مقدمه
اشتغال زنان حقی برابر با نیازهای اقتصادی؟
موضوع اشتغال زنان ومخالفت مردان با کارآنها یکی ازمهمترین مسائلی است که با وجود اهمیت فوق الهاده آن تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است بدین ترتیب اگرچه حضورفعال زنان درامور روزمره زندگی به ویژه درخانه داری وترتیب کودکان آشکار است امانقش حساس آنها در تولید وتوسعه اقتصادی اجتماعی وفرهنگی جامعه چندان که باید محوس نبوده است ازسوی دیگر وجود این باوردرمیان برخی از مردان که نیازی به کارزنان نیست وجای زنان درخانه است موجب شده که فرهنگ نان اوری مرد در کشورهای توسعه نیافته باقی بماند وفشار بیشتری راروی نان اورخانواده که همان مرد است وارد کند.
مخالفت مردان با کار زنان علاوه برایجاد فشار روانی روی انها موجب می شود که نرخ فقر در جمعیت زنان که همواره بیش ازمردان است ثابت بماند ازسوی دیگر هزینه های ملی صرف شده برای تحصیلات وارتقای اجتماعی دختران و زنان با خارج ماندن انهاازچرخه کار و تلاش به رکود بنشیند و این رکودهای خانوادگی کشور و در مرحله بعد کل منطقه را با امار وارقام نگران کننده رکود اقتصادی هم بسترکند این درحالی است که کارشناسان بانک جهانی برخلاف عقیده این گروه از مردان درخاورمیانه بشدت به اشتغال وکار زنان نیازاست. طی سالیان اخیر گرچه عواملی همچون عملکرد سازمان های بین المللی افزایش سطح اموزش گسترش جمعیت شهری و...
به طور قابل ملاحظه ای دردیدگاه هایی مربرط به استقلال زنان درایران نقش داشته است اما هنوز نتوانسته اند ان رابه سطح مطلوب برسانند ،از این رو بسیاری از محققان که اشتغال زنان رابه عنوان نیمی ازپیکره جامعه در رفع مسائل بنیادی مانند بی سوادی ، افزایش بی رویه جمعیت و...موثرمی دانند،لزوم ایجاد زمینه های مساعد تری رابه لحاظ حقوقی،فرهنگی واقتصادی یاداور میشوند تا بدین وسیله به مشارکت مطلوب تر زنان درتحقیق برنامه ریزی های اقتصادی واجتماعی کمک می شود.
به گزارش اشیاء درسال های اخیروقوع تحولات فرهنگی ،اجتماعی واقتصادی برساخته خانواده واز جمله نگرش انهاست به مسائل مربوط به زنان اثرگذاشت .به گونه ای که با وجود برخی قوانین ومقررات باگذشت سال هااز عمرحکمرانی سنت هابه مسائل خانوادگی به تدریج ازمیزان نارضایتی مردان ازاشتغال زنان کاسته شده است
این درحالی است که نتایج یک تحقیق ضمن تایید وجوداین قبیل باورهادرمیان برخی از مردان نشان می دهد 53، 74 درصد مردان سال 39،74 درصد،سال 79،26 درصدودرسال 21،81 درصدمردان بااشتغال زنان مخالف بودهاند.اما همچنان درکنارموانع ساختاری وسازمانی که درسررا زنان برای ورودبه چرخه اشتغال وجود دارد،21 درصدمردان ایرانی مطلقا باکارهمسران خود مخالف هستند درکنار این جمعیت 21 درصدی ،گروهی ازمردان نیز بیان می کنند که همسر خود اعلام بی نیازی می کنند بنابراین زمانی که این 3 گروه دریک جمعیت قرار می گیرند،فرهنگ غلط وضعف مسئولان در روغن کاری چرخه اشتغال زنان که از رگه های مهم در رکود اشتغال زنان محسوب می شوند،بیشترقابل درک است درحال حاضر شمار مردانی که موافق کارکردن زنان در بیرون ازمنزل ومخالف خانه داری صرف انها هستند،روبه افزایش است واز 60درصد در سال 79بیش از63 درصد در سال 82رسیده است.
همچنین نظرسنجی ملی صورت گرفته ازمراکز28استان کشور خاکی ازکاهش فاصله میان باورهای زنان ومردان است ،به کونه ای که بیش از 4درصد زنان درسال 79موافق خانه داری همبستان خود بوده اند ،درحالی که در سال 82این رقم به حدود 5 درصد رسیده است.
یافته های تحقیقی باعنوان بررسی موانع ومشکلات اشتغال زنان دربخش های دولتی نیز نشان می دهد درمیان 10مشکل اشتغال زنان مخالفت درپایین بودن نسبت اشتغال زنان دربخش های دولتی موثر است.
