دانلود مقاله بازیگری چیست؟

Word 455 KB 10655 80
مشخص نشده مشخص نشده هنر - گرافیک
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • بازیگری چیست ؟

    بارها از خود پرسیده‌ام، چگونه می توان به این سئوال پاسخی داد که هم قابل قبول باشد و هم حق مطلب را ادا کرده باشد.

    قبول، از نقطه نظر عام عرض کردم، چون می پندارم، تمام تئوری‌ها در بازیگری راهگشا و ضروری اند ولی هیچ گاه در توضیح خود حق مطلب را ادا نکرده‌اند .

    حق مطلب یعنی آن اتفاق ظریف و پیچیده ای که در ذهن بازیگر شکل می‌گیرد و به روان و جسم او منتقل می‌شود.

    بین آن اتفاق از لحظه اول برخورد بازیگر با کاراکتر تا لحظه‌ای که وی روی صحنه است یک فضای خالی است و کلمات تئوریسین ها برای پر کردن این فضای خالی مثل وضعیت کهکشانها در فضای لایتناهی است.

    یعنی فضاهای خالی و بی‌توضیح بسیار بیشتر از کلمات و توضیح‌های ارائه شده‌اند.

    البته منظور من بخش تکنیکی قضیه، مثل تسلط بر بدن و بیان و … نیست.

    پر واضح است که برای بازیگری تئاتر باید توانایی‌های ویژه‌ای که جهت این کار لازم و ضروری‌اند کسب شود و تجربیات اساتید فن در این راه لازم الإجرا است ولی این فقط ابتدای ماجراست، نکته اصلی همان اتفاق درونی و تبلور کاراکتری دیگر در بازیگر است که همواره در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.

    به نظر من و خیلی‌های دیگر هر انسانی یک نسخه منحصر به فرد است و دارای دنیای ویژه خود پس در هر کاری من جمله بازیگری، می تواند روش ویژه و منحصر به فرد خود را داشته باشد که البته این امر با شناخت تئوری‌ها و مکاتب و سپس عبور کردن از این شناخت صورت می گیرد و این در عمل به نحوه زندگی کردن بازیگر بستگی دارد که چگونه می‌اندیشد و از چه پنجره‌ای به تماشای باغ نشته است.

    « بازیگر بدون در دست داشتن نظامی از ارزشهای فردی هیچ است، حتی اگر استعدادی شگرفت را دارا باشد[1] » این جمله به نظر من کتابی خواندنی است.

    این نظامی از ارزشهای فردی او را منحصر به فرد و روش او را ویژه می‌کند، حال این تجربه است که روش ویژه‌ای او را پر رنگ تر کرده و او را در این راه پخته می‌کند.

    (بازی می‌کنیم تا باشیم : ) « این واقعیت ساده است که همه ما، از آن کودکی که برای دست یافتن به بستنی، لب و کوچه خود را آویزان کرده است، گرفته تا آن سیاستمداری که به قصد تسخیر ذهن موکلان احتمالیش حنجره خود را پاره می‌کند، برای رسیدن به آنچه مورد نظرمان است به نوعی از بازیگری استفاده می‌کنیم.

    تصور اینکه بدون استفاده از بازیگری بتوانیم به زندگی خود در این جهان ادامه دهیم بسیار دشوار است.

    بازیگری به عنوان یک عنصر اصلی در تسهیل روابط اجتماعی به کار می‌رود و وسیله ایست برای حفظ منابع و به دست آوردن امتیازات در همه موارد زندگی»[2] این گفته‌ی مارلون براندو، حکایت از حضور چیزی به نام بازیگری در همه امور زندگی می‌کند.

    و برای همه‌ی افراد، صادق می باشد .

    علت انتخاب نقش : به گمان این حقیر کسی نقش را انتخاب نمی کند بلکه این نقش است که در مقام فاعل ظاهر می‌شود زیرا از خود روح دارد و زنده است، از اینرو منقوش خود را یافته و با او در می‌آمیزد.

    اگر تئاتر زندگی است شاید بتوان نتیجه گرفت که این فرضیه درست است زیرا در زندگی این نقش‌ها هستند که به سراغ ما میآیند، یعنی شرایط نقش‌های مختلفی را برای انسانها در نظر می‌گیرد، حتی مواردی که سخت بر این باوریم که انتخابگریم، معلوم نیست تحت تأثیر کدام بازی پنداریم .

    اما این نمایشنامه و انجام وظیفه این جانب در شکل گیری این نمایش از این قرار بود که بنده در نمایشی به نام «گاهی اوقات برای زنده ماندن باید مرد » به نویسندگی و کارگردانی جناب آقای نصرالله قادری حضور داشتم و این متن در خلال تمرین‌های آن نمایش نگاشته شد و به گفته خود استاد بر اساس قابلیتهای شاگرد نوشته شد.

    حالا چند درصد از ذهنیات نویسنده بر صحنه متبلور شده، سئوالی است که باید از کارگردان پرسید !!

    در هر حال، حداقل در این مورد به خصوص بدون در نظر گرفتن فرضیه، فاعل بودن نقش شرایط این نقش را برای من در نظر گرفت.

    جذابیتهای موجود در نقش : اولین عامل جذاب برای من راجع به این نمایشنامه، بسیار دوربودن من، به طور کلی از این نوع کار بود، که به نوعی مرا به تکاپو وا می‌داشت تا در عمل آنچه نمی دانم را بیاموزم.

