از محبت دُردها صافی شود وز محبت دردها شافی شود
مقدمه:
نقش محبت و مهروروزی در فرآیند تعلیم وتربیت
محبت نیاز اساسی و طبیعی انسان بالاخص کودکان است. یکی از عللی که آدمی را از تنهایی گریزان و در جمع سرخوش میسازد این است که در تنهایی محبّتهایی ندارد و تمایلات آدمی در آن برآورده و ارضا نمیشود. محبت مهمترین عامل سلامت روح کودک و عدم آن موجب ناهنجاریهای روانی است. کمبود محبت مشکلاتی را پدید میآورد که نه تنها برای طفل زیانبخش است بلکه زمینه را برای آشفتگیهای اجتماعی فراهم میسازد تعالیم اسلامی برای رشد شخصیت انسان مربیان را امر به محبت و مهربانی نسبت به کلیه اقشار مینماید.
شرایط محبت به کودکان:
1- محبت در کودک باید راستین باشد، زیرا کودکان محبتهای تصنعی و ساختگی را خوب درک میکنند و از آن متنفرند ممکن است کودک حقیقت این مسأله را خوب بفهمد ولی هرگز به زبان نیاورد.
2- محبت باید به گونهای باشد که کودک مزه آن را بچشد و این امر زمانی امکانپذیر است که ما عملاً محبت خود را به او نشان دهیم بدین سان فقط دوست داشتن کودک در دل او علاقمندی قبلی به او کافی نیست او باید نشانههای محبت ما را ببیند و آن چه که در درون ما هست آشکارا حس کند این کار معمولاً از راه تغذیه، مراقبت ما، توجه به او امکانپذیر است. تحسینها، تشویقها، همبازیشدن با او جلوههایی از ابراز محبت به کودک هستند.
3- محبت به کودک نباید بستگی به موقعیت او داشته باشد به عبارت دیگر نباید به او ابراز محبت کرد از آن بابت که او زیباست چشم و موی قشنگی دارد، رشدش خوب است و یا در منزل کارهای خوشایند انجام میدهد و این جنبهها زمینه را برای محبت بیشتر فراهم میآورند ولی نباید به عنوان ملاک محبت در تعلیم وتربیت مورد استفاده قرار گیرد.
4- محبت اولیا ومربیان نسبت به نوجوانان در حضورشان باید یکسان باشد زیرا تبعیض در محبت نسبت به یکی از کودکان باعث رنجش دیگری میشود. پیامبر اسلام میفرماید:«میان فرزندان خود عدالت و مساوات را رعایت نمایید چنانکه دوست میداریم میان شما در احسان و لطف ومحبت رعایت مساوات شود.
همچنین پیامبر اسلام فرمود« هر مؤدب و مربی که متعهد تربیت سه نوجوان از این امّت (ملت اسلام) شود اگر آنها را به طور مساوی و برابر تعلیم نکند یعنی فقیر آنها را با غنی و غنی آنها را با فقیر، در ردیف هم نبیند در روز قیامت با خائنان محشور خواهدشد، طبیعی است.
5- هیچیک از پدر، مادر یا معلمین نباید محبت و مهر و جوان را به تنهایی در انحصار خود درآورند بلکه باید راه را بازگذارند تا کودک بتواند دیگران را نیز دوست بدارد.
6- طبیعی است مادران نسبت به فرزندان کوچکتر محبت بیشتری معمول میدارند این امر نباید موجب بیتوجهی به فرزند بزرگتر شود و او گمان کند که پدر ومادر او را فراموش کردهاند و فرزند جدید را دشمنی برای خود بداند.
7- نوع محبت در سنین مختلف متفاوت است در 6 سال اول زندگی غالباً تکیه کودک بر لذت حسی است ولی در 6 سال دوم توجه به لباس او، پذیرش دوستانش و حفظ شخصیتش در جلوی دیگران بیشتر مطرح است.
8- محبت والدین در سالهای اول زندگی بیشتر از سنین دیگر سازندهاست گو این که در سالهای بلوغ و جوانی هم این مسأله کم اهمیت نیست.
9- محبت اولیاء ومربیان نباید مانعی برای امر و نهی نسبت به کودک گردد آنجا که جای مهر است باید مهربان بود و آنجا که جای امر ونهی است باید همان را انجام داد.
10- کودک در خانواده از محبت سرشار والدین برخوردار است لذا باید بدو ورود به مدرسه و بعد از آن هم در تمام مقاطع تحصیلی و دانشگاهی از محبت فراوان مربیان خود بهرهمند گردد.
زیان کمبود محبت در نظام تعلیم و تربیت:
به نظر بسیاری از دانشمندان منشأ بسیاری از عقدهها عدم ارضای کودک از محبت است زیانهای ناشی از کمبود محبت بسیار است از آن جمله این که عدم ارضای نیاز کودک از محبت زمینه را برای کمروئی او فراهم میسازد. چنین کودکی در سنین بعدی در مواجهه با مشکلات و حل آنها ناتوان و عاجز خواهد بود کودکانی که در دوره کودکی به اندازه لازم نبینند احیاناً در بزرگسالی ناسازگار و دچار عقدههای روانی میگردند منشأ بسیاری از شرارتهای نوجوانان وحتی بزرگسالان کمبود محبت در دوران کودکی آنهاست بسیاری از خودکشیها و ناکامیهای افراد معلول عدم تأمین آنها از محبت است. گاهی علت فرار نوجوانان از خانه این است که خود را در خانواده تنها میبینند و کسی باآنها در تماس عاطفی نیست و مورد محبت واقع نمیشوند کمبود محبت گاهی موجب بروز عوارض جسمانی و روانی میگردد از قبیل بیاشتهایی، بدبینی، پر توقعی، زودرنجی، انزوا طلبی، خیالبافی و غیره.
سعه صدر مربیان تعلیم و تربیت:
یکی از روشهای تربیتی که از اهمّیت خاصی برخوردار است و پیامبر اکرم(ص) وائمه معصومین فراوان بدان اهتمام ورزیدهاند « بدی را به نیکی پاسخ گفتن است» اهمیت این روش تربیتی از دو جهت است. اول آنکه این روش تأثیر فراوانی بر روی متربی دارد و در صورتی که از طرف مربی به جا و به موقع اعمال شود نتایج ارزشمندی به همراه خواهد داشت که نمونههائی از آن را در خلال سیره معصومین(ع) در این گفتار ارائه خواهم کرد خداوند تبارک و تعالی درباره بهترین طریق دعوت به سوی خدا خطاب به رسول اکرم چنین میفرماید: جواب یاوهگوییهای آنها سخن حقی باشد که بر زبان تو جاری می شود نه آن که یاوه آنها را با یاوهای دیگر پاسخگوئی و با حلم و بردباری از نادانی آنها درگذر پس آنگاه همان کس که گوئی با تو بر سر دشمنی است دوست و خویش تو گردد. پیامبر ما نه تنها به وسیله احسان در برابر بدیها بارها افراد مختلف را اصلاح کرده بلکه با استفاده از همین روش به اصلاح جمع نیز پرداخته است.
آثار منفی افراط در محبت در امر تعلیم و تربیت:
آئین مقدس اسلام در برنامه تربیت کودک اولیاء و مربیان را از زیادهروی در اظهار محبت بر حذر داشته است آنانکه در مهر ونوازش فرزندان افراط میکنند وبا روش ناپسند خویش آنان را به بیماری خودپسندی مبتلا میسازند مورد نکوهش پیشوایان اسلام هستند.
امام باقر علیهالسلام فرمود: بدترین پدران کسی هست که در نیکی ومحبت نسبت به فرزندان از حد تجاوز کنند و به زیادهروی و افراط بگرایند و بدترین فرزندان کسانی هستند که در اثر تقصیر و کوتاهی در انجام وظائف پدر را از خود ناراضی نمایند.
شواهدی از محبتهای افراطی
الف) مواردی که والدین دچار محبت افراطی میشوند یکی زمانی است که کودک بیمار می شود پدر کار را ترک کرده و مادر زندگی را فرموش نموده و تمام اوضاع خانوده به علت بیماری او مختل شدهاست. این محبتهای افراطی اثری در علاج بیمار ندارد. وتنها او را لوس واز خود راضی بار میآورد، کودک برای این که از نوازش پدر و مادر لذتی ببرد و به محبوبیت خود مطمئن گردد، گاهی خود را به ناخوشی میزند وقتی چنین طفلی با این عقده بزرگ میشود و میبیند کسی به او اعتنا نمیکند و در بیماری وی هیچ کس اظهار ناراحتی نمینماید واضح است چه اندازه خود را کوچک میبیند و در ضمیر باطن احساس حقارت می نماید.
ب: مورد دیگر زمانی است که کودک در حین ورزش با پیشامدی روبرو میشود مثلاً سرش به دیوار میخورد پدر و مادر عاقل در چنین مواردی اصلاً کودک را نگاه نمیکنند به انتظار فرزند اعتنایی ندارند و این پیشامد به چیزی نمیگیرند، با بیاعتنائی خود عملاً به کودک میفهمانند که این حوادث در زندگی عادی است. تکرار محبتهای بیمورد از طرف والدین به تدریج خوی ناپسند خودبینی وخودپسندی را در نهاد کودک رشد میدهد واو را لوس و ناز پروده بار میآورد.
موفقیت فرد را نشاط میبخشد و به او دل و جرأت میدهد تا دست به فعالیتهای بیشتری بزند والدین آگاه و مسلمان مجرب با تشخیص توانائیهای فرزندان می توانند برنامهای حسابشده تدارک ببینند وموقعیتها وزمینههایی فراهم کنند تا علاوه بر فعالیتهای درسی در مواردی دیگر نیز استعدادهای کودکان بارور شود. احساس مهم بودن و همچنین طرف توجه دیگران قرار گرفتن از نیازهای عاطفی است چه بسا کودکانی که چون از راههای مثبت نتوانستهاند موجودیت وکارآیی خود را ثابت کنند از طریق منفی دست به این کار زدهاند که گاه نتایج بس ناگواری به بار آورده است.
اثر تربیتی محبت که به خداشناسی منتهی میشود
ظرف محبت، جان انسان است، انسان بیش از یک جان و یک دل ندارد و محبت حق هم با مهر باطل نمیگنجد واگر انسانی دوست حق بود، نمیتواند دوست ناحق باشد و اگر دوست باطل بود، نمیتواند محب حق باشد.
محبت وقتی می تواند پایدار باشد که محبوب دائمی باشد اگر محبوب از بین رفتنی باشد همین محبت دردآور خواهد شد.
محبت راهخداست، دوستی بیحرکت میسر نیست حرکت کردن در بخش اعتقاد و اخلاق و اعمال خلاصه میشود در هر سه بخش پیشگام، حبیب الله است که خاتم انبیاست. امت در هر سه بخش از این اسوه محبت پیروی میکند تا برسد به جایی که محبوب خدا بشود.
اگر کسی محبوب خدا میشود راه عقل و وحی را طی کند نه راه وهم و خیال را هرگز انسان خیالزده محبوب خدا نخواهد شد« والله لا یحب کل مختال فخور»( هر کس به رسیدن هر مقامی فخر کند باید بداند که از راه محبت مانده است). در نتیجه از دین هم مانده است. دین میکوشد انسان را عقل اداره کند و وحی و رهبری نماید نه خیال و نه وهم.
تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک برگ توت است به تدریج کنندش اطلس
اگر در این عالم برگ توت با تربیت پرنیان و حریر میشود چرا انسان با تربیت فرشته نشود؟چرا انسان همانند کرم ابریشم در کارش غوطهور شود و بماند فرمود: هر چه غیر خداست میشود دنیا و انس و علاقه به دنیا ریشه هر گناه است تا علاقه نباشد، اراده نیست و تا اراده نباشد، قیام و اقدام هم نخواهد بود کما این که تا کراهت وانزجار نباشد ترک و پرهیز نیست اگر تولّی و تبری از پایههای اصیل دین به شمار میآیند ولایت و برائت روی محبت و عدوات است انسان به محبوبش تولی دارد و از محبوبش تبری میجوید و به چیزی که مهر میورزد تولی دارد و از چیزی که منجر است تبری دارد تا معیارهای محبت مشخص نشود مسئله تولی و تبری مبهم خواهد بود چون دین جز محبت چیز دیگر نیست.
زیرا انسان بر اساس محبت قیام و اقدام میکند اگر محبوب حقیقی داشت محبش حق میشود و بر معیار این حق قیام میکند. ابراهیم خلیل وقتی برهان توحیدی را طرح میکند با این که خدا ملکوت عالم را نشانش داد از راه محبت مسئله را مطرح میکند. میگوید اِنی لا اُحبِّ الافلین چیزی که غروب میکند محبوب نخواهد بود چیزی که از بین رفتنی است محبوب نخواهد بود آفل و غروب کنند، در خور و شایسته محبت نیست.
محبت وقتی پایدار است که محبوب دائمی باشد اگر محبوب از بین رفتنی باشد همین محبت دردآور خواهد شد. اگر محبوب از بین رفت، محبتی که تاکنون باعث انس و لذت بود دردآور خواهد شد زیرا با رفتن محبوب آن که به او دل بسته بود رنجی احساس نمیکند اما محب و دوستدار او رنجور میشود زیرا این محبت وقتی محبوب نباشد دردآور است، تعلق وقتی متعلق نباشد رنجآور است.
ژان ژاک روسو میگوید: بهترین تربیت آن است که شخص را عاقل بار آورد. این که مربیان امروزی فقط با دلائل عقلانی میخواهند کودک را به این مرحله نزدیک سازند مثل این است که کسی بخواهد کاری را از آخر شروع کند و نتیجه علمی را وسیله انجام آن عمل قرار دهند. اگر کودکان دلائل عقلی را میفهمیدند احتیاج به تربیت نداشتند اگر از اول کودکی با فرزندان به زبانی صحبت کنیم که نفهمند آنها را عادت میدهیم که: کلمات بیهوده و بیمورد استعمال کند و در نتیجه سرکش و طالب جر و بحث باشند.
فرزند خود را به مشقت بزرگ کن کز رحمت است هر که براحت رسیده است
ورنه ز چشم دهر بیفتد چو طفل اشک آن بیهنر پسر که ترا نور دیده است
پیوسته در نیاز و نقم پاید آن پسر کو را پدر، نیاز و نعم پروریده است
آسان کشد بسا حل مقصود رخت بخت آن ناخدا که سختی دریا کشیده است
چگونه محبت و مهرورزی سبب احترام به شخصیت مردم میشود
پیامبر اکرم(ص) که مربی همه انسانهاست در احترام به دیگران همان توجهی را داشتند که در محبت به آنان مبذول میداشتند زیرا محبت و احترام به شخصیت به طور هماهنگ در روابط مهر آمیز و محترمانه او با مومنین مشهود بود محبت و تکریمی که پیشوایان اسلام از مردم می نمودند یکی از عوامل مؤثر پیشرفت این آئین مقدس بود مسلمین نیز مکلف بودند وظیفه اخلاقی تکریم شخصیت را قولاً و عملاً نسبت به همه مردم مراعات نمایند و هرگز موجب تحقیر یکدیگر نشوند.
پدران و مادران که علاقمندند فرزندی با شخصیت مطلوب پرورش دهند لازم است از دوران کودکی با آن متوجه باشند و این خوی پسندیده را از ابتدا در آنان احیا نمایند طفلی که در خانوداه، خوار و ذلیل شده است، در بزرگی نمیتوان از او توقع استقلال و شخصیت داشتت او برای خویش شخصیتی نمیشناسد و مشکل است این خوی ناپسند را در خود تغییر دهد. اگر کودک هم در محیط خانواده وهم مدرسه مورد احترام باشد از اوامر پدر و مادر و مربیان کمتر سرپیچی میکند. اصولاً احترام یکی از بزرگترین عوامل جلب محبت و اطاعت است وتوهین به شخصیت مردم یکی از مهمترین وسائل برانگیختن دشمنی و مخالفت است.