مقدمه
وقتی کلمه استثنایی به گوش می رسد هر کسی به اندازه توان ذهنی و معلومات خویش از آن برداشتی دارد. انسانهای اهل علم و بصیرت با این کلام برخوردی منطقی و عاقلانه دارند. اما افرادی هم هستند که متاسفانه برخوردی غیرمنطقی و غیرانسانی با این کلام دارند و کودک استثنایی را برای خود چنان تعبیر می کنند که گویی نعوذ با . . . این کودک بنده خدا نیست. برایش همان تعبیری را می کنند که برای بندیان تیمارستان اطلاق می شود و این دور از انصاف است.
طبیعت با همه زیبایی اش هزاران پدیده را در خود جای داده است، پستی ها، بلندی ها، زیبایی ها، زشتی ها، گل ها، خارها، که اگر عاقلانه تعمق شود همه زیبایی است. پس چگونه می توان انتظار داشت که در یک جامعه انسانی تفاوتی به چشم نخورد، بله تفاوت ها وجود دارد اگر با این تفاوت ها که منظور تفاوت های فردی – ذهنی – جسمی است برخوردی انسانی و خداپسندانه کرد و به آن ارزش داد آنگاه باید گفت که اجتماع، اجتماع انسانی است. بله کودک، کودک است اما با تفاوتها، خالق او همان است که دیگران مخلوقش هستند ولی خوب بنابر دلایلی خاص که شاید خود او هیچ تقصیری هم نداشته و مقدر خالقش هم چنین نبوده باعث شده او یک انسان نرمال نباشد. همانگونه که برای یک کودک تیزهوش و نابغه سنگ افتخار به سینه زده می شود در حالیکه او هم به دنبال خود کلمه استثنایی را یدک می کشد پس منصفانه نیست که برای هم نوعش که دارای معلولیتی هست این کلام را خودخواهانه تعبیر کنیم.
معلم خوب، پدر مهربان، مادر گرامی، مسئول محترم، هموطن عزیز بیائیم ابتداء با این کلمه و کودک برخوردمان را اصلاح و با این درد صادقانه تر برخورد کنیم و از هر طریق ممکن، آن افکار غلط را از بعضی اذهان پاک کرده و بر این باور باشیم که اگر بخواهیم و دست خلوص نیت به هم بدهیم در چند سال آینده شاید بسیار از تابلوهای مدارس استثنائی از سر دیوارها کنده شود و به جایش تابلو مدارس عادی کوبیده شود. و اما بر ماست که در درجه اول این طفلان معصوم را از حقوق اجتماعی و انسانی خویش محروم نکنیم و تا آنجا که در توان است و بیش از این به وضعیت رفاهی – آموزشی و غیره این عزیزان برسیم و دوم آنکه آگاهی های اجتماعی را بالا ببریم و به مردمان بقبولایم که اگر درست و صحیح عمل شود هرگز کودکی با این خصوصیات پا به عرصه هستی نمی گذارد که پیشگیری بهترین راه درمان است. آری هم وطن عزیز بیا و شناختی کلی تر از این مسئله پیدا کن تا شاید با اجرای صحیح آن در زندگی شخصی هرگز نوگلی پژمرده نگردد.
همواره یکی از دلایل اینکه ما نمی توانیم اطلاعات کاملاً مربوط و جامعی در مورد کودکان و دانش آموزان استثنائی بدست بیاوریم این است که معمولاً وقتی با کودک استثنائی مواجه می شویم ذهن ما بخاطر انباشته شدن از غیرعادی بودن ذهنی یا جسمی کودک پیشداوری می نماید و غالباً ویژگی خاصی که کودکان استثنائی (از قبیل نابینائی، ناشنوائی، عقب ماندگی . . . . ) دارند مشخصه اصلی در زندگی آنها می گردد و متاسفانه علیرغم آنچه که مطرح شد فقط بواسطه این ویژگی ها است که این کودکان شناخته می شوند و والدین، مربیان با این پیشداوری و مشاهدات ظاهری به امر قضاوت می نشینند.
تعریف کودکان استثنائی
کودک استثنائی اول یک کودک است ( انسان است با همه خصوصیات و صفاتی که دیگر انسانها دارند) و بعد کودکی است با خصوصیات، تفاوتها، و ویژگیهای انسانی نسبت به همه کودکان دیگر
در حقیقت همه افراد از نقطه نظر خصوصیات مختلف جسمانی (بیولوژیکی) ذهنی، روانی، عاطفی، سازگاری اجتماعی و غیره یکسان نبوده نسبت به همدیگر تفاوتهای خاصی را دارا می باشند. بنابراین کلمه "استثنائی" بطور اعم و به معنای دقیق علمی خود نمی تواند فقط به گروههای خاصی از افراد جامعه اطلاق شود و به تمام افراد بشر می توان گفت هر کدام برای خود یک استثناء می باشند.
و به عقیده ساموئل کرک
(( دانش آموز X بخوبی با همکلاسهای خود فرق دارد از اوعقب مانده تر یا پیشرفته تر است ))
ممکن است کودک استثنائی دارای هوش برتر و یا پائین تر از دیگران باشد و به خوبی دیگران نشنود و یا نبیند، بخوبی دیگران تحرک نداشته باشد، در تکلم به اندازه دیگران رشد نکند و یا بالاخره نسبت به همسالان خود رفتاری متفاوت داشته باشد کرک این گونه تفاوتها را تفاوتهای بین فردی می داند به این معنی که کودک به نحوی با دیگران فرق دارد.
عامل دیگری که کودکان استثنائی را از کودکان دیگر مشخص می نماید تفاوتهای درون فردی است و بعضی را عقیده بر این است که کودک استثنائی مثل کودک عادی است فقط در بعضی جنبه ها انحراف دارد بهرحال این تفاوتها یا انحرافات را با توجه به مشکلاتی که برای کودکان فراهم می کند به 5 دسته طبقه بندی می کنند.
1 – اعمال هوشی : اشخاص ممکن است براساس کیفیت اعمال هوشی یعنی وقتی نتوانند تکالیفی را که جامعه بعنوان نشانه هایی از پیشرفت هوش تعیین کرده است انجام دهد در این گروه قرار دارد.
2 – اعمال حرکتی: وقتی شخصی در فعالیت های حرکتی (( فعالیت عضلانی که بنوعی حرکت منجر می شود)) ممکن است بعنوان استثنائی و این امر بستگی به انحراف از یک فرد عادی دارد.
3 – اعمال حسی: وقتی شخصی در یکی از اعمال یا زمینه های حسی (بینایی. شنوایی. لامسه. چشایی و یا بویایی) نواقص داشته باشد.
4 – اعمال شخصیتی: شخصی که رفتارش فرمهای اجتماعی را نقض می نماید.
5 – اعمال اجتماعی : وقتی فردی در سازگار و تطبیق خویش در موقعیتهای اجتماعی با مشکلاتی روبر می شود طبقه بندی فوق به میزان بسیار زیادی تحت تاثیر اجتماعی که فرد در آن زندگی می کند قرار می گیرد و جنبه اجتماعی شرایط استثنائی دو عامل را در بر می گیرد. 1 – عامل شدت
2 – عامل گسترش (مجموعه اثری که شرایط استثنائی بر دیگر افراد می گذارد) که کودکان تیزهوش را در بر می گیرد.
B = تیز هوش
بهر حال عده ای استثنائی را در مورد کودکان تیزهوش و سرآمد بکار می برند و برخی دیگر این واژه را برای کودکانی که غیرعادی بوده و نوعی انحراف دارند.
و وان می گوید: 1 – وقتیکه انحراف جسمی یا صفات رفتاری او چنان ماهیتی داشته باشد که باعث پیشرفت یا ناتوانی زیاد در یادگیری شود.
2 – وقتیکه از طریق برنامه های آموزشی خاص بتوان تطبیق و سازگاری اجتماعی و پیشرفت آموزشی بسیار بیشتری در برنامه های آموزشی خاص نسبت به برنامه های آموزش معمولی داشته باشد.
شناسایی و درصد کودکان استثنائی
تاخیر در راه رفتن، تاخیر در حرف زدن، عدم استقرار و سکون، عدم توانائی در انجام امور در حد سن خود و مانند آن زنگهای خطری هستند که وجود کودک غیرطبیعی را اعلام می دارند.
خانواده در آغاز مسئله را غیرجدی تلقی نموده و سعی می کنند با توجیهاتی هر چند سطحی خود را راضی کنند ولی بعد از مدتی اختلالات بارزتر می شود و خانواده دیگر قدرت توجیه را از دست می دهد و کندی رشد ذهنی کودکش یا دیگر اختلال را حدس می زند، پدر و مادر از داشتن چنین کودکی بشدت رنج می برد. گاه خود را سرزنش می کند و یا با نهایت ملاطفت حداکثر کوشش خود را بطور مادی و معنوی به پای کودک می ریزد، گاه خود را مقصر می داند و یا آنکه هر طرف دیگری را مقصر می داند و خانواده از هم می پاشد و یا آنکه از اطرافیان و دوستان کم کم جدا می شوند و خود را با کودک زندانی خانه می کنند، و گاه علت را عقوبت الهی و یا آنکه شانس به خود می دانند و چه بسیارند خانواده های که از هر مکانیسمی برای توجیه خود استفاده می کنند جز آنکه علت را ریشه یابی و حل مشکل کنند!
درصد و آمار افراد با داشتن اختلالات خاص (استثنائی)
مطابق آمار تائید شده یونسکو در هر جامعه 10 الی 15 درصد افراد استثنائی تشکیل می دهند. براساس آمارهای موجود حدود 5/2 تا 4 درصد کل جمعیت را عقب ماندگان ذهنی تشکیل می دهند و اگر جمعیت ایران حدود 50 میلیون نفر باشد در حدود 1 میلیون و دویست هزار نفر عقب مانده ذهنی داریم و از این گروه حدود 75 تا 80% آنها عقب ماندگان سطحی با هوشبر (50 تا 70) که قادرند تا حدی با برنامه های خاص آموزش و پرورش نیازهای اولیه خود را برآورده سازند.
و بقیه که حدود 20 تا 25% معلولین ذهنی که براساس آمار ما دویست و پنجاه هزار نفر می باشند عقب ماندگان ذهنی شدید که هوشبر (50 به پائین) دارند که منحصراً پناهگاهی و عموماً بستری هستند و بطور کلی طبق نظر کارشناسان استثنائی بطور متوسط حدود 12 درصد از کودکان و دانش آموزان سنین مدرسه رو (7 الی 18 سال و یا 6 الی 17 سال) بشرح زیر نیاز به بهره گیری از برنامه های آموزش استثنائی دارند.
1 – گروه ناسازگاران اجتماعی و هیجانی حدود 2 درصد
2 – گروه عقب ماندگان ذهنی حدود 5/2 درصد
3 – گروه کودکان سرآمد و تیزهوش حدود 2 درصد
4 – گروه نابینایان (نیمه بینا و نابینا) حدود 2 درصد
5 – گروه معلولین جسمی حدود 5/1 درصد