    نثر مسجع و شاعرانه و در عین حال دشوار نمایشنامه در شیوه روایت برای روایت و کاراکتر های متعدد و همین که برای اولین بار چنین شیوه‌ای را تجربه می‌کردم، عواملی بود که سختی توانفرسای روح بخش کار را بیشتر می‌کرد و در واقع مرا به عنوان بازیگر با چالش‌های بیشتری روبه رو می کرد و مرا وا می‌داشت تا در دنیای جدیدی قدم بگذارم و چه جذابیتی بیش از این می‌تواند برای یک بازیگر وجود داشته باشد ؟

    فصل اول 11‌ شناخت نویسنده آقای نصر الله قادری فازغ التحصیل سینما در مقطع کارشناسی و تئاتر در مقطع کارشناسی ارشد ( هر دو با گرایش کارگردانی ) می باشد.

    او عضو هیأت علمی دانشگاه هنر می باشد.

    از آثار وی می توان به این کتابها اشاره کرد .

    زندگی در تئاتر – زن، مذهب، نسل آینده در آثار برگمن – آناتومی ساختار درام، وقت پیچاپیچ محرمانه – کلی برای هیوا – افسانه لیلیث – به من دروغ بگو – زخمه بر زخم – مثل همیشه – هرا – غم عشق – مؤخره به سوی دمشق – زخم کهنه قبیله من – اسفنکس – فریادها و نجواهای دختر ترسا‌حکایت باور نکردنی بردار شدن سنساره – قابیل – افسانه پدر – حدیث آصف زهر خورده از بهر آنکه راست کردار بود – آه مریم مقدس – گاهی اوقات برای زنده ماندن باید مرد و «هنگامه‌ای که آسمان شکافت» و … وی همچنین صدها مقاله، نقد، تحقیق و پژوهش در مجلات و نشریه های سینمایی، ادبی و تئاتر به رشته تحریر درآورده است وی در زمینه کارگردانی فیلم و بازیگری تئاتر نیز تجربیاتی داشته و کارگردان مطرح صاحب سبک تئاتر می باشد.

    از شاخه‌های کارهای ایشان می‌توان به گره زدن مذاهب گوناگون در صحنه به گونه‌ای که انگار همه از حقیقتی واحد سخن می‌گویند، اشاره کرد و اینکه این حقیقت مطلق پس کی سکوت سنگین خود را خواهد شکست ؟

    پیروزان « این چه حکایت است ؟

    پس چرا خدا کاری نمی کند؟

    » او آثارش را با این جمله آغاز می کند : « به نام خداوند قلم، زیبایی، عشق » او به نوعی قلم، زیبایی و عشق را سه رکن اساسی زندگی می داند.

    نگاه او به عشق با فراقی معترض متجلی می‌شود .

    فراقی پر سوز و گداز و جانکاه اما خشمگین و عاصی و این عصیان توسط کاراکتر اصلی که تقریباً همیشه زن است، بروز پیدا می‌کند .

    زن در آثار و تفکر وی مظهر تقدس، زیبایی، عشق و در عین حال اعتراض است.

    اعتراض به ظلمی که مردان یا جامعه در حق او روا داشته‌اند.

    در آرمان شهر او ابر زن در اوج اقتدار، مقدس، زیبا و مهربان است و حیات مردان به او بستگی دارد ولی این ابر زن در زمین مورد ستم واقع گشته و اسیر مردانی گشته که خود پرورده است.

    اگر زن نماد باروری و زایش باشد و زن زمین باشد، باید مردان نماد جامعه بشری باشند که نمی دانند با مادر خود زمین چه کنند ؟

    شاید، کسی چه می‌داند ؟

    او در عین حال با اسطوره و فلسفه سروکار دارد و آنها را همواره از منظر اجتماعی و سیاسی مطرح می کند و معتقد به همگام بودن با نبض جامعه است .

    او در صحنه عناصر متضاد را به شیوه‌ای خاص، به وحدت می رساند، این وحدت گاه در کلام و گاه در حرکت و گاهی همزمان برای این عناصر ایجاد می‌شود و مرکز همه این اتحادها، زن و عامل تفرقه، تعدی به زن عنوان می‌شود .

    در نمایش «هنگامه‌ای که آسمان شکافت» فقط یک راوی حضور دارد که تصادفاً مرد است ولی فقط یک بار روی صحنه به سجده می‌افتد و آن، هنگامی است که مادر وارد می‌شود.

    پیروزان ( در حال سجده ) : سلام ای بانوی بزرگوار، عذر تقصیرم بپذیر، من نمی شناختمت از دیگر شاخصه‌های کارهای او به خصوص در این نمایشنامه « تاختن دوست و دشمن » بر کاراکتر اصلی است و اینکه همه به نوعی در پی نابودی و محو اساطیر در تکاپوی غم انگیز و مصیبت وار دست و پا می‌زنند .

    1-2 بستر‌های نمایشنامه رخدادگاه نمایشنامه کویری لخت و تشنه است که یک راوی به نام پیروزان واقعه عاشورا را از منظری دیگر روایت می کند که چگونه در پی حمله اعراب به ایران، او درگیر و دار جنگ اسیر می‌شودو کینه حسین بن علی (ع) با ازدواج امام حسین (ع) با شهربانو، در دل وی جوانه می زند و رشد می‌کند.

    او سالها با این کینه زنده می‌ماند تا بلکه روزی بتواند انتقام دلش را بستاند و با کشتن امام حسین ( ع ) به معشوق خود یعنی شهربانو برسد - او هنگامی به امام حسین می رسد که او در محشر کربلاست و طی دیدن و روایت ماجرا از منظر خود اساساً دچار شکی عظیم می‌شودو در نهایت دچار استحاله می‌شودو قربانی حسین (ع) می شود.

    پیروزان به گونه ای نماینده روح ملی ایران نیز هست و یکی از وجوه اوست که بازی می‌شود.

    کف صحنه به دو قسمت سبز و قرمز تقسیم شده و خط سفید وسط که خط تردید پیروزان نیز هست، مجموعاً پرچم ایران را تشکیل می دهند که اولیا در قسمت سبز و اشقیا در قسمت قرمز روایت می شوند.

    نمایشنامه به لحاظ تاریخی، داستان شهادت اسطوره‌ای را برای ما می‌گوید که یک ما به ازای ایرانی برای او داریم.

    ما به ازای حسین بن علی (ع) برای ما سیاوش است.

    آنها دو مظلومند که در پی ساختن آرامانشهر قربانی می شوند و هرگز برای جنگ پیش قدم نیستند، آنها دفاع می کنند.

    به لحاظ تاریخی قدمت واقعه‌ای را که ما روایت می‌کنیم به تاریخ اسلام بر می‌گردد و به واقعه‌ی عاشورا اما پیوند زدن این واقعه تاریخی گذشته با وقایع امروز جامعه که یک انسان چگونه در محاصره‌ی دشمنانش تنها می ماند و چگونه به او نگاه می‌شود، نگاه سیاسی، اجتماعی، نویسنده است به مسائل روز با توجه به داستان تاریخی که روایت می‌شود.

    در مبحث شناخت نویسنده عنوان شد که او تمام دغدغه‌ها و علائقش را در باب اسطوره‌ی فلسفه، مذهب و … با بینش اجتماعی، سیاسی روز خود تلفیق می‌کند به گونه ای که به هیچ وجه قابل تفکیک نیستند.

    پیروزان در عین حال که پیروزان است و اسپهبد یزدگرد، در عین حال ایران امروز است و در عین حال روح کلی تاریخی ایران و در ضمن راوی ( بازیگر ) نیز هست.

    یعنی یک ناظر کلی بر ماجرا: این عناصر در ساختار روایی نمایشنامه در هم تنیده و غیر قابل تفکیکند.

    با توجه به اینکه فرهنگ ما یک فرهنگ شیعی، ایرانی است و این هر دو درهم تنیده‌اند و این فرهنگ، از لحاظ اجتماعی با رسمی شدن مذهب شیعه در دوره صفویه متولد شد و تا به امروز رشد کرده و تحولات تدریجی خود را داشته است.

    اینکه چرا ایرانیان در برابر خلفا از افراد خاندان پیغمبرحمایت کردند و خود را شیعه نامیدند و از فرقه‌های معتقد به دستگاه خلافت، خصوصاً سنی ها جدا شدند، علل اجتماعی گوناگونی دارد.

    شاید ایرانیان نزدیکی به آل پیغمبر را از آن جهت حس می‌کردند که سلمان، انیس پیغمبر یک ایرانی بوده است یا که چون پیغمبر بنابر حدیثی از انوشیروان شاه ساسانی به احترام یاد کرده یا آنکه می گویند حضرت علی با فروش برده وار دختران اسیر یزدگرد سوم آخرین شاه ساسانی مخالفت کرد.

    کمااینکه در نمایشنامه نیز هست : خلیفه : این زن و همراهانش را به سایر اسیران به فروش رسانید .

    ایلیا : نه این کار نشاید، چرا که پیامبر اسلام فرمود با بزرگان و عزیزان هر قوم رفتار نیک داشته باشیم.

    یا اینکه شهربانو، همسر امام حسین یک ایرانی و دختر یزدگرد سوم است که این مهمترین عامل پیوند اسلام و ایران در نزد ایرانیان به لحاظ تاریخی، اجتماعی محسوب می‌شود.

    1-3 تحلیل کلی نمایشنامه سبک ویژه‌ی هر هنرمند در مقایسه آثاری که متعلق به مکتب خاصی در هنر است و بوسیله هنرمندان آن مکتب بوجود آمده‌اند شناخته می‌شود.

    مکتبهای هنری اغلب متعلق به دوره های معینی هستند.

    به این معنی که در هر دوره ای مکتب خاصی شکل گرفته رواج یافته و عده ای از هنرمندان آن دوره آثار خود را در قالب آن مکتب خلق کرده‌اند.

    بنابراین برای شناخت سبک ویژه‌ی هر هنرمند، ابتدا باید مکتب هنری غالب زمان او را شناخت و دریافت که آیا وی نیز تحت تأثیر آن مکتب بوده است یا خیر، آنگاه به شناخت آنچه که سبک ویژه‌ای او را شکل داده است، رسید.

    سبک، بیانی فردی در ارتباط با زمان حال است، به عبارت دیگر هنرمند امروز، با انتخاب سبک ویژه‌ی خود تلاش دارد تا با مخاطب زمان خویش ارتباط برقرار کند .

    ساختمان هر نمایشنامه بر مبنای شش عنصر اصلی بنا شده اند : 1- شرایط محیطی خاص 2- گفتگوها 3- کشمکش و رویداد دراماتیک 4ـ اشخاص بازی 5ـ فکر اصلی 6ـ ضرباهنگ یا ریتم هر نمایشنامه مانند یک ساختمان، دارای اسکلت فلزی و تعدادی ستونهای اصلی و به اصطلاح یک « زیر ساخت » است که قسمتهای خارجی و به اصطلاح «روبنا » بر آن سوار شده است.

    شرایط محیطی خاص به مثابه اسکلت فلزی و ستونهای اصلی یا زیر ساخت نمایشنامه و گفتگوها به مثابه روبنای آن است .هسته مرکزی نمایشنامه را رویداد دراماتیک و اشخاص بازی تشکیل می دهند و بالاخره اینکه هسته مرکزی در درون این ساختمان که زیر ساخت و روبنای مشخص دارد، شکل گرفته ورشد می کند، در این تعبیر، تفاوت نمایشنامه «هنگامه ای که آسمان شکافت» از منظر مکتب در شیوه نمایش‌های ایرانی تراژیک رقم خورده و بر اساس شکل« روایت برای روایت » نوشته شده است.

    روایت برای روایت یعنی یک روایتی وجود دارد که مردم آنرا می‌شناسند و حالا نویسنده آن روایت شناخته شده را به گونه‌ای دیگر و از منظر خود روایت می کند.

    این نمایشنامه عناصری از معرکه گیری ، تعزیه و نقالی را توأمان دارد اما نقش به گونه‌ای پرداخت شده که کاراکتر، منحنی سینوسی تحول ارسطویی را می‌کند.، یعنی انجام تراژدی یونانی در روایت برای روایت ایرانی .

    اندیشه یا ایده اساسی نویسنده « عدالت » است.

    او در پی پیدایی عدالت در جامعه است که چگونه یک اسطوره خود را قربانی می کند برای اینکه عدالت تحقق پیدا کند .

    اشخاص نمایشنامه که همگی توسط یک راوی روایت می شوند : پیروزان که راوی روایت است و در واقع ماجراها و وقایع توسط او نقل می شود، که خود دارای سه وجه بازی است : 1- بازیگر نقش پیروزان ( تکنیک تعزیه) 2ـ خود پیروزان که کاراکتر اصلی است و دچار تحول می‌شود3ـ روح ملی ایران علاوه بر این سه ساحت، او کاراکترهای دیگری را نیز بازی می‌کند که عبارتند از: 1- شبیر ]( حسین بن علی (ع) [ 2ـ ایلیا ]( علی بن ابی طالب (ع)[ 3- ستاره شناس در بار یزدگرد 4ـ یزدگرد سوم 5ـ شیرین ( همسر یزدگرد) 6ـ‌شمر 7ـ سنان 8ـ تازیان در کوچه های مدینه 9ـ کاروانسالار اسرا 10- شهربانو 11- خلیفه مسلمین 12- صدای جمعیت هنگام انتخاب شبیر توسط شهربانو 13ـ پیغمبر اسلام 14ـ معاویه 15ـ شاعر عرب 16ـ فاطمه زهرا (س) که البته این کاراکتر حضرت زهرا (س) بازی نمی شود، بلکه معرفی شده و حضورش با ارتباط شبیر و پیروزان با او در صحنه حس می‌شودنمایشنامه‌ تقریباً تمام ویژگی‌های تعزیه را دارد مثل داشتن زمینه‌های نمادی و رمزی و … در واقع یکی از کوششهایی که صورت گرفته ماندن تعزیه در جامعه متحول امروز است به گونه ای که بر روح و احساس تماشاگران تأثیر بگذارد و هم وجه تعقل او را برانگیزد.

    در واقع در این نمایش، تعزیه از لحاظ معنایی و صوری تغییر پیدا کرده و با نظام اجتماعی، فرهنگی این جامعه و با ویژگی‌های مردم امروز هماهنگ شده است.

    نمایش از آن جهت نقالی است که نقالی عبارتست از : نقل یک واقعه یا قصه به شعر با حرکات و حالات و بیان مناسب در برابر جمع، موضوع نقالی داستانها و قهرمانان بزرگ شده‌ی فوق طبیعی هستند، قصه واقع بینی صرف را ندارد و با خطابه متفاوت است و به وسیله حکایت جذاب، لطف بیان، تسلط روحی بر جمع و حرکات و حالات القا کننده و نمایشی نقال، به آن حد که بیننده او را هر دم به جای یکی از قهرمانان داستان ببیند و به عبارت دیگر بتواند به تنهایی بازیگر همه اشخاص بازی باشد.

    1-4- فضا و عناصر دراماتیک نمایشنامه : فضای نمایشنامه یک فضای تراژیک است و این فضای خاص، فضای تیره و تار است که از ساختار نمایشنامه تبعیت می کند.

    پس باید نزدیک باشد به شیوه ای که ما می شناسیم یعنی شیوه « اپیک » در حالیکه نمایشنامه اساساً از ساختار اپیک پیروی نمی کند بلکه از سنت قصه گویی هزارتوی هزار و یک شبی ایران استفاده می کند و این پایبند نبودن به قواعد کلاسیک در این کار برای من بسیار جذاب بود و اینکه چگونه یک سبک اجرایی دارای امضا می‌شود.

    « چیزهایی حالا اتفاق می افتد که هرگز در تاریخ سیاره رخ نداده و لازم است ما به شیوه‌هایی تازه درباره آنها صحبت کنیم.

    در عین حال این تفکر که ما فقط اینجاییم اشتباه است.

    ما وارث تمام جهانیم.

    نشنیدن صدای پیشینیانمان نوعی کری است که بی فایده است و من فکر می کنم واقعاً مهم است که ما به طور مداوم زندگی خودمان را با بزرگترین خردی که وارث آن هستیم محک بزنیم.

    خرد کسانی که می کوشند تا به ما چیزی بگویند.

    که قبل از ما اینجا بوده‌اند و قبل از آنکه ما بیاییم آنرا آزموده‌اند.» تمامی تکنیک در کلامی نهفته است که در دیالوگ نمایشنامه است که این دیالوگ بر اساس ریتم، هارمونی و تمپو نوشته شده و معنای تک تک کلمات مورد نظر نویسنده نیست.

    بلکه چگونگی قرار گیری کلمات در کنار هم و انتقال یک حس واحد به بازیگر و انتقال این حس به مخاطب مورد نظر هست و البته قصد برانگیختن تفکر تماشاگر را نیز دارد و این هر دو شانه به شانه یکدیگر حرکت می‌کنند.

    در گفتگوی فیلسوف و بازیگر، فیلسوف می گوید : « منظور از تفکر چیست ؟

    آیا همان چیزی است که در برابر احساس قرار دارد یعنی کوشش متن برای حفظ آرامش و اعتدال ؟

    باید خودمان را از شر این انگاره که برای درک هنر باید آرامش و هوشیاری را ترک کرد و به شیفتگی نزدیک شد.

    رها سازیم.

    می دانیم که این کشمکش میان دو قطب هوشیاری و شیفتگی در هر ادراک هنری وجود دارد.

    هر نوع کوشش برای ارزیابی بدون احساس صحنه ها و آدمها غیر ضروری است.

    تمام نگرانی ها و انتظارها و علاقه هایی که در زندگی واقعی ما وجود دارد باید اینجا نیز مطرح شود.

    تماشاگر باید انسانهایی را ببیند که مانند ماده خام متغیری هنوز شکل نگرفته و مقید نشده می توانند در او ایجاد حیرت کنند.

    تنها در برخورد با چنین آدمهایی است که او تفکر واقعی را تجربه خواهد کرد.

    یعنی تفکری که ناشی از توجه او به خودش است.» 1-5 روابط و چگونگی ارتباط اشخاص نمایشنامه : همه اشخاص نمایشنامه چون توسط یک بازیگر روایت می شوند پس بازیگر ناچار است که جای، جای تغییر جنسیت در بازی داده و جنس بازی خود را بر مبنای کاراکتر عوض کند.

    به این دلیل در نقش تک تک این آدمها فرو می‌رود.

    به جای آنها بازی می‌کند و خیلی سریع از غالب این کاراکتر بیرون آمده و در غالبی دیگر ایفای نقش می‌کند.

    این تکنیک تعزیه است در ایران.

    در تکنیک تعزیه یک بازیگر در نقش شمر بازی می کند و شمر را باور پذیر به ما ارائه می‌دهد در حالیکه قبل از آن اعلام کرده که از شمر نفرت دارد.

    سختی این کار در ارتباط با کاراگترها این است که حالا بازیگر باید چند لحظه شمر باشد و تمام احساسات و خصوصیات شمر را به لحاظ حسی و فیزیکی بروز دهد و چند لحظه بعد در جایگاه شبیر نشسته و ایفای نقش کند.

    جایگاه این کاراکترها و بقیه اشخاص نمایش کاملاً با یکدیگر متفاوت و متضاد است پس باید چندین حس کاملاً متفاوت نشان داده شود یعنی خشونتی که خاص شمر است و در او جریان دارد در لحظه بعد باید به مظلومیت حسین که در واپسین دم قتلگاه است تبدیل شود.

    این سختی بازیگری در این نوع کار است که از پس آن برآمدن کار چندان ساده‌ای نیست.

    در این نمایشنامه اشخاص متفاوتی حضور دارند.

    از کاراکترهای اولیا گرفته تا اشقیا که تمام این کاراکترها که رو به روی یکدیگر قرار می‌گیرند توسط یک راوی که نماینده ایرانیان و در حقیقت روح ملی ایران است روایت می‌شوند.

    راوی از یک سو سرگذشت خود و ماجرای تولد شهر بانو و عشق خود نسبت به وی و اوضاع دربار یزدگرد را شرح می دهد و از سوی دیگر به شرح ماجرای کربلا می‌پردازد و این دو مقوله به موازات یکدیگر در نمایشنامه مدون گشته اند در حالیکه سیر داستانی و تحول شخصیت پیروزان نیز مسیری است که طی می‌شود.

    تمام کاراکترها به جز حضرت زهرا (س) توسط راوی بازی می‌شوند.

    که او که مادر است فقط حضور مقدسش احساس می‌شود و این تقدس و اسطوره لایزال زن از جمله ویژگی‌های نمایشنامه‌های ایشان است که در این نمایشنامه نیز به نوعی متجلی می‌شود.

    این زنی است که مادر و دختر پدر خویش بود.

    پیروزان بر او سجده می‌برد تا الهه گونگی مادر در صحنه نشان داده شود.

    پیروزان فرزند اسپهبد بندار در دربار یزدگرد است.

    با تولد شهربانو، ستاره شناسان، او را عامل شومی و ویرانی ایران می‌دانند.

    پادشاه ابتدا قصد کشتن او را می کند ولی با وساطت شیرین بلند بالا، همسر وی از این کار منصرف شده و او را به « امیدوار کوه » تبعید می کند.

    پیروزان دلباخته او می شود.

    این خبر به شاهنشاه می‌رسد و او را نیزبه «کوه دنیابند» بند تبعید می‌کند تا اینکه اعراب به سرزمین ایران حمله می برند و پیروزان که جنگاوری دلاور است به میدان جنگ می شتابد شهربانو اسیر می‌شود و او نیز.

    شهربانو، شبیر را به همسری بر می‌گزیند و کینه شبیر در دل پیروزان لانه می‌کند و قصد کشتن او را می کند.

    حالا واقعه کربلاست و او می تواند انتقام چندین و چند ساله خود را از شبیر بگیرد ولی شکی عظیم بر او سایه می افکند.

    زیرا مظلومیت و بر حق بودن شبیر.

    او را متأثر کرده و به استحاله می رسد.

    اما روایت خطی نیست، یعنی ما روابط و علل و معلول ها را از ابتدا تا انتها به صورت داستانی دریافت نمی کنیم بلکه به صورت مونتاژ موازی از دربار یزدگرد و صحنه‌هایی از کربلا را شاهدیم و این شیوه نگارش چالشی دیگر را برای بازیگر و تماشاچی تدارک می‌بیند که بیشتر تأثیر آن در روان ناخودآگاه بازیگر وبعد تماشاچی اتفاق می افتد.

    فصل دوم چگونگی نزدیک شدن بازیگر به نقش 2-1 تشریح انتخابی بر اساس تیپ یا شخصیت : تیپ و شخصیت در صورتی قابل تشخیص و شناخت است که این دو از هم جدا شده باشند.

    گرچه این عمل در هنر آسان بوده و به راحتی قابل درک است ولی جدایی آن دو در علم قابل درک تر و قابل دسترس تر است.

    سقوط سنگ، قلم، و بالاخره سیب از بالا به پایین هر کدام حکم شخصیت را دارد و تراکم آنها در ذهن نیوتون تیپی را به نام جاذبه زمین می‌سازد که نه تنها روی تک تک آنها صدق می‌کند بلکه بر روی هر شیء که امکان سقوط داشته باشد صادق است .

    ادیپ بر روی تخت پادشاهی شخصیت را تشکیل می دهد ولی ادیپ روی صحنه خود دارای شخصیتی بوده ولی اهمیت آن به صفر رسیده است، تیپ را می‌سازد.

    بنابراین هر کس می تواند ادیپ روی صحنه باشد ولی هیچ کس جز خود ادیپ شهریار نشسته بر تخت پادشاهی نمی تواند باشد.

    ادیپ روی صحنه باعث ترحم تماشاگر می‌شودو همدردی وی را نسبت به خود بر می‌انگیزد در حالیکه ادیپ نشسته بر تخت پادشاهی فقط به دلیل کشتن پدر و به زنی گرفتن مادر موجب انزجار جهانیان می گردد.

    بنابراین شخصیت نشانه های مادی تیپ را تشکیل می دهد و تیپ سرعت و جهت عاطفه ای است که تماشاگر بوسیله این نشانه‌ها از شخصیت دریافت می کند.

    مثلاً کشتن پدر به دست ادیپ و به زنی گرفتن مادر نشانه های مادی و قابل لمس هستند که تماشاگر به وسیله آنها قادر به تشخیص ادیپ از مثلاً « لائیوس » می‌شود.

    ناچار احساس انزجاری از این تشخیص به وی دست می‌دهد ولی قرارگرفتن این عمل در مجموعه‌ای از مردم تب طاعون، پاهای متورم ادیپ و...

    احساسی به تماشاگر دست می‌دهد که نه تنها باعث انزجارنیست بلکه ترحم وی را نیز بر می‌انگیزد.

    بنابراین انزجارناشی از شخصیت ادیپ ناشی از تیپ ساخته شده‌ی موجود در ادیپ می‌باشد.

    اختلافات کلی شخصیت و تیپ : ما در تعریف به غلط تیپ را نماینده قشر معرفی می‌کنیم، مثلاً می‌گوییم، تیپ معلم، یعنی نماینده قشر معلمان در حالیکه چنین نیست.

    تیپ، شخصیت نوعی است، نماینده یک گروه نیست.

    تیپ نمونه های شخصیت است یعنی شخصیت ها جمع می‌شوند و تشکیل یک تیپ را می‌دهند در اصل به معنای نماینده نیست.

    در تیپ‌ها از اختلاف شخصیت‌ها صرف نظر می‌کنیم و مشابهتشان را در نظر می‌گیریم، به همین دلیل‌، تیپ امری ذهنی است.

    اما شخصیت مفهومی عینی و بیرونی است و قابل رؤیت.

    با توجه به این توضیحات و رسیدن به تحلیل واحد از جانب من و کارگردان به این نتیجه رسیدم که پیروزان نه شخصیت است، نه تیپ بلکه کاراکتری است که فقط یک روایتگر است.

    اما روایتگری نیست که در وقایع دخالت نکند و حس خود را بروز ندهد.

    کاراکتری است که روایت را دقیقاً احساس می‌کند و حس خود را بروز می‌دهد.

    2-2 تشریح کلی و عام نقش : بازی عمدتاً بر اساس تفاوت هایی که بین کاراکترها وجود دارند پایه گذاری می‌شود.

    یک طراح ایتالیایی، یک روستایی چینی با یک دیپلمات آمریکایی هر یک به شیوه‌ای خاص رفتار می‌کنند.

    هر یک از این افراد به گونه‌ای خاص می‌ایستند، راه می‌روند، صحبت می‌کنند و می‌خندند.

    گذشته، تعلیم و تربیت، رفتار فیزیکی، اخلاقی، حالت و سنخیت آنها کاملاً با یکدیگر متفاوت است.

    بازیگر نه تنها باید ویژگی‌های ملی و شغلی آنان را بیافریند بلکه باید تفاوت‌های بین شخصیت‌ها را نیز نشان دهد.

    بازی، رفتاری انسانی است که از راههای جالب و بدیعی گردآوری شده است.

    آماده سازی خود برای ارائه شخصیت مورد نظر طبیعتاً با درک متن نوشته آغاز می‌شود.

    شرایط محیطی‌ای که نمایشنامه نویس به شما می‌دهد شما را از عوامل مهمی آگاه می‌کند مانند الف – موقعیت اجتماعی ب – طبقه ج – فرقه شخص بازی د- گذشته شخص بازی هـ- عوامل شخصیتی در شخص بازی و- طرز برخورد شخص بازی با دیگران گذشته شخص بازی : گذشته در پاسخ به پنج سئوال اصلی خلق می شود: که ؟

    چه کاری؟

    چه زمانی؟

    کجا ؟

    چرا ؟

    گذشته باید بازیگر را به شخصیت مورد نظر هدایت کند.

    قبل از اینکه بتوانیم روی صحنه به شکل متقاعد کننده‌ای زندگی کنیم آن هم در زمان حال، باید به طور کامل گذشته خود را بدانیم.

    باید وضعیت اوایل زندگی، تاریخ خانوادگی، تعلیم و تربیت، تجارب شغلی و روابط فردی شخصیتی را که بازی می‌شودبا همه جزئیاتش در تخیل ساخته شود.

    اولین کاری که بازیگر در هنگام آماده کردن شخص بازی باید انجام دهد، این است که به او چنین تاریخچه و گذشته‌ای ببخشد .

    اما کاراکتر پیروزان : پیروزان به لحاظ وضعیت سنی پیر است به قدمت تاریخ، جوان است به طراوت امروز، پس اساساً در تشریح این نقش.

    سن کاراکتر که جوان یا پیر است، مورد نظر ما نبوده، آنچه منظور بوده این است که پیروزان قدمت ایران را دارد و در عین حال جوانی و طراوت امروز را.

    این کاراکتر نماینده ایرانیانی است که به اسارت در آمده اند.

    او در جامعه ای که اسیر است به تکلیف سیاسی خود عمل می کند.

    او به عنوان عاشقی که کینه حسین (ع) را در دل دارد، سعی دارد که امام حسین را بکشد اما ذره ذره حسین را می شناسد و عاشق او می‌شود.

    او زردشتی است، به این دلیل نیایش‌های او از اوستاست.

    به شدت اخلاق گراست و پایبند به اخلاقیات جامعه خود است و آدمی است که در طبقه مرفه جامعه زندگی کرده، چون از سپه سالاران بوده اما الآن در معیشت و وضعیت اقتصادی بسیار بدی قرار دارد به این دلیل که اسیر است و به وظیفه سیاسی خود عمل می کند.

    2-3 تشریح وضعیت جانبی نقش : به لحاظ جسمانی مورد بررسی قرار گرفت که سن او را در نظر نمی‌گیریم.

    او سپه سالار است.

    پس آدم قدرتمند‌ی است شمشیر‌هایی به دست دارد.

    او جنگاور است اسب سوار قهاری است.

    قوی و خوش بنیه است اما از لحاظ روحی دچار تناقض است.

    تناقضی که به هیچ شکل او را رها نمی کند.

    این تناقض همان شک بزرگ است او عاشق شهربانو است و به قصد کشتن حسین (ع) سالها انتظار کشیده و حالا نمی‌داند باید چکار کند.

    حق با اوست و باید حسین بن علی را به قتل برساند، یا اینکه سالها در اشتباه بوده است.

    این شک در او ایجاد استرسی عظیم می کند دل به او فرمان کشتن می دهد و عقل با دیدن ماجرا او را نهی می‌کند و در نهایت، در همنشینی دیونیزوس و آپولون ، پیروزان به آنجا می رسد که باید خود را فدای حسین (ع) کند و این کار را انجام می دهد.

    استرس در سرتاسر نمایش با اوست و لحظه‌ای از پس آن بر می‌اید که فاطمه زهرا (س) را ملاقات می‌کند و آرامشی که ایشان به او اهدا می‌کند، او را از این تنش روحی نجات می دهد.

    تمام این حالات مربوط به پیروزان است نه کاراکترهایی که روایت و بازی می‌شوند که در مجموع نمایش تشکیل شده است از 19 کاراکتر که پیروزان خود 3 وجه دارد که به تفکیک بازی می شوند و 15 کاراکتر نیز روایت و بازی می‌شوند و کاراکتر حضرت زهرا هم تأثیر و حضورش حس می شود بی که پیروزان در جایگاه او قرار گیرد، آخر او مادر ( زن ) است و می‌دانیم که زن به معنای اسطوره‌ای آن در نزد این نویسنده چه جایگاهی دارد.

    پیروزان سه وجه بازی دارد : پیروزانی که خودش هست ( راوی ) خود پیروزان که کاراکتر اصلی است و دچار تحول می شود.

    پیروزانی که روح ملی ایران در طول تاریخ است.

    این سه ساحت نقش درست مثل سه ساحتی که درون هر آدمی وجود دارد که اسم و جان و جسم است توسط پیروزان ارائه می‌گردد.

    2-4 تشریح وضعیت روحی / روانی نقش و پیچیدگی‌های آن : قبل از اینکه وارد این مبحث شویم، اجازه می خواهم کمی راجع به وضعیت روحی ، روانی و پیچیدگیهای انسان (بازیگر) صحبت کنم.

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    - استانیسلاوسکی – کنستانتین – کار هنرپیشه روی نقش / ترجمه: مهین اسکویی- چاپ اول – سروش – تهران – 1377

    2- آدلر، استلا، تکنیک بازیگری/ ترجمه: احمد دامود – چاپ اول – مرکز – تهران – 1372

    3- اسکویی، مصطفی، تئاتر علمی/ چاپ اول – آناهیتا – تهران 1365

    4- اظهری، علی – روانشناسی صحنه/ چاپ اول تکامل- تهران – 1375

    5- اونر، جمیزروز ، تئاتر تجربی / ترجمه:مصطفی اسلامیه – چاپ دوم – سروش –تهران-1376

    6- برشت - برتولد ،درباره تئاتر /ترجمه :منیژه کامیاب و حسن بایرامی –چاپ دوم بابک –تهران 1352

    7 –بیضایی بهرام ،نمایش در ایران /چاپ سوم –روشنگران و مطالعات زنان –تهران 1380

    8-دامود،احمد-اصول کارگردانی تئاتر –چاپ اول آناهیتا –تهران1365

    9-دلگادو ،ماریاام-هریتاج،پل، کارگردانها از تئاتر می‌گویند /ترجمه :یدالله آقا عباسی –چاپ اول نمایش –تهران 1380

    10- هوپر،جودیث ترسی،دیک ،جهان شگفت انگیز مغز /ترجمه:ابراهیم یزدی –چاپ اول –قلم-تهران-1372

    11-یونگ- کارل گوستاو-انسان و سمبولهایش/ترجمه:محمود سلطانیه-چاپ او ل-جامی-تهران1377          

فصل اول مقدمه تئاتر مدرن ، معنی گسترده ای است که وقوع آن دست کم زمانی نزدیک به یک قرن را در خود نهفته دارد . مدرن بودن در تئاتر صور مختلفی را در بر می گیرد و هر روشنفکری که در امر تئاتر تجربه ای را به انجام رسانده ، وجهه نظر خاصی را ارائه کرده است که در نوع خود تاثیر گذار بوده است ...گاهی در نزد آنان همه چیز در قدرت بازیگران شکل می گرفت ، زمانی سخن و دیالوگ تئاتری سلطه داشت ، ...

هنرپیشه به عنوان یک داستانگو و کسی که دایم رنج می کشد، بین دو مضمون متعالی قرار گرفته است. این دو مضمون را با عنوانهای «هنرپیشه» و «کمدین» تعریف کرده اند. نخستین مقوله درباره هنرپیشه ای است که لذت و رنج را از طریق شخصیت درونی، صدا، حرکت و شیوه های خاص بیانی خودش نشان می دهد؛ همیشه «خودش»است و به خاطر داشتن حساسیتهای خاص دربیان عقاید و احساسات، خوش خلقی و گیرایی منحصر به فرد ...

مقدمه: بازیگری قدمتی به خلقت انسان دارد . از زمان خلق بشریت بازیگری به عنوان حسی غریزی (حس تقلید انسان از پیرامون خود ) همراه با وی بوده است . صورت ابتدایی بازیگری اجرای مراسمات مذهبی و آئین ها و رسومات مقدس بوده که به مرور به صورت یک هنر شناخته می شود و اینک می توان از آن به عنوان یک علم یاد کرد. افرادی چون کنستانتین استانیسلاوسکی ، لی استراسبرگ ، استلاآدلر ، میر هولد ، پیتر ...

ترونی گوتری گفته است اگر میخواهیدیاد بگیرید که چگونه نمایشنامه ای را کارگردانی کنیدپیش از هر کاری باید یک گروه بازیگر را بیابید که با دلگرم مایل به همکاری با شما باشند و در تمام مراحل خلق نمایش به کارشان ادامه دهند. این مراحل باید بارها و بارها با موفقیت و شکست تکرار شودتا کسی که در آینده میخواهد کارگردان موفقی بشود چیزهای فراوان بیاموزد. کتابهای ارزشمند بی شماری وجود دارند که ...

بديهي است ، بازيگري انساني ترين هنرهاست . از آن جهت که همدم روح ، کالبد ، پديده ها و جهان پيرامون آدمي‌است ، به مکاشفه اي مي‌ماند که جز با از ميان بردن موانع بازدارنده و آزار دهنده موجود در کار انسان نمايشگر ، امکان بروز نخواهد يافت . بازيگري فن مق

تئاتر هنری بسیار قدیمی از زمان قرون وسطی وجود داشته است ولی سینما در حقیقت سالها بعد پدید آمد و در ابتدا ی کار به علت هجوم سیل عظیمی از مردم به سوی این هنر که برایشان جذاب بود باعث گشت کار تئاتر کسادگردد و مخالفانی برای سینما قدبرافراشتند و آن را ضدخلاق و ترویج دهنده فساد دانستند و در حقیقت نوعی جنگ میان نهاد قدیمی و جدید پدید آمد و بالاخره سینما پیروز شد با وجود سنگ اندازهای ...

کنستانتین الکسی یف در سال 1863 در مسکو در خانواده ای روشنفکر و از کارخانه داران روسیه متولد شد . فضای خانواده وی همیشه آغشته به عشق به تئاتر بوده است و الکسی یف برای اولین مرتبه در پنجم سپتامبر 1877 در یک نمایش خانوادگی بازی کرد . به تدریج علاقمندان به نمایش گرد او جمع شدند و گروهی را تشکیل دادند که نام آن را «انجمن الکسی یف » گذاشتند . در سال 1885 ، الکسی یف نام مستعار ...

تئاتر شاعرانه و شرق تقریباً اغلب افراد یا جریان هایی که پیامبران و مدافعات شاعرانگی در زندگی و هنر بوده اند نگاهی به شرق داشته اند. فلسفه شوپنهاور و نیچه، هایدگر، و در عصر هنر. سورآلیست ها – آرتو – برشت – گرتوفسکی – پیتز – سمبولیستی – هسه – شرق مانند قطب جلذبی تمام اندیشه های شاعرانه را به خود جلب نموده است. عقل گریزی، عرفان مشحون در هنر و اندیشه در گوناگونی جلوه هنر حیات، ...

تاریخچه، سیر پیدایش، تحول و تطور صحنه پردازی در دوره مختلف تئاتر ارکان تئاتر: بازیگر، تماشاگر، صحنه، نویسنده، کارگردان و طراح صحنه می باشند. و بعد افرادیکه فعالیت آن در پشت پرده جهت کار یک نمایش ضروری است از جمله: طراحان لباس، نور و گریم، مسئولین نور و صدا، گریمورها، مدیران صحنه و سالن، مسئولین کارگاههای دکور و لباس و یکدیگر یک مجموعه تئاتری. در ادوار گذشته، نویسنده، بازیگر نیز ...

بسمه تعالی نمایش ( تئاتر ) زبان تئاتر : نخستین خاستگاههای تئاتر در تاریخ مفقود شده است . ما نخستین بار با شکلی نسبتا تکامل یافته از آن در حدود 540 سال پیش از میلاد در یونان باستان روبرو می شویم . یک نظریه بر آن است که خاستگاه تئاتر نوعی شعائر است . احتمالا مراسم مربوط به مراسم دیونوس ( خدای بار آمدی و شراب ) نخست شامل بازی سازی دوبار ه روی دادهای گوناگون سرگذشت او بوده است . ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول