پیشگفتار
انقلاب اسلامی ایران، تنها یک جهاد و مبارزه سیاسی برای تغییر یک حکومت یا رژیم طغیانگر و ظالم و مستبد نبود، بلکه نهضت بیداری یک ملت در برابر صف خودکامگی، استعمار و از خودبیگانگی بود.
حرکت بیداری برای مقابله با استعمار و برکندن مبانی فرهنگی ، اعتقادی و آئینی یک ملت بود. حماسهای برای احیاء آئین و فکر و اندیشه دینی، اعتقادی و باورهای دیرین و پا بر جای یک ملت بزرگ بود. یک حماسه عظیم بود که با همت و غیرت مردمی بپاخاسته، برای صیانت از ارزش های دین باورانه خود بسیج شدند.
اینچنین حرکتی توانست، با دست آویزی به اصول و آرمانها و ارزشهای مکتبی خود، تحولات بسیار گستردهای را در سنگرهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و همچنین اقتصادی و منطقهای مارا در جهان بدنبال داشته است. باید از بهترین تعبیر نهضتهای اسلامی برای این عملکردها و پیامدهای عظیم و امیدبخش به دنبال آن از کلمه تجدید حیات استفاده کنیم و اینچنین در یک نگاه فرهنگی میتوانیم این را "حیات طیبه یک ملت " بخوانیم.
و اگر در بحثها و گفتمان انقلاب یا همین حیات طیبه خوب نگاه افکنیم اینگونه میبینیم که:
* آرمانها و آئین و اصول فرهنگ اسلامی تکیه گاه و سنگر رهایی بخش برای دست یابی به پیروزی ملت و انقلاب بود.
* بهرهبری از فرامین و تعالیم اسلام و ائمه هدی
* ایجاد و املای عدالت اجتماعی به ویژه عزت بخشیدن به قشر عظیم زنان و رد زمینههای تبعیض در قوانین جامعه
* پرهیز از وابستگی و قطع هرگونه ریشههای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی
* گزینه خود باوری به آنچه استعداد و توانایی به حساب آید
* سخت کوشی، همبستگی و جهاد برای استقلال برای رسیدن به تکامل
* ضرورت توجه به خطر از خودبیگانگی فرهنگی
* توسعه تعلیم و تربیت عمومی و عالی در همه نقاط کشور و به حداقل رساندن گزینه بیسوادی
و خود این اهداف و وجود سرشار گزینههای بالا باعث شکل و حجم بخشی به هدفهای فرهنگی در این راستا است.
مقدمه
شاید بارزترین حقیقتی که بتوان درباره اندیشه اسلامی معاصر در مسائل زنان گزارش کرد، آن است که این نگرش دگرگون یا بازسازی نمیشود و به صورتی در نمیاید که زنان آن را بپذیرند و با آن هم رای و موافق باشند، مگر اینکه خود بانوان برای دگرگونی و نواندیشی در زمینههای معرفتی و علمی نقش داشته و سهیم باشند.
حال پرسش آن است که ایا بانوان توانستهاند نواندیشی اسلامی در مسائل زنان،نقش داشته باشند؟ اگر به بررسی میزان سهم و نقش فکری و فرهنگ زنان در زمینهها و بسترهای مربوط به آنان بپردازیم، حتماً بدین سؤال میرسیم و باز خواهیم پرسید: ایا این فعالیتها پیشروانه بوده و رنگ و بوی پیشرفت دارد، یا عقبگرد بوده و پسرو شمرده میشود، یا اینکه مردّد است؟!
آنچه در این باره به شکل اساسی بدان میپردازیم، نگرش زنان و ارزیابی آنان از فعالیتهای فرهنگی و فکری در این زمینه است.
البته مقصود از این گفتار و مقاله، منحصر کردن فعالیتهای زناان در قضایا و امور مربوط به خود نیست و نیز مقصود آن نیست که بانوان جز درمسائل متعلق به خویش، آگاهی و تخصص ندارند (این پندار را بانوان نپذیرفته و رد میکنند و درحق خود ناروا میشمرند) بلکه مقصود آن است که زنان، به مسائل خویش آگاهتر و نزدیکترند،
و بیش از همه نسبت بدان قضایا درایت و معرفت دارند، طبق درک و برداشت بانوان، این مسائل گرفتار کژاندیشی و سوء برداشت شده، به گونهای تفسیر و بیان میشود که به دور از عدالت اسلامی است،در نتیجه نیازمند بازنگری و تصحیح میباشد؛ و این وضع نابسامان وقتی پیش میاید که زنان در فعالیت و نظر دادن در مسائل و امور مربوط به خود، کنار نهاده شوند.
در حقیقت وقتی که زنان پیشرفت خود در زمینههای فکری و فرهنگی را اعلام کردند درخواست داشتند وقتی از امور و مسائل خویش سخن میگویند، بدانان گوش دهند. اینان درک کرده و آگاه شده بودند که در ادای نقش فکری و فرهنگی خود در مسائل مربوط به خویش، بسیار عقب ماندهاند، بانوان از این وضع به تنگ آمده، می خواستند خود از خویش سخن بگویند، تا بدین وسیله وجود و حضور خود را ابراز کنند و آنچه را در نبود و غیابشان بدانان تحمیل گشته بود، رد نمایند.
از آن زمان که زنان دیدگاه خود را ابراز داشتند (که بیانگر آگاهیهای نوینی بود که به دست میآورد و نیز مبین بیداری فکری و فرهنگی آنان بود)در افکار و تصورات و دیدگاه هایی که طرح میکردند دقت داشتند، در نتیجه فهمیده میشد بیان آن دیدگاهها مورد نیاز بوده، میباید به آنها اهمیت داده و راه را برای طرحشان گشود، نیز میفهماند آنچه توسط بانوان بیان میشود، چه قدر ارزشمند است، چون اندیشه اسلامی را برمیانگیزاند و به جدل و بحثهای جدی وا میداشت و باعث میگشت به شیوه جدید و متفاوت با گذشته، درباره امور و مسائل زنان بحث و بررسی شود.
میتوان گفت اگر اندیشه اسلامی درباره نگرش به مسائل زنان دچار ضعف و کاستی شده بود، به سبب آن بود که زنان در بیان نگرش فکری و فرهنگی خویش گرفتار ضعف و ناتوانی بودند. وقتی این پدیده را درک میکنیم که شاهد باشیم چگونه زن وقتی سعی و تلاش کرد بر این ضعف چیره شود و بتواند افکار و تصوراتی را که دارد، بیان کند و از آنها دفاع نماید؛
وضع بهگونهای گشت که درباره «اندیشه اسلامی در مورد زنان» بدون فهم و دانستن سخنان زنان نمیشد سخن گفت و میبایست دانست چگونه زن خود را مینگرد و باور دارد، نیز باید دانست نظر او درباره مسائل و امور مربوط به خویش چه و چگونه است.
شاید به فهم زنان، رسیدن به چنین برایندی یا نزدیک شدن و توجه بدان، پیروزی فکری و فرهنگی شمرده میشد، زیرا باعث میگشت به دستآورد و باور اخلاقی و اجتماعی تبدیل شده، بدانجا بینجامد که برای دستیابی به خواستهها و پشتیبانی از حقوق زنان و نیز بهبود زندگی و معیشت بتوان از آن بهره جست.
اما تردیدی نیست که اندیشه اسلامی، سدههای سخت و طولانی را شاهد بود، چنانکه زنان در سدهها گرفتار ناتوانی بودند و به گوشهنشینی و عزلت کشانده شدند،درنتیجه تأثیر و فعالیت خود را از دست داده، نمی توانستند به حقوق خویش دست یافته، خود عهدهدار مسائل خویش گردند، گرچه توان بالقوه داشتند اما نه در تاریخ و نه طی سدههایی، شایستگی و کفایت بانوان به منصه ظهور نرسید و در زمینههای فکری و اجتماعی، اثری از آن دیده نمیشد. با این حال، دیر رسیدن به چنین برایندی، بهتر از هرگز نرسیدن است.
محتوای مقصد و منظور فرهنگی انقلاب:
1- ترویج و اعتلای و اهداف فرهنگی انقلاب اسلامی و بالندگی و صدور آن درسطح جامعه و جهان
2- فرهنگزدایی: پاکسازی جامعه اسلامی از هر چه متعلق به فرهنگ بیگانه و منحرفین بوده و تبدیل کردن آن به یک فرهنگ درست و مستقل
3- برداشت و وصول اخلاق و اوصاف الهی و دینی و نشر ان در مسیر حرکت انقلاب
4- تحکیم ارتباطات در کشورها و تقویت مراودات و وحدت امت اسلامی در وحدت کلمه در کل جهان
الف: ترویج فرهنگ و ادبیات نافذ فارسی و تحکیم آن؛ ب: ایجاد و شکوفاسازی فرهنگ اسلامی؛ ج: تعمیم علمو دانش با لاخص سواد تعلیم و تربیت
5- حفظ حریم و حرمت انسانی در تمام عرصه ها ی اجتماعی اعم از اقتصادی سیاسی و فرهنگی و قضایی
6- مبسوط ساری و حمایت در زیر کارهای لازم برای شکوفایی استعدادها ونوع آوری و ابداع و اختراع و ابتکارات در جامعه.
الف: ایجاد فضا و شرایط لازم برای مطالعات و تحقیق؛ ب: ایجاد روحیه نقدو تحلیل در ایجاد نتیجهگیری در برخورد با عقاید متعارض.
7- ترویج و بسط عقاید صحیح در بر خورد با معارضین از هر نوع آن و زمینههای رسیدن به برداشت صحیح در مقابله با این دست عقاید به خصوص در بخش تبلیغاتی بیگانگان.
8- انتشار و گسترش روحیه ایستادگی برای رسیدن به عدل و قسط در امور جامعه (عدالت گرایی).
9-بسط و سوق دادن جامعه به سوی سالم سازی جسمی و روحی که خود یک پایه ضروری اجتماعی است .
الف: همگانی کردن تربیت بدنی و ورزش؛ ب: سوق دادن و ارتقاء بخشیدن به هنر و زنده کردن هنراصیل و سازنده همراه با نگرش اسلامی.
10- تلاش و همراه و کمک در فراهم سازی زمینههای رشد جوانان آینده ساز در به دست آوردن پیش نیاز حرکت و بالندگی و مسئولیتپذیری و حضور مستقیم و مشارکت هرچه بیشتر آنان در عرصههای مختلف.
الف: ایجاد روحیه و شخصیت و تحکیم مقام و مربوط به زنان مسلمان در همه امور بخصوص جنبه تربیتی نسل آینده؛ ب: فعال سازی زنان در همه زمینهها و مشارکت آنان در امور مربوطه.
عاشورا؛ پیامی به بانوان
عاشورا را نمیتوان در قلمرو قشر خاصی محدود کرد. تأثیر درسهای آن برایهمگان است، از این رو پیامهایی که میدهد، عام و برای همگان میباشد، مخصوصاًزنان. و از آنجایی که نیمی از افراد جامعه را بانوان و دختران تشکیل میدهند و از آنجا کهدر نهضت عاشورا سهمی عمده و قابل ملاحظه بر دوش بانوان کاروان حسینی استوار بودو عاشورا ماندگاری خود را تا حد زیادی مرهون فداکاریها و قهرمانیهای خانواده امامحسین(ع) بخصوص زینب کبری است، از این رو پیامهای عاشورا خطاب به زنانمسلمان است تا هم رسالت اجتماعی و سیاسی این قشر را نشان دهد و هم خنثی کننده تبلیغات سوئی باشد که دیدگاه اسلام را از محروم کردن زنان از مشارکت در کارهایاجتماعی و حضور در صحنه، معرفی میکند و هم نقش زنان در پشتیبانی از مبارزاتمردان و جوانان، نشان دهد.
همچنین آمیختن عفاف و پاکدامنی را به تلاش و مجاهدت اجتماعی قابل اجرابنمایاند و هم به مسئولیت شهید پروری و تربیت نسلی با ایمان، شجاع و مدافع حق،توسط بانوان اشاره کند و هم به تبلیغ و تبیین مرام و اهداف شهیدان بپردازد.
پیام های عاشورا
1- مشارکت زنان در جهاد.
2- آموزش و الهام صبر و مقاومت.
3- پیام رسانی پس از یک حماسه و انقلاب و جهاد.
4- روحیه بخشی به رزمندگان و بازماندگان شهدا.
5 - مدیریت خانواده های شهدا و بازماندگان نهضت در شرایط دشوار.
6- حفظ ارزشها و پایبندی به اصول، حتی در شرایط اسارت.
زنان حاضر در عاشورا، برخی از اولاد علی(ع) بودند و برخی، جز آنان، چه از بنیهاشم یا دیگران، از فرزندان امیرالمؤمنین میتوان از زینب، ام کلثوم، فاطمه، صفیه، رقیهو ام هانی، نام برد.
سکینه و فاطمه نیز دختران سیدالشهداء بودند که در نهضت مشارکت داشتند.
رباب، عاتکه، مادر محسن بن حسن، دختر مسلم بن عقیل، فضه نوبیّه، کنیزخاص امام حسین، مادر وهب بن عبدالله و... از جمله زنان حاضر در کربلا بودند.
پنج نفر از خیام امام حسین(ع) به طرف دشمن بیرون آمدند، آنان عبارت بودند ازکنیز مسلم بن عوسجه، ام وهب زن عبدالله کلبی، مادر عبدالله کلبی، مادر عمرو بن جنادهو زینب کبری3 که نقش چشمگیرتری از دیگران داشت. ام وهب، زنی بود که در عاشوراشهید شد، آن هم بر بالین شوهر شهیدش.
در عاشورا دو زن از فرط خشم و عصبانیت و احساس، به حمایت از امام برخاستندو جنگیدند: یکی همسر عبدالله بن عمیر، دیگری مادر عمرو بن جناده که یادشانخواهدآمد.
همسر زهیر بن قین در راه کربلا همراه شوهرش به امام حسین(ع) پیوستند، بهنقلی، رباب همسر امام حسین(ع) ، نیز مادر سکینه و عبدالله رضیع هم در کربلاحضورداشتند.
سخنرانیهای زینب، ام کلثوم و فاطمه بنت حسین در کوفه و شام، کاخ یزید ویزیدیان را لرزاند.
مشارکت زنان در جهاد
وقتی حضرت مسلم به نمایندگی از سوی امام حسین(ع) به کوفه اعزام شد وهزاران نفر با او بیعت کردند، با آمدن ابن زیاد به کوفه و دگرگون شدن اوضاع، مردم نیز دورمسلم بن عقیل را خالی کردند و او تنها و غریب و سرگردان در شهر کوفه میگشت و پناه ومأمنی نداشت.
طوعه، زنی فداکار بود که وقتی مسلم را شناخت، با آنکه شهر، پرآشوب بود، او را بهخانه خویش راه داد و پذیرایی کرد و با این عمل مخاطرهآمیز و شجاعانه، وفاداری خویشرا به امام حسین(ع) و نماینده او نشان داد.
درها همه بسته بود در قحطی مرد فریاد نشسته بود، در قحطی مرد
یک زن، شب کوچههای بن بست غریب مردانه شکسته بود، در قحطی مرد