نتایج تحفیقات دکتر صادق مهدوی نیز نشان می دهد بی عدالتی رویه ای ،مبادله ای وبقا ملی ،سلامت زدایی ،طرح های کاری نامناسب ترکیب نقش های کاری با نقش های خانوادگی ،اسیب های تعاملی ، تضاد نقش های کاری با خانوادگی و همچنین عدم امنیت شغلی در کاهش نسبت اشتغال زنان در بخش های دولتی موثر است.
یکی از عوامل مهم وبنیادی درشکل گیری گرایشات و نگرش های ما نسبت به امور و پدیده ها نقشی است که این امور در براورده ساختن نیازها و خواسته های ما ایفا می کنند و قاعدتا هرعملی که بتواند نیازها وخواسته های مارا براورده ساخته وبه تمایلات ما به شکلی گسترده واصول پاسخ دهد طبعا نگرشی مثبت راپیرامون خود به وجود خواهد آورد.
بناراین براورده شدن نیاز اقتصادی ومعیشتی خانواده می تواند نگرش مثبتی رادر زمینه اشتغال زنان برای به وجود اورد ، این درحالی است که این مسئله دربسیاری از خانواده ها بخصوص درطبقه متوسط جامعه بیشتر صدق می کند درمردان درچارچوب نیازهای مهیشتی خانواده عملا به درامد زنان خویش اتکادارند واین مسئله می تواند درروشن بینی و نگرش مثبت انها نقش مهمی ایفا کند.
از سوی دیگر،مردان دارای درامد متوسط باوسطحی از تحصیلات ،نگرش تقریبا مثبت یابی تفاوتی نسبت اشتغا ل همسران خود دارند ،در واقع میزان تحصیلات در این قشر از جامعه نمی تواند تفاوتی رادرنوع نگرش انها نسبت به اشتغال زنان ایجاد کند .همچنین مردانی که دارای درامد بالا وتحصیلاتی پایین هستند نگرش مثبتی نسبت اشتغال همسران خود ندارند بنابراین می توان بیان گردد که نوع نگرش مردان نسبت اشتغال زنان می تواندناشی از عدم نیازمالی نسبت به درامدهمسران تلقی نشود ،امادرمجموع عامل تحصیلات مردان تاثیر تعیین کننده ترین نسبت به عامل درامد انها درنوع نگرش انها نسبت به اشتغال زنان دارد که این مسئله می تواند بیانگر تاثیر عامل فرهنگی رایج درجامعه درتعیین نگرش مردان باشد بررسی های تطبیقی نرخ مشارکت ونرخ بیکاری نیروی کار زنان درایران با سایر کشورها نشان می دهد که زنان د ر مشارکت اقتصادی از نرخ بسیار پایین ولی د ربیکاری نرخ بالایی برخوردارند (هاشمی 1380)ازاین منظر ایران از وضعتی مشابه کشورهای توسعه نیافته باساختار فرهنگی واجتماعی خاص، نظیر پاکستان و عربستان برخودار است. در حالی که به لحاظ چگونگی تحصیلات نرخ ثبت نام مردان وزنان دراموزش های رسمی پیش از دانشگاه مشابه یکدیگر است وحتی درمراکز اموزش عالی درسال های اخیر به طور محسوس نرخ ثبت نام زنان ازمردان پیشی گرفته است وبیش از60درصد کل ثبت نام کنندگان راشامل می شود که ازاین منظر می توان ایران رابا کشورهای صنعتی وپیشرفته مقایسه نمو د بررسی مقایسه ای شاخص های جمعیتی واجتماعی زنان مانند نرخ باروری،نرخ زاد و ولدبه ازای هر هزارنفره،نرخ رشد جمعیتی ،نرخ باسواذی زنان 15ساله به بالا ومانند اینها نشان می دهد که ااگوی جمعیتی واجتماعی زنان درایران باکشورهایی نظیر ترکیه مشابه است (هاشمی 1381)
درحالیکه به لحاظ شاخص های بازارکارزنان کشور ماباترکیه به نسبت فاصله بسیاری داردپایین بودن نرخ مشارکت جمعیت زنان مغان در ایران وضرورت ارتقای ان درارتباط با توسعه همه جانبه درکشور به ویژه باتوجه به افزایش نسبت زنان با تحصیلات عالی ، بازنگری ساز وکارهایی موجود رادرچارچوب نظریه های علمی مربوط اجتناب ناپذیر می کند.
از انجا که براساس سیاست های برنامه سوم توسعه جمهوری اسلامی ایران مبنی برکاهش میزان اشتغال در بخش دولتی ودرنتیجه کم کردن تعدادفرصت های شغلی تاحدبسیار اندک(سالانه 20 هزارنفر) مدنظر قرار گرفته است بنابراین تکیه براستخدام دولتی به عنوان راهکار موثر درافزایش قابل توجه اشتغال منتفی می گردد.تجربه ایجاد اشتغال دربخش تعاونی ایران تاکنون چندان موفق نبوده وباوجود حمایت های گوناگون درقالب تخصیص اعتبارات واعطای امتیازات به این بخش درکل اقتصادسهم اشتغال این بخش از4درصد فراترنرفته است .این بخش به هرعلت توان لازم برای ایجاد فرصت های شغلی درکل اقتصاد را ندارد که بررسی دلایل این عدم موفقیت پژوهش ویژه ای رامی طلبد بنابراین بخش خصوصی دراین میان بیشترین توجه رابه خود جلب براساس روند چند سال اخیر انتظار می رود تعداد زنان باسطح تحصیلات بالا همچنان درسال های اتی نیز از نرخ رشد به نسبت بالایی برخوردارباشند واز طرفی نیروی کاربا تحصیلات عالی بیش از انکه متناسب بابخش رسمی با نیازهای بخش غیر رسمی باشد متناسب بابخش رسمی خواهد بود علاوه براین اشتغال دربخش غیر رسمی محدود ونا کارا و دارای مشکلات دیگری مانند عدم تامین اجتماعی است .بدین ترتیب به نظر می رسد بخش خصوصی رسمی و مدرن اقتصاد ،مناسب ترین جایگاه برای اشتغال زنان باشد.
عرضه نیروی کار زنان تا حد بسیاری تحت تاثیر ساختار جمعیتی ژوشش تحصیلی و سایر عوامل است که کنترل وتاثیر گذاری موثر برآن درکوتاه مدت امکان پذیرنیست وبعنوان یک عامل برون را تلقی می شود با توجه به اینکه اشتغال زنان دربخش خصوصی ومحدودیت های پیش روی آن مسئله موردنظر این مقابله است طرف تقاضا در بازار کار درکانون توجه این بررسی قرار می گیرد ونه عرضه نیروی کار زنان البته همانگونه که اشاره شد ومطالعات نشان می دهد یکی از عوامل اصلی کاهش عرضه نیروی کارزنان در ایران (یعنی پایین بودن نرخ مشارکت زنان )بالا بودن نرخ بیکاری آنان است یعنی به علت بالا بودن نرخ بیکاری یافتن شغل ناامید می شوند و در نتیجه برای ورود بازار کار میل کمتری دارند پس با افزایش فرصت های شغلی مناسب برای زنان و کاهش نرخ بیکاری ،عرضه نیروی کار زنان نیز افزایش خواهد یافت در نتیجه مهمترین عاملی که در کوتاه مدت می تواند برعرضه نیروی کار زنان تاثیر گذار باشد کاهش میزان بیکاری آنها ودرنقطه مقابل افزایش مهم اشتغال خواهد بود.
تاریخچه
موضوع اشتغال زنان فراز وتشبیه های فروانی رادرطول تاریخ به همراه داشته وباپشت سر گذاشتن سر نوشت غمبار خود به مرحله کنونی رسیده است .مساله اشتغال زنان از به دو زندگی اجتماعی مطرع بوده وکار زنان همگام با مردان درمزارع و یا منزل و یا هم منزل مساله ای عادی محسوب شده وجزو وظایف آنها به حساب می آمد رد رم باستان زنان باوجود کار وفعالیت اقتصادی هیچگونه بهره ای از آن نمی بردندو در واقع مملوک مردان به حساب می آمدند.در یونان باستان نیز زنان از هرگونه را فعالیت اقتصادی واشتغال محروم بوده و در مناطقی که پابه پای مردان درفعالیت اقتصادی شراکت داشتند،از هیچگونه حقوقی بهره مند نبودند.درایران باستان در عصر هخامنشیان واشکانیان ،زنان ایرانی وضعیت مشابهی با زنان رم و یونان داشتند،امادرعصر ساسانی توانستند به مشاغل مختلف مانند ریسندگی ،کشت و زرع یا صنعت آن روز اشتغال یا بندوحتی از درامد کاری خود به صورت مستقل استفاده کنند، تاآنجا که بعضی از زنان دراین دوره به سلطنت رسیدند که به عنوان مثال می توان از پوراندخت وآذر میدخت نام برد قبل از ظهوراسلام وضعیت زنان در عربستان بسیار رقت بار و ظالمانه بوده مادران در محدوده خانه به فعالیت مشغول بودند وحق هیچ گونه اظهارنظری رادرامور زندگی مشترک نداشتند تاآنجا که مردان، دختران را زنده به گور می کردند