دانلود مقاله خودشناسی

Word 58 KB 10673 52
مشخص نشده مشخص نشده روانپزشکی - روانشناسی - علوم تربیتی
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • واژه شناسی درباره واژه نفس آمده است.

    نفس (بر وزن فلس) در اصل به معنی ذات است.

    طبرسی ذیل “و ما یخدعون الا انفسهم” بقره : 9 فرموده : نفس سه معنی دارد یکی بمعنی روح ، دیگری به معنی تاکید مثل “جائنی زید نفسه” سوم بمعنی ذات و اصل همان است.

    نفس در قرآن مجید نیز به چند معنی به کار رفته است .

    روح مثل “الله یتوفی النفس الا نفس حین موتها” خدا ارواج را در حین موت از ابدان می‌گیرد و روحی را که بدنش نمرده در وقت خواب قبض می‌کند ، آنگاه روحی را که در خواب گرفته نگاه می‌دارد.

    اگر مرگ را بر صاحب آن نوشته باشند و دیگری را تا وقتی معین به بدن می‌فرستد.

    ذات و شخص .

    مثل “واتقو یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئا” بقره : 48 بترسید از روزیکه کسی از کسی کفایت نمیکند.

    در آیاتی نظیر “و ما ابری نفسی ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی” یوسف : 53 .

    “و نفس و ما سواها .

    فالهمها فجورها و تقویها” شمس: 7و8 .

    میشود منظور تمایلات نفسانی و خواهشهای وجود انسان و غرائز او باشد که با اختیاری که داده شده میتواند آنها را در مسیر حق یا باطل قرار دهد.

    قلوب و باطن .

    در آیاتی نظیر “واذکر ربک فی نفسک تضرعا وخیفه” اعراف : 205.

    و تخفی فی نفسک مالله مبدیه احزاب : 37 .

    مراد از نفس و نفوس در این آیات باید قلوب و باطن انسانها باشد.

    نفس به معنی بشر اولی در آیاتی مانند “یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا کثیرا و نساء” سوره نساء : آیه 98 : انعام – 189 : اعراف واژه الله الله : ] ال لا[ (اخ) خدای سزای پرستش (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه تهذیب عادل) .

    علم است برای ذات واجب الوجود.

    (متن الفه) نام خداوندی تبارک و تعالی ، اصل این کلمه الاه (= اله) بود.

    علم است که به معبود حق دلالت دارد.

    چنانچه جامع معانی همه اسماء الحسنی می‌باشد ، نامی ازنام‌های خدا .

    لفظ جلاله.

    1 باید دانست که در این کلمه صفت بخصوص از صفات حق تعالی منظور نیست و آن فقط علم ذات باری تعالی است ، ولی التزاما بجمیع صفات خدا دلالت می‌کند و شاید از این جهت گفته‌اند : الله نام ذات واجب الوجودی که جامع تمام صفات کمال است و این لفظ مبارک مجموعا دو هزار و هفتصد و دو بار در قرآن مجید آمده است و پنج بار “اللهم ” و بقیه “الله” (المعجم المفرس) وجود حق تعالی و توحید قرآن تعریف نکرده است و نشان نداده است.

    2 واژه عدّو عدو : دشمن که در قلب به انسان عداوت دارد و در ظاهر مطابق آن رفتار می‌کند “ان الکافرین کانوا لکم عدوا مبینا” نساء : 101 .

    ان الشیطان للانسان عدو مبین) یوسف : 5 به قول راغب دشمن 2 جور است یکی آنکه بشخص عداوت دارد و بقصد دشمنی است مثل : “فان کان من قوم عدو لکم” نساء : 92 دیگری آن که به قصد عداوت نیست بلکه وی حالتی دارد که شخص از آن متاذی می‌شود چنانکه از کار دشمن ، مثل “فانهم عدو لی الا رب العالمین” بعضی موارد از عداوت دشمنی ظاهر و از بعضا عداوت و کینه قلبی است گرچه عداوت بمعنی تجاوز قلبی است در اقرب موارد گفته : عداوت به معنی خصومت و دوری است بقولی آن اخص از بغضاء است که هر عدو مبغض است و گاهی آنکه دشمن نیست مبغض است.3 در آیه “و لا تعاونوا علی الاثم والعدوان” مائده 20 : عدوان چنانچه از راغب نقل شده است و در المنار ذیل آیه فوق گفته عدم رعایت عدالت در رفتار و معامله با دیگران لذا بهتر است آن را ظلم معنی کرد یعنی در گناه ظلم همدیگر را یاری نکنید.

    خودشناسی و اصطلاحات آن اصطلاحاتی که برای شناخت خود باید مورد توجه قرار گیرد عبارتند از: 1-حیات : عالی ترین محصولی که کارگاه طبیعت تولید می‌کند ، این پدیده با قطع نظر از ماهیت شگفت انگیزی که دارد ، دارای مختصات عمومی و روشنی است که آن را از سایر اجزاء عالم طبیعت مشخص می‌نماید.

    مانند احساس ، لذت و الم ، آماده نمودن محیط برای زیست تولید نسل ، مقاومت در مقابل عوامل مزاحم و ..

    همه جانداران در این پدیده مشترک می‌باشند.

    2-جان : مانند خمیر مایه حیات برای جانداران است ، یا حیات در چهره احساس ملایم و ناملایم جان نامیده می‌شود.

    3-خود : عامل مدیریت حیات است که تنظیم روابط حیات را با محیط طبیعی و با سایر موجودات پیرامون خود بعهده می‌گیرد.

    4-من : از آنهنگام که خود مورد آگاهی قرار می‌گیرد و می‌تواند از “جز خود” تفکیک شود.

    من و خود باعتبار ابعاد و کیفیات مختلف ، با توصیفات گوناگونی متنوع میگردد ، مانند من اجتماعی ، من برتر ، من طبیعی ، من ایده آل، من مجازی و من حقیقی … 5-روان : اصطلاحی است برای آن حقیقت واحد درونی که دارای فعالیت‌ها و خواص و نمودهای مخصوص می‌باشد که در علوم گوناگون روانی مورد بحث و تحقیق قرار می‌گیرند.

    بنظر می‌رسد که تفاوت چهره من و روان در وضع پویایی روان است که عبارت است از تحرک دائمی و دگرگونی مستمر که در من حکمفرما است.

    اگر اولین استعمال کنندگان این اصطلاح باین معنای پویایی من توجه داشته و آن را روان اصطلاح کرده‌اند ، توجهی فوق العاده با ارزش داشته‌اند.

    جلال الدین مولوی در توضیح اندیشه و امعان که بمعنای دقت در تفکر است ، چنین می‌گوید: چیست امعان ؟

    چشمه را کردن روان چون ز تن وارست گویندش روان 6-روح : جنبه عالی روان که وابستگی آن را به جهان مافوق طبیعت محسوس نشان می‌دهد ، روح نامیده می‌شود.

    البته دو اصطلاح روح و روان گاهی بطور مترادف بجای یکدیگر هم بکار برده می‌شوند.

    7-ذات : اصطلاحی است دارای معنای عمومی که در مقابل جهان عینی بکار می‌رود و اغلب مترادف با ماهیت است.

    تفسیر از خود بیگانگی و انواع آن از خود بیگانگی عبارت از فقدان خود یا بعضی از عناصر خود ، در مجرای تاثر از عوامل رباینده‌ای که دست به کار می‌شوند و انسان را از خود بیگانه و محروم می‌سازند.

    با نظر به قرار گرفتن خود در مجرای دگرگونی‌ها و مورد آگاهی یا مجهول بودن آن ، هشت معانی مختلفی را برای “از خود بیگانگی” مطرح می‌گردد.

    الف) جهل و ناآشنایی با خود متاسفانه “از خود بیگانگی” به این معنا با نظر به عوامل فردی و تربیت‌ها و انگیزه‌های اجتماعی و محیطی با انواع گوناگونش اکثریت چشمگیر انسانها و در برگرفته است.

    هیچ ایده ئولوژی و مکتبی مادامی که نتواند آیینه صیقلی شده‌ای برای شناساندن خود انسانها به دست بگیرد و سپس بایستی‌ ها و شایستی‌ها خود را عرضه نماید ، کار قابل توجهی انجام نخواهد داد.

    با این حال چگونه می‌توان “از خود بیگانگی” ناشی از خود ناآشنایی را از قلمرو انسانی ریشه کن کرد ؟

    حیات آدمی این مختص شگفت انگیز را دارد که همواره بمقدار حد اکثر توانایی در معرفت که فلسفه بنیادین هستی او را روشن بسازد باضافه تعهد در آن مقدار از معرفت “آشنایی با خود” پیدا کرده و از درد “از خود بیگانگی” نجات پیدا می‌کند.

    بارقه‌هایی از حیات همواره افق حیات را بآن اندازه که میدان تکاپو برای کمال را باز کند ، روشن می‌سازد.

    ب) خودباختگی (خود را در دیگران دیدن) این نوع “از خود بیگانگی” از دو پدیده اساسی ناشی می‌گردد : برون گرایی مفرطی است که جز خود را با امتیازات حیاتی رنگ آمیزی می‌نماید و در جاذبه آن امتیازات بهر سو کشیده می‌شود.

    این کشش موجب طرد شدن خود می‌گردد.

    تنها راه چاره این نوع “از خود بیگانگی” اثبات این حقیقت است که هیچ امتیازی در جز خود که برای خود نسبی و موقت است (و بدون رنگ آمیزی با امتیاز مطلق که از مختصات خود میباشد ، امکان پذیر نیست) نبایستی عامل ربوده شدن خود بوده باشد.

    این موفقیت بسیار بزرگ و سازنده ، در نتیجه ارزیابی واقعی امتیازاتی خواهد بود که نشان مطلق بودن آنها را در برابر خودهای انسانی از پیشانی آن امتیازات محو بسازد.

    بدست آوردن این موفقیت بزرگ در همه جوامعی که انسان و عظمت‌های او در آن شناخته شده است امکان پذیر و قابل بهره برداری می‌باشد.

    ضعف و ناتوانی خود است که استقلال موجودیت خود را نمی‌تواند حفظ نماید.

    این ضعف و ناتوانی ممکن است ناشی از حقارتی باشد که خود را فرا گرفته و آن را از شایستگی استقلال و مدیریت ساقط نموده است.

    این دو پدیده موجب می‌شود که آدمی خود خویشتن را در بیرون از خویشتن احساس کند.

    این احساس حقارت یا خودکم بینی اگر همراه با احساس احتیاج به داشتن خود بوده باشد ، سبب می‌گردد خویشتن را در دیگران می‌بیند و خود کم بینی را با امتیازات خود دیگران جبران می‌نماید.

    و اگر خودکم بینی همراه با احتیاج به داشتن خود نباشد ، به بیماری تخریب خود خویشتن و خود دیگران مبتلا می‌گردد.

    زانکه هر بدبخت خرمت سوخته می نخواهد شمع کس افروخته پدیده خود کم بینی از دو عامل مهم ناشی می‌گردد : عامل یکم – شکست‌ های پی در پی در مسیر زندگی است که موجب از دست رفتن اعتبارو ارزش خود می‌گردد.

    چاره این خود کم بینی ، افزودن به اندیشه‌های منطقی و هشیاری در هفد گیری های زندگی است که شکست‌ها را تا حد قابل تحمل تقلیلی می‌دهد.

    وو اگر این بینایی را داشته باشیم که در امتداد زندگی هیچ شکست مطلقی وجود ندارد که شکست خود را بطور مطلق در دنبال خود بیاورد ، همان شکست‌ها موجب تکاپو برای جبران و تقویت خود از سایر موفقیت‌ها می‌گردد.

    عامل یکم – شکست‌های پی در پی در مسیر زندگی است که موجب از دست رفتن اعتبارو ارزش خود می‌گردد.

    عامل دوم – سرکوب کردن نیروها و فعالیت‌های مثبت روان آدمی است ، مانند اندیشه و تعقل و و جدان و امید و اراده و غیر ذلک.

    بدانجهت که این نیروها و فعالیت‌های مثبت ، هم جنبه ریشه‌های بنیادین خود را دارد و هم عالی ترین نتیجه خود محسوب می‌شوند ، لذا در موقع سرکوب شدن آنها هر دو جنبه ریشه‌ای و نتیجه‌ای “خود” تباه می‌شود و بطور طبیعی حقارت خود را فرا می‌گیرد و خود کم بینی یا انسان را به وابستگی به خود دیگران می‌کشاند و یا به بیماری تخریب خود و جز خود مبتلا می‌سازد.

    اینست پلیدترین ستمی که آدمی می‌تواند درباره خود روا بدارد.

    این مضمون در قرآن مجید چنین آمده است: “یا ایها الناس انما بغیکم علی انفسکم” (ای مردم (با این انحرافات) به خودهای خویشتن ظلم می‌کنید.) ج) انکار خود : پیکار و مبارزه با خود که ناشی از انکار خود می‌باشد، یکی از موارد نازل از خود بیگانگی است که اگر تعلیم و تربیت های سازنده نتواند این درد را معالجه کند ، هیچ گامی در راه بهبود انسان‌ها برنداشته است.

    مگر قانونگذار روان آدمی نگفته است : “و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم” و نباشید مانند کسانی که خدا را فراموش کردند و در نتیجه خداوند هم خودهای آنان را مورد فراموشی خودشان قرار داد.

    انکار آغاز و پایان و هدف هستی عامل همان “از خود بیگانگی” است، که افلاطون آن را “انکار خود” نامیده است.

    د) خود را از دست دادن معامله‌ای خود از دست دادن معامله‌ای غیر از “خود باختگی” و “انکار خود” می‌باشد.

    این معنا “از خود بیگانگی” بر مبنای سود جویی و نفع طلبی افراطی استوار شده است.

    این بیگانگان از خویشتن ، منکر واقعیت خود نیستند و “خود” را هم نمی‌بازند ، بلکه خود را قابل معامله می‌دانند ، خود می‌دهند و سود می‌گیرند.

    عنوان : آشنا ساختن انسان با خویشتن انسان بیگانه از خویشتن ، نه تنها از مفهوم عالی انسانیت بدور است بلکه فاقد احساس موجودیت است انسان خود آگاه است و هم جهان آگاه و دوست می‌دارد از خود و جهان آگاه تر گردد.

    تکامل و پیشرفت و سعادت او در گروه این دو آگاهی است.

    از این دو آگاهی کدام از نظر اهمیت در درجه اول است و کدام در درجه دوم است ؟

    داوری درباره این موضوع چندان ساده نیست.

    برخی بیشتر به خودآگاهی بها می‌دهند و برخی به جهان آگاهی احتمالا یکی از وجوه اختلاف طرز تفکر شرقی و طرز تفکر غربی در نوع پاسخی است که به این پرسش می‌دهند ، همچنانکه یکی از وجوه تفاوت‌های علم و ایمان در این است که علم وسیله جهان آگاهی و ایمان سرمایه خودآگاهی است.

    البته علم سعی دارد انسان را همان گونه که به جهان آگاهی می‌رساند به خود آگاهی نیز برساند.

    علم النفس هم چنین وظیفه‌ای بر عهده دارد .

    اما خودآگاهی‌هایی که علم می‌دهد مرده و بیجن است ، شوری در دل ها نمی‌افکند و نیروهای خفته انسان را بیدار نمی‌کند ، برخلاف خودآگاهی هایی که از ناحیه دین و مذهب پیدا می‌شود که با یک ایمان پی ریزی می‌شود.

    خودآگاهی ایمانی ، سراسر وجود انسان را مشتمل می‌سازد.

    آن خودآگاهی که خود واقعی انسان را به یادش می‌آورد غفلت را از او می‌زداید ، آتش به جانش می‌افکند او را دردمند و درد آشنا می‌سازد.

    کار علوم و فلسفه‌ها نیست.

    این علوم و فلسفه‌ها احیانا غفلت زا هستند و انسان را از یاد خودش می‌برند.

    از این رو بسا دانشمندان و فیلسوفان بی‌درد و سر در آخور و خود ناآگاه و بسا تحصیل ناکرده‌های خودآگاه دعوت به خودآگاهی و این که خود را بشناس تا خدای خود را بشناسی ، خدای خویش را فراموش مکن که خودت را فراموش می‌کنی ، سرلوحه تعلیمات مذهب است.

    قرآن کریم می‌فرماید : و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون4 از آنان مباشید که خدا را فراموش کردند پس خدا آنها را از خودشان فراموشانید.

    آنان همان فاسقان‌اند.

    رسول اکرم فرمود : من عرف نفسه عرف ربه5 .

    هر که خود را بشناسد خدای خویش را می‌شناسد.

    علی علیه السلام فرمود : معرفه النفس انفخ المعارف6 .

    خودشناسی سودمندترین شناسایی‌‌هاست.

    و هم او فرمود : عجبت لمن ینشد ضالله کیف لا ینشد نفسه در شگفت ام در کسی که چیزی از خود را گم می‌کند و در جستجویش برمی‌آید ، و خود را گم کرده اما جستجو نمی‌کند.

    آگاهان جهان ، عیب اساسی که بر فرهنگ و تمدن غربی گرفته‌اند این است که این فرهنگ ، فرهنگ جهان آگاهی و خود فراموشی است.

    انسان در این فرهنگ به جهان آگاه می‌گردد و هر چه بیشتر به جهان آگاه می‌گردد بیشتر خویشتن را از یاد می‌برد.

    راز اصلی سقوط انسانیت در غرب همین جاست.

    انسان آنگاه که خود را ، به تعبیر قرآن ، ببازد ، بدست آوردن جهان به چه کارش می‌آید ؟

    کسی که بهتر از همه فرهنگ غرب را مورد انتقاد قرار داده است (مهاتما گاندی) رهبر فقید هند است.

    گاندی می‌گوید “ در دنیا فقط یک حقیقت وجود دارد و آن شناسایی ذات (نفس = خود) است.

    هرکس خود را شناخت ، خدا و دیگران را شناخته است.

    هر کس خود را بشناخت ، هیچ چیز را نشناخته است.

    در دنیا فقط یک نیرو و یک آزادی و یک عدالت وجود دارد و آن نیروی حکومت بر خویشتن است.

    هر کس بر خود مسلط شد ، بر دنیا مسلط شده است.

    در دنیا فقط یک نیکی و جود دارد و آن دوست داشتن دیگران مانند دوست داشتن خویش است.

    به عبارت دیگر ، دیگران را مانند خود انگاریم.

    باقی مسائل ، تصور و وهم و عدم است.

    اهمیت خودشناسی در قرآن کریم در قرآن اهمیت بسیار زیادی به شناخت و سازندگی خویشتن داده شده است که به برخی از آنها اشاره می‌گردد : 1-سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق .

    فصلت آیه 53 .

    (ما بزودی آیات خود را در جهان برونی و جهان درونی آنان نشان خواهیم داد تا حق بودن او برای آنان آشکار شود.) 2-ولاتکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم 7 (و مباشید از آنان که خدا را فراموش کردند و خدا هم آنانرا دچار خود فراموشی نمود.) 3-بل الانسان علی نفسه بصیره و لو القی معاذیره 8 (بلکه انسان به خویشتن بینا است اگر چه پوزش‌ها بیاورد).

    4-و فی الارض آیات للموقنین و فی انفسکم افلا تبصرون 9 (و در روی زمین آیاتی است برای کسانیکه دارای یقین اند و (آیاتی است) در نفوس خودتان).

    5-علم الله انکم کنتم تختانون انفسکم10 (خدا میداند که شما به خود خیانت ورزیدید.) 6-یخادعون الله و الذین آمنوا و ما یخدعون الا انفسهم .

    (آنان با خدا و مردم با ایمان در صدد نیرنگ بر میایند ، آنان فریب نمیدهند مگر خود را).

    با استناد به این آیات در می‌یابیم که : الف) استعدادها و فعالیتها و نیروهائی در درون انسانها دیده میشوند که با وجود خودشان آیات الهی را نشان میدهند.

    بهمین جهت است که شناخت خویشتن ، در حقیقت شناخت آیات الهی است.

    ب) آدمی از یک استعداد بسیار با ارزش برخوردار است و آن اینست که میتواند بینائی کامل درباره خویشتن بدست بیاورد.

    انسان میتواند آدمی میتواند موجودیت درونی خود را ببیند ، چنانکه میتواند اعضای مادی خود را ببیند لذا اگر به انسان گفته شود : خود را در راه رشد و تکامل بساز ، نمیتواند پوزش بیاورد که من نمیتوانم خود را بشناسم و خود را ببینم پس چگونه در ساختن خویش بکوشم.

    ج) بفراموشی سپردن خالق هستی مستلزم فراموش کردن واقعیت و بی‌اعتنائی به جدی بودن عالم هستی است و فراموش نمودن واقعیت و جدی بودن عالم هستی مستلزم “خود فراموشی” است که بیماری “از خود بیگانگی” هم نامیده میشود که تباه کننده ترین بیماری قرن ما است : گر نخواهی خود فراموشت شود یاد او کن یاد او کن یاد او درباره این شناختهای فریبنده و لزوم اجتناب مردم از این شناخت‌ها آیاتی در قرآن کریم وارد شده است .

    از آن جمله 1-مثلهم کمثل الذی استوقد نارا فلما اضائت ما حوله ذهب الله بنورهم و ترکهم فی ظلمات لا یبصرون .

    (مثل آنان مانند کسیست که آتشی را روشن میکند وقتی که آن آتش پیرامون او را روشن ساخت، خداوند نور آنان را از بین میبرد و آنانرا در تاریکی که بینائی خود را در آن از دست میدهند ، رها میسازد.) 2-ارونی ماذا خلقوا من الارض ام لهم شرک فی السماوات ام آتیناهم کتابا فهم علی بینه منه بل ان یعدالظالمون بهضم بعضا الا غرورا .

    (بمن نشان بدهید آنان از مواد زمینی چه آفریده‌اند ، یا برای آنان در خلقت آسمانها شرکتی است ، یا کتابی برای آنان دادیم و بینه‌ای از آن کتاب دارند (هیچ یک از اینها نیست) بلکه ستمکاران جز فریب بیکدیگر وعده نمیدهند.) 3-قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا .

    الذین ضل سعیهم فی الحیاه الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا (به آنان بگو : آیا از زیانکاراترین مردم از نظر عمل بشما خبر بدهم.

    اینان کسانی هستند که کوشش هایشان در این دنیا منحرف و گمراه بوده و گمان میکنند که عمل صحیح انجام میدهند.) 4-افمن کان علی بینه من ربه کمن زین له سوء عمله 13 (ایا کسیکه بر مبنای بینه (دلیل و رهنمائی) پروردگارش (عمل میکند) مانند کسی است که عمل زشتش برای او آراسته شده است) 5-قال بصرت بمالم یبصروا به فقبضت قبضه من اثر الرسول فنبذتها و کذلک سولت لی نفسی 14 (گفت : من دیدم چیزی را که آنان ندیدند .

    یک مشت از اثر رسول برداشتم و آنرا انداختم و بدینسان نفس من برای من فریب دارد) این مطلب که آرایش براساس نمودهای زندگی حقیقت را از انسانها دور میکند ، در آیات زیر آمده است : الانعام آیه 43 و الانفال آیه 48 و النمل آیه 24 و العنکبوت آیه 38 و الحجر آیه 39 و البقره آیه 212 و آل عمران آیه 14 و الانعام آیه 122 و التوبه آیه 31 و یونس آیه 12 و الرعد آیه 33 و فاطر آیه 8 و غافر آیه 37 و الفتح آیه 12 .

    از منظر آیات قرآن بارقه‌های موقت و محدود سراغ همه انسانها را که هنوز بکلی در ظلمات کفر و انحراف تباه نشده‌اند ، میگیرند.

    این بارقه‌ها نوعی روشنائی بر پیرامون انسان میندازند و سپس در ظلمتکده درون آلوده به هوی و هوس و لجاجت بازی و تعصب‌های کورانه و خودخواهی‌ها خاموش میشوند.

    این خاموشی از روی اعراض و انحراف خود انسان از منبع نور است.

    تابش بارقه‌ها در انسانهای معتدل و آماده پذیرش اعجاز آمیز است ، زیرا با اهمیت ترین و با ارزش ترین عوامل پیشرفت مادی و معنوی انسانها مربوط بهمین بارقه‌ها است که اساسی ترین شرط بروز آنها با اهمیت تلقی کردن موضوعی است که بارقه آنرا روشن میسازد.

    باید این اهمیت هم حیاتی تلقی شود و هم همراه با حداکثر کوشش و تلاش باشد و هم درون انسان پاک و منزه از آلودگیها باشد.

    عنوان : انسان و خداشناسی انسان موجودی است دوبعدی یعنی فطرت انسانی هم دارای بعد مثبت است و هم دارای بعد منفی .

    انسان هم می‌تواند سیر صعودی پیدا کند و هم سیر نزولی .

    در نهاد او هم استعداد و گرایش به خیرها و نیکی ها وجود دارد و هم گرایش به شرها و زشتی‌ها .

    انسان هم نفس لوامه و سرزنش گر دارد که او را به سوی خیرها و فضیلت‌ها هدایت می‌کند ، و هم نفس اماره دارد که او را به سوی رذایل و زشتی‌ها سوق می‌دهد.

    نفس انسانی هم دارای نیروی صلاح است و هم دارای نیروی فساد.

    لا اقسم بیوم القیامه و لا اقسم بالنفس اللوامه قسم به روز قیامت و قسم به نفس ملامت گر .

    (قیامت 2-1) ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی همانا نفس به کارهای بد امر می‌کند ، مگر آن که پروردگارم رحم کند.

    (یوسف 53) انسان در بعد مثبت طبیعت خود گرایش به خدا دارد فطره الله التی فطر الناس علیها (فطرت خدایی که مردم را براساس آن آفرید / روم 30) ، استعداد آن را دارد که سیر به سوی خدا کرده و موجودی متعالی شود ، استعداد آن را دارد تا خود را به مقام نفس مطمئنه برساند.

    یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی ای نفس ملکوتی به سوی پروردگارت بازگرد که هم تو از او خشنود باشی و هم او از تو .

    داخل در زمره بندگان خاص من شو و وارد بهشت من شو (فجر 30-27) در بعد منفی نیز طبیعت انسانی بخیل و حریص است.

    و کان الانسان فتورا (اسراء 100) ، ان الانسان خلق هلوعا (معارج 19) ، مجادله گر و عجول است.

    و کان الانسان اکثر شیء جدلا (کهف 54) کان الانسان عجولا (اسراء 11) همچنین موجودی ناسپاس و کفور است : ان الانسان لربه لکنود (عادیات 6) طبیعت منفی انسان به گونه‌ای است که آدمی می‌تواند خود را به اسفل السافلین بکشاند : ثم رددناه اسفل السافلین الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات سپس او را به پست ترین منازل بازگردانیدیم ، مگر آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند.

    (تین 7-6) آیه فوق با صراحت می‌گوید که انسان می‌تواند پست تر از همه موجودات شود، یعنی این امکان برای طبیعت انسانی وجود دارد که از همه موجودات پست تر شود.

    بنابراین انسان از دیدگاه قرآن در میان دو بی‌نهایت قرار گرفته است.

    از یک سوی می‌تواند آن چنان رشد پیدا کند که به اعلی علیین برسد و از سوی دیگر ممکن است آن چنان سقوط کند که به اسفل السافلین برسد.

    آدمیزاد طرفه معجونی است کز فرشته سرشته وز حیوان گر رود سوی این، شود کم از این ور کند میل آن ، شود به از آن ارزش و مقام انسان از نظر قرآن کریم انسان موجودی با ارزش و والامقام است.

    قرآن تا آنجا برای انسان ارزش قایل است که او را جانشین خود بر روی زمین می‌داند.

    او را موجودی می‌داند که فرشتگان او را سجده کرده‌اند ، همه آسمانها و زمین مسخر اویند و موجودات جهان آفرینش سر تمکین در برابر او فرود آورده‌اند.

    قرآن انسان را چونان مکاتب مادی مطرح نمی‌سازد.

    او را موجودی در عرض سایر موجودات به شمار نمی‌آورد.

    برای انسان ارزشی بالاتر از همه موجودات جهان آفرینش قایل است.

    وی را موجودی می‌داند که حیات او تا ابدیت ادامه دارد.

    قرآن انسان را موجودی می‌داند که توانسته بار امانت الهی را که آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها از پذیرش آن سر باز زده‌اند به دوش گیرد.

    قرآن انسان را موجودی می‌داند که خدا او را گرامی داشته و او را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری داده است.

    از دیدگاه قرآن ، انسان موجودی است که خداوند او را گرامی داشته و به او استعدادهایی داده است تا به واسطه آن بر بسیاری از مخلوقات برتری پیدا کند.

    و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا “ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم.

    او را در خشکی و دریا به حرکت درآوردیم و به آنها از روزی‌های پاکیزه بخشیدیم و بر بسیاری از مخلوقات خود او را برتری دادیم (اسری 70) آیه فوق می‌گوید که خداوند بر نوع بشر منت نهاده و به او دو چیز اعطا کرده است : یکی کرامت و دیگری برتری بر بسیاری از مخلوقات.

    منظور از تکریم انسان اعطای نیروی عقل است که در دیگر موجودات نیست و مراد از تفضیل و برتری نیز اعطای خصوصیاتی به انسان است که انسان با آن در دیگر موجودات شریک است ولی انسان به نحوه اکمل از آن برخوردار است.

    انسان از دیدگاه قرآن از آن چنان ارزش و مقامی برخوردار است که به فرمان خداوند همه موجودات جهان آفرینش مسخر او هستند و خدا نیز انسان را به گونه‌ای آفریده است که بتواند همه نیروهای طبیعت را تسخیر کند و از آنها به نفع خود استفاده کند.

    انسان به مدد نیروهای خدادادیش می‌تواند نهرها را به تسخیر درآورد ، ماه و خورشید را به تسخیر خود درآورد.

    زمین و آسمان را مسخر خود ساخته و از آنها استفاده کند.

    الله الذی خلق السموات و الارض و انزل من السماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقا لکم و سخر لکم الفلک لتجری فی البحر بامره و سخر لکم الانهار.

    “خداوند است که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان باران فرو فرستاد تا به وسیله آن میوه‌ها برای روزی شما به ثمر برسد و کشتی‌ها را به امر خود بر روی دریاها جاری ساخت و نهرها را مسخر شما گردانید.

    (ابراهیم 32) آری انسان در جهان بینی اسلامی دارای آن چنان ارزشی است که خداوند همه موجودات جهان آفرینش را مسخر او قرار داده است و در جهت نفع رساندن به انسان آنها را خلق کرده است.

    خورشید برای انسان نورافشانی می‌کند، میکروبها را می‌کشد و از پرتو نور خود گیاهان را رشد و نمو می‌دهد.

    نهرها در خدمت انسان هستند و مزرعه‌ها را برای وی آبیاری می‌سازند تا از محصولات آن انسان استفاده کند.

    ویژگی‌های انسان کامل : انسانی را که قرآن کریم به عنوان یک انسان نمونه و کامل معرفی می‌کند دارای ویژگی‌های فراوانی است که به برخی از آنها اشاره می‌گردد .

    “ایمان به خدا” : اولین نشانه و ویژگی انسان نمونه قرآن ایمان به خداست ، یعنی اعتقاد به این موضوع که جهان را خالقی باشد خدا نام.

    انسان مومن نه تنها به خدا ایمان دارد ، بلکه به جز او هیچکس و هیچ چیز را قابل ستایش و پرستش نمی‌داند.

    تنها سر به آستان او فرود آورده و از او مدد می‌گیرد.

    چنین انسانی هیچگاه از رحمت بی‌پایان الهی ناامید نشده و همواره چشم امید به دریای بیکران فیض او دارد.

    و لا تیاسوا من روح الله انه لا ییاس من روح الله الا القوم الکافرون از رحمت خدا ناامید نشوید ، زیرا جز کافران کسی از رحمت الهی مایوس نمی‌‌شود.

    (یوسف 87) انسان مومن تنها به خدا توکل داشته و با اتکا به او دست به انتخاب و عمل می‌زند.

    قل حسبی الله علیه یتوکل المتوکلون بگو خدا بس است و تمام متوکلان فقط بر او توکل می‌کنند.

    (زمر 38) انسان مومن همواره به یاد خدا بوده و هیچ گاه او را فراموش نمی‌کند، چرا که ذکر خدا موجب می‌شود تا آدمی نظارت او را بر خود همواره بیاد آورده و مرتکب عملی که مانع رشد و کمال او می‌شود نگردد.

    واذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفه و دون الجهر من القول بالغدو والاصال و لاتکن من الغافلین و پروردگارت را در دل خود از روی تضرع و خوف و آهسته و آرام ، صبحگاهان و شامگاهان یاد کن و از غافلان مباش.

    (اعراف 205) “ایمان به انبیا” : دومین ویژگی انسان نمونه قرآن ایمان و اعتقاد به انبیاست.

    و در واقع در پرتو چنین اعتقادی است که انسان هدف آفرینش خویش را یافته و به سوی آن گام برمی‌دارد.

    این تنها وظیفه و رسالت پیامبران است که به انسان بگویند از کجا آمده ؟

    برای چه آمده ؟

    به کجا می‌رود ؟

    و چه باید بکند؟

    ربنا و ابعث فیهم رسولا منهم یتلوا علیم آیاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمه ویزکیهم ای پروردگار ما در میان آنان رسولی از خود آنان بفرست تا آیات الهی تو را برای آنان بخوانند و کتاب و حکمت به آنان تعلیم نمایند و آنان را تزکیه و پاکیزه گردانند .

    (بقره 129) “ایمان به رستاخیز” : ایمان به جهان غیب و عالم پس از مرگ از دیگر ویژگی‌های انسان نمونه قرآنی است.

    در آغاز سوره بقره به هنگام یادآوری نشانه‌های افراد متقی چنین می‌خوانیم : والذین یومنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک و بالاخره هم یوقنون و آنان کسانی هستند که به آنچه بر تو (پیامبر) نازل شده و آنچه بر (پیامبران) قبل از تو نازل شده است ایمان می‌آورند و به روز رستاخیز هم یقین دارند.

    (بقره 4) “تسلط بر نفس” : انسان نمونه قرآن تسلط بر نفس دارد ، زیرا یکی از بزرگترین وجه امتیازات انسان بر حیوان کنترل نفس اماره است : نفسی که آدمی را به سوی بدیها و زشتی‌ها سوق می‌دهد.

    می‌دانیم که حب نفس اساسی ترین میل و نیاز در طبیعت آدمی است.

    هرگاه این میل فطری در حد خود عمل کند ، یعنی در محدوده صیانت ذات اقدام نماید، بدون شک از والاترین و بالاترین ارزشها برخوردار است.

    اما اگر به حالت افراط کشانده شود ، یعنی آن که آدمی همه چیز را برای خود بخواهد و حقوق دیگران را پایمال سازد ، در این صورت به بزرگترین بیماری اخلاقی و نفسانی دچار شده است.

    کنترل نفس اساس کلیه فضایل اخلاقی و انسانی به شمار می‌‌رود.

    از همین جاست که قرآن شرط رستگاری را تزکیه نفس می‌داند.

    قد افلح من تزکی آن کس که نفس خود را پاک نمود رستگار شد.

    (اعلی 14) قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها کسی که نفس خود را تزکیه نمود رستگار شد و آن که گمراه و خوار ساخت نومید و بی‌بهره گشت.

    (شمس 11 و 10) “انتخاب و عمل صالح” : اسلام به “تصمیم” و “گزینش” آدمی سخت توجه داشته و نظام فکری و عقیدتی خود را بر پایه‌هایی بنا نهاده است که راه برای انتخاب و گزینش همواره باز باشد.

    قرآن کریم ایمان و اعتقاد به خدا را توام با عمل صالح مطرح می‌سازد، چرا که از لوازم ایمان ، عمل صالح است.

  • فهرست:

    عنوان صفحه
    چکیده
    مقدمه
    واژه شناسی
    خودشناسی و اصطلاحات آن
    تفسیر از خود بیگانگی و انواع آن
    آشنا ساختن انسان با خویشتن
    اهمیت خودشناسی در قرآن کریم
    انسان و شناخت های کاذب و فریبنده
    انسان و خداشناسی
    ارزش و مقام انسان
    ویژگی‌های انسان کامل در قرآن
    خداشناسی در کلام حضرت علی (ع)
    نگاهی به سیمای انسان کامل و ویژگیهای او از دیدگاه نهج البلاغه
    انسان و دشمن شناسی
    دشمن داخلی
    ناکثین و شیوه حضرت علی (ع) در برخورد با آنان
    سیمای ناکثین
    نتیجه گیری
    پی نوشتها
    فهرست منابع
    منبع:

    خدا و جهان و انسان از دیدگاه علی بن ابی طالب و نهج البلاغه

    نویسنده محمدتقی جعفری تبریزی ، انتشارات نهج البلاغه 1379.

    انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه ، نویسنده آیت ا… علامه حسن زاده آملی، انتشارات بنیاد نهج البلاغه

    سیمای انسان کامل از دیدگاه مکاتب ، تالیف عبدا… نصری ، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی تهران 1371

    مجموعه آثار استاد شهید مطهری جلد دوم از بخش اصول و عقاید مقدمه‌ای بر جهان بینی اسلامی ناشر انتشارات صدرا

    خدا و انسان در قرآن ، معنی شناسی قرآنی نوشته دکتر توشیهیکو ایزوتسو، ترجمه احمد آرام

    ترجمه و تفسیر نهج البلاغه ، مقدمه : رسالت انسانی و شخصیت علی (ع) ، ترجمه و تفسیر محمد تقی جعفری جلد اول

    ترجمه و تفسیر نهج البلاغه جلد 7 ، بقیه شناخت از دیدگاه علمی و شناخت از دیدگاه قرآن ، ترجمه و تالیف محمد تقی جعفری

    اقسام دشمن ، شرح نقوی ج 7 ، ص 16 خ 48 : 3

    سنت خدا با دشمنانش فی ظلال نهج البلاغه مفنیه ج 1 ص 456 خ 90/6

    منشاء دشمنی با خویشتن ، شرح جعفری ج 2 ، ص 248 خ 6/2-1

    معیار دشمنی ، شرح جعفری ، ج 20 ص 250 ح 172

    نشانه دشمنی ، شرح جعفری ، ج 21 ، ص 387 ، ح 295

    شناخت از دیدگاه علمی و شناخت از دیدگاه قرآن جلد 7 ، محمد تقی جعفری

    لغت نامه دهخدا ، تالیف علی اکبر دهخدا ، ناشر موسسه انتشارات دانشگاه تهران

    قاموس قرآن ، تالیف سید اکبر قریشی ، دارالکتب الاسلامیه ، مرتضی آخوندی

نفس (بر وزن فلس) در اصل به معنی ذات است. طبرسی ذیل “و ما یخدعون الا انفسهم” بقره : 9 فرموده : نفس سه معنی دارد یکی بمعنی روح ، دیگری به معنی تاکید مثل “جائنی زید نفسه” سوم بمعنی ذات و اصل همان است. واژه الله الله : ] ال لا[ (اخ) خدای سزای پرستش (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه تهذیب عادل) . علم است برای ذات واجب الوجود. (متن الفه) نام خداوندی تبارک و تعالی ، اصل این کلمه الاه (= ...

واژه شناسی درباره واژه نفس آمده است. نفس (بر وزن فلس) در اصل به معنی ذات است. طبرسی ذیل “و ما یخدعون الا انفسهم” بقره : 9 فرموده : نفس سه معنی دارد یکی بمعنی روح ، دیگری به معنی تاکید مثل “جائنی زید نفسه” سوم بمعنی ذات و اصل همان است. نفس در قرآن مجید نیز به چند معنی به کار رفته است . روح مثل “الله یتوفی النفس الا نفس حین موتها” خدا ارواج را در حین موت از ابدان می‌گیرد و روحی را ...

شناسی درباره واژه نفس آمده است. نفس (بر وزن فلس) در اصل به معنی ذات است. طبرسی ذیل “و ما یخدعون الا انفسهم” بقره : 9 فرموده : نفس سه معنی دارد یکی بمعنی روح ، دیگری به معنی تاکید مثل “جائنی زید نفسه” سوم بمعنی ذات و اصل همان است. نفس در قرآن مجید نیز به چند معنی به کار رفته است . روح مثل “الله یتوفی النفس الا نفس حین موتها” خدا ارواج را در حین موت از ابدان می‌گیرد و روحی را که ...

مقدمه : انسان تنها موجودی است که از دو بعد مادی و غیر مادی شکل گرفته است این موجود یگانه چنان که قرآن کریم به آن اشاره می فرماید رشد خود را از خاک شروع کرده و مراحل مختلف تکامل را پشت سر گذاشته تا آن جا که روح خدایی در درون وی شکوفا شده و همراه وی وهمگام با هم به حرکت در آمده و با طی مراحل گوناگون صفات و ویژگی های همچون عقل ، عشق و عواطف انسانی را از خود به مرحله ی ظهور و ...

مقدمه: خانواده، مهمترین واحد اجتماعی هر جامعه است که با بستن پیمان زناشویی بین زن و مرد تشکیل می شود. خداوند در سوره نساء آیه 20 می فرماید: «و زنان از شما میثاق محکمی گرفته اند» این آیه می رساند که پیمان ازدواج میان زن و مرد در قرآن میثاق محکمی است. در قرآن کلمه میثاق به معنی پیمان میان خدا و بندگان درباره توحید و احکام است و در هر جای قرآن کلمه میثاق با فعل «گرفتن» به کار رفته، ...

پیش در آمد : دی شیخ با چراغ همی گشت کرد شهر گز دیو و دد ملو لم وانسانم آرزوست طبق روایت های مختلف از آدم (‌ع)‌ تا خاتم (ص )‌یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر و ائمه و اولیا همه وهمه آمده اند تا انسان را که (صاحب اختیار وجبر )‌ است هدایت کنند و او را به سرمنزل مقصود و خوشبختی برسانند . ولی از بدو تولد اولین فرزندان آدم ، هابیل و قابیل می بینیم که انسان برای ارضای نیازهای خود چه ...

در این یادداشت بلند! با استفاده از دو مقاله به بررسی دلالت های استفاده از فنون ارزشیابی توصیفی در نظام برنامه ریزی درسی با توجه به نظام موجود ارزشیابی تحصیلی و مقررات موجود ارتقاء تحصیلی در آموزش و پرورش کشور می پردازیم. متاسفانه در ادبیات آموزشی موجود در کشور ما، امتحان که نوعی اندازه گیری (Assessment) می باشد؛ با ارزشیابی (Evaluation) که نوعی قضاوت است؛ یکسان پنداشته شده است. ...

موضوع اصلی خود سازی در مباحث اخلاقی و به طور کلی، موضوع اصلی دین، روح و بعد معنوی انسان است، نه بدن مادی او؛ زیرا این وظیفه علوم زیستی و طبیعی است که در مورد ساختار و کیفیت، رشد، بیماری های بدن و درمان آنها مطالعه و تحقیق نمایند. بدن، در این میدان، صرفا به عنوان ابزاری تحت اختیار و فرمان روح به کار گرفته می شود. اگر انسان بعد مجرد و روح نداشت، چندان به دین نیاز مند نمی شد، بدن ...

طبق روايت هاي مختلف از آدم (‌ع)‌ تا خاتم (ص )‌يکصد و بيست و چهار هزار پيغمبر و ائمه و اوليا همه وهمه آمده اند تا انسان را که (صاحب اختيار وجبر )‌ است هدايت کنند و او را به سرمنزل مقصود و خوشبختي برسانند . ولي از بدو تولد اولين فرزندان آدم ، هابيل و

تعاریف لغوی و اصطلاحی تعادل در لغتنامه دکتر محمدمعین یعنی با هم برابر شدن، راست آمدن، همتا بودن. هنگامی جسمی در حال تعادل است که نتیجه همه نیروهای وارد بر آن صفر باشد. در اجسام متکی تا وقتی که خط قائم از مرکز ثقل آن‌ها داخل سطح اتکا باشد، جسم به حال تعادل خواهد ماند. تعادل بر وزن تفاعل و ریشه‌اش عدل است. عدل عدل سبب زندگانی است. (العدل حیاه)- عدل و داد باعث افزایش انسانیت است. ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول