وَ مِنْ خُطْبَه لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ
از خطبه هاى آن حضرت است
وَ تُسَمّى بِالْغَرّاءِ وَ هِىَ مِنَ الْخُطَبِ الْعَجیبَه ِ
موسوم به «غرّاء» که از خطبه هاى اعجاب انگیز اوست
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى عَلا بِحَوْلِهِ، وَ دَنا بِطَوْلِهِ، مانِحِ کُلِّ غَنیمَه
حمد خداى را که از همه چیز به قدرتش برتر، و به احسانش نزدیک است، بخشنده هر سود
وَ فَضْل، وَ کاشِفِ کُلِّ عَظیمَه وَ اَزْل. اَحْمَدُهُ عَلى عَواطِفِ کَرَمِهِ،
و فضل، و برطرف کننده هر بلاى عظیم و شدت است. او را بر کَرَمهاى پى در پى،
وَ سَوابِغ ِ نِعَمِهِ، وَ اُومِنُ بِهِ اَوَّلاً بادِیاً،
و نعمت هاى فراوان و کاملش سپاس مى گویم، و به او ایمان مى آورم که اول است و ابتداکننده آفرینش،
وَ اَسْتَهْدیهِ قَریباً هادِیاً، وَ اَسْتَعینُهُ قاهِراً قادِراً.
و از او هدایت مى خواهم که نزدیک است و هدایت کننده، و از او کمک مى طلبم که غالب است و قوى،
وَ اَتَوَکَّلُ عَلَیْهِ کافیاً ناصِراً. وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
و به او اعتماد مى نمایم که کفایت کننده است و یاور. و شهادت مى دهم که محمد صلّى اللّه علیه وآله
عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اَرْسَلَهُ لاِِنْفاذِ اَمْرِهِ، وَ اِنْهاءِ عُذْرِهِ، وَ تَقْدیمِ نُذُرِهِ.
بنده و فرستاده اوست، که او را براى اجراى فرمانش، و ابلاغ حجّتش، و ترساندن عاصیان از عذابش فرستاد.
اُوصیکُمْ عِبادَ اللّهِ بِتَقْوَى اللّهِ الَّذى ضَرَبَ لَکُمُ الاَْمْثالَ، وَ وَقَّتَ
اى بندگان خدا، شما را به تقواى الهى سفارش مى کنم، خداوندى که براى شما مثلها زد، مدت زندگى شما
لَکُمُ الاْجالَ، وَاَلْبَسَکُمُ الرِّیاشَ، وَ اَرْفَعَ لَکُمُ الْمَعاشَ، وَ اَحاطَ بِکُمُ
را معین فرمود، به شما لباس پوشاند، فراخى معیشت داد، شما را در محدوده شماره گرى اعمال
الاِْحْصاءَ، وَ اَرْصَدَ لَکُمُ الْجَزاءَ، وَ آثَرَکُمْ بِالنِّعَمِ السَّوابِغِ وَالرِّفَدِ
قرار داد، و جزاى کردارتان را آماده نموده، شما را براى نعمت هاى کامل و عطایاى فراوان
الرَّوافِغِ، وَ اَنْذَرَکُمْ بِالْحُجَجِ الْبَوالِغِ، وَ اَحْصاکُمْ عَدَداً، وَ وَظَّفَ
اختیار نموده، و با دلایل رسا از عذاب فردا بیم داده، شما را به شمار آورده، و مدت زندگى شما
لَکُمْ مُدَداً فى قَرارِ خِبْرَه وَ دارِ عِبْرَه ، اَنْتُمْ مُخْتَبَرُونَ فیها
را در قرارگاه امتحان و سراى عبرت معین نموده، در دنیا آزمایش مى شوید،
وَ مُحاسَبُونَ عَلَیْها، فَاِنَّ الدُّنْیا رَنِقٌ مَشْرَبُها، رَدِغٌ مَشْرَعُها،
و بر اساس آن مورد محاسبه قرار مى گیرید، زیرا آبشخور دنیا ناصاف و کدر، چشمه اش گل آلود و لغزنده،
یُونِقُ مَنْظَرُها، وَ یُوبِقُ مَخْبَرُها. غُرُورٌ حائِلٌ، وَ ضَوْءً آفِلٌ،
دیدگاهش زیبا و فریبنده، و آزمایشگاهش تباه کننده است. فریبنده اى زودگذر، و نورى غروب کننده،
وَ ظِلٌّ زائِلٌ، وَ سِنادٌ مائِلٌ. حَتّى اِذا اَنِسَ نافِرُها،
و سایه اى از بین رونده، و تکیه گاهى رو به افتادن است. تا آن گاه که رمنده از آن به آن انس گیرد،
وَ اطْمَاَنَّ ناکِرُها، قَمَصَتْ بِاَرْجُلِها،
و متوحش از آن به آن مطمئن گردد، همچون اسب سرکش که پا بلند و به زمین کوبد سوارش را به خاک اندازد،
وَ قَنَصَتْ بِاَحْبُلِها، وَ اَقْصَدَتْ بِاَسْهُمِها، وَ اَعْلَقَتِ الْمَرْءَ اَوْهاقَ
و او را به دامهایش صید کند، و به تیرهاى هلاک کننده اش بدوزد، و در پایان کار گردنش را به کمندهاى
الْمَنِیَّه ِ، قائِدَه ً لَهُ اِلى ضَنْکِ الْمَضْجَعِ، وَ وَحْشَه ِ الْمَرْجِع ِ، وَ مُعایَنَه ِ
مرگ ببندد، در حالى که او را به خوابگاه تنگ قبر، و بازگشتگاه ترسناک، و مشاهده
الْمَحَلِّ، وَ ثَوابِ الْعَمَلِ.
جایگاه ابدى، و درک جزاى عمل سوق دهد.
وَ کَذلِکَ الْخَلَفُ یَعْقُبُ السَّلَفَ، لاتُقْلِعُ الْمَنِیَّه ُ اخْتِراماً،
همین است برخورد دنیا با آیندگانى که جانشین گذشتگانند، مرگ از نابود کردنشان بازنمى ایستد،
وَلایَرْعَوِى الْباقُونَ اجْتِراماً، یَحْتَذُونَ مِثالاً، وَ یَمْضُونَ اَرْسالاً اِلى
و ماندگان از آلودگى دست برنمى دارند، از رویه گذشتگان پیروى مى نمایند، و این همه پى در پى از
غایَه ِ الاِْنْتِهاءِ، وَ صَیُّورِ الْفَناءِ. حَتّى اِذا تَصَرَّمَتِ الاُْمُورُ،
دنیا مى روند تا نهایت پایان و عاقبت فنا و نیستى. تا آن گاه که رشته امور از هم بگسلد،
وَ تَقَضَّتِ الدُّهُورُ، وَ اَزِقَ النُّشُورُ، اَخْرَجَهُمْ مِنْ ضَرائِحِ الْقُبُورِ،
و روزگاران سپرى گردد، و بیرون آمدن مردگان از قبر نزدیک شود، خداوند همه را از میان گورها،
وَ اَوْکارِ الطُّیُورِ، وَ اَوْجِرَه ِ السِّباعِ، وَ مَطارِح ِ الْمَهالِکِ، سِراعاً اِلى
و آشیانه پرندگان، و لانه درندگان، و پرتگاههاى هلاک به در آورد، در حالى که به سوى امرش
اَمْرِهِ، مُهْطِعینَ اِلى مَعادِهِ، رَعیلاً صُمُوتاً، قِیاماً صُفُوفاً، یُنْفِذُهُمُ
شتابان، و به معرکه معادشان عجله کنان روان گردند، گروهى خاموش، و ایستادگانى صَف زده، دید خداوند
الْبَصَرُ، وَ یُسْمِعُهُمُ الدَّاعى، عَلَیْهِمْ لَبُوسُ الاِْسْتِکانَه ِ، وَ ضَرَعُ
بر همه احاطه دارد، ندادهنده ندایش را به همه مى شنواند، لباس خاکسارى و ذلتِ تسلیم و
الاِْسْتِسْلامِ وَ الذِّلَّه ِ، قَدْ ضَلَّتِ الْحِیَلُ، وَ انْقَطَعَ الاَْمَلُ،
و خوارى بر آنان پوشانده مى شود، روزى است که چاره سازى در آن کارساز نیست، آرزو قطع شده،
وَ هَوَتِ الاَْفْئِدَه ُ کاظِمَه ً، وَخَشَعَتِ الاَْصْواتُ مُهَیْنِمَه ً، وَاَلْجَمَ الْعَرَقُ،
دلها از ترس تهى و خاموش شده، صداها آهسته و مخفى گشته، عرق تا دهان رسیده،
وَ عَظُمَ الشَّفَقُ، وَ اُرْعِدَتِ الاَْسْماعُ لِزَبْرَه ِ الدّاعى اِلى فَصْلِ
و ترس از گناه عظیم شده، و گوشها از شنیدن فریاد رعدآساى منادى حق براى بیان حکم قاطع میان
الْخِطابِ، وَ مُقایَضَه ِ الْجَزاءِ، وَ نَکالِ الْعِقابِ، وَ نَوالِ الثَّوابِ.
حق و باطل و رسیدن به جزاى عمل نیک و بد و کیفر و ثواب به لرزه درآمده است!
عِبادٌ مَخْلُوقُونَ اقْتِداراً، وَ مَرْبُوبُونَ اقْتِساراً،
این جمعیت بندگانى هستند که به قدرت خلق شده، و بى اختیار در مدار پرورش حق قرار گرفته اند،
وَ مَقْبُوضُونَ احْتِضاراً، وَ مُضَمَّنُونَ اَجْداثاً، وَ کائِنُونَ رُفاتاً،
و با حضور فرشتگان دچار مرگ گشته، و در درون قبر گذاشته شده، و در معرض پوسیدگى آمده،
وَ مَبْعُوثُونَ اَفْراداً، وَ مَدینُونَ جَزاءً، وَ مُمَیَّزُونَ حِساباً.
و تنها سر از قبر برآورده، و در برابر اعمالشان جزا داده مى شوند، و وضعشان با محاسبه حق روشن مى شود.
قَدْ اُمْهِلُوا فى طَلَبِ الْمَخْرَج ِ، وَ هُدُوا سَبیلَ الْمَنْهَجِ، وَ عُمِّرُوا
اینان در دنیا براى بیرون آمدن از گمراهى مهلت داده شدند، و به راه روشن هدایت گشتند، و فرصت در اختیارشان
مَهَلَ الْمُسْتَعْتِبِ، وَ کُشِفَتْ عَنْهُمْ سُدَفُ الرِّیَبِ،
قرارگرفت مانند فرصت دادن به شخصى که ناراضى را از خود راضى کند، پرده شبهات از برابر چشمشان برداشته شد،
وَ خُلُّوا لِمِضْمارِ الْجِیادِ، وَ رَوِیَّه ِ الاِْرْتِیادِ، وَ اَناه ِ الْمُقْتَبِسِ الْمُرْتادِ
در میدان مسابقه به سوى خیرات رها شدند، و مجال تفکر براى رسیدن به بهترین مراتب و اقتباس نور سعادت
فى مُدَّه ِ الاَْجَلِ وَ مُضْطَرَبِ الْمَهَلِ. فَیا لَها اَمْثالاً صائِبَه ً،
در مدت حیات و محلّ آمد و شد فرصت به آنان عنایت شد. عجبا از این مثلهاى صحیح و راست،
وَ مَواعِظَ شافِیَه ً، لَوْ صادَفَتْ قُلُوباً زاکِیَه ً، وَ اَسْماعاً واعِیَه ً،
و پندهاى شفادهنده، اگر با دلهاى پاک، و گوشهاى شنوا،
وَ آراءً عازِمَه ً، وَاَلْباباً حازِمَه ً.
و آراء ثابت، و عقلهاى دوراندیش برخورد کند.
فَاتَّقُوا اللّهَ تَقِیَّه َ مَنْ سَمِعَ فَخَشَعَ، وَ اقْتَرَفَ فَاعْتَرَفَ، وَ وَجِلَ
پس تقواى الهى پیشه کنید مانند تقواى کسى که شنید و خاشع شد، و گناه کرد و اعتراف نمود، و ترسید و به عمل
فَعَمِلَ، وَ حاذَرَ فَبادَرَ، وَ اَیْقَنَ فَاَحْسَنَ، وَ عُبِّرَ فَاعْتَبَرَ،
برخاست، حذرنمود و به سوى طاعت شتافت، یقین کرد ونیکى پیشه ساخت، عبرت به او عرضه شد و عبرت گرفت.
وَ حُذِّرَ فَحَذِرَ، وَ زُجِرَ فَازْدَجَرَ، وَ اَجابَ فَاَنابَ،
او راترساندند و اوترسید، ممنوع از گناه شد وپذیراى ممنوعیت گشت،دعوت حق را اجابت کرد و به حق دل داد،
وَ رَجَعَ فَتابَ، وَ اقْتَدى فَاحْتَذى، وَ اُرِىَ فَرَأى.
از گناه برگشت و توبه نمود، به هادیان راه اقتدا کرد و به طریق ایشان رفت، حقیقت به او ارائه شد و او مشاهده کرد،
فَاَسْرَعَ طالِباً، وَ نَجا هارِباً، فَاَفَادَ ذَخیرَه ً، وَ اَطابَ سَریرَه ً،
پس شتابان طالب حق شد، و با گریز از زشتى نجات یافت، ذخیره آخرت یافت، باطن را پاکیزه کرد،
وَ عَمَّرَ مَعاداً، وَ اسْتَظْهَرَ زاداً لِیَوْمِ رَحیلِهِ، وَ وَجْهِ سَبیلِهِ،
قیامتش را آباد نمود، و زاد و توشه براى روز مرگ و راه پر خطر و وقت نیاز و محل
وَ حالِ حاجَتِهِ، وَ مَوْطِنِ فاقَتِهِ، وَ قَدَّمَ اَمامَهُ لِدارِ مُقامِهِ.
تهیدستى بر مرکب خود بار کرد، و براى جایگاه ابدى زاد و راحله پیش فرستاد.
فَاتَّقُوا اللّهَ عِبادَ اللّهِ جِهَه َ ما خَلَقُکُمْ لَهُ، وَ احْذَرُوا مِنْهُ
پس اى بندگان خدا، در جهت هدفى که شما را براى آن آفریده تقوا پیشه کنید، و از او حذر کنید
کُنْهَ ما حَذَّرَکُمْ مِنْ نَفْسِهِ، وَ اسْتَحِقُّوا مِنْهُ ما اَعَدَّ لَکُمْ
نهایت حذرى که شما را از جانب خود برحذر داشته، و کسب استحقاق کنید براى تحقق وعده صادقانه
بِالتَّنَجُّزِ لِصِدْقِ میعادِهِ، وَالْحَذَرِ مِنْ هَوْلِ مَعادِهِ.
حق جهت آنچه در قیامت براى شما مهیا کرده، و براى حذر از هول روز معاد.
و مِنْها
قسمتى از این خطبه است
در یادآورى برخى نعمتهاى حق
جَعَلَ لَکُمْ اَسْماعاً لِتَعِىَ ما عَناها، وَ اَبْصاراً لِتَجْلُوَ عَنْ عَشاها،
براى شما گوشها قرار داد تا آنچه به کار آید حفظ کنند، و چشمها مقرر فرمود تا از تاریکى ها بینا شوند،
وَ اَشْلاءً جامِعَه ً لاَِعْضائِها، مُلائِمَه ً لاَِحْنائِها، فى تَرْکیبِ صُوَرِها،
هر عضو را شامل اعضا گردانید، و آن اعضا را در تألیف صورت و دوامشان در محل هاى
وَ مُدَدِ عُمُرِها، بِاَبْدان قائِمَه بِاَرْفاقِها، وَ قُلُوب رائِدَه لاَِرْزاقِها،
مناسب قرار داد، با بدنهایى که با ابزار سودمند برقرارند، و دلهایى که جوینده ارزاق خود هستند،
فى مُجَلِّلاتِ نِعَمِهِ، وَ مُوجِباتِ مِنَنِهِ، وَ حَواجِزِ عافِیَتِهِ. وَ قَدَّرَ لَکُمْ
در حالى که انسانها در نعمت هاى بزرگ، و موجبات احسان، و موانع آفات تندرستى غرقند. مدت عمر
اَعْماراً سَتَرَها عَنْکُمْ، وَ خَلَّفَ لَکُمْ عِبَراً مِنْ آثارِ الْماضینَ قَبْلَکُمْ:
مقدّر را از شما پنهان داشت، و از آثار گذشتگان براى شما عبرتها به جاى گذاشت:
مِنْ مُسْتَمْتَع ِ خَلاقِهِمْ، وَ مُسْتَفْسَح ِ خِناقِهِمْ، اَرْهَقَتْهُمُ
از بهره اى که از دنیا بردند، و از فراخى عمر که پیش از گلوگیر شدن مرگ نصیب آنان بود، ولى قبل از اینکه به
الْمَنایا دُونَ الاْمالِ، وَ شَذَّبَهُمْ عَنْها تَخَرُّمُ الاْجالِ.
آرزوهایشان برسند مرگ به طرف آنان شتاب کرد، و گسستن ریسمان اجل آنان را از آرزوهایشان جدا نمود.
لَمْ یَمْهَدُوا فى سَلامَه ِ الاَْبْدانِ، وَ لَمْ یَعْتَبِرُوا فى اُنُفِ الاَْوانِ.
به وقت تندرستى زاد آخرت تهیه نکردند، و از ابتداى جوانى عبرت نگرفتند.
فَهَلْ یَنْتَظِرُ اَهْلُ بَضاضَه ِ الشَّبابِ اِلاّ حَوانِىَ الْهَرَمِ؟ وَ اَهْلُ غَضارَه ِ
آیا آن که در عنفوان جوانى است جز خمیدگى و پیرى را انتظار مى کشد؟ و آن که در شادابى سلامت
الصِّحَّه ِ اِلاَّ نَوازِلَ السَّقَمِ؟ وَ اَهْلُ مُدَّه ِ الْبَقاءِ اِلاّ آوِنَه َ الْفَناءِ؟
است غیر از امراض گوناگون را توقع دارد؟ و کسى که فعلاً موجود است جز ساعت فنا را منتظر است؟
مَعَ قُرْبِ الزِّیالِ، وَ اُزُوفِ الاِْنْتِقالِ، وَ عَلَزِ الْقَلَقِ، وَ اَلَمِ الْمَضَضِ،
آن هم با نزدیک شدن جدایى از زندگى، و کوچ از این دنیا، و لرزه و اضطراب، و درد سوز دل،
وَ غُصَصِ الْجَرَضِ، وَ تَلَفُّتِ الاِْسْتِغاثَه ِ بِنُصْرَه ِ الْحَفَدَه ِ وَالاَْقْرِباءِ
و فروبردن آب دهان از غصه و رنج، و دیده به اطراف دوختن براى کمک خواستن از فرزندان و خویشان
وَ الاَْعِزَّه ِ وَ الْقُرَناءِ. فَهَلْ دَفَعَتِ الاَْقارِبُ؟ اَوْ نَفَعَتِ النَّواحِبُ؟
و دوستان و همسران. آیا این همه نزدیکان قدرت دفع مرگ را از انسان دارند؟ آیا گریه کنندگان سودى مى دهند؟
وَ قَدْ غُودِرَ فى مَحَلَّه ِ الاَْمْواتِ رَهیناً، وَ فى ضیقِ الْمَضْجَعِ وَحیداً،
در حالى که مرده خانواده در گورستان به گرو رفته، و در تنگناى قبر تنها مانده،
قَدْ هَتَکَتِ الْهَوامُّ جِلْدَتَهُ، وَ اَبْلَتِ النَّواهِکُ جِدَّتَهُ،
گزندگان پوست بندش را پاره پاره کرده، عوامل لاغرکننده نازکى و تازگى بدنش را کهنه نموده،
وَ عَفَتِ الْعَواصِفُ آثارَهُ، وَ مَحَا الْحَدَثانُ مَعالِمَهُ، وَ صارَتِ
بادهاى سخت آثارش را از میان برداشته، و حوادث زمانه نشانه هاى او را به نابودى کشیده، بدنها پس
الاَْجْسادُ شَحِبَه ً بَعْدَ بَضَّتِها، وَ الْعِظامُ نَخِرَه ً بَعْدَ قُوَّتِها، وَ الاَْرْواحُ
از تازگى تغییر کرده، و استخوانها پس از قوّت پوسیده، و جانها در گرو
مُرْتَهَنَه ً بِثِقَلِ اَعْبائِها، مُوقِنَه ً بِغَیْبِ اَنْبائِها، لاتُسْتَزادُ مِنْ صالِحِ
بارهاى گناهان مانده، به اخبار غیبى پس از مرگ یقین پیدا کرده، آنجا از ارواح مردگان اضافه کردن عمل
عَمَلِها، وَ لاتُسْتَعْتَبُ مِنْ سَیِّىءِ زَلَلِها. اَوَلَسْتُمْ اَبْناءَ الْقَوْمِ وَ الاْباءَ؟
صالح نخواهند، و خشنودى حق از خطاهایشان نطلبند. آیا شما زندگانْ فرزندان این مردم و پدران
وَ اِخْوانَهُمْ وَ الاَْقْرِباءَ؟ تَحْتَذُونَ اَمْثِلَتَهُمْ، وَ تَرْکَبُونَ قِدَّتَهُمْ،