مقدمه مجموعه معارف انسان به سه دسته تقسیم می شوند : 1 1.
آنچه از طرق عادی کسب می شود ؛ 2.
آنچه از غیر طرق عادی کسب می شود ؛ 3.
آنچه از طریق غیر عادی کسب می شود .
4.
طرق عادی کسب معرفت ، یعنی : “ راه هایی که برای همه انسانها در همه زمانها بالقوه امکان دارد ” ، این راه ها عبارتند از : الف طریق عقلی استدلالی ؛ ب طریق حسی تجربی ؛ ج طریق نقلی تاریخی ؛ د طریق کشفی شهودی .
طریق غیر عادی کسب معرفت ، یعنی : “ راهی که برای همه انسانها در همه زمانها بالقوه امکان ندارد ” و آن “ طریق وحی ” است .
در ارتباط با آنچه از غیر طرق عادی توسط انسان کسب می شود ، می توان به علوم روحی یا فرا روان شناختی اشاره نمود.2 در تحقیقات مختلف برای پاسخگویی به مساله “ نسبت علم و دین ” اگر علم به معنای طریق عادی اول در نظر گرفته شود در حقیقت “ نسبت فلسفه و دین ” مطرح می گردد و اگر علم به معنای طریق دوم در نظر گرفته شود “ نسبت علوم تجربی و دین ” مد نظر قرار می گیرد ، همین طور ممکن است طریق عادی سوم و چهارم در نظر گرفته شود که در این صورت “ نسبت تاریخ و دین ” و “ نسبت عرفان و دین ” مطرح خواهد شد .
مراد از دین مجموعه تعالیمی است که از طریق غیر عادی کسب معرفت ، یعنی “ وحی ” 3 بدست می آید ، 4 اما گاه معادل خود متون دینی گرفته می شود و گاه به تفسیر متون دینی و گاهی نیز به سیره عملی دینداران اطلاق می شود .
در نوشتار حاضر مراد ما از علم “ مجموعه معارفی است که بشر از طرق عادی کسب معرفت تحصیل می کند ” و اگر در جایی منظور بخش خاصی از آن بود تذکر می دهیم و مراد ما از دین “ متون دینی ” است و اگر جایی دین را به معنای “ تفسیر متون دینی ” و یا “ سیره عملی متدینان ” گرفتیم متذکر می شویم .
سعی نگارنده در این نوشتار کوتاه این است که مساله “ نسبت علم و دین ” را طی ذکر چند نکته وضوح بخشد .
5 نکته نخست : مرکب بودن مساله “ نسبت علم و دین ” 6 واژه پیچیده نیز در ترجمه Complex به کار می رود .
آیا یک مساله اگر قابل تجزیه به مسایل ساده تر باشد مساله مرکب نامیده می شود ؟
پیچیدگی و ترکیبی که از آن سخن می گوییم به ساختاری صوری زبانی مساله مربوط نمی شود .
پرسش “ نسبت علم و دین ” به پرسشهای متنوعی قابل تجزیه است .
رابطه پرسشهای بدست آمده با مساله ما در یک ارتباط مفهومی است .
در حقیقت “ نسبت علم و دین ” مشکلی است قابل درک عمومی ، اما فرق رویارویی محققانه اینست که این مشکل به مسایلی با وضوح و تعین کامل تبدیل شود .
نکته دوم : ذو ابعاد بودن علم و دین مساله “ نسبت علم و دین ” پرسش از رابطه دو شی بسیط و ساده نیست ، بلکه پرسش از دو مجموعه و دو شی مرکب و ذو ابعاد است که هر یک ویژگیهای گوناگون ، متنوع و مهمی دارد .
یکی از خصوصیات مهم این دو مجموعه بسته و محدود نبودن آنها است .
بررسی نسبت دو مجموعه بسته بسی سهل تر است تا بررسی رابطه دو مجموعه بالنده و باز .
علم وجود تدریجی دارد و دائما در حال پویایی و دامن گستری است ، دین نیز در طول حیات بشر با توجه به مقتضیات زمانی ، مکانی و ظرفیت معرفتی انسانها در حال رشد و بالندگی است ( در این جا دین به معنای “ تفسیر متون دینی ” گرفته شده است ) .
مجموعه علم ، هم از بیرون در حال فربه شدن است و هم در درون خویش در حال تقسیم به اجزاء ریزتر و تخصصی تر .
تخصصی شدن دانشها در مجموعه علم ، مصداق تجزیه درونی و پیدایش مسائل جدید و مهمتر از آن پیدایش دانشهای جدید ، مصداق فربه شدن بیرونی آن است .
در مورد مجموعه دین نیز بروز و ظهور مسائل جدید و نیازهای عصری بشر ، موجب فربهی دایره پاسخگویی دین به نیازهای بشری است ( در این جا دین به معنای معرفت دینی مورد استفاده قرار گرفته است).
نکته سوم : چند خاستگاهی بودن مساله “ نسبت علم و دین ” 7 یک مساله یا تنها به یک دانش خاص مربوط می شود و یا خاستگاه در دانشهای گوناگون دارد .
در صورت نخست ، آن مساله “ تک خاستگاهی ” 8 و در صورت دوم “ چند خاستگاهی ” است .
نه تنها مساله “ نسبت علم و دین ” چند خاستگاهی است، بلکه فروعات و شاخه های آن و به سخن دیگر مسائل برخاسته از آن نیز ریشه در زمینه های متعدد داشته و از آبشخورهای متنوعی مشروب می شوند و همچنین آثار گوناگونی در زمینه های مختلف معرفتی دارند .
مهمترین دانشهایی که این مساله در آنها می تواند از جنبه های گوناگون مطرح باشد ، عبارتند از : الف معرفت شناسی ؛ ب فلسفه علم ؛ ج فلسفه دین ؛ د الهیات ؛ ه جامعه شناسی ؛ و روان شناسی ؛ ز تاریخ .
نکته چهارم : مساله “ نسبت علم و دین ” چند روشی 9 است .
چند روشی بودن مساله “ نسبت علم و دین ” ، هم به مرکب بودن این مساله بر می گردد و هم به چند خاستگاهی بودن آن.
یعنی هم از حیث تعدد مسائل و هم در مساله واحد چند روشی است .
مساله مرکب به مسائل متعددی تجزیه می شود و همین تنوع مسائل بنا بر جهات مختلف تجزیه ، خود مولد تنوع روش می شود .
پس از تجزیه ، چند خاستگاهی بودن مسائل بدست آمده باعث می شود دانشهای مختلفی به میان بیایند و ورود به عرصه دانشهای مختلف اغلب مستلزم اخذ روشهای متنوع است .
به عنوان نمونه در بررسی مساله از حیث معرفت شناختی و فلسفی ( فلسفه علم و فلسفه دین ) روش ، تحلیلی منطقی ( اعم از تحلیل مفهومی ، تحلیل ساختار منطقی گزاره ها و تحلیل ساختار زبانی گزاره ها ) خواهد بود و در بررسی آن از حیث جامعه شناختی و روان شناختی روش تجربی و در بررسی آن از حیث تاریخی ، روش تاریخی هم در مقام توصیف و هم در مقام تبیین خواهد بود .
در بررسی الهیاتی مسائل علم و دین از رویکردهای درون دینی هم استفاده می شود و در این گستره روشهای تفسیر ، تاویل ، تطبیق و روش سمانتیکی 10 و هرمنوتیکی 11 به کار گرفته می شود .
لازم به ذکر است که در روشهای بررسی مساله “ نسبت علم و دین ” رهیافتهای پدیدارشناختی 12 و وجودی نگر 13 نیز نباید مغفول بماند .
14 نکته پنجم : میان رشته ای 15 بودن روش حل مساله “ نسبت علم و دین ” پرسش از نسبت علم و دین از حیث تجزیه به مسائل متعدد ، مستلزم بهره گیری از روشهای متنوع است ، اما در هر یک از مسائل واحد آن نیز به علت خاصیت چند خاستگاهی آنها ، ردپای دانشهای گوناگون دیده می شود .
حال اگر از رشته های دانش بشری بدون توجه به وجه تعاملی آنها با یکدیگر بهره گرفته شود ، نامبردار به “ مطالعات چند رشته ای ” 16 و تنها نوعی گرد آوری آراء متفاوت است و اگر از دانشهای مختلف به طور روشمند با توجه به وجه تعاملی بین علوم استفاده شود ، مطالعه میان رشته خواهد بود .
در مساله نسبت علم و دین به دلیل آنچه در نکته چهارم گفته شد ، باید از حصر گرایی روش شناختی 17 پرهیز نمود زیرا ممکن است به مغالطه “ ذات و صفت ” یا “ کنه و وجه ” 18 گرفتار آییم .
19 مساله “ نسبت علم و دین ” را باید با تمام اضلاع آن دید و آن را از جمیع منظرها نگریست و این مساله مرکب را نباید به هیچ یک از جنبه های جزئی آن فرو کاست .
ممکن است لازم باشد جنبه ای از مساله “ نسبت علم و دین ” با مطالعه تجربی پدیداری بررسی شود و جنبه دیگر از طریق تحلیلی منطقی و وجهی نیز با رهیافت درون دینی ، اما هر یک از این مطالعات به تنهایی در معرض آفت مغالطه “ کنه و وجه ” هستند و مجموع آنها نیز بدون وجود یک ارتباط تعاملی ، غیر اثر بخش و حتی شاید التقاطی باشند .
نکته ششم : پیچیدگی مفهوم نسبت یکی از مهمترین سوالهای مقدماتی برای فهم مساله مرکب و پیچیده “ نسبت علم و دین ” ، تعیین مراد از مفهوم “ نسبت ” است .
از مفهوم “ نسبت ” می توان استفاده های زیادی کرد ، برخی از آنها عبارتند از : 1.
نسبت به معنای مقایسه دو امر که خود به سه دسته تقسیم می شود : الف مقایسه دو شیء به عنوان دو مفهوم کلی از حیث مصادیقشان یا دو مجموعه از حیث اعضایشان (نسب اربعه در منطق) ب مقایسه دو قضیه ( نسب در قضایا ) .
2.
نسبت دو شیء به معنای “ تاثیر و تاثر ” دو شیء بر و از هم .
3.
نسبت دو شیء به معنای مقایسه آنها از حیث شیء سوم .
نسبت از حیث اطراف ، که خود به دو بخش تقسیم می شوند : 1 نسبت دو طرفه ؛ 2 نسبت n طرفه .
نکته هفتم : تجزیه مسئله مرکب “ نسبت علم و دین ” از چند حیث می توان مسئله مرکب “ نسبت علم و دین ” را تجزیه نمود .
الف تجزیه بر اساس مفهوم مقایسه ای “ نسبت ” برخی از مهمترین جهات تجزیه عبارتند از : 1.
خاستگاه ؛ 2.
قلمرو ؛ 3.
غایت ؛ 4.
روش ؛ 5.
زبان ؛ 6.
عالمان و دینداران .
1.
از حیث خاستگاه و مبانی از این حیث ، مساله مادر “ نسبت علم و دین ” به این سوال تبدیل می شود که : “ علم و دین از حیث خاستگاه و مبانی چه رابطه ای با یکدیگر دارند ؟” شقوق محتمل عبارتند از : الف خاستگاه علم دینی است .
ب خاستگاه دین ، علمی است .
ج علم و دین هر دو خاستگاه واحد دارند .
د علم و دین خاستگاههای متمایز دارند .
از حیث قلمرو صورت مساله “ نسبت علم و دین ” از این حیث بدین شکل است که : “ قلمرو علم و قلمرو دین چه رابطه ای با هم دارند ؟
” شقوق محتمل این سوال عبارتند از : الف علم و دین قلمروهای متباین دارند .
ب رابطه قلمرو علم و دین عموم و خصوص من وجه است .
ج قلمرو علم اعم مطلق از قلمرو دین است .
د قلمرو دین اعم مطلق از قلمرو علم است .
ه قلمرو علم و دین با هم یکی هستند .
از حیث غایت سوال ما در “ نسبت علم و دین ” از این حیث تبدیل می شود به این سوال که : “ غایت علم و غایت دین چه رابطه ای با هم دارند ؟
” شقوق محتمل عبارتند از : الف غایت علم همسو با غایت دین است .
ب علم و دین اهداف متفاوت دارند .
ج علم و دین اهداف متمایز متغایر دارند .
د علم وسیله ای است برای غایت دین .
ه دین وسیله ای است برای غایت علم .
از حیث روش سوال ما در “ نسبت علم و دین ” از این حیث به این سوال تبدیل می شود که : نسبت روش علم و روش دین چیست ؟
شقوق محتمل عبارتند از : الف علم و دین هم روش هستند .
ب روش علم و روش دین متباین هستند .
ج گاهی دین از روش علم استفاده می کند و گاهی نیز علم از روش دین بهره می جوید .
5.
از حیث زبان مساله “ نسبت علم و دین ” از حیث زبان به این سوال تبدیل می شود که : “ زبان علم و زبان دین چه نسبتی با هم دارند ؟
” شقوق محتمل عبارتند از : الف زبان علم و زبان دین20 یکی هستند .
ب زبان علم و زبان دین متمایزند .
ج بخشی از زبان دین علمی و بخشی متمایز از آن است .
21 ج ـ بخشی از زبان دین علمی و بخشی متمایز از آن است .
21 6.
از حیث عالمان و دینداران سوال ما در “ نسبت علم و دین ” از حیث تعلق به انسان به این سوال تبدیل می شود که : “ رابطه بین عالم بودن و دیندار بودن چیست ؟
” شقوق محتمل عبارتند از : الف ـ دینداران عالم هم هستند .
ب ـ دینداران ضد علم هستند .
ج ـ دینداران غیر علمی اند .
ب ـ تجزیه بر اساس مفهوم تاثیر و تاثری “ نسبت ” گاه مراد از “ نسبت ” ، در مساله “ نسبت علم و دین مفهوم “ تاثیر و تاثر ” است .
در این حوزه سه دیدگاه محتمل است : 1.
علم و دین در هم موثر و از هم متاثرند .
فقط علم از دین تاثیر می پذیرد .
فقط دین از علم تاثیر می پذیرد .
بر مبنای دیگر ، “ تاثیر و تاثر ” تقسیم می شوند به : 1.
تاثیر و تاثر بی واسطه ( مستقیم ) ؛ 2.
تاثیر و تاثر با واسطه ( غیر مستقیم ) .
سوال مهم در این حوزه به تاثیر و تاثر با واسطه علم و دین بر هم یا از هم مربوط می شود و آن “ واسطه شناسی ” است و البته واسطه ها می توانند جلی ، خفی و اخفی باشند .
نکته بسیار حائز اهمیت اینست که در این محدوده دیدگاههای مطرح شده ناظر بر علم به معنای “ علوم تجربی ” است و منظور از دین ، معرفت دینی می باشد .
معمولا واسطه های مورد تاکید صاحب نظران ، “ معرفت شناسی ” و “ متا فیزیک ” هستند 22 که هم در شناخت علمی تاثیر می گذارند و هم در شناخت دینی و تغییر شناخت علمی گاه موثر است در تغییر شناخت دینی و نیز بالعکس .
اگر از منظر دیگری موضوع مورد نظر را بررسی کنیم ، تاثیر و تاثر تقسیم می شود به تاثیر مستقیم و تاثیر معکوس .
وقتی می گوییم در معادله x = y ، x و y با یکدیگر نسبت مستقیم دارند یعنی هر چه x بیشتر شود y هم بیشتر و هر چهx کمترشودy هم کمتر می شود.
همچنین وقتی می گوییم در معادلهx = 1/ y ، x و y با یکدیگر نسبت معکوس دارند یعنی هر چهx بیشتر شود ، y کمتر می شود و هر x کمتر شود ،y بیشتر می شود .
حال اگر مفهوم “ رشد ” و “ پیشرفت ” را در نظر بگیریم ، کسانی که معتقدند با رشد و پیشرفت علم ، دین افول می کند در واقع به این سوال که نسبت دین و علم مستقیم است یا معکوس پاسخ داده اند که معکوس است .
ج ـ تجزیه بر اساس مفهوم مقایسه ای نسبت از حیث شی ء ثالث گاه مفهوم نسبت به نوعی حامل معنای مقایسه از حیث شیء سوم است .
به عنوان مثال در مساله “ نسبت علم و دین ” از حیث پاسخگویی به نیازهای بشری آنها که به نقش حداقلی دین و نقش حداکثری علم قائلند به این سوال پاسخ داده اند .
شقوق دیگر بحث عبارتند از : 1.
نقش مساوی علم و دین ؛ 2.
نقش حد اکثری دین و نقش حد اقلی علم .
نکته هشتم : مقامهای مختلف بررسی مساله “ نسبت علم و دین ” تا اینجا دیدیم که چگونه مساله مرکب و پیچیده “ علم و دین ” را می توان به سوالهای واضح و معین بسیاری تبدیل و تجزیه نمود .
لازم به ذکر است که سوالهای بدست آمده را می توان در دو مقام مورد بررسی قرار داد : 1.
مقام تعریف ؛ 2.
مقام تحقق .
23 در این صورت تعداد مسائل تجزیه شده دو برابر می شود .
بنابراین مساله “ نسبت علم و دین ” نباید ساده انگاشته شود و نیز نباید شقوق مختلف آن و مقام های مورد بررسی آن با هم خلط شوند .
اگر کسی درباره “ نسبت علم و دین ” اظهار نظر کرد ، باید دید که ادعای وی پاسخ به کدام یک از سوالات تجزیه شده است و سخن او ناظر به کدام مقام است .
در پایان لازم است تصزیح شود که تجزیه ای که در این نوشتار برای مساله مرکب “ علم و دین ” انجام شد حصر عقلی نیست و با توجه به وجوه دیگر مجموعه های کثیرالاضلاع علم و دین و نیز مسائلی که در آینده ممکن است رخ بنماید ، می توان جدول تجزیه را توسعه داد .
پی نوشتها : 1.
برخی تقسیم فوق را به دو بخش فرو می کاهند و آنچه ما تحت عنوان “ غیر طرق عادی ” بیان نمودیم را به علاوه وحی ، در بخشی با عنوان “ طرق غیر عادی ” می آورند .
در این نوشتار به دو علت بخشی تحت عنوان “ غیر طرق عادی ” در تقسیم آورده ایم .
علت نخست : معارف روحی و فراوان شناختی با وحی فرق های عمده ای دارند .
یکی از تفاوتهای عمده آن اینست که به طور مطلق نمی توان گفت که دریافت علوم روحی برای همه انسانها در همه زمانها و مکانها بالقوه ممکن است .
یا به نظر نمی رسد که به طور مطلق بتوان گفت که روشهای آن قابل آموزش نیست .
ضمن اینکه در واقعی بودن اصل این معارف نیز جای تردید وجود دارد .
چراکه همچون “ وحی ” مثبتی چون معجزه ندارند.
علت دوم : طریق بودن ، خود تعریف و ملاک دارد از جمله اینکه طریق باید مبدا معین داشته باشد ، دیگر اینکه مقصد و هدف معینی داشته باشد و نیز حدود طریق و مرزهایش با طرق دیگر و غیر طریق معلوم باشد .
لذا از آنجا که مشکوک است که بتوان روش کسب علوم روحی و فراوان شناختی را طریق دانست به آنها عنوان غیر طرق عادی داده شده است .
2.Parapsycologic ؛ “ انجمن علوم روحی ” در انگلستان و انجمن فرا روان شناسی در آمریکا و کانادا .
45 رشته در این زمینه اعلام نموده اند ، برخی از آنها عبارتند از : تله پاتی ، طالع بینی ، کف بینی ، تجارب مرگ و … 3: درباره چیستی و فرایند وحی رجوع شود به : الف ـ طباطبایی ، سید محمد حسین ، وحی یا شعور مرموز .
قم ، انتشارات دارالفکر .
ب ـ DAILIE , JOHN , The Ideas of Revelation in recent thought , New york : Columbia university Press , 1956 .
ج ـ MAVORDES , GEORG I , Revelation in Religious Belief , Philadelphia : Temple university press , 1988 د ـ NIEBIHR , the Meaning of Revejation , Newyork : The Macmilanco .
1941 .
ه ـ خرمشاهی ، بهاءالدین ، تحلیل ناپذیری وحی .
کیان ، سال دهم ، شماره 51 .
4.دین ممکن است به سه معنا تعبیر شود : الف ـمتون دینی ؛ ب ـ تفسیر متون دینی ؛ ج ـ سیره عملی متدینان .
یکی از سوالهای مهم در این عرصه رابطه بین تفسیر متون دینی با خود متون دینی است .
یک دیدگاه اینست که تفسیر متون دینی یا به عبارت دیگر معرفت دینی از آنچه از طریق غیر عادی برای بشر حاصل می شود ( یعنی وحی ) منشا می گیرد ، اما تفاوت گوهری با علم به معنای آنچه از طرق عادی برای بشر قابل تحصیل است ندارد .
بر اساس این دیدگاه ، معرفت دینی هم علم است ، زیرا از طریقی غیر از عقل ، حس ( اعم از ظاهری و باطنی ) و نقل حاصل نمی شود .
لکن تفاوت عمده اش با سایر معارف این است که ریشه در وحی دارد .
سوال مهم دیگر در این عرصه این است که آیا ارتباط انسان و دین جز از طریق معرفت دینی است ؟
برخی بر این اعتقادند که هرچه به نوعی از دریچه ذهن بشر عبور کند و به فهم او در آید لباس علم به تن می کند ، لذا انسان به جز از طرق عادی کسب معرفت با دین مرتبط نیست .
مبنای سخن طرفداران این دیدگاه صامت بودن دین است .
5.روش شناسی این تحقیق را از درسهای استاد گرامی جناب دکتر احد فرامرز قراملکی که اینک در کتابی تحت عنوان “ دروش شناسی مطالعات دینی ” به زیور طبع آراسته شده است آموختم .
6.Complex question 7.multiple origins 8.mono origin 9.Poly methodic 10 .
برای آشنایی با سمانتیک رجوع شود به : CRIMMINS , MARK , semantics , in Routledge Encyclopedia of philosophy .
در این مقاله سرچشمه ها و اهداف تاریخی سمانتیک ، سنتهای سمانتیکی معاصر و موضوعات و مسائل سمانتیک مورد بررسی قرار گرفته است .
همچنین برای آشنایی با روش سمانتیکی در مطالعات دینی رجوع شود به : الف ـ ایزوتسو ، توشیهیکو ، ساختمان معنایی مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن .
ترجمه فریدون بدره ای ، تهران ، قلم ، 1360 .
ب ـ ایزوتسو ، توشیهیکو ، خدا و انسان در قران ، معنی شناسی جهان بینی قرآن ، ترجمه احمد آرام ، تهران ، شرکت سهامی انتشار ، 1361 .
11.
برای آشنایی با هرمنوتیک و کاربرد آن در تفسیر متون مقدس رجوع شود به : INWOOD , MICHAEL , hermeneutics , in Routledge Encyclopedia of philosophy .
در این مقاله سرچشمه های هرمنوتیک ، آراء شلایر ماخر ، دیلتای ، هیدگر و برخی متفکران بعر از هیدگر در خصوص هرمنوتیک به بحث گذاشته شده است .
ب ـ THISELTON , ANTHONY , biblical Hermeneutics , in Routledge Encyclopedia of philosophy .
در این مقاله سیر تاریخی هرمنوتیک مربوط به کتاب مقدس در دنیای باستان ، قرون وسطی ، دوران رفرمیسم و پس از آن و نیز آراء شلایر ماخر ، دیلتای و دوره چرخش به سوی اگزیستانسیالیسم و مسائلی را که گادامر ، هابرماس ، ریکور و دریدا پدید آورده اند و همچنین هرمنوتیک مربوط به کتاب مقدس ما بعد گادامری مورد بحث و بررسی قرار گرفته است .
12.
Phenomenological ؛ برای آشنایی با جنبش پدیدار شناسی و پدیدار شناسی دین رجوع شود به : الف ـ EMBREE , LESTER , phenomenological movement , in Routledge Encyclopedia of philosophy .
در این مقاله از خاستگاه و موطن جنبش پدیدار شناسی ، پدیدار شناسی واقع گرا ، پدیدار شناسی وجودی ، پدیدارشناسی هرمنوتیکال بحث شده و دورنمایی از جنبش پدیدار شناسی ارائه شده است .
ب ـ WESTPHAL , MEROLD , phenomenology of Religion , in Routledge Encyclopedia of philosophy .
در این مقاله از نگاههای وجودی و علمی در پدیدار شناسی دین و فلسفه دین توصیفی ( در مقابل تجویزی و دستوری ) سخن گفته شده است .
ج ـ الیاده ، میرچا ، دین پژوهی ، جلد اول ، دفتر اول و دوم ، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی ، تهران ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، 1375 ، ص 165 ، ـ ص 176 .
13.
existansialistic .
14.
برای آشنایی با روشهای متنوع در پژوهشهای علوم انسانی به طور عام و نیز مطالعات دینی به طور خاص رجوع شود به : الف ـ ساروخانی ، باقر ، روشهای تحقیق در علوم اجتماعی ، تهران ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، 1377 .
ب ـ قرا ملکی ، احدفرامرز ، روش شناسی مطالعات دینی ، مشهد ، دانشگاه علوم اسلامی رضوی ، 1380 .
15.
interdisciplinary 16.
multiple disciplinary 17.
methodological exclusionism 18.
آلفرد نورث وایتهد در کتاب علم و دنیای مدرن ( science and the Modern world ) از این موضوع تحت عنوان fallacy of misplaced concreteness ( مغالطه واقعیت بد جا افتاده ) نام برده و برخی همچون هاکسلی در برخی آثار خویش با عنوان nothing but ( هیچ نیست بجز ) از این مغالطه یاد کرده اند .
19.
خندان ، سید علی اصغر ، منطق کاربردی ، تهران و قم ، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها و موسسه فرهنگی طه ، 1379 ، ص 180 .
20 .
باید دقت داشت که دو بحث در این زمینه وجود دارد : 1) ما با چه زبانی درباره خدا سخن می گوییم ؟
2) خدا با ما با چه زبانی سخن می گوید ؟
برخی بحث نخست را “ زبان دین ” و بحث دوم را “ زبان دینی ” می نامند .
برای آشنایی با مباحث مربوط به این حوزه رجوع شود به : ALSTON , WILLAM , Religouse languege , in Routledge Encyclopedia of philosophy .
در این مقاله قصلی به بررسی ادله رد وجود قضایای اصیل درباره خدا ذیل سه عنوان دلایل متافیزیکی ، دلایل اپیستمولوژیکی و دلایل سمانتیکی ، فصلی به تفسیرهای غیر قطعی از گزاره های کلامی و فصلی نیز به محمولهای کلامی اختصاص یافته است .
21.
MURPHY , NANCEY , science and religion in Routledge Encyclopedia of philosophy در بخش سوم این مقاله به رابطه غیر مستقیم ( با واسطه ) علم و دین توجه داده شده و سعی شده به این موضوع وضوح بخشیده شود .
نویسنده در این مقاله رابطه غیر مستقیم علم و دین از طریق متافیزیک و معرفت شناسی را بیان کرده است .
22.
یعنی دین از وجوه مختلف زبان از جمله زبان علمی استفاده کرده است .
23.
گاهی به مقام تعریف ، مقام “ باید ” و “ اثبات ” و به مقام تحقق ، مقام “ است ” و “ ثبوت ” نیز گفته می شود .در زمینه تفاوت میان مقام تعریف و مقام تحقق در علوم و آشنایی با نمونه هایی از آن رجوع شود به : سروش ، عبدالکریم ، قبض و بسط تئوریک شریعت ، تهران ، مؤسسه فرهنگی صراط ، چاپ سوم ، 1373 ، ص 96 .