انما المؤمنون اخوه فاصلحوا بین اخویکم واتقوا اللّه لعلکم ترحمون ((1)) .
واعتصموا بحبل اللّه جمیعا ولاتفرقوا واذکروا نعمه اللّه علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمه اخوانا وکنتم على شفا حفره من النار فانقذکم منهما ((2)) .
هو الذی ایدک بنصره وبالمؤمنین واءلف بین قلوبهم لواءنفقت ما فی الا رض جمیعا ما اءلفت بین قلوبهم ولکن اللّه الف بینهم ((3)) .
ادفع بالتى هى احسن فاذالذی بینک وبینه عداوه کاءنه ولی حمیم ((4)) .
الاخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقین ((5)) .
ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک ((6)) .
گفتارى از مترجم اخلاق اگر به معناى مجموعه اى از اعمال گفتارى و رفتارى انسان باشد یکى از ارکان مهم دین مبین اسلام است , و میزان رسوخ اعتقادات دینى افراد و پایبندى آنان به احکام و تعالیم اسلامى در همین عرصه متبلور و نمایان مى شود, و ارزش آنان از نظر دین و تقوا بر همین اساس ارزیابى مى گردد .
این رکن مهم دینى به قدرى اهمیت دارد که پیامبر اکرم (ص ) فرموده است : بعثت لا تمم مکارم الا خلاق (من برانگیخته شدم تا مکارم اخلاق را کامل کنم ) .
از این رو, بسیارى از امورگفتارى و رفتارى مانند غیبت کردن , دروغ گفتن , تهمت زدن , آزار و تحقیر مسلمانان که موجب سستى روابط حسنه افراد با یکدیگر و تبدیل دوستیها به دشمنیها و مفاسد دیگر مى شود از اهم محرمات الهى و از جمله گناهان کبیره به شمار آمده است .
متاسفانه ما مسلمانها به آنچه خودمان داریم کمتر توجه مى کنیم و بیشتر به آنچه دیگران دارندچشم دوخته ایم , چه ما از نظر داشتن تعالیم اخلاقى و رهنمودهاى زندگى فردى و اجتماعى ازهر جامعه دیگرى غنى تر و بى نیازتریم و انبوه احادیث و اخبارى که از پیشوایان دینى و مذهبى در زمینه اخلاق و حقوق برادران دینى و لزوم الفت و دوستى آنان با یکدیگر به ما رسیده است ما را از مراجعه به کتابهایى نظیر کتاب آیین دوست یابى دیل کارنگى که خالى از بدآموزیهایى نیست بى نیاز مى کند.
خوشبختانه کتابخانه عمومى اهل البیت (ع ) در بغداد مجموعه اى از این احادیث و اخبار را درکتاب حاضر گرد آورده و در دسترس استفاده گذاشته امید است خوانندگان عزیز از آن بهره وافربرند و یقین داشته باشند اگر ما تعالیم پیشوایان دینى خود را به کار بندیم و روابط فردى واجتماعى خود را براساس آنها قرار دهیم در نزد خدا و خلق محبوب و در هر دو جهان خوشبخت و سعادتمند خواهیم بود.
از بنیاد محترم پژوهشهاى اسلامى متشکرم که این کتاب را در دسترس این جانب قرار داد تاتوفیق ترجمه آن را به دست آورم .
و نیز از آن جایى که مؤلف کتاب , منابع احادیث مندرج در آن را به صورت کلى در فهرستى جداگانه که ضمیمه کتاب است ذکر کرده و لازم بود ماخذ احادیث مذکور در هر صفحه در پانوشت همان صفحه قید گردد, لذا طبق دستور بنیاد محترم همکار عزیزحجه الاسلام والمسلمین جناب آقاى سیدحسین رضویان زحمت این کار را تقبل فرموده و آن رابا دقت و صحت انجام دادند که از ایشان سپاسگزارى مى کنم .
ومن اللّه التوفیق مقدمه چاپ دوم ستایش ویژه خداوندى است که عزت بخش و نعمت گستر است , و درود و سلام برپیامبرش محمد(ص ), سرور خلایق و خاندان او که ستونهاى دین اند, و نیز بر اصحاب ارجمند و برگزیده او باد.
بعد: در چهار سال پیش که چاپ نخست این کتاب انجام شد چنان با استقبال و تشویق خوانندگان روبرو گردید که من فوق العاده احساس فرح و شادمانى کردم , و در مدتى کوتاه تمامى نسخه هاى آن به فروش رسید.
بى شک این امر گواه بر میزان نیاز مردم به امثال این گونه کتابهاى حاوى موضوعات سودمند اجتماعى است و نشانه شدت دلبستگى و شیفتگى آنها به آداب برجسته وفرهنگ عالى به دست آمده از سرچشمه تعالیم اهل بیت (ع ) مى باشد که سرشار از علوم وفنون و آداب گوناگون است .
از آنگاه که این کتاب نایاب شد بسیارى از مردم نقاط مختلف از من درخواست کردند که نسبت به تجدید چاپ آن اقدام کنم تا امکان استفاده و آگاهى از مطالب آن براى بسیارى از مطالعه کنندگان فراهم شود .
من براى اجابت این درخواست و تقدیم حاصل تلاش ناچیز خود پیوسته در پى فرصت بودم و خداوند را سپاس که مرا در این زمان بدین کارتوفیق عطا فرمود و این پس از آن است که من چیزهاى بسیارى را که در چاپ نخست این کتاب نیاورده و ذکر نکرده بودم در این چاپ بر آن افزوده ام به طورى که با داشتن آن نمى توان از این بى نیاز بود .
از خداوند سبحان درخواست دارم که این خدمت را براى رضاى خود خالص گرداند, و در آن روز که مال و فرزند بى قلب سلیم سودى ندارد مرابدان منتفع فرماید.
مؤلف مقدمه چاپ نخست ستایش ویژه خداوندى است که میان دلهاى مؤمنان الفت و دوستى برقرار کرده و در پرتونعمت خود آنان را برادر گردانیده است .
و درود و تحیت بر سرور پیامبران و مقربترین آنان در نزد خداوند سبحان و بر خاندان او باد که از همه جهانیان والاتر و در دانش وایمان از همه برترند.
اما بعد: این ششمین کتابى است که کتابخانه عمومى اهل البیت (ع ) به منظور تحقق اهداف بزرگ خود و اداى رسالت مقدس خویش به خوانندگان تقدیم مى کند تا وعده خود را به آنان که گهگاه نشریاتى در زمینه اصلاح و راهنمایى مردم صادر مى کند ایفاء کرده باشد.
این کتاب درباره مهمترین موضوع اجتماعى که بشر تا کنون شناخته است و آن موضوع برقرارى دوستى و برادرى میان مردم است گفتگو و براى بدست آوردن دوستان وایجاد تاثیر در مردمان بهترین طریقه را ترسیم مى کند, طریقه اى که مبتنى است بر آنچه پیامبر اسلام و خاندان بزرگوار او(ع ) ارائه داده اند و مشتمل بر راهنماییهاى دقیق وتعلیمات عالى و ارزشمندى است که براى فرد و اجتماع زندگانى سعادتمندى رابراساس اتحاد و همبستگى و سرشار از محبت صادقانه و برادرانه صحیح تضمین مى کند و بر محور همیارى و همکارى متقابل استوار و از هر سوى آن انوار فضیلت واخلاق تابان است .
شما خواننده عزیز در این کتاب خواهید دید بیشتر مطالبى را که دیل کارنگى رئیس مرکز رواب ط انسانى در نیویورک ضمن کتاب ارزشمند و متعهد خود به نام کیف تکسب الاصدقاء و تؤثر فى الناس ((7)) آورده است پیامبر اسلام (ص ) انسانها و امامان از خاندان او(ع ) بدانها تصریح کرده اند و افزون بر این چیزهایى را طى احادیث خود ذکر فرموده اندکه تا کنون اندیشمندان و دانشمندان بزرگ علوم اجتماعى بدانها نرسیده اند.
بغداد 10/12/1956م - مؤلف مقدمه از جمله سخنانى که از دانشمندان علوم اجتماعى به ما رسیده و پیوسته گفته و تکرارمى شود این است که انسان طبیعته اجتماعى است .
معناى این سخن آن است که انسان برحسب فطرت و سرشت خود ناگزیر است با همنوعان خود پیوند برقرار کند و به طوراجتماعى با آنها بسر برد و این غریزه اى است که خداوند در انسانها به ودیعت نهاده تازندگانى آنها استقامت یابد و امور آنها سامان پذیرد .
چه انسان قادر نیست به تنهایى مراحل زندگانى را که از هر سو مکروهات و ناملایمات بدان احاطه دارد و پر از سختیهاو دشواریها و مقرون به انواع خطرهاست بگذراند, و ناگزیر است از دیگران کمک ویارى بخواهد .
از این رو جوامع متحد به امورى اقدام مى کنند که هرگز انجام دادن آنها ازعهده یک فرد ساخته نیست و از کیان خود دفاع مى کنند به گونه اى که یک تن هرگز توان آن را ندارد.
روشن است که هر چه صفوف جوامع بشرى پیوسته تر و استوارتر باشد و میان آنهاهمکارى و همیارى بیشتر شود به همان اندازه در صحنه هاى زندگى موفقتر و در مدارج ترقى و کمال برتر و پیشروتر خواهند بود.
به همین سبب اسلام آیین تقدم و بقاست چه همه افراد بشر را دعوت مى کند که در کارهایار و یاور یکدیگر و در زندگى دوستدار هم باشند و دوشادوش هم راه حیات را بسپرندتا آرزوهاى آنها تحقق یابد و به اهداف خویش دست یابند .
نداى آسمانى قرآن در میان آنها فریاد مى کند: یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر وانثى وجعلناکم شعوبا وقبائل لتعارفوا ان اکرمکم عنداللّه اتقاکم , ((8)) وتعاونوا على البر والتقوى , ((9)) واعتصموا بحبل اللّه جمیعا ولاتفرقوا, ((10)) ولاتنازعوا فتفشلوا وتذهب ریحکم , ((11)) انما المؤمنون اخوه فاصلحوا بین اخویکم ((12)).
این است آنچه اسلام همه مردم را بدان فرا مى خواند و چون هر فردى ازافراد انسان در طول زندگانى در معرض شداید رنج دهنده و بلاها و مشکلات به دردآورنده اى قرار مى گیرد که نمى تواند به تنهایى در برابر آنها ایستادگى کند لذا هر فردى ناگزیر است کسى یا کسانى از همنوعان خویش را براى روزهاى سختى خود داشته باشد, و رابطه اى استوار و پیوندى مستحکم و دوستى و مودتى بیش از آنچه نسبت به دیگران دارد با آنها برقرار کند تا میان آنها احساساتى برادرانه و صادقانه و محبت ومودتى خالصانه ایجاد شود به طورى که هر یک از آنها دیگرى را یارى و پشتیبانى و دربرآوردن نیازهاى او با وى همکارى کند و در نجات او از شداید و رهایى او از گرداب مهالک یار و یاور وى باشد از جمله سخنانى که از دانشمندان علوم اجتماعى به ما رسیده و پیوسته گفته و تکرارمى شود این اسـت کـه انـسان طبیعته اجتماعى است .
معناى این سخن آن است که انسان برحسب فطرت و سرشت خود ناگزیر است با همنوعان خود پیوند برقرار کند و به طوراجتماعى با آنها بسر برد و این غـریـزه اى اسـت کـه خداوند در انسانها به ودیعت نهاده تازندگانى آنها استقامت یابد و امور آنها سـامـان پـذیـرد .
چـه انـسـان قـادر نیست به تنهایى مراحل زندگانى را که از هر سو مکروهات و نـامـلایـمات بدان احاطه دارد و پر از سختیهاو دشواریها و مقرون به انواع خطرهاست بگذراند, و نـاگـزیر است از دیگران کمک ویارى بخواهد .
روشـن اسـت کـه هـر چـه صـفوف جوامع بشرى پیوسته تر و استوارتر باشد و میان آنهاهمکارى و همیارى بیشتر شود به همان اندازه در صحنه هاى زندگى موفقتر و در مدارج ترقى و کمال برتر و پیشروتر خواهند بود.
به همین سبب اسلام آیین تقدم و بقاست چه همه افراد بشر را دعوت مى کند که در کارهایار و یاور یـکـدیـگـر و در زندگى دوستدار هم باشند و دوشادوش هم راه حیات را بسپرندتا آرزوهاى آنها تحقق یابد و به اهداف خویش دست یابند .
نداى آسمانى قرآن در میان آنها فریاد مى کند: یـا ایـهـا الـنـاس انـا خـلـقـنـاکـم مـن ذکـر وانثى وجعلناکم شعوبا وقبائل لتعارفوا ان اکرمکم عـنـداللّه اتـقـاکـم , ((8)) وتـعـاونـوا عـلـى الـبـر والـتقوى , ((9)) واعتصموا بحبل اللّه جمیعا ولاتـفـرقـوا, ((10)) ولاتـنـازعـوا فتفشلوا وتذهب ریحکم , ((11)) انما المؤمنون اخوه فاصلحوا بـین اخویکم ((12)).
این است آنچه اسلام همه مردم را بدان فرا مى خواند و چون هر فردى ازافراد انـسـان در طـول زندگانى در معرض شداید رنج دهنده و بلاها و مشکلات به دردآورنده اى قرار مـى گـیرد که نمى تواند به تنهایى در برابر آنها ایستادگى کند لذا هر فردى ناگزیر است کسى یا کـسانى از همنوعان خویش را براى روزهاى سختى خود داشته باشد, و رابطه اى استوار و پیوندى مـسـتـحـکـم و دوستى و مودتى بیش از آنچه نسبت به دیگران دارد با آنها برقرار کند تا میان آنها احـسـاسـاتى برادرانه و صادقانه و محبت ومودتى خالصانه ایجاد شود به طورى که هر یک از آنها دیـگرى را یارى و پشتیبانى و دربرآوردن نیازهاى او با وى همکارى کند و در نجات او از شداید و رهـایـى او از گـرداب مـهـالک یار و یاور وى باشد .
این ارتباط مقدس که موجب پیوند یک فرد به دیـگـرى مـى شـود و دلـهـاى آنـهـا را بـه هـم نـزدیـک مـى سـازد و یـکـى را مـحـبوب دیگرى مى گردانددوستى نامیده مى شود .
و این در زندگى امرى ضرورى است به طورى که هر کسى هرقدر هم در تحمل سختیها نیرومند و در برابر مکروهات بردبار و در تدبیر امور از درستى اندیشه بـرخوردار باشد از آن بى نیاز نیست .
به همین سبب دانشمندان اجتماعى و رجال تربیتى و داعیان اصـلاح بـراى پـیـشـبرد این امر مهم در زندگى سعى و کوشش فراوان کرده اند تا براى استحکام روابـط بـرادرانـه و ایـجاد مودت و محبت میان مردم که عنصراساسى در ساختمان بناى دوستى میان آنهاست موفق ترین و شایسته ترین راهها را درپیش روى آنان قرار دهند چه دوستى هرگاه بر محبت قلبى صادقانه اى که ریا وخودنمایى آن را مشوب و اغراض پست آن را تیره و مکدر نگرداند متکى نباشد چنان دوستیى پوچ و براى انسانیت بى ثمر است و انتظار فایده اى از آن نیست .
شـایـد مـهمترین کتابى که در این زمان نگارش یافته و این موضوع را مورد بحث قرار داده کتاب کـیـف تـکسب الاصدقاء و تؤثر فى الناس تالیف استاد دیل کارنگى بنیانگذار مرکزروابط انسانى در نیویورک باشد که به وسیله استاد مصرى عبدالمنعم محمد زیادى به عربى برگردانیده شده است .
گردآورنده کتاب مذکور مردى است که سرد و گرم روزگار را چشیده و حوادث وى رامجرب و آبدیده کرده تا توانسته است از تجارب خود پاکیزه ترین نتیجه ها وارزشمندترین درسها را در زمینه معاشرت مردم با یکدیگر به دست آورد و بیان کند که چگونه انسان مى تواند شمار بیشترى از مردم را بـه سـوى خـود جـذب و بیشترین دوستان را براى خود فراهم آورد و در آنها تاثیر گذارد .
آرى کتاب او پر از حوادثى است که روش او را تایید و ادعاى او را گواهى مى کند.
لـیـکـن مـن گـمـان نمى کنم همه نظریاتى که او براى حصول این منظور ارائه داده به نتایجى کـه بـراى آنـها در نظر گرفته منجر گردد و اگر هم فرض شود که این نظریات چنان نتایجى را بـه بار مى آورد و موجب تاثیر در مردم مى شود بى شک هر راهى که مایه به دست آوردن دوستان و تاثیر در مردمان مى شود نمى تواند خوب و پسندیده بوده و براى انسان شایسته باشد که در آن گام بـردارد هر چند از جهات دیگر به او زیان رساند .
و گرنه کسى که با مردم دورویى مى ورزد و با هر کـه روبرو مى شود خودش را در خدمت افکار او قرارمى دهد و با هر کس دیدار مى کند در برابرش سر فرود مى آورد و اظهار حقارت و تملق مى کند و با هر فردى مطابق تمایلات و بر وفق افکار وى رفتار مى کند ممکن است بتواندبیشترین افراد را به سوى خود جذب کند, افرادى که مردم دورو و بى هدف را دوست مى دارند و با طرفداران هوا و هوسهایشان انس مى گیرند و با همفکران خویش هـمـگـام مـى شـونـد, و مـردم مـخـلـص و با صراحت را دشمن مى دارند و از کسانى که تمایلات وگرایشهاى آنها را در زندگى تایید نمى کنند دورى مى ورزند, و متاسفانه چقدر این گونه افراد در جامعه فراوانند .
اما آیا به دست آوردن این همه دوستان و این قبیل تاثیر در مردم درست است ؟
و عقل سالم آن را تایید مى کند؟
یا وجدان بیدار از آن خشنود است ؟
وارزشهاى اخلاقى و اجتماعى که در این گونه امور داورى دادگرند بر آن صحه مى گذارد؟
هرگز, هرگز.
بى شک آنانى که به این موضوع مهم اجتماعى از همه جهت احاطه دارند و هموارترین ونزدیکترین راهـها را براى تحقق این هدف عالى تعیین کرده و ارائه داده اند همان کسانى هستند که گنجینه عـلـوم الـهى و معدن تعالیم آسمانى مى باشند یعنى پیامبر گرامى (ص ) وامامان از خاندان او(ع ), هـمانهایى که خداوند آنان را امین وحى خود گردانیده وسرپرستى خلق را بدانها سپرده و آنان را دلـیـل و رهـنـمـا بـه سـوى حق و حجت بر خلق قرارداده است .
آنان هدایت کنندگان و هدایت شـدگـانـى هـستند که خداوند با نزول آیه تطهیرنشان عالى الهى را به آنها عطا کرده و فرموده است : انما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا.
((13)) ایـنـک اى خـواننده عزیز!
با من همراه باش تا به تعلیمات و راهنماییهایى که پیامبررحمت (ص ) و امـامان از خاندان او(ع ) در بدست آوردن دوستان و تاثیر در مردمان ارائه داده اند تو را آگاه کنم , دسـتـور ایـن کـه چگونه انسان مى تواند با برادرانش از زندگى خوش و پسندیده اى برخوردار و با دوسـتـانـش زنـدگى پربار و سعادتمندى داشته باشد بى آن که در اعتقادات او خللى وارد و یا از عقیده خود منحرف گردد .
بى شک , آنچه در این دستورها خواهى دید خودت را مبهوت و دلت را شاد و خرسند خواهد ساخت ,ان شاءاللّه .
سـپس این تعلیمات و راهنماییها را با آنچه در کتاب دیل کارنگى آمده است مقایسه کن تا بدانى آنـچـه او در این زمان در کتاب خود آورده پیامبر اسلام (ص ) و امامان از خاندان او(ع ) پیش از این بـدانـهـا تـصـریـح کـرده و مـطـالبى را بر آنها افزوده اند که این مرد و امثال اوتوان آوردن آنها را نداشته اند, چیزهایى که اجتماع را اصلاح و بشر را سعادتمندمى گرداند تا همه بتوانند با هماهنگى و صـلـح و سازگارى زندگانى کنند و محبت ودوستى سراسر زندگى را فرا گیرد, و سعادت و نیکبختى تعمیم یابد و برادرى میان آنهاحکمفرما شود.
دیدگاه پیامبر اسلام (ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) درباره دوستى بـراسـتـى سخنان پیامبر اسلام (ص ) و ائمه طاهرین (ع ) دانشگاه علمى بزرگى است که درسهاى ارزشـمندى را در هر فن به اختیار اجتماع مى گذارد سخنان آنها مشتمل برمقاصد بلند و معانى ژرف و داراى افـقـى گسترده است , آنان به علل مشکلات اجتماعى آگاه بوده اند و آنها را توجیه کرده و بهترین راههاى حل آنها را براى مردم بیان کرده اند.
پیامبر بزرگوار(ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) بیماریهاى اجتماعى را شناخته و دردها را تشخیص داده و پرفایده ترین درمانها را براى آنها تعیین کرده اند .
و به سبب برترى دانشهایى که ازآنها به ما رسیده و مـعـارف گـرانـقـدرى کـه بزرگترین رجال فلسفه و اجتماع در برابر آنهاناتوانند از آنان ظاهر گشته است بحق استادان بشریت و راهنمایان انسانیت اند.
چـون مـوضوع دوستى و برادرى از مهمترین لوازم زندگانى و بزرگترین ضرورت انسانى است لذا این امر از بخش بزرگى از عنایات و توجهات آنها برخوردار است و تعلیمات وراهنماییهاى آنان در پایه گذارى اساس دوستى و صفات و شرایطى که لازمه آن است ازسوى آنان بیان شده و به ما رسـیده است .
آنان به همه مردم اندرز داده اند که در به دست آوردن دوستان و ذخیره کردن آنان سـسـتـى نـورزنـد تا آن جا که پیامبر خدا(ص ) فرموده است : خوبتران شما خوشخوتران شمایند, همانهایى که با دیگران و دیگران با آنها انس مى گیرند.
((14)) نـیز فرموده است : هیچ بنده اى برادرى در راه خدا به دست نمى آورد جز این که خداونددرجه اى در بهشت براى او برپا مى کند.
((15)) نیز فرموده است : مؤمن رفیق و همراه است و با او انس مى گیرند و در کسى که انس نمى گیرد و با او انس نمى گیرند سودى نیست ((16)) .
نـیـز فرموده است : دوستى مؤمن نسبت به مؤمن به خاطر خداوند بزرگترین بخش ایمان است , بـدانـیـد کـسـى کـه بـه خـاطـر خـداونـد دوسـت بدارد, دشمن بدارد, ببخشد و یا بازدارداو از برگزیدگان (اصفیاء) خداوند است ((17)) .
اینک مى بینیم پیامبر خدا(ص ) مردم را به دوستى و برادرى ترغیب مى کند و با پاداشهاى بزرگ و نعمتهاى جاویدى که خداوند به دو نفرى که دوست باشند وعده داده و براى آنهاآماده فرموده این امـر را مـحـبوب مردم قرار داده است لیکن مشروط به آن است که دوستى در راه خدا از هرگونه اغراض پست و مصلحتهاى مادى و مطامع ناچیز دنیوى پاک و منزه باشد .
بنابراین آنچه اسلام بدان دعـوت مى کند دوستى صادقانه و مودت خالصانه است و براى این گونه دوستى است که خداوند بـه دارنده آن پاداش فراوان وعده داده و در روز قیامت مقام محمود براى او آماده فرموده است , و همین دوستى خالص ومحبت صادقانه است که نشانه بارز ایمان انسان و شایستگى اوست چنان که پیامبرخدا(ص ) به اصحاب خود فرمود: کدام یک از دستگیره هاى ایمان محکمتر است ؟
گفتند: خـدا و پیامبرش داناترند, برخى گفتند: نماز, بعضى زکات , برخى دیگر حج وعمره و بعضى جهاد را نام بردند, پیامبر(ص ) فرمود: براى آنچه گفتید فضیلت است لیکن آن نیست , بلکه محکمترین دستگیره ایمان دوستى در راه خدا و دشمنى در راه اوست ((18)) .
نیز فرموده است : کسى که به خاطر خدا برادرى کند خداوند در بهشت او را به درجه اى مى رساند که چیزى از اعمال او نمى تواند آن را به دست آورد.
((19)) پـیـشـواى مـسـلـمـانان على بن ابى طالب (ع ) فرموده است : مردم برادران یکدیگرند و کسى که بـرادریـش در غـیر رضاى خدا باشد برادرى او دشمنى است , و این مضمون قول خداوند است که : الاخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقین ((20)) .
نـیـز فـرمـوده است : با مردم معاشرت کنید تا اگر بر این حال بمیرید بر شما بگریند و اگرزنده بودید مشتاق شما باشند.
((21)) نیز فرموده است : خوشا به حال کسى که براى فرمانبردارى خدا با مردم انس مى گیرد وآنها نیز با او انس مى گیرند.
((22)) امـام صـادق (ع ) فـرمـوده اسـت : کـسى که دوستى و دشمنى او به خاطر خدا باشد و به خاطراو ببخشد و باز دارد او از جمله کسانى است که ایمانش کامل است ((23)) .
نـیـز فرموده است : هیچ یک از شما به حقیقت ایمان نمى رسد مگر آنگاه که دورترین افراد خلق را نـسـبـت بـه خـود بـه خـاطـر خـدا دوسـت داشـتـه و نـزدیکترین کسانش را به خاطراو دشمن بدارد.
((24)) نیز فرموده است : از مزایاى آدمى در نزد خداوند محبت اوست نسبت به برادرانش ((25)) .
نیز فرموده است : سه چیز است که انسان در آنها معذور نیست , رایزنى با خیرخواه ,مدارا با حسود و اظهار محبت نسبت به مردم ((26)) .
هـر انـدازه مـحـبت دوست نسبت به دوستش بیشتر و مودتش به او شدیدتر باشد منزلتش در نزد خداوند برتر و درجه اش نزد وى بالاتر خواهد بود چنان که پیامبر خدا(ص ) فرموده است : آیا شما را خـبر ندهم به شبیه ترین شما از حیث اخلاق به من ؟
عرض کردند: چرااى پیامبر خدا, فرمود: آن کـه خلقش نیکوتر, بردباریش بیشتر, به خویشاوندانش نیکوکارتر, دوستیش نسبت به برادرانش به خاطر خدا زیادتر, بر حق شکیباتر, بر خشم خود چیره تر, و در عفو نیکوتر و در انصاف دادن هر چند به زیان خویش شدیدترباشد.
((27)) نیز پیامبر خدا(ص ) فرموده است : دو تن که به خاطر خدا دوستى مى کنند آن که محبتش نسبت به دوستش بیشتر است نزد خدا محبوبتر است ((28)) .
امـام صادق (ع ) فرموده است : هرگز دو مؤمن با یکدیگر دیدار نمى کنند جز این که بهترین آن دو کسى است که محبتش نسبت به دیگرى بیشتر باشد.
((29)) دین اسلام به سبب اهتمامى که در ایجاد دوستى و برادرى میان مردم دارد کسانى رامحبوبترین و بـهترین مردمان در نزد خداوند شمرده است که با مردم انس مى گیرند ومحبت آنها را جلب و به نیکى با آنها آمیزش و معاشرت مى کنند چنان که پیامبر خدا(ص )فرموده است : همانا محبوبترین شـمـا در نـزد خـداونـد آنانى هستند که با مردم انس مى گیرند و مردم نیز با آنان الفت گرفته و دوسـتى مى کنند, و منفورترین کسان نزد اوآنهایى مى باشند که در راه سخن چینى و تفرقه افکنى میان برادران گام برمى دارند.
((30)) نیز فرموده است : خوشخوترین شما بهترین شماست همانها که فروتن و نرمخوهستند.
((31)) اهمیت دوست در زندگى نـبـایـد پنداشت که در زندگى چیزى وجود دارد که انسان را بیش از داشتن دوست سعادتمند و شـادمان مى کند, دوست شایسته اى که در احساسات انسان مشارکت کند وعواطف او شامل حال وى گـردد, و بـه هـنـگام وحشت و تنهایى مونس او باشد, و درسختیها از او کمک بخواهد, و در حوادث و رویدادها به او پناه برد, و هر گاه سانحه اى براى او روى دهد یا پیشامد بدى برایش اتفاق افـتد که در برابر آن فکرش به جایى نرسدبا او مشورت کند چه ضربه و فشار حوادث و رویدادها را چـیـزى جـز دوست راستین نمى تواند از انسان برطرف کند تا آن جا که دانشمند نامدار اجتماعى لـردافـبـرى درکتابش به نام سعادت و صلح گفته است : به دست آوردن دوست راستین کار سـاده وآسـانـى نـیـسـت و کسى که این امر برایش میسر شده باید بداند به گنج پرارزشى دست یافته که باید به نحو خوب و شایسته اى از آن بهره گیرد.
حکیمى گفته است : اگر همه دنیا را مالک باشم آن در نظر من با ذره اى از وفاى دوست واندکى از محبت برادرى کریم برابرى نمى کند.
دوسـت نـزدیـک مـمکن است در نتیجه اخوت و برادریش جایگاه برادر پدر و مادرى راپیدا کند و گـاهى نیز از آن برتر شود, چنان که امیرمؤمنان على (ع ) فرموده است : بسا تو رابرادرى است که مـادرت او را نزاده است ((32)) و نیز فرموده است : بسا بیگانه اى که ازخویشاوند نزدیکتر است , و غریب کسى است که دوستى ندارد.
((33)) پـیـامـبـر بـزرگ اسـلام و انسانیت (ص ) فرموده است : چون خداوند خیر کسى را بخواهددوست شایسته اى روزى او مى گرداند که هر گاه فراموش کند او را یادآورى و اگر به خاطر داشته باشد وى را یارى کند.
((34)) نـیـز فـرمـوده است : انسان مسلمان پس از اسلام و بهره مندى از فواید آن از هیچ چیز دیگرمانند برادرى که در راه خدا از او استفاده کند بهره مند نمى شود.
((35)) نـیـز فـرمـوده اسـت : مردى که داغ فرزند کوچک ندیده وارد بهشت نمى شود عرض کردند: اى پیامبر خدا!
آیا ما همه فرزند از دست رفته داریم ؟
فرمود: آرى داغ برادردینى انسان به منزله داغ فرزند از دست رفته است ((36)) .
على (ع ) فرموده است : بر شما باد به برادران و دوستان چه آنها در دنیا و آخرت سرمایه اند.
((37)) نیز فرموده است : دیدار برادران غنیمت بزرگى است هر چند اندک باشد.
((38)) نیز: ناتوانترین مردم کسى است که از به دست آوردن دوست ناتوان باشد و ناتوانتر از اوکسى است که یکى از دوستانى را که یافته است رها سازد.
((39)) مردى در حضور امام باقر(ع ) گفت : خداوندا!
ما را از همه آفریدگانت بى نیاز کن .
امام (ع )فرمود: ایـن طور مگو لیکن بگو: خداوندا!
ما را از اشرار آفریدگانت بى نیاز فرما, چه مؤمن از دوست خود بى نیاز نیست ((40)) .
نـیـز فـرمـود: هر کس دوستى براساس ایمان به خداوند و در راه او و در طلب خشنودى او وبراى وفاى به دوستى به دست آورد پرتوى از نور خداوند و امانى از عذاب او ودستاویزى براى رستگارى خود در روز رستاخیز و عزتى پایدار و آوازه اى فزاینده به دست آورده است ((41)) .
امـام صـادق (ع ) فـرموده است : در دنیا دوستان زیاد به دست آورید چه آنها در دنیا وآخرت سود مـى رسـانـنـد امـا در دنـیا نیازهایى را رفع مى کنند, و در آخرت دوزخیان مى گویند: فمالنا من شافعین ولاصدیق حمیم ((42)) ((43)) .
نـیـز فـرمـوده اسـت : کـسـى کـه بـه زیـاد کـردن دوسـتـان رغـبـت نـداشـتـه بـاشـد دچـار خوارى مى گردد.
((44)) نیز فرموده است : از دوستت محافظت کن هر چند با آتش سوزى باشد.
((45)) نیز فرموده است : در صدد افزایش دوستان باشید چه هر مؤمنى را دعاى مستجابى است ((46)) .
نیز: دوست زیاد براى خود فراهم کنید چه براى هر مؤمنى امکان شفاعتى است ((47)) .
نـیز: زیاد با مؤمنان برادرى و دوستى کنید چه آنها در نزد خداوند قدر و منزلتى دارند که در روز قیامت به آنها تلافى مى کند.
((48)) نیز: از نشانه هاى محبت انسان به دینش این است که برادر دینى خود را دوست بدارد.
((49)) نیز: شخص به سبب داشتن دوستان فزونى مى یابد.
((50)) نـیـز: سـه چـیـز است که در هر زمان کمیاب است : برادرى و دوستى در راه رضاى خدا,همسر شایسته اى که در طریق دین خدا مونس انسان باشد و دیگر فرزند رشید وخردمند .
کسى که داراى یکى از این سه باشد به همه خوبیهاى دنیا رسیده است ((51)) .
امـام کـاظـم (ع ) فرموده است : برترین خصلتها و گرامیترین آنها بجاآوردن کار نیک ,فریادرسى غـمـزدگـان , تحقق دادن آرزوى آرزومندان , راست گردانیدن گمان امیدواران , ودر زندگى افزودن دوستان است ((52)) .
امـام رضـا(ع ) فرموده است : کسى که در راه خدا دوستى به دست آورد غرفه اى در بهشت کسب کرده است ((53)) .
پـیامبر گرامى (ص ) و ائمه (ع ) نظر مردم را به این نکته جلب کرده اند که به دست آوردن دوستان از لـذیذترین کامیابیهاى زندگى دنیاست , لذا پیامبر خدا(ص ) فرموده است :مؤمن در کنار برادر دیـنـى خـود آرامـش مـى یـابـد هـمـان گـونـه کـه تـشـنه با آشامیدن آب سردآسودگى پیدا مى کند.
((54)) نـیـز فرموده است : سه چیز سبب آسایش مؤمن است , نماز در آخر شب , دیدار دوستان و افطار از روزه ((55)) امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : دیدار دوستان سبب دوام شادى است .
((56)) عـمربن زید گفته است : از ابى عبداللّه (ع ) شنیدم که مى فرمود: براى هر شى ء چیزى وجود دارد که به آن آرامش مى یابد, و مؤمن مانند پرندگان که به همنوعان خود آسودگى مى یابند به وسیله برادر مؤمن خود آرامش به دست مى آورد.
((57)) نـیـز امـام صـادق (ع ) فـرمـود: آرامش در سه چیز است : همسر سازگار, فرزند نیکوکار ودوست باصفا ((58)) یکى از شاعران گفته است .
تکثر من الاخوان ما اسطعت انهم ----- کنوز اذا ما استنجدوا وظهور ((59)) ولیس کثیرا الف خل وصاحب ----- وان عدوا واحدا لکثیر ((60)) چه کسى را باید به دوستى برگزید؟
دوسـت شریک زندگى است .
او در انسان مانند روح در بدن جریان و تاثیر دارد, وى آیینه اى است کـه خوبیها و بدیهاى آدمى در آن منعکس مى شود چنان که پیامبر خدا(ص )فرموده است : انسان آیینه دوست خویش است که هر گونه اذیت و آزار از او دورمى کند.
((61)) دوسـت جایگاه اسرار و خاستگاه آرزوهاست از این رو لازم است خوشرفتار, خوش نیت , پاکنهاد و از صـفـات خـوب بـرخـوردار باشد تا دوست وى به وسیله او هدایت شود وبه او تاسى کند, چه تاثیر دوسـت بـسـیار زیاد است و گزافه نیست اگر بگویم : دوست مطلق بزرگترین مؤثر در زندگى انـسـان و تشکیل دهنده چگونگى اوست .
و اى بسا شخص شایسته اى که در نفوس یاران و دوستان خـود نـفـوذ و تـاثـیـر کرده و آنها نیز در زمره افرادصالح و شایسته درآمده اند .
همچنین بسا فرد نـاشـایـست که بر اثر نفوذ در همنشینان ودوستان خویش آنها نیز ناصالح و ناشایست شده اند .
این مـوضـوع امـرى ثابت و غیر قابل تردید است و واقعیت و وجدان و مشاهده آن را تایید و رخدادهاى بسیار در هر زمان ومکان آن را اثبات و اندیشمندان گذشته و حال بر آن تصریح کرده اند.
این امر به سبب اهمیت و تاثیر فوق العاده اى که در زندگى انسان از نظر سعادت و شقاوت او دارد درباره آن نصوص بسیارى از پیامبر گرامى (ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) به ما رسیده است که مردم را ترغیب مى کند شایستگان و مخلصان را به دوستى برگزینند و ازهمنشینى و رفاقت با بزهکاران و فسادگران بپرهیزند.
پیامبر گرامى (ص ) و ائمه (ع ) در این باره به ترغیب و تحذیر اکتفاء نفرموده بلکه صفاتى راکه براى دوسـت شـایـسـتـه لازم اسـت بـیان و روشن کرده اند که چه کسى سزاوار رفاقت ودوستى است همچنین صفات همنشین بد و کسى را که لازم است انسان از او دورى وکناره گیرى کند توضیح داده انـد .
احـادیثى که در این باره وارد شده بسیار زیاد است که نمى توان آنها را شماره کرد و یا در ایـن مـخـتـصـر مورد بررسى قرار داد, لیکن ما به اندازه اى از آن احادیث نقل مى کنیم که بتوانیم تصویرى از دوست شایسته را ارائه بدهیم تا او را جستجو کرده و به دوستى برگزینیم , و دوست بد و ناشایست را نشان بدهیم تا ازاو دورى جسته و پرهیز کنیم : پـیـامبر بزرگوار(ص ) فرموده است : از دانشمندان بپرسید و با حکیمان گفتگو کنید و بافقیران همنشین شوید.
((62)) این دستور براى آن است که پرسش از دانشمندان سبب تهذیب نفس و پاکیزگى عقل , وگفتگو با حکیمان و خردمندان موجب روشنى فکر, و همنشینى با فقرا, باعث سرکوبى نفس است .
امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : بدانید همنشینى با دانشمند و پیروى از او آیینى است که باید بدان پـایـبـنـد بود, فرمانبردارى از او وسیله کسب حسنات و محو سیئات و اندوخته اى براى مؤمنان و بـلندى منزلت آنان در حال زندگى و مرگ آنها و سبب آن است که مؤمن به هنگام مرگ به نیکى یاد شود.
((63)) نـیـز فـرموده است : جز با خردمند پرهیزگار معاشرت مکن , و جز با دانشمندان پاکدل همنشین مباش , و راز خود را تنها به مؤمن وفادار بسپار.
امـام زیـن العابدین (ع ) فرموده است : محفل صالحان و شایستگان سبب هدایت و صلاح ,و آداب و رفتار دانشمندان موجب افزایش خرد است ((64)) .
امـام صـادق (ع ) فـرمـوده است : هر کس در کار سفیهان و نابخردان مداخله کند حقیر وکوچک مى شود و کسى که با دانشمندان معاشرت کند بزرگ و محترم مى گردد.
((65)) از این رو لقمان فرزندش را تشویق مى کند که با دانشمندان همنشینى و معاشرت کند تا ازاین راه دانـشى سودبخش و تربیتى برجسته و شرافتى بزرگ به دست آورد .
او به فرزندش پند مى دهد که اى پسرک من با دانشمندان همنشین باش , و در برابر آنها زانو بزن چه دلها با شنیدن حکمت زنده مى شود چنان که زمین مرده با بارانهاى تند زندگى را از سرمیگیرد.
نیز لقمان به او گفته است : کسى که در جاهاى بد وارد شود متهم مى گردد, و کسى که بارفیق بد معاشرت کند سالم نمى ماند, و آن که با دانشمندان همنشینى کند سود مى برد.هرگاه نتوانى بـا دانـشـمـنـدان و حـکـیمان همنشین باشى بر توست با دیگر مردم که صالح وپرهیزگار باشند مـعـاشـرت کنى چه آنها براى تو در سختیها پناهگاه و در آسودگى و رفاه زیب و زیورند چنان که پیامبر خدا(ص ) فرموده است : بر شما باد به دوستان راستین چه آنها براى شما به هنگام رفاه زیور و در وقت بلا پناه و مانع اند.
((66)) نـیـز پـیـامـبـر خـدا(ص ) در وصـیـت خود به ابن مسعود فرموده است : باید همنشینانت نیکان ودوسـتـانـت پـرهیزگاران پارسا باشند چه خداوند متعال در کتابش فرموده است : الاخلاءیومئذ بـعـضـهـم لبعض عدو الا المتقین ((67)).
و در وصیت خود به اباذر فرموده است : اى اباذر جز با مؤمن دوستى مکن ((68)) نـیـز فـرمـوده اسـت : خـوشبخت ترین مردم کسى است که با مردم بلندنظر و بزرگوارمعاشرت کند.
((69)) نیز: هر گاه مردى را دیدید که در دنیا زهد به او داده شده به او تقرب جویید چه او القاى حکمت مى کند.
((70)) نـیز: تنها با کسى همنشینى کنید که شما را از پنج چیز به پنج چیز فرا مى خواند: از شک به یقین , از خـودبـرتـربـیـنـى بـه فروتنى , از دشمنى به دوستى , از ریاکارى به اخلاص و ازمحبت دنیا به زهد.
((71)) نـیـز: هر کس با مردم دادوستد کند و به آنها ستم نورزد, و با آنها سخن گوید و دروغ نگوید, و به آنـها وعده دهد و تخلف نکند او از کسانى است که جوانمردیش کامل وعدالتش آشکار و برادریش واجب است ((72)) .
از آن حـضرت پرسش شد کدام همنشین افضل است ؟
فرمود: کسى که هر گاه (نیازت را) اظهار کنى یاریت کند, و اگر فراموش کرده باشى به یادت آورد.
((73)) امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : معاشرت با خردمندان موجب اصلاح اخلاق است ((74)) .
نیز: با اهل فضیلت معاشرت کن تا برترى یابى ((75)) .
نیز: همنشینى با خردمندان شرافت را مى افزاید.
((76)) نیز: دوستى با نیکان موجب شرف و رفاقت با بدان باعث تلف و نابودى است ((77)) .
نیز: با نیکان رفاقت کن تا از بدان ایمن باشى ((78)) .
نیز: بهترین یاران کسى است که تو را به راه خیر و نیکى راهنمایى کند.
((79)) نیز: همنشین نیکوکاران باش تا از آنان باشى , و از بدکاران دورى کن تا از آنها جداباشى ((80)) .
نیز: رفاقت با سعادتمندان موجب سعادت آدمى مى شود.
((81)) نیز: بر تو باکى نیست که با خردمند رفاقت کنى هرچند از نظر کرم و بخشش او را درخور ستایش نـدانـى لـیکن تو از خرد او سودگیر و از خویهاى بد او خود را نگهدار .
ورفاقت با انسان بخشنده و بـزرگـوار را فرومگذار هرچند از خرد او سود نبرى ولیکن تو ازبخشندگى او و خرد خودت سود برگیر.
((82)) نیز: همنشین خوب غنیمت و همنشین بد شیطان است ((83)) .
نـیـز: در وصـیت خود به محمدبن ابى بکر فرموده است : باید شایستگان و نیکوکاران دوستانت و بدکاران و خیانتکاران دشمنانت باشند, چه من محبوبترین دوستانم آنانى هستند که بیشتر خدا را یاد مى کنند و ترس آنها از او بیشتر است ((84)) .
امـام حـسـن سـبط(ع ) در وصیت خود به جناده بن امیه فرموده است : هرگاه نیازمندى تو رابه رفـاقت با کسانى مایل سازد با کسى مصاحبت کن که هرگاه با او رفاقت کنى زیورت , واگر او را خـدمـت کـنـى نـگهدارت , و اگر از او کمک بخواهى کمک گارت باشد, و هرگاه سخن گویى تـصـدیقت کند, و اگر یورش برى پشتیبانت باشد, و اگر بخواهى بخشش کنى تو را کمک کند, و اگر رخنه اى در کارت پدید آید آن را مسدود سازد, و اگر کار نیکى ازتو بیند آن را بر زبان آورد, و اگـر از او چـیـزى بـخـواهـى بـه تو بخشد, اگر خاموشى گزینى اوآغاز سخن کند, اگر حادثه نـاگوارى برایت روى دهد با تو همدردى و مواسات کند, همان کسى که بدى و ستم و آزارى از او به تو نمى رسد, و بر اثر او راهها بر تو مشتبه نمى گردد,و در برابر حقایق امور تو را خوار نمى سازد, و اگر در حال تقسیم چیزى نزاعى میان شمااتفاق افتد تو را بر خودش ترجیح دهد.
((85)) امام زین العابدین (ع ) فرموده است : همنشینى با نیکان انسان را به نیکى فرامى خواند.
((86))