...
آیا در خدایی که آفریننده آسمان ها و زمین است شکی هست؟...
ابراهیم:10 فاطر در لغت به معنای خالقی است که بدون نمونه می آفرینند و نیز به معنای شکافنده است؛ و چون به هنگام خلقت آسمان ها و زمین، اولاً آفرینش بدون نمونه قبلی بود و ثانیاً، گویی پرده تاریکِ نیستی شکافته شد و نور هستی در آسمان ها و زمین آشکار گشت؛ این واژه درباره خلقت آن ها به کار رفته است؛ یا این که اشاره ای است به این یافته جدید ستاره شناسان که همه کرات و منظومه ها در روز اول به صورت توده ای بزرگ و به هم پیوسته بود که بر اثر حرکت به دور خود و نیروی گریز از مرکز، شکافته شد و قطعاتی از آن به خارج پرتاب شد و منظومه ها و کهکشان ها و ثوابت و سیارات به وجود آمد.
قرآن فرموده است که نگاه به آسمان و زمین و تفکر در آفرینش آن ها هرگونه شک و تردید را درباره وجود خداوند از دل می زداید.
امام حسین علیه السلام درباره بدیهی بودن شناخت خدا در دعای «عرفه» چنین عرضه داشته اند: «چگونه چیزی که خود در هستی اش محتاج توست می تواند دلیل وجود تو باشد؟
آیا پدیدارتر و آشکارتر از تو چیزی هست که آن روشن کننده هستی تو باشد؟
ای خدا، تو کی نبودی تا به دلیلی بر بودنت محتاج باشی؟
کی دور بوده ای تا آثار و آفرینشت تو را به ما نزدیک و آشنا کند؟
کور باد آن چشمی که تو را مراقب خود نبیند...» عقل می گوید عالَم باید خدایی داشته باشد.
آیا آنان از غیر چیزی [که دیگران از آن خلق شده اند] آفریده شده اند؟
یا آنان خود آفریننده خویش اند؟
طور:35 انسان یا بدون آفریننده و خود به خود به وجود آمده و یا خود آفریننده خویش بوده و یا آفریننده دیگری داشته است.
این که انسان خود آفریننده خود باشد قطعاً و مسلماً به حکم عقل باطل است، زیرا هیچ پدیده ممکنی خود به خود به وجود نمی آید؛ و این نیز که خود خالق خویش باشد و یا موجوداتی مثلِ او خالقش باشند به حکم عقل باطل است؛ زیرا اولاً، اگر چنین بود، لازم می آمد که انسان از ازل وجود داشته باشد و ثانیاً، اگر خود خالق خویش بود، همه کمالات و زیبایی ها را در خود قرار می داد و نقایص و مرض ها و مرگ را از خود دور می کرد، حال آن که چنین نیست.
پس باید پذیرفت که آفریننده انسان از جنسِ او یا موجودی شبیه او نیست.
ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش اگر انسان قلب خود را از آلودگی ها پاک کند، نور توحید را در خود می یابد.
و آن گاه که پروردگار تو از صلب بنی آدم اولادشان را برگرفت و آنان را [به وسیله درک عقولشان و ابلاغ پیامبران] بر خودشان گواه گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم؟
همه آنان گفتند: چرا، گواهی دادیم.
[خدا چنین کرد] تا مبادا در روز قیامت بگویید ما از آن [(یعنی توحید و ربوبیت)] غافل بودیم.
اعراف:172 این آیه، که به آیه میثاق و آیه اَلَست معروف است، اشاره دارد به عالم ذر.
آنچه در این آیه شریفه به روشنی آمده این است که انسان ها نوعی معرفت و آگاهی فطری به خدای یگانه دارند، به گونه ای که جای هیچ گونه عذر و ادّعای خطایی برای آنان نمی ماند؛ زیرا خداوند به آنان فرمود: «اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ» و آنان پاسخ دادند: «بَلی شَهِدْنا».
از این رو انسان در روز قیامت نمی تواند بگوید که با ربوبیت الهی آشنا نبوده است، و هم چنین نمی تواند پیروی از پدران و پیشینیانش را بهانه شرک و گمراهی خود قرار دهد.
پس این آیه نشانه شعور باطنی انسان به خدای خویش و درک عمیق قلبی از اوست.
پس انسان ذاتاً و فطرتاً خداجو و خداخواه است؛ و خداپرستی او پاسخی است به خواسته درونی اش پس حق گرایانه به این دین [(دین اسلام)] روی آور؛ [و] هرگز تبدیلی در آفرینش [تکوینی] خدا نباشد.
این است دین ثابت و استوار؛ اما بیشتر مردم نمی دانند.
روم:30 خدا در این آیه خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: دین را وجهه نظر خود قرار بده؛ یعنی توجهت کاملاً به سوی دین باشد؛ خود را درست مواجه با دین قرار بده، نکند بخشی از وجودت به دین پشت کرده باشد؛ سرشت خدایی، که خدا همه انسان ها را بر آن سرشته، این است؛ یعنی خداخواهی و رو به سوی او کردن.
خداوند می خواهد بفرماید که ای پیامبر، چیزی بر خلاف فطرت و خواست فطری به تو نگفتم.
تمام توجهت به دین باشد.
البته باید به این نکته دقت کرد که احکام دین و قواعد اصولی دین موافق با نوع آفرینش انسان است: اگر در دین دستور داده شده که خدا را پرستش کنید، پرستش خدا موافق فطرت و خلقت آدمی است؛ اگر گفته شده است دیگران را یاری و عدالت را مراعات کنید و ستم نکنید، انسان باطناً این ها را می طلبد؛ و این است راز پیروزی دین خدا، اسلام.
در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست نظمِ حیرت انگیز عالم گواه وجود خداست و [در آن روز] کوه ها را می بینی، پنداری که ساکن و جامدند؛ در حالی که همانند ابر در حرکت اند.
[این کار] صنع خداوندی است که هر چیزی را محکم و استوار آفریده است.
همانا او به هر آنچه می کنید آگاه است.
نمل: 88 نظم و نظام عالم دلالت می کند بر وجود خدا.
این موضوع در این آیه با تعبیر اتقان صُنع، یعنی مُتقَن و بی خلل و نقص بودنِ مصنوعاتِ عالم، آمده است.
در بعضی از آیات، از این حقیقت به تقدیر تعبیر شده است؛ یعنی اندازه گیری و حسابگری در نظم و ترتیب مخلوقات.
معنای نظم در عالم این است که این عالم تصادفاً به وجود نیامده است، یعنی هم علت فاعلی دارد و هم علت غایی؛ در حالی که آنچه تصادفی به وجود می آید نه علت فاعلی دارد و نه علت غایی؛ و هیچ عالِمی، بلکه هیچ عاقلی، در دنیا پیدا نمی شود که امور عالم را بر اساس تصادف توجیه کند.
آیات متعدد دیگری، همچون آیه 190 و 191 سوره آل عمران، نیز بر نظم عالم تصریح دارند.
جزء ها را روی ها سوی کل است بلبلان را عشق بازی با گل است آنچه از دریا به دریا می رود از همان جا کآمد آن جا می رود از سرِ کُه سیل ها تیزرو وز تن ما جانِ عشق آمیز رو چشم هایت را به درستی بگشای تا نام الله را بر پیشانی یک یک موجودات جهان ببینی به زودی نشانه های [توحید و قدرت] خود را به آنان [(مشرکان مکه و همه انسان های تاریخ)] در کرانه ها [ی مکه و پهنه زمین] و در نفوس خودشان نشان خواهیم داد تا بر آنان روشن گردد که او حق است.
آیا [در ظهور حق] همین کافی نیست که پروردگار تو بر همه چیز گواه است [و نزد همه موجودات مشهود و آشکار است]؟
فصلت: 53 در این آیه، خداوند به نشانه های خود در عالم بزرگ، آیات آفاقی، و در جهان کوچک، آیات اَنفسی، یعنی وجود انسان، اشاره کرده و گفته است برای خداشناسی و رسیدن به مقصد نهایی، یعنی معرفت الله، انسان ها باید چشم های خود را بگشایند تا نام الله را بر پیشانی یک یک موجودات جهان بنگرند، عجایب و شگفتی های آن ها را ببینند، نظامات دقیق حاکم بر آن ها را تماشا کنند، و نیز خداوند فرموده است که ما این آیات را یکی پس از دیگری به انسان ها نشان می دهیم تا به وجود خدا پی برند و حق بر آن ها آشکار شود؛ بلکه، نه تنها ذات خدا، که یگانگی و صفات و تدبیر و قدرت و علم بی پایانش را دریابند.
بدین ترتیب، خداوند مهم ترین امر در اسلام را خداشناسی و مهم ترین و آسان ترین راه آن را مشاهده نظم جهان طبیعت دانسته است؛ و از این جا اهمیت حس و مشاهده و تجربه آشکار می شود.
استدلال عقلی بر توحید خداوند اگر در آسمان ها و زمین خدایان دیگری غیر از الله وجود داشت، بی شک هر دو فاسد می شدند، پس منزه است خداوندِ صاحب عرش از آنچه [مشرکان] در وصفش می گویند.
انبیاء:22 ای برون از سرایِ کون و مکان برتر از هرچه می دهند نشان هم زبان از ثنای تو قاصر هم خرد در سپاس تو حیران ای منزه ز شِبه و مثل و نظیر وی مقدس ز نَعت و وصف و بیان کوته از دامن تو دستِ قیاس قاصر از ساحت تو پای گمان ای ثبات هر آنچه راست ثبات وی حیات هر آنچه دارد جان عاشقان در جمال تو واله عارفان در جلال تو حیران هرچه را این و آن توان گفتن برتری زان نه اینی و نه آن هم جهان از تو خالی و هم پُر ای ورای جهان خدایِ جهان آفریننده سپهر برین گستراننده زمین و زمان در دلم آن که با تو پیوندم به خدایی که از خودم برهان نور مهر تو هست در دل فیض از خودش تا به خویشتن برسان