تعریف رهبری از جوان مسلمان :
تعریف شما از یک جوان مسلمان و خصوصیات او چیست؟چگونه یک جوان می تواند مسیر زندگی را طی کرده و به اهدافش برسد؟ :
من اساساَ در بین این خصوصیات مهمی که جوانان دارند ، سه خصوصیت را بارز می بینم ؛ که اگر آنها مشخص بشود و اگر آنها به سمت درستی هدایت بشود به نظر می اید که می توان به این سوال پاسخ داد آن سه خصوصیت عبارتند از :انرژی ، امید ،ابتکار.اینها سه خصوصیت برجسته جوان استاگر رسانه ها بتوانند این سه خصوصیت عمده را درست هدایت کنند ، من خیال می کنم که می شود یک جوان راه اسلامی را پیدا کند چون اسلام هم چیزی که از ما م خواهد این است که ما استعدادهای خودمان را به فعلیت برسانیم. البته در قران یک نکته بسیار اساسی هست و آن توجه دادن به تقواست تقوا یعنی مراقب خود بودن.تقوا یعنی یک انسان بداند که دارد چه کار می کند و هر حرکت خودش را با اراده و فکر و تصمیم انتخاب نماید ؛مثل انسانی که بر یک اسب رهوار سوار است دهانه اسب در دستش است و می داند کجا می خواهد برود تقوا این است،آدمی که تقوا ندارد حرکات و تصمیم ها و آینده اش در اختیار خودش نیست ؛ بنا براین اگر بتوانیم از ان سه خصوصیت با تقوا کار بکشیم و درست هدایت بشود خیلی خوب می شود جوانان در شکلی که اسلام می پسندد ، زندگی کنند .
هجوم به هویت نسل جوان مسلمان ، پدیده ای استعماری و استمراری
- موضوع اصلی بحث چگونگی تولید اندیشه دینی مطابق مقتضیات زمان و بر اساس نیازهای جوانان -به ویژه دانشجویان وبه طور خاص دانشجویان ایرانی درغرب -- درآن سال های هجوم افکار سکولار و ضد دینی است . از نکات جالب توجه ، جواب هایی است که هر کدام از متفکران شناخته شده مطرح می کنند. اما به این سوال باید عنایت داشت که چهار متفکراین نشست چه کسانی اند؟ چهار صاحب رای مسلمانی که د و تن آنان به د یار باقی شتافته اند؛ یکی در مرگی مشکوک در خارج و دیگری به تیر تروریست های گروه نفاق یعنی گروهک فرقان در داخل . گرد هم آمدن این چهارنفر نیز در زیر یک سقف، در آن زمان و برای هم ا ند یشی ، ازمنظر روابط وتاثیر متقابل صاحب نظران مسلمان اهمیت ویژه دارد.
2- موضوع جلسه نیز هنوز از اهمیت وحساسیت بسزایی برخودار است به ویژه که اینک در عصر حکومت اسلامی - درقالب جمهوری اسلامی - زندگی می کنیم وبه طور طبیعی مسائل تازه وچند وجهی به اقتضای پیشرفت دانش ، گسترش اطلاع رسانی نوین وارتباطات زود هنگام و لحظه ای مطرح است و نسل جوان، تشنه ومنتظر است تا به پرسش ها و ابهام ها یش پاسخ دقیق ،عالمانه و منطقی داده شود.
3-اولین نفر از آن چهارنفرمرحوم دکتر علی شریعتی است که با همان ملاحت کلام وزبان عاطفی وگفتار دلسوزانه ، ضمن تشریح موقعیت و وضعیت اندیشه دینی ، ازاین که جوانان درتنگنای افکار غیر دینی و ضد دینی قرارگرفته اند و امکان پاسخگویی ندارند ، اظهار نگرانی می کند. ا و معتقد است در این باره باید فکرعاجل شود و تولید اندیشه دینی مناسب مقتضیات زمان ومکان، ازضرورتهای غیرقابل تاخیراست . وی می گوید که جوانان مهمترین سرمایه جامعه اند که اگر از دست بروند، هیچ چیز دیگری برای فردا باقی نمی ماند.
4- پس ازوی، رهبر کنونی انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای ، ضمن تشکر از سخنان حساب شد ه و دلسوزانه دکترشریعتی ، به نگرانی وی پیرامون ازدست رفتن جوانان درپی هجوم مکاتب فکری وارداتی اشاره وبه تفسیر راهکارهای درمان آن می پردازند. جالب است بدا نیم، ایشان آن روز در باب رویکرد جوانان به اندیشه های دینی برنکاتی انگشت می گذارند و امید وارانه به نسل جوان کشورمی نگرند که با آن چه امروز به عنوان رهبر یک حکومت توصیه می کنند ، منطبق است. بیانات سا ل 1355 وبیانات امروزایشان درباره لزوم اعتماد به جوانان این مرز و بوم ، نشانگر شناختی عمیق از این قشر است که باور دارد برای برون رفت آنان ازخود باختگی وبی هویتی، باید اتکا به نفس ملی را در آنها تقویت کرد . سخنان ایشان ضمن این که دغدغه هجوم افکارغیربومی وغیردینی به جوانان را باز می گوید، در عین حال به رویکرد جوانان بسیاری اشاره دارد که در آن سال ها به د ین و منابع دینی، متفکران دینی ، مراکز و اماکن د ینی رجوع دارند، به قرآن و نماز روی آورده اند و با اشتیاق و توجه در پی فراگیری معارف اسلامی اند .
آیت الله خامنه ای ، آن روز به عنوان یک روحانی و عالم متفکر دینی که در مبارزه و تبلیغ اسلام اجتماعی نیز پیشرو است،از این که د ر چند سال اخیر- منظورسال های قبل از انقلاب - نسل جوان چنین توجهی به معارف دینی پیدا کرده که یافته های مطالعاتی اش به دیگران و خود وی ، آ موزه های جدید وجدی می دهد، نسبت به آینده اظهار امیدواری می کنند . گرچه در همین حال معتقدند که باید به موضوع پیشنهادی دکتر شریعتی توسط اندیشمندان مسلمان جواب مناسب داده شود. جوابی که لزوما باید تولید اندیشه های نو،اما برگرفته از منابع اصیل دینی باشد.
5- نفرسوم ، دکتر فخرالدین حجازی است. فردی که در سالیان سیاه ا ستبدا د شاهنشاهی و نظام وابسته پهلوی برای احیای ا ند یشه دینی تلاش بسیاری کرد و یکی از سر پل های ارتباط و اتصال جوانان با اسلام انقلابی و اجتماعی بود. حجازی برنکته ای بسیار حساس و دقیق انگشت می گذارد که آن عنایت خاص به معنویت اسلامی است .اوپای می فشارد که معارف دینی بدون معنویت درونی خویش معنایش را از دست می دهد واز این که در برخی محافل و گروه ها، و افرادی در داخل و خارج کشور سعی دارند اصول و مبانی دین را از معنویت تخلیه وبه تمام آن جنبه مادی بدهند ، اظهار نگرانی می کند.
6- آخرین نفر این نشست ، متفکر بزرگ ، شهید آیت الله مرتضی مطهری است . وی با همان نکته سنجی ها و دقت نظرهای ویژه خویش ، ضمن این که برروزآمد بودن پاسخ به نیازها تاکید می کند، به نکاتی مانند "دشمن" و "رقیب" در بحثهای پیشین سایر سخن وران اشاره وبه کالبد شکافی آن بحث می پردازد. اوسپس بر یکی از اصلی ترین دغدغه های دوران زندگی عالمانه خویش انگشت می نهد ودر باره تفکر التقاطی هشدار می دهد.
نتیجه ای که ازمحورهای مباحث فشرده آن جلسه وشرایط امروز می توان گرفت ؛ غیر از این نیست که هجمه فکری وفرهنگی به نسل جوان همچنان ادامه دارد . تولید اندیشه های متناسب وپاسخگو بر این حمله مستمر فرهنگی وعقیدتی به نسل جوان مسلمان همچنان الزامی است . تقویت دانایی وتعمیق باورها وانگیزه های معنوی، نیاز همگانی و بویژه نسل جوان است . امروز هم التقاط درپوشش های فریبنده تهدیدی خزنده است که مقابله با آن ظرافت و دقت و همت خاص می طلبد. دست آخر اینکه مسائل دیروز ما ، مسائل امروز ماست. با ویژگی هایی که حکومت گران ملزم به تبیین آنند. همراه با روند تحولاتی که در عرصه اطلاع رسانی می گذرد وهرلحظه برابعاد موضوع و تنوع آن می افزاید . راستی چند نفر با امتیازهای یاد شده در میانه میدان دفاع ازمیراث وهویت دینی وملی نسل آینده سازمان داریم؟ نفر داریم، اما گویا منتظراین مانده اند که رهنمود سترگ"جنبش نرم افزاری" به "جهاد نرم افزاری" تبدیل شود!
نشاط، آزادی، زیبایی
استقبال کمنظیری که بازدیدکنندگان سایت «بازتاب» از مقاله بحرانی به نام شلحجابی به عمل آورده و تذکرات و اظهارنظرهای فراوان و ارزشمندی که ارسال کردند، مرا بر آن داشت تا به توضیح و تبیین بیشتر پنج مطلب که مورد عنایت اکثر اظهارنظرکنندگان بود، بپردازم.
در آن نوشتار آورده بودم که جوان به اقتضای خصلت غریزی و طبع جوانی در طلب سه عنصر نشاط، آزادی و زیبایی (ناز) است. هر فرد، گروه، فرهنگ و حکومتی که این سه مقوله را برای جوانان فراهم سازد، آنان را در حیطه اقتدار خود خواهد داشت.
بدیهی است که نه منظور از نشاط، عیش و طربهای مهوع است و نه مراد از آزادی، رهایی از قید و بندهای اخلاقی. منظور از زیبایی هم، زرق و برقهای کادوپیچیشده فضولات مصرفی دنیای بورژوازی نیست. با این تذکر، ذیلا به توضیح بیشتر آن مطالب میپردازم:
1 آگاهی، آزادی، آفرینندگی
انسان، آنطور که فطرت الهی و سرشت طبیعی او حکم میکند، باید خود را مبتنی بر تعالیم مشترک همه ادیان آسمانی، در سه بعد آگاهی، آزادی و آفرینندگی، به کمال برساند. بدیهی است که تعالی هر یک از این سه بعد، در فضای استبدادزده آلوده به وهم، جهل و خشم، امکانپذیر نمیشود. انسان آگاه و آزاد و آفریننده از زور و زر و تزویر روی میگرداند.
آگاهی:
در حالی که در قرآن کریم، متجاوز از ششصد بار به علم و آگاهی توصیه شده است، اما در بیان راه و هدف از تحصیل علم، به هیچ قید و حد و مرزی جز خیر و صلاح انسانها در این جهان و سعادت ابدی در آن جهان، برنمیخوریم.
نکته در خور توجه این است که توصیه قرآن به فراگیری علم، به علوم به اصطلاح دینی ختم نمیگردد وگرنه پیامبر گرامی(ص) اسلام، سفر حتی به چین را برای تحصیل علم توصیه نمیکرد، چرا که حوزه علمیهای در آن روزگار در چین وجود نداشت. در بسیاری از روایات وارده از اهل بیت(ع)، تحصیل علم اگر به قصد خدمت به انسانها و خیر و صلاح بشر باشد، علاوه بر سعادت و برکتی که نصیب فرد میکند، عبادت پروردگار نیز به حساب آمده است. از همین جا معلوم میشود که عبادت، به نماز و روزه منحصر نمیگردد.
تلاش برای وصول به آزادی و رهایی از یوغ بندگی غیر خدا، نیز در زمره عبادات بوده و جهاد در راه خدا محسوب میشود. بندگی خدا، که عین آزادگی است، خروج از ظلمات جهل، ستم و پلیدیها و روی آوردن به نور علم و دانش و عدل و بینیازی و زیبایی و کمالات مطلق است.
آزادی:
در باب آزادی به نقل قولی از امام موسی صدر (در گفتار: صیانت از آزادی) بسنده میکنم و فکر میکنم به اندازه کافی گویای منظور باشد :
« ... آزادی، برترین سازوکار فعال کردن همه تواناییها و ظرفیتهای انسانی است. هیچ کس نمیتواند در جامعه محروم از آزادی خدمت کند، تواناییهایش را پویا سازد و موهبتهای الهی را بپروراند. آزادی یعنی به رسمیت شناختن کرامت انسان و خوشگمانی نسبت به انسان. حال آن که نبود آزادی، یعنی بدگمانی نسبت به انسان و کاستن از کرامت او. کسی میتواند آزادی را محدود کند که به فطرت انسانی کافر باشد. فطرتی که قرآن میفرماید: «فطره الله التی فطر الناس علیها». فطرتی که پیامبر باطنی و درونی انسان است...» و در جایی دیگر اضافه میکند: «صیانت از آزادی ممکن نیست مگر با آزادی. آزادی بر خلاف آنچه میگویند، هر گز محدود شدنی و پایان یافتنی نیست... آزادی حقیقی، دقیقا رهایی از عوامل فشار خارجی و عوامل فشار داخلی است و به تعبیر امام علی (ع ): «من ترک الشهوات کان حرا» یعنی، آزاده کسی است که شهوات را ترک کند. اگر بخواهیم آزادی را تعریف کنیم، باید بگوییم که آزادی، رهایی از دیگران و رهایی از نفس است. اگر آزادی را اینگونه تفسیر کنیم، دیگر معتقد به حد و مرز برای آزادی نخواهیم بود. آن آزادی که با آزادی دیگری اصطکاک داشته باشد، در حقیقت بندگی نفس خویش و شهوتطلبی است. آزادی، جهاد است. همان جهاد اکبری که مورد نظر پیامبر گرامی بود. جهاد با خویشتن خویش، برای رهایی از شهوات در مقابل آنچه جهاد اصغر که جهاد با بیگانگان است... آزادی والاترین شیوه برای شکوفا کردن قابلیتها، ظرفیتها و استعدادهای جامعه است...».
آفرینندگی:
آفرینندگی، که از صفات ذات باری است و در وجود انسان به ودیعه نهاده شده است، در هنر به معنای عام آن تجلی مییابد. هیچ تولید هنری، که تجلی روح آفریدگاری انسان است، نمیتواند از زیبایی بیبهره باشد. طنین جان و جلوه کمال و جوهر جمال ازلی در هنر و آفرینش هنری نهفته است. همین آثار هنری است که حضور دائمی خداوند را به جان و دل انسان سرازیر میکند.
بدیهی است تجلی روح آفرینندگی انسان، منحصر به خلق آن چیزهایی نیست که امروزه از آن به آثار هنری یاد میکنیم. خلق یک تابلوی زیبا، ایجاد یک کالای نفیس و دلاویز، تصنیف یک سمفونی با شکوه و یا یک سروده دلانگیز و نیز بنیاد یک بنای مسحور کننده و یک اثر هوش ربا و نظایر آن، تماما جلوههایی از روح زیبای خلاقیت انسان است، چرا که توانایی مدیریت جامعه و یافتن راهکارهای مبارزه با جهل و ستم و تبعیض و فقر و عقب ماندگی نیز، روی دیگر سکه آفریدگاری انسان اهورایی است.
اصول تربیتی تمامی ادیان آسمانی، مبتنی بر راهکارهایی است که حرکت انسان را بر روی سه بعد آگاهی، آزادی و آفرینندگی سامان میبخشد. بدیهی است که هر کدام از این سه بعد، بدون تحقق دو بعد دیگر، ره به کمال نمیبرد. چگونه میتوان بدون آزادی، به آگاهی دست یافت و یا به خلق و ایجاد و انشاء پرداخت؟ و نیز مگر پروراندن قدرت خلاقیت و پویایی هنر، در فضای جهل و جور و استبداد ممکن است.؟
پر واضح است که آزادی، آن طور که در بالا گفته شد، شرط لازم و زیربنای اساسی همه حرکات انسان برای رسیدن به این ویژگیهای خدایی است.
ایمان به خدای خالق زیباییها و شهادت به وحدانیت ذات لایزال و نیز باور داشتن اصول و ملتزم بودن به مبانی شریعت، در صورتی نزد خداوند پذیرفته است که، از روی آگاهی و آزادی کامل و استدلال عقلی و یقین قلبی صورت گرفته باشد. اسلام شناسنامهای، نه باعث کمال فردی میگردد و نه دارای تبعات و آثار مثبت اجتماعی خواهد بود.
به رسمیت شناختن و بها دادن به سه خوی غریزی جوانان، که در بالا بدان اشاره کردم، باید مبنای برنامههای تربیتی و آموزشی قرار گیرد. از این روست که طرح موضوعات عرفانی، در کنار مباحث راجع به برابری و آزادی به منزله مقولاتی معنا بخش به زندگی و خواستههای همیشگی بشر، ضرورتی اجتنابپذیر داشته و قراردادن مذهب به عنوان عامل واقعی تأمین کننده برابری و آزادی، جایگاه خود را در دل جوان باز خواهد کرد.