دانلود مقاله خدمات متقابل اسلام و ایران

Word 57 KB 10212 40
مشخص نشده مشخص نشده علوم اجتماعی - جامعه شناسی
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • در حدود نود و هشت درصد از ما مردم ایران مسلمانیم.

    ما مسلمانان ایرانی به اسلام به حکم اینکه مذهب ماست ایمان و اعتقاد داریم و به ایران به حکم اینکه میهن ماست مهر می ورزیم.

    از اینرو سخت علاقه مندیم که مسائلی را که از یک طرف با آنچه به آن ایمان و اعتقاد داریم و از طرف دیگر با آنچه به آن مهر می ورزیم پیوند دارد روشن درک کنیم و تکلیف خود را در آن مسائل بدانیم.

    عمده این مسائل در سه پرسش ذیل خلاصه می شود: 1- ما هم احساسات مذهبی اسلامی داریم و هم احساسات میهنی ایرانی، آیا دارای دو نوع احساس متضاد می باشیم، یا هیچگونه تضاد و تناقضی میان احساسات مذهبی ما و احساسات ملی ما وجود ندارد؟

    2- دین ما اسلام آنگاه که در چهارده قرن پیش به میهن ما ایران وارد شد چه تحولات و دگرگونیها در میهن ما به وجود آورد؟

    آن دگرگونیها در چه جهتی بود؟

    از ایران چه گرفت و به ایران چه داد؟

    آیا ورود اسلام به ایران برای ایران موهبت بود یا فاجعه؟

    3- ملل بسیاری به اسلام گرویدند و در خدمت این دین درآمدند و در راه نشر و بسط تعالیم آن کوشیدند و با تشریک مساعی با یکدیگر تمدنی عظیم و باشکوه به نام تمدن اسلامی به وجود آوردند.

    سهم ما ایرانیان در این خدمات چه بوده است؟

    ایران چه مقامی از این جهت دارد؟

    آیا مقام اول را حیازت کرده است یا خیر؟

    بعلاوه انگیزه ایرانی در این خدمات بالا چه بوده است؟

    از نظر ما سه پرسش بالا عمده ترین پرسشها در باب مسائل مشترک اسلام و ایران است.

    نظر به اینکه غالبا کسانی که در مسائل مشترک اسلام و ایران قلمفرسایی کرده اند یا اطلاع کافی نداشته اند یا انگیزه ای غیر از تحقیق محرک آنها بوده است، این مسائل با همه ی زمینه ی روشنی که دارد درست طرح نشده است.

    ما هرچه بیشتر در این زمینه مطالعه کردیم بیشتر به این نکته برخوردیم که مسائل مشترک اسلام و ایران هم برای اسلام افتخارآمیز است، هم برای ایران.

    برای اسلام به عنوان یک دین که به حکم محتوای غنی خود ملتی باهوش و متمدن و صاحب فرهنگ را شیفته ی خویش ساخته است و برای ایران به عنوان یک ملت که بحکم روح حقیقت خواه و بی تعصب فرهنگ دوست خود بیش از هر ملت دیگر در برابر حقیقت خضوع کرده و در راهش فداکاری نموده است.

    ما و اسلام به طوری که تاریخ شهادت می دهد، ما ایرانیان در طول زندگانی چندین هزارساله ی خود با اقوام و ملل گوناگون عالم، به اقتضای عوامل تاریخی، گاهی روابط دوستانه و گاهی روابط خصمانه داشته ایم.

    یک سلسله افکار و عقاید در اثر این روابط از دیگران به ما رسیده است، همچنانکه ما نیز به نوبه ی خود در افکار و عقاید دیگران تأثیر کرده ایم.

    هرجا که پای قومیت و ملیت دیگران به میان آمده مقاومت کرده و در ملیت دیگران هضم نشده ایم، و در عین اینکه به ملیت خود علاقه مند بوده ایم این علاقه مندی زیاد تعصب آمیز و کورکورانه نبوده و سبب کورباطنی ما نگشته است تا ما را از حقیقت دور نگاه دارد و قوه ی تمیز را از ما بگیرد و در ما عناد و دشمنی نسبت به حقایق به وجود آورد.

    از ابتدای دوره ی هخامنشی که تمام ایران کنونی به اضافه ی قسمتهایی از کشورهای همسایه، تحت یک فرمان درآمد تقریباً دوهزار و پانصدسال می گذرد.

    از این بیست و پنج قرن، نزدیک چهارده قرن آن را، ما با اسلام به سر برده ایم و این دین در متن زندگی ما وارد و جزء زندگی ما بوده است، با آداب این دین کام اطفال خود را برداشته ایم، با آداب این دین زندگی کرده ایم، با آداب این دین خدای یگانه را پرستیده ایم، با آداب این دین مرده های خود را به خاک سپرده ایم.

    تاریخ ما، ادبیات ما، سیاست ما، قضاوت و دادگستری ما، فرهنگ و تمدن ما، شؤون اجتماعی ما، و بالاخره همه چیز ما با این دین توأم بوده است نیز به اعتراف همه ی مطلعین، ما در این مدت، خدمات ارزنده و فوق العاده و غیرقابل توصیفی به تمدن اسلامی نموده ایم و در ترقی و تعالی این دین و نشر آن در میان سایر مردم جهان از سایر ملل مسلمان –حتی خود اعراب- بیشتر کوشیده ایم.

    هیچ ملتی به اندازه ما در نشر و اشاعه و ترویج و تبلیغ این دین فعالیت نداشته است.

    آغاز اسلام ایرانیان طبق گواهی تاریخ، پیغمبر اکرم در زمان حیات خودشان پس از چند سالی که از هجرت گذشت نامه هایی به سران کشورهای جهان نوشتند و پیامبری خود را اعلام و آنها را بدین اسلام دعوت کردند.

    یکی از آن نامه ها نامه ای بود که به خسرو پرویز پادشاه ایران نوشتند و او را به اسلام دعوت کردند، ولی چنانکه همه شنیده ایم خسرو پرویز تنها کسی بود که نسبت به نامه ی آن حضرت اهانت کرد و آنرا درید.

    این خود نشانه ی فسادی بود که در اخلاق دستگاه حکومتی ایران راه یافته بود، هیچ شخصیت دیگر از پادشاهان و حکام و امپراطوران چنین کاری نکرد، بعضی از آنان جواب نامه را با احترام و توأم با هدایایی فرستادند.

    خسرو به پادشاه یمن که دست نشانده ی حکومت ایران بود دستور داد که درباره ی این مرد مدعی پیغمبری که به خود جرئت داده که به او نامه بنگارد و نام خود را قبل از نام او بنویسد تحقیق کند و عنداللزوم او را نزد خسرو بفرستد.

    ولی از آنجا که «یریدون لیطفؤوا نورالله بافواههم والله متم نوره»، هنوز فرستادگان پادشاه یمن در مدینه بودند که خسرو سقوط کرد و شکمش به دست پسرش دریده شد.

    رسول اکرم قضیه را به فرستادگان پادشاه یمن اطلاع داد، آنها با حیرت تمام خبر را برای پادشاه یمن بردند و پس از چندی معلوم شد که قضیه همچنان بوده که رسول اکرم خبر داده است.

    خود پادشاه یمن و عده ی زیادی از یمنی ها بعد از این جریان مسلمان شدند و همراه آنان گروه زیادی از ایرانیان مقیم یمن نیز اسلام اختیار کردند.

    در آن زمان به واسطه ی یک جریان تاریخی که در کتب تاریخی مسطور است عده ی زیادی از ایرانیان در یمن زندگی می کردند و حکومت یمن یک حکومت صددرصد، دست نشانده ی ایرانی بود.

    نیز در زمان حیات پیغمبر اکرم، در اثر تبلیغات اسلامی عده ی زیادی از مردم بحرین که در آن روز محل سکونت ایرانیان مجوس و غیرمجوس بود به آیین مسلمانی درآمدند و حتی حاکم آنجا که از طرف پادشاه ایران تعیین شده بود مسلمان شد.

    علیهذا اولین اسلام گروهی ایرانیان در یمن و بحرین بوده است.

    البته اگر از نظر فردی در نظر بگیریم شاید اولین فرد مسلمان ایرانی سلمان فارسی است و چنانکه می دانیم اسلام این ایرانی جلیل آنقدر بالا گرفت که به شرف «سلمان منا اهل البیت» نایل شد.

    سلمان نه تنها در میان شیعیان احترام زیاد دارد بلکه در میان اهل تسنن نیز در ردیف صحابه ی درجه اول به شمار می رود.

    کسانی که به مدینه مشرف شده اند می دانند که دور تا دور مسجدالنبی اسماء صحابه ی بزرگ و ائمه ی مذاهب اسلامی نوشته شده است.

    یکی از کبار صحابه که نامش در آنجا به عنوان یک صحابه ی کبیر نقش شده سلمان فارسی است.

    همین مقدار سابقه ی ایرانیان با اسلام در زمان پیغمبر اکرم (ص) کافی بود که بسیاری از آنان با حقایق اسلامی آشنا شوند، طبعاً این خود وسیله ای بود برای اینکه خبر اسلام به ایران برسد و کم و بیش مردم ایران با اسلام آشنا شوند، خصوصاً با توجه به اینکه وضع دینی و حکومتی آنروز ایران طوری بود که مردم تشنه ی یک سخن تازه بودند، در حقیقت در انتظار فرج به سر می بردند.

    هرگونه خبری از این نوع، به سرعت برق در میان مردم می پیچید.

    مردم طبعاً می پرسیدند این دین جدید اصولش چیست؟

    فروعش چیست؟

    تا آنکه زمان خلافت ابی بکر و عمر فرا رسید.

    در اواخر دوره ی خلافت ابی بکر و تمام دوران خلافت عمر در اثر جنگهایی که میان دولت ایران و مسلمانان پدید آمد تقریباً تمام مملکت ایران به دست مسلمانان افتاد و میلیونها نفر ایرانی که در این سرزمین به سر می بردند از نزدیک با مسلمانان تماس گرفتند و گروه گروه دین اسلام را پذیرفتند.

    خدمات ایرانیان به اسلام از کی شروع شد؟

    علاقه ی ایرانیان به دین مقدس اسلام از همان آغاز ظهور این دین مقدس شروع شد.

    قبل از اینکه شریعت مقدس اسلام توسط مجاهدین مسلمان به این سرزمین بیاید، ایرانیان مقیم یمن به آئین اسلام گرویدند و با میل و رغبت به احکام قرآن تسلیم شدند و از جان و دل در ترویج شریعت اسلام کوشش نمودند و حتی در راه اسلام و مبارزه با معاندین نبی اکرم جان سپردند.

    خدمات ایرانیان در انتشار و ترویج دین اسلام نیازمند به تحقیق بسیار دامنه داری است و باید گروهی از محققین و کارشناسان معارف اسلامی هرکدام در موضوعی که تخصص دارند در این مورد بررسی کنند.

    تاریخ فتوحات اسلامی در شرق و غرب جهان حاکی از جانفشانی و مجاهدت گروهی از مردمان ایرانی است که با خلوص عقیده در راه اسلام از خودگذشتگی نشان دادند، و دشمنان داخلی و خارجی اسلام را سرکوب کردند.

    مسلمانان کشورهای شرقی و جنوب شرقی مانند شبه قاره ی هند و پاکستان، ترکستان شرقی، چین، مالزیا، اندونزی و جزایر اقیانوس هند مرهون فعالیتهای بی نظیر ایرانیان مسلمان هستند که با کوشش پیگیری از طریق دریانوردی و بازرگانی اسلام را به دورترین نقاط آسیا رسانیدند و از طریق تبلیغ و ارشاد، مردم را با دین مقدس اسلام آشنا ساختند.

    ایرانیان در کشورهای غربی و شمال آفریقا و قاره ی اروپا و آسیای صغیر نیز در ترویج دین اسلام سهم بسزایی دارند، پس از اینکه اهالی خراسان و نواحی شرقی ایران بر ضد خلافت ضد اسلامی امویان قیام کردند و بساط حکومت آنان را که به نام اسلام بر مردم مسلمان حکومت می کردند برانداختند و عباسیان بر اریکه خلافت مستقر شدند، تمام امور کشوری و لشکری ممالک اسلام به دست ایرانیان مخصوصاً خراسانیان افتاد و اینان تمام مناصب سیاسی دولت اسلامی را در شرق و غرب به دست گرفتند.

    در عصر مأمون هنگام مراجعت وی به عراق، گروهی از اعیان و اشراف و رجال خراسان با وی همراهی کردند و در عراق، ساکن شدند.

    مأمون چون از کارشکنی بعضی از افراد خاندان خود ناراحت بود تصمیم گرفت مناصب دولتی را به ایرانیان بدهد، از این رو گروهی از بزرگان ایران را به نواحی مصر و شمال افریقا فرستاد تا در آن جا مستقر شده راه نفوذ مخالفین را در آن مناطق بگیرند، مخصوصاً که هنوز دولت امویان در اندلس وجود داشت و عباسیان از این جهت همواره در ناراحتی به سر می بردند و از نفوذ آنان جلوگیری می کردند.

    تحقیق و بررسی درباره ی این خاندان های مهاجر که اکثر از اهل نیشابور، هرات، بلخ، بخارا، و فرغانه بودند نیاز به نوشتن چند جلد کتاب دارد و تشریح خدمات ایرانیان شمال افریقا در کتب تاریخ و تراجم رجال علم و ادب به تفضیل ذکر شده است.

    نفود آرام و تدریجی هرچه روزگار می گذشت بر علاقه و ارادت ایرانیان نسبت به اسلام و بر هجوم روزافزون آنان به اسلام و ترک کشیها و آیین های قبلی و آداب و رسوم پیشین افزوده می شد.

    بهترین مثال، ادبیات فارسی است.

    هرچه زمان گذشته است تأثیر اسلام و قرآن و حدیث در ادبیات فارسی بیشتر شده است نفوذ اسلام در آثار ادبا و شعرا و حتی حکمای قرون ششم و هفتم به بعد بیشتر و مشهودتر است تا شعرا و ادبا و حکمای قرون سوم و چهارم.

    این حقیقت از مقایسه آثار رودکی و فردوسی با آثار مولوی و سعدی و نظامی و حافظ و جامی کاملاً هویدا است.

    در مقدمه کتاب «احادیث مثنوی» تألیف مرحوم بدیع الزمان فروزانفر، پس از آنکه می گوید: «از قدیمی ترین عهد، تأثیر مضامین احادیث در شعر پارسی محسوس است»، و به اشعاری از رودکی استشهاد می کند، می گوید: از اواخر قرن چهارم که فرهنگ اسلامی انتشار و تمام یافت و مدارس در نقاط مختلف تأسیس شد و دیانت اسلام بر سایر ادیان غالب آمد و مقاومت زرتشتیان در همه بلاد ایران با شکست قطعی و نهایی مواجه گردید و فرهنگ ایران به صبغه اسلامی جلوه گری آغاز نهاد و پایه تعلیمات بر اساس ادبیات غربی و مبانی دین اسلام قرار گرفت، بالطبع توجه شعرا و نویسندگان به نقل الفاظ و مضامین عربی فزونی گرفت و کلمات و امثال و حکم پیشینیان (قبل از اسلام) در نظم و نثر کمتر می آمد.

    چنانکه به حسب مقایسه در سخن دقیقی و فردوسی و دیگر شعرای عهد سامانی و اوائل عهد غزنوی نام زرتشت و اوستا و بوذرجمهر و حکم وی بیشتر دیده می شود تا در اشعار عنصری و فرخی و منوچهری که در اواخر قرن چهارم و اوائل قرن پنجم می زیسته اند.

    نیز تاریخ نشان می دهد که هرچه استقلال سیاسی ایرانیان بیشتر شده اقبال آنها به معنویات و واقعیات اسلام فزونی یافته است.

    طاهریان و آل بویه و دیگران که نسبتاً استقلال سیاسی کاملی داشتند، هرگز به فکر این نیفتادند که اوستا را دوباره زنده کنند و دستورات آن را سرمشق زندگی خود قرار دهند، بلکه برعکس با تلاشهای پیگیر برای نشر حقایق اسلامی کوشش می کردند.

    ایرانیان پس از صد سال که از فتح ایران به دست مسلمانان گذشت، نیروی نظامی عظیمی به وجود آوردند دستگاه خلافت اموی در اثر اجحافات و انحرافات از تعلیمات اسلامی مورد بی علاقگی عموم مسلمانان –به جز اعرابی که روی تعصب عربی گام برمی داشتند- واقع شد ایرانیان با قدرت و نیروی خود توانستند خلافت را از خاندان اموی به خاندان عباسی منتقل کنند.

    قطعاً در آن زمان اگر می خواستند حکومت مستقل سیاسی تشکیل دهند و یا آیین کهن خویش را تجدید کنند، برای آنان کاملاً مقدور بود.

    ولی در آن وقت نه به فکر تأسیس حکومت مستقل در برابر دستگاه خلافت افتادند و نه به فکر تجدید آیین کهن و دور افکندن آیین جدید.

    تا آن وقت تصور می کردند با تغییر خلافت از دودمانی به دودمان دیگر می توانند به آرزوی خود که زندگی در ظل یک حکومت دینی اسلامی در پرتو قرآن کریم بود نایل گردند.

    تا آنکه دوره ی بنی العباس پیش آمد و از دودمان عباسی نیز ناراضی شدند در دوره ی بنی عباس جنگ میان طاهربن الحسین و سپاه ایرانی به طرفداری از «مامون» از یکطرف، و علی بن عیسی و سپاهیان عرب به طرفداری «امین» از طرف دیگر واقع شد.

    غلبه طاهربن الحسین بر سپاهیان طرفدار «امین» بار دیگر نشان داد که قدرت نظامی در اختیار ایرانیان است.

    در عین حال در این موقع نیز ایرانیان نه به فکر استقلال سیاسی افتادند و نه به فکر اینکه دین اسلام را کنار بگذارند.

    ایرانیان هنگامی به فکر استقلال سیاسی افتادند که از حکومتهای عربی و اینکه آنها یک حکومت واقعا اسلامی باشند صددرصد مایوس شدند.

    اما در عین حال تنها به استقلال سیاسی قناعت کردند و نسبت به آیین مقدس اسلام سخت وفادار ماندند، اغلب ایرانیان در دوره استقلال سیاسی ایران مسلمان شده اند.

    استقلال سیاسی ایران از اوائل قرن سوم هجری شوع شد و تا آن وقت هنوز بسیاری از مردم ایران به کیشها و آیینهای قدیم از قبیل زرتشتی و مسیحی و صابی و حتی بودایی باقی بودند سفرنامه هایی که در قرن سوم و چهارم نوشته شده حکایت می کند که تا آن زمانها در ایران آتشکده ها و کلیساهای فراوان وجود داشته است، بعدها کم کم از عدد آنها کاسته شده و جای آنها را مساجد گرفته است.

    ایرانیان تدریجاً اسالم را پذیرفته اند و اسلام تدریجاً و مخصوصاً در دورهای استقلال سیاسی ایران بر کیش زرتشتی غلبه کرده است.

    عجیب این است که زرتشتیان در صدر اسلام که دوره سیادت سیاسی عرب است آزادی و احترام بیشتری داشته اند از دوره های متأخرتر که خود ایرانیان حکومت را به دست گرفته اند هر اندازه که ایرانیان مسلمان می شدند اقلیت زردشتی وضع نامناسبتری پیدا می کرد و ایرانیان مسلمان از اعراب مسلمان تعصب بیشتری علیه زردشتیگری ابراز می داشتند و ظاهراً همین تعصبات ایرانیان تازه مسلمان سبب شد که عده از زرتشتیان از ایران به هند مهاجرت کردند و اقلیت پارسیان هند را تشکیل دادند.

    شور و هیجانی که ایرانیان نسبت به اسلام و علوم اسلامی در طول چهارده قرن اسلام حتی در دو قرن اول که سرجان ملکن انگلیسی نام آنها را در «دو قرن سکوت» گذاشته است نشان دادند، هم از نظر اسلام بی سابقه بود و هم از نظر ایران، یعنی نه ملت دیگری غیر از ایرانی، آنقدر شور و هیجان و عشق و خدمت نسبت به اسلام نشان داده است و نه ایرانیان در دوره دیگری برای هدف دیگری، چه ملی و چه مذهبی، این قدر شور و هیجان نشان داده اند.

    ایرانیان پس از استقلال بدون هیچ مزاحمتی می توانستند آیین و رسوم کهن خود را احیا کنند ولی نکردند، بلکه بیشتر به آن پشت کردند و به اسلام رو آوردند، چرا؟

    چون آن اسلام را با عقل و اندیشه و خواسته های فطری خود سازگار می دیدند.

    هیچگاه خیال تجدید آیین و رسومی را که سالها موجب عذاب روحی آنان بود در سر نمی پروراندند و این سنتی است که طبق شهادت تاریخ در طول این چهارده قرنی که اسلام به ایران آمده است همچنان باقی و پابرجاست.

    ایرانیان بارها نشان داده اند که از خود اعراب، اسلام را با روحیات خود سازگارتر دانسته اند و دلیل آن، اینهمه خدمات صادقانه ای است که آنان در طول این چهارده قرن به اسلام و قرآن نموده اند خدماتی که با اخلاص و ایمان عجیبی همراه بوده است.

    ملت ایران با جان و دل آیین مسلمانی را پذیرفته و آنرا موافق را عقل و اندیشه و تنها پاسخگوی خواسته های وجدانی خود دانسته است و همین حقیقت است که ما را به یاد فرمایش پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می اندازد که فرمودند: «بخدا قسم من روزی را می بینم که همین ایرانیان که شما برای اسلام با آنان می جنگید با شما بجنگند تا شما را مسلمان کنند.

    موهبت یا فاجعه؟

    خدمتی که یک کیش یا مسلک به یک ملت می تواند بکند چگونه و از چه نوع است؟

    بدیهی است که به صورت برآوردن یک نیاز آنی نیست که مثلاً در یک جنگ نیرو به کمک آنها بفرستد، یا در یک خشکسالی آذوقه وارد کند ویا یک کارخانه برای آنها تأسیس نماید، خیلی اساسی تر از اینها است.

    به اینست که تحولی مفید و ثمربخش در اندیشه و روح آنها به وجود آورد، طرف تفکر آنها را در جهت واقع بینی نو کند، اخلاق و تربیت آنها را بهبود بخشد، سنین و نظامات کهنه و دست و پا گیر آنها را براندازد و به جای آنها سنن و نظاماتی زنده را جایگزین سازد، ایمانی و ایده ای عالی به آنها الهام نماید، شور و هیجان کار و کوشش و دانش طلبی و نیکوکاری و از خودگذشتگی در آنها به وجود آورد.

    وقتی که چنین شد بالطبع زندگی اقتصادی آنها بهبود می یابد، نیروهای انسانیشان به کار می افتد، استعدادهای علمی، فلسفی، فنی، هنری، ادبی شان می شکفد و بالاخره در همه شئون آنچیزی که تمدن نامیده می شود تکامل صورت می گیرد.

    و اما خدمتی که یک ملت به یک کیش و یا مسلک می کند به این است که در راه تبلیغ و ترویج آن کیش، و تدوین و اشاعه ی فرهنگ آن می کوشد، به توضیح و تفسیر مفاهیم آن همت می گمارد، به زبان آن خدمت می کند، ملل دیگر را با آن آشنا می سازد، با جان و مال خود از آن دفاع می کند و در راهش سربازی و جانفشانی می نماید و در همه زمینه ها خلوص نیت و از خود گذشتگی نشان می دهد.

    اکنون می خواهیم ببینیم آیا اسلام به ایران خدمت کرد یا نه؟

    آیا اسلام ایرانیان را آزاد کرد و روح تازه ای در پیکر ایرانی دمید و تاریخ ایران را در مسیر بهتری انداخت و سبب شد استعدادهای مردم این سرزمین بشکفد و ثمر بدهد؟

    یا برعکس ایران را در اختناق فرو برد و استعدادها را راکد کرد و تاریخ ایران را در یک مسیر انحرافی انداخت و تمدن ایرانی را ضایع و تباه ساخت؟

    آیا اسلام موجب شد که ایرانیانی عالیقدر در جهان علم و فلسفه و عرفان و هنر و صنعت و اخلاق ظهور کنند و بلندآوازه شوند و نامشان جهانگیر گردد؟

    یا برعکس مانع ظهور چنین مردانی شد و اگر در جهان اسلام ایرانیانی این چنین ظهورکرده اند نه از آن جهت است که اسلام زمینه ی مساعدی فراهم کرد، اسلام هیچ تأثیری در ظهور چنین مردانی از ایران نداشته است، ظهور مردانی نظیر بوعلی و ابوریحان و خواجه نصیرالدین طوسی تنها و تنها مولود قریحه ی ایرانی و تمرد و عصیان نسبت به اسلام بوده است؟

    بالاخره آیا اسلام برای ایران موهبت بود یا فاجعه؟

    آنچه قطعی و مسلم است این است که پس از ظهور اسلام و تشکیل حکومت اسلامی و گرد آمدن ملل گوناگون در زیر یک پرچم به نام پرچم اسلام تمدنی عظیم و شکوهمند و بسیار کم نظیر به وجود آمد که جامعه شناسی و تاریخ آن را به نام تمدن اسلامی می شناسد.

    در این تمدن ملتهای گوناگون از آسیا و افریقا و حتی اروپا شرکت داشتند و سهیم بودند ایرانیان جزء مللی هستند که در این تمدن شریک و سهیمند و به اتفاق همه صاحبنظران سهم عمده از آن ایرانیان است.

    خوشبختانه تاریخ اسلام و همچنین تاریخ ایران مقارن ظهور اسلام روشن است، به سهولت می توان حقیقت را دریافت و چنانکه می دانیم در نیم قرن اخیر درباره این مطلب زیاد بحث می شود، نخستین بار اروپاییان این مسأله را طرح کرده اند، قبلاً مردم ایران مانند همه مردم دیگر جهان عادت نداشتند درباره اینگونه مسائل بیندیشند، ولی امروزه درباره اینگونه مطالب زیاد بحث می شود اما متاسفانه عصر ما و لااقل کشور ما هنوز مرحله «تبلیغ» را طی می کند و کمتر به «تحقیق» می پردازد افرادی طوطی وار از نعمت اسلام برای ایران دم می زنند و افرادی دیگر نیز به همین منوال نقطه مقابل آنرا طرح می کنند و نفوذ اسلام را به ایران یک فاجعه برای ایران تلقی می کنند در حال حاضر روزی نیست که روزنامه ای یا مجله ای یا کتابی در این موضوع قلمفرسایی نکند، یاد در رادیو و تلویزیون سخنی در این باره گفته نشود.

    بالاتر اینکه کتابهای تاریخی و جغرافیایی دبستانها و دبیرستانها نیز از تلقین یک سلسله مطالب در این زمینه خودداری نمی کنند.

    ما علاقه مندیم بدون تعصب و جانبداری، و در کمال بیطرفی، این موضوع را رسیدگی کنیم، معتقدیم زمینه تحقیق در این مبحث خیلی آماده است خوشبختانه گروهی از محققان اروپایی و تنی چند از ایرانیان تا حدودی در این مسئله تحقیق کرده اند و ما در سخنان خود به گفته های آنان بسیار استناد خواهیم کرد.

    اظهار نظرها برای اینکه نمونه ای از عقائد مختلفی که در این زمینه ابراز می شود به دست داده باشیم، چند نمونه را ذکر می کنیم.

    آقای تقی زاده در خطابه «تحولات اجتماعی و مدنی ایران در گذشته» به نقل آقای دکتر معین در کتاب «مزدیسنا و ادب پارسی» چنین می گوید: اسلام...

    آیینی نو، دارای محاسن و اصول و قوانین منظم آورد، و انتشار اسلام در ایران روح تازه و ایمان قوی تر دمید که دو مایه مطلوب نیز بر اثر آن به این دیار آمد: یکی زبان بسیار غنی و پرمایه و وسیع یعنی عربی بود...

    این زبان وقتی که به ایران آمد و به تدریج با زبان لطیف و نغز و دلکش آریایی و تمدن ایرانی ممزوج و ترکیب شد و جوش کامل خورد و بوسیله سخنوران بزرگ ایرانی قرون چهارم و پنجم و ششم و چند نفر بعد از آن سکه فصاحت کم نظیر خورد، برای ما زبانی به وجود آورد که لایق بیان همه مطالب گردید و نماینده ی درخشان آن سعدی و حافظ و ناصرخسرو و امثال آنها هستند...

    دیگری علوم و معارف و تمدن بسیار عالی و پرمایه ای بود که به وسیله ترجمه های کتب یونانی و سریانی و هندی به زبان عربی در مشرق اسلامی و قلمرو خلافت شرقیه از اواسط قرن دوم تا اواخر قرن سوم بین مسلمین آشنا به زبان عربی و بالخصوص ایرانیان انتشار یافت...

    از اقیانوس بیکران علوم و فنون و آداب و حکمت یونانی نسبه کم کتابی –که در قرن دوم موجود بود- ماند که مسلمین ترجمه نکردند...

    بر اثر آن ترجمه های عربی از یونانی، علم و حکمت و همه فنون چنان در ممالک اسلامی و مخصوصاً در ایران رواج یافت که هزاران عالم نامدار مانند ابن سینا و فارابی و بیرونی و محمد بن زکریای رازی و غیرهم باده هزاران تألیف مهم (البته 99 درصد به عربی) به ظهور آمدند و تمدن بسیار درخشان اسلامی قرون 2 تا 7 اسلام که شاید پس از یونان و روم بزرگترین و عالیترین تمدن دنیا باشد به وجود آمد...

    آقای تقی زاده در این گفتار خود همین قدر می گویند اسلام به ایران روح تازه داد، درباره این مطلب بحثی نمی کنند که اسلام از ایران چه چیز را گرفت و چه چیز به آن داد که در نتیجه ایران روح تازه یافت.

    آقای زین العابدین رهنما در مقدمه ترجمه و تفسیر قرآن چنین می نویسد: ظهور دین اسلام در عربستان یکی از بزرگترین انقلابهای تاریخ بشری بود...

    در اول سده هفتم مسیحی شروع شد و به تدریج در مدت کوتاهی تمام شبه جزیره عربستان را فرا گرفت، پس از آن به کشورهای مجاور هم که دارای برجسته ترین تمدن و فرهنگ آن عصر بودند رو آورد.

    تغییرات و تحولات شگرف و بسیار ژرفی که در مردم و جامعه آن کشورها به نام اصول مذهبی به وجود آورد از شگفتیهای پر از رمز حیات بشری است که بسیاری وابستگی های بیهوده ی زندگی را از میان برد و بسیاری از بستگیهای جدید را که از هر زنجیر پولادین محکمتر بود در دل و فکر مردم آفرید این انقلاب به نام تمدن جدید نه تنها عربستان مرده و صحرای بی آب و علف ساکت و بی سر و صدایی را که مردمش بجز انگشت شماری ناشناس بودند به عربستان پرسروصدایی که هزاران فرد آن به نامها و عناوین و برجستگیهای اخلاقی شناخته شدند تبدیل کرد، بلکه فلسفه ها و اندیشه های نوینی برایشان آورد، اگرچه پاره ای از ریشه های آن از تمدن دو کشور بزرگ مجاور آن (ایران و روم) آبیاری شده بود، معذلک برای آن دو کشور هم بسیار تازگی داشت، به منزله دروس نو آسمانی و فلسفه هایی از عدالت خواهی و پرهیزکاری علیه ستمگری و بیداغد بود که مانند آبهای خنک و گوارائی در دل تشنه افراد آن و در مغز متفکر جویندگان آنها جایگزین گردید.

    این غلبه فکری به نام (کذا) کاری بزرگ اسلام بر اجتماعات و مردم آن دو کشور بزرگ و رسوخ تعلیمات دادخواهی در مردم ستمدیده آنها که راه شان از خلق بریده شده و فقط به سوی خالق بازمانده بود، تنها به عنوان پیروزی پابرهنه ها بر چکمه پوشها و غلبه سلاح کهنه بر سلاح نو، یا غلبه ی بی سلاحها بر سلاحداران نبود، بلکه چنانکه گفتیم غلبه اندیشه نو بر ستمگران بود این فکر و احساس در مردم آن کشورها چنان رسوخی کرد که برای برانداختن حکومتهای خودشان با پرچمداران آیین اسلامی هم آواز و همفکر شدند و آثار این غلبه معنوی امروز هم که یکهزار و چند صدسال از آن ظهور و پیدایش می گذرد در خانه یکایک افراد ملتهای ایمان آورده برقرار است، در صورتی که از پیروزی جنگی و جنگاوران فاتح عرب کوچکترین اثری در این کشورها باقی نمانده است.

    به عقیده ی آقای رهنما اسلام وابستگیهای بیهوده را از بین برد و وابستگیهایی پولادین به وجود آورد، فلسفه ها و اندیشه های نوینی عرضه و ارائه کرد، غلبه اسلام غلبه اندیشه نو بر اندیشه کهنه بود نه غلبه قومی بر قومی دیگر، غلبه اسلام غلبه عدالتخواهی و پرهیزکاری بود بر ستمگری و تبهکاری، عامل اصلی پیروزی اسلام مردم عرب نبودند، بلکه توده های محروم و تشنه حقیقت و عدالت خود آن سرزمینها بودند که در پرتو یک اندیشه آسمانی بر قدرتهای اهریمنی حاکم بر اجتماعات خود شوریدند.

    آقای دکتر عبدالحسین زرین کوب، در کتاب کارنامه اسلام در بحث از علل تمدن عظیم و باشکوه اسلامی، می گویند: ...آنچه این مایه ترقیات علمی و پیشرفتهای مادی را برای مسلمین میسر ساخت در حقیقت همان اسلام بود که با تشویق مسلمین به علم و ترویج نشاط حیاتی، روح معاضدت و تسامح را جانشین تعصبات دنیای باستانی کرد، و در مقابل رهبانیت کلیسا که ترک و انزوا را توصیه می کرد، با توصیه مسلمین به «راه وسط» توسعه و تکامل صنعت و علم انسانی را تسهیل کرد.

    در دنیایی که اسلام به آن وارد شد، این روح تساهل و اعتدال در حال زوال بود.

    از دو نیروی بزرگ آن روز دنیا (بیزانس و ایران) بیزانس در اثر تعصبات مسیحی که روز بروز در آن بیشتر غرق می شد هر روز علاقه خود را بیش از پیش با علم و فلسفه قطع می کرد، تعطیل فعالیت فلاسفه به وسیله ژوستی نیان اعلام قطع ارتباط قریب الوقوع بود بین دنیای روم با تمدن و علم.

    از نظر آقای دکتر زرین کوب، اسلام به دنیایی پا گذاشت که در حال رکود و جمود بود، اسلام با تعلیمات مبنی بر جستجوی علم و ترک تعصبات قومی و مذهبی و اعلام امکان همزیستی با اهل کتاب غلها و زنجیرهایی که به تعبیر خود قرآن به دست و پا و گردن مردم جهان آن روز بسته شده بود پاره کرد و زمینه رشد یک تمدن عظیم و وسیع را فراهم ساخت.

    از اینگونه اظهارنظرها فراوان می توان یافت.

    نقطه مقابل اینگونه اظهارنظرها، یک سلسله اظهارنظرهای دیگر است که آنها نیز باید مورد توجه واقع شود.

    طبق آن اظهارنظرها هجوم اعراب مسلمان به ایران و غلبه آنها بر ایرانیان برای ایران فاجعه بوده است نظیر فاجعه حمله اسکندر و حمله مغول.

    همانطور که حمله اسکندر و حمله مغول –و مخصوصاً حمله مغول- شیرازه یک تمدن بزرگ را از هم پاشید، حمله اعراب مسلمان نیز مدنیتی را مضمحل ساخت و اگر مردم ایران بعد از اسلام، خصوصاً در قرنهای سوم و چهارم و پنجم و ششم هجری در خط علم و فرهنگ افتادند ناشی از خصیصه نژادی و سابقه فرهنگی قبل از اسلام آنها بود و در حقیقت نوعی بازگشت دوره قبل از اسلام بود و اسلام تنها کاری که کرد این بود که در حدود دو قرن وقفه ای در این سیر علمی و فرهنگی ایجاد کرد، پس از دو قرن که ایران استقلال سیاسی یافت و از تحت سلطه و نفوذ عرب خارج شد و شخصیت پیشین خود را بازیافت دو مرتبه راه گذشته خویش را ادامه داد و بدینگونه استمرار فرهنگی ایران ادامه یافت.

    البته در میان محققان ایرانی و غیرایرانی کسی را نمی توان یافت که اینگونه اظهار نظر نماید.

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.

چکیده: نگاهی بر تاریخچه احزاب سیاسی در ایران که از سالهای مشروطه با تشکیل حزب اجتماعیون عامیون به رهبری حیدر عمو اوغلی اشکال سازمان یافته ای بخود گرفت، تا به امروز بیانگراین مهم است که تشکیل احزاب در کشور دارای موانع ساختاری، تاریخی، فرهنگی و قانونی جدی است. فراز و فرود ساخت یابی و ساخت شکنی احزاب، سازمانها و گروه های سیاسی درایران خواه در دوره مشروطه، خواه دوره پهلوی ها و خواه ...

اقتصاد اسلامی نه بر پایهء آزادی بی‌حد مالکیت فردی است که نتیجهء آن سرمایه‌داری افسار گسیخته است و نه مبتنی بر مالکیت عمومی است که نتیجه‌اش سلب کلی مالکیت و آزادی فردی است»: آیت‌الله طالقانی شریعت اسلامی از سه بخش تشکیل شده است: عبادت، معاملات و حدود. روابط اقتصادی مسلمانان مانند خرید، فروش، قراردادها و ... جزو معاملات و حدود طبقه‌بندی می‌شوند. اخلاقیات اسلامی همیشه بر این ...

شايد آنگاه که يک پژوهشگر آفريقايي در کنفرانس باشگاه رم تحت عنوان «جهان در آستانه قرن بيست و يکم» گفتار خود در باره «عصر نوين فرهنگ و ارتباطات » را با اين جملات به پايان برد کسي سخنان او را چندان جدي نگرفت؛ او معتقد بود: «دوران کنوني تمام مي شود و عص

- زبان و ادبيات در ايران بعد از اسلام در گذشته، دوره¬هاي تاريخ ادبيات را بر مبناي سلسله¬ها تقسيم بندي مي¬کردند مانند: شعر دوره¬ي غزنوي يا ادبيات دوره¬ي مغول. اما امروزه سير ادبيات فارسي را بر منباي شاخصها و سنتهاي ادبي و با توجه به افراد شاخص و سنت

چکيده جايگزين ‌ساختن عناصر حکومتي با استفاده از قدرت نرم بدون توسل به زور و اقدامات خشونت‌آميز يکي از راهبردهاي امريکا در کنار راهبرد مبتني بر تهاجم گسترده، سنگين و سريع نظامي براي ايجاد تغيير در کشورهاي هدف بود. گرجستان، اوکراين و قرقيزستان مه

پیشگفتار خدای را سپاس، آدمی را آفرید و روح خود را در او دمیده و تمام اسماء را بر او آموخت و بر فرشتگان امر شد که بر او سجده کنند که خداوند از چیزی در مورد آدم آگاهی دارد که آنها از آنها بی خبرند. حضرت مولانا در این باره می فرماید: بار دیگر از ملک پران شوم آنچه در وهم ناید آن شوم این تفکر تفکری است عرفانی، اسلامی که اثرات آن را در هنرهای اسلامی ایران به خصوص نگارگری ایرانی می ...

در سال 1336 یعنی درست 14 سال قبل از تشکیل کشور امارات عربی متحده ، ایرانیان ساکن در شیخ نشین دبی از جناب شیخ راشد حاکم دبی تقاضا می کنند تا برای تحصیل فرزندانشان مدرسه ای ایرانی تاسیس شود. پس از موافقت وی و صدور مجوز وزارت فرهنگ ایران مدرسه ای تحت عنوان دبستان ایرانیان دبی در این شیخ نشین تاسیس می شود. مدرسه در یک ساختمان کوچک و قدیمی از طرف یکی از تجار ایرانی ( آقای حاج ...

چکیده با توجه به نقش عمده فرهنگ و اعتقادات دینی در آموزش پذیری جامعه، به عقیده بسیاری از صاحبنظران، راهکار نهایی پایان دادن به بهره برداری بی حد و حصر انسان از منابع طبیعی و ایجاد روحیه مسؤلیت پذیری مشترک جهت حفاظت محیط زیست احیاء فرهنگ های اصیل ملل و رویکرد به تعالیم دینی و بهره گیری از رهنمود های ادیان الهی است. بسیاری از مبانی فرهنگی ما که با اعتقادات دینی آمیخته است حاوی ...

داستان های ملی ایران که در شاهنامه وحماسه های دیگر می بینیم چنانکه گذشت مسائلی ابداعی و ابتکاری نیست بلکه اغلب و نزدیک به تمام آنها را مبادی تاریخی است که با گذشت روزگار عناصرتداستانی مختلفی بر آنها افزوده شده و آنها را بصورتهایی که می بینیم درآورده است. مورخان جدید که در تاریخ ایران پیش از اسلام مطالعه می کنند همواره درتحقیق تاریخ ایران از سلسله سلاطین ما در آغاز می کنند وآنجه ...

جلب سرمایه و سرمایه گذاری راهی برای تسریع حرکت اقتصاد بسوی توسعه و ایجاد اشتغال است و می تواند به عنوان اهرمی برای شتاب توسعه و رشد اقتصادی بکار گرفته شود. علاوه بر این سرمایه گذاری خارجی می تواند به اصلاح نظام مدیریتی و تبادل تجربیات اقتصادی و بکارگیری فن آوری های نوین منجر بشود. در ایران برای دستیابی به سهمی از حجم بزرگ نقل و انتقال سرمایه در جهان تاکنون تلاش های بسیاری شده و ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول