ایرنا-نتایج یک مطالعه جدید برای نخستین بار به شواهد محکمی دست یافتهاست که نشان میدهد نواختن موسیقی به میزان قابل توجهی سبب تقویت تواناییهای ذهن انسان میشود و دقت و توان شنوایی انسان را برای همه انواع صدا، از جمله صدای مکالمات، افزایش میدهد.
به گزارش سایت اینترنتی لایوساینس، نینا کراوس عصب شناس دانشگاه نورثوسترن و سرپرست این مطالعه اعلام کرد: پرداختن به موسیقی سبب افزایش گستره وسیعی از تواناییهای ذهنی، از جمله توانایی خواندن متون، توانایی درک تغییرات جزیی در آهنگ صدای مخاطب و نیز توانایی شنیدن صداها در محیطهای شلوغ میشود.
وی افزود: نتایج مطالعه جدید اهمیت گنجاندن کلاس موسیقی در مدارس را اثبات میکند.
در این مطالعه کراوس و همکارانش از ۲۰داوطلب انگلیسیزبان که نیمی از آنها در سنین پایین دست کم شش سال به نواختن یک ساز پرداخته بودند، درخواست کردند به تماشای یک فیلم سینمایی بنشینند.
در خلال پخش شدن فیلم، صدایی مشابه تلفظ لغت می miدر زبان چینی به صورت پیوسته و با شدتی مشابه شدت صدای عادی تکلم انسانها، در محیطی که این افراد قرار داشتند پخش شد.
در زبان چینی آهنگ بیان کردن لغات در معنای آنها تاثیر میگذارد و لغات مشابه اگر با آهنگهای متفاوت ادا شوند، معانی متفاوتی خواهند داشت.
به طور مثال لغت می در زبان چینی اگر با آهنگ عادی ادا شود به معنای چپ نگاه کردن است، اگر با آهنگی اوج گیرنده ادا شود به معنای گیج کردن است و اگر با آهنگی نزولی و سپس صعودی بیان شود به معنای برنج خواهد بود.
محققان فعالیت مغز این داوطلبان را در حین تماشای فیلم ثبت کردند و متوجه شدند هرچند تمامی حواس آنها متوجه تماشای فیلم است و صدای می چه از لحاظ زبانشناسی و چه از لحاظ موسیقی معنای مشخصی برای آنها ندارد اما آن دسته از داوطلبان که دارای سابقه نواختن ساز هستند به راحتی و به شکل ناخودآگاه سه نوع مختلف ادا شدن می را درک میکنند.
نتایج غیرمنتظره این مطالعه نشان داد آواهای مختلف لغت می سبب تغییرات در فعالیت بخش ساقه مغز میشود که کنترل برخی رفتار غیر ارادی بدن از جمله تنفس و ضربان قلب را بر عهده دارد.
در گذشته تصور میشد پردازش موسیقی تنها به بخش کورتکس مغز که فعالیتهایی نظیر استدلال، تفکر و تکلم در آن کنترل میشود، مربوط است اما مطالعه جدید نشان میدهد ساقه مغز نیز در پردازش موسیقی شرکت دارد.
به گفته کراوس، موسیقی احتمالا سبب افزایش سطح فعالیت بخش کورتکس مغز و نیز تنظیم فعالیت بخش ساقه مغز میشود.
نتایج این مطالعه در شماره ماه آوریل نشریه علوم عصبشناسی نیچر( (Nature Neuroscienceمنتشر خواهد شد.
: تاثیرات موسیقی بر ذهن.
آیا همه انسانها نابغهاند؟
آمارها این طور نشان نمیدهد.
در حقیقت شاید بیشتر انسانها ذاتاً با استعداد نباشند.
بیشتر مردم تقریباً در حد متوسط هستند.
شاید تعداد خیلی کمی بالاتر یا پایینتر از این حد باشند.
به طور کلی مردم برای یاد گرفتن در تلاشاند و میخواهند بیشتر در مورد دنیای اطرافشان بدانند و آگاهتر شوند.
برخی انسانها سریعتر و بهتر یاد میگیرند و این سرعت یادگیری است که نوابغ را از نظر یادگیری از طبقه متوسط جدا میکند.
نابغهها در زمان یادگیری دچار مشکل نمیشوند چون خیلی زود یاد میگیرند ولی دیگران، به کمک احتیاج دارند.
روش مناسب در افزایش سرعت یادگیری، موسیقی است.
افراد با موسیقی، آموزش میبینند و به خاطر آن مغزشان سریعتر رشد میکند.
برخی موسیقیها هنگامی که به طرز صحیحی اجرا میشوند میتواند اثرهای مثبتی بر یادگیری و طرز برخورد و نگرش فرد داشته باشد.
موسیقی وسیلهای است قوی و وقتی به مفهوم آن توجه کنیم میتواند تغییرات مثبت و منفی چشمگیری در زندگیمان داشته باشد.
اولین و مهمترین آن یادگیری در کودکان است.
اصول یادگیری در سن کم به کودک القا میشود و اهمیت به این اصول میتواند تأثیرات مهمی در آینده یادگیری کودک داشته باشد، البته وقتی موسیقی به روش سودمندی به کار برده شود، این در بسیاری جهات به کودک کمک میکند.
روشی که یادگیری را برای کودک آسانتر میسازد، برگزاری کلاسهای موسیقی در فعالیتهای روزمره کودک است.
مطالعهای بر روی ده کودک سه ساله انجام شد که توانایی و سرعت چیدن قطعات پازِل در آنها مورد آزمایش قرار گرفته بود.
بعد از گرفتن آزمون اولیه به پنج کودک روزانه سی دقیقه آموزش خوانندگی و به پنج کودک دیگر هفتهای پانزده دقیقه درس پیانو داده شد.
درسها برای یک دوره، بیش از شش ماه اجرا شد و بعد از شش ماه همه بچهها پیشرفت چشمگیری در سرعت چیدن پازل از خود نشان دادند.
محققان این مهارت را، در کنار هم قرار دادن قطعههای پازل یافتند، مثل استدلال مشابهی که مهندسان، شطرنجبازان و ریاضیدانان عالیرتبه به کار میبرند.
این مطالعه بر روی کودکانی انجام شد که امتیازات اولیه آنها پایینتر از حد متوسط بود ولی پس از آزمایش، امتیاز آن تقریباً دو برابر شد.
محققان کارِ قرار دادن قطعات پازل در کنار هم را استدلال انتزاعی نامیدند.
با آموزش موسیقی چنین مهارتهای انتزاعی را در انجام ریاضی و یا برخی کارهای دیگر که فرد باید آنها را در ذهنش به تصویر بکشد، تمرین میکند و به کار میبرد.
مطالعهای هشت ماهه توسط فرانسیس.
اچ.
راشر (Frances H.
Rauscher) از دانشگاه کالیفرنیا صورت گرفت که در آن به نوزده کودکستانیِ حدوداً بین 3 تا 5 سال، هفتگی آموزشهای پیانو و روزانه آموزش خوانندگی داده میشد.
درحالیکه به پانزده کودکستانی دیگر هیچ آموزش موسیقی داده نشد.
در نیمه و پایان این مطالعه، آزمایشی روی آنها صورت گرفت.
تنها بعد از چهار ماه امتیازها در آزمون قرار دادن قطعات پازل برای درست کردن یک عکس در گروهی که آموزش موسیقی دیده بودند به طور قابل توجهی پیشرفت کرده بود، درحالیکه گروه کنترلشده پیشرفتی نداشت گرچه هر دو گروه با امتیازی مساوی شروع کرده بودند.
شاید این نوع پیشرفت آن طور که مردم تصور میکنند باعث تغییر و اصلاح نشود ولی نتیجه آن را نمیتوان نادیده گرفت.
راشر(Rasher)، اظهار میکند که آموزش موسیقی میتواند باعث پیشرفت هوشی کودک برای مدت طولانی و شاید هم به طور دائمی شود.
در آینده، با استفاده از این مهارتها، تحقق چنین تغییرات و پیشرفتهایی در یادگیری کودک میتواند تأثیرات مهمی بر آنها داشته باشد.
طبق پیشرفتهای حاصلشده در این دوره، موسیقی میتواند خیلی مفید باشد.
وقتی موسیقی در کلاسهای درس اجرا میشود و ضمن آن برنامه درسی اصلی آموزش داده شود، وسیلهای مفید در فهم خواهد بود.
در نیویورک برنامهای به نام آموزش از طریق برنامه هنری توسعهیافته یا LEAP برای مدتی اجرا شد که در آن موسیقی در دوره تحصیلی مدرسه اجرا شد تا امتیازات تحصیلی کودکان را در همه سطوح بهبود بخشد.
یکی از راههایی که موسیقی در آن اجرا میشود ریاضیات است و آن را ریاضی موسیقایی نامیدهاند.
در آن معلم ریتم (نواخت) را در حساب کردن و محاسبه و به دست آوردن سود، در اصول ریاضی جای داده.
با ریتم، دانشآموزان بهتر اصول پایه ریاضی مثل کسر و ضرب را میآموزند.
کریستین بارد (Christin Bard) مشاور LEAP بیان میکند که موسیقی به مهارتهای ادراکی کمک میکند و این به دانشآموزان اعتماد به نفس میدهد.
در کل، دانشآموزان با اعتماد به نفس به موفقیت دست مییابند و مهمتر از همه نگرش و طرز برخوردشان نسبت به ریاضی و یادگیری به طور اساسی بهبود مییابد.
موسیقی بهعنوان برنامه تحصیلی کامل و جداگانه میتواند تغییرات اساسی مثبتی در فرایند یادگیری جوانان داشته باشد.
مری جین کالت (Mary Jane Collete) رئیس اداره تحصیل فرهنگی هنری بخش آموزش و پیشرفت حرفهای مدارس دولتی نیویورک بیان میکند: فکرِ بسیار خوبِ تحصیل موسیقی نه تنها باعث یادگیری موسیقی که ارزش اصلی دارد میشود بلکه به دانشآموزان فرصت گوش دادن، عکسالعمل، دیدن، لمس کردن و حرکت را میدهد.
همچنین آموزش مهارتهای موسیقی، اجرا و تئوری، تدابیر ارزشمندی را تأمین میکند که به یادگیری مهارتهای تجزیه و تحلیل، ترکیب و ارزیابی کودکان کمک میکند.
دانشآموزان میآموزند اطلاعات را پردازش کنند و با استفاده از تجربههای عینی، شناختی و ادراکی و حرکتی دانش را انتقال دهند.
مریجینکالت طرفدار برنامهای است به نام یادگیری خواندن توسط هنر (LTRTA) که هنر را رشتهای جداگانه، در برنامه تحصیلی پایه، به جای استفاده از آن بهعنوان کمکی برای قسمتهای مختلف دوره تحصیلی به حساب آورده.
موسیقی در حین شنیدن به شکلهای مختلف آن، صحبت کردن در مورد آن، در تلاش بودن برای فهمیدن و تفسیر کردن آن به روشهای مختلف و در بسیاری جهات از طریق دنبال کردن و پیروی از آن یاد گرفته میشود.
او در ادامه بیان میکند: این تجربیات موسیقایی باعث ایجاد شور و هیجان در کودک میشود و بدین وسیله باعث پیشرفت کودک در خواندن، نوشتن، فکر کردن و مهارتهای دیگر میشود.
یادگیری به کمک تمام حواس، فرایند یادگیری را توسعه میبخشد و شیوههای مختلف آموزشی را اصلاح میکند.
وقتی کلاس درس، موسیقی را شامل میشود، میتواند تأثیرات عظیمی بر مراحل اولیه یادگیری کودک داشته باشد.
موسیقی همچنین میتواند تأثیرات قابل توجهی بر بزرگترها از نظر یادگیری داشته باشد ولی این تأثیر به اندازه تأثیر موسیقی بر کودکان نیست.
بههرحال این موضوع واضح و کاملاً قابل درک میباشد که کودک سریعتر میآموزد و همچنین برای کودکان، انجام کارهای وابسته به موسیقی مثل نواختن یک آلت موسیقی چیزی است که شاید به آن اندازه برای بزرگترها جالب و هیجانآور نباشد.
کودکان این کار را انجام میدهند چون برای آنها جدید و هیجانآور است درحالیکه بزرگترها برای انجام کارها باید تحریک شوند چون کاری را که به نظرشان ساده میآید انجام نمیدهند.
این برای بزرگترها یک موضوع انتخابی است ولی وقتی انتخاب کردند که موسیقی را در زندگی روزمره خود جای دهند تأثیرات چشمگیری خواهد داشت ولی باز با تأثیر آن بر کودکان قابل مقایسه نیست.
موسیقی اثر مهم دیگری نیز بر افراد در تمام سنین دارد و آن طرز برخورد آنهاست.
این منطقی به نظر میرسد که تظاهر کنیم موسیقی برای افرادی که کمترین تمایل را به شغلهای خاص و یا فعالیتهای ویژه دارند بیشترین کمک را میکند، ولی موسیقی این نظر را تغییر میدهد.
موسیقی به شنونده انگیزه و طرز برخورد مثبت ارائه میدهد.
با گوش فرادادن به موسیقی دلپذیری در محیط و حین انجام کاری دشوار میتوان آن را آسانتر ساخت.
در مواردی ممکن است موسیقی طرز برخورد مثبت را افزایش ندهد ولی فشار کار را کم و آن را آسانتر میکند.
مطالعهای توسط Shawn E.
Mueske فارغالتحصیل دانشگاه صورت گرفت تا تأثیرات موسیقی (زمینه) را بر برخورد، موقعیت، گذر زمان در لابراتوار و بر رفتار کاری افراد، تعیین کند.
او از گروهی کنترلشده که به موسیقی معروف و دلنشینی بهعنوان موسیقی زمینه گوش میدادند استفاده کرد و فهمید که تفاوت واقعیای در رفتار و شیوه برخورد یا موقعیت و پیشرفت دو گروه نیست ولی افزایش قابل توجهی در گذر زمان در لابراتوار و مدت زمان کارکردن به وجود آمد.
موسیقی زمینه میتواند هنگامی که افراد فکر میکنند، یاد میگیرند و کار میکنند مفید باشد ولی موسیقی باید درست اجرا شود.
به سادگی فهمیده میشود که موسیقی غنایی باید آرام باشد چون اگر این گونه نباشد ذهن را منحرف میکند و منطقی است که نتیجه بگیریم، اگر موسیقی مفید است میتوان آن را بلندتر از موسیقی غنایی کرد ولی نه زیاد بلند، چون هر موسیقی که بیش از اندازه کافی بلند باشد یادگیری و تفکر را سختتر میکند.
همانطور که میبینیم شنونده بر موسیقی برتری دارد چون هدف اصلی و اولیه موسیقی این است که بر حالت رفتاری و طرز برخورد شخص اثر بگذارد.
اگر شخص به موسیقی غنایی گوش کند، درحالیکه این موسیقی او را ناراحت میکند، این نوع موسیقی نمیتواند به او کمک کند که فکر کند چون بسیار سخت است که ذهن بتواند بر آن غلبه کند.
وقتی شخص به موسیقی زمینه گوش میدهد مهم است که موسیقیای که برایش آشناست و آن را دوست دارد باشد و همچنین به او آرامش دهد و این اصلاً خوب نیست که شخص به موسیقیای گوش کند که فرض میکند باعث آرامش میشود و نیز برایش آشنا نیست.
امروزه استرس و اضطراب، خطری برای سلامتی است.
استرس در زندگی روزمره فراوان است و بنابراین ما هر کاری که برای سلامتی خود انجام دهیم مفید است.
روشی مهم برای کم کردن استرس در زندگی روزمره، گوش دادن به موسیقی است.
سالها پیش قطعه موسیقیهایی منحصراً به هدف تمدد اعصاب و کاهش استرس خلق شد.
مطالعات نشان داده که موسیقیهای Relaxation یا تمدد اعصاب تنشها را کم میکند اما گوش دادن به موسیقی انتخابی اثر بهتر و سودمندتری دارد.
مطالعه دیگری روی 205 نفر صورت گرفت تا اثرات موسیقی مینور و ماژور را نشان دهد.
موسیقی مینور (گام کوچک) به فرد احساس مالیخولیایی، غم و اندوه و ناامیدی و موسیقی ماژور(گامی بزرگ) بیشتر اوقات احساس خوشحالی، سرزندگی، شادابی، لذت و هوشیاری را به فرد میدهد.
موسیقی وسیلهای مفید است و انکار آن دور از حقیقت میباشد.
موسیقی و سایر هنرها باعث ارزش بخشیدن به زندگی میشود و بدون آن تنوعی نیست و حتی در فرهنگ نیز خلل ایجاد میشود.
در آینده، شاید، روشی مطلوب برای یادگیری این باشد که موسیقی را در هر مدرسهای در دوره تحصیلی جای دهند.
اگر هر مدرسهای دانشآموزانش را پشتیبانی و تشویق کند که موسیقی را آزادانه دنبال کنند و در زندگی روزمره خود بیاموزند و به کار برند، افراد در یادگیری و کار کردن کارآمدتر خواهند بود، و در کل دانشآموزان بهتری نیز خواهند شد.
موسیقی برای انسان قدرتی است بزرگتر از آنچه تصور میشود.
با مطالعه بیشتر انسان میآموزد که چگونه قدرت آن را مهار نماید و از آن استفاده بهتری کند.