روابط اقتصادی متغیرهایی مانند تولید، مصرف، پسانداز، سرمایهگذاری، درآمد، رشد اقتصادی، تورم و مانند اینها مورد بررسی و مطالعه قرار میگیرد. به عبارت دیگر: اقتصاد کلان، بررسی وضع اقتصادی در سطح کل است و برخلاف اقتصاد خرد که به بررسی قیمتها، مقدار خرید، فروش، هزینه، درآمد و غیره در سطح بنگاهها و بازارهای فردی میپردازد، اقتصاد کلان مجموعه نظریههایی است که پدیدههای اقتصادی را در سطح مقادیر جمعی تجزیه و تحلیل میکند و مجموع رفتارها و واکنشهای اقتصادی و نیز دورانهای بازرگانی و تغییرات ایجادشده در بازارهای کالاها و خدمات، کار، سرمایه و پول را مورد مطالعه قرار میدهد. دامنه اقتصاد کلان بسیار گسترده و مشتمل بر نظریههای سرمایهگذاری، تولید، درآمد، اشتغال، بیکاری، تورم، مصرف، سطح عمومی قیمتها، نظریههای پولی و نرخهای بهره، سود، هزینهها و بدهیهای دولت، کسری بودجه، تجارت خارجی و بهطورکلی شامل مجموعه سیاستهای مالی و پولی و رشد اقتصادی و حتی پیش بینی تغییر آنها در آینده است.
سوالات و موضوعات مطرح در اقتصاد کلان
همان گونه که گفته شد، موضوعات و مفاهیم و سوالات فراوانی را میتوان یافت که در قالب اقتصاد کلان قابل طرح و بحث هستند، اما به نظر میرسد مهمترین موارد بدینقرارند:
1- چه عواملی در تعیین میزان تولید و اشتغال در جامعه موثرند و موجب نوسان آنها میشوند؟
2- چه عواملی در تعیین سطح عمومی قیمتها موثرند و موجب نوسان آنها میشوند؟ تورم و رکود چگونه به وجود میآیند؟
3- چه عواملی در تعیین میزان متوسط نرخ دستمزد در جامعه موثرند؟
4- چگونه میتوان آثار مصرف، سرمایهگذاری، مخارج دولت و تجارت بینالملل بر سطح کلی تولید و اشتغال و قیمتهای داخلی و رشد اقتصادی را مورد بررسی قرار داد؟
5- چه عواملی و چگونه کل تولید جامعه را بین مصرف و پسانداز تقسیم میکنند و این امر برتولید، اشتغال و قیمتها چه آثاری بر جای میگذارند؟
6- چه عواملی موجب رشد مداوم در بخشهای مختلف اقتصادی میشوند؟
یادآور میشود که در سطح کلان متغیرهای اقتصادی مانند مصرف، تولید، سرمایهگذاری، پسانداز، هزینههای دولتی و درآمد، همگی در سطح کلی مورد بررسی قرار میگیرند.
هدفهای مهم اقتصاد کلان
هدفهای اقتصاد کلان در گذشته و امروز گرچه تفاوتهای عمدهای را به ویژه از نظر سیاستگذاریها و دخالت دولتها در امور اقتصادی داشته است، اما کلیت آنها در جامعه تغییر چندانی نکرده است. مهمترین هدفهای اقتصاد کلان دستیابی و یا نزدیک شدن به موارد زیر است:
1- اشتغال کامل: وضعیتی که در آن بیکاری غیر ارادی (نوعا در مورد نیروی انسانی) وجود نداشته باشد و یا در حداقل ممکن و قابل قبول باشد.
2- ثبات قیمتها: یعنی سیاستگذاران اقتصادی با سیاستگذاریها و تصمیمهای خود سعی کنند با اقدامات مناسب طوری عمل کنند که قیمتها (قیمت کالاها، خدمات، عوامل تولید و غیره) نوسانات زیادی نداشته باشند.
3- توزیع عادلانه درآمد در جامعه: دسترسی همه آحاد جامعه به امکانات با تبعیض و تمایز نباشد، بهطوری که شکافهای موجود بین دهکهای درآمدی جمعیت کشور کم شود و یا حداقل، زیادتر نشود.
4- رشد و توسعه اقتصادی مداوم: که همان هدفغایی مادی و معنوی همه اقتصادهای دنیاست.
رشد اقتصادی چیست؟
هنگامی که درباره نرخ رشد اقتصادی به عنوان عامل اصلی افزایش سطح زندگی در بلندمدت صحبت میکنیم، در واقع به این پرسش مهم پاسخ میدهیم که: تغییر مثبت محصول ناخالص ملی واقعی چگونه باید حاصل شود؟ در نظریههای رشد، روابط متقابل میان عرضه عوامل، پسانداز و سرمایه در فرایند رشد بهصورت الگو بیان میشود. در واقع در تابع تولید، آنچه موجب رشد اقتصادی میشود، رشد مجموعه نیروی کار، رشد سرمایه و بهبود کاراییها یا دانش فنی هستند که خود را در قالب بهرهوری عوامل نشان میدهند. هرکدام از این منابع سهمی در رشد دارند، اما از آنجا که سهم نیروی کار تقریبا ثابت است و دانش فنی نیز در کوتاه مدت تغییر چندانی ندارد، ازجمله مهمترین منابع برای رشد اقتصادی، رشد سرمایه است که در تعیین آن، پسانداز نقش بسیار مهمی ایفا میکند و پسانداز هم به درآمد بستگی دارد که خود به سرمایه وابسته است، لذا اگرچه با فرایندی وابسته به هم روبرو هستیم؛ اما نرخ پسانداز در یک سیستم اقتصادی متعادل تعیین کننده میزان کالاهای سرمایهای ( و سطح تولید ) است. هرچقدر نرخ پسانداز بالاتر رود، امکان افزایش میزان کالاهای سرمایهای و سطح تولید فراهمتر خواهد شد. افزایش نرخ پسانداز تا رسیدن نظام اقتصادی به وضع پایدار جدید، رشد اقتصادی را بالا میبرد.
عوامل موثر در کاهش رشداقتصادیکدامند؟
مجموعه عوامل موثر در کاهش رشد اقتصادی عبارتند از: عدم ثبات قیمتها، انحراف منابع از تولید، افزایش هزینههای مبادله و تجاری، کاهش آزادی اقتصادی، وجود موانع مختلف در جریان سرمایهگذاری خارجی و کاهش آن، تسلط دولت بر موسسات مالی و دخالت در جریان اعتبارات و غیره. از طرف دیگر، معمولا رشد اقتصادی بیکاری را تحت تاثیر قرار میدهد؛ به همین دلیل در بررسیهای اقتصادی، رشد و بیکاری را با یکدیگر مورد مطالعه قرار میدهند. یعنی به منظور ارزیابی وضعیت اقتصادی، توجه خاصی نسبت به رشد اقتصادی و بیکاری مبذول میشود. رشد مثبت و پایدار نشانگر توان بالا و سلامت اقتصاد است اما افزایش بیکاری و نوسانات زیاد رشد، نشانگر ضعف اقتصاد میباشد. با افزایش تولید ناخالص ملی(GNP) از بیکاری کاسته میشود و بالعکس. در این مورد توجه به مطالعات اوکان سودمند خواهد بود.
قانون اوکان: رابطه معکوسی بین بیکاری و تولید ناخالص ملی وجود دارد؛ با افزایش نرخ بیکاری، تولید ناخالص ملی حقیقی کاهش مییابد.
از مطالب بالا میتوان در تعریف اقتصاد کلان بهره گرفت تا در عبارتی موجز به فواید آن نیز پی ببریم. اقتصاد کلان عبارت از مطالعه و تجزیه و تحلیل پدیدهها و بررسی روابط بین متغیرهای کلی اقتصادی به منظور پیشبینی و اتخاذ سیاستهای مناسب برای آینده و نیز اصلاح سیاستها و تصمیمات کلان اقتصادی گذشته یک کشور است. پس با شناخت و کاربرد اقتصاد کلان انتظار داریم از یک طرف پیشبینیهای لازم و مناسبی برای اقتصاد کشور صورت گیرد و از سوی دیگر، سیاستهای اقتصادی گذشته بهطور مداوم مورد بازنگری قرار گیرند تا وضعیت متغیرهای کلی اقتصادی بهبود پیدا کنند، رشد اقتصادی تحقق یابد و بیکاری و تورم مهارشوند.
بازیگران عرصه اقتصاد کلان و پدیدآورندگان بازارها
بهطورکلی مفاهیم مربوط به چرخه اقتصادی (درآمد و تولید)، مفهوم درآمدملی، تولیدملی و غیره را در قالب مفاهیم کلی زیر میتوان بیان نمود: آنچه در اقتصاد کلان مورد مطالعه و بررسی واقع میشود مجموعه روابطی است که بین عوامل موثر در اقتصاد شکل میگیرد. در این عرصه خانوارها ( با مصارف و پساندازها )، بنگاهها ( با سرمایهگذاری و تولید)، دولت (با هزینهها و مالیاتها) و مجموعه بازارهای کالاها و خدمات یا بازارهای مالی و سرمایه که در داخل و خارج از کشور شکل میگیرند، اقتصاد کلان یک جامعه را تحت تاثیر قرار میدهند.
چرخه یا جریان اقتصادی مجموعه فعل و انفعالها و فعالیتهایی هستند که بین مجموعه عوامل ( نهادهای ) اقتصادی در سطح ملی ( خانوارها و بنگاهها ) جریان پیدا میکنند و منجر به اشتغال، تولید و درآمد میشوند. دولت به عنوان یک نهاد قانونی متناسب با سطح رشد فرهنگی، اجتماعی و سیاسی هرجامعه، در امور اقتصادی مداخله میکند که چگونگی تاثیرگذاری و نقش آن در اقتصاد در قالب چرخه اقتصادی، متعاقبا مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.
توضیح متغیرها و مفاهیم اصلی حساب های ملی و کلان اقتصادی
در اقتصاد کلان متغیرهای گوناگونی وجود دارند که تعدادی از آنها از اهمیت زیادی برخوردارند. همچون درآمد(محصول) ملی، سطح عمومی قیمتها، سطح عمومی اشتغال و بیکاری، نرخ بهره، تراز پرداختها و نرخ ارز و مانند اینها خواهد پرداخت. درآمد ملی، محصول ملی و تولید ملی بهطور عام، کل تولیدات یک کشور را نشان میدهند. بهعبارت دیگر حسابهای ملی برآورد منظمی از محصول ناخالص ملی را ارائه میکنند که موجب سنجش عملکرد اقتصاد کشور در تولید کالاها و خدمات میشوند.
درآمد ملی(NI)
درآمد ملی عبارت است از: مجموع عایدیها و درآمدهای حاصل از عوامل تولید که به منظور تولید کالاها و خدمات در یک اقتصاد ملی در یک دوره مالی (مثلا یک سال) به کار گرفته میشوند (مانند حقوق و دستمزد نیروی انسانی، اجاره زمین و ساختمان، سود سرمایه و بهره، حقوق مالکیت و مانند آن). در واقع درآمد ملی در یک جامعه کل دریافتهای عوامل تولیدند که در سطح ملی باید معادل ارزش کالاها و خدمات تولید و مبادله شده توسط بنگاهها باشند.
حسابداری ملی: دانشجویان درس اقتصاد کلان در مباحث اقتصادی حسابداری ملی با مفاهیم تولید ناخالص ملی، تولید خالص ملی و تولید ناخالص داخلی و نیز محاسبه شاخصهای مختلف آشنا میشوند.
تولید یا محصول ناخالص ملی
تولید (یا محصول) ناخالص ملی عبارت است از: مجموعه ارزش تمامی کالاها و خدمات نهایی تولید شده در یک دوره معین مالی (مثلا یکسال).کلمه نهایی از آن جهت استعمال میشود که یک کالا یا خدمت اقتصادی، دوبار محاسبه نشود. مثلا کالای واسطهای در محاسبات منظور نمیشود یا اگر بشود برای محاسبه ارزش کالای نهایی، باید ارزش کالای واسطهای از آن کم شود؛ یعنی این کالاهای واسطهای برای فروش مجدد خریداری نشده باشند. بهعبارت دیگر تولید ناخالص ملی معیاری برای سنجش اندازهگیری فعالیتهای اقتصادی است که در یک دوره مالی بهوقوع پیوستهاند. میتوان گفت با بررسی مجموعه ارزشهای تمام کالاها و خدمات تولید شده در یک دوره مالی میتوان به وضعیت اقتصادی جامعه پی برد. تولید ناخالص ملی ممکن است بهصورت اسمی یا جاری (با وجود تغییر سطح عمومی قیمتها) مورد بررسی قرارگیرد و یا ممکن است با ارقام واقعی مورد مطالعه قرار گیرد.
تولید یا محصول خالص ملی (NNP )
معمولا محصول خالص ملی به منزله عامل سنجش بهتری از میزان فعالیتهای اقتصادی، که با توجه به ذخیره سرمایه و نیروی کار موجود، میتواند برای دورههای طولانی تداوم پیدا کند، مورد استفاده قرار میگیرد. میتوان با کسر نمودن ذخیره استهلاک از محصول ناخالص ملی، محصول خالص ملی یا درآمد خالص ملی را بهدست آورد: D- GNP = NNP یعنی هرگاه میزان استهلاک هر دوره از تولید ناخالص ملی آن دوره کم شود، تولید خالص ملی به دست میآید. میزان استهلاک(D) ، ارزش کالاهای سرمایهای است که در جریان تولید هر دوره مورد استفاده قرار گرفته و در واقع مستهلک شدهاند.
مصرف شخصی
مصرف شخصی بخشی از درآمدخانوارها است که در یک دوره مالی صرف کالاها و خدمات مصرفی میشود و در قالب مخارج در میآید. عوامل موثر بر مصرف شخصی شامل دارایی مصرفکنندگان است که بهصورت پول نقد، دسترسی به سپردههای بانکی، اوراق بهادار و غیره بوده که درجه نقدشوندگی آنها زیاد باشد و شامل مصرف کالاهای مصرفی بادوام همچون یخچال، اتومبیل و غیره و نیز افزایش استاندارد زندگی از نظر مصرف خدمات و کالاهای مصرفی بیدوام مانند: نان، گوشت، سینما و مانند اینها میشود. ضمنا توسعه اعتبارات مصرفکننده، نرخ بهره، تغییرات قیمتها، انتظارات مصرفکننده و توزیع درآمد ازجمله عواملی هستند که روی مصرف مصرفکننده تاثیر دارند که البته بین اقتصاددانان اتفاقنظر کامل در مورد تاثیر و درجه تاثیر آنها وجود ندارد. در قسمت هزینه های مصرفی بخش خصوصی، بیشتر به مفاهیم مصرف پرداخته خواهد شد.