تحصیلات دختران سندی ماندگار و مایه افتخار
«عملکرد 25 ساله آموزش و پرورش آمارها و مقایسه ها با دیگر کشورها» مریم حقیقت گو
یکی از پایه های مهم توسعه پایدار، توسعه نیروی انسانی است که برای کشورهای درحال توسعه چون ایران یک ضرورت حیاتی بشمار می رود. در این راستا می توان امکانات توزیع متعادل فرصت های موجود از جمله توزیع برابر فرصت آموزشی به جهت نقش تعیین کننده اش در توسعه انسانی نیز ضروری به نظر می رسد. نویسنده کوشش دارد در یک بررسی آماری و مقایسه ای سهم دختران در آموزش و پرورش 25 ساله گذشته جمهوری اسلامی ایران را مشخص کند. ضرورت آموزش دختران وضعیت آموزشی دانش آموزان دختر در کشورهایی چون:چین، ژاپن، پاکستان، ترکیه و مصر استرالیا آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی ایران و گزارش آماری آن در مناطق مختلف علل وعوامل بازدارنده دختران از آموزش و راهکارهای عملی رفع چالش ها و تنگناها در این زمینه از جمله موضوعاتی است که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است.
انسان، مخلوق خداوند ذاتاً و فطرتاً موجودی اجتماعی است که در پرتو امر فطری همواره در تعامل و کارکرد با دیگران است او موجودی پویاف خلاق، کوشا، پرتلاش و سازنده است اما برای رسیدن به هدفش باید از شروع تولد یا نوزادی در تعلیم و تربیت باشد که او را به این مسیر رهنمون سازد. درواقع بستر رشد و شکوفایی این مخلوق الهی باید از کودگکی فراهم باشد. آنچه که امروز به آن آموزش و پرورش می گوییم مجموعه اعمال هدفمند و مشخصی است که با رو شهای خاصی در قالب یک سلسه فعالیتهای آموزشی در یک شرایط خاص شناخته شده است. آموزش و پرورش که در کشور ما از سابقه دیرینه ای برخوردار است امروزه بیش از 18 میلیون دانش آموز را تحت پوشش دارد و مدرسه مکانی است که در آن دانش آموزان برای زیستن در جامعه آماده می گردند. دختران و پسرانی که هرکدام ویژگی خود را دارند نظام آموزشی کشور باید برای آنها به فراخور و وضع و ویژگی های آنها برنامه ریزی کند. در جامعه کنونی تنها بستر دسترسی به فنآوری، توسعه و پیشرفت بیشتر آموزش و پرورش می باید. تقریباً تمامی کشورهای جهان به این نتیجه رسیده اند که شرط اصلی توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، آموزش و پرورش است به همین لحاظ توجه روزافزونی به آموزش و پرورش داشته اند. در کشورهای جهان سوم و روبه توسعه نیز نقش چشمگیری برای دستیابی به آموزش و پرورش بهتر شکل گرفته و انگیزه و تلاش گسترده ای برای پایه ریزطی نظام آموزشی جامع و سودمند می شود. علاوه بر اینها صاحبنظران براین باورند که با توجه به اهمیت و جایگاه آموزش و پرورش در رشد، توسعه و عدالت اجتماعی باید وضعی فراهم شود تا نظام آموزش و پرورش به صورتی عام و فراگیر در اختیار همه قرار گرفته و باعث بالابردن نرخ پوشش تحصیلی دانش آموزان باشد.
بخش یکم: نگاه کلی
ضرورت:
تأثیر ارتقای سطح دانش و فرهنگ جمعیت هر جامعه ای در بالارفتن بینش موقعیت و پایگاه اجتماعی از دیدگاه همه نظریه پردازان مورد تأئید و پذیرش است. اگر قبول داشته باشیم که رشد فرهنگ موجب بهره وری بیشتر از تعلیم و تربیت است، باید توجه کنیم که یکی از وظایف نظام آموزش در هر کشوری انتقال میراث فرهنگکی به نسل آینده، پرورش استعدادهای آنان و ارائه اطلاعاتی است که نسل جوان را برای مشارکت بیشتر در دستآوردهای علمی و فرهنگی ترغیب کند[1]. این مشارکت یعنی مشارکت همه گروههااعم از دختران و پسران .
اهمیت بازده اقتصادی، بازتاب سیاسی و اجتماعی آموزش و پرورش توجه به این نهاد را سرلوحه برنامه های ملی کشورها قرار می دهد و بر همین مبنا کشورها در صدد ایجاد فرصتهای برابر برای نیل به عدالت اجتماعی و توسعه می باشند.[2]
در اجلاس سران برای کودکان در سپتامبر 1990 بر حقوق کودکان تأکید شد تا آنان در برنامه های توسعه انسانی در اولویت قرار گیرند. انی اجلاس تأکید ویژه خود را به وضعی دختران معطوف کرد و خواهان تقویت حمایت از آنان شد در برنامه اجرایی این اجلاس ایجاد فرصتهای برابر بهره مندی از آموزش، بهداشت، تغذیه و سایر خدمات اولیه ضروری اعلام شد تا از این طریق کودکان بتوانند به بالاترین حد استعداد خویش دست یابند.[3]
امروز این توافق عمومی وجود دارد که آموزش صرفنظر از اینکه چه کسی آن را دریافت می کند، در توسعه سهم دارد؛ درآمد را افزایش می دهد بهداشت را بالا می برد و بهره وری را زیاد می کند همچنین این توافق وجود دادر که وقتی زنان دریافت کننده آموزش باشند، فواید آن آشکارتر است.
دلایل:
1- بهداشت بهتر: یک مادر آموزش دیده خانواده سالمتری پرورش می هد وی باید درهر زمینه ای اطلاعات کافی داشته و یا ازراههای مختلف از جمله مطالعه، اطلاعات خود را بالا برد. بنا بر یکی از گزارش های صندوق جمعیت ملل متحد(UNFPA ) آموزش مادر برای سلامتی فرزندانش به مراتب از داشتن توالت بهداشتی، آب لوله کشی یا حتی دریافت غذا مهمتر است. تحقیقات نشان داده است که یک درصد افزایش سواد در زنان تأثیری سه برابر در کاهش تعداد پزشکان دارد.
2- خانواده کوچکتر: تحصیلات و آموزش بالاتر در دختران باعث می شود که مادران آینده علاوه بر آگاهی از روشهای تنظیم خانواده در به دنیا آوردن فرزندان سالم تر آگاه تر باشند.
3- بهره وری بیشتر: زنان تحصیلکرده هم در خانه و هم در محل کار از کارآیی بیشتر برخوردارند. تحقیقی که توسط بانک جهانی تا پیش از سال 1993( 1373) در 200 کشور جهان انجام شده حاکی است کشورهایی که سرمایه گذاری بیشتر در آموزش ابتدایی زنان کرده اند از بهره وری اقتصادی بیشتری برخوردارند.تحقیقات نشان داده است که آموزش باعث افزایش بهره وری و بهبود کیفیت می شود.
4- بهبود: زنان تحصیلکرده همواره تمای به تصمیمات مستقلانه تر و عهده دار شدن امور خود دارند.
5- تأثیر اجتماعی: زنان وقتی که تحصیلکرده باشند تمایل به ترغیب بچه هایشان برای تحصیل کردن دارند.[4]
تاریخچه:
پس از پذیرش منشور حقوق کودکان سازمان ملل متحد(1989) کشورهای عضو آن را به تصویب مراجع قانونگذار خود رساندند. در این منشور به رعایت مساوات و عدم تبعیض بین کودکان تصریح شده است و در بخش دیگری از آن تعهد می شود که کلیه حقوق در زمینه بقاء حمایت و رشد باید بدون در نظر گرفتن جنسیت، همه کودکان را شامل می شود.[5]
امروزه در بیشتر کشورهای جهان شاهد نابرابری جنسیتی در آموزش هستیم از آنجا که کودکان و بخصصو دختربچه ها از قشرهای آسیب پذیر جامعه هستند و در کشورهای مختلف به دلایل گوناگون از جمله بلایای طبیعی، جنگ، قحطی و خشکسالی پایین بودن سطح فرهنگ و فقر اقتصادی، شاهد نابرابری فراوانی برای دختران هستیم. به جهت اهمیت تعادل و توازن جامعه انسانی و گام نهادن در توسعه اجتماعی لازم است در توزیع فرصتهای آموزشی سهم دختران را بیش ازپیش در نظر بگیرند.
خانم گوترود مونجلا، دبیر کل کنفرانس چهارم ملل متحد در مورد زنان گفت: با اینکه پیشرفت بزرگی به سوی سوادآموزی در جهان صورت گرفته یک نقص تاریخی بزرگ بین زنان بالغ امروز خاصه زنان روستایی، باقی است که مانع مشارکت کامل آنها در جامعه می گردد.
چنانچه قرار است زنان در قرن بیست و یکم در توسعه ملی مشارکت مؤثر داشته باشند به گفته خانم مونجلا« سؤال اساسی این است که آیا زنان با دریافت سطحی از آموزش که آنها را برای ورود به هر میدانی آماده سازد و درمعرض علوم، فنون و ارتباطات قرارشان دهد و قدرت خلاقه آنها برانگیزد، قدر کفایت را خواهند داشت که بطور کامل در روند توسعه مشارکت جویند؟»
آموزش یکی از ده حوزه مهمی است که سازمان ملل متحد برای بحث در چهارمین کنفرانس جهانی زنان درپکن در سپتامبر1995(1374) مشخص کرد. همچنین هدف حتمی دو کنفرانس دیگر ملل متحد یعنی کنفرانس بین المللی جمعیت و توسعه( سپتامبر 1994 قاهره – مصر) و گردهماییی سران جهان برای توسعه اجتماعی( مارس 1995 دانمارک) بود. از سال 1353( 1975) زمانی که اولین کنفرانس جهانی زنان در مکزیکوسیتی تشکیل شد آموزش برای زنان به مثابه یک مسئله کلیدی در دستور کار جامعه بین المللی باقی ماند. سیاستهای پیشگیرانه برای پیشرفت زنان تا سال 2000 که در سومین کنفرانس جهانی زنان درنایروبی در سال 1364( 1985) پذیرفته شد، آموزش را مبنایی برای ارتقاء و بهبود وضع زنان تعریف می کند، ابزاری اساسی که می بایست به زنان داده شود. تا بتوانند نقش شان را به عنوان اعضای کامل جامعه ایفا کنند.
در سال 1369(1990) موقعی که جهان سال بین المللی سوادآموزی را برگزار کرد مسئله دسترسی برابر زنان به آموش بطور گسترده مورد بحث قرار گرفت. در همان سال کنفرانس جهانی در مورد « آموزش برای همه» در جوهتین تایلند تشکیل گردید. کنفرانس، آموزش برای دختران را بعنوان اولویت بالا تعیین کرد. کنفرانس با مسئولیت مشترک یونسکو(UNESCO ) برنامه توسعه ملل متحد(UNDP ) صندوق کودکان ملل متحد(UNICEF ) و بانک جهانی تعدادی برنامه با هدف کاهش نابرابری در نرخ بی سوادی بین زن و مرد و از بین بردن موانع اجتماعی و فرهنگی که سبب بازداشتن زنان و دختران از دستیابی به فرصتهای برابر در تمام جنبه های زندگی شان شده است ارائه کردو. از زمان تشکیل کنفرانس بانک جهانی وامهایش را تقریباً دوبرابر کرده از 500 میلیون دلار در 1990(1369) به یک میلیون دلار در 1993(1372) رسانده است.
به همین ترتیب، برنامه توسعه ملل متحد(UNDP ) پرداختهایش را دوبرابر کرد و صندوق کودکان ملل متحد(UNICEF ) موافقت کرد که یک چهارم کل بودجه اش را برای آموزش اختصاص دهد.[6]
در برنامه عمل پکن یعنی بیانیه مقاصد و هدف های نمایندگان دولتها در« چهارمین کنفرانس جهانی زنان» درپکن 1374(1995) آموزش به منزله یکی از حقوق اساسی بشر و وسیله ضروری در بیانیه شمرده شد. سرمایه گذاری در آموزش و کارورزیهای رسمی و غیررسمی برای دختران وزنان بعنوان یکی از بهترین وسایل رسیدن به رشد توسعه اقتصای که هم پایدار و هم قابل استمرار باشد توصیه شده است.
در برنامه عمل به این هدف های راهبردی پیشنهاد شده است.
یکی از وظایف نظام آموزشی
در هر کشوری انتقال میراث
فرهنگی به نسل آینده،
پرورش استعدادهای آنان و
ارائه اطلاعاتی است که نسل
جوان را برای مشارکت بیشتر
در دستآوردهای علمی و
فرهنگی ترغیب کند.
1- تضمین دسترسی مساوی به آموزش
2- تضمین تکمیل آموزش ها برای دست کم 80 درصد کودکان با تأکید خاص بر دختراان تا سال 2000
3- کاهش اختلاف های مبتنی بر جنسیت در حوزه آموزش تا سال 2005 و تأمین آموزش ابتدای تا بیش از سال 2015 برای همگان
4- کاهش میزان بی سوادی زنان به ویژه در میان زنان روستایی، مهاجر، پناهنده، آواره و معلول به میزان نصف سال 1990(1369)
5- ریشه کن ساختن بیسوادی میان زنان در سراسر جهان
6- بهبود دسترسی زنان به کارورزیهای حرفه ای علوم و فنون و فراهم ساختن امکان ادامه تحصیلات برای آنان؛
7- ایجاد آموزش غیر تبعیض آمیز با تنظیم و کاربرد برنامه های تحصیلی، کتابهای درسی و وسایل کمک آموزشی عاری از قالب های جنسیتی برای همه سطوح آموزش و پرورش
8- اختصاص منابع کافی اصلاحات آموزشی ونظارت بر اجرای آنها
9- حفظ یا افزایش سطح بودجه های مربوطه به آموزش در ناحیه های تعدیل ساختاری و بهبود اقتصادی
10- ترویج آموزش یا دوره های کارورزی مادام العمر برای دختران و ابداع برنامه های آموزشی انعطاف پذیری برای برآوردن نیازهای آنان؛
قوانین جاری در جمهوری اسلامی ایران به صراحت موافق حق آموزش و تحصیل برای همگان است.اصل 30 قانون اساسی ابراز می دارد که آموزش و پرورش رایگان و اجباری است. در ماده 4« قانون تأمین وسایل و امکانات تحصیلی اطفال و جوانان ایرانی» که در سال 1353 تصویب شد آمده است که« هریک از پدرو مادر یا سرپرست قانونی کودک و نوجوانان کمتر از هجده سال که قانوناً مسئول پرداخت مخارج زندگی او می باشند و با داشتن امکانات مالی، از تهیه وسایل و موجبات تحصیل کودک یا نوجوان واجد شرایط تحصیل مشمول این قانون در محلی که موجبات تحصیل دوره های مربوط از طرف وزارت آموزش و پرورش فراهم شده باشد امتناع کند یا بنحوی از انحاء از تحصیل او جلوگیری نماید به حکم مراجع قضایی که خارج از نوبت رسیدگی می کنند به جزای نقدی از ده هزار ریال تا دویست هزار ریال و به انجام تکالیف فوق نسبت به کودک یا نوجوان محکوم خواهد شد....»
آئین نامه اجرایی« قانون تأمین زنان و کودکان بی سرپرست» در ماده دوم مقرر می دارد که با کمک نیروهای انتظامی باید کودکان فاقد والدین یا بدون سرپرست را شناسایی کرده و تسهیلات آموزشی شامل آموزش حرفه ای و فنی را در اختیار آنان قرار داد.
قوانین مزبور مقامات مربوط را مسئول حمایت و رسیدگی به دختران بی سرپرست تا وقتی که ازدواج کنند میداند.
درایران همانند هر کشور در حال توسعه دیگر میزان ترک تحصیل دختران بالاتر از پسران است و ازدواج زودهنگام یکی از دلایل ترک تحصیل دختران شناخته شده است.
وضع آموزشی دانش آموزان دختر در سایر کشورها
در بیشتر کشورهای جهان، دختران در مقایسه با پسران موقعیت پائین تری دارند و از حقوق، فرصتها و امتیازهای کمتری در دوران کودکی بهره مند می شوند و از ابتدا نابرابری را در خانواده و دراجتماع تجربه می کنند آنان بخوبی براین امر آگاه می شوند که برای غلبه بر نابرابریها و تبعیض در سطح ملی گام برداشته اند. در نتیجه در عمل نسبت به گسترش دسترسی دختران به آموزش سهم عمده ای دارند.[7]
در سال 1369(1990) حدود 130 میلیون کودک به مدرسه ابتدایی دسترسی نداشتند که 81 میلیون نفر آنها دختر بودند.حدود از 948 میلیون بی سواد بزرگسال را زنان تشکیل می دهند.
در بین 29 کشور جهان در سال های 89- 1986 کمتر از 30 درصد زنان قادر به خواندن و نوشتن بودند. در پنج کشور روبه توسعه میزان زنان با سواد کمتر از ده درصد بود.
در سالهای 89-1986 تفاوت نرخ
امروزه در بیشتر کشورهای
جهان شاهد نابرابریهای
جنسیتی در آموزش هستیم.
به جهت اهمیت تعادل و
توازن جامعه انسانی و گام
نهادن در توسعه اجتماعی،
لازم است در توزیع
فرصت های آموزشی سهم
دختران را بیش از بیش در نظر بگیرند.
ثبت نام پسران و دختران در دوره ابتدایی به حدود 29 درصد در جنوب آسیا، 20% در آفریقای جنوبی و صحرا و 18 درصد در خاورمیانه می رسید.
در گزارش توسعه انسانی سازمان ملل متحد( 1990) شاخص های آموزشی فاصله میان زنان و مردان به شرح زیر ارائه شده است.
نرخ سوادآموزی مردان 100 ردسد، نرخ سوادآموزی زنان 65 درصد است. میزان ثبت نام در مقطع ابتدایی برای پسران 100 درصد، برای دختران 83 درصد می باشد.
کلیه دانش آموزان پسر در مقطع متوسطه ثبت نام می کنند در حالیکه حدود 70 درصد دختران دانش آموز درمقطع متوسطه ثبت نام می کنند.[8]
طبق آمار دیگری از یونسکو در سال 1980، 9/33 درصد دختران بالای 15 سال بی سواد بوده اند و در همان سال این آمار برای پسران 9/3 درصد ذکر شده است. در سال 2000 ، 869 میلیون نفر بی سواد در جهان وجود داشته اند که 64 درصد از آنان را زنان تشکیل می دهند.
برآورد دیگری از یونسکو(1999) نشان می دهد که از هر سه زن بزرگسال در دنیا یکی بی سواد استو در حالی که از هر پنج مرد بزرگسال تنها یکی بی سواد است.[9]
گزارش دیگری از یونسیف 1999 در مورد وضع آموزشی برخی از کشورها نشانگر آن است که در اکثر موارد سهم مردان در آموزش و سواد بیش از زنان است. نتیجه این که زنان نسبت به مردان به فرصت های کمتری دسترسی داشته اند.[10]
بموجب« گزارش آموزش جهان سال 1993 سازمان فرهنگی، علمی و آموزشی ملل متحد( یونسکو) 905 میلیون مرد زن از کل جمعیت بالغان جهان بی سواد بوده اند. در حدود 587 میلیون نفر یا 65 درصد آنها زن بوده اند. در 1895 تعداد زنان و مردان بی سوا 592 میلیون نفر بودند که 352 نفر آنها را زنان تشکیل می دادند.
همچنین بنا بر یک کار تحقیقی که توسط شورای اقدام جمعیت یک گروه تحقیقی مستقر در آمریکا صورت گرفته از 885 میلیون کودک که در 1993 به مدرسه می رفتند تقریباً 400 میلیون دختر بودند در برخی کشورها بخصوص در کشورهای توسعه یافته و پاره ای از کشورهای آمریکای لاتین و حوزه کارائیب، تفاوت جنسیتی مهمی در آموزش مقطع ابتدایی وجود ندارد. تنها جاهایی که تقاوت فاحش بین زن و مرد همچنان باقی است. کشورهای جنوب آسیا کشورهای عربی و جنوب صحرا ی افریقاست.
در بستر قسمت های جنوب آسیا خاورمیانه فقط یکی از هر سه دانش آموز دختر بوده در افریقا در مقطع ابتدایی و متوسطه تا 1993 کمتراز یک نفرا ز هر سه نفر دانش آموز و در مقطع بعدی کمتر از یک نفر از هر پنج دانش آموز دختر بوده است.
در پاره ای قسمتهای جنوب آسیا و کشورهای افریقایی نرخ بیسوادی در زنان بالغ بیش از 80 درصد است. به موجب اطلاعات« زنان جهان گرایش و آمارها 1990-1970» ازانتشارات سازمان ملل متحد نرخ بی سوادی در بین زنان 30سال به بالا در نپال، 4/93، در پاکستان 2/89 در بورکینافاسو 2/89، در مالی 9/97 و در فوگو 4/90 درصد است.
میزان بیسوادی در زنان روستایی اکثر مناطق تا سال 1990 همچنان بالا بوده حتی در کشورهایی که زنان شهرنشین پشرفتهای شایان توجهی داشته اند بنابر اطلاعات« زنان جهان» این تفاوت به شدیدترین وجهی در آمریکای لاتین وجود دارد جایی که میزان بی سوادی زنان روستایی 24/15 درصد در مقابل 5 درصد زنان شهری، 25 درصد است. در آسیا و حوزه اقیانوس آرام نرخ بی سوادی زنان روستایی دو برابر زنان شهری است( 43 درصد در مقابل 22 درصد) ودر افریقا سه چهارم زنان روستایی 24-15 ساله بی سوادند در حالی که این میزان در مناطق شهری از نصف کمتر است.
میزان ترک تحصیل در دخترن بسیار بالاتر از پسران است. براساس یک تحقیق که قبل ا ز1993 در کشور مالی صورت گرفته 80 درصد دختران اصلاً به مدرسه نمی رفتند و در دوره ابتدایی ترک تحصیل کرده اند. در برزیل فقط 63 درصد بچه هایی که وارد دبستان می شوند به کلاس دوم میروند و تنها 47 درصد آنها تا کلاس چهارم می رسند.
جانبداری از تحصیل پسران درمقابل دختران ابداً« مسئله جهانی سومی» نیست.در کشورهای توسعه یافته نسبت دختران و
پسرانی که به مدرسه می روند در مقاطع ابتدایی و متوسطه که آموزش اجباری است، تقریباً یکسان است اما در مقطع سوم شمار پسران براحتی بر تعداد دختران فزونی می گیرد. به همین ترتیب دسترسی زنان به زمینه های علمی و فنی محدود باقی می ماند.
بموجب گزارش توسعه انسانی(1993) از انتشارات برنامه توسعه ملل متحد( UNDP) نسبت زنان به مردان دانشجوی سال سوم در حوزه های علمی و فنی در اسپانیا 38 درصد، در اتریش 25 درصد و درکانادا 28 درصد است.
در ایالات متحده نیز طبق تحقیقی که توسط انجمن زنان دانشگاهی آمریکا( پیش از 1993) انجام شد دختران بطور نظام مند، از طریق پیشرفت وتبعیض از آموزش برابر محروم می گردند. در رشته هایی مانند ریاضی، علوم و فنون پسران بر دختران ترجیح داده می شوند.[11]
تا سال 2000 میزان تحصیلات دختران در 18 سالگی بطور متوسط 4/4 سال کمتر از میزان تحصیلات پسران بوده است
تا سال 2000 میزان تحصیلات دختران در 18 سالگی بطور متوسط 4/4 سال کمتر از میزان تحصیلات پسران بوده است.
از 100 میلیون کودکی که بیش از سال چهارم دبستان ترک تحصیل کردند دو سوم را دختران تشکیل می دهند.
از 1970تا 1992 تعداد ثبت نام کنندگان دختر در دبستان، دبیرستان، در سراسر جهان از 38 درصد افزایش یافت. این امر توجه فزاینده به آموزش ابتدای همگانی را نشان می دهد. با این حال 130 میلیون کودک دسترسی به تبلیغات ابتدایی ندارد. دو سوم این کودکان دخترانند.
تعداد زنانی که در کشورهای روبه رشد در آموزش متوسطه ثبت نام کرده اند نصف تعداد مردان است. در سراسر جهان زنان همچنان سهم ناچیزی از دانش آموزان رشته های ریاضیات و علوم را تشکیل می دهند.
در امریکای جنوبی، 53 درصد پسران و فقط 33 درصد دختران در دبیرستان ثبت نام می کنند.
دختران سنین 15 تا 19 هر سال 15 میلیون کودک به دنیا می آورند و بیشتر در اثر عوارض مربوط به بارداری می میرند تا در اثر عوارض دیگر.
دختران بسیاری از نقاط جهان دسترسی برابر به آموزش ابتدایی ندارند. به علاوه بر تعلیمات متوسطه عالی نیز پیشرفتهایی حاصل شده است، اگرچه دختران هنوز عقب تر از پسرانند.
در برخی از کشورها تعداد زنانی که وارد
در سال 2000، 869 میلیون
نفر بی سواد در جهان وجود
داشته اند که 64 درصد از آنان
را زنان تشکیل می دهند.
دانشگاه می شوند بنحو چشمگیری افزایش یافته است.
احتمال می رود تعداد زنان جوان 15 تا 19 ساله ای که دست کم هفت سال تحصیل کرده باشند نسبت به زنان 40 تا 44 ساله دو تا سه برابر بیشتر باشد.[12]
در ایران 60 درصد از پذیرفته شدگان دانشگاههای کشور را در سال 2000 دختران تشکیل می دادند.
بخش دوم: نگاهی به چند کشور وضع آموزش زنان و دختران در چین
پیش از انقلاب کمونیستی چین در سال 1949 سطح آموزش مردم بسیار پایین بود 90 % زنان چین با سواد و 80 % بزرگسالان بی سواد یا کم سواد بودند.
مطابق اندیشه های سنتی فئودالیسم دختر بی استعداد دختر عفیفی است و براین اساس ختلاف فاحش تحصیلی بین زنان و مردان وجود داشت. از آنجا که تمایز جنبشی در آموزش موجب اختلاف سطح مشارکت در زمینه اشتغال و فعالیت سیاسی و غیره می گردد زنان چینی به دلیل بیسوادی از مشارکت در زندگی اجتماعی محروم و در زندگی خانوادگی تحت ظلم بودند. از زمان پایه گذاری جمهوری خلق چین از این اختلاف فاحش کاسته شد.
طبق قانون اساسی زنان دارای حق آموزش برابر با مردان شدند. بمنظوراطمینان از دسترسی همه کودکان به آموزش ابتدایی در سن مقتضی در آوریل 1986 قانون آموزش اجباری تصویب شد. بموجب این قانون تحصیلات تا 9 سال صرفنظراز جنیست، ملیت، و نژاد اجباری می باشد. همچنین در آوریل 1992« قانون جمهوری خلق چین برای حمایت از حقوق وامتیازات زنان» درهفتمین کنگره ملی خلقف به تصویب رسید. درا ین قانون به تشریح حقوق زنان در ابعاد مختلف آموزشی، اقتصادی، سیاسی، خانوادگی، شخصی، مالکیت و دارای پرداخته شده است.