«مقدمه»
«رهایی کامل از تنیدگی، مرگ است»
هانس سلیه
آیا تنیدگی یا استرس «بیماری جدید تمدن» است؟ انتشار بیش از صد هزار مقاله و کتاب در سالهای اخیر در قلمرو تنیدگی، ما را بر آن داشت تا چنین پرسشی را مطرح کنیم. غنای معنایی این مفهوم که در محدوده فلز شناسی، روانشناسی، روانپزشکی، عصب- فیزیولوژی، عصب- شیمیایی، همه گیری شناسی، روان جامعه شناسی، روان تحلیل گری، روان- تنی و جز آن قرار گرفته، نمی تواند یک پژوهشگر را بی تفاوت باقی گذارد، چرا که تنیدگی دارای ویژگی خاصی است که تقریباً به بارورسازی همه علوم منتهی شده است.
(استورا، 1377، ص25)
اصطلاح تنیدگی یا استرس از کلمه لاتین stringere مشتق شده که به معنای درآغوش گرفتن، فشردن و باز فشردن است؛ رفتارهایی که می توانند با احساسات متضاد همراه باشند. برای مثال می توان کسی را در آغوش گرفت اما در همین حال، وی را دچار اختناق کرد. فشرده شدن یا زیر فشار قرار گرفتن به اختناق منتهی میشود و احساس درماندگی و اضطرابی را به وجود می آورد که قلب و روح را در بر میگیرد. بدین ترتیب، دماندگی یا استیصال نیز اصطلاح دیگری است که از stringere مشتق شده است و بیانگر احساس رهاشدگی، انزوا، ناتوانی و جز آن است که در یک موقعیت حاد (نیاز، خطر، رنج) در فرد ایجاد می شود.
(استورا، 1377، ص25)
قبل از قرن بیستم از اصطلاح تنیدگی در زبان فرانسه استفاده نشد، در حالیکه در زبان انگلیسی از قرن هفدهم به بعد، به صورت گسترده ای از آن سود جسته اند و رنج، محرومیت، گرفتاری، ناراحتی و ناملایمات یعنی همه پیامدهای یک زندگی دشوار را با این کلمه بیان کرده اند.
(استورا، 1377، ص25)
در قرن هجدهم با یک تحول معنایی مواجه می شویم چه گذار از نتایج هیجانی تنیدگی به عامل ایجاد کننده آن، یعنی نیرو، فشار و باری که به ایجاد تنش و در مدت زمانی کم و بیش طولانی، به تغییر شکل «شیء» (در فلزشناسی) منجر می شود، مشاهده می گردد. و از این پس، غالباً اصطلاح تنیدگی با اصطلاح strain یعنی تنش مفرطی که به تغییر شکل و یا به انقطاع منتهی می شود، همراه است.
پس از این مرحله بود که استدلال براساس مشابهت، گذار از یک مفهوم فیزیکی به یک مفهوم روانشناختی را امکان پذیر ساخت یعنی این نکته پذیرفته شد که اگر تنیدگی یا استرس به تغییر شکل فلزات می انجامد، تداوم آن نیز می تواند به مرور زمان بیماریهای جسمانی یا روانی را در پی داشته باشد.
(استورا، 1377، ص26)
بخش اول:
«تنیدگی و زندگی حرفه ای»
اغلب پژوهشهای 30 سال اخیر به بررسی تنیدگی حرفه ای اختصاص یافته اند. برای قانع کردن موسسات خصوصی و سازمانهای دولتی درباره پیامدهای این پدیده بر بهداشت روانی و جسمانی افراد، هزاران پژوهشگر کوشش کرده اند تا «هزینه تنیدگی» را در موسسات و همچنین در سطح جامعه بطور کلی، تخمین زنند. آنها نخست مشاغلی با «خطر بالا» را به عنوان موضوع بررسی انتخاب کردند تا سودمندی چنین پژوهشهایی را ثابت کنند. و سپس بتدریج توجه خود را به سوی حرفه های دیگر معطوف کردند. با در نظر گرفتن نقش فزاینده زنان در اقتصاد جوامع پیشرفته صنعتی، بعد زنانه نمی توانست در این تحقیقات از نظر دور بماند. در واقع، مساله بنیادی همه این پژوهشها، بررسی «هزینه انسانی» موفقیت و بازدهی این جوامع بوده است، ضمن آنکه همه آنها در نهایت مساله روش شناختی و قابلیت اعتماد خود را نیز مطرح کرده اند.
(استورا، 1377، ص63)
بخش دوم:
«هزینه تنیدگی»
تنیدگی دارای هزینه ای است که تا کنون جوامع صنعتی نسبت به آن توجهی نکردهاند یا فقط هزینه پاره ای از بیماریهایی که متخصصان تنیدگی آنها را زیر عنوان کلی «بیماریهای ناشی از تنیدگی» جای داده اند، در جدول کلی هزینه های بهداشت و درمان منظور شده است. مهمترین این بیماریها از لحاظ جسمانی، اعتیاد به الکل و بیماریهای عروقی و از زاویه روانی، افسردگی و اضطراب اند.
براساس برآورد «مرکز اقتصادی بهداشت» انگلستان در سال 1986، هر ساله در بخش صنعت، 8/1 میلیارد پوند به مخارج ناشی از اعتیاد به الکل، 51/641 میلیون پوند به غیبت ناشی از بیماری، 70/567 میلیون پوند به مرگهای زودرس و مانند آن اختصاص داده می شود.
(استورا، 1377، ص63)
براساس آمار منتشر شده توسط سازمان بهداشت جهانی، انگلستان، فنلاند، اسکاتلند و ایرلند، از لحاظ مرگ و میر به علت بیماریهای قلبی در راس کشورهای دیگر قرار دارند. نرخ مرگ و میر ناشی از این بیماریها، در ایالات متحده امریکا، ژاپن، اطریش و نروژ، برای نخستین بار از آغاز قرن سیر نزولی خود را آغاز کرده است و این کاهش بطور عمده به علت اجرای برنامه های پیشگیری از تنیدگی است که اخیراً در قلمرو صنعت به کار بسته شده اند.
(استورا، 1377، ص63)
در حدود 3 درصد از بودجه ملی ایالت متحده امریکا صرف هزینه تنیدگی می شود و در نظر گرفتن این هزینه که معادل کسری بودجه سالیانه پرداخت هاست، مدیران موسسات را وادار به اقداماتی کرده است. براساس بررسی جدول این هزینه ها چند نکته، آشکارا به چشم می خورند: در وهله نخست، هزینه درمانی کارمندان بخش صنعتی به صورت مخروط بالا رونده ای است. در وهله دوم، در دو دهه اخیر، با افزایش 50 درصد هزینه بیمه های شخصی و 140 درصد مشارکت کارفرمایان، مواجه هستیم.
افزون بر این، کارفرمایان برای جانشین کردن دویست هزار نفر از افرادی که بین 45 تا 65 سالگی بر اثر بیماری قلبی می میرند و یا در پی چنین بیماریهایی دچار معلولیت میشوند، تقریباً 700 هزار دلار در سال هزینه می کنند و تردیدی نیست که در کشورهایی که نظام ملی بیمه های اجتماعی حاکم است، هزینه تنیدگی را در نهایت مالیات دهندگان می پردازند.
(استورا، 1377، ص63)
منبع دیگر افزایش هزینه شرکتهای امریکای شمالی، شکایتهایی است که توسط کارمندان دچار تنیدگی علیه کارفرمایان مطرح می شوند. نخستین شکایتها در سال 1970 طرح شدند و در حال حاضر، تعداد آنها به 3000 در سال رسیده است. لازم به ذکر است که براساس قانون کار ایالت کالیفرنیا، هر کارمند یا کارگری می تواند در صورت ابتلا به بیماریهای ناشی از «فعالیتهای ضربه آمیز جسمانی یا روانی» خسارتهایی را دریافت کند.
(استورا، 1377، ص63)
هزینه تنیدگی ناشی از کار برای کارمندان و خانواده هایشان نیز بسیار سنگین است. در ایالات متحده امریکا، 12 درصد از مرخصیهای استعلاجی، ناشی از بیماریهای قلبی- عروقی هستند. وزارت بهداشت و درمان انگلستان در گزارشی (1986) نشان می دهد که تقریباً 8/22 میلیون روز کار به دلیل اختلالهای روانپزشکی یا روانشناختی از دست رفته است. در حال حاضر، سوانح و اتفاقات فنی ناشی از کار، موجب از دست رفتن 4 درصد از درآمد صنایع سنگین فرانسه می شود.
(استورا، 1377، ص63)
در این کشور، هزینه بیمه ها را متناسب با آمار سوانح هر کارخانه نسبت به میانگین آمار سوانح کارخانه های همان شاخه صنعتی محاسبه می کنند و آمارهای مختلف نشان می دهند که خسارتهای مادی ناشی از سوانح، ده بار بیشتر از خسارتهای ناشی از جراحتهای شخصی است.
(استورا، 1377، ص63)
بطور کلی، تمامی بررسیها درباره غیبتها، مرخصی های استعلاجی و یا خسارتهای مادی و جراحتهای شخصی، نشان دهنده بار سنگین هزینه آنها در جوامع صنعتی است؛ هزینه ای که در حدود 3 درصد از بودجه کلی کشورها را به خود اختصاص داده است (به عقیده پاره ای از محققان، هزینه واقعی بیش از این رقم است). با این حال به نظر می رسد که هنوز توجه برنامه ریزان و تصمیم گیرندگان نسبت به این هزینه ها معطوف نشده است.
(استورا، 1377، ص63)
بطور خلاصه می توان گفت که در مقیاس اقتصاد کلان ملی، هنگامی که کارگران و کارمندان به علت بیکاری، بیماری و جز آن، فعالیتی ندارند، مالیات بر درآمد بودجه ملی باید زیانهای ناشی از پرداخت بیمه های اجتماعی را جبران کند. ای هزینه های قابل ملاحظه به کاهش تولید خالص ملی منجر می شوند، بر قیمتها و قدرت خرید اثر می کنند و در دراز مدت، توانایی رقابت بین شرکتها و موسسات را کاهش می دهند.
هزینه های درمانی و پیامدهای آنها بر درآمد کلی، مبنای بررسیهای متعددی درباره تنیدگی حرفه ای بسیاری از مشاغل بوده اند. اما باید متذکر شد که تا کنون، بیش از 90 درصد این بررسیها در کشورهای انگلیسی زبان انجام گرفته اند.
(استورا، 1377، ص66)
تنیدگی خلبانهای خطوط تجاری
اغلب پژوهشهایی که تا کنون در قلمرو تنیدگی خلبانها انجام شده اند بر عوامل محیط کار آنان متمرکز بوده اند. در دهه 1960، آیتکن (1969) به وجود تنیدگی در 71 درصد از خلبانهای ارتشی پی برده بود. در پژوهشهای اخیر، آمادگی شخصیت نسبت به تنیدگی و رویدادهای زندگی مورد بررسی قرار گرفته است. برای مثال، الکو و بورووسکی (1980) بر این نکته تاکید کرده اند که آن گروه از خلبانهای نظامی بیشتر در معرض سوانح قرار دارند که از تظاهرات زندگی عاطفی خود فاصله می گیرند؛ تظاهراتی که به منزله بازتاب تعارضهای روانی حل نشده می توانند در نهایت آنها را به سوی یک رفتار خود ویرانگر توام با افسردگی سوق دهند.
پژوهش کوپر و اسلن (1985) که جدیدترین پژوهش در این زمینه است با هدف شناخت منابع حرفه ای و خانوادگی تنیدگی در خلبانها انجام شده است. این پژوهشگران به بررسی تاثیر عواملی مانند رویدادهای زندگی شخصی (تولد، ازدواج، عزا و جز آن)، شیوه های مقابله با تنیدگی، عوامل پیش بینی کننده نارضایی از کار، نارسایی سلامت روانی و کارآمدی خلبانها پرداخته اند.
(استورا، 1377، ص66)
رین هارد (1986) نتیجه می گیرد که آن گروه از خلبانهایی بیشتر در معرض سانحه قرار دارند که به جای بیان سرخوردگیها و تعارضهای خود، به آسانی وارد عمل میشوند و شکست و اشتباه بر همه جنبه های زندگی شخصی، اجتماعی و خانوادگی آنها سایه افکنده است.
(استورا، 1377، ص66)
تحقیقات دیگر نیز نشان داده اند که 45 درصد از مجموع سوانح هوایی ناشی از اشتباهات خلبان هاست که به چهار عامل نسبت دادنی هستند: خستگی، شرایط محیط کار، افراط در کار، (که باید ساعات طولانی پروازهای شبا نه، بی نظمی ساعات خواب و جز آن را نیز در این چهارچوب قرار داد) و بالاخره، مسایل خانوادگی.
(استورا، 1377، ص66)
تنیدگی کارگران سکوهای صنایع تصفیه نفت و گاز
در حالیکه تنیدگی کارمندان اداری و مشاغل آزاد غالباً مورد بررسی قرار گرفته، درباره تنیدگی کارگران صنایع در معرض خطر بالا، پژوهشهای اندکی انجام شده اند. کارگران سکوهای نفتی، نمونه بارزی از گروه اخیرند. محیط کار آنها خطرناک، ایجاد کننده انزوای اجتماعی و عامل آسیب پذیری روانی است. تقریباً 34000 نفر در سکوهای نفتی دریای شمال مشغول به کارند. گرچه نتایج این شیوه زندگی هنوز مورد بررسی قرار نگرفته اما تعداد سوانح و درماندگی روانی چنین کارگرانی، دل مشغولی مدیران را برانگیخته است.
(استورا، 1377، ص66)
وجود رفتار ریختA به منزله یک عامل آسیبپذیری کارگران، یکی از دستاوردهای پژوهش ها بوده است. اگرچه محققان نتوانسته اند مشخص کنند که آیا ریخت شخصیتA به سوی این نوع صنعت جذب می شود یا آنکه چنین صنعتی به علت جو سازمانی خود، باعث ایجاد شخصیت ریخت A یا تقویت پاره ای از رگه های پیشین شخصیت می گردد. افزون بر این، پژوهشگران براساس یافته های تحقیق، پیشنهاد کردند که مدیران این صنعت، اهمیت بیشتری برای شرایط زندگی و محل سکونت روی سکو (اطاق های انفرادی برای مثال) و ریتم کار (تغییر ریتم و دوره های چرخش کار) قایل شوند.
(استورا، 1377، ص70)
تنیدگی کارمندان مراکز هسته ای
کارمندانی که در آزمایشگاههای «گرم» یا به عبارت دیگر در نواحی کنترل شده یا در نواحی فعالی به کار اشتغل دارند که مستلزم محدودیت مدت زمان کار و پوشید لباسهای خاص است، تحت تاثیر عوامل غیر رادیواکتیوی که وابسته به محیط کار (گرما، نور، تهویه مصنوعی، فشار آتمسفر، سر و صدا، لرزش) یا مرتبط با ماهیت وظایف (لزوم استفاده از دستکش و لباس های غیر قابل نفوذ) آنهاست، قرار میگیرند. خستگی ناشی از چنین شرایطی در واقع بهایی است که آنها باید برای حمایت از خود علیه اشعه ها و سرایت رادیواکتیو بپردازند.
بوگار (1974) در اثری تحت عنوان «تنیدگی، خستگی و افسردگی» به تحقیقات مهمی که در مرکز «کاراداش» در این زمینه انجام شده اند، اشاره کرده است. گرچه این تحقیقات قدیمی هستند و برخلاف پژوهشهایی که در کشورهای انگلیسی زبان انجام شده اند امکان گروهبندی کارمندان در معرض خطر بالا را فراهم نمی کنند اما براساس آنها توانسته اند به نتایجی که در پی می آیند، دست یابند: از بین 1421 نفر کارمند این مرکز هسته ای حومه پاریس، 415 نفر در بخش کنترل شده به کار اشتغال دارند.