باورهای معلمان تأثیر باورهای معلمان درباره خود دانشآموز نمیتواند مورد تأیید بیشتر از حد قرار گیرد.
اگر دانشآموزی در کلاس است تأثیر باورهای معلم گریزناپذیر است.
بر مثالهای زیر توجه نمائید.
جونیس پایه دوم را در کلاسهای بومن با یک لباس و مواد جدید و اشتیاق به آموختن شروع نمود.
برادر بزرگتر جونیس که هم اکنون در کلاس چهارم است نیز در کلاسهای بومن بوده است او دانشآموزی با هوش و توانا بود کسی که میتوانستند از پس هر کاری برآید.
یک ماه بعد از سال تحصیلی جونیس در گروه خواندن دچار اشکال شد.
او با بعضی از مفاهیم دست و پنجه نرم می کرد و شبی عقلش را از دست می دهد.
آقای بوفی به جونیس گفت: «من مطمئنم که تو خوب عمل خواهی کرد برای آنکه برادرت یکی از بهترین دانشآموزان من بود».
برداشت جونیس از برچسب آقای بوفی چه بود؟
آقای بوفی راجع به او چه باوری داشت؟
آیا این تشویق کننده یا ناامید کننده بود؟
قصد خوب بود ولی روش اجرا به تنیجه مورد نظر نمیرسید.
فهم باورهای معلمان ضروری است، ما باید بدانیم که معلمان یک سری باور دارند لذا پایه رفتار آنها در کلاس است.
بعضی از این باورها مؤثر و بهبود دهنده رابطه معلم- شاگرد و باعث رشد توانائی دانشآموز به آموختن است.
سایر باورها آسیب رسان است و موجب ایجاد مشکل در رابطه با دانش آموزان است، میتوانیم برخی از این باورهای تخریبگر را تشخیص دهیم تا آنها بتوانند نیازشان برای رابطه مشورتی را دریابند.
باورهای نادرست مشترک همگی که هر دینک مایر 1980 آمده است.
1- دانشآموز باید با خود همکاری کند.
من مسئول هستم.
دانشآموز باید آنچه را من می گویم انجام دهد.
اگر آنها انجام ندهند من یک ناظم مؤثر نیستم.
همکاری پایه لغات terms من است و به معنای مطابقت با نیازهای من است.
2- من باید قادر به کنترل تمامی دانشآموزان و موقعیت، باشم وگرنه من معلم خوبی نیستم.
من باید تمایل دانش آموزان را با مهارتی که هم اکنون دارا هستم اداره کنم من تمامی یزها را راجع به کنترل دانشآموزان آموختهام.
یک رابطه مشورتی نشانه ضعف و شکست است.
3- برنامه من به هر قیمتی باید موفق شود.
برنامه من تنها راه است هیچ فضائی برای دادن و گرفتن در رابطه وجود ندارد.
برای کنترل یا برای برد چالش با دانشآموزان مهم است.
من ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کسی در روابط خود با دیگران دارم.
4- برخی از دانشآموزان ذاتاً بد هستند و باید اگر همکاری نکردند تنبیه شوند.
همه دانشآموزان خوب نیستند بعضیها هیچ امیدی به اصلاحشان نیست، رویکرد من استفاده از تنبیه به عنوان یک سیستم انضباطی جهت ایجاد مطابقت است.
تنها سیستم انضباطی که مؤثر است به وجود آوردن کنترل از خارج کودک است.
5- من باید دانشآموزان و کلاس را کنترل کنم تا آنها مرا کنترل نکنند.
خارج از کنترل بودن خطرناک است.
کنترل داشتن مهم است.
این نگرانی بر پایه این واقعیت است: چگونه من میتوانم بطور مؤثر کلاسی را با 30 دانشآموز اداره کنم؟
به هر حال تشخیص این مطلب که بسیاری از معلمان آموزش گستردهای در زمینه مدیریت کلاس ندیدهاند سایرین ممکن است به سیستم انضباطی که بر کنترل تأکید دارد به عنوان تکنیک ابتدائی فکر کنند.
6- شاد نبودن علل بیرونی دارد و من هیچ توانائی برای کنترل یا تأثیر بر احساساتم ندارم.
من نمیتوانم توقع داشته باشم شرایط فعلی تغییر کند.
برای من تغییر بازدهی ندارد.
من هیچ منبعی برای کمک به تغییر ندارم.
7- دانشآموزان محصول وراثتشان و محیط بزرگترشان هستند و قابل تغییر نیستند.
دانشآموز با هیچ یک از اعمال یا باورهای من تحت تأثیر قرار نمیگیرد.
تأثیر مدرسه در حداقل است.
معلمان مکرراً یکی یا چند تا از ریزباورها را به مشاور بیان میدارند یک معلم امکان ندارد بگوید من تحت کنترل هستم ولی اعمالشان و گفتارشان دال بر این باورها است.
جدول 1-s نشاندهنده تأثیر باورها بر رفتار معلمان است.
باورهای معلمان رفتار معلمان نتیجه در دانشآموز من باید کنترل کنم * تقاضا برای * پاداش و تنبیه * تلاش برای پیروزی * من دوستم و دانشآموز غلط * حمایت بیش از حد باید برد یا درست بشود پنهان کردن احساسات واقعی انتقام گیری احساس نامنصفانه بودن زندگی واخوردگی دروغ.
دزدی کمبود خود کنترلی من برترم تحقیر دانشآموز مسئولیت پذیرفتن حمایت بیش از حد حق به جانب بودن خجالت دادن دانشآموز یاد میگیرد دلش برای خودش بسوزد و دیگران را مقصر بداند انتقاد از دیگران احساس نامنصفانه بودن زندگی وابسته بودن احساس نیاز به برتر بودن شما به من بدهکارید توجه بیش از حد به انصاف دادن با هفت به دیگران اعتماد نکن احساس نامنصفانه بودن زندگی احساس یاد گرفتن احساس به دیگران دادن من باید کامل باشم تقاضای کامل بودن از همه داشتن پیدا کردن خطا توجه بیش از حد به آنچه دیگران میگویند فشار به دانشآموز برای آنکه خود احساس بهتری کند احساس به اندازه کافی خوب نبودن کمالگرایی عدم شجاعت نگران در مورد نظرات دیگران من به حساب نمیآیم دیگران مهمتر از من هستند هیچ خط راهنمایی نمیگذارد پاسخ به تقاضاهای دانشآموزان احساس گناه در برابر گفتن نه انتظار راه خود را رفتن گیج شدن عدم احترام به حق دیگران مغرور شدن باورهای معلمان رفتار معلمان نتیجه در دانشآموز من اعتقاد دارم که دانشآموزان میتوانند تصمیم بگیرند اجازه انتخاب کردن دادن تشویق کردن * احساس اعتماد به نفس * سعی کردن * مشارکت کردن * حل مسئله کردن من برابر دیگران برتر یا کهتر نیستم احترام به دانشآموزان تشویق استقلال دادن انتخاب و مسئولیت توقع مشارکت داشتن * بسط و توسعه اتکا به نفس * استقلال * مسئولیت * یادگیری تصمیمگیری * احترام به خود و دیگران * اعتقاد به برابری اعتقاد به احترام * پیشرفت برابری * * اجتناب از احساس گناه * احترام به خود و دیگران * افزایش علاقه اجتماعی * اعتماد به دیگران من انسانم من شبی عقلش را دارم که ناقص باشم * گذاشتن استانداردهای واقعی * تمرکز بر تلاشها * تشویق * عدم توجه به نگرش خویشتن * صبور بودن * تمرکز بر وظیفه نه بر بالا بردن خود * دیدن اشتباهات بعنوان چالش * شجاعت تجارب جدید داشتن * تحمل دیگران را داشتن همه مردم مهمند از جمله من * تشویق احترام به * دعوت به مشارکت * منع بودن *دانشتن زمان گذاشتن محدودیت و گفتن نه * دانستن و پذیرفتن محدودیتها * احترام به حقوق دیگران نقش مشاور در گوش دادن فعال و دقیق به آن مرحلهای است که مشورت گیرنده از نظر مشخص کردن باورها در آن قرار دارد.
تشخیص آنکه معلمان اغلب با تمرکز بر تغییر دانشآموزان شروع میکنند.
اگر چه گوش دادن مهم است آن مکانی برای شروع رابطه مشورتی نیست.
پرویجهای خاصی باید برای تحریک شناخت این باورها، پیشنهاد باورهای انتخابی و رفتاری دیگر و خلق فضائی منطبق بر این شناخت، ارائه گردد و تغییر صورت گیرد.
مشورت فردی معلمان گاهاً درخواستهائی برای مشورت فردی دارند به نظر بعید میرسد که دو یا چند نفر از معلمان در زمینه شرایط یک سنی به مشورت بپردازند.
هر درخواست معممولاً بر یک دانشآموز تمرکز دارد.
مشاور ممکن است به هر حال نیاز برای کار فردی را با معلم تشخیص دهد.
مشورت فردی میتواند با توجهات زیر صورت گیرد.
1- دادن پند و اندرز اگر غیر طبیعی به نظر نرسد ولی یک پاسخ آنی است و مشاور پند دهنده یک متخصص غیر مؤثر است.
توانمندی مشاور برای مشورت گوش دادن به احساس، باورها و کشف راه حلهای دیگر، دانشآموزان است.
ولی با معلمان، نصیحت میکنیم.
ماشین پاسخگوئی رویکرد ما امیدوار است که راهحلهای سادهای با توصیف و اغلب با انار احساست، باورها و راهحلهای دیگر برای هر معلم به وجود آورد.
مشاور ی که به صورت اندرزگو در میآید یک متخصص غیر مؤثر به نظر میرسد.
2- فرد تا زمانی که مرجع قیاس درونی مراجع را درک نکند قادر به ارائه مشورت مؤثر نیست.
این حیاتی به نظر میرسد که باورها و نظرات مشخص و آزموده گردد.
در یک رابطه مشاورها فردی این آزمایشات به خواسته مراجع جهت گشودن این باورها توسط مشاور فردی محدود میگردد.
3- مشاوره فردی فرصت مناسبی دراختیار معلمان قرار میدهد تا به دیدهها پاسخ دهند و خودشان ایده دهنده باشند: با جملاتی نظیر «این عمل نمیکند»، «من قبلاً آن را امتحان کردهام» و یا «آخرین باری که شما در کلاس بودهاید چه زمانی بوده است» پیشنهادات مشاور به من جهت میرسد و این زمانی است که معلم هیچ بازخورد پیشنهادی را از گروه دریافت نمیدارد.
4- مشاوران به منابع فردی.
تحصیلاتی، تجربی و ایدههای خود محدود میشوند.
این منابع محدود هرگز تمامی شرایطی را که معلمان مطرح مینمایند در بر نمیگیرد.
اگر معلم در گروه عمتایان خود قرار گیرد عدم بازدهی تجارب مشاور به حداقل میرسد.
منطق کارگروهی با معلمان از این رو است.
حداقل فردی ممکن است از مزایای بالقوه تجربه آموزشی در گروه حداقل فردی که از مزایای بالقوه آموزشی- تجربی آگاه است مشورت با معلمان را میتواند تجربه بازدارنده و محدود کنندهای دریابد.
به هر حال گروههای معلمان میتواند برای هر دو منظور حل مسئله و هدفهای آموزشی باشد.
کار آموزشی معلمان آنها را کاملاً برای کلاس آماده نمینماید و فقط یک سرم مدارک کارآموزشی معلمان ممکن است شامل کار در گروه باشد.
اگر معلمی از فشار و پویایی گروه فرصتها برای نفوذ در گروهش آگاه نباشد یک ارتباط از دست رفته بین آموزنده و فرآیند آموزشی وجود دارد.
ضعف در پوشش مفاهیم بنیادی مانند پویائی گروه سطح آمزوش معلمان دارد نازل میگرداند.
اجزاء آموزش ضمن خدمت معلمان آمزوش ضمن خدمت معلمان باید از یک روز سخنرانی در فضای باز در ماه آگوست و یا فراهم آوردن آن مهارتها در طول سال دارد تعداد زیادی از مکالمات گروهی معلمان پیرامون مقالات آدلرینها است.
یکی از قابل درکترین رویکردها در زمینه آموزش ضمن خدمت معلمان شامل آموزش سیستماتیک برای تدریس مؤثر است.
(STET) مطالب مطرح شده در STET شامل فهم رفتار و رفتارهای نادرست درک خود بعنوان یک معلم، تشویق، ارتباط و گوش دادن بیان دیده، و احساسات به دانشآموزان، مهارتهای تصمیمگیری و حل مسئله ارتقاء رفتار مسئولانه در خلال نتایج منطقی و طبیعی رفتار، فهم گروه.
پویائی گروه، مهارتهای رهبری گروه.
راهنمای گروه.
فهم برخورد با مسائل خاص و کار با والدین است.
این برنامه در جلسات یا 2 ساعته میتواند صورت گیرد برنامه 2 ساعته شامل موارد زیر است: 1- فعالیتهای ساخت گروه: این به مشارکت بهتر با یکدیگر.
چسبندگی بیشتر گروه و یادگیری چگونگی اجرای این مفهوم در کلاس کمک میکند.
2- بحث درباره فعالیتهای هفته قبل: در هر جلسه از اعضاء خواسته میشود در راستای فعالیتهایشان در زمینه مفهومی که آموختهاند صحبت نمایند و این فرصتی برای بازخورد دادن متقابل در زمینه چگونگی مداخله باورها و مهارتها در یاد دادن بدست میدهد.
3- تصمیم در مورد مطالب خوانده نشده: STET.
دفترچه مبسوطی جهت پدیدآوردن محرکها برای تصمیمگیری بر اساس درخواستها از مفاهیم کلاس دارد.
4- تمرین ساخت مهارتها: برنامه STET شامل نوارها و فیلمهائی است که شرایط مختلف چالشها و رفتارها و شرایط مشکل را شامل میشود با گوش دادن و ضبط تعاملات با دانشآموزان این تمرینات فرصتهای فوقالعادهای برای پاسخگویی به شرایط واقعی زندگی فراهم میآورد.
5- فرثت پاسخگویی به شرایط مشکل: دین میتواند توسط ایفای نقش و انعکاس و نوشتن پاسخها به شرایط بدنبال تصمیمگیری انجام شود.
6- مطالب و نکات یادآوری که شامل لیست نکات و قوانین زیربنائی است: لیست قوانین پایه تدریس شده در هر جلسه وجود دارد و باید به بحث گذاشته شود و باز یادآوری شود.
8- خلاصه و جمعبندی: خلاصه کردن بخش حیاتی ریز برنامه است این به اعضاء ریز امکان را میدهد که انچه را یاد گرفتهاند مشخص نمایند و به رهبران برای آنکه اعضاء در هر جلسه راجع به چه صحبت نمودهاند.
رویکرد STET هر جلسه را به بخشهای آموزشی شامل 3 قسمت تقسیم میکند در بخش اول ایدههای نو در خلال خواندن و جداول ارائه میگردد.
بخش دوم شامل به مهارت درآوردن این ایدهها و تمرین آنها در گروه معلمان در خلال نوشتن شرایط مشکل و بخش شنیداری است و بخش سوم نحوه استفاده این ایدهها با دانشآموزان است.
مطالب روزم برای برنامه آموزش ضمن خدمت معلمان 1- یک تئوری مناسب و مؤثر و مفید رفتار 2- فنون انگیزشی 3- مهارتهای ارتباطی 4- فنون انضباطی 5- کار با گروه 6- کار با والدین یک نظریه مفید رفتار انسانی چگونگی عملکرد دانشاموز در کلاس گاهاً برای معلمی که درک مؤثری از خود دانشآموزان ندارد گیج کننده است.
رفتارهای انسانی گاهاً غیر قابل پیشبینی است مکالمه نظریه آدله در این رابطه معلمان را به درک بهتری از دانشآموزان میرساند.
مطلبی که به همین اندازه مهم است درک خودمان است.
گاهاً در جلسات فردی بیان این اطلاعات بسیار مشکلتر از پرداختن به رفتار انسانی و درک از خویشتن در گروه است.
فنون انگیزشی بسیاری از دانشآموزانی که نیاز بسیاری به انگیزش دارند چیزی دریافت نمیدارند و آنهائی که اندکی نیاز دارند بسیار دریافت میدارند.
زمانی که سیستم تمجید و پاداش دهی مطرح میگردد آن انگیزش حداقل نیز پشت سر قرار میگیرد تکنیکهای انگیزشی نظیر تشویق کردن میتواند در گروه آموزش داده میشود.
نیم نگاهی به اعتیاد و خانواده اعتیاد در آینه دومین کنگره خانواده ایران خداوندا به من قدرتی عطا فرما که تغییر دهم آنچه را که میتوانم و بردباری که بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم و دانشی که تفاوت بین آنها را دریابم.
انجمن NA ایران اعتیاد پدیدهای است که از زمانهای دور و در جوامع مختلف بشری وجود داشته و از جهات گوناگون قابل بررسی است مصرف مواد مخدر و اعتیاد اینک در اغلب جوامع به عنوان یکی از مسائل مهم اجتماعی محسوب گردیده و دولتها به شدت درگیر این معضل اجتماعی و آسیبهای ناشی از آن هستند و بخش اعظمی از امکاناتشان را مصروف ساماندهی این امر مینمایند چرا که مسائل و معضلات اجتماعی از هم تأثیر و تأثر متقابل پذیرفته و میتوانند زمینهساز دیگر آسیبهای بی شمار در جامعه گردند.
سوء مصرف مواد در تمام طبقات تمام جوامع روی میدهد ارزیابی متناسب هر معتاد مستلزم ارزیابی مصرف مواد نیز است.
در سالهای اخیر سوء مصرف مواد توهمزا، ماری جوانا pcp در مقایسه با کوکائین به طور بارزی افزایش یافته است.
خصوصاً استفاده از crack (نوع خالص و بسیار اعتیادآور کوکائین که به صورت بستههای کوچک و ارزان توزیع میشود) چشمگیر است.
هر بسته سوء مصرف مواد در امریکا حدود 136 میلیارد دلار در سال تخمین زده میشود که مشمل است بر کاهش عملکرد شغلی و تحصیلی و تصادفات مسمومیت ضمن کار.
غیبت از کار جنابات وحشیانه و دزدی.
نوجوانان آسیبپذیرترین گوه سنی در مقابل مسائل سوء مصرف دارو هستند و این آمار نزد مردان بیشتر از زنان است.
* در تحقیقی که به بررسی عوامل اجتماعی و فرهنگی اعتیاد در بین معتادان مراکز بازپروری کرمانشاه در سال 83 پرداخته است سن 5/7% از معتادین بین 10 تا 20 سال، 8/38% بین 20 تا 30 سال، 9/33% بین 30 تا 40 و 1/5% بین 40 تا 50 ساله و 7/4% از 50 به بالا سن داشته اند و 26% زن و 74% مرد بودد.
* همچنین تحقیق دیگری در افغانستان در سال 84 که به بررسی زندانیان با تأکید بر علل گرایش به اعتیاد انجام شده است.
سن شروع اعتیاد در 16% موارد زیر 15 سالگی% 7/38 بین 15 و 20 سال و 3/19% 25-20 سال و 16% بین 30-25 سال بوده است.
همچنین آمارهای غیر رسمی اعلام شده از سوی مراجع قانونی و انجمن N.A ایران نیز شیوع بیشتر این معضل رابین نوجوانان و مردان تأیید مینماید.
کمیته بهداشت جهانی (Wtto) در تعریف اعتیاد آورده است: حالت سرمستی غرضی که بر اثر استفاده مکرر از مواد مخدر و محرک در فرد و جامعه ایجاد اختلال کند و خصوصیات بارز آن شامل میل شدید و غیر قابل کنترل رای بدست آوردن مواد به هر قیمتی و ازدیاد مقدار استفاده به نحو تصاعدی و اتکا شدید روانی و گاهی جسمانی به استفاده از آن میباشد.
اعتیاد به عنوان یکی از معضلات اجتماعی ویرانگر از علل و عوامل بسیاری نشأت گرفته است که در طول تاریخ پژوهشگران بسیاری به بررسی و تحقیق آن پرداختهاند.
گاه علل بیولوژیکی و هورمونی.
گاه مسائل روانی و شخصیتی و گاه علل اجتماعی و بعضاً بحثهای فرهنگی در این پژوهشها مطرح گردید.
در کنار عوامل بیولوژیکی هورمونی شخصیتی اجتماعی و فرهنگی خانواده به عنوان مهمترین عامل مؤثر در ساخت و پدیدآیی شخصیت و رفتارهای انسان در بحث اعتیاد و شدت آن مطرح میباشد.
در مباحث بهداشت روانی، خانواده نابسامان مساوی با انحرافات اجتماعی و بزهکاری محسوب میگردد.
خانواده به عنوان اولین کانون اجتماعی ضمن این که جایگاه رشد روانی و جسمانی افراد و تشکیل باورها و الگوهای رفتاری آنان میباشد، در بروز تداوم و تشدید انواع کج رفتاریها، سازگاریها و اختلالات نیز نقش به سزایی ایفا میکند.
خانواده به جهت دارا بودن ثروت زیستی روزی اجتماعی و فرهنگی نقش روشن و به سزایی در سلامت روان جامعه و فرد بازی مینماید نقشی که نه تنها در خاناده معتادان به هم میریزد بلکه شاید به تعبیری دیگر اعتماد حاصل این کانون به هم ریخته و نا امن باشد.
* در پژوهشهایی که از زوایای مختلف به تأثیرات خانواده بر اعتیاد فرزندان پرداخته شده است کیفیت رابطه ولی- فرزندی در نوجوانان عادی در تمامی ابعاد رابطه بهتر از نوجوانان معتاد است که این مفهوم در هر دو رابطه مادر و پدر صدق مینموده است.
همچنین کیفیت رابطه نوجوانان معتاد با مادران بهتر از رابطه با پدران است که این خود دور شدن گام به گام نقش پدر را از خانوادهها مهر تأیید میزند.
در کشور ما که منابع رسمی حدود دو میلیون معتاد را در آن تأیید نمودهاند انتظار میرود حدود 10% از افراد جامعه ما و جمعیت کل کشور یعنی حدود 6 میلیون نفر در ارتباط نزدیک با یک معتاد به سر برند.
این ارتباط نزدیک بین معتاد و افراد خانواده از دیدگاه سیستمی نشاندهنده مختل بودن بیش از دو میلیون خانواده در کشور است تحقیقات مختلفی که در زمینه خانواده معتادین به عمل آمده است دیدگاه سیستمی و نیاز به توجه خاص و برجسته به معضلات خانواده معتادان را تأیید مینماید.
* در تحقیقی که به بررسی و مقایسه میزان خشونت خانگی بین افراد معتاد و سالم پرداخته بود همبودی اعتیاد و بدرفتاری جسمی و جنسی در خانواده به عنوان یک مشکل یا نوعی تطابق در نظر گرفته میشود مطالعه مؤسسه ملی خانواده امرکا (2001) نشان میدهد که 41% دقت افراد معتاد صرف بدرفتاری جسمی و جنسی میشود همچنین از 550 کودک مورد سوء استفاده قرار گرفته شده 43% از پدران و 30% از مادران معتاد بودهاند.
* همچنین در تحقیقی که از مراجعان به مرکز بازتوان بهزیستی اصفهان در سال 84 انجام گرفت میزان خشونت فیزیکی در افراد معتاد 75% خشونت کلامی 92% خشونت فیزیکی به فرزندان 5/47% در برابر 5/7% افراد سالم بوده است.
* در تحقیقی دیگر در شهر رفسنجان در سال 83 که به بررسی شیوع خشونت فیزیکی علیه زنان توسط همسر در وابستگان به مواد افیونی پرداخته استمیزان همسر آزاری در جامعه معتادین 79% گزارش گردیده است و با نگاه کلی به نتایج این پژوهش متغیرهایی همچون جوان بودن سطح تحصیلات ابتدائی، منزل/استیجاری، شغل کارگری، درآمد پایین و عدههای بیشتر مصرف و تزریق مواد از مهمترین عوامل مربوط به همسر آزاری بوده است.
مسلماً با نگاه به چنین آمار هراسانگیزی اولین چیزی که به هر ذهن هوشمندی میرسد آن است که میزان و وضعیت سلامت روان در چنین خانوادههایی چگونه است.
همسر و کودکان چنین خانوادهای در چه شرایطی به سر میبرند؟
سئوالات فوق در 2 بعد قابل بررسی و پاسخگوئی است.
همسران و کودکان در بررسی انجام شده در شهر شیراز در زمینه مقایسه وضعیت سلامت عمومی همسران افراد معتاد با غیر معتاد با کنترل متغیرهای سن و تحصیلات.
سطح اقتصادی- اجتماعی و بافت خانوادگی نتایج تفاوت معناداری را در این زمینه نشان داد همسران افراد معتاد از نظر وضعیت سلامت عمومی از شرایط پائینتری نسبت به همتایان خود برخوردار هستند.
همچنین مشکلاتی حاکی از سلامت جسمانی، اضطراب، بیخوابی، کارکرد اجتماعی پائین و افسردگی نزد همسران افراد معتاد بیشتر دیده شده است.
* در تحقیقی گذشته نگر که توسط یک متخصص پزشکی قانونی انجام شد نتایج حاکی از اختلاف آماری معنیداری در ابعاد اضطراب افسردگی حساسیت در روابط متقابل در زنان افراد معتاد است بگونهای که توسل به اعتیاد شوهر میتواند دلیل محکمهپسندی جهت اثبات سهلانگاری عاطفی و ارتکاب آزار عاطفی و جسمی خانواده قلمداد گردد.
بالا بودن میزان شکایات در بعد روانپریشی نیز تأیید کننده وجود استرسوریهای جدی بر این قشر جامعه است.
همچنین وجود خشونتهای کلامی، فیزیکی، سهلانگاری و درصد بیشتر احتمال به ابتلا به سوء مصرف مواد نزد کودکان خانوادههای معتادین گزارش گردیده است.
* در چنین بستر متشنج و دردناکی که بحث هم وابستگی در خانواده معتادان نگاه دیگری است به خشم فرو خورده همسران افراد معتاد.
در این بحث مواد مخدر به طور فزایندهای برای فرد وابسته به مواد مخرب میشود و ناتوانی رو به افزایش دی جهت برآوردن نیازهای حیاتی او را به یک مراقب محتاج میسازد که این احتیاج توسط نیاز فرد هم وابسته به کنترل رفتار کسانی که در مراقبت از خودشان دچار مشکل هستند برآورده میشود (دوویکو 1996) وابستگی متقابل نوعی بیماری پیشرونده است که وابستگان متقابل خواستار و نیازمند افراد بیمار در اطراف خود هستند تا به روشی بیمارگونه ارضا شوند.
ارتباط متقابل با فرد وابسته به فرد دیگر اجازه میدهد که با رفتارش بر او تأثیر بگذارد و به طرزی وسواسگونه در صدد تسلط بر فرد برآید (میلر 1994) این مشکل به مدت اعتیاد فرد بستگی دارد و منجر به باورهای نادرست (وایت فیلد1997) احساس حقارت (سچیف1986) احساسات سرد و منجمد (توکر1998) وسواس عملی (ویگشایدر1985) و مشکلات پزشکی (گورسکی2001) در همسران آنها میشود.
همچنان که اعتیاد میتواند عملکرد خانواده را مختل نماید اما فراموش نکنیم که این معضل از بطن همان مادر متولد گردیده است و احتمالاً در دامن او نیز میتواند تعدیل شده درمان گردد.
* مطالعات نشان داده که خانواده نقش مهمی در پیشگیری از سوء مصرف مواد مخدر در سطوح اولیه، ثانویه و ثالث ایفا مینماید.
9 مقوله پایگاه اقتصادی اجتماعی خانواده: ساختار خانواده، توجه به خصوصیات جوانی از سوی خانواده، جو عاطفی خانواده، آگاهی خانواده، مسابقه خانواده، پیشگیری اولیه، پیشگیری ثانویه و پیشگیری ثالث از عوامل مؤثر مشارکت خانواده در پیشگیری از سوء مصرف مواد مخدر است.
* در این راستا طی تحقیقی که در مرکز بازپروری کرمانشاه انجام شده 4/79% از معتادین دارای بحران خانوادگی 5/42% دارای جو عاطفی سرد در خانواده 1/65% دارای اختلاف خانوادگی بودهاند که مهر تأیید مجددی است بر اولین مقوله یعنی بحران اجتماعی- فرهنگی.
همچنین گسترش بیکاری، وجود فقر گسترده در مناطق محروم، سرکوب اعتماد به نفس و تضعیف پایههای تعامل صحیح بین معتادین و محیط اجتماعی تأثیر بسزائی را در پژوهش انجام شده و پدیده اعتیاد دارد.
* در پژوهشی دیگر در شهرستان مراغه به خشونت والدین در محیط خانواده و خانوادهها توخالی و نقش آنها در اعتیاد نوجوانان پرداخته شده.
در این تحقیق پیمایشی که از طریق مصاحبه مستقیم با معتادان صورت گرفته است نتایج نشاندهنده میزان بالاتر اختلافات بین والدین در میان خانواده اصلی معتادان (پدر و مادر) به میزان 4 برابر بیشتر از غیر معتادان ومیزان طلاقها توأم با خشونت در خانوادهها اصلی معتادان به میزان 5 برابر بیشتر است.
همچنین در تحقیقی دیگر نتایج حاکی از آن بود که والدین گروه معتاد بیماریهای جسمی بیشتری نسبت به گروه نرمال داشتند و پدران آنها مواد مخدر بیشتری مصرف میکردند.
نزاع فیزیکی والدین افراد معتاد به طور معنیداری بیشتر بود در خانواده معتادین اول پدر و بعد مادر به طور معناداری فرد مسلط خانواده بودند اما در افراد نرمان خانواده به طور مشارکتی ؟؟؟؟؟
میشده است.
روش تربیتی افراد معتاد بیشتر استبدادی و سهلانگار بود اما در گروه نرمال بیشتر روش قاطع داشتند.
وضع اقتصادی گروه معتاد ضعیف و متوسط و گروه نرمال خوب و عالی بود همچنین معتادین تنبیه فیزیکی توسط والدین را به طور معناداری بیشتر از جمعیت نمادی تجربه نمودهاند.
این پژوهشهای هشدار دهنده بیانگر آن است که اکثر خانوادهها در غفلت و بی توجهی به فرزندان انان را در سنین پایین و اکثراً در مقطع راهنمایی ناخواسته به سوی اعتیاد هدایت مینمایند و از آن وادی آنان را تا درب زندانها و مراجع قضائی بدرقه مینمایند.
خانوادههایی با آمیزش عاطفی محدود کنترل رفتار نسبتاً کم و عملکرد کلی ضعف به واقع بستر مناسبی است تا نوجوان مستعد به ناگاه خود را اسیوده بیابد و آن زمان دیگر برای برگشت این غریزه راه بسیار سختتر و احتمال نجات بسیار کمتر است.
در کنار عوامل خانوادگی مانند شیوهها مدیریت خانواده فقدان انضباط و نظارت بر رفتار فرزندان و … عوامل اجتماعی چون در دسترس بودن سیگار و الکل، پیوند ضعیف با محیط آموزشی تأثیر رسانههای گروهی و فشار همسالان و دوستان عوامل اجتماعی و فرهنگی مثل مهاجرت، تغییرات فرهنگی هویت بومی باورهای غلط و معضل اینترنت و ماهوارهها را نیز باید از عوامل آسیبرسان به نوجوانان این نسل در مقوله اعتیاد دانست.
فقدان مهارتهای فردی ماند تصمیمگیری، مهارتهای مقابله با اضطراب، مهارتهای ارتباطی و جرأتورزی و مهارتهای نه گفتن و مقاومت در برابر فشار دوستان و عوامل روانشناختی مانند، اعتماد به نفس ضعیف، عزت نفس پائین و عدم برخورداری از سلامت روان مناسب از موارد دیگری است که اهمیت توجه به پیشگیری سطح اولیه را با آموزش مهارتهای زندگی و اجتماعی در سطوح پایه مانند دبستان بیش از پیش یادآور میشود.
هزاران هزار پژوهش مشخص کننده سن شروع پائین اعتیاد به مواد مخدر است و ما کماکان میاندیشیم حضور مشاور مدرسه در دبیرستانها به منظور رفع نقص و یا مشاوره تحصیلی میتواند کمکرسان باشد.
در جائی که تحقیقات غیر قابل انکار Wtto و Unicef مشخص میسازد که آموزش مهارتهای دهگانه زندگی به افزایش عزت نفس یادگیری ارتباط متقابل و مهمترین مهارت در زمینه پیشگیری از اعتیاد یعنی مهارتهای تفکر نقاد و تصمیمگیری مؤثر میانجامد جامعه ما کماکان در راستای پیشگیری ثانویه گام بر میدارد و آن را هم به طور ناقص و غیر سیستماتیک اجرا مینماید.
در جائی که خانوادههای ما از تأثیرات عملکرد خود بر آینده کودکان غافلند چقدر جای آموزشهای والدین در مقطع دبستان خالی است.
در سنینی که پایههای هویت شکست و موفقیت پایههای خودانگاره و عزت نفس ساخته میشود، خانواده با کودکان چه میکنند؟
تعالیم فرهنگی و باورهای غلط ما چه بر سر این نسل سوخته میآورد؟
این سئوالی است که هر خانوادهای که نوجوانی معتاد دارد با کمی جسارت میتواند بدان پاسخ گوید.
* در تحقیقی که به منظور بررسی تأثیر و اهمیت نقش خانواده در سلامت روان با توجه به ویژگیهای معتادین در تهران انجام گرفته است 6/58% از این جمعیت در سنین 18-15 سالگی مصرف مواد را شروع کردهاند.
اولین معرفی آنها در 9/71% تریاک بوده و اولین پیشنهاد کنندگان آنها دوستان خارج از مدرسه بودهاند.
اولین مکانهای مصرف در 26% آنهامهمانیهای دوستانه و محیطهای خارج از منزل بوده است و عموماً از خانوادههایی با روابط والدینی سهلگیر بوده و کنترل ضعیفی بر روابط و عملکرد تحصیلی فرزندان خود داشتهاند.
این افراد عمدتاً دلایل رویآوری به مواد را رهایی از مشکلات و بی خیالی، جبران محدودیتهای اجتماعی، نداشتن کار و تفریح، تمایل به هنجارشکنی و کنجکاوی عنوان داشتهاند.
روند درمان اعتیاد ا دهه 1980 به بعد تغییرات فاحشی پیدا کرده است.
ا آن زمان بر عوامل خانوادگی در بروز حفظ و تغییر اعتیاد تأکید قابل توجهی شده و توسط پژوهشهای هیلی، استانتون، مینوچین و ...
مورد تأیید قرار گرفته است.
تأکید محققین مورد نظر بر تعامل فرد معتاد و خانواده بوده و در یک نگرش سیستمی به مشکل آن را به کل خانواده تعمیم دادهاند.
بر این اساس در همین تعامل است که بهبودی فرد معتاد نیز به واکنشها درگیریهای خواسته و ناخواسته، روابط خانوادگی و میزان تحمل اعضای خانواده بستگی خواهد داشت.
با این اعتقاد به منظور کاهش تعارضهایی که میتواند توجیهکننده بازگشت به مصرف مواد مخدر باشد از خانواده درمانی به عنوان روشی برای کاهش تعارضات بحث به عمل میآید.
در این دیدگاه درمان خانواده یعنی توجه به نقش افراد و متمرکز شدن بر تحلیل عواملی است که تلاش عادی و طبیعی فرد را در خانواده تعدیل و عقیم کرده و آن ها را در نهایت از خانواده جدا مینماید، میباشد.
همین فرآیند هم به عنوان معلول مصرف مواد و هم عامل بروز مشکلاتف مصرف مواد توسط معتادین و فرآیند بازگشت را تحت تأثیر قرار داده و احیاناً تغییر نیز میدهد.
* در تحقیقی که در این راستا در شهر اصفهان انجام گشته است تحلیلهای آماری نشان داده است که خانواده درمانی سیستمی بر عملکرد خانواده و کاهش تعارضات ناشی از آن تأثیر داشته و میانگین نمرات تعارضات در قبل و بعد درمان تفاوت فاحشی دارد.
نتایج مرحله پیگیری در طی سه ماه همچنان تداوم تأثیر روش را نشان داد.
تمامی اینها حاکی از آن است که همانگونه که اعتیاد میتواند در بافت خانواده رشد یابد و خانواده را مختل نماید در درون خانواده نیز تعدیل میگردد و به واسطه تعیین مرزهای مشخص افراد به رسمیت شناختن نقشها و ارزشگذاری مجدد آن را کنترل و تعدیل نماید.
همچنان که نقش خانواده در پدیدآمدن و درمان اعتیاد غیر قابل انکار است نقش عوامل خانوادگی دراحتمال عود بیماران وابسته به مواد نیز مورد پژوهش و بررسی قرار گرفته و تأیید شده است.
رابطه بین جنبههای مختلف عملکرد خانواده و تعارضات زناشویی با تشدید میل به مصرف مواد به تبع آن، عود مجدد در بیماران وابسته به مواد مخدر از مواردی است که بر نقش خطر خانواده به ویژه در زمینه کنترل واکنشهای هیجانی خصوصاً از سوی همسر بیمار در دوره بهبودی اولیه تأکید دارد.
پژوهشها همچنین تصریح میدارد که با آغاز دوره سمزدایی لایه راهبردهای عملی بر خانواده بیمار وابسته به مواد در جهت کاهش و کنترل واکنشهای هیجانی از اصلیترین و فوریترین اولویتهای مداخلهای در حیطه روابطخانوادگی میباشد.
ملاحظات حرف داروئی در دوره سمزدایی مورد نیاز بیمار نیست.
بکه آشنائی خانواده با ظایف خود در قبال بیمار در دوره بهبودی و همچنین اصلاح و بازسازی ساخت و تعاملات خانوادگی و کاهش تعارضات زناشوئی نیز از الزامات اصلی برای تداوم مطلوب دوره بهبودی است.
* در این راستا تحقیقات نشان داده است که معتادان متأهل که از حمایت خانوادگی و محیطی برای زمان ترک برخوردار بودهاند به نسبت افراد مجرد با حمایت خانوادگی و مسطی برای ترک از سلامت روانی بالاتری برخوردارند و این اهمیت آموزش به همسران برای الگوهای ارتباطی مؤثر و کنترل استرسورها را بیش از پیش مشخص مینماید.
در پایان باید به نقش سیستمهای ارجاعی مانند هستههای مشاوره مدارس، مراکز مشاوره خصوصی، مراجع قضائی، سیستمهای مددکاری اجتماعی و انجمنهای خودگردان و خودیار و مراکز معتادان گمنام در آموزش خانوادههای معتادان اشاره نمود.
بیایید درمان را از امروز که شاهد کوچک گریانی، کز کرده در گوشه دیوار به منازعات ما مینگرد شورع نماییم.
1- مجموعه مقالات دومین کنگره آسیبشناسی خانواده سال 85 2- اصول اولیه پیشگیری از آسیبهای اجتماعی، مؤلق حسن موسوی چلک 3- آشنایی با مشکلات روانی و اجتماعی شایع بین نوجوانان، شهرام محمدخانی 4- آسیبشناسی روانی، دکتر شاملو 5- چکیده روانپزشکی کاسلان، ساروک باورهای معلمانرفتار معلماننتیجه در دانشآموزمن باید کنترل کنم* تقاضا برای * پاداش و تنبیه * تلاش برای پیروزی * من دوستم و دانشآموز غلط * حمایت بیش از حدباید برد یا درست بشود پنهان کردن احساسات واقعی انتقام گیری احساس نامنصفانه بودن زندگی واخوردگی دروغ.
دزدی کمبود خود کنترلیمن برترمتحقیر دانشآموز مسئولیت پذیرفتن حمایت بیش از حد حق به جانب بودن خجالت دادن دانشآموزیاد میگیرد دلش برای خودش بسوزد و دیگران را مقصر بداند انتقاد از دیگران احساس نامنصفانه بودن زندگی وابسته بودن احساس نیاز به برتر بودنشما به من بدهکاریدتوجه بیش از حد به انصاف دادن با هفتبه دیگران اعتماد نکن احساس نامنصفانه بودن زندگی احساس یاد گرفتن احساس به دیگران دادنمن باید کامل باشمتقاضای کامل بودن از همه داشتن پیدا کردن خطا توجه بیش از حد به آنچه دیگران میگویند فشار به دانشآموز برای آنکه خود احساس بهتری کنداحساس به اندازه کافی خوب نبودن کمالگرایی عدم شجاعت نگران در مورد نظرات دیگرانمن به حساب نمیآیم دیگران مهمتر از من هستندهیچ خط راهنمایی نمیگذارد پاسخ به تقاضاهای دانشآموزان احساس گناه در برابر گفتن نهانتظار راه خود را رفتن گیج شدن عدم احترام به حق دیگران مغرور شدن