با اختراع نوشتن بود که بشر به کمک آن توانست تاریخ به یادگار بگذارد و دانسته های خود را محفوظ نگاه دارد و پیشرفت کند.
اما نیاکان ما چگونه فن نوشتن را فرا گرفتند؟
حدود شش هزار سال قبل مردمی که سریعتر از همه، جاده تمدن را در می نوردیدند، ظاهرا سومری ها و مصری ها بودند که به ترتیب در بین النهرین (وادی بین دجله و فرات) و دره نیل به سر می بردند، این مردمان در کار ابداع فن نوشتن بودند.
شش هزار سال قبل دهقانهای مصری که مکلف بودند سبدی چند از فراورده غله خود را به تحصیلدار مالیاتی تحویل دهند، تصویر زمخت سبد را بر دیوار کلبه خود می کندند و کنار آن به تعداد سبدهایی که داده بودند علامت می گذاشتند.
بله، نخستین طرز نوشتن بدین صورت بود، یعنی نوشتن با عکس (شکل نگاری)، این شکل از نوشتن مصور آنقدر بود که تقریبا همه اقوام ابتدایی از آن استفاده می کردند.
مدتها پیش عده ای از سرخ پوستان امریکایی با پنج زورق و به رهبری سردار قبیله خود شاه ماهیگیران ظرف سه روز از دریاچه سوپریور عبود کردند و به سلامت پای به خشکی گذاشتند و چون می خواستند یاد این رویداد مهم جاوید بماند، تصویر یادگاری آن را بر دیواره یک صخره ، نقش کردند.
در اینجا تصویری که از روی آن کشیده شد، نقل می شود، ساختن یک تصویر زمخت، مثل تصویر افرادی که در زورق نشسته اند آسان بود، اما ترسیم یک اندیشه یا تصور، یا گذران سه روز بنظر دشوار می نمود.
از این جهت بود که سرخ پوستان نشانه ای را که برای خورشید داشتند با نشانه آسمان یکی کردند تا، بدین ترتیب بر مدتی که خورشید قوس آسمان را می پیماید (مفهوم نگاری) دلالت کند؛ یعنی مدت یک روز، آن گاه سه عدد از این علامت مرکب که پهلوی هم قرار گیرد، مفید معنی سه روز خواهد بود.
البته آن شاه ماهیگیران می خواست مردم بدانند که او رهبر بی چون و چرای قوم خو بود و توانست آنان را به ساحل سلامت سوق دهد، او به صورت پرنده ای که بر زورق اول نقش شده نمودار گردید و نقش سنگ پشت، که نزد سرخ پوستان امریکایی علامت زمین است ، نشان می دهد که سالم به خشکی پیاده شدند.
تصویر داستان شاه ماهیگیران این نوع نوشتن، نوشتن ساده و مصور است که در آن تصویرها و علامتها با هم ترکیب می شود و اشیاء و نام افراد و تصورات ساده از قبیل روز، به خشکی پیاده شدن و ...
را بیان می کند.
بیشتر اقوام ابتدایی از این مرحله قراتر نرفتند اما در انواع جدید نوشتن، گو اینکه با نوشتن مصور آغاز یافت، برای نمایاندن شکل اشیاء، دیگر از تصویر یاری نگرفتند.
بلکه به جای آن از نشانه های قراردادی استفاده کردند و به کمک این نشانه ها، کلمات با اصوات را، که از آنها کلمه ساخته می شود، نمایش می دادند (صورتنگاشت).
چینی ها و ژاپنی ها یک نوع نوشتن ابداع کرده بودند که بسیار پیچیده بود در این طرز نوشتن، هر کلمه با یک علامت یا با اتحاد چند علامت بسیط، نمایش داده می شود با این طرز نوشتن هر چیز را می توان بیان کرد.
اما فرا گرفتن آن خیلی دشوار است یا به نظر ما چنین می آید، زیر مجبوریم تعداد بسیار زیادی علامت حفظ کنیم.
تعداد این علامات تقریبا معادل تعداد کلماتی است که در این زبان می توان بیان کرد.
نوشتن غربیها که به هیچ وجه با نوشتن چینی ها و ژاپنی ها شباهت ندارد، به کمک الفبایی مرکب از بیست و شش جرف با علامت انجام می گیرد و این علامات ترجمان کلمات نیست بلکه نمایشگر اصوات اصلی است که با به کار بردن آن اصوات کلمات را تلفظ می کنیم.
الفبای لاتین از رومی ها و الفبای رومی از یونانی ها گرفته شد.
اینکه یونانی ها این الفبا را از کجا یاد گرفتند، به طور یقین نمی دانیم اما احتمال دارد از فنیقی ها گرفته و فنیقی ها هم به نوبه خود آن را از مصری ها قرض کرده اند.
اگر الفبای ما ریشه مصری داشته باشد قطعا مثل الفبای چینی و ژاپنی، ابتدا شکل مصور داشته، اما پیشرفت و تکمیل آن از طریق دیگری انجام یافته و راه جداگانه ای پیموده است.
زیرا این علامتها شکل اشیا را نشان نمی داد بلکه صوتهای هجایی هر کلمه را که تلفظ می شد، نمایان می ساخت.
اما چون اصوات هجایی، فوق العاده زیاد است در این طرز نوشتن هم ناچار علامتهای بسیار زیادی وجود داشت که باید همه را به خاطر سپرد.
با این اوصاف به مرور زمان، تعدادی علامت جداگانه ابداع شد که کار آنها نمایاندن صوتهای هجایی نبود بلکه صوتهای اصلی را نمایش می داد و این صوتها همانها است که وقتی با هم ترکیب می شود صوتهای هجایی را می سازد.
سود مهم این ابداع این بود که هر کس به کمک چندین علامت مختصر (بیست و شش علامت در الفبای انگلیسی) و ترکیب درست این علامتها می تواند صدای هر هجا و صدای هر کلمه را نمایش دهد.
پس از اختراع فن نوشتن انسان شروع کرد به نگهداری سوابق، مکتوب کارها و اندیشه های خود.
اوایل، این قسمت نوشتها خیلی اندک بود اما رفته رفته که فن نوشتن نشر یافت و صورتی درست تر و سنجیده تر پیدا کرد، یادگارهای مکتوب کاملتر و مفصلتر شد.
تا به امروز که در تمام کشورهای متمدن می بینیم کتابخانه ها و بناهای ملی و خانه های خصوصی مملو از انوع و اقسام یادگارها و سوابق چاپی و خطی (دست نویس) شده است.
بدون این آثار و سوابق تاریخ بشر ناچار صورتی پیدا می کرد غیر از آنچه در واقع می بود و ما نیز صرف نظر از چهره واقعی تاریخ، درباره گذشته بشر آگاهی مختصری می داشتیم.
پس اختراع فنی نوشتن از مهمترین رویدادهای تاریخ بود، زیرا نخست فن نوشتن روش ما را در آموختن تاریخ بهتر کرد و دوم راه ها و خط سیر وقایع تاریخ را تغییر داد.
سرگذشت تمدن نوشته کارل ل.
بکر- فردریک دنکاف پیدایش خط و الفبا تصویر گاو و بز در غار لاسکو – فرانسه حدود بیست و دو هزار سال پیش انسان در غارهای لاسکو نخستین تصاویر را بروی دیوار رسم کرد.
از آن پس تقریبا هفده هزار سال طول کشید تا هنر خط و نوشتار، شگفت انگیزترین دستاورد انسان، بوجود آید.
باستان شناسان معتقدند که احتمالا انسانهای اولیه علامتهای مکتوب را به منظور حفظ حکایتهای خود و تاریخ نویسی ابتدایی به کار گرفته اند.
ده ها هزار سال است که طرح گونه ها، علامتها و اشکال به عنوان وسیله ای برای ارتباط پیامهای ساده بین انسانها به کار می رود.
تاریخچه خط و الفبا فرایندی طولانی دارد و این فرایند به کندی و با پیچیده گی پیش رفته است.
تا جایی که اسناد نشان می دهد، خط و نوشتار در "میان رودان" یا همان بین النهرین (MESOPOTAMIA)، سرزمین بین دو رودخانه دجله و فرات، آغاز شد.
این سرزمین که از خلیج فارس تا بغداد امتداد دارد، در حدود سه هزار سال قبل از میلاد مسیح به دو ناحیه سومر (SUMER) در جنوب و کلده (AKKAD) در شمال تقسیم می شد.
سومری ها و کلدانی ها در ناحیه جغرافیایی واحدی بطور هماهنگ زندگی می کردند، اما زبانهایشان تا حد زیادی با هم تفاوت داشت (تفاوتی مانند زبانهای آلمانی و ژاپنی) این دو جامعه متمدن در مجتمع های کوچک پیرامونهای شهرهای بزرگی مثل بابل (BABYLON) زیر حکومت فرمانروایان زندگی می کردند.
اکثرا جمعیت بین النهرین را چوپانها و کشاورزان تشکیل می دادند.
این سلسله مراتب در نخستین لوحه های دستی سومری که از مجتمع معبد بزرگ در اوروک (URUK) - به عنوان نخستین اسناد مکتوب معبد بزرگ - به چشم می خورد.
بدین صورت می توان نتیجه گرفت که نخستین علامتهای نوشتاری برای ضبط محاسبه های مربوط به کشاورزی به کار می رفته.
لوحه های دیگری نیز در معبد لاگاش کشف شده که نشان از آن دارد که ساختار اجتماعی معبدیان شامل 18 نانوا، 31 آبجوساز، 7 برده و 1 آهنگر بوده است.
مدارک دیگر نشان می دهد که بین سومریها نه تنها استاندارد نقره رایج بوده بلکه پول نیز به اجاره داده می شده.
و همچنین لوحه ها نشانگر این موضوع اند که در مدارس سومری، که در یک سوی آنها درس معلم و در سوی دیگر مشق محصل حک شده، می توان پی برد که خواندن و نوشتن به خط میخی را چگونه یاد می گرفتند.
نخستین کتیبه های این نوع خط (خط میخی)، که به عقیده کارشناسان نوعی یادداشت محسوب می شده، شامل طرح گونه هایی ساده جهت نشان دادن شکل اشیا است.
بطوریکه در این خط، شکل اشیا نقاشی می شده.
مثلا: سرگاو نشانه "گاو" بوده .
این نوع خط را می توان، اولین نوع خط بشری نام برد.
آنطور که مشخص است، این انسانها به کنارهم گذاشتن این تصاویر قصد نوشتن مطلب و جمله ای کامل را داشتند، که به آن اصطلاحا "خط اندیشه نگار" می گویند.
تا کنون بیش از 1500 نمونه از این نوع خط تصویری توسط باستان شناسان شناسایی شده است.
با گذشت زمان، خط تصویری دیگر برای نمایش اشیا به کار نمی رفت بلکه بر اساس مفهوم متن ، معانی گسترده تری پیدا کرد و تکامل جالبی در حدود 2900 سال قبل از میلاد حاصل شد.
انحنای علامتهای تصویری اولیه از بین رفت.
در مناطق باتلاقی و کرانه رودخانه های میانرودان، خاک رس و نی فراوان وجود داشت، در حالیکه رسم خطوط منحنی در گل رس خشک شده از لحاظ فنی دشوار بود، پس کتاب نویسان به علامتهای مستقیم روی آوردند.
کاتبان از لوحه های رسی استفاده می کردند و اشیا یا شکلهایی را که می خواستند به تصویر در آورند را با قلمهایی از نی (که یک سر آن را می تراشیدند) می کشیدند.
سومریها این قلمها را (که نسلهای نخستین خودکار و خودنویسهای امروزی بشمار می رفتند) به شکل مثلث می تراشیدند.
پس آنچه روی لوح رسی شکل می گرفت، شکل میخ بود و با ترکیب این علامت میخ مانند نوعی خط نوشتاری معروف به "خط میخی" پدیدار شد...........
همانطور که اشاره شد خط به عنوان یک وسیله ارتباطی از اوائل پیدایش بشر بوجود آمد است.
در ابتدا انسانها برای تبادل افکار و اندیشه ها از تصایر برای افاده معنی استفاده میکردند و سپس به مرور زمان تکامل یافت و به شکل مدرن تری در آمد که خط میخی یکی از آنهاست: با اختراع نوشتن بود که بشر به کمک آن توانست تاریخ به یادگار بگذارد و دانسته های خود را محفوظ نگاه دارد و پیشرفت کند.
این نوع نوشتن، نوشتن ساده و مصور است که در آن تصویرها و علامتها با هم ترکیب می شود و اشیاء و نام افراد و تصورات ساده از قبیل روز، به خشکی پیاده شدن و ...
بیشتر اقوام ابتدایی از این مرحله فراتر نرفتند اما در انواع جدید نوشتن، گو اینکه با نوشتن مصور آغاز یافت، برای نمایاندن شکل اشیاء، دیگر از تصویر یاری نگرفتند.
پس از اختراع فن نوشتنانسان شروع کرد به نگهداری سوابق، مکتوب کارها و اندیشه های خود.
پس اختراع فنی نوشتن از مهمترین رویدادهای تاریخ بود، زیرا نخست فن نوشتن روش ما را در آموختن تاریخ بهتر کرد و دوم راه ها و خط سیر وقایع تاریخ را تغییر داد تاریخچه خط 1 خط به عنوان یک وسیله ارتباطی از اوائل پیدایش بشر بوجود آمد است.
در ابتدا انسانها برای تبادل افکار و اندیشه ها از تصایر برای افاده معنی استفاده میکردند و سپس به مرور زمان تکامل یافت و به شکل مدرن تری در آمد که خط میخی یکی از آنهاست: میخی به آن دسته از خطوط (دبیرهها) گفته میشود که با نشانههایی شبیه میخ نوشته میشوند.
بنابراین خطوط میخی متفاوتی وجود دارند که برای نوشتن زبانهای متفاوتی به کار میروند.
از گونههای مختلف خط میخی میتوان به میخی سومری، اکدی، ایلامی، اوگاریتی و هخامنشی (برای نوشتن فارسی باستانی) اشاره کرد.
تمام خطوط میخی از چپ به راست نوشته میشوند.
این خط که اصلی اندیشهنگار داشت در همه کشورهای آسیای غربی بکار می رفت.
پژوهشگران سومریان را ابداع کنندهی خط میخی می دانند.
سومریان (حدود 3000 تا 2500 سال قبل از میلاد) با ابداع خط میخی دورهای را آغاز کردند که به عنوان آغاز خط نویسی شهرت دارد و همچنین اولین مدارک نگارشی بشر که به صورت لوحهای گلین برجای مانده متعلق به تمدنهای میانرودان است قبل از اسلام خطوط مختلفی ار جمله میخی و پهلوی و اوستائی در ایران متداول بوده است با ظهور دین اسلام نیاکان ما الفبا وخطوط اسلامی را پذیرا شدند خط متداول آنزمان که نزدیک دو قرن قبل از اسلام شکل گرفته بود خط کوفی و نسخ قدیم بودکه از دو خط قبطی و سریانی اخذ شده بود در اوایل قرن چهارم سال 310 هجری قمری ابن مقله بیضاوی شیرازی خطوطی را بوجود آورد که به خطوط اصول معروف شد که عبارتند از محقق – ریحان – ثلث – نسخ – رقاع و توقیع که وجه تمایز آنها اختلاف در شکل حروف و کلمات و نسبت سطح و دور در هر کدام می باشد و برای این خطوط قواعدی وضع کرد و 12 اصل نوشت : ترکیب-کرسی-نسبت-ضعف-قوت-سطح-دور-صعود مجازی-نزول مجازی-اصول-صفا و شأن .
مقارن پیشرفت خطوط فوق، حسن فارسی کاتب، خط تعلیق را از خطوط نسخ و رقاع بوجود آورد که به نام ترسل نیز نامیده می شد .
در قرن هشتم میرعلی تبریزی (850 هجری قمری) ار ترکیب و ادغام دو خط نسخ و تعلیق خطی بنام نسختعلیق بوجود آورد که بسیار مورد اقبال واقع شد و موجب تحول عظیمی در هنر خوشنویسی گردید خطی که حدود یک دانگ سطح و مابقی آن دور است و نام آن در اثر کثرت استعمال به نستعلیق تغییر پیدا کرد.
و باید اذعان نمود که بحق از زیباترین و ظریفترین ومشکلترین خطوط فارسی و میتوان گفت که عروس خطوط فارسی است پس از میرعلی تبریزی پسرش میرعبدالله و بعد از او میرزا جعفر تبریزی و اظهار تبریزی در تکامل خط نستعلیق کوششها کردند تا نوبت به سلطانعلی مشهدی رسید که خدمات شایانی به این هنر اصیل نمود .
اساتید زیادی بعد از سلطانعلی مشهدی در تکامل خط مذکور زحمات فراوانی کشیدند همانند میرعلی هروی و سپس بعد از حدود یک قرن، خوشنویس نامی و آشنای همه، میرعمادالحسنی ( 1024 هجری قمری) معاصر شاه عباس صفوی پا به عرصه ظهور نهاد که با نبوغ خود تغیرات و سبکی در خط نستعلیق بوجود آورد که هنوز از گذشت قریب 400 سال مورد استفاده و الهام بخش خوشنویسان است او پایه خط را به جائی نهاد که از زمان پیدایش خط نستعلیق تا کنون هنرمندی خوشنویس را یارای برابری با او نبوده است و همزمان او هنرمند بزرگ دیگری چون علیرضا عباسی رقیبی برای او بشمار می رفت که علاوه بر خط نستعلیق خفی و جلی در خط ثلث نیز استاد بود بطوری که قالب کتیبهه های مساجد و بناهای تاریخی اصفهان به خط ثلث و یا به سرپرستی او انجام شده است .
بطور کل قرنهای نهم ، دهم و یازدهم هجری قمری را میتوان قرنهای درخشان در هنر خوشنویسی دانست .
در اواسط قرن یازدهم سومین خط خالص ایرانی یعنی شکسته نستعلیق به دست مرتضی قلی خان شاملو حاکم هرات از خط نستعلیق احداث گردید علت پیدایش آن تند نویسی و راحت نویسی و دیگر، ذوق و خلاقیت ایرانی می توانست باشد همانطوری که بعد از پیدایش خط تعلیق ، ایرانیان به خاطر سرعت در کتابت، شکسته تعلیق آنرا نیز بوجود آوردند .
خط شکسته نستعلیق به دست میرزا شفیعا هراتی کاملتر شد و درویش عبدالمجید طالقانی قواعد جدیدی وضع نمود و آنرا به کمال نوشت چهار تن ازخوشنویسان نامی که در چهار خط ثلث، نسخ، نستعلیق و شکسته نستعلیق به ارکان اربعه هنر خوشنویسی مشهور گشته اند عبارتند از : در خط ثلث : جمال الدین یاقوت ( 698 هجری قمری) در خط نسخ : میرزا احمد نیریزی (اواسط قرن 12) در خط نستعلیق : میرعماد الحسنی (1024 هجری قمری) در خط شکسته نستعلیق : درویش عبدالمجید طالقانی ( 1185 هجری قمری) در قرن 13 در دوره قاجاریه خطاطان بزرگی پا به عرصه میدان نستعلیق و دیگر اقلام نهادند و سختیهای این هنر ظریف را بجان خریدند و در توسعه آن کوشیدند که اسامی معروفترین آنها از آن زمان تاکنون به شرح ذیل می باشد : عباس نوری- وصال شیرازی- احمد شاملو مشهدی – فتحعلی حجاب – میرحسینی خوشنویس- اسداله شیرازی – میرزا آقا خمسه ای – ابوالفضل ساوجی – عبدالرحیم افسر – محمدحسین شیرازی – عبدالحمید ملک الکلامی – علی نقی شیرازی – میرزا محمد ابراهیم تهرانی (میرزا عمو) – میرزا غلامرضا اصفهانی – میرزا محمدرضا کلهر- محمدحسین عمادالکتاب – مرتضی نجم آبادی – سیدحسن میرخانی – سیدحسین میرخانی – علی اکبر کاوه – ابراهیم بوذری – حسن زرین خط – غلامحسین امیرخانی – عباس اخوین – یداله کابلی خوانساری – کیخسرو خروش و سیدمحمدموحد قمی و استادگرامی آقای احمد عبدالرضایی که زحمت نوشتن کتیبه های مدرسه بزرگ امام خمینی (ره) و مرقد مطهر ایشان را هم بعهده داشتند.
میرعماد حسنی خوشنویس بزرگ قرن نهم و دهم هجری (1024ـ961 قمری) در قزوین خوشنویسی آموخت و در تبریز به جرگهی شاگردان محمدحسین تبریزی درآمد.
استاد اخیر خیلی زود او را «استاد خوشنویسان» نامید و او را از شاگردی بینیاز دانست.
میرعماد از تبریز به عثمانی و حجاز رفت و سپس به ایران بازگشت.
مدتی در خراسان و هرات به کاتبان کتابخانهی فرهاد خان قرامانلو، از امرای لشگریان شاهعباس، پیوست.
پس از قتل فرهاد خان به قزوین آمد و در 1008 قمری به اصفهان رفت.
عباس دوم دوازده سال بود که به تخت نشسته بود و صفویه در اوج قدرت و شوکت به سر میبرد.
از این رو، هنرمندان و صنعتگران راهی اصفهان میشدند تا از نظر مادی و معنوی ترقی کنند.
میرعماد نیز عریضهای به نستعلیق در مدح شاه نوشت و برای او فرستاد.
شاه را خوش آمد و او را به دربار فرا خواند.
میرعماد تغییراتی در قواعد نستعلیق به وجود آورد.
خط او به حدی متعالی شد که گفته میشود هنوز نظیری برایش سراغ نکردهاند.
او شانزده سال در اصفهان اقامت کرد.
شاگردان بسیاری را آموخت و آثار فراوانی از خود به جا گذاشت.
میرعماد از مقربان بارگاه بود و همین حسادت کسانی را برانگیخت.
از جمله علیرضا عباسی (با رضا عباسی اشتباه نگیرید، آن یکی نقاش بود و این یکی خطاط) به بدگویی از میرعماد نزد شاه پرداخت و او را سنیمذهب معرفی کرد.
میرعماد از چشم شاه افتاد و روز به روز با نیش و کنایهی بیشتری با شاه سخن گفت.
خشم شاه عباس روزبهروز از کنایههای میرعماد و سعایت عباسی بیشتر شد و سرانجام مقصود بیک قزوینی، رئیس ایل شاهسون قزوین را بر آن داشت که به معاونت اراذل و اوباش بر سرش بریزند و در تاریکی شب او را بکشند.
گور او اکنون در اصفهان است.
میرعماد خود را از سادات حسنی میدانست و از این رو، رقمِ امضایش «میرعماد حسنی» بود.
مرگ او در سال 63 زندگیاش اتفاق افتاد.
آثار او اکنون به موزهی خوشنویسی قزوین واقع در کاخ چهلستون منتقل شدهاند .
عمادُالکُتّاب، خوشنویس مشهور (1315ـ1240 شمسی) میرزا محمدحسین سیفی قزوینی در قزوین به دنیا آمد.
پدرش قبالهنویس بود و مادرش از سادات سیفی قزوین، و به این مناسبت (سید بودن مادر)، میرزا نامیده شد.
مدتی نزد میرزا محمدعلی خوشنویس خط آموخت.
در چهاردهسالگی برای کار نزد تاجری از اهالی شیروان به بادکوبه رفت.
در شانزدهسالگی پای پیاده راهی عتبات شد و سه سال در کاظمین ماند واز راه نوشتن زندگی کرد.
میگویند آنقدر معیشت بر او سخت بود که حتی نمیتوانست به کربلا برود.
سرانجام همراه یکی از علما به کربلا رفت و پنج سال در این شهر و نجف اقامت کرد و ضمن نوشتنِ خط، علوم دینی خواند و سرانجام از تنگدستی به ستوه آمد و به ایران باز گشت.
دو سال در تهران ماند و ازدواج کرد.
در سال 1271شمسی در خیابان ناصرخسرو آموزشگاه خوشنویسی دایر کرد و اسم آن را «دارالکتابه» گذاشت.
شاهنامهی فردوسی را برای مظفرالدین شاه خوشنویسی کرد و به این مناسبت لقب «عمادالکتاب» گرفت.
در انقلاب مشروطه به جرگهی آزادیخواهان پیوست و در کودتای محمدعلیشاهی آوارهی کوه و بیابان شد.
پس از فرار شاه مستبد، هفت سال معلم مشق احمدشاه شد.
در سال 1294 شمسی عضو انجمنی مخفی شد به نام «کمیتهی مجازات» که هدف آن از بین بردن هواداران مؤثر انگلیس در ایران بود.
در سریال «هزار دستان» علی حاتمی، شخصیت رضا تفنگچی که بعدها به رضا خوشنویس تبدیل شد، شباهتی تام و تمام به عمادالکتاب دارد.
مأموریت نوشتن شبنامههای این کمیته با عمادالکتاب بود و گزارشی از انجام ترور توسط او ثبت نشده است.
با خیانت یکی از اعضا، کمیته از هم پاشید و سران آن دستگیر و اعدام شدند.
عمادالکتاب هم به پنج سال حبس محکوم شد.
در سال 1300، در 60 سالگی از زندان آزاد شد و چهار سال بعد فرماننگار مخصوص رضا پهلوی گردید و مدتی معلم خطّ پهلوی دوم بود.
در سال 1312 انجمن آثار ملی او را مأمور نوشتن کتیبههای آرامگاه فردوسی در طوس و کتیبههای دارالفنون، دانشسرای عالی، دانشگاه تهران و چند جای دیگر کرد.
در همین سال نشان درجهی یک فرهنگِ وزارت معارف را دریافت کرد و سه سال بعد در 26 تیر سال 1315 در سن 75 سالگی از دنیا رفت و در امامزاده عبدالله شهر ری به خاک سپرده شد.
او را پس از میرعماد و کلهر بزرگترین خوشنویس تاریخ ایران میدانند .
خط نستعلیق: در میان خطوط اسلامی و فارسی خط نستعلیق از جایگاه ویژه ای برخوردار است و از همین لحاظ به عروس خطوط اسلامی شهرت یافته است.
خطوط هفتگانه که از دو خط معقّلی و کوفی بوجود آمدهاند و شامل خطوط : « ثلث، نسخ، محقّق، ریحان،توقیع، رقاع و تعلیق » میباشد که اغلب در کشورهای عربی متداولند و بعضی از آنها دیگر منسوخ شده است.
در بین این خطوط نستعلیق به اذعان اکثر خوشنویسان و هنرمندان زیباترین این خطوط است.
خط نستعلیق از ترکیب دو خط « نسخ و تعلیق » بوجود آمده است.
و سابقه ای آن به حدود قرن هفتم هجری میرسد و در دورهی تیموریان توسط میرعلی تبریزی مدون و قانونمند شد و به دست میرعماد الحسنی (درگذشت ۱۰۲۴ ه.ق.) به اوج زیبایی خود رسید.
از استادان چیره دست این خط می توان میرعماد حسنی و میرزا غلامرضای اصفهانی و میر حسین و ...
نام برد.
میرزا غلامرضا اصفهانی میرزا غلامرضا اصفهانی، از خوشنویسان بنام و نوابغ خطوط نستعلیق و شکسته است که حدود یک قرن پیش – یعنی قرن سیزده هجری – زندگی مینموده است.
پدر میرزا در سال 1212 از اصفهان به تهران آمده و به کسب قنادی مشغول شد.
از آنجا که با وجود چند فرزند دختر، هیچ پسری نداشته، به زیارت امامرضا(ع) مشرف شده و با توسل به آن حضرت خداوند در سال 1246 ه.ق.
پسری به وی میدهد که به همین دلیل نام وی را غلامرضا نهادند.
غلامرضا در 5 سالگی به مکتب رفت پس از دو سال قادر به خواندن قرآن به تمامی شد.
میرزا در خاطراتش مینویسد که در همان سال در رؤیایی صادقه به محضر امیرالمؤمنین علی(ع) شرفیاب شده و همین واقعه سیر زندگی او را دگرگون می کند میرزا در قطعهای به خط شکستهی خفی چنین مینویسد: «قریب هفتسال از سنین عمرم گذشته در دبستان به خواندن قرآن اشتغال داشته.
شبی به خواب، بزرگواری ارشادم نمود به تقبیل آستان شاهاولیا در دنبالش شتافتم.
در گوشهی آن جا حضرت شاه اولیا ارواح العالمین له الفدا توقف داشتند.
چون نزدیکتر شدم فرمود مشقت بیاور.
علیالفور صفحه کاغذ و دواتی به حضور مبارک تقدیم نمودم.
در وسط آن صفحه لام و الف و یایی نگاشته و فرمودند از این رو بنگار.
فردای آن شب در دبیرستان معلم صورت خواب را سؤال نمود.
این بنده ی حقیر ماجرا کماجرا باز گفت.
دیگر حقیر را به تحصیل خط واداشت...» میرزا پس از آن نزد میر سید علی تهرانی به تعلیم خط پرداخته تا جایی که در نه سالگی به حسنخط نامی میشود و در طول عمر نچندان بلندش آثار بسیاری را آفریده که برخی از آنها در زمرهی آثار ملی هنری کشور ثبت شدهاند.
هنگامی که میرزا 54 ساله بود، صاحب فرزندی میشود که نامش را محمد رضا میگذارد.
اما محمد رضا در سه سالگی فوت نموده و داغ بزرگی به جان میرزا مینشیند تا جایی که آرزوی مرگ مینماید و طولی نکشید که به آرزویش رسید و در روز پنجشنبه چهارم ربیعالثانی سال 1304 هجریقمری به سرای باقی کوچ کرد و در باغ میرزا حسین خان سپهسالار در چشمهعلی شهرری به خاک سپرده شد.
از آن جا که میرزا در زمان حیات نامیترین استاد مسلم خوشنویسی بود، نگارش آثار بسیاری به وی سفارش داده میشد که برخی را به شاگردان خود سپرده (مانند کاشیهای پیرامون بقعهی شیخ صدوق این بابویه که به محمد ابراهیم تهرانی واگذار نمود.) و تعدادی را نیز خود رقم زد که از آثار جاودانهی هنر خوشنویسی به شمار میروند.
که میتوان کتیبههای مدرسهی سپهسالار (مدرسهی عالی شهید مطهری فعلی در میدان بهارستان تهران) را مثال زد که در سال 1301 نگاشته شده و از بهترین نمونههای کتیبهنویسی به خط نستعلیق است.
*************************** میرزا غلامرضا شاید تنها خوشنویسی است که هر دو خط نستعلیق و شکستهنستعلیق را به مهارت و استادی تمام مینوشته و در هر دو نیز صاحب سبک ویژهی خود است.
رسالهی تحفهالوزراء در سال 1259، مناجاتنامهی منظوم منسوب به حضرتعلی(ع)، 298 صفحه بیاض که تنها سند کتبی اشعار میرزا میباشد، رسالهال در اصطلاحات صوفیه، گلستان سعدی به خط شکسته، سفرنامهی حاج سیاح در 216 صفحه به خط شکسته(ناتمام)، کتاب پاتولوژی ترجمهی میرزا علی خان رئیسالاطباء در حدود 200 صفحه به خط شکسته و تعداد نسبتا زیادی از قطعات نفیس شکسته و نستعلیق از جملهی آثاری که از میرزا غلامرضا به یادگار ماندهاست.
شیوهی میرزا در خط از محکمترین و قویترین شیوههای خوشنویسی است و کتنیبهها و قطعات و سیاهمشقهای وی نیز در صدر آثار خطوط شکسته و نستعلیق محسوب میشوند.