دانلود تحقیق درآمدی روش شناختی بر مسئله نسبت علم و دین

Word 47 KB 10230 12
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مقدمه

    مجموعه معارف انسان به سه دسته تقسیم می شوند : 1

    1. آنچه از طرق عادی کسب می شود ؛

    2. آنچه از غیر طرق عادی کسب می شود ؛

    3. آنچه از طریق غیر عادی کسب می شود .

    4. طرق عادی کسب معرفت ،

    یعنی : “ راه هایی که برای همه انسانها در همه زمانها بالقوه امکان دارد ” ، این راه ها عبارتند از :

    الف طریق عقلی استدلالی ؛

    ب طریق حسی تجربی ؛

    ج طریق نقلی تاریخی ؛

    د طریق کشفی شهودی .

     

    طریق غیر عادی کسب معرفت ، یعنی : “ راهی که برای همه انسانها در همه زمانها بالقوه امکان ندارد ” و آن “ طریق وحی ” است .

    در ارتباط با آنچه از غیر طرق عادی توسط انسان کسب می شود ، می توان به علوم روحی یا فرا روان شناختی اشاره نمود.2

    در تحقیقات مختلف برای پاسخگویی به مساله “ نسبت علم و دین ” اگر علم به معنای طریق عادی اول در نظر گرفته شود در حقیقت “ نسبت فلسفه و دین ” مطرح می گردد و اگر علم به معنای طریق دوم در نظر گرفته شود “ نسبت علوم تجربی و دین ” مد نظر قرار می گیرد ، همین طور ممکن است طریق عادی سوم و چهارم در نظر گرفته شود که در این صورت “ نسبت تاریخ و دین ” و “ نسبت عرفان و دین ” مطرح خواهد شد .

    مراد از دین مجموعه تعالیمی است که از طریق غیر عادی کسب معرفت ، یعنی “ وحی ” 3  بدست می آید ، 4  اما گاه معادل خود متون دینی گرفته می شود و گاه به تفسیر متون دینی و گاهی نیز به سیره عملی دینداران اطلاق می شود .

    در نوشتار حاضر مراد ما از علم “ مجموعه معارفی است که بشر از طرق عادی کسب معرفت تحصیل می کند ”  و اگر در جایی منظور بخش خاصی از آن بود تذکر می دهیم و مراد ما از دین “ متون دینی ” است و اگر جایی دین را به معنای “ تفسیر متون دینی ” و یا “ سیره عملی متدینان ” گرفتیم متذکر می شویم .

    سعی نگارنده در این نوشتار کوتاه این است که مساله “ نسبت علم و دین ” را طی ذکر چند نکته وضوح بخشد . 5  

     

    نکته نخست :

    مرکب بودن مساله “ نسبت علم و دین ” 6 واژه پیچیده نیز در ترجمه Complex  به کار می رود . آیا یک مساله اگر قابل تجزیه به مسایل ساده تر باشد مساله مرکب نامیده می شود ؟

    پیچیدگی و ترکیبی که از آن سخن می گوییم به ساختاری صوری زبانی مساله مربوط نمی شود . پرسش “ نسبت علم و دین ” به پرسشهای متنوعی قابل تجزیه است . رابطه پرسشهای بدست آمده با مساله ما در یک ارتباط مفهومی است .

    در حقیقت “ نسبت علم و دین ” مشکلی است قابل درک عمومی ، اما فرق رویارویی  محققانه اینست که این مشکل به مسایلی با وضوح و تعین کامل تبدیل شود .

     

    نکته دوم : ذو ابعاد بودن علم و دین

    مساله “ نسبت علم و دین ” پرسش از رابطه دو شی بسیط و ساده نیست ، بلکه پرسش از دو مجموعه و دو شی مرکب و ذو ابعاد است که هر یک ویژگیهای گوناگون ، متنوع و مهمی دارد . یکی از خصوصیات مهم این دو مجموعه بسته و محدود نبودن آنها است .

    بررسی نسبت دو مجموعه بسته بسی سهل تر است تا بررسی رابطه دو مجموعه بالنده و باز .

    علم وجود تدریجی دارد و دائما در حال پویایی و دامن گستری است ، دین نیز در طول حیات بشر با توجه به مقتضیات زمانی ، مکانی و ظرفیت معرفتی انسانها در حال رشد و بالندگی است ( در این جا دین به معنای “ تفسیر متون دینی ” گرفته شده است ) .

    مجموعه علم ، هم از بیرون در حال فربه شدن است و هم در درون خویش در حال تقسیم به اجزاء ریزتر و تخصصی تر . تخصصی شدن دانشها در مجموعه علم ، مصداق تجزیه درونی و پیدایش مسائل جدید و مهمتر از آن پیدایش دانشهای جدید ، مصداق فربه شدن بیرونی آن است . در مورد مجموعه دین نیز بروز و ظهور مسائل جدید و نیازهای عصری بشر ، موجب فربهی دایره پاسخگویی دین به نیازهای بشری است ( در این جا دین به معنای معرفت دینی مورد استفاده قرار گرفته است).

     

    نکته سوم :

    چند خاستگاهی بودن مساله “ نسبت علم و دین ” 7

    یک مساله یا تنها به یک دانش خاص مربوط می شود و یا خاستگاه در دانشهای گوناگون دارد . در صورت نخست ، آن مساله “ تک خاستگاهی ” 8  و در صورت دوم “ چند خاستگاهی ” است . نه تنها مساله “ نسبت علم و دین ” چند خاستگاهی است، بلکه فروعات و شاخه های آن و به سخن دیگر مسائل برخاسته از آن نیز ریشه در زمینه های متعدد داشته و از آبشخورهای متنوعی مشروب می شوند و همچنین آثار گوناگونی در زمینه های مختلف معرفتی دارند .

    مهمترین دانشهایی که این مساله در آنها می تواند از جنبه های گوناگون مطرح باشد ، عبارتند از :

    الف معرفت شناسی ؛

    ب فلسفه علم ؛

    ج فلسفه دین ؛

    د الهیات ؛

    ه جامعه شناسی ؛

    و روان شناسی ؛

    ز تاریخ .

     

    نکته چهارم :

    مساله “ نسبت علم و دین ”  چند روشی 9 است .

    چند روشی بودن مساله “ نسبت علم و دین ” ، هم به مرکب بودن این مساله بر می گردد و هم به چند خاستگاهی بودن آن.

    یعنی هم از حیث تعدد مسائل و هم در مساله واحد چند روشی است .

    مساله مرکب به مسائل متعددی تجزیه می شود و همین تنوع مسائل بنا بر جهات مختلف تجزیه ، خود مولد تنوع روش می شود . پس از تجزیه ، چند خاستگاهی بودن مسائل بدست آمده باعث می شود دانشهای مختلفی به میان بیایند و ورود به عرصه دانشهای مختلف اغلب مستلزم اخذ روشهای متنوع است . به عنوان نمونه در بررسی مساله از حیث معرفت شناختی و فلسفی ( فلسفه علم و فلسفه دین ) روش ، تحلیلی منطقی ( اعم از تحلیل مفهومی ، تحلیل ساختار منطقی گزاره ها و تحلیل ساختار زبانی گزاره ها ) خواهد بود و در بررسی آن از حیث جامعه شناختی و روان شناختی روش تجربی و در بررسی آن از حیث تاریخی ، روش تاریخی هم در مقام توصیف و هم در مقام تبیین خواهد بود . در بررسی الهیاتی مسائل علم و دین از رویکردهای درون دینی هم استفاده می شود و در این گستره روشهای تفسیر ، تاویل ، تطبیق و روش سمانتیکی 10  و هرمنوتیکی 11  به کار گرفته می شود .

    لازم به ذکر است که در روشهای بررسی مساله “ نسبت علم و دین ” رهیافتهای پدیدارشناختی 12 و وجودی نگر 13  نیز نباید مغفول بماند . 14

     

    نکته پنجم :

    میان رشته ای 15  بودن روش حل مساله “ نسبت علم و دین ”

    پرسش از نسبت علم و دین از حیث تجزیه به مسائل متعدد ، مستلزم بهره گیری از روشهای متنوع است ، اما در هر یک از مسائل واحد آن نیز به علت خاصیت چند خاستگاهی آنها ، ردپای دانشهای گوناگون دیده می شود . حال اگر از رشته های دانش بشری بدون توجه به وجه تعاملی آنها با یکدیگر بهره گرفته شود ، نامبردار به “ مطالعات چند رشته ای ” 16  و تنها نوعی گرد آوری آراء متفاوت است و اگر از دانشهای مختلف به طور روشمند با توجه به وجه تعاملی بین علوم استفاده شود ، مطالعه میان رشته خواهد بود .

    در مساله نسبت علم و دین به دلیل آنچه در نکته چهارم گفته شد ، باید از حصر گرایی روش شناختی 17 پرهیز نمود زیرا ممکن است به مغالطه “ ذات و صفت ” یا “ کنه و وجه ” 18  گرفتار آییم .  19  مساله “ نسبت علم و دین ” را باید با تمام اضلاع آن دید و آن را از جمیع منظرها نگریست و این مساله مرکب را نباید به هیچ یک از جنبه های جزئی آن فرو کاست .

    ممکن است لازم باشد جنبه ای از مساله “ نسبت علم و دین ” با مطالعه تجربی پدیداری بررسی شود و جنبه دیگر از طریق تحلیلی منطقی و وجهی نیز با رهیافت درون دینی ، اما هر یک از این مطالعات به تنهایی در معرض آفت مغالطه “ کنه و وجه ” هستند و مجموع آنها نیز بدون وجود یک ارتباط تعاملی ، غیر اثر بخش و حتی شاید التقاطی باشند .

     

    نکته ششم :

    پیچیدگی مفهوم نسبت

    یکی از مهمترین سوالهای مقدماتی برای فهم مساله مرکب و پیچیده “ نسبت علم و دین ” ، تعیین مراد از مفهوم “ نسبت ” است . از مفهوم “ نسبت ” می توان استفاده های زیادی کرد ، برخی از آنها عبارتند از :

    1. نسبت به معنای مقایسه دو امر که خود به سه دسته تقسیم می شود :

    الف مقایسه دو شیء به عنوان دو مفهوم کلی از حیث مصادیقشان یا دو مجموعه از حیث اعضایشان (نسب اربعه در منطق)

    ب مقایسه دو قضیه ( نسب در قضایا ) .

    2. نسبت دو شیء به معنای “ تاثیر و تاثر ” دو شیء بر و از هم .

    3. نسبت دو شیء به معنای مقایسه آنها از حیث شیء سوم .

    4. نسبت از حیث اطراف ، که خود به دو بخش تقسیم می شوند :

    1 نسبت دو طرفه ؛

    2 نسبت n  طرفه . 

     

    نکته هفتم :

    تجزیه مسئله مرکب “ نسبت علم و دین ”

    از چند حیث می توان مسئله مرکب “ نسبت علم و دین ” را تجزیه نمود .

    الف تجزیه بر اساس مفهوم مقایسه ای “ نسبت ”

    برخی از مهمترین جهات تجزیه عبارتند از :

    1. خاستگاه ؛

    2. قلمرو ؛

    3. غایت ؛

    4. روش ؛

    5. زبان ؛

    6. عالمان و دینداران .

     

    1. از حیث خاستگاه و مبانی

    از این حیث ، مساله مادر “ نسبت علم و دین ” به این سوال تبدیل می شود که :

    “ علم و دین از حیث خاستگاه و مبانی چه رابطه ای با یکدیگر دارند ؟”

    شقوق محتمل عبارتند از :

    الف خاستگاه علم دینی است .

    ب خاستگاه دین ، علمی است .

    ج علم و دین هر دو خاستگاه واحد دارند .

    د علم و دین خاستگاههای متمایز دارند .

     

    2. از حیث قلمرو

    صورت مساله “ نسبت علم و دین ” از این حیث بدین شکل است که :

    “ قلمرو علم و قلمرو دین چه رابطه ای با هم دارند ؟ ”

    شقوق محتمل این سوال عبارتند از :

    الف علم و دین قلمروهای متباین دارند .

    ب رابطه قلمرو علم و دین عموم و خصوص من وجه است .

    ج قلمرو علم اعم مطلق از قلمرو دین است .

    د قلمرو دین اعم مطلق از قلمرو علم است .

    ه قلمرو علم و دین با هم یکی هستند .

     

    3. از حیث غایت

    سوال ما در “ نسبت علم و دین ” از این حیث تبدیل می شود به این سوال که : “ غایت علم و غایت دین چه رابطه ای با هم دارند ؟ ”

    شقوق محتمل عبارتند از :

    الف غایت علم همسو با غایت دین است .

    ب علم و دین اهداف متفاوت دارند .

    ج علم و دین اهداف متمایز متغایر دارند .

    د علم وسیله ای است برای غایت دین .

    ه دین وسیله ای است برای غایت علم .

     

    4. از حیث روش

    سوال ما در “ نسبت علم و دین ” از این حیث به این سوال تبدیل می شود که : نسبت روش علم و روش دین چیست ؟

    شقوق محتمل عبارتند از :

    الف علم و دین هم روش هستند .

    ب روش علم و روش دین متباین هستند .

    ج گاهی دین از روش علم استفاده می کند و گاهی نیز علم از روش دین بهره می جوید .

     

    5. از حیث زبان

    مساله “ نسبت علم و دین ” از حیث زبان به این سوال تبدیل می شود که :

    “ زبان علم و زبان دین چه نسبتی با هم دارند ؟ ”

    شقوق محتمل عبارتند از :

    الف زبان علم و زبان دین20   یکی هستند .

    ب زبان علم و زبان دین متمایزند .

    ج بخشی از زبان دین علمی و بخشی متمایز از آن است . 21

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.

جایگاه علم و دین مقدمه : وقتی درمورد جایگاه علم ودین صحبت می کنیم ، در واقع می خواهیم بدانیم این مسأله از مسائل کدام علم است ، در کجا و چه دانشی درباره علم ودین صحبت می شود. مسأله علم ودین بیشتر در دو دانش مورد توجه و محل بحث است، یکی الهیات و دیگری فلسفه دین . از آنجا که این دو دانش با مسائل دینی سرو کار دارند ، به بحث علم ودین و مناسبات بین آن دو می پردازند، اما این مسأله برای ...

وقتی درمورد جایگاه علم ودین صحبت می کنیم ، در واقع می خواهیم بدانیم این مسأله از مسائل کدام علم است ، در کجا و چه دانشی درباره علم ودین صحبت می شود. مسأله علم ودین بیشتر در دو دانش مورد توجه و محل بحث است، یکی الهیات و دیگری فلسفه دین . از آنجا که این دو دانش با مسائل دینی سرو کار دارند ، به بحث علم ودین و مناسبات بین آن دو می پردازند، اما این مسأله برای فرد متدین نیز که طالب ...

دین تعریف دین، کار بسیار دشواری است و تعریف مشخصی از دین وجود ندارد که همه دینداران و بیدینان بتوانند بر روی آن توافق نظر داشته باشند ولی نزدیک ترین تعریف به دین می‌تواند این باشد: دین، باور به موضوعات ایزدی، فراطبیعی است که به نیایش و پرستش می‌‌انجامد و بر ایمان مبتنی است. به خود آن پرستش یا نمودهای نهادینه یا فرهنگی آن پرستش یا آمیزه‌ای از این دو نیز دین می‌گویند. به زبانی ...

نفس عارفی،نفس حماسی،عشق شورانگیزی متمایز از هر عشقی؛سرشته در وجود کسی،که از هر سویش همه چیز و همه اشیاء به ناگهان به رقص و ترنم در می آید؛همه چیزی که از او زنده گی میافت،و به همه چیز جهان نیرو و شکوه میبخشید و بعد آنرا در پای معبود می ریخت؛به هر چیزی که دست می زد اسم پیدا می کرد و به هر چیزی که به زبان می آورد،شعر- چکامه و چامه می شد،که چنین ویژگی را می توان در شخصیت و روح ...

مقاله حاضر با پرداختن به نگرش اقبال لاهوری درباره علم جدید، ‌دین، ‌خدا و جهان طبیعت، ‌نشان می‌دهد که در نظر او علم و دین نه در تعارض و نه در تمایز و جدایی بلکه در تعامل با یکدیگرند. آن هم از آن‌رو که وی معتقد است قرآن برخلاف تصور رایج عمده تکیه‌اش نه بر نظرورزی و توجه به امور انتزاعی و ذهنی بلکه بر تجربه و مشاهده و عمل است. بنابراین علوم جدید که با تکیه بر خرد استقرایی شکل ...

جستاری پیرامون ادعای تعارض علم و دین پیشگفتار سالیان متمادی علم و دین مانند دو گوهر تابناک بر تارک این عالم می درخشیدند ، و از دیر باز در تمدنهای بشری ریشه مشترک داشتند ، زیرا که آدم ابوالبشر بعنی از آنی که لباس زندگی بر اندامش پوشیده شد ، کام جانش را نیز با علم و معرفت گرفتند ، و سرشت اش را با علم و دانش و دین عجین ساختند ، و لذا آدم و ذریه اش شایسته خطاب الست بربکم گردیدند ، و ...

جوری ادنان وش (کارشناس ارشد زبان ادبیات فارسی، مدرس دانشگاه جامع علمی کاربردی) چکیده در مثنوی، مولانا دو نگاه کاملاً متفاوت به عقل دارد. در مواضعی آن را می ستاید و صفت اولیائش می شمارد و در مواضعی دیگر آن را نکوهش کرده و مردم را به دوری جستن از آن دعوت می کند. در این مقاله این دو نوع متفاوت عقل مورد بحث قرار می گیرد و این که مولانا برای هر یک چه توصیفاتی قائل شده است بررسی می ...

«نقش والدين و مردمان در رشد زباني کودک» «آيا به نواي ديگران به ترنم مي آييم» گويند مرا چو زاد مادر پستان به دهان گرفتن آموخت دستم بگرفت و پا به پا برد تا شيوه ي راه رفتن آموخت يک

«نقش والدين و مردمان در رشد زباني کودک» «آيا به نواي ديگران به ترنم مي آييم» گويند مرا چو زاد مادر پستان به دهان گرفتن آموخت دستم بگرفت و پا به پا برد تا شيوه ي راه رفتن آموخت يک

آیا به نوای دیگران به ترنم می آییم» گویند مرا چو زاد مادر پستان به دهان گرفتن آموخت دستم بگرفت و پا به پا برد تا شیوه ی راه رفتن آموخت یک حرف و دو حرف بر زبانم الفاظ نهاد و گفتن آموخت «ایرج میرزا» تا مدتی نه چندان پیش عقیده ی عامه و بعضی از خواص همنوا با شاعر خوشکدام و بذله گوی تما ایرج میرزا بود که «زبان» نیز در راستای دیگر مهارت ما یاد دادنی است یعنی مادر با گذاشتن الفاظ بر ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول