آفرینش آثار هنری پرولتری
بارها در این برنامه از ضروت آفرینش آثار هنری صحبت کرده ایم. و بارها نیز این سئوال روبرو شده ایم که هنر پرولتری یعنی چه؟ پاسخ به این سئوال نمی تواند مجرد از تعریف مقوله باشد. آثار هنری چیزی جزء اشکال ایدئولوژیک نیستند. یعنی ظروفی هستند مه در آن دیدگاه و نگرش کلی به جامعه و جهان منعکس میشود. ممکن است موضوع برخی آثار هنری، مسائل تماماً سیاسی یا تاریخی باشد، اما در آن حالت نیز آنچه وزنه اصلی آن آثار را تشکیل میدهد و بصورت جنبه ای پایدار بر ذهن مخاطبانش موثر می افتد، خطوط جهانبینی و دیدگاه کلی نهفته در اثر است. یعنی حتی در آثاری نظیر پوستر سیاسی، سرود یا فیلم تبلیغی، بازهم آنچه نهایتاً تقویت و تحکیم میشود، دیدگاهی است که از قبل در ذهن افراد ریشه و سابقه داشته و با سیاست موجود در این آثار سیاسی همجهت و منطبق است. این فقط مربوط به هنر پرولتری یا آثار هنری انقلابی نیست، بلکه مجموعه آثار هنری را در بر میگیرد. مثلا به فعالیتهای هنری جمهوری اسلامی نگاه کنید. وقتی وابستگان رژیم، فیلمی در مورد جنگ ارتجاعی ایران و عراق میساختند؛ اگر چه خود هدف کوتاه مدت و فوری را دنبال میکردند و آن توجیه جنگ و کمک به تبلیغات عوامفریبانه برای کشاندن مردم بویژه جوانان به حمایت و شرکت در جنگ بود، اما تاثیر آن فیلم تنها به مقطع 8 ساله جنگ مربوط نشده، و مجموعه ای از تفکرات خرافی، ایده های ارتجاعی در مورد رابطه فرد با جامعه، مقولات بی پایه ای نظیر فطرت انسانی و سرنوشت از پیش تعیین شده، نقش برتر مرد، تبعی بودن زنان و غیره را در بر میگرفت. طرح این نکات در آن فیلم، به شکل گیری ذهنیات و قوام یابی یک جهان بینی ارتجاعی کمک میکرد. البته هر چه یک اثر اعم از انقلابی یا ارتجاعی در قالبی قدرتمندتر و با ارزش تر از نظر هنری عرضه شود، میزان نفوذ و تاثیر ایدئولوژیکش بیشتر خواهد بود. مثلا میتوانید بنجل های سینمائی جمهوری اسلامی خصوصاً سینمای جنگی اش را با بعضی آثار قدرتمند غرب در مورد جنگهای ناعادلانه شان در نقاط مختلف جهان مقایسه کنید و فرق معامله را ببینید.
در هر صورت از زاویه مبارزه طبقاتی جاری و مداوم موجود در جامعه و جهان، آن اثری را میتوان مبین هنر پرولتری دانست که بتواند زوایای جهان بینی انقلابی ترین طبقه اجتماعی یعنی پرولتاریای جهانی را منعکس کند. یعنی هنر پرولتری، هنری جانبدار است. هنر تمام خلقی نیست. هنر صرفاً انقلابی هم نیست. بلکه پدیده ها را با روش پرولتاریا یعنی روشی ماتریالیستی دیالکتیکی تجزیه و تحلیل میکند و به پیش مینهد و همزمان، ایده آل و آرمان طبقه پیشرو را به اشکال مختلف یه میان میکشد.
همین جا لازم می بینیم، گفته ای از مائوتسه دون رهبر پرولتاریای جهانی را نقل کنیم تا به برداشت غلطی از کم و کیف و چارچوب هنر پرولتری در نغلطیم. مائو در سخنرانی خود در محفل هنری و ادبی ینان بسال 1943 چنین گفت:“مردم تنها به زندگی قانع نیستند و می خواهند ادبیات و هنر هم داشته باشند. چرا؟ زیرا اگرچه زندگیو ادبیات و هنر هر دو زیبا هستند، آن زندگی که در آثار ادبی و هنری انعکاس می یابد، می تواند و باید عالیتر، پرتوان تر، منسجم تر، نمونه وارتر از زندگی واقعی روزانه باشد، از آن به ایده آل نزدیک تر باشد و بدینجهت کلی تر باشد. ادبیات و هنر انقلابی باید به آفرینش چهره های متنوع از زندگی واقعی بپردازد و به توده ها یاری دهد که تاریخ را به پیش رانند.”
“آثاری که فاقد ارزش هنریهستند، هر قدر هم از لحاظ سیاسی مترقی باشند، بی اثر خواهند ماند. از این جهت ما در عین حال مخالف آن آثار هنری هستیم که بیان کننده نظرات غلط سیاسی هستند و هم مخالف این گرایش که آثاری با سبک شعار و پوستر بوجود آید که نظرات سیاسی آنها درست است، ولی فاقد نیروی بیان هنری هستند.”
وقتی از ضرورت طرح جامعه و مناسبات ایده آل و شدنی آینده صحبت می کنیم، منظورمان تبدیل کلیه آثار هنری پرولتری به یک کلیشه جامد و غالبا حوصله سر بر و کم تاثیر نیست که با یک نتیجه گیری کلی در مورد پیروزی محتوم کمونیست در سطح جهانی به پایان رسد. بسیار اوقات میتوان ضرورت، خطوط کلی و زیبایی جامعه کمونیستی را از طریق برخورد موشکافانه عمیق از جامعه طبقاتی و مناسبات کثیف حاکم بر زندگی انسانهایش نشان داد. می توان با شکافتن این مناسبات ناعادلانه و اتخاذ یک خط تسلسل ماتریالیستی دیالکتیکی در کل اثر که بتواند مخاطب را از ربط وقایع با زیربنای مادی و روبنای ایدئولوژیک حاکم آگاه سازد؛ ضرورت و امکان نابودی این زیربنا و روبنا را هنرمندانه طرح نمود. و بسیاری اوقات می توان و باید موضوعات صریحی چون مبارزات و انقلابات در عصر حاضر را برگزید و از دل این تحولات، راه و مسیر آینده را ترسیم نمود. بهرحال، یک چیز مسلم است، هنری که دیگاهی بدبینانه و مایوس و تیره و تار نسبت به آینده را به پیش نهد، هنر پرولتری نیست. چرا که پرولتاریا صاحب آینده است. در حقیقت این بورژوازی و طبقات ارتجاعی هستند که چیزی جز آینده تیره و تار پیش روی ندارند.
اشاعه ماتریالیسم یکی دیگر از وجوه مشخصه هنر پرولتری است. منظورمان این نیست که هر اثری که مضمونی ضد مذهبی ضد خرافی داشته باشد، نمایشگر دیدگاهی پرولتری است. خیر! اما هنر پرولتری حتما باید ماتریالیستی باشد؛ حتما باید از ماوراءالطبیعه، باورهای مبتنی بر روح مطلق، عشق مطلق، سرشتمطلق انسانی، و امثالهم بدور باشد. البته هنرمندان و ادبیانی هستند که جهتگیری ضد مذهبی دارند و آثار ارزشمندی هم در این زمینه آفریده اند. مثلا سلمان رشدی و کتاب آیات شیطانی اش را در نظر بگیرید. این قبیل آثار اگرچه، به پرولتاریا و ستمدیدگان جهان در طرد افکار و عقاید خرافی یاریمی رساند، اما این به معنای علمی بودن دیالکتیکی بودن و پرولتری بودنشان نیست. از اینجا می خواهیم نتیجه بگیریم که آفریننده هنر پرولتری نمی تواند به ایدئولوژی و علم رهائی پرولتاریا مسلح نباشد، یا لااقل از مجاری گوناگون تحت رهبری کمونیسم انقلابی تاکید می کنیم، تحت رهبری کمونیسم انقلابی قرار نداشته باشد. در تاریخ معاصر، بسیاری از هنرمندان انقلابیرا سراغ داریم که به مفهوم واقعی کلمه حزبی و کمونیست نبوده اند؛ اما طالب و هواخواه رهائی توده های تحت ستم و استثمار بوده و به طرق گوناگون تحت تاثیر و رهبری کمونیستها یا احزاب راستین کمونیست قرار داشته اند. آنها خالق آثاری هستند که بواقع می توان آنها را آثار هنری پرولتری نامید. از آن جمله است برخی آثار نمایشی و ادبی برشت در آلمان، برخی آثار ادبی و پوسترهای مایاکوفسکی در شوروی، شوستاکوویچ و فیلمهای آیزنشتاین، لوسیون در چین، و دیگران. بعلاوه کمونیستهای انقلابی نیز سراغ داریم که با موفقیت به خلق آثار هنری دست یازیده اند. مثلا مائو تسه دون در عرصه شعر معاصر چینی یکی از بهترین ها به حساب می آمد.
معیار مهم دیگر برای محک زدن یک اثر هنری پرولتری، در خدمت انقلاب پرولتری قرار گرفتن این اثر با توجه به مرحله انقلاب و مسائل اساسی پیش پای است. اینکه توده های کارگر و دهقان و دیگر زحمتکشان در دوره حاضر برای پا به صحنه گذاشتن و با چشم باز امر نبرد قهرآمیز را به پیش بردن، به چه آثاری نیاز دارند، یک معیار مهم است. همینطور آثاری که بتواند نیازهای ایدئولوژیک یا بخشی از نیازهای ایدئولوژیک پیشروان و کادرها را تامین نماید. بقول رفیق مائو:
“توده های مردم اکنون در نبردی سخت و خونین با دشمن درگیرند و چون در اثر سلطه متمادی طبقه فئودال و بورژوازی، بیسواد و تحصیل نکرده هستند، نیاز مبرم دارند به اینکه جنبش پردامنه ای برای آشنائی با فرهنگ برپا شود. آنها مصرانه خواستار فرهنگ و آموزش و همچنین آثار ادبی و هنریهستند که نیازهای مبرم آنها را برآورده سازد و برای آنها به آسانی قابل هضم باشد، بطوری که شور و شوق آنها در مبارزه برانگیخته شود، ایمانشان به پیروزی استوار گردد، همبستگی شان تقویت گردد تا یکدل و یک جان علیه دشمن برزمند... برای کادرها یعنی عناصر پیشرو توده ها که بطور کلی از توده ها آموزش بیشتری دیده اند، ادبیات و هنری در سطحی بالاتر کاملا لازم است. نادیده گرفتن این احتیاج اشتباه است.”