حضرت حجت ومعجزه تولد او
قضیه حضرت مهدی(عج)فرزندامام حسن عسگری(ع)قضیه ای دقیق است که ازپیش برای آن خط سیری معین رسم شده که هرکدام ازائمه
معصومین علیهم السلام آن را می دانستندوبرای محقق شدن آن فعالیت می کردند.
وهنگامی که نوبت امام هادی(ع) رسید یکی از یارانش را فرستاد که کنیزی بخرد تا با امام حسن عسگری ( ع) ازدواج کند ومادری برای
امام مهدی (عج) باشد.
و برای آ ن شخص صفت های کنیزرا مشخص نمود: ا ونرجس دختر قیصربن یشوعا پادشاه روم ، مادرش ازنواد گان حواریون که همراه
حضرت عیسی(ع) بودند،می باشد.
زنی ا ست د راوج کمال و نور وعلم . مسلمانان ا و را درجنگشان با
رومیها اسیرکردند.
نرجس با پدرش وسپاهیان برای مداوا کردن زخمی شد گان درمیدان جنگ رفته بود. دررویا دیده بود که حضرت محمد (ص) وهمراهش عیسی(ع) ونیزفاطمه زهرا (س) وهمراهش حضرت مریم (س)همگی با هم آمده تا اورا برای امام حسن عسگری (ع) خواستگاری کنند.
دراین رویا حضرت زهرا (س) برای نرجس چگونگی رسیدن به امام
حسن عسگری (ع ) را توضیح داد تا برای ا وهمسری باشد. بنابراین هما نگونه که حضرت زهرا( س) معین کرده بود نرجس لباس پوشید
سپس به صف اسرا پیوست.
پس کسی اورا اذیت وآزارنکرد تا اینکه همراه اسیران به بغداد رسید ومانند بقیه کنیزان در معرض فروش قرار گرفت.
امام هادی (ع) به ابی هاشم جعفری فرموده بود: درسمت راست پل بغداد
می ا یستی پس می بینی که کنیزان درآنجا ایستاده اند تو نفرسوم ازصف
رااختیارکرده اورا می خری وهمراه خود به اینجا می آوری.
ابی هاشم جعفری رفت ونامه ای ازامام هادی(ع) به آن کنیز داد. نرجس
چون از فرهنگ وعلم بسیاری برخورداربود و پدرش به او زبانهای بسیاری از جمله زبان عربی تعلیم داده بود.
نامه امام هادی (ع) را که به زبان عربی بود گرفت و خواند و بر سر خویش قراردادودرحالیکه چشمانش ازاشک پرشده بودهمراه ابی هاشم نزد امام هادی (ع) آمد.
حکیمه خواهرامام هادی (ع) می فرماید: درخانه امام هادی (ع) بودم
که ابی هاشم همراه نرجس آمد. سپس امام هادی (ع) به اوا شاره کرد وگفت:ای حکیمه این همان زن است.
حکیمه اورا گرفت و به اوخد مت می کرد وامام حسن عسگری (ع) با اوازدواج کرد و نرجس باردار شد.
معجزه د وم این است که خدای تعالی مظاهروآثاربارداری درنرجس را مخفی کرد وهیچ اثری ازآثار بارداری بر او ظاهر نشد تا اینکه فرزنش را به دنیا آورد .
در شب نیمه شعبان امام حسن عسگری (ع) به عمه اش حکیمه فرمود: دراین شب پیش نرجس باش که نرجس به کمکت محتاج خواهد بود. حکیمه گفت : چرامگر خبری شده است ؟ امام فرمود : امشب همان شب
موعود است .امشب فرزند مبارکی به دنیامی آید که زمین مرده راحیات
می بخشد و زنده می سازد. حکیمه گفت : من که هیچ اثری ازبارداری دراونمی بینم. امام فرمود: عمه جان هنگام سپیده دم آثاربارداری دراو ظاهرمی شود.
زیرا مهدی آل محمد شباهتی باموسای پیامبردارد مادرموسی هم آثاری ازبارداری نداشت وتاهنگام به دنیاآمدن موسی هیچکس ازرازاوخبردار نشد .
حکیمه می گوید درآن شب نزداوبودم وتا نزدیک فجربراوچیزی ندیدم تا
اینکه بعد ازمدتی آثاردرد دروجودش ظاهرشد. نزد او رفتم واورا کمک و یاری کردم...خواب مرا فرا گرفت وهنگامی که بیدار شدم وچشمانم را باز کردم حضرت حجت را د ر حالی که بر روی زمین سجده کرده بود دیدم.
فصل اول: میلاد
میلاد
مورخان ومحدثان ولادت ( حجت بن الحسن المهدی) را به سال 255 یا 256هجری- قمری دانسته اند.
گفته اند : حضرت مهدی (ع) در شب جمعه نیمه ماه شعبان سال یا د شده پای به این جهان نهاد.
چونان ابراهیم و موسی
پس ازدوقرن واندی که ازهجرت پیامبر(ص) گذشت وامامت به امام دهم و یازدهم رسید کم کم در میان حکومتگران مسلمین در مرکز خلا فت نگرانیی عمیق جان گرفت.
این نگرانی مربوط به اخبارو احادیث بسیاری بود که درآنها آمده بود: از امام حسن عسگری(ع) فرزندی تولد خواهد یافت که برهم زننده اساس حکومتهاست.
این پیشگویی در کتابهای پیشین آمده بود و به وسیله آگاهان از آن کتابها در میان مسلمین نقل می شد.
به هنگام تولد امام مهدی(ع) در شهر سامرا حدود 35 سال از ساختن آن شهر که در کنار ویرانه های شهر قدیم بنا شده بود می گذشت. و با اینکه به عنوان پایتخت دوم برای خلا فت بغداد ساخته شده بود از همان آغاز مقر خلیفه عباسی شد.
معتصم عباسی هشتمین خلیفه بنی عباس که خلا فت اواز سال 218 آغاز شد به ساختن این شهر فرمان داد و سپس خود بدانجا انتقال یافت وبدین گونه سامرا مرکز خلا فت او گشت.
امام دهم20 سال در این شهر تحت نظرو زندانی بود وسپس امام یازدهم درآنجا تحت نظر و زندانی به سر می برد.
به هنگامی که ولا دت(مهدی) نزدیک گشت و خطروجود اودر نظر جباران قوت گرفت در صدد برآمدند تا از پدید آمدن این نوزاد جلوگیری کنند واگرپدید آمد و بدین جهان پای نهاد اوراازمیان بردارند.
بدین علت بود که چگونگی احوال مهدی دوران حمل و سپس تولد او همه همه از مردم پنهان شده بود وجزچند تن معدود از نزدیکان یا شاگردان واصحاب خاص امام حسن عسگری کسی اورا نمی دید.آنان نیزمهدی را گاه به گاه می دیدند نه پیوسته و به صورت عادی. نوشته اند که راز مخفی داشتن ولادت مهدی این بود: خلفای بنی عباس از طریق روایاتی که از پیامبر(ص) وائمه طاهرین(ع) نقل شده بود دانستندکه دوازدهمین امام همان مهدی است که زمین را پرازعدل وداد می کندودژهای گمراهی وفساد را درهم می کوبد ودولت جباران
را سرنگون می سازد.وطاغوتیان را به قتل می رساندوخود امیرمشرق و مغرب جهان می شود. چون این امررا دانستند درصدد بر آمدند تا این نور را خاموش کنندو این امام را به قتل برسانند. از این رو جاسوسان و مراقبانی چند گماشتند و حتی قابله هایی را مامور کردند تا داخل خانه امام حسن عسگری (ع) را زیر نظر بگیرند . لیکن خداوند درهر حال نورهدایت را پاینده خواهد داشت.
این بود که خدا به اراده خویش دوران بارداری مادراو( نرجس) را پنهان ساخت .
مورخان گفته اند:معتمد عباسی قابلگان راامرداده تاوقت وبیوقت سرزده وارد خانه امام حسن عسگری(ع) شوند درون خانه را بگردند وتفتیش کنند واز حال همسراوبا خبر گردند وگزارش دهند اما آنان ازهیچ چیز آگاه نگشتند.
خداوند درباره مهدی همان کار را کرد که درباره موسی کرد . چنان که دشمنان مهدی نیز همان روش فرعونی و سیاست فرعونی را دنبال کردند.
فرعون دانست که زوال سلطنت او به دست مردی از بنی اسرائیل خواهد افتاد. این بود که بازرسانی گماشت تازنان حامله بنی اسرائیل رازیر نظرگیرند و کودکانی را که متولد می شوند تحت مراقبت شدید قراردهند و اگر کودک پسر بود اورا می کشتند. بدینگونه کودکان بسیاری را کشتند تا موسی پدید نیاید.
چنانچه در قرآن کریم ذکر شده است. و با این همه خداوند متعال پیامبر خود موسی را حفظ کرد و ولادت اورا مخفی داشت و سپس
به مادر موسی امر فرمود تا اورا در صنوقی گذارد وبه رود نیل سپارد.
در احادیث بسیاری آمده است که حضرت مهدی(ع) شباهتهایی به حضرت ابراهیم وحضرت موسی دارد.
مشاهده مهدی
مهدی (ع) از نخستین روز ولا دت نیز همواره در نهان می زیست و مردمان به طورعموم او را نمی دیدند واین به آن دلیل بود تابه اوگزندی نرسد.
سعی برآن بود که مردمان اورا نبینند وازحا ل و احوال او آگاه نگردند تا اطلاعاتی درباره او شایع نگردد و به دربارعباسی نرسد.
با این وصف در مدت 5-6 سال از آغاز عمراو که امام یازدهم در قید حیات بود برخی از نزدیکان امام و کسانی چند ازخواص نیز او را دیدند و به درک حضوراو نایل آمد ند
تا بدین گونه به تولد او و وجود او یقین حاصل شود وایشان به موقع
لزوم به دیگران و بویژه به حوزه های تشیع اطلاع دهند و آنان رااز
وجود وصی دوازدهم آگاه سازند.
درمیان یاران واصحاب امام یازدهم کسانی بودند که به دلیل یاد شده ازاوطلب می کردند تاجانشین خویش را به آنان نشان دهد. وامام یازدهم در مواردی این تقاضارا برآورده می ساخت ومهدی را
به کسانی و گاه به گروهی نشان می داد و معرفی می کرد.
طلوعی گذرا
چنانچه یاد شد مهدی در نهان می زیست و مرد م به طورعموم ازاو خبرنداشتند وجز تنی چند کسی اورا ندیده بود.
کار بدین منوال می گذشت تا روز درگذشت امام یازدهم فرارسیدیعنی : روز هشتم ماه ربیع الاول سال 260 هجری- قمری .
دراین روز چهارامرباعث شد تامهدی خود را به گروهی ازمردم بنمایاند وبه حوزه کسانی که برای مراسم تشییع و خاک سپاری امام یازدهم حاضر شده بودند آشکارا پا نهاد:
1- این موضوع که باید امام بر جنازه امام نماز گذارد . مهدی(ع) برای رعایت این سنت الهی و سر ربانی لازم بود که ظاهر شود وبر پیکر پدر نماز گزارد.
2- اینکه جلوگیری شودازاین امرکه کسی ازسوی خلیفه بیاید
وبرپیکرامام یازدهم نمازبخواند وسپس جریان امامت ختم شده اعلام گرددوخلیفه جابرعباسی وارث امامت شیعی معرفی شود.
3- اینکه جلوگیری شودازروی دادن انحراف داخلی درجریان امامت
زیراکه جعفربن علی الهادی معروف به جعفرکذاب که برادرامام حسن عسگری بوددرصدد ادعای امامت بودآمد تا برپیکرامام درگذشته نمازگذارد.
4- اینکه ادامه جریان امات حقه وولایت اسلامیه ثبت شودوبرمعتقدان امامت معلوم گرددکه پس از امام حسن عسگری امام دیگری امام دوازدهم حامل این وراثت معنوی ورسالت اسلامی وولایت دینی
ودنیایی است وا وهست تولد یافته وموجوداست .
به این علتهابودکه مردمی که برای انجام مراسم آمده بودندناگاه مشاهده کردند که کودکی خردسال اما درنهایت شکوه وحشمت
همچون خورشیدی فروزان ازاندرون
سرا درآمدوعموی خودجعفرراکه آماده نمازگزاردن برپیکرپیشوای فقیدشده بودبه یک سوزد وبرپیکرپدرنمازگذارد.
هجوم ابرهای سیاه ...
آری ... مهدی درآن روزخویشتن رانشان داد. پای ازدرون خانه بیرون نهادودرکنارمردم ودرمیان مردم قرارگرفت وآن روزروزی آفتابی شد. لیکن این تجلی همایون که کودکی خردسال بزرگانه گام پیش گذارد وجعفرکذاب راکنارزدوخودپیش ایستادوبرخلق امامت کردوبرپیکرپیشگاه فقید نمازخواند.
مسئله راروشن کرد واخبارآن منتشرشد و به زودی به گوش مراقبان وماموران رسید وسفاکان دربارعباسی را آگاه ساخت که آنکس که سالها مراقب بوده اند تاپدید نیاید پدید آمده است وخود مسئولیت ادامه جریان امامت راومبارزه باستم وستمگران رابه عهده دارد.
عباسیان دانستند که فروکشنده جباران ودرهم کوبنده ستمگران وبرباددهنده تاجهاوویران کننده کاخها تولد یافته ورشد کرده است.