دانلود مقاله هنر در اندیشه امام خمینى (ره)

Word 74 KB 10642 30
مشخص نشده مشخص نشده هنر - گرافیک
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • خون صدها هنرمند فرزانه در جبهه‏هاى عشق و شهادت و شرف و عزت، سرمایه زوال‏ناپذیر هنرى است که به تناسب عظمت و زیبایى انقلاب اسلامى، همیشه مشام جان زیباپسند طالبان جمال حق را معطر مى‏کند.

    تنها هنرى مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدى‏صلى الله علیه وآله، اسلام ائمه هدى‏علیهم السلام، اسلام فقراى دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم آور محرومیت‏ها باشد.

    هنرى زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه‏دارى مدرن و کمونیسم خون‏آشام و نابود کننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگى، اسلام مرفهین بى درد و در یک کلمه اسلام امریکائى باشد.

    هنر در مدرسه عشق، نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و نظامى است.

    هنر در عرفان اسلامى، ترسیم روشن عدالت، شرافت، انصاف و تجسم تلخکامى گرسنگان مغضوب و قدرت و پول است.

    هنر در جایگاه واقعى خود تصویر زالوصفتانى است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامى، فرهنگ عدالت و صفا لذت مى‏برند.

    تنها به هنرى باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب و در راس آنها امریکا و شوروى را بیاموزد.

    هنرمندان ما زمانى مى‏توانند بى‏دغدغه، کوله‏بار مسؤولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکاى به غیر و تنها و تنها در چارچوب مکتبشان به حیات جاویدان رسیده‏اند و هنرمندان ما در جبهه‏هاى دفاع مقدس این گونه بودند تا به ملاء اعلا شتافتند و براى خدا، عزت و سعادت مردمشان جنگیدند و در راه پیروزى اسلام عزیز تمام مدعیان هنر بى‏درد را رسوا نمودند خدایشان در جوار رحمت‏خویش محشورشان گرداند.

    روح الله الموسوى الخمینى 30/ 6 / 67 امروزه مقوله هنر، از مقولاتى است که با نظام حساسیت‏ها، تمایلات مردم و اجتماع رابطه کاملا محسوسى را ایفا کرده و در حقیقت جهت‏دهى فرهنگى در بسیارى از ابعاد معیشت فردى و اجتماعى آنان، ناشى از القائات مقوله‏ى هنر مى‏باشد.

    در حقیقت هنر نقش بسیار مهمى در پرورش ایمان و باورهاى قلبى افراد دارد و از طریق آن مى‏توان ارزش‏هاى مقدس و الهى را در متن جامعه و جهان جریان داد.

    بنابراین در نظام جمهورى اسلامى که از آن «به معجزه قرن‏» یاد مى‏نمایند، بسیار نیکو و بجاست که در برخورد با هنر، چهره او را از آلودگى‏هاى مادى که براساس هوى و هوس مادیت غبارگرفته، زدود و آن را به عنوان یکى از ابزارهاى اساسى در پرورش و اقتدار حکومت اسلامى قرار داد; زیرا هنر از عمده عوامل قوى در تغییر فرهنگ ارتکاذات و تعلقات عمومى مردم است و نقشى بس مهم در حفظ تعادل روحى و روانى جامعه بر عهده دارد.

    امروزه از برکت «نظام مقدس اسلامى‏» است که هنرمندان مى‏توانند «روح استقلال طلبى و آزادى خواهى اسلام‏» را در مردم زنده نگه دارند و همه اینها مرهون آن امام همام است که با طرح انقلابى الهى، موضوعات جدیدى را براى کار هنرى هنرمندان ایجاد نمود.

    از این‏رو بر هنرمندان ما واجب است که با هنر خویش به ترویج اخلاق اسلامى و اعتقادات الهى و تبیین وقایع تاریخ انقلاب اسلامى بپردازند و در عمل و صحنه عینیت، این حقیقت را بر کرسى واقعیت قرار دهند که هنر در نظام تفکر اسلامى با تعریف هنر در دستگاه‏هاى غیر الهى تفاوت‏هاى اساسى دارد; زیرا هنر الهى، عامل پدید آوردن انقلاب اسلامى و هنر غیرالهى غرق شدن در گرداب دنیا خواهى و توسعه آن است.

    نظر به این که هنر در نظام طاغوت و غیرالهى، به عنوان یکى از قوى‏ترین اهرم‏هاى تحریک و هوى‏پرستى و دنیاپرستى قلمداد مى‏گردد و در نظام اسلامى از جایگاه رفیع و مقدسى براى تحریک انگیزه‏هاى الهى در رشد تعلقات دینى و مذهبى مردم - در جهت‏حفظ و تحقق اصول انقلاب اسلامى - برخوردار است، لذا باید مقوله «هنر» را از زوایاى مختلف مورد بررسى قرارداد تا بسیارى از ابهامات پیرامون آن مرتفع گردد.

    از اولین سؤالاتى که در باب هنر مطرح مى‏گردد، این است که به راستى آیا هنر بر دو دسته اسلامى و غیراسلامى تقسیم مى‏شود؟

    جایگاه هنر و نقش آن در نظام‏هاى الهى و غیرالهى چیست؟

    و دیگر آن که اصول موضوعه و شاخصه‏هاى هنر اسلامى چه مى‏باشد؟

    در بیت الغزل این مقال که مزین به کلام نورانى امیر انقلاب اسلامى گشت، معظم‏له در تقسیم هنر، اشاره نمودند که هنرى زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه‏دارى مدرن و کمونیسم خون‏آشام باشد.

    به راستى چه رابطه‏اى بین هنر و چهره کفرستیزى در شکل‏هاى گوناگون وجود دارد؟

    گروهى با طرح این مطلب که «علم با کاربرد علم مجزا است‏» خواسته‏اند هنر را این گونه معرفى نمایند که داراى هیچ گونه جهت‏گیرى خاصى نمى‏باشد و مى‏توان آن را در هر دستگاهى با هر قصدى به کار گرفت.

    امام امت قدس سره در کلام خویش با تقسیم نمودن هنر به دو دسته مى‏فرمایند: « هنر به معنى اعم کلمه (نقاشى - خط - شعر قصه‏نویسى - فیلم - تئاتر) بر دو دسته مى‏باشد، یا مورد قبول قرآن هست‏یا نیست.» حضرت امام قدس سره شاخصه هنر قرآنى را این گونه تعریف مى‏نمایند که «مشام جان زیباپسند طالبان حق را معطر کند» آیا به راستى هنرى که زیبایى را در جمال حق مى‏بیند، با هنرى که کتاب آیات شیطانى را زیبا و داراى ارزش معرفى مى‏کند، یکسان است؟

    براى وارد شدن در این که هنر داراى جهت‏گیرى خاصى مى‏باشد، ضرورى است که به فلسفه هنر توجه گردد.

    هنر در حقیقت مبتنى بر جهان‏بینى و فرهنگ مى‏باشد; زیرا زبان هنر در هر مکتبى مبتنى بر فرهنگ آن مکتب است که فرهنگ هم مبتنى بر جهان‏بینى و نوع تلقى از جهان و انسان‏شناسى صاحبان آن مکتب مى‏باشد.

    بنابراین در مکتب‏هاى مادى و غیرالهى، مسلما هنر هم به همان مبناى اولیه آنان تعریف و معرفى مى‏شود و دیگر بین‏المللى نامیدن زبان هنر معنا پیدا نمى‏کند، و باید براى مکتب الهى اسلام، زبان هنر خاص خودش را تهیه نمود، زیرا با زبان هنر غربى نمى‏توان مفاهیم و ارزش‏هاى اسلامى را ارائه داد.

    تذکر این نکته خالى از فایده نیست که هنرمند اسلامى بدین معنا نمى‏باشد که در کنار کار هنرى خویش، یک دوره معارف و اخلاق اسلامى را هم فراگیرد، البته در نهایت این عمل موجب مى‏گردد که گفته شود هنر مسلمین، ولى نمى‏توان آن را هنر اسلامى نامید.

    زمانى مى‏توان هنر را اسلامى نمود که ارتباطى منطقى بین هنر و دین تعریف گردد و در این تحقیق ارتباط منطقى هنر اسلامى در نظام مشخص گردد، مثلا در نقد یک اثر هنرى باید نقش پرورش آن مجموعه از نظر تکنیک، محتوى و احساسى که در عواطف اجتماعى بر مى‏انگیزد و قدرت اجتماعى حاصله از آن و تناسب این امور با اهداف نظام «ولایت فقیه‏» و رشد ملکات فاضله اخلاقى، محور اصلى تکذیب یا تایید آن قرار گیرد، بعنوان مثال در زمان دعوت ولى فقیه به نبرد با دشمنان مهاجم علیه اسلام در کلیه ابعاد سیاسى، اقتصادى، فرهنگى، نظامى، ایجاد رخوت و سستى و درون گرائى‏هاى منفى و رکود به دنیا یک امر منفى در هر پدیده هنرى محسوب مى‏شود، بنابراین «هنر اسلامى‏» یعنى هنرى که با محتوى، اهداف و آرمان‏هاى اسلامى بوجود آید تا بتواند در مقابل آن هنرى که انسان‏ها را گمراه مى‏کند و بشر را با سرگرم کردن به آرمان‏هاى غیر واقعى و دروغ، از آرمان‏ها و ایده‏آل‏هاى خودش باز مى‏دارد و آنان را در خدمت زر و زور و استکبار قرار مى‏دهد، بایستد.

    شک نداریم که هنر امروزى، هنرى است که درصدد القاى احساسات خاص هنرمند از سوژه‏هاى هنرى در قالب کیفیت‏هاى خاص متناسب با آن به میدان تمایلات اجتماعى است; بعبارت دیگر، هنر امروزى، در مجموع و به شکل پیچیده‏اى به دنبال ایجاد حساسیت‏هاى اجتماعى خاص و تغییر ارزش‏ها و آداب و سنن مذهبى و قومى در مسیر نیروهاى انسانى در شکل متناسب با نظام رشد و توسعه غربى است و لذا با ایجاد پرورش خاص روانى، احساسات اجتماعى را در جهت‏خاص، فرم بخشیده و از این رهگذر کارایى خاصى را تامین مى‏کند.

    بنابراین در برخورد با هنر امروزى و مصادیق آن، تجزیه‏نگرى، روش صحیحى در نقد و بررسى آن نخواهد بود.

    به عنوان مثال عدم تنافى مقررات یک فیلم نامه با شرع و نبودن تصویرهایى که هر یک به تنهایى حرام باشند و نیز آهنگ‏هایى که بر هر یک جداى از مجموعه، حکم «حرمت‏» بار شود را نمى‏توان مجوز حکم به «حلیت‏» یک اثر هنرى دانست، بدون این که ملاحظه ترکیب این مجموعه و نسبت تاثیر این مفردات را در شکل ترکیبى (چه از نظر تکنیک‏ها و چه از ناحیه محتواى) آن نمود، بلکه راه صحیح، نقد هنر و آثار هنرى به روش پویا و مجموعه‏نگرى مى‏باشد; زیرا هر موضوع داراى مجموعه‏اى از ارتباطات زمان و مکان است که سبب مى‏گردد جایگاهش حجیت پیدا کند، یعنى هماهنگى هنر و احکام الهى.

    نتیجه این مراحل نفوذ پذیرى هنر از اعتقادات و معارف الهى خواهد بود.

    بنابراین براى تبیین جوهره وجودى هنر باید دقت نمود که آیا خواست هنر خلق شده، به واسطه اشتیاق به دنیا خواهى و توسعه آن بوده یا آخرت و قرب به حق تعالى؟

    زیرا هنر اثر و مولود آن اشتیاق است و بر پرورش روح اثر مى‏نهد و هر گاه ذات هنر ناشى از اشتیاق به دنیا و ماده باشد، دیگر نمى‏توان گفت در یک جامعه اسلامى، هر چه هنرمند مهذب و وارسته گردد به همان میزان هنر هم مهذب و پاکیزه مى‏گردد.

    تعریف هنر امام امت قدس سره در کلام خویش هنر را این گونه تعریف مى‏نمایند که: «هنر در مدرسه عشق، نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و نظامى است.» ایشان در حقیقت هنر را به عنوان ابزارى جهت رفع مشکلات جامعه معرفى مى‏نمایند که هنر، احساس و گرایشى است که در تمام مراتب زندگى و فردى و اجتماعى بشر حضور دارد.

    و اما هنر در دیدگاه مصطلح امروز در حقیقت «بروز رفتار و انعکاس دهنده فعل و انفعالات مادى مى‏باشد.» تعریف مادى از هنر، به دلیل اصول موضوعه علوم امروزى است ; زیرا وقتى از ابتدا، عالم مادى تعریف گردد و تولى به آن هم تولاى حیوانى باشد، مسلم است که نیازمندى‏هاى آن در جهت مادیت احساس مى‏گردند.

    پس هنر، تنها بروز یک رفتار خاصى است که منعکس کننده منتجه فعل و انفعالات مادى مى‏باشد و هنر مادى که انعکاس توانایى‏ها و نیازمندى‏ها در شخص هنرمند است، در اثر شرایط خاصى است که از نظر فیزیکى شخص هنرمند در آن پرورش یافته است و لذا در این نظام مادى همان استعداد خاص را هم بصورت مادى تعریف مى‏نماید و این همان تفکر «قلم براى قلم و هنر براى هنر» مى‏باشد که غیر از تفسیر مادى چیزى دربر نخواهد داشت که از باب تقریب هنر براى هنر است که در آن استعداد هنرمند بوسیله فعل و انفعالات مادى حاصل مى‏شود، دقیقا همانند استعدادى که در معادن و منابع پیدا مى‏گردد.

    البته مى‏توان هنر را به چهره‏هاى دیگر هم معرفى نمود که یکى از آنها این است که هنر به معناى کیفیت‏بروز اختیار انسان است که در واقع هنر به این معنا; یعنى انقلاب و دگرگونى در تمام کنش‏ها و واکنش‏هاى انسان و این همان زنده کردن هنر در بستر ذهن افراد بشر است.

    از تعاریف دیگر هنر این است که به خلاف دیدگاه مصطلح امروز، هنر باید براساس یک تولى و ولایتى بوجود آید و تحت کنترل و سرپرستى قرارگیرد و در جهت رسیدن به مقصد و مطلوبى خاص باشد، بعنوان مثال در دوران قبل از پیروزى انقلاب اسلامى، حضرت امام در تمام اعلامیه‏هاى خویش، پایه تمام آنها را بر اسلام قرار مى‏دادند.

    تعریف دیگرى که از هنر مى‏توان ارائه داد این است که، هنر، حضور در عالم اوهام و تصرف در قوه واهمه و تخیل مثل شعر و خطابه است.

    و تعریف آخر این که، هنر، ابزار تولى و ولایت در شکل تفاهم اجتماعى مى‏باشد.

    بر این اساس هنر در جهت رشد ارزش‏هاى مقدس الهى در اجتماع خواهد گردید و هنرمندان در حین انجام وظیفه هنرى خویش حتما شرایط اجتماعى جامعه را در نظر گرفته و موضع‏گیرى‏هاى «ولى جامعه‏» را در هنر خویش تسرى مى‏دهند; بدین معنا که تسهیل کننده راه ولى جامعه است که سنگینى پرچم اسلام را بر دوش دارد و مردم را بدنبال ولى فقیه سرپرستى نموده و ارتقا مى‏دهد.

    پس هنر، ابزارى است که هنرمند بوسیله آن فضاى حساسیت‏ها و تمایلات اجتماعى را در جهات قرب به خداوند متعال رشد وتعالى مى‏دهد و...علاوه بر یارى نمودن پرچم توحید، با همه شئون پرچم کفر نیز مقابله مى‏کند.

    فلسفه هنر شک نداریم که فلسفه هنر، چیزى غیر از فلسفه هستى‏شناسى نمى‏باشد، همانگونه که هنر از روان‏شناسى جدا نمى‏باشد; زیرا هنرمند طبیبى مى‏باشد که بوسیله ابزارشناسى، کیفیت‏بروز اختیار انسان را جهت مى‏دهد.

    بنابراین، دیدگاه فکرى و نظام فکرى، نسبت‏به کلیه مفاهیم نظر داده و آنها را هم جهت‏با مقصد خویش معرفى مى‏نماید، بعنوان مثال اگر نسبت‏به تلقى از جهان و انسان بصورت مادى نگریسته شود هنر هم یکى از موضوعاتى خواهد بود که در مسیر و موضوعات مادى تعریف و شناخته خواهد شد اگر از یک هنرمند غربى که هنر را از زاویه فکرى شناخته است پرسیده شود هنر چیست؟

    قطعا هنر را از زاویه اصالت ماده معرفى مى‏نماید که هر چه به این دستگاه مادیت‏نگرى کمک نماید مطلوب و در غیر آن منفور مى‏باشد.

    بنابراین توجه به فلسفه هستى‏شناسى مقیاسى است تا بتوان هنر مطلوب و غیرمطلوب را از هم تشخیص داد.

    براستى اگر حقیقت امر این چنین است که دیدگاه مادى، غیر از توجه دادن به امیال دنیوى و توسعه آن، سوغاتى براى بشریت نداشته و ندارد، آیا حساسیت و دقت مناصب‏هاى هنرى این ضرورت را نمى‏طلبد که در نحوه حرکت و شاخصه‏هاى هنرى با دقت و تامل بیشترى عمل نمایند؟

    آیا صدا و سیما که امروزه از قویترین ابزارهاى هنرى محسوب مى‏شود، تا چه اندازه توانسته بفرموده امام راحل قدس سره «مشام جان زیبا پسند طالبان جمال حق را معطر نماید»؟

    آیا این کلام ایشان، در حقیقت زنگ خطرى نیست که «تقلید از شرق و غرب با رادیو و تلویزیون اسلامى نمى‏سازد.

    یکى از مهمات، همین قضیه رادیو و تلویزیون است که از همه چیز اهمیتش بیشتر است، این دو دستگاه است که باید اسلامى بشود.» آیا اسلامى شدن کار رادیووتلویزیون با تعویض مدیریت‏بخش هنرى آن تحقق مى‏یابد، یا این که باید در شیرازه هنر و هنرپرورى تامل نمود و آن را در صحنه عمل و اجرا پیاده نمود؟

    آرى هنر طبق یک تولى و ولایت و سپس مقصدى مقدس صورت مى‏گیرد، و امروز شاهد هستیم که نظام مادى کفر جهانى، «اسارت فرد» را به «اسارت سازمانى‏» مبدل نموده; یعنى امروزه زبان تبدیل به اسارت مغزها و دلها گردیده و این از حیله گرى و مکاید ابلیس است که وجدان‏هاى بشرى را به اسارت کشانده و فطرت پاک مردم را در حجابى غلیظ قرار داده است.

    در مصادیق هنرى که مطلوب امام را محقق نمى‏سازد مى‏توان این ناهماهنگى را مشاهده نمود، بعنوان مثال هنرمذموم را مى‏توان در بسیارى از حرکت‏هاى هنرى دید که از جمله آنها دعوت به دنیا را اصل قرار دادن است .

    پیام امام خمینى قدس سره در تاریخ 23/2/59 هنرى نظیر آبشار و پخش نمودن اشعار حافظ و...

    در مورد «مى و طبیعت‏» اینها در حقیقت تولید و ایجاد خوشى و میل به آبشار است که بیننده را تحریک مى‏نماید، ولى این که این پدیده‏ها بر اساس چه خلق گردیده‏اند در کار نمى‏باشد.

    به راستى آیا این امور باعث‏بالا رفتن هوى و هوس مادى در مخاطب نمى‏شود؟

    و آیا ذهن بیننده را از «قنطره بودن دنیا» و راه گذر بودن آن نسبت‏به آخرت دور نمى‏کند؟

    آیا واقعا گل و گیاه و آبشار و طبیعت را براى چه هدفى خلق کرده‏اند؟

    اگر براى تفریح، تنوع و احساس خلود در عالم دنیا است پس چرا هیچ کدام از ائمه معصومین‏علیهم السلام حتى یک نفر از آنان، این امور را انجام نداده‏اند؟

    پس پخش این مناظر، نشان دهنده ادراک از هنر است «دقت گردد.» بنابراین چون هنر وسیله مهمى در ارتباط بین انسان‏هاست که محتواى آن نسبت‏بین تولى و ولایت مى‏باشد پس در واقع جهت تاثیر در نسبت‏هاى اجتماعى از امورى است که هنر انجام مى‏دهد، یعنى قدرت ارتباطى و جایگاهى او که تعریف کننده قدرت اجتماعى است.

    پس کیفیت ارتباط بوسیله هنر صورت مى‏گیرد و سازماندهى روابط هم از کلمات (که رابطه بین انسان‏ها است) آغاز شده، یعنى کلمات به گونه‏اى به‏هم نظم پیدا مى‏کنند که مى‏توانند مانند وسایل ارتباط جمعى وسیله ربط قرار گیرند که یا باعث ضیق شدن، یا توسعه امکان پرورش اجتماعى است و تمام اینها مرهون فلسفه هستى‏شناسى است که قبل از فلسفه هنر مطرح مى‏گردد، لذا براین اساس است که در دانشگاه، هنر را با تحولات اقتصادى بررسى مى‏نمایند و تحول در هنر بعنوان اولین هجوم فرهنگى دشمن بعد از انقلاب صنعتى اروپا (رنسانس) مى‏باشد و فرم هنر امروزى در حقیقت‏بر این مبنا، دستور زبان سوغاتى از غرب است و لذا فلسفه هنر در حقیقت همان مبانى و اصول موضوعه مادى خواهد بود و اینجاست که مى‏باید دستور زبان هنر متخذ از دین تولید گردد و براین اساس است که امروزه زیباشناسى در تمام زمینه‏ها متخذ از غرب مى‏باشد و تمام اینها در جوهره، فرم، شکل و محتوى فرآورده‏هاى غربى هستند .

    جایگاه هنر براساس تعاریفى که از مقوله هنر ارائه گردید، جایگاه هنر هم مشخص مى‏شود.

    بنابراین جایگاه هنر در جامعه و اجتماع، دعوت عمومى وایجاد انگیزه و پرورش روانى خاص و هدایت تمایلات و عواطف جمعى در جهتى معین مى‏باشد.

    از این رو، از مهمترین ابزار مدیریت‏سیاسى قرار مى‏گیرد، زیرا محور اصلى تمام مدیریت‏ها، مدیریت‏بر روان انسانها و هماهنگ نمودن نظام ارزشى و زیبا پسندى آنان با مقاصد ولات و پرورش روحى انسان کار آمد در آن مسیر وایجاد «سعه صدرهاى اجتماعى‏» «للایمان یا للکفر» مى‏باشد.

    بنابراین، بر این اساس، توسعه قدرت ولایت الهى و یا الحادى در میدان فعالیت‏هاى سیاسى، فرهنگى، و اقتصادى رهین هنرورى هماهنگ هنرمندانى است که در مسیر رهبرى رهبران الهى یا الحادى، جوامع بشرى صورت مى‏پذیرد.

    این نکته را امام راحل در کلام نورانى خویش بسیار زیبا بیان نموده‏اند که: «رادیو و تلویزیون دستگاهى است که اگر فاسد باشد یک ملت را فاسد مى‏کند.» (1) پى‏نوشت: 1) پیام امام خمینى‏قدس سره 12 / 3 / 60.

    چهارشنبه،۲۶ فروردین ۱۳۸۳ توسعه فرهنگى از دیدگاه امام خمینى ضرورت طرح اندیشه‏هاى امام خمینى (ره) درباره توسعه و فرهنگ در سالهاى اخیر دانشمندان و صاحبنظران مسائل اجتماعى و فرهنگى، توسعه را ضرورتى اجتناب‏ناپذیر براى کشورهاى جهان سوم دانسته‏اند و رسانه‏هاى جمعى، کتابها، مطبوعات و نشریات این کشورها، آئینه اندیشه‏هاى توسعه گردیده‏اند.

    انعکاس گسترده اندیشه‏هاى توسعه، در رسانه‏هاى جمعى و مطبوعات، ضمن آنکه نشان دهنده اهمیت طرح موضوع توسعه است، همگانى کردن این اندیشه‏ها و اشاعه آن را نیز ضرورى مى‏سازد.

    اما همگانى شدن و اشاعه اندیشه‏هاى توسعه، در کشورهاى جهان سوم مى‏تواند داراى کارکرد مثبت‏یا منفى باشد.

    کارکرد مثبت فراگیر شدن این تفکر آن است که مردم این کشورها هنگامى که ضرورت توجه به توسعه را درک کنند، بتدریج‏براى انجام حرکتى عمومى به سوى سازندگى، بسیج مى‏شوند.

    کارکرد منفى اشاعه اندیشه‏هاى توسعه، انحراف افکار عمومى، وابستگى و گسیختگى فرهنگى و اجتماعى ناشى از پذیرش اندیشه‏ها و نظریه‏هاى غیر بومى و استعمارى درباره توسعه مربوط مى‏شود.

    غالب نظریه‏هاى توسعه، در دهه هفتاد میلادى از طرف دانشمندان غربى و یا وابسته به غرب و نظام استکبارى حاکم بر جهان ارائه شده است، در نتیجه بطور آگاهانه و عمد و گاهى غیر عمد، برخى نظریه‏هاى توسعه، عقب ماندگى و وابستگى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى کشورهاى جهان سوم به آمریکا و چند قطب صنعتى دیگر جهان را به دنبال داشته است.

    گاهى نیز آشکارا ارزشهاى معارض با نظام ارزشى جهان سوم را - که پذیرش آنها اساسا جز بى‏هویتى و پوچى این ملتها ره آورد دیگرى در پى ندارد - تبلیغ کرده است.

    الگوى نوسازى، عقیده کسانى که اندیشه دوگانگى جامعه سنتى و جامعه مدرن را مطرح ساخته‏اند، از جمله نمونه‏هاى بارز آن دسته از نظریه‏هایى است که آشکارا، در جهت نفى هویت فرهنگى ملتهاى جهان سوم تلاش مى‏کردند.

    نظریه دوگانگى جامعه سنتى و مدرن که اصطلاحا به دیدگاه نوسازى موسوم است، قائل به دگرگونى کامل جامعه سنتى (ماقبل مدرن) به جامعه‏هایى با انواع تکنولوژى، سازمان اجتماعى و فرهنگ مربوط به آن است.

    جامعه‏اى که داراى ویژگیهایى نظیر اقتصاد پیشرفته و ثروتمند و از هر حیث نظیر کشورهاى غربى است.

    بطور کلى این نظریه‏پردازان، طبق سنتى جامعه‏شناختى، به تقسیم‏بندى دوگانه‏اى از جوامع، یعنى جوامع سنتى در مقابل جوامع مدرن پرداخته‏اند، بطورى که در یک سو با جامعه‏سنتى - نقطه‏اى که توسعه نیافتگى از آن آغاز مى‏شود - و ازسوى دیگر با جامعه‏اى مدرن، نظیر جوامع دموکراتیک غربى روبرو هستیم.

    فرض بر این است که تمام جوامع، در مرحله سنتى شبیه به هم بوده‏اند و بالاخره این جوامع، همان دگرگونیهایى را از سر خواهند گذراند که در غرب، اتفاق افتاده است.

    و به صورت جوامع مدرن درخواهند آمد.

    و این گذر، از طریق اشاعه فرهنگ، تکنولوژى و نظام ارزشهاى سرمایه‏دارى و یا گسترش نظامهاى اجتماعى، اقتصادى و سیاسى از نوع غربى به وجود مى‏آید دانیل لرنر، رستو، مک کله لند، رایزمن و کسانى که نظریه خود را مبتنى بر تناقض میان سنت و صنعت مدرن و ماقبل مدرن ارائه کرده‏اند، در نهایت، غربى شدن را تنها راه توسعه قلمداد کرده‏اند.

    حتى اگر این نظریه‏ها محصول و نتیجه تحقیقات و روشهاى علمى معتبر باشد، باز بیش از آنکه توسعه و پیشرفت ملى کشورهاى جهان سوم را موجب شوند، زنجیره وابستگى جهان سوم به آمریکا را تحکیم و تقویت مى‏نمایند.

    متاسفانه غیر بومى بودن و بیگانگى دانشمندان و عالمان علوم اجتماعى و اقتصادى نظریه پرداز در امر توسعه، باعث گردیده که مفاهیمى غیر بومى و ارزشهاى بیگانه با نظام ارزشى کشورهاى جهان سوم در این جوامع اشاعه، تبلیغ و در نهایت‏به آنها تحمیل گردد.

    از اینرو کشورهاى جهان سوم علاوه بر مشکل توسعه نیافتگى با مساله جدیدترى به نام توسعه اندیشه‏ها و نظریه‏هاى غربى و استعمارى توسعه مواجهند.

    براى مقابله با این مشکل، حداقل دو راه را مى‏توان پیشنهاد و دنبال کرد: الف- اتخاذ رویکردى انتقادى به نظریه‏هاى توسعه.

    ب- ارائه و تبلیغ دیدگاهها و اندیشه‏هاى متفکران مذهبى، ملى، مردمى و بومى.

    این‏راه حل در واقع تمهیدى است که مى‏تواند تا حدى ناسازگاریها و عناصر ناسره اندیشه‏هاى غیربومى و بیگانه را آشکار کند و در صورتى که توطئه‏اى فکرى یا فرهنگى در پى اغواى افکار عمومى باشد آن را خنثى سازد.

    این نظریه‏ها و دیدگاهها در جامعه، خود آگاهى فرهنگى ایجاد کرده و بینش انتقادى آنان را بیشتر مى‏سازد.

    دیدگاههاى حضرت امام خمینى رضوان الله علیه، درباره فرهنگ و توسعه فرهنگى با توجه به ضرورتى که شرح آن گذشت ، یکى از نیازهاى اساسى جامعه امروز ماست.

    اما متاسفانه در سالهاى اخیر، اکثرا مطبوعات کشور با ترجمه و اقتباس از کتابها و مجلات غربى، بیش از گذشته به تبلیغ و اشاعه نظریه‏هاى غربى توسعه مى‏پردازند و از دیدگاههاى مذهبى، ملى و شخصیتهاى بزرگى چون امام خمینى (ره) غافل مانده‏اند.

    حضرت امام خمینى (ره) با هوش و درایت کم نظیر و الهى، بینش عمیق و شناخت دقیق از مسائل انسانى، اجتماعى و سیاسى، تجربه سالهاى پر فراز و نشیب از تاریخ و وقایعى که در این سده در جهان و کشورهاى اسلامى رخ داد و با الهام از تعالیم عالیه اسلام و آیات قرآن، به عنوان مرجع جهان اسلام و رهبرى بزرگ، با بیانى بلیغ و شیوه‏اى حکیمانه، دردها، مسائل و مصائب کشورهاى اسلامى را بیان مى‏کرد و راههاى نجات و حل مشکلات را توصیه مى‏نمود.

    ایشان غالبا در رهنمودهاى خود از ذکر مقدمات و عبارت پردازیهاى معمول پرهیز نموده و به روح و محتواى مطلب اشاره مى‏فرمودند و با ذکر شواهد ، مثالها، اهداف، نتایج و سیاستهاى کلى، هدایت و ارائه طریق مى‏کردند.

    بنابراین بر اهل قلم و اهل علم است که این سیاستهاى کلى، اهداف عالى و ظرایف عمیق را بررسى نموده و باز نمایند.

    حضرت امام خمینى (ره) در مناسبتهاى گوناگون، ایده‏ها، خط مشى‏هاى کلى، اصول و سیاستهاى کلان و استراتژى دراز مدت کشور و امت اسلامى، بلکه مستضعفان جهان را مطرح مى‏فرمود و راه مجد و عزت و عظمت را به انسانهاى دربند مى‏آموخت.

    در این نوشتار تلاش خواهد شد، تا آنجا که مقدور است‏برخى از دیدگاههاى آن بزرگ مرد تاریخ توضیح داده شود.

    توسعه از دیدگاه امام خمینى (ره) مفهوم توسعه از دیدگاه امام خمینى از پنج ویژگى زیر برخوردار است: - جامعیت مفهوم توسعه به نحوى که کلیه ابعاد وجودى انسان را فرا مى‏گیرد.

    - اساس توسعه، مبتنى بر فرهنگ است.

    - استقلال فرهنگى، عامل اصلى توسعه و وابستگى فرهنگى، عامل اصلى توسعه نیافتگى است.

    - فرهنگ اسلامى، اساس و هدف توسعه فرهنگى است.

    - تربیت و تعالى انسان، شرط توسعه و غایت آن است.

    1- جامعیت مفهوم توسعه تعریف و مفهوم توسعه از جنگ جهانى دوم به بعد - که آغاز تولد آن بود - تا امروز که چندین دهه از آن مى‏گذرد، کاملا تغییر کرده است.

    برداشتها و مفاهیم اولیه از توسعه، مبتنى بر کمیات اقتصادى بود و شاخصهاى اقتصادى، معرف سطح توسعه یافتگى یا عقب ماندگى شناخته مى‏شد.

    اما از دهه هفتاد میلادى به بعد شاخصهاى اجتماعى نیز به شاخصهاى توسعه افزوده گردید.

    رشد جمعیت، رشد شهرنشینى، دموکراسى، عدالت اجتماعى یا توزیع عادلانه ثروت، دسترسى به وسائل ارتباط جمعى، ثبات سیاسى و بودجه آموزش و تحقیقات، عواملى بودند که بتدریج‏به عنوان شاخصهاى توسعه پذیرفته شدند.

    بروز حوادث مختلف، در دهه هشتاد میلادى، نظرها را بیش از گذشته متوجه عوامل فرهنگى ساخت و نواقص نظریه‏هاى اقتصادى توسعه را آشکارتر نمود.

    بروز بحرانهاى اجتماعى، انفجار جمعیت، تضادهاى قومى، پیروزى انقلاب اسلامى ایران، نضج فعالیتهاى مذهبى و گرایشهاى دینى در غرب و فروپاشى شوروى سابق در نتیجه اختلافات فرهنگى و قومى اقوام ساکن این کشور، عواملى بودند که متفکران مسائل توسعه را بیشتر متوجه اهمیت و نقش فرهنگ، در فرآیند توسعه و تغییرات اجتماعى ساخت.

    در وضعیت کنونى، همه صاحبنظران پذیرفته‏اند که براى هر نوع توسعه‏اى باید به عالم فرهنگ توجه ویژه داشت; چرا که داشتن بینش یکسویه اقتصادى، در بررسى اجتماعى، خطایى فاحش است.

    اما بر ماهیت این توجه نیز همچنان بینشى مادى حاکم است، زیرا تمامى ابعاد وجودى انسان و نیازهاى معنوى او را دربرنمى‏گیرد.

    حضرت امام خمینى (ره) به عنوان رهبرى دینى، عارفى فیلسوف، فقیهى مجتهد و مرد سیاست و عمل، در رهنمودهایى که درباره مسائل اقتصادى و برنامه‏ریزیهاى توسعه ارائه کرده است، جامعیت مفهوم توسعه را در نظر داشته‏اند.

    بعد از پذیرش قطعنامه 598 و پدید آمدن شرایط جدید و ضرورت تجدید قواى کشور و ملت و اتخاذ تصمیمى قاطع و سرنوشت‏ساز براى بازسازى و شروع فعالیتهاى اقتصادى، حضرت امام خمینى (ره) طى پیامى که در یازدهم مهرماه 1367 صادر کردند، محورهاى عمده و حیاتى، در دهه بازسازى کشور را اعلام فرمودند.

    برهمین اساس، دهه دوم انقلاب، دهه بازسازى و سازندگى نام گرفت.

    بینش جامع حضرت امام (ره) درباره توسعه وبرنامه‏هاى اقتصادى، در این پیام کاملا مستتر است.

    در این پیام، محورهاى زیر به عنوان کلى‏ترین پایه‏هاى برنامه‏ریزى آینده کشور ، مورد تاکید قرار گرفته است.

    - کلیدى بودن سیاست نه شرقى ، نه غربى به عنوان رمز عزت و اعتبار کشور .

    - تاکید بر حفظ ارزشها و شئون اخلاقى در جامعه.

    - تاکید بر اینکه بازسازى منجر به وابستگى نشود.

    - اصالت والویت داشتن خودکفایى کشاورزى، در مقابل بازسازى مراکز صنعتى.

    - توجه به رفاه مردم با رعایت‏شعایر و ارزشهاى اسلامى و انقلابى.

    - بها دادن به حضور اقشار مختلف مردم در صحنه‏هاى بازسازى کشاورزى، صنعت و تجارت.

    - تاکید بر پیچیده بودن شرایط سیاسى و اقتصادى نظام و لزوم رعایت این شرایط در برنامه‏ریزى و موضع‏گیرى.

    - توسعه مراکز علمى و تحقیقاتى و تشویق نیروهاى خلاق و سازند.

    - همکارى همه جانبه کارشناسان و صاحبنظران با مسوولین اجرایى در بازسازى کشور.

    - قدرشناسى از ایثارگران.

    - توجه ویژه به تقویت‏بنیه دفاعى و نظامى کشور.

    - این منشور بازسازى که توسط حضرت امام خمینى (ره) صادر گردید، نشان مى‏دهد که ایشان در شکل فعالیتها و برنامه ریزیهاى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى، حفظ ارزشها، اعتقادات فرهنگى - اسلامى را در راس امور و رسیدن به پیشرفت مادى و تامین رفاه و امکانات زندگى، براى آحاد مردم را به عنوان یک ضرورت ، توامان عنوان داشته‏اند.

    این بینش از سوى فردى که سیاست گزار و تعیین کننده اهداف علمى، در برنامه‏ریزیهاى کشور است مفهوم جدیدى از توسعه را ارائه مى‏کند.

    2- اساس توسعه مبتنى بر فرهنگ است یکى از نکاتى که جامعه‏شناسى مارکسیستى و آراء فلسفى ماتریالیستها به بشریت القا کرده و مدتها نصب العین متفکران اجتماعى بوده است; تفکیک و طبقه‏بندى دوگانه حیات انسانى، به زیرساخت‏یا زیربنا و روساخت‏یا روبنا است.

    در این طبقه‏بندى، زیر ساخت اجتماعى، عبارت از شیوه‏هاى تولید، روابط تولیدى، ابزار تولید، مالکیت و نیروهاى تولیدى و در واقع، اقتصاد است، و رو ساخت‏یا روبنا عبارت از فلسفه، حقوق ، مذهب، هنرها، و بطور کلى‏تر فرهنگ است.

    در این طبقه‏بندى چنین فرض شده است که فرهنگ یک جامعه، محصول زندگى اقتصادى است.

    دین، فلسفه و هنر، تابعى از صنعت، کشاورزى، تجارت و محصول ساده‏اى ناشى از فرایند تولید کالا وخدمات در جامعه است.

    این نظریه راهنماى بسیارى از تئوریهاى توسعه بوده و بسیارى از تغییرات اجتماعى با توجه به این پیش فرض تبیین شده است.

    حضرت امام خمینى (ره) با استناد به تعالیم عالیه اسلام و براساس اندیشه دینى، اساس جامعه را در فرهنگ آن مى‏داند و ضمن پذیرش نیازهاى مادى و اقتصادى به عنوان یکى از ابعاد وجودى انسان، نقش فرهنگ را تعیین کننده وامور دیگر را تابعى از آن مى‏شناسد.

    براى تبیین دیدگاههاى امام خمینى (ره) درباره محور بودن فرهنگ، هیچ بیانى رساتر از کلمات خود ایشان نیست: "بى‏شک بالاترین و والاترین عنصرى که در موجودیت هرجامعه دخالت اساسى دارد، فرهنگ آن جامعه است.

    اساسا فرهنگ هر جامعه، هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل مى‏دهد و با انحراف فرهنگ، هرچند جامعه از بعدهاى اقتصادى، سیاسى، صنعتى و نظامى قدرتمند و قوى باشد ولى پوچ و پوک و میان تهى است.

    اگر فرهنگ جامعه‏اى وابسته و مرتزق از فرهنگ غرب باشد، ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرایش پیدا مى‏کند، و بالاخره در آن مستهلک مى‏شود و موجودیت‏خود را در تمام ابعاد از دست مى‏دهد" (صحیفه نور، ج‏15، ص‏16) ایشان در جایى دیگر اساس سعادت را در فرهنگ جامعه مى‏دانند و مى‏فرمایند: "فرهنگ مبدا همه خوشبختیها و بدبختیهاى ملت است، اگر فرهنگ ناصالح شد این جوانهایى که تربیت مى‏شوند به این تربیتهاى ناصالح، اینها در آتیه فساد ایجاد مى‏کنند.

    .

    ".

    (صحیفه نور، ج‏1، ص‏273) .

    درباره فرهنگ هرچه گفته شود کم است ومى‏دانید و مى‏دانیم اگر انحرافى در فرهنگ یک کشور پیدا شود.

    دیرى نخواهد گذشت که انحراف فرهنگى بر همه غلبه مى‏کند و همه را خواهى نخواهى به انحراف مى‏کشاند.

    (صحیفه نور، ج‏17، ص‏3، 2) .

    مقام معظم رهبرى درباره فرهنگ کهن و پر افتخار تمدن و فرهنگ جامعه اسلامى مى‏فرمایند: "خیلى جاى تاسف است که یک ملتى مثل ملت ما، با آن سوابق کهن و پر افتخار تمدن و فرهنگ و معرفت که یک بخش از این سابقه یعنى 1300 سال بعد از اسلام که واقعا سرشار از برجستگیها و درخشندگیهاست‏حالا قبل از 1300 سال را اطلاع زیادى نداریم.

    اما اجمالا مى‏شود فهمید که یک ملت‏بزرگ با آن خصوصیات، قاعدتا فرهنگ بالغى داشته است.

    اگر چه از جزئیاتش، مگر بعضى از آثار، خبر نداریم لکن آنچه را در دوران ما اتفاق افتاده، مى‏دانیم، ملت ایران به برکت اسلام واقعا خیلى نبوغ و برجستگى نشان دادند و منت زیادى از خودشان بر سر نه فقط اسلام، بلکه بر سر همه دنیا باقى گذاشتند که اینها در سطر سطر تاریخ دنیا مسطور و مضبوط است.

    اگر خود ما که از این مساله غافلیم به تاریخ آنها مراجعه کنیم، خواهیم دید.

    " (فرهنگ و تهاجم فرهنگى برگرفته از سخنان مقام معظم رهبرى انتشارات سازمان مدارک فرهنگ انقلاب اسلامى، ص‏23) .

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    www.pajouhesh.persianblog .com

چیست هنر؟[1] (هنر چیست؟)[2] در سال 1997 نیویورک تایمز[3] نظرسنجی‌ای را با موضوع طبیعت هنر منتشر کرد که از مجموع مصاحبات انجام شده با هفده متخصص سرشناس گردآوری شده بود: [این متخصصان عبارتند بودن از:] مورخان هنر، متصدیان موزه، منتقدان، یک فیلسوف، هنرمندان، یک خبرنگار، و یک عضو کنگره آمریکا در ارتباط با [سازمان] موقوفات ملی برای هنرها.[4] از آن‌ها پرسش‌هایی به عمل آمد که عنوان ...

پیشگفتار: هنر ایران به لحاظ قدمت و زیبایی همیشه مورد توجه محققان بوده است. هنر ایرانی هنری اصیل و سنتی است که از دیرباز مورد توجه منتقدان و پژوهشگران قرار گرفته است و در این راستا آثار هنری به جای مانده از جمله نقاشیهای دیواری و سفالها و کاشیها و نقاشیهای مینیاتور که عموماَ برای زینت بخشیدن به نسخ خطی کاربرد داشته است مهمترین نقش را بازی کرده اند و به راحتی اندیشه ها و تفکرات ...

عاشق ورنه و نظر بازم و می گویم فاش تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام عوام عیب ام کنند که عاشقی همه عم کدام عیب که سعدی همین هنر دارد با گذر از مکتب ها و سبک های فکری فرهنگی و با همه تعاریفی که متفکران و فیلسوفان از هنر و عوالم هنری کرده اند: هنر، شاید به دلیل بازگشت اش به حس انسانی و شاید به خاطر تکیه اش بر شهود و مکاشفه کارآیی بسیار در انتقال تجربه های درونی و باطنی زندگی آدمی ...

هنرمند کیست؟ بحثی در خلاقیت به نظر می‌رسد کوشش برای پیدا کردن جامعی مشترک برای انواع بسیار گوناگون هنرمند، همان اندازه بی‌نتیجه است که کوشش برای پیدا کردن جامع مشترک برای فعالیت‌ه ای متنوعو عقل و نبوغهای متنوع و لذیذ و آلام بسیار گوناگون لذا ما در این مبحث هرگز درصدد آن نیستیم که یک تعریف جامع و مانع کامل ( حد تام) برای هنرمند مطرح نماییم. آنچه که ما در این مبحث درباره « هنرمند ...

زندگي نامه هنرمندان مکتب اصفهان (969 تا 1110 ه. ش) حبيب الله مشهدي (978 ه. ش) لطف الله (967 ه. ش ) رضا عباسي (آقارضا ) عليرضا عباسي آقا رضا جهانگيري محمد شفيع عباسي افضل الحسيني ( يا افضل حسيني) معين مصور محمد علي (1044 0 1020 ه. ق ) محم

اول دفتر بنام ایزد دانا عاشق ورنه و نظر بازم و می گویم فاش تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام عوام عیب ام کنند که عاشقی همه عم کدام عیب که سعدی همین هنر دارد با گذر از مکتب ها و سبک های فکری فرهنگی و با همه تعاریفی که متفکران و فیلسوفان از هنر و عوالم هنری کرده اند: هنر، شاید به دلیل بازگشت اش به حس انسانی و شاید به خاطر تکیه اش بر شهود و مکاشفه کارآیی بسیار در انتقال تجربه های ...

قالیبافی هنر دست زنان ترکمن قالی یا فرش ترکمن از دیرباز در میان مردم ایران زمین و جهان زبانزد بوده است. خیلی پیشترها یعنی در حدود سال 580 هجری شمسی مارکوپولو، جهانگرد معروف ایتالیایی، قالی ترکمن را تحسین کرده ودر مورد آن می نویسد: «زیباترین فرش های دنیا، پارچه هایی از ابریشم قرمز و رنگ های بسیار زیبا و دلپسند را زنان ترکمن می بافند.». فرش ترکمن در همان سالها و پس از آن، بهترین ...

چکیده: بسیاری از شاعران و نویسندگان در اشعار و حکایات خود، از مفاهیم عمیق و اندیشه های بلند عرفان اسلامی و حکمت الهی ایران باستان بهره گرفته اند. هنرمندان مسلمان نیز از این خوان نعمت بی نسیب نبوده، آن ها هم از جلوه هایی رمز گونه از حکمت و عرفان ایرانی – اسلامی را در آثار هنری خویش متجلی نموده اند. در گذشته استادانی که خود اهل سیرو سلوک بودند، به تعلیم و راهنمایی هنرمندان می ...

معنای هنر و تعریف آن با روش‌های گوناگون و از نظر نظام‌های فکری و جهان‌بینی‌های مختلف مورد پژوهش و بررسی واقع شده و مطالب زیادی در این زمینه موجود است. فلاسفه، زیبائی شناسان، مورخین، باستان شناسان، مردم شناسان و بالاخره ناقدین هنر نیز به نوبه خود هر یک از منظر خاص خود موضوع را بررسی کرده و سعی کرده‌اند راه به جائی ببرند. اما تاکنون یک تعریف واحد و مقبول همگان ارائه نشده است. بلکه ...

مقدمه برای فهم تغییرات ما با ید به زیر سطح اشیا و حوادث بنگریم و بکوشیم آنچه را که در ذهن مردم روی می داد و می گذشت پیدا کنیم زیرا عمل و اقدام به آن صورت که ما آن را می بینیم خود نتیجه ای از مجموعه ی افکار و شهوات ، تعصبات و خرافات ، امید ها و ترس هاست و هرگز هیچ اقدام و عملی را نمی توان به تنهایی و بدون توجه به عللی که به آن عمل منتهی شده است فهمید . توفان تغییرات بزرگی که در ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول