نیازهای کودکان و نحوه برآورده کردن آنها:
در گذشته چنین تصور می شد که نیازهای تحولی به صورتی سلسله مراتبی ظاهر می شدند.
به صورتی که اساسی ترین آنها (مثل نیاز به غذا و آب) صرفا برای بقا ضروری هستند. و تنها پس از ارضای آنها به صورت رضایت بخش نیازهای والاتری (همچون نیاز به رابطتی ظریف پیچیده و مستمر در محبت آمیز) پدیدار می شوند. اما اکنون چنین تلقی می شوند. که تمامی نیازهای بشر به صورت در هم تنیده و به هم مرتبطند. به عنوان مثال امکان دارد کودکی که غمگین باشد غذا را پس بزند و حتی اگر آن را خرد ببرد. نتواند غذا را هضم کند یا آنکه ممکن است کودکی از ترس اینکه مادر یا پدرش خانه را ترک کنند. از خوابیدن امتنان کنند. در گذشته چنین باور داشتند که دلبستگی کودک به مادر خود از آنجا ناشی می شود. که مادر تغذیه کودک را بر عهده دارد شواهد نشانگر آن است که این نظریه محبت ناشی از طمع حتی در بین میمونها نیز دیگر توجیه پذیر نیست عواطف و یادگیری را جنبه های یادگیری را جنبه های تحولی جداگانه ای در نظر می گرفتند در واقع این دیگاه هنوز هم به ویژه نسبت به کودکان نسل قبل به میزان زیادی حفظ شده است.
در واقع یادگیری در گسترده ترین مفهوم خود و عاطفه جنبه های شناختی و عاطفی تحول عقل و احساسات چنان ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند که تقریبا از بدو تولد غیر قابل تفکیکند. برای یادگیری و پیشرفت علاوه بر توان بلقوه برای رشد امکان بالندگی و وجود فرصتهای محیطی مناسب در زمانهای مناسب و داشتن اراده و انگیزه نیز ضروری است نیروی محرکه اشتیاق به یادگیری در کیفیت روابطی ریشه دارد که درست از ابتدای زندگی در مورد کودک اعمال می شود.
به منظور کاربردهای عملی طبقه بندی چهارگانه زیر کافی به نظر می رسد نیاز به عشق و امنیت به تجارب جدید به تحسین و قدردانی و به مسئولیت پذیری این نیازها باید از همان ابتدایی ترین و مرحله های زندگی کودک برآورده شود. و تحقق آنها به میزانی کمتر یا بیشتر در سرآسر بزرگسالی ادامه بیابد. البته اهمیت نسبی این نیازها همراه راه های برآورده شدن آنها طی مراحل مختلف تحول متغییر است.
نیازهای کودکان:
چهار نیاز عمده عاطفی وجود دارد که باید از همان روزهای آغازین زندگی برآورده شوند. تا کودک بتواند از یک نوزاد درمانده به بزرگسالی و رشد یافته بالغ تبدیل شود. این نیازها عبارتند از 1- عشق و امنیت2- کسب تجارب جدید. 3- تحسین و قدردانی 4- مسئولیت پذیری
در طول مراحل مختلف تحول اهمیت نسبی این نیازها به حساب می آید چون شالوده تمامی روابط آتی نتها در خانواده بلکه با دوستان و همکاران و سرانجام در زندگی زناشویی تشکیل می دهد. نیاز به جهت و امنیت نیازی است که رشد سالم شخصیت توانایی محبت کردن و پاسخ دهی به محبت و بالاخره توانایی پدر یا مادری دلسوز و مهربان بودن و به آن وابسته است کودک این نیاز را از لحظه تولد به بعد از طریق تجربه روابط محبت آمیز قابل اعتماد و پیوسته بادگیران شخصیت با مادر بعد با پدر و بعد ازریق دایره رو به گسترش و بزرگسالان و همسالان برآورده می شود. امنیتی که در خانواده هیا صمیمی موجود است. برنامه های آشنا و معلوم آن به کمک امکان می دهد که در جهانی که در آن که باید پا به پدیده های بسیاری که برای او تازگی دارند و در حال تغییر اند. کنار بیاید و احساس کند که وقایع پیوسته و قابل پیشبینی هستند همچنین زندگی با تبات خانواده در کودک حساس یکپارچگی شخصیت احساس اینکه دارای گذشته و آینده است و هویتی منسجم و پایدار به وجود می آورد.
نیاز به تجرب جدید.:
ذهن کودک تنها در صورتی به گونه ای مطلوب تحول پیدا می کند که این نیاز در کودکی و نوجوانی به خوبی ارضا شود. همانگونه که انسان برای رشد جسمانی به غذا نیاز دارد و همانگونه که رژیم غذایی متعادل برای رشد طبیعی انسان ضروری است کسب تجارب جدید . هم برای رشد ذهن ضروری است در اوایل دوران کودکی بازی اصلی ترین عناصر برآورده ساختن این نیازها هستند کودک به واسطه این دو دنیای پیرامون خود را کشف می کند و یاد می گیرد که چگونه با مشکلات مقابله کند این موضوع به همان اندازه که در مورد واقعیتها دنیای عینی صادق است در مورد احساسات و اندیشه های دنیای ذهنی نیز صدق می کند کسب تجارب جدید یادگیری یکی از مهمترین درسهای اوایل زندگی را تسهیل می کند یعنی یادگیری این که چگونه و یادگیری اینکه تسلط یافتن بر هر موضوعی احساس موفقیت و لذت در پی دارد آموزش پذیری نتنها به استعداد ذاتی کودک بلکه کم و بیش به تشویق و خدمت های محیطی او نیز بستگی دارد جو عاطفی و فرهنگی خانواده و نیز دلمشغولی ها یا آرمانهای والدین می توانند در تقویت کردن محدود ساختن یا رشد ذهنی کودک نقشی موثر داشته باشند.
بازی کردن به دو شیوه عمده نیاز به کسب تجارب جدید را برآورده می سازد نخست کودک را قادر می سازد تا در مورد دنیای پیرامون خود مطالبی را بیاموزد.دوم به کودکامکان می دهد تا با مسلط ساختن خیاپردازی به واقعیت و منطق با هیجانهای متعرض خود کنار بیاید و آنها را حل و فصل کند.
احتمالا تنها عامل و یا به طور کلی مهمترین عامل ارتقای رشد ذهنی کودک کیفیت محیط زبانی اوست البته منظور کمیت گفتار کودک نیست بلکه منظور کیفیت گفتار و پربار و واضح و مربوط به موضوع بودن آن است زبان در فراگیری استدلال و تفکر و نیز در برقرار کردن ارتباط با دیگران به کودک کمک می کند.
رفتن به مدرسه خود تجربه جدیدی است که دنیای وسیع تو را بر روی کودک می گشاید پیشرفت او در مدرسه شدیدا تحت تاثیر نکوهش ها ارزش ها و اعتقادات معلم او قرار می گیرد علایق گسترده شور و اشتیاق نسبت به پدیده های ذهنی و پذیرش عقاید جدید همگی از معلم به کودک انتقال می یابند معلمان برای حفظ تهیج یا برانگیختگی حس کنجکاوی کودکان و یادگیری پدیده های جدید که تقریبا همه کودکان کم سن و سال از خودشان می دهند از موقعیت بسیار مناسبی برخوردارند .
نیاز به تحسین و قدردانی:
تغییر وضعیت از نوزادی به بزرگسالی متکی به خود و خویشتن پذیر به یادگیری عاطفیاجتماعی و ذهنی زیادی نیاز دارد و حاصل الگو پذیری کودک از بزرگسالانی است که از او مراقبت می کنند موثر ترین عامل در بروز این عامل که نیازمند تلاش مستمری است که باید در سراسر سالهای رشد ادامه یابد تحسین و قدردانی است سرانجام هنگامی می رسد که هر کاری که به خوبی انجام می گیرد نقش پاداش را در مورد خود ایفا کند اما چنین وضعیتی به پختگی زیادی نیاز دارد و حتی رشد یافته ترین افراد بزرگسال هم در برابر تشویق و دیگر شیوه های تحسین واکنش و شکوفایی نشان می دهند.
از آنجا که بزرگ شدن با دشواریهای تعارض ها و شکستهایی همراه است خود به مشوقهای قدرتمندی نیاز دارد بزرگسالانی کودک را دوست می دارند و کودک نیز آنها را دوست می دارد و مایل است تا خورسندشان سازد با نشان دادن خوشحالی به دلیل موفقیت کودک تشویق کردن او این مشوقها را برای فراهم می کنند. تشویق کردن و خواسته های معقول را از کودک انتظار داشتن در کودک پشتکار را به وجود می آورد مناسب ترین سطح در تمامی زمان ها و در مورد تمامی کودکان یکسان است بلکه باید با قابلیتهای هر کودک خاص در زمانی خاص و مرحله تحولی او متناسب باشد.
در ارضای نیاز به تحسین و قدردانی معلمان نیز تنشی حیاتی دارند یکی از دلایل این امر آن است که هر کودکی حداقل به مدت یازده سال، نیمی از اوقات بیداری خود را در مدرسه سپری کند. این زمان، فرصت بی نظیری را برای تکوین نگرشی مثبت نسبت به امر یادگیری در کودک فراهم می سازد، و در صورت لزوم شالوده خود باوری کودک و در نتیجه، نگرش او را به تلاش و موفقیت، اصلاح یا حتی بازسازی می کند، برای موفقیت در این امر، معلم باید براساس این فرض عمل کند هر شاگردی، برای رشد و شکوفایی، استعدادهای بالقوه ای را در اختیار دارد که با یک برنامه مناسب به توانایی های بالفعل تبدیل خواهد شد؛ نه آن که معلم ناکاهی های گذشته کودک را مرتبا به حساب توانایی محدود یادگیری وی بگذارد.
نیاز به مسئولیت پذیری
اگر به کودک اجازه داده شود تا در نحوه مراقبت از خود در مسائل روزمره ای همچون غذا خوردن، لباس پوشیدن و شستشو کردن، استقلال عمل داشته باشد این نیاز برآورده خواهد شد. این نیاز همچنین در صورتی هم که به کودک اجازه داده شود تا وسایلی شخصی داشته باشد، که اگر چه کوچک و کم بها باشند، اما در مالکیت مطلق او باشند. برآورده می شود. به موازات رشد کودک، حیطه های مسئولیت او نیز باید گسترش یابد تا نهایتا مسئولیت اعمال خود را به عهده بگیرد؛ به گونه ای که به هنگام بلوغ کامل، باید در برابر دیگران هم احساس مسئولیت کند.