در ایجاد اختلالات رفتاری دانش آموزان هستند.به طور کلی دلایل اقدام به خودکشی در نوجوانان به چهار بخش تحولات بیولوژیک، مشکلات عاطفی، مشکلات و درگیری های ذهنی و روان پریشی و مشکلات و مسائل اجتماعی تقسیم می شود.گاه تحولات بیولوژیک و به هم خوردن تعادل بدن و ناتوانی شخصی در تطبیق با شرایط جدید عاملی برای خودکشی است.
افسردگی وعدم تعادل روانی در اثر تحولات شیمیایی و درونی بدن، بیماری های فیزیکی و ناتوانایی های فیزیکی (مانند نقص عضو)، تحولات دوران بلوغ، اعتیاد، قرص های روان گردان و...
عواملی در جهت برهم خوردن تعادل روانی و دست زدن به خودکشی است.
شاید بتوان مشکلات عاطفی را از مهمترین دلایل ارتکاب به خودکشی به خصوص در میان دانش آموزان دانست.
غمگین شدن ناشی از بلوغ و تحولات این دوره هیجان و شوک عاطفی، احساس ناتوانی و ضعف که اغلب بی دلیل است، از دست دادن ناگهانی یک موقعیت، شخص و...
غم و اندوه شدید (که گاه ریشه اصلی آن نامعلوم است)، تنهایی، نقصان و کمبود اعتماد به نفس، عصبانیت به خصوص عصبانیت شدید و ناگهانی به دلیل بروز مسئله یا مشکل خاص مخصوصاً مسئله عاطفی، احساس پشیمانی از گناه و شکست عشقی و عاطفی از مهمترین عوامل ارتکاب به خودکشی است.ناتوانی در برقراری ارتباط با دیگران، ترس از جمع و حضور در اجتماع، کمال گرایی بیش از حد، فشار بیش از حد بر خود برای رسیدن به هدفی، خودتنبیهی، تصور نادرست و ترس شدید از مرگ، انتقام از خود که اغلب برای تلافی کردن یک شکست یا لجبازی با خود یا دیگری است.
بزرگ کردن بیش از حد یک خطا یا گناه و انتقام گیری شخصی از خود از دیگر عوامل خودکشی است.
همچنین قطع ارتباط با دوستان، کمبود توانایی های لازم برای مطرح شدن در جمع به خصوص دوستان و همسالان، درونگرایی بیش از حد، احساس تعلق نداشتن به کس یا جایی که اغلب در جوانان و نوجوانانی که با والدین خود ارتباط مناسبی ندارند، کودکان طلاق و ...
اتفاق می افتد.
ترس و نگرانی از وقوع حوادث پیش از وقوع آنها، نسبت دادن صفت هایی چون ناتوان، تنبل، کودن به نوجوانان توسط اجتماع و خانواده و مدرسه و جمع دوستان در اقدام به خودکشی تأثیر دارد.در سال های قبل، پس از طبقه بندی هایی که بر روی اختلالات رفتاری دانش آموزان صورت گرفت برای مقاطع چهارم و پنجم دبستان در برخی از مدرسه های سطح کشور دوره های آموزشی ترتیب داده و هم اکنون در دفتر سلامت و تندرستی وزارت آموزش و پرورش طرحی را در ۶۸ کلاس در هر استان به صورت آزمایشی در حال اجرا کردن هستند که در صورت موفقیت از سال آینده در سراسر کشور اجرا خواهد شد.
در این طرح که به آموزش مهارت های ۱۰ گانه معروف است قرار است مهارت هایی که شامل ۳ بخش عمده، مهارت های اجتماعی، مهارت های عاطفی، و مقابله با هیجانات و مهارت های تفکر و اندیشه می شود به دانش آموزان شش مقطع پیش از دبستان تا پنجم دبستان آموزش داده شود.در بخش اجتماعی مهارت های ارتباطی، قاطعیت، گفتمان بین فردی و همکاری قرار دارد، در بخش مهارت های تفکر و اندیشه توانایی هایی برای تفکر خلاق، تفکر نقاد، درک نتایج اعمال، تصمیم سازی و حل مسئله و جایگزینی پاسخ های متفاوت به دانش آموزان یاد داده می شود.
و در بخش مقابله با هیجان مهارت هایی چون کنترل استرس، خشم و احساسات در قالب کارگروهی آموزش داده می شود.ریاض غیرتمند مدیرکل دفتر بهداشت و تغذیه وزارت آموزش و پرورش در پاسخ به این سئوال که چه چیزی باعث می شود به این نتیجه برسیم که دانش آموزان ما این توانایی ها را ندارند؟
می گوید: «مسئله این نیست که بچه های ما توانایی دارند یا ندارند، مسئله این است که این توانمندی ها را باید به صورت علمی بدست بیاورند.
ما موظف هستیم مثل خواندن و نوشتن این مهارت ها را در اختیار دانش آموزان قرار دهیم.
این مهارت ها حقوقی است که دانش آموزان برگردن ما، مسئولین و خانواده ها دارند.
ما باید روش درست اندیشیدن، روش برخورد با مشکلات و...
را به دانش آموزان یاد دهیم.
مشکلاتی چون بیکاری، تنش های دوران بلوغ، خشم، استرس و...
و جایی که خانواده و معلم نیستند بتوانند پاسخ صحیح به عوامل داخلی و خارجی بدهند.» دانش آموزانی که توانایی برخورد با استرس را ندارند دچار افسردگی می شوند.
بنابراین برای گریز از آن ساده ترین راه که همان حذف خود است را انتخاب می کنند.
«انتخاب مقطع پیش دبستانی تا پنجم دبستان این مزیت را دارد که دانش آموزان از همان سال های اولیه تحصیل و حضور در جامعه بتوانند استرس های خود را کنترل کنند.
این توانایی شامل استرس ناشی از مواجهه با معلم هم می شود.» این را وی در ادامه گفت.
او در ادامه افزود: «معلم های ما نیز در کنار این برنامه به صورت غیرمستقیم این آموزش ها را خواهند دید.
بهترین حالت در این طرح آن است که خانواده ها هم در توسعه توانایی های فرزندانشان شریک شوند.»وی معتقد است :اگر چه برای آموزش دادن این مهارت ها کمی دیر اقدام شده است اما مهم این است که ما شروع کرده ایم.
گلی که مسئولان در حال کاشت آن در مدارس ابتدایی به صورت آزمایشی هستند در سال های خیلی خیلی دور نوید بهار را خواهد داد.واقعیت این است که نظام آموزش و پرورش ما یک نظام مبتنی بر محفوظات و جدای از زندگی است،به طوری که حتی در کلاس هایی که هفته ای دو ساعت دانش آموزان دبیرستانی در آن قرار است مهارت زندگی کردن را یاد بگیرند نیز از همین سیستم استفاده می شود.
در کلاسی که باید درس مشارکت، دموکراسی، آزادی، احترام به شخصیت دیگران، همکاری و...
آموزش داده شود از همان روش سنتی استفاده می شود که در آن دانش آموز مورد توهین، تهدید، تحقیر ، تنبیه کلامی و بدنی قرار می گیرد.
کماکان در این دو ساعت نیز معلم تنها دانای کل و دانش آموز نادان مطلق است.
شیرزاد عبداللهی کارشناس مسائل آموزش و پرورش مشکل سیستم آموزشی را نداشتن «تئوری تربیتی مدرن» می داند و می گوید: «در مدرسه های ما هنوز الگوهای قدیمی حاکم است.
علاوه بر سختگیری های نظام آموزشی قدیمی، اجازه پرسشگری به دانش آموزان داده نمی شود.
در تربیت سنتی شادی، زیبایی و خنده کمتر ارزش تلقی می شود.
ما با این تئوری نه تنها نمی توانیم مهارت زندگی کردن را به دانش آموزان یاد بدهیم، بلکه باعث بوجود آمدن ناهنجاری های رفتاری و اخلاقی در آنها می شویم.
مخصوصاً در شرایطی که در این نظام دانش آموزی را پرورش می دهیم که امید به آینده ندارد.در این سیستم غایت تعلیم و تربیت موفقیت در کنکور است.
از آنجایی که تنها ۱۰ الی ۱۵ درصد موفق به ورود به دانشگاه می شوند، اکثر دانش آموزان در سال های پایانی دچار پوچی و ناامیدی می شوند و احساس بیهودگی می کنند.
خودکشی یکی از ناهنجاری هایی است که دانش آموزان به آن دچار می شوند.گرایش به مواد مخدر، پرخاشگری و اعمال رفتارهای ضد اجتماعی همه معلول این سیستم هستند.»در شرایط کنونی ارائه و اجرای طرح های مهارت دهی به دانش آموزان کارهای کوچک ولی مؤثر است، ولی به شرطی که در سیستم آموزشی حاکم در مدارس تجدیدنظر کنیم؛ سیستمی که به عقیده کارشناسان هر گونه نوآوری را در خود حل کرده و تنها پوسته ای را از آن باقی می گذارد.
شیرزاد عبداللهی با اشاره به تحقیقی که در مورد سیستم آموزشی کشور ژاپن انجام داده است، می گوید: «هدف اول سیستم آموزشی ژاپن و بسیاری از کشورهای پیشرفته فراهم آوردن محیطی دلپذیر برای دانش آموزان در مدرسه است.
شرایطی که دانش آموز رفتن به مدرسه را به تعطیلی آن ترجیح می دهد.
تا این شرایط آماده نباشد هیچ آموزشی داده نمی شود.
آنها چیزی به نام امتحان که باعث بوجود آمدن استرس می شود ندارند.
ارزشیابی مستمر نمره دانش آموز را مشخص می کند.
هر فرد با گذشته خودش مقایسه می شود نه با دانش آموز دیگر.»