بعضی از روزهای زندگی نقاط اوجی دارد که بینش ما را نسبت به خویشتن و زندگی متحول میسازد. یکی از این روزها، ورود به دانشگاه میباشد.
ماهها و روزهای قبل از کنکور را با تلاش و امید به موفقیت سپری کردیم تا رویاهایمان را درباره ورود به دانشگاه و گشودن دریچهای تازه به سوی افقهای روشنتر تحقق بخشیم. اینک تلاشها به ثمر رسیدهاند و ما در برابر آزمون خطیر دیگری قرار داریم: دانشجویی، "دانشجویی" بهانهای است برای پوییدن و جستجوی دانش، ابزاری برای گسترش و ژرفا بخشیدن به بینشها و نگرشها، عرصهای برای رشد و تحول ابعاد مختلف شخصیت و مرکبی برای رسیدن به کمال. آنچه سفر چند ساله دانشجویی را عمق و معنا میبخشد، گذر موفق از فراز و نشیب و گاه گذرگاههای نفسگیر آن است. سازگاری با محیط و شرایط جدید به ویژه برای دانشجویان غیربومی و ساکن خوابگاه، زندگی گروهی، زندگی مستقل از والدین، بر عهده گرفتن مدیریت امور شخصی از نظافت و آشپزی گرفته تا تنظیم هزینهها همزیستی و مراوده با افرادی ناآشنا و از فرهنگهای مختلف و در کنار همه اینها،موضوعات تحصیلی از قبیل فنون یادداشتبرداری، ارائه سخنرانی در کلاس، تمرکز، امتحان دادن و... راهی که در آغاز آنیم به پویندهای سرشار از امید، انگیزمند، هدفمند، تلاشگر، بیباک در سختیهای راه، افتادنها و خستگیهای احتمالی، جستجوگر، شیفته یادگیری، مؤمن به تواناییهای شخصی، معتمد به نفس و خالق ایدههای نو نیاز دارد. مسافر این سفر مشتاقانه راه میپیماید تا طلوع فردای سفر را به تماشا بنشیند. به راستی که دانشجویی، آزمون گاهی است خطیر و اگر آنگونه که باید طی شود عقل و دل میپرورد. دانشگاه عرصه آزمایش است و اگر از پس آن به خوبی برآییم، دستاوردهای گرانسنگی برای خود و جامعه به ارمغان خواهیم آورد و مگر جز این است که به قول فردوسی:
جوانان داننده و با گهر نگیرند بیآزمایش هنر
مشتاقانه به شکوفایی و سربلندی شما چشم دوختهایم.
سازگاری با شرایط جدید:
انسانها در مواجهه با تغییرات مهم زندگی خواه مثبت و یا منفی دچار استرس میشوند که شدت آن در افراد و شرایط مختلف متفاوت است. پذیرفته شدن شما در دانشگاه احتمالاً تغییرات زیادی را با خود همراه آورده و در صورتی که در شهری غیر از محل سکونت خود تحصیل میکنید این تغییرات چشمگیرتر است،از قبیل: شروع برنامه تحصیلی جدید و متفاوت، افزایش حجم کار درسی نسبت به دبیرستان، ترک خانواده و دوستان و زندگی مستقل و دور از آنها، دیدار افراد و محیط جدید و ناآشنا، مواجهه با مشکلات اقتصادی و ...
توجه به پیشنهادات زیر شما را در سازگاری با شرایط جدید و استفاده بهینه از آن یاری میدهد:
1 اولین قدم این است که تغییرات ایجاد شده را بشناسید. در صورتی که به خاطر دوری از خانواده غمگین شدهاید، به خود حق بدهید. غم غربت یک احساس طبیعی است که برای همه کسانی که خانواده را ترک میکنند پیش میآید.
2 برای کنار آمدن با این شرایط عجله نکنید. شما هم مثل دیگران برای سازگاری با تغییرات به زمان نیاز دارید. اگر دچار احساس نگرانی شدید و یا مغلوب احساسات خود گشتهاید به خود فرصت دهید و سعی نکنید تا سریع خود را عوض کنید.
3 مشخص کنید کدام جنبههای تغییر بیشتر آزارتان میدهد، مواجهه با افراد و محیط ناآشنا؟ حجم زیاد کارهای درسی؟ دوری از خانواده؟ مشکلات ارتباطی با هم اطاقیها و یا دیگر افراد؟ مشکلات اقتصادی؟ و یا...؟
4 به گذشته فکر کنید و تغییرات مهم زندگی خود را به خاطر بیاورید. در آن زمان چه احساسی داشتید؟ چگونه با آن سازگار شدید؟ از چه مراحلی گذشتید تا به آن عادت کردید؟ به یاد بیاورید زمانی که یک کار جدی مثل دوچرخهسواری و یا رانندگی را برای اولین بار تجربه کردید چقدر متزلزل بودیدو برای آموختن آن چه صدماتی خوردید؟ میبینید که نه تزلزل، نه اضطراب و نه شکست تأثیری برای مهارت یافتن در آن زمینه نداشت و تنها تلاش مداوم و یادگیری باعث ایجاد آن مهارت شما گشت.
5 ورزش کنید. هر جور که دوست دارید و در هر جایی که برایتان راحتتر است. غالباً فعالیت جسمی باعث کاهش استرس میشود. حتی اگر از ورزش لذت نمیبرید، آن را انجام دهید، بیشک پس از پایان آن احساس بهتری خواهیدداشت.
6 ما غالباً به زندگی معمول خود عادت کرده و ترجیح میدهیم همین وضعیت ادامه داشتهباشد چون همه چیز قابل پیشبینی است و ما با تنش زیادی روبرو نیستیم. وقتی شرایط عوض میشود ابتدا به نظر میرسد اوضاع از کنترل ما خارج شده و نمیتوانیم از راههای همیشگی به خواستههای خود برسیم به همین دلیل دچار سردرگمی و گاه اضطراب میشویم، در حالی که در هر شرایط راههای مختلفی برای رسیدن به اهداف وجود دارد. ما با تدبیر اندیشه و فعالتر شدن میتوانیم با شرایط کنار آمده و احساس کنترل و تأثیرگذاری بیشتری بر زندگی خود داشتهباشیم.
7 مثبت بیندیشید و مطمئن باشید اوضاع بهتر خواهدشد. با گذشت زمان به تغییر عادت کرده و احساس راحتی بیشتری خواهید داشت و باور کنید که در شرایط جدید هم میتوان موفق بود.احساس افزایش اطمینان و فائق شدن بر شرایط چیزی است که بتدریج بوجود میآید و نه بهطور آنی.
8 در مورد افکار و احساسات خود با دیگران صحبت کنید، این فرد میتواند دوست، خواهر، برادر، والدین، استاد شما و یا هر کس دیگری باشد که با او احساس راحتی میکنید. این کار باعث کاهش قابل توجهی در احساس تنهایی شما خواهدشد.
9 با محیط جدید آشنا شوید، در خوابگاه و دانشگاه قدم بزنید و از محل ساختمانهای مختلف مطلع شوید. میتوانید این کار را با دوستان و همکلاسیهای خود انجام دهید. در اینصورت کمتر احساس غربت خواهیدکرد.
10 از خانه برخی اشیای آشنا مثل عکس افراد خانواده، برخی لوازم تزئینی و.. را به محل جدید زندگی خود بیاورید، با این کار احساس خوشایندتری نسبت به محیط داشته و شوک ناشی از محیط جدید کاهش مییابد!
چگونه با دیگران دوست شویم؟
ورود به دانشگاه و محیط ناآشنا باعث رویارویی شما با افراد جدید شدهاست. جدایی از خانواده و احساس غربت نیز در برخی دانشجویان باعث احساس تنهایی گشته و مجموع شرایط، نیاز به ارتباط با دیگران و پیدا کردن دوست را برای شما ضروریتر مینماید. هر چند فعالیتهای مشترک و حضور مکرر در کلاسهای درس باعث مواجهه بیشتر شما با همسالان شده و زمینه را برای دوستی فراهم میکند.
عوامل متعددی در نحوه ارتباط با دیگران و میزان پایداری آن موثر است. یکی از آنها نحوه برخورد ابتدایی افراد با هم است که در دو بعد رفتار و گفتار شکل میگیرد. کسانی که در هنگام صحبت کردن چهره درهمی دارند، به چشمان نمینگرند و خنده بر چهره آنها نقش نمیبندد نمیتوانند به آسانی با دیگران دوست شوند. یک تبسم خوشایند نشانه آمادگی برای پذیرش دوستی با دیگران است و به آنها میفهماند که مایلید با آنها رابطه داشتهباشید. علاوه بر آن نگاه کردن به فردی که در حال صحبت است نشاندهنده علاقمندی و ادامه ارتباط با اوست. در برخوردهای اولیه، صحبت کردن و یا سوال کردن درباره موضوع و یا موقعیت مشترکی که دو نفر در آن حضور دارند پرسیدن وقت و یا تفسیر وضع هوا در شروع دوستی موثرتر است. بهتر است از سوال کردن در مورد مشخصات شناسنامهای مثل سن، وضع تأهل و ... خودداری کرده و به جای آن سوال باز بپرسید. چون پاسخ سوالات باز بیش از یک دو کلمه است، به واسطه آنها اطلاعات بیشتری از فرد مقابل کسب کرده و احتمال ادامه مکالمه بیشتر خواهدشد.
در موقع سخن گفتن با دیگران فقط به صحبتها فکر کنید و نه اندیشههایی که برای گفتن در سر دارید چرا که توجه به اندیشهها شما را از شنیدن به گفتههای گوینده باز میدارد. اول گوش کنید و بعد درباره شنیدههای خود به تفکر بپردازید و سپس بگویید. به طرف مقابل فرصت دهید تا شما را در اطلاعات شخصی و احساسات شریک کند و در پاسخ به سوالاتش بدون اینکه تمام زمان را به صحبت در مورد خودتان اختصاص دهید به او اطلاعات کافی بدهید. به یاد داشته باشید در صورتی که با ارزشها، نگرشها، و اعتقادات واقعی خودتان با افراد روبرو شده و شخصیت واقعی خود را آشکار کنید، دوستیها با بینش بیشتری شروع شده و احتمال تداومش بیشتر خواهدبود.
موضوع دیگر اینکه حالتها و رفتارهای فرد مقابل را در نظر داشته، با مشاهده علاقهمندی به صحبت ادامه دهید و در صورت دیدن علائمی از بیعلاقگی و یا بیحوصلگی بهتر است تأمل کرده و در فرصت مناسبتری بتدریج ارتباط را گسترش دهید.
برای ورود به مکالمهای که بین دو یا چند نفر جریان دارد ابتدا به سخنانی که مطرح میشود گوش کنید و وقتی کاملاُ متوجه شدید که موضوع صحبت چیست با زبان گفتار و رفتار (نگاه مشتاقانه،تبسم و ...) به آنها نشان دهید که مایلید در صحبت آنها شرکت کنید. بدیهی است وقتی طرف صحبت شما متوجه علاقمندی شما شد با میل خاطر با شما به مکالمه خواهدپرداخت