دانلود مقاله پرخاشگر

Word 48 KB 10138 29
مشخص نشده مشخص نشده روانپزشکی - روانشناسی - علوم تربیتی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • پرخاشگری لفظ پرخاشگری[1] و خشونت [2] چنان بر مقاصد گوناگون بکار می رود که نمی توان از اشتراک مفهوم آن در اذهان کسانی که آنها را به کار می برند مطمئن شد.

    شاید شما مطالبی درباره فروشندگان پرخاشگر یا برخی از نهادهای اجتماعی که علیه سیاهپوستان خشونت بکار می برند شنیده باشید.

    خشونت فروشندگان چه معنایی دارد؟

    آیا پرخاشگری فروشندگان شبیه پرخاشگری دو فرد است که به هنگام دعوا به سر و روی یکدیگر مشت می زنند ؟

    آیا خشونت علیه سیاهان یا قتل یا تهدید مترادف است.

    در اینجا مفهوم پرخاشگری و خشونت را چنان جامع و مانع در نظر می گیریم که موارد مزبور را نیز دربرگیرد.

    با چنین تعریفی است که می توان پرخاشگری فروشندگان، متعصبان نژادی و مدیران را دریافته شیوه های کنترل آنها را نیز بیان کرد.

    وقتی انسانها کنشهای متفاوتی را تحت یک عنوان کلی بکار می برند، به این معنا است که فرض کرده اید آن کنشها تابع انگیزش ها، هدفها، و نیات مشترکی نیز هستند.

    اما مدرکی علمی در دست نیست که نشان دهد این رفتار تابع مبانی و هدفها و نیات مشترکی هستند از این رو باید این تمایزات در مفهوم خشونت نیزبررسی گردد.

    تعریف ما بسیار ساده است؛ پرخاشگری یعنی عملی که به آسیب رسانی عمدی به دیگران منتهی گردد.

    البته ممکن است این نوع آسیب رسانی به حالت های گوناگون انجام گردیده و حتی آزارهای روانی نظیر تحقیر، توهین، فحاشی، را نیز به همراه داشته باشد.

    اما، در هر حال مفهوم آسیب به تعارض رفتارها برمی گردد.

    از این رو، خشونت تنها یکی از عوامل پرخاشگری محسوب می گردد.

    بدین لحاظ، خشونت را کاری عمدی که هدف آن ایجاد آسیب های جسمانی به دیگران باشد تلقی می کنیم.

    پرخاشگری عمدی می تواند از سایر انگیزش های غیرپاخشگرانه متمایز گردد.

    یک سرباز دشمنش را می کشد – که این کار عملی پرخاشگرانه است – اما کنش او ممکن است برای حفظ زندگی خود، تأمین منافع کشورش یا کسب تأئیدهای سازمانی و گروهی باشد.

    اما یک قاتل دلایل دیگری برای کشتن قربانیانش دارد.

    در این موارد آسیب عمدی،نوعی پرخاشگری محسوب شده، اما نیاتی متفاوت دارند.

    آیا پرخاشگری، غریزی است؟

    افکار فروید و لورنز از دیدگاههای مختلف نظری و تجربی و بوسیله رفتارشناسان حیوانی و متخصصان اجتماعی کاملاً مورد آزمون و بررسی قرار گرفته است.

    اما بیشتر این پژوهشها مبانی ذاتی پرخاشگری کنشی را در ارتباط با سیستم نوروزها مورد تردید قرار داده و تأکید نموده اند که تمایل درونی به آسیب رسانی عموماً تابع واکنش به شرایط محیطی است.

    انسانها مستعد پرخاشگری متولد شده و از طریق اکتساب می توانند این زمینه را رشد داده یا دفع کنند.

    در اینجا باید وقوع پرخاشگری بواسطه تحریک برخی از مکانیزم های درونی مورود تأکید خاص قرار گیرد.

    اما این مکانیزم در تمام انواع پرخاشگری متبلور نمی شود.

    یکی از این فرضیه های نادرست این است که فرض می کند پرخاشگری غریزی ، منبعی واحد دارد.

    اما عملاً انواع مختلفی از پرخاشگری وجود داشته و به همین دلیل میان پرخاشگری ابزاری و عاطفی خشم آلود تمایز قایل می شویم.

    حتی یک تحقیق از هفت نوع متفاوت پرخاشگری – یعنی: غارت، مردانگی، ایجاد اضطراب، غضب، دفاع از میهن، مادرانه و ابزاری- که هر یک دارای منبع و مکانیزمهای روانشناختی خاص هستند بحث می کند.

    پژوهشهای انجام شده در خصوص نقش سیستم عصبی بر رفتار پرخاشگرانه تأثیر متفاوت اشکال پرخاشگری بر سیستم عصبی است.

    گاهی پرخاشگری ناشی از نقایص و نارسائیهای مغزی است.

    این قضیه در مورد حادثه چارلز وایتمن صادق است.

    او در یک شب تابستانی سال 1977 همسر و ماردش را به قتل رساند و صبح فردا با یک تفنگ قوی از بالای برج دانشگاه تگزس به سوی عابران تیراندازی نمود.

    به این ترتیب 38 نفر مجروح و 14 نفر کشته برجای نهاد و سپس بی درنگ خودش را به قتل رسانید.

    در کالبد شکافی یک غده بزرگ در مغزش یافت گردید.

    هرچند خشوونت وایتمن افراطی بود اما چنین خشونتی تنها ناشی از نقایص مغزی نیست.

    بر طبق برخی از پژوهشهای بخش مهمی از افراد عصبانی وخشن دارای بی نظمی در سیستم نوروزی هستند( مارک و اروین [3]1970) اما این امر چگونه به پرخاشگری منجر می شود؟

    شواهد نشان می دهد که خشونت در نتیجه تعامل پیچیده شرایط محیطی و مسایل مغزی رخ می دهد( لویسان و فلاین[4] لإ1955)در زمینه ماهیت درونی می تون اشاره کرد که مثلاً پرخاشگری عاطفی خشم آلود برحسب وجود یک قربانی قابل تعقیب یا دیگر محرک های خاص بروز می کند.

    اما نمی دانیم چه نوع محرکهایی کنش افراطی وایتمن را جهت بخشید، اما بدیهی است برخی از مسایل محیطی سبب شد تا نقایص مغزی وی دیگران را بعنوان دشمن تلقی نموده و حمله وحشتناک به آنها را دامن زند.

    بر طبق برخی از پژوهشهای بخش مهمی از افراد عصبانی وخشن دارای بی نظمی در سیستم نوروزی هستند( مارک و اروین 1970) اما این امر چگونه به پرخاشگری منجر می شود؟

    شواهد نشان می دهد که خشونت در نتیجه تعامل پیچیده شرایط محیطی و مسایل مغزی رخ می دهد( لویسان و فلاین لإ1955)در زمینه ماهیت درونی می تون اشاره کرد که مثلاً پرخاشگری عاطفی خشم آلود برحسب وجود یک قربانی قابل تعقیب یا دیگر محرک های خاص بروز می کند.

    ناکامی و پرخاشگری پژوهشهای علوم اجتماعی مبین آن است که ناکامی پرخاشگری را افزایش میدهد این دیدگاه تحت عنوان« فرضیه ناکامی و پرخاشگری» سابقه ای طولانی داشته و حتی بر تصور فرودی از غریزه مرگ پیشی دارد.

    با این وجود این دیدگاه به شکل کلاسیک در سال 1939 بوسیله روانشناسان بیان گردید.

    در تک نگاری مربوط به این تحقیق، در دو زمینه اصلی جلب توجه می کند: 1- هرناکامی می تواند به پرخاشگری بینجامد.

    2- هرپرخاشگری می تواند به ناکامی جدیدی بینجامد.

    آنها برای تأئید دیدگاهشان، برطیق استانداردهای معنیی به بررسی رابطه ناکامی و پرخاشگری پرداختند.

    آنها قبل ازجنگ جهانی دوم چنین فرض کردند که کاهش قیمت پنبه در بازارهای حنوب آمریکا که منبع اصلی درآمد اهالی آن منطقه می باشد، موجب رکود اقتصادی احتمالاً موجب افزایش پرخاشگری سفیدپوستان خواهد شد.

    یک شکل این پرخاشگری مثله کردن سیاهان بود.

    آنها این رابطه را بررسی کرده دریافتند که کاهش زیاد در ارزش پنبه در بین سالهای 1882 تا 1930، با افزایش تعداد مثله کردن سیاهان جنوب آمریکا همراه بوده است.

    درواقع این تحقیق به رابطه ناکامی و پرخاشگری باز می گشت و باب جدیدی را در پژوهشهای مربوط به این دیدگاه می گشود.

    تعریف ناکامی بهتر بود قبل ازذکر تجارب مربوط به ناکامی این مفهوم را تعریف می کردیم.

    در هر حال، اکنون می توان گفت: ناکامی یعنی مسدودشدن راههای دستیابی به اهداف.

    تعریف مزبور میان ناکامی و محرومیت نیز تمایز قائل می شود.

    مردم صرفاً به دلیل داشتن برخی چیزها ناکام نمی شوند؛ کسانی که آرزوی داشتن تلویزیون رنگی را نمی کشند، از نداشتن آن احساس ناکامی نمی کنند.

    اما اگر آنها با وجود آرزو و تلاش برای کسب تلویزیون، با موانع جدید مواجه شوند، دچار ناکامی می شوند.

    همچنین افرادی که در ایستگاه منتظر اتوبوس هستند و اتوبوسی را می بینند که از مقابلشان بدون توقف می گذرد، در حالی که می دانند که اتوبوس نبایستی در آن ایستگاه بایستد، دچار ناکامی نمی شوند.

    بنابراین، می توان گفت: ناکامی تنها هنگامی رخ می دهد که موانع نامطلوبی در سر راه دستیابی به اهداف معین ظهور کند.

    رابطه ناکامی و پرخاشگری رابطه میان ناکامی و پرخاشگری را می توان در دو مورد اصولی ذیل خلاصه کرد: 1- بدیهی است که پرخاشگری در نتیجه ناکامی بروز می کند.

    البته انواع مختلفی از پرخاشگری وجود دارد.

    برخی ازپرخاشگری ها ذاتا ابزاری بوده و در تداوم کسب یک هدف از پیش تعیین شده، طراحی می شود.

    افکار قالبی مدعی است که قاتلان برای آن قربانیان خود را می کشند که به اطفای تمایلات دورنی شان برسند.

    این نوع رفتار می تواند برحسب اکتساب و آموختن تکثیر یافته و اشکال متعددی یابد« بندورا، 1973).

    2- شواهد خوبی وجود دارد که رابطه ناکامی با رفتار پرخاشگرانه را مورد تأئید قرار می دهد هرچند نمی توان همه آنها را مطرح کرد، اما به مهمترین قسمت های آن می پردازیم: شکست نامطلوب در هدف در سطح حیوانی، تجربه حکایت از آن دارد که شکست در کسب پاداش، می تواند واکشن پرخاشگرانه را در پی داشته باشد.

    کبوترها آموخت بودند هرگاه بخواهند می توانند با فشار یک کلید غذا دریافت کنند.

    بعد از تثبیت این رفتار، محققان ناگهان کبوتران را از فشردن کلید برای دریافت غذا منع می کردند.

    اگر در این زمان، اگر کبوتر تنها بود، حالتی شکست خورده به خود می گرفت، اما اگر کبوتران دیگری نیز حضور داشتند، پرنده ناکان به موانع موجود حمله می کرد.

    هدف ناکامی و پرخاشگری محققان مدعی اند که ناکامی زمینه قوی تری برای حمله به موانع تحقق اهدافش دارد.

    اگر ناکامان نتوانند به مواردناکام کننده، حمله کنند، چه اتفاقی رخ می دهد؟

    فرض کنید شخصی که از تحقق اهداف یک فرد جلوگیر یکرده اکنون حضور ندارد؛ بنابراین، چگونه ممکن است که فرد ناکامپرخاشگری خود را متوجه سایر افراد یا وسایل کند.

    روانشناسان معتقدند که ناکاماتها در وصورت حضور موانع مشابه به آنها حمله می کنند، چرا که پرخاش علیه موانع همیشه با عدم تحقق اهداف رخ می دهد.

    بنابراین، می توان گفت پرخاشگری ناشی از ناکامی می تواند به واسطه: 1- تشابه فیزیکی- کالبدی و یا 2- تشابه مفهومی با موانع ناکامی(مانند تعلق به گروه نژادی یا شغلی همان ناکام کننده) به مواننع جدید متمایل گردد، از این رو پرخاشگری می تواند تغییر جهت دهد.

    رقابت و ناکامی رقابت ممکن است به ناکامی بیانجامد، زیرا تنها یکی از رقیبان به کامیابی می رسد.

    رقیبان دگیر را به شکست تهیدد کرده و حتی مانع تلاشهای یکدیگر می شوند.

    برعکس نظریه فروید و لورنز، رقابت بیش از آنکه به تخلیه انرژی پرخاشگرانه منتهی شود آنرا ایجاد می کند.

    پرخاشگری ناشی از ناخوشایندی با توجه به شواهدی که درباره رابطه ناکامی و پرخاشگری در دست داریم، بادتوجه داشت که این پدیده، پدیده ای عام در انسانهاست.

    برخی دیگر از روانشناسان معتقدند که ناکامی به دلیل ناخوشایندی چیزهایی که ما از آن اجتناب می ورزیم، پرخاشگری را افزایش میدهد.

    این مفهوم مدعی ست که انسانها و برخی از حیوانات از لحاظ غریزی در برخورد با شرایط ناخوشایند به پرخاشگری متوسل می شوند.

    به عبارت دیگر، حوادث ناخوشایند، عامل اصلی ایجاد پرخاشگری عاطفی – خشم آلود یا آنچه دیگران آن را عصبانیت یا انگیزش اجتناب می نامند می باشد.

    ناخوشایندی مولد پرخاشگری آسیب جسمانی نمونه ای روشن ازمحرکهای ناخوشایند است.

    ما می دانیم که این آسیب می تواند درشرایطی معین به واکنش پرخاشگرانه بینجامد.

    اگربه حیوانی که در یک قفس است شوک الکتریکی یا آزار جسمانی وارد شود،غالباض مضطرب می شوند.

    با این وجود آسیب رساندن به این حیوانات همیشه منجر به پرخاشگری آنها نمی شود.

    حیوانات به هنگام دریافت آسیب مضطرب شده و از این رو بیش از آنکه پرخاش کنند، فرار مینمایند.

    آسیب نقشی قاطع در بروز پرخاشگری ایفا می کند.

    رابطه آسیب و پرخاشگری میان انسان و حیوان مشترک است.

    شما احتمالاً در این بار تجاربی دارید.

    آیا تا به حال خودتان تجربه کرده اید که در موقع سردرد یا دندان درد چگونه خشمگین می شوید؟

    از این رو وجود شرایط نامطلوب، فرد را برحسب نوع رنج وارده به سوی پرخاشگری می کشاند.

    فرآیندهای شناختی در رفتار پرخاشگرانه اینک به بررسی نقش شناخت، در پرخاشگری، خشونت و حمله به دیگران می پردازیم.

    کیفیت تأثیر شناخت بر پرخاشگری بیشتر روانشناسان بر نقش عمده شناخت در بروز رفتار پرخاشگرانه تأکید ورزیده اند.

    در اینجا به آزمون روشهای شناختی مؤثر بر پرخاشگری یا بقای آن می پردازیم.

    این فرآیند بسیار پیچیده، متنوع و دارای آثار متمایزی است.

    شناخت وقوع حادثه علت ادراکی: اجازه دهید بحث را با بررسی نقش شناخت در تشکیل واکنش به حوادث ناخوشایند آغاز کنیم، برخی معتقدند که تنش پرخاشگرانه درنتیجه تصور نامنصفانه بودن حوادث ناخوشایند به وجود می آید.

    البته با این استثناء که آنها بتواند مسئولیت این بی انصافی یا سوء نیت آسیب رسانی را به کسی یا چیزی منتسب نمایند.

    براین اساس، از این دیدگا استنباط می شود که: 1- حادثه ناخوشایند حتی در صورت ابهام آسیب رسانی آن موجود پرخاشگری می گردد.

    2- قربانیان حادثه ناخوشایند غالباً پرخاشگری را برحسب نتایج اعمال دیگران تفسیر می کنند.

    به عبارت دیگر، تفکر سبب می شود قربانیان مزبور بین مسئولان ایجاد ناخوشایندی و آسیب رسانی با سایرین تمایز قائل شوند و به همین جهت، از پرخاشگری ابا کنند.

    3- در نهایت، تصور سوء نیت و مسئولیت دیگران در آسیب رسانی روحی- جسمانی، به پرخاشگری می انجامد.

    کیفیت تسکین فرض کننید تجربه ناخوشایندی دارد.

    مثلاً علی که کمی او را می شناسد با خشونت با وی رفتار می کند.

    محمود می تواند تمایل به تلافی این رفتار را بوسیله « توجیه» کاهش دهد.

    مثلاً میتوانیم به او بگوییم کهعلی از این رفتار قصدی نداشته و نمی خواسته او را ناراحت کند.

    اگرچه ممکن است محمود باز هم از دست علی ناراحت باشد اما اکنون میداند که علی سوء نیت در خشونت نسبت به وی نداشته و واقعاً خشن نیست.

    به این ترتیب ناخوشایندی رو به بهبود می رود.

    حال فرض کنید که قبل از برخورد علی با محمود، به محمود می گفتند که علی مردی خشن و بداخلاق است.

    در اینجا محمود دوباره چنین استنباط می کند که نبایستی رفتار ناخوشایند علی را جدی تلقی کند.

    در این مورد نیز او قبل از وقوع حادثه ناخوشایند، به شناختی تسکین بخش راجع به نحوه برخورد علی) دست می یابد.

    برطبق تجربه اگر انسانها قبل از وقوع حادثه ناخوشایند بفهمند که این ناخوشایندی صرفاً متوجه آنها نبوده است، به کاهش پرخاشگری دست می یازند.

    این موارد نشان میدهد که چگونه« توجیه حوادث ناخوشایند» به کاهش ناخوشایندی آنها منتهی می گردد.

    اگر ما قبل از وقوع خشونت بدانیم که برخورد دیگران جنبه شخصی ندارد، می توانیم ناخوشایندی آن را بکاهیم.

    البته این تفسیر همیشه کاربرد ندارد، اما درهر حال آگاهی از این امر پس از وقوع پرخاشگری نیز هرچند ممکن است موجب خشونت شود، اما از شدت میزان آن می کاهد.

    تطابق با خودشناسی منجرشدن یا نشدن پرخاشگری به خشونت، با مقاومت یا تحریک در برابر آن وابسته است.

    درواقع تننها یک دلیل برای وقوع پرخاشگری وجود نداشته و نمی توان مدعی شد که تمام انسانها خردمندانه پرخاشگری را حل و فصل می کنند.

    رفتار پرخاشگرانه معمولاً در زمینه ای از عدم انطباق با خودشناسی رخ می دهد.

    به عبارت دیگر، اگر تصور کنیم که فردی اندیشمند هستیم، اما دیگران اجازه عرض اندام به ما نمی دهند، تمایل به پرخاشگری افزایش می یابد.

    دلیل این امر در شناختی نهفته است که از خود داریم.

    مزایای پرخاشگری تاکنون دانستیم که شناخت، برپرخاشگری تأثیر دارد.

    از سوی دیگر باید دانست که شناخت، « نوع» و« میزان پرخاشگری» را نیز تحت تأثیر قرار می دهد.

    در واقع ما به محاسبه نتایج پرخاشگری و موافقتها یا مخالفتهای ضمنی با آن می پردازیم.

    پاداش پرخاشگری مزایای پرخاشگری برحسب دریافت پاداش، خصوصاً دراعمال نخستین پرخاشگری آشکار می شود.

    درواقع اگر به پرخاشگری پاداش تعلق گیرد و نتایج مطلوبی نیز در بر داشته باشد، احتمال بیشتری برای تکرار همان کنش در وضعیتی مشابه وجود دارد.

    از این رو، برخی از محققان مدعی اند که انسانها به شیوه ای معقول دست به پرخاشگری می زنند تا پاداش آن را- همچون در گذشته- دریافت کنند.

    تأئید اجتماعی نقش مهمی را در بروز رفتارهای خشن جمعی ایفا می کنند.

    بیشتری اعضای م متلعلق به گروه همسالان، نسبت به دیگران دست به حمله می زنند.

    آنها گمان می کنند عضویت در جمع کوچکشان آنها را در قبال جهان قوی می سازد.

    به این ترتیب، چنین جماعتی در حاشیه اجتماع به سر می برند.

    برای کسب مزیت عضویت در گروه، اعضای این گروه از عدم تأئید یکدیگر پرهیز می کنند.

    اگر گروه راه رسیدن به هدف را در خشونت می داند اعضا نمی تواد آن را به طریقی دیگر کسب کند از این رو اعضای گروه به اطاعت از خشونت پرداخته و از این کار واهمه ای به خود راه نمی دهند.

    آنها پرخاشگری را بعنوان وسیله ای سودمند برای تحقق اهداف مطلوب نگریسته و به ایجاد روشهای متنوع آسیب رسانی می پردازند.

    تأثیر الگو انسانها براساس یادگیری میزان سودمن پرخاشگری از مشاهدات رفتاری، به پرخاش دست می زنند.

    درواقع این مشاهدات از کنش و واکنشهای رفتاری دیگران نیز سرچشمه گرفته است.

    حمید بیست ساله که تازه به شهر آمده در یک باشگاه با جوانی بزرگتر از خود به نا م امیر دوست می شود.

    هنگام خروج از باشگاه سه جوان دیگر مزاحم آنها می شوند.

    حمید خشمگین شده، اما نمی داند چگونه باید رفتار کند.

    امیرناگهان به سوی نزدیکترین فرد مزاحم چرخیده و ضربه ای به او وارد می کند دو نفر دیگر نیز سریعاً می گریزند.

    از نظر روانشناسی اجتماعی، رفتار امیر برای حمید الگو شده است.

    حمید در این الگو گمان می کند که دعواکردن شیوه خوبی برای حل مسائل شخصی است با دریافت چنین الگویی حمید به احتمال زیاد در وضعیتهای مشابه نیز به پرخاشگری دست خواهد زد.

    محققان به اهمیت تأثیرالگو در رشد شخصیت توجهی ویژه دارند.

    بندورا مدعی است که انسانها رفتار و کنش را صرفاًَ در فرآیند آزمایشی و خطا نمی آموزند.

    این امر به زمانی طولانی نیاز داشته و نمی تواند همه انواع رفتار را در بر بگیرد.

    بنابراین، انسانها به آموختن انواع کنشها برحسب مشاهده الگوها در انواع موقعیتها می پردازند.

    تجارب بندورا حکمغایت از آن دارد که مشاهد حمله بزرگسالان به برخی اهداف معین توسط کودکان تأثیر بسزایی بر رفتار آنان دارد.

    در نخستین پژوهش کودکان دبستانی به تماشای فیلم کوتاهی د رباره پرخاشگری یک بزرگسلا به یک عروسک نشستند.

    فرد مزبور عروسک را کتک می زد و گاز می گرفت؛ در حالیکه گروه دیگر کودکان رفتار محبت آمیز وی را نسبت به عروسک مشاهده می کردند کمی بعد وقتی کودکان مزبور به بازی با عروسکها ی مشابه آنجه در فیلم دیده بودند، پرداختند؛ آنانی که الگوی پرخاشگری را مشاهده کرده بودند بیشتر متعرض عروسک می شدند.

    اگر این تعرض را با پاداش نیز توأم می شد، پرخاشگری شدت می یافت.

    پژوهشهای بعدی نشان داد که الگوی مشاهده شه می تواد حتی ماهها پس از تماشاغی فیلم در ذهن باقی بماند.

    خشونت در سینما و تلویزیون چند سال در نشریه ای این خبر منتشر گردید: نیویورک: گروهی از جوانان با تماشای جنایات خشن سربازان جنگهای صلیبی در فیلم «سپاهیان» دسته ای را تشکیل داده و به آشوبگری پرداختند.

    دقیقاً تصاویر فیلم مزبور توسط این جماعت در سه حادثه خشونت آمیز پیاده شد و حتی دو حادثه دیگررا نیز در کالیفرنیا یوجود آورد....

    در نیویورک 12 جوان پس از دیدن فیلم« شب جمعه» به مغازه ها حمله بردند، شیشه ها را شکستند، کالاها را آتش زدند وسپس توسط پلیس دستگیر شدند.

    این حوادث، حاکی از تأثیر الگوها برافراد است.

    پژو.هشهای دیگری نیز به بررسی تأثیر خشونت در سینما پرداخته است.

    مشاهده خشونت، دعوا و کشت و کشتار احتمال وقوع پرخاشگری را لااقل در تعداد از تماشاگران افزایش می دهد.

    شایان توجه است که وسایل ارتباط جمعی تنها از طریق الگوسازی، پرخاشگری را به تماشاگران تلقین نمی کند.

    تأثیر الگویی که ذکر گردید صرفاً شامل انتقال اطلاعات است.

    یعنی برطبق آن الگوی سلوک، مشاهده گران می آموزند که چگونه در وضعیت های مبهم عمل کرده و یا حداقل ذهنیت خود را نسبت به آنها جهت دهند.

    دراوایل سال 1975، یک روزنامه نگار با اعضای یک باند خیابانی در نیویورک به مصاحبه پرداختند.

    بیش از سایر موارد آنها درباره خشونت فیلمهای تلویزیونی صحبت می کردند.

    رهبر دسته که جوانی بیست ساله و« وحشی» خوانده می شد، می گفت:« فیلمهای خشنی را دوست دارم که در انها تیراندازی، قتل، پرت کردن انسانها از پشت بام و ....

    وجود داشته باشد».

    او فرصت زیادی برای تماشای تلویزیون نداشت اما همان مقدار مشاهداتی که داشت او را آماده ارتکاب خشونت می کرد.

    او می گفت که چگونه خشونت را از تلویزیون آموخته و میزان تأثیرپذیری خود را خشونتی را که دراینگونه فیلمها به نمایش درمی آید بیان می نمود.

    او مدعی بود که گاهی خشونت را مانند آنچه تلویزیون دیده به مرحله اجرا می گذارد.

    یک تجربه نشان داد که ادعاهای وحشی درست بوده و این تأثیر می تواند براساس تماشای خشونت بر صفحه تلویزیون به وقوع بپیوندد.

    در این میان تأثیر اسلحه نیز بوضوح قابل مشاهدهاست.

    تصویر آلات پرخاشگری( ماننداسلحه)، تمایلات کنشی، مرتبط به پرخاشگری را فعال کرده و بر میزان تقلید تماشاگران از صحنه های خشن می افزاید.

    اجبار پرخاشگری نامطلوب ماغالباً خواسته به رفتار نامطلوب مجبور می شویم.

    فرض کنید که شما با کودکان پرخاشگری سروکار داشته و فرض می کنید که این ویژگی در اثر روابط سرد و تبعیض آمیز والدینشان در آنها ایجاد شده است.

    اکنون چگونه بایستی به کنترل پرخاشگری آنها بپردازید؟

    برخی، از تمام رفتارهای کودکان- و حتی رفتارهای بد آنان – حمایت می کنند.

    این محبت درنهایت سبب می شود که آنان از آسیب دیدن به اطرافیانشان احساس ناراحتی نکنند.

    پژوهشها مبین آن است که برخی از واکنشها نسبت به رفتار غلط کودکان باید چنان منفی باشد که احتمال وقوع پرخاشگری مجدد را کاهش می دهد.

    اگر کودکی را پس از پرخاشگری اش ببوسید یا نوازش کنید درواقع به او پاداش داده اید و بنابراین، وی را تشویق کرده اید که در شرایط مشابه، بازهم به پرخاشگری دست بزند.

    کاهش وکنترل پرخاشگری اکنون به یکی از پرسشهای مهم اجتماعی روز می رسیم، و آن اینکه: چگونه می توانیم میزان خشونت موجود در زندگی امروزی را کاهش دهیم؟

    بعبارت دیگر چگونه میتوانیم انسانها را از گسترش تمایلات پرخاشگرانه شان باز داریم؟

    و چطور می توانیم رفتار پرخاشگرانه را کنترل کنیم، بنحوی که موجب آسیب رسانی به دیگران نشود؟

    هرچند پاسخهای واحدی برای این پرسشها وجود ندارد، اما برخی از مهمترین آنها را در اینجا ارائه می کنیم: کاهش پرخاشگری فقر: اگر ما چراغ جادویی علاء الدین را به دست آوریم و بخواهیم برای رفع جرم و جنایت سه آرزو بکنیم بایستی نخستین آرزویمان مربوط به رفع فقر باشد.زندگی فقیران و مستمدان بسیار سخت وطاقت فرسا بوده و از طرفی میان فقر و پرخاشگری رابطه مستقیمی مشاهده می گردد.

    مثلاً در بخشهای فقیرنشین ایالات متحده آمریکا میزان فزاینده سرعت عجیب به نظر نمی رسد.

    فقر بهه انواع دیگری از پرخاشگری نظیر خشونتهای خانوادگی نیز تبدیل می گردد.

    در یک پژوهش، در باره خشونت خانوادگی در آمریکا،محققان رابطه مثبتی میان فقر خانواده و میزان تعارض و پرخاشگری شان ذکر کرده اند.

    نتایج تأکید بر آن دارد که سطح پائین درآمد سبب می شود: 1- در روابط برادران و خواهران تا حدودی پرخاشگری بوجود آید 2- متوسط مقدار وقوع پرخاشگری در روابط والدین و کودکان افزایش یابد.

    3- پرخاشگری در روابط زنان و شوهران از میزان بالایی برخودار باشد.

    همچنین آنان دریافتند که پدران بیکار- به احتمال قریب به یقین- بیشتر از پدران شاغل، کودکانشان را کتک می زنند.

    تربیت نادرست والدین هر چند عامل فقر در بروز پرخاشگری بسیار مهم است، اما این بدان معنا نیست که تأثیر تربیت نادرست والدین را بر کودکان نادیده انگاریم.

    گاهی کودکان به خشونت می گرایند زیرا والدینشان عشق و محبت کافی به آنها نداشته اند.

    بیشتر جوانان ضداجتماع، و پرخاشگر، روابط سردی با والدنیشان داشته و حتی در سالهای نخستین زندگیشان از آنها دور بوده اند.

    درواقع ،دوری از والدین و تبعیض میان فرزندان، موجب افزایش روحیه پرخاشگری و بزهکاری در آنان می گردد.

    این یافته ها بدان معنی است که خشونت جدا از تربیت غلط دوران کودکی، مفهومی ندارد.

    این تربیت نادرست، مهرورزی و محبت کردن ا«ها را بعنوان وسایل تسهیل اجتماعی- با مانع مواجه کرده و بنابراین، میل به پرخاشکری را در آنان افزایش می دهد.

    تربیت نادرست والدین به همراه تبعیض میان کودکان، یا حتی کتک زدن آنها پرخاشگری کودکان را تشدید می کند.خشونت والدین هنگامی رخ می نماید که انان گمان می کنند کودک رفتاری نادرست داشته است.

    جالب آنکه همین کودکان درزندگی اجتماعی خود نیز، برحسب همین تصورات به پرخاشگری علیه دیگران می پردازند.

    این سخنان بدان معنی نیست که والدین نباید هیچگاه به کودکشان بگویند:« بالای چشمت ابروست»، اما تنبیه افراطی آنها نیز احتمال پرخاشگری کودکان را افزایش می دهد.

    ارتباط بدرفتاری والدین باواکنشهای کودکان امری بدیهی است.

    محققان با مشاهده رفتار کودکان یک تاسه ساله دریافتند که بدرفتاری والدین با آنها موجب افزایش لگدزدن، گازگرفتن، و کتک زدن علیه همسالانشان می گردد.

    از سوی دیگر پژوهشها نشان می دهد کودکانی که با بدرفتاری والدین مواجه می شوند، خود نیز در بزرگی همین الگو های رفتاری را نسبت به کودکان روا می دارند.

    در پژوهشی دیگر نشان داده شد والدین خصوصاً مادرانی که در دوران کودکی تنبیه شده اند، بیش از دیگران، کودکان خود را تنبیه جسمانی می کنند.

    والدین به منزله الگوهای پرخاشگری دلایل گونگون برای توجیه اینکه چرا والدین تنبیه شده در کودکی، به چنین رفتار نادرستی را نسبت به کودکان خود نیز روا می دارند، ارائه شده اس.

    تنبیه دوران کودکی علاوه بر ایجاد آسیب های جسمانی، موجب رشد تمایلات پرخاشگرانه می شود.خشونت والدین ممکن است حتی موجب کاهش کنترل اجتماعی کودکان بر وقوع رفتارهای تأئید نشده اجتماعی گردد.

    پژوهشها نشان میدهد که این امر در نتیجه تأثیرات الگو بوقوع پیوسته و طی آن والدین خشن به مثابه الگویی رفتار پرخاشگرانه کودکان در حال رشد تجلی می کنند.

    وقتی وا لدین حشن، کودکانشان را تنبیه می کنند، معنایش این است که« آنچه را من انجام می دهم، انجام بده، نه آنچه را که می گویم.» رفتار پیش ا زکلام تأثیر دارد.

    در یک تحقیق مشخص گردید، بزهکاران جوانی که توسط والدینشان در کودکی تنبیه شده بودند در« دارالتأدیب» دردسر بیشتری ایجاد می کردند.

    در مصاحبه مددکاران دارالتأدیب با پدران این بزهکاران جوان، عدم تعادل روحی آنها تأئید می گردد.

    در واقع خشونت رفتاری بزهکاران جوان، مشابه رفتار پدرانشان بود.

    به عبارت دیگر، آنها کنش و رفتار بزرگسالان خود را آموخته بودند.

    کنترل پرخاشگری تنبیه: شواهد موجود تأثیر تنبیه را بعنوان شیوه ای مطمئن جهت کنترل پرخاشگری در می کند.

    اجازه دهید مطلب را بیشتر بشکافیم.

    من مخالف همه تنبیهات درهمه زمانها نیستم بلکه درشرایطی معین، والدین، مربیان، و نیروهای انتظامی باید کسانی را که از خود رفتار نادرست بروز میدهند، تنبیه کنند.

    پژوهشها نشان می دهد که هدایت مناسب تنبیه، می تواند نتایج موثر در پی داشته باشد.

    اگرتنبیه همراه با« تنبیه» ] آگاهی[ باشد می تواند سریعاً به اصلاح نادرست و اهداف مورد نظر کنترل کنندگان منهی گردد.

    اما چنین شرایطی برای کنترل رفتارهای نادرست به ندرت بوجود می آید.

    به این جهت ناحوشایندی تنبیه بر تنبیه آن غلبه کرده و تمایلات پرخاشگرانه را احیا می کند.

    در یک تجربه، معلمان به دانش آموزانی که مسأله را درست حل می کردند یک« کارت تشویق» بجای نمره داده و سپس در صورتی که آنها به پرخاشگری دست می زدند،کارت تشویق را از ایشان می گرفتند.

    در نیتجه واکنشهای پرخاشگرانه این دانش آموزان عملاً دوبرابر گردید.

    سئوال مهم این است که چه واکنشی به کاهش آنیپرخاشگری کمک می کند؟

    در اینجا باید بگوییم که تنبیه غالباً غیرمؤثر و نادرست بوده، مانند تأئید و تبعیض نسبت به رفتارهای پرخاشگرانه، میتواند موجب شدت یافتن آن گردد.

    پس چه باید کرد؟

    فرو خوردن خشم: یکی از شیوه های مهم کنترل پرخاشگری آماده کردن جامعه برای عدم تأئید پرخاشگران است.دراین صورت انسانها ملزم می گردند هنگام عصبانیت خشم را فرو خورده و به پرخاش دست نزنند.

    این روش ا زسوی عده کثیر ی از اعضای جامعه- همچون بزرگسالان، روانکاوان، و روان درمانگران- پذیرفته شده است.

    سالها قبل روزنامه مطلبی به این مضمون درج کرد: آقای عزیر؛ من از شنیدن این مطلب که مادرتان در سه سالگی شما را تنبیه می کرد، بسیار شوکه شدم.

    بنابراین،عجبی ندارد که شما نیز در کودکی خشمتان را متوجه وسایل خانگی می کردید و آنها را می شکستید.

    برادر من نیز در حال خشم به وسایل خانگی لگد می زند.

    مادرم هم او را سرزنش می کند.

    آخر او 32 سال دارد از سوی دیگر اوهمسر، گربه و فرزندانش را هم کتک می زند.

    چند وقت پیش هنگامیکه تیم مورد علاقه اش در بازی شکست خورد، تلویزیون را( در حالی که پنجره بسته بود) از پنجره اتاق بیرون انداخت.

    جرا مادران کودکان را برای کنترل خشم آموزش نمی دهند؟

    آیا این همان چیزی نیست ک مردم متمدن را از وحشیان جدا می کند؟

    شما ممکن است در پاسخ به این پرسشها برخی نکات را نادیده بگیرید، اما من نمی توانم نسبت به وسایل خانه خشم بورزم.

    با وجود این توضیحات، پژوهشهای روانشناسان اجتماعی شواهدی که دال بر تأئید نظریه آنها باشد ارائه نمی دهد.

    مثلاً مزایای شکستن یک عروسک را با چکش در نظر بگیرید.

    برخی از روانشناسان معتقدند چنین اعمالی موجب تخلیه انرژی پرخاشگرانه از کودکان می شوند.

    محققان به بررسی این دیدگاه پرداخته و متوجه شده اند این رو تخلیه پرخاشگری، نمی تواند میزان وقوع آتی پرخاشگری راکاهش دهد.

    حتی آنها به این نتیجه رسید اند که چنین اعمالی موجب تشدید روحیه پرخاشگری در آینده نیز می گردد.

    در این زمینه کودکانی قبل و بعد از بازی با انواع اسباب بازیها مورد مشاهده قرار گرفتند.

    این محققان دریافتند بازی با وسایلی مانند تفنگنهای پلاستیکی، پیش از بازی با دیگر وسایل، رفتارهای ؤخاشگرانه صداجتماعی را رشد می دهد.

    البته باید توجه داشت که رفتار ضداجتماعی و پرخاشگرانه کودکان نمی تواند تشابهی با بازی بار هفت تیر پلاستیکی و صدای بنگ بنگ درآوردن وگفتن اینکه« تو مردی» داشته باشد.

    اما از آنحا که این وسایل به فعال شدن تمایلات پرخاشگرانه می انجامد.

    بنابراین ا«ها برای آسیب رسانی به دیگر کودکان آماده می شوند.

    به این ترتیب برخی از قسمت های خبر روزنامه فوق تأئید می گردد.برخی از روانشناسان معتقدند که پرخاشگری کلامی می تواند منجر به کاهش پرخاشگری عملی گردد.

    آنها می گویند این امر باعث خالی شدن عصبانیت می گردد.

    اما از سوی دیگر، برخی از پژ.وشها نشان می دهد که کاربرد پرخاشگری کلامی نیز به پرخاشگری عملی می انجامد.

    در یک پژوهش، محققان با کارگرانی که بطور کلامی خشمشان را تجلی داده یا آن را فرو می خورند، به صحبت پرداختند.

    برخی از کارگران به پرخاشگری کلامی علیه شرکت، بعضی به پرخاشگری کلامی علیه کارفرمایان و بقیه به خصومت مستقیم نسبت به این موارد می پرداختند.

    در شرایط کنترل نیر ، برخی دیگر از کارگران فقط به صورت خنثی در مباحث شرکت می کردند.

    در نهایت وقتی تمام این افراد به ارزیابی شرکتشان در یک پرسشنامه پرداختند، احساسات منفی کارگرانی که پرخاشگری کلامی از خود بروز داده بودند، بسیار وسیع بود و مصاحبه نیز این امر را بیشتر تشدید کرده بود.

    نقش زمان در اطفای پرخاشگری: ممکن است این سئوال پِیش آید که زمان مناسب برای اطفای پرخاشگری چه موقع است؟

    درواقع پرخاشگریها غالباً هنگامی رخ می دهد که افراد زمینه بروز آن را آماده بیابند.

    روانشناسامن پاسخ می دهند: بدون هیچگونه تنبیهی، پرخاشگر بایستی بفهمد که رفتار وی هرگز پاداشی دریافت نخواهد کرد.

    شیوه مهم دیگر برای کاهش پرخاشگری عبارت از منزوی کردن این واکنش و ممانعت از کامیابی است.

    در یک پژوهش، محققان پسر جوانی را که بسیار عصبانی بود و میرفت که به پرخاشگری دست بزند، در یک اتاق تنها نگهداشتند.

    در این هنگام، پسر که در حال عصبانیت کامل بود، نمی توانست هیچ کاری انجام دهد و هنگامی می توانست از اتاق خارج شود که عصبانیتش رفع شده باشد.

    به این ترتیب گذر زمان می تواند از فراوانی وقوع رفتار نادرست بکاهد.

    اگر رفتارهای نامطلوب ماجراجویانه که پاداش در یافت می کنند با بی اعتنایی مواجه شده و در مقابل به رفتارهای مطلوب پاداش داده شود، از میزان وقوع پرخاشگری کاسته می شد.

    یک مطالعه به بررسی این نکته پرداخته است.

    وقتی معلمان عمداً از کنشهای خشن دانش آموزان غفلت کرده و فقط به رفتارهای مثبت دیگر دانش آموزان پاداش میدادند، سطح پرخاشگری دانش آموزان قبلی رفته رفته کاهش می یافت.

    در نهایت به نظر می رسد بهترین روش آن است که کودکان بیاموزند چگونه پرخاشگری خود را تحت کنترل درآورند.

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.

بیان مسئله : آیا بین میزان پرخاشگری در افراد مبتلا به بیماری پرفشاری خون (hyper tension) و افراد عادی تفاوت وجود دارد؟ اهمیت پژوهش : بیماری پرفشاری خون در طبقه بندیهای متخصصان بهداشت روان ‹‹ICD ›› طبقه بندی بین المللی بیماریهای روانی در دسته بیماریهای روان تنی ‹‹Psy chosomatic ›› قرار دارد. این بیماری همه ساله تعداد زیادی از افراد جامعه را مبتلا ساخته و در صورت عدم تشخیص و درمان ...

خشونت همانطورکه گفته شد خشونت یک رفتار اجتماعی است که موجب برخوردهای نسبتا ً شدید و آسیب رسیدن به مردم می شود، براین اساس بروز خشونت درافراد دارای عواملی است که عبارتند از: 1.عوامل بیولیژیکی 2.عوامل اجتماعی 3.عوامل محیطی -عوامل بیولوژیکی: افراد خشمگین یا عصبانی از نظر بیولوژیکی دارای نقصی مانند نامتعادل بودن هورمونها،حساسیت،بدکاری مغزآمادگی برای خشمگین شدن هستند. تحقیقات نشان ...

هدف اين مطالعه بررسي علل و عوامل خشونت و پرخاشگري تماشاگران ورزش در ورزشگاه‏ها و راهکارهائي جهت کاهش اين معضل اجتماعي است تا با تحليل کارکرد اجزاي‌ تشکيل دهنده‏ي ساختار رفتار تماشاگران ، مشخص شود اختلال در کدام يک از آنها سبب بروز ”سوءکارکرد“ مي‏گرد

تعريف فرار فرار به فرانسه Evasion و به انگليسي Runaway گفته مي شود، عبارت است از شانه خالي کردن از زير بار مسئوليت و شرايط نامطلوب و يافتن اوقات فراغت بيشتر، اين فرار گاهي به اين علت است که شرايط سخت زندگي اجازه اطلاق موجود انساني را به کسي نم

دید کلی اینکه چه ارتباطی بین هیجانات ما تغییرات بدنی ما وجود دارد؟ وقتی می‌ترسیم، چه نوع تغییرات هورمونی در بدن اتفاق می‌افتد؟ وقتی فکر می‌کنیم چه قسمتهایی از مغز فعال هستند؟ آیا جای مشخصی در مغز برای حافظه وجود دارد که مطالب بخاطر سپرده شده در آنجا ذخیره شوند؟ وقتی فردی دروغ می‌گوید، چه تغییراتی در او بوجود می‌آید؟ آیا از این تغییرات برای کشف دروغ افراد می‌توان استفاده کرد؟ آیا ...

تاثیر آموزش هنر بر خلاقیت کودکان برای گذر از عصراطلاعات و ورود به دنیای آینده می بایستی کودکان را توانمند ، خلاق ،ارتباط گر و مسلط به فناوریهای جدید روز تربیت کرد ،آن چنان که دارای انگیزش بالا بوده و از شوق زندگی کردن برخوردارباشند تا بتوانند در دنیای پررقابت و پیچیده آینده تاب تحمل داشته و موفق شوند. اگر کودکان ما برای آینده تربیت نشوند ، جوانان آینده ما در یک رقابت سخت دچار ...

بررسی علل و عوامل موجه شورش ها: زمانیکه عده ای بر می آشوبند و موضوعی را مورد شورش خود کرده، دست به اقدامات مختلف خشونت آمیز می زنند به فاصله های کوتاه اما متفاوت نیروی انتظامی، اطلاعاتی و امنیتی شهر به محل حادثه میروند و تمام مساعی خود را بکار می گیرند تا آتش آشوب و فتنه را به طرق مسالمت آمیز و در صورت عدم کارآیی چنین شیوه هایی، با توسل به هر طریق ممکن، کنترل و نهایتا خاموش ...

مقدمه تقریبا از حدود 50 سال پیش علاقه به حفاظت و حمایت از کودکان افزایش یافت . گروهی از صاحب نظران هر نوع رفتار خشونت آمیز بزرگسالان علیه کودکان و نوجوانان( از ضربه های خفیف گرفته تا حملات آسیب زای شدید )را نوعی کودک آزاری می شناختند . بر این مبنا رفتار خشن، عملی بود که از روی قصد و به طور عمدی انجام می گیرد و در شخص دیگر، درد یا صدمه جسمی ایجاد می کند . اما برخی معتقد بودند ...

اعتیاد چیست؟ اعتیاد را به عادت کردن خود گرفتن، خوگر شدن، و خود را وقف عادتی نکوهیده کردن معنی کرده اند. به عبارت دیگر، ابتلای اسارات آمیز به ماده مخدر که از نظر جسمی یا اجتماعی زیان آور شمرده شود اعتیاد نام دارد. اصطلاح اعتیاد به سهولت قابل تعریف نیست، اما عواقب آن به صورتهای مختلف نظیر کم شدن تحمل و وابستگی بدنی هویدا می شود. در طب جدید به جای کلمه اعتیاد، وابستگی به دارو به ...

تعریف فرار فرار به فرانسه Evasion و به انگلیسی Runaway گفته می شود، عبارت است از شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت و شرایط نامطلوب و یافتن اوقات فراغت بیشتر، این فرار گاهی به این علت است که شرایط سخت زندگی اجازه اطلاق موجود انسانی را به کسی نمی دهد و براساس طبقه بندی DSMIII، فرار جز اختلالات رفتاری شدید محسوب می شود نه به دلیل ماهیت آن، بلکه به دلیل فراهم آوردن مسائل و مشکلات ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول