چکیده :
غالب جوامع شناخته شده در طول تاریخ در چنبره قدرت و سطیره مردان قرار داشته اند مردان بودند که به وظایف و نقش ها را توزیع می کردند و به رفع حقوق و مقررات می پرداختند و اداره سیاسی و اقتصادی جوامع را به عهده داشتند ظهور اسلام در محیطی که زن را مایه ننگ و شرمساری می دانست تلاش این دین تازه برای زدودن و غبارهای شرک و جهالت و نجات انسانها بویژه جنس زن از غل و زنجیرهای گران جاهلی مدفوعی است که بخشی جداگانه می طلبد عقب ماندگی زنان را باید بیش از هر چیز در فرهنگ مرد سالارانه حاکم بر جوامع گذشته دانست زنان ایران پس از انقلاب در پرتو سیره و سخنان امام به صورت مثبت نسبت به ابعاد مختلف نظام سیاسی حساسیت نشان دادند و رابطه فعالی با آن برقرار کردند امام خمینی ابعادی از مشارکت سیاسی را به عنوان تکلیف مطرح کردند و این حقوق سیاسی را با وظایف شرعی پیوند زدند .
مقدمه
با پی گیری خط سیر اندیشه حکومتی و رفتار علمی امام چه بینش از انقالب و چه پس از آن به این تقسیم می رسیم که امام از ژرفای عقیده و اندیشه خویش به اصل دخالت انسانها در عرضه سرنوشت ایمان و التزام داشته اند امام به این نکته دقیق تر توجه داشتند که بحران مشارکت بحران مشروعیت را هم از پی خواهد داشت و نظام سیاسی ای که وقار به پیشگیری از پدید آمدم بحران مشارکت نباشد باید منتظر فرو ریختن پایه های مشروعیت خویش و در نهایت فروپاشی خود باشد امام در این اندیشه حکیمانه خویش متاثر از روح آیات وحی است که انسان را مسول سرنوشت خویش و سرنوشت انسان را در گروه اراده و حرکت و اقدام فردا می داند می رسیم به این مساله که آیا در ضرورت مشارکت سیاسی – اجتماعی تعادل بین زن و مرد وجود دراد یا خیر ؟ ما را بر آن داشت که در این باره به جمع آوری گفته های امام (ره ) و بزرگان در این زمینه بپردازیم .
مشارکت سیاسی اجتماعی زنان از دیدگاه امام خمینی
جهان مردی
بزرگترین مورخ ایرانی بیهقی تاریخ را مذکر و از آن مردان می داند مضمون این سخن واقعیتی تلخ است که تاریخ بشر وقوع آن را شاهد بوده است .
مظلومیت زن و مرحومیت او از حقوق انسانی اش در میان غالب اقوام و ملل در طول تاریخ امروزه از قضایایای مسلم به شمار می آید .
غالب جوامع شناخته شده در طول تاریخ ئر چنبره قدرت و سیطره مردان قرار داشته اند مردان بودند که وظایف و نقشها را توزیع می کردند و به وضع حقوق و مقررات می پرداختند و اداره سیاسی و اقتصادی جوامع را به عهده داشتند .
ویژگی های تجسمی و روحی زن در دنیای قدیم به لحاظ شرایط ویژه آن نقش های خاصی را برای او ایجاب می کرده است و با همین نقش های تحمیلی جایگاه اجتماعی زن تعیین و مشخص می شده است .
در عین حال تاریخ نمونه هایی را سراغ دارد که برخی زنان توانسته اند تا قدرت مدیریتی خود را در سطح خانواده و قبیله و بالاتر از این در اداره امور سرزمینی بزرگ به ظهور برسانند نمونه ای از این زنان را در قرآن کریم می یاییم قرآن کریم از زنی که نام او در تاریخ بع بلقیس شهرت یافته است خبر می دهد که در سرزمین سبا مقام فرمانروایی داشته است حکایت نانه ای که بین سلیمان پیامبر و او ردو بدل شده است و ماجرای اسلام آوردن وی در پایان در قرآن آمده است . اما این نمونه ها در تمام تاریخ به صورت استثنا یافت می شود آنچه که به صورت پایدار به چشم می آید این است که زن محکوم شرایط از جمله مقررات و قوانین و آداب و رسومی بوده که تنها با هدف تامین منافع مردان وضع شده بود نگاهی به تاریخ اجتماعی ملل باستان مانند ایران هند ، چین ، یونان و مصر نشان می دهد که جنس زن به طور غالب یا در شمار انسان محسوب نمی شده و یا این که بیشتر نقش ابزرای داشته است .
ظهور اسلام در محیطی که زن را مایه ننگ و نکبت و شرمساری و بدبختی می دانست و هیچ گونه استقلالی برایش قایل نبود و حرمت و شرافتی جز حرمت و شرافت خانواده برایش نمی شناخت و تلاش این دین تازه برای زدودن غبارهای شرک و جاهلیت و نجات اسنهانها ئ بویژه جنس زن از غل و زنجیرهای گران جاهلی موضوعی است که بحثی جداگاه می طلبد اما به اجمالی می تواند گفت که اسلام بزرگترین گام ها را در راه احیای شخصیت زن بازگرداندن او به جایگاه شایسته انسانی اش برداشت و به صراحت اعلام داشت که زنان حقوقی برابر و همانند مردان دارند .
مفهوم مشارکت سیاسی – اجتماعی
(مشارکت سیاسی را می توان به مثابه مجموعه ای از فعالیت ها و اعمال تعریف کرد که (شهروندان خصوصی ) به وسیله آن اعمال در جستجوی نفوذ یا حمیات از حکومت و سیاست خاصی هستند .
هر عملی سیاسی را مستلزم دو نوع اراده و تصمیم است : نخست اراده بر عما یا عدم عمل و اقدام سیاسی و دوم اراده نسبت به جهت آن عمل به عنوان مثال شخصی ابتدا نسبت به مشارکت در اصل انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری تصمیم می گیرد و سپس جهت عمل خود را که به کدام نامزد انتخابی رای خواهد داد معین می کند در هر دو صورت هم اصل مشارکت و هم جهت مشارکت سیاسی مبتنی بر اراده و تصمیمی است که خود متکی بر انگیزه ها و مبانی روانشناختی فرهنگی و اعتقادی ویژه است .
با اندک تغییراتی می توان تعریف فوق از مشارکت سیاسی را به مشارکت اجتماعی نیز تعمیم داد . تغییری که در تعریف فوق داده می شود این است که در مشارکت اجتماعی به معنای خاصش شهروندان در پی نفوذ و یا حمایت از قدرت سیاسی نیستند بلکه در دیگر عرصه هیا اجتماعی مانند آموزش و پرورش صنعت ، فرهنگ و ... وارده می شوند .
(آلن یبرفت ) مسیر مشارکت را رشد توانایی اساسی بشر از جمله شان و منزلت انسانی و مسوول ساختن او در باروری نیروی تصمیم گیری و عملی که سنجیده و از روی فکر باشد می داند .
وضعیت مشارکت زنان در جوامع امروزی
مشارکت سیاسی زنان در جوامع امروزی با موانع گوناگونی روبروست تلاش در جهت برابر سازی حقوق اجتماعی و فردی زن و مرد نتوانسته است در سطوح فرهنگی و باورها و ذهنیت و واقعیت ها دگرگونی اساسی پدید آورد .
(رفع موانع حقوقی و نوسازی اجتماعی تدریجی ضرورتا موجب گسترش مشارکت زنان در زندگی سیاسی نمی نگرد چنان که در جوامع غربی نیز رفع این موانع زمینه مشارکت در زندگی سیاسی نمی گردد چنان که در جوامع غربی نیز رفع این موانع زمینه مشارکت سیاسی زنان را گسترس نداده است این واقعیت موجب رواج برخی نظریات در خصوص حدود توانایی مشارکت زنان در زندگی سیاسی گردیده است مبنی بر این که طبع زنان با سیاست به معنی قدرت و خشونت الفتی ندارد در واقع در نگرش های لیبرالس نسبت به مشارکت زنان در زندگی سیاسی تاکید می شود که زنان باید خودشان را با واقعیت زندگی سیاسی سازش دهند و خصال (مردانه) لازم را کسب کنند . از سوی دیگر در نظریات سوسیالیستی و فمنیستی پذیرش عدم الفت طبع زنان با واقعیت قدرت به معنای رایج در جوامع مدرن صنعتی تاکید می شود که در راه حل نه تغییر در خصلت زنان بلکه تغییر در ساخت قدرت و مالکیت است : دولت و سیاست پدیده ای مرد سالارانه است و تنها با تغییر در ساخت قدرت می توان زنان را از لحاظ سیاسی فعال ساخت وگرنه مشارکت زنان در زندگی سیاسی به مفهوم فردی رایج آن در حقیقت به معنای (زن زدایی ) است به طور کلی دو گرایش عمده در جنبش زنان وجود داشته است یکی از گرایش سوسیالیستی که تغییر در نظام سیاسی – اقتصادی موجود را شرط رهایی زنان می داند .
تلاش برای گره زدن وضعیت سنتی زن با وضعیت سنتی زن با وضعیت دینی جامعه ایرانی و نسبت دادن پس ماندگی زن به متون دینی تلاشی غیر منصفانه و نگرشی تک بعدی به موضوعی ریشه دار و عمیق اجتماعی است .
عقب ماندکی زنان را باید بیش از هر چیز در فرهنگ مردسالارانه حاکم بر جوامع گذشته و حتی امروز دانست اگر چیزی هم در میان متون دینی یافت می شده که موافق طبع و اقتصادی این فرهنگ بوده به سرعت بر سر زبان ها و نوک قلم های جاری می شده و ترویج می یافته است . در میان متون ادبی علمی به جامانده از این چهارده قرن پس از اسلام چیزی که بسیار به چشم می آید کاستن از شان انسانی زن و کم شمردن توان روحی و اخلاقی اوست و برای اثبات این امور بسیاری از روایات مخدوش موثق انگاشته شده و یا مفاهیم آن به مصادره درک های بیمار گونه رفته است اما کمتر می توان در این متون عظیم استنادی به آیه صریح قرآن در مورد برابری حقوق انسانی زن یافت که ولهن مثل الذین علیهن بالمعروف 6 ( مانند همان (وظایفی ) که بر عهده زنان است به طور شایسته به نفع آنان (برعهده مردان است ) است ) البته باید متذکر شد که نگرش های محدود کننده نقش اجتماعی – سیاسی زن خاص جامعه ایرانی یا جوامع شرقی نبوده نیست و متفرکران فلسفی و سیاسی و علمای مذهبی غرب نیز تصوری مثبت نسبت به نقش اجتماعی – سیاسی زن خاص جامعه ایرانی یا جوامع شرقی نبوده و نیست و متفکران فلسفی و سیاسی و علمای مذهبی غرب نیز تصوری مثبت نسبت به نقش اجتماعی – سیاسی زن نداشته اند (هکل تفاوت میان زنان و مردان را مثل تفاوت میان حیوانات و نباتات می دانست و معتقد بود به محض این که زنان زمام حکومت را به دست گیرند دولت دچار مخاطره می شود زیرا زنان اعمال خود را نه به موجب مقتضیان کلی (معقول ) بلکه به حکم تمایلات و عقاید دلبخواهانه و جزیی تنظیم می کنند .
ژان ژاک روسو در کتاب امیل می گوید : جستجوی حقایق انتزاعی و عقلی و مبادی و اصول و علوم و دانشها و هر آن چیزی که نیازمند تعیم باشد خارج از حد ادراک زن است /
مطالعات زن باید کلا عملی باشد وظیفه آنها اعمال اصولی است که مردان کشف کرده اند در اروپا دشمنی با جنبش زنان در کشورهای کاتولیک مذهب شدیدتر بود تا در کشورهای پروتستان مذهب . از نظر مذهبی استدلال می شد که شرکت زنان در زندگی عمومی و سیاسی موجب تضعیف رابطه آنها با زندگی خانوادگی می شود حق رای سیاسی تنها در اوایل قرن بیستم در بیشتر کشورهای اروپایی مورد شناسایی قرار گرفت .
(در انگلستان در سال 1918 در آمریکا در سال 1920 در ایتالیا در سال 1925 و در فرانسه در سال 19744 کشور سوئیس بیش از هر کشور دیگری در اعطای حق رای به زنان مقاومت کرد سرانجام در سال 1971 حق رای زنان در انتخابات دولت فدرال در یک رای گیری عمومی تصویب شد با این حال برخی از کانتون ها همچنان حق رای زنان را در امور ایالتی به رسمیت نشناختند
امام و مشارکت سیاسی اجتماعی زنان
با پیگیری خط سیر اندیشه حکومتی و رفتار علمی امام خمینی چه پیش از انقالب و چه پس از آن به این نتیجه می رسیم که امام از ژرفای عقیده و اندیشه خویش به اصل دخالت انسان ها در عرصه سرنوشت ایمان و التزام داشته اند امام به این نکته دقیق توجه داشتند که بحران مشارکت بحران مشروعیت را هم از پی خواهد داشت و نظام سیاسی ای که قدر به پیشگیری از پدید آمدن بحران مشارکت نباشد باید منتظر فروریختن پایه های مشروعیت خویش و در نهایت فروپاشی خود باشد .
کلام جاودانه امام مبنی بر این که (میزان رای ملت است ) بهترین گواه اهتمام و اعتقاد امام به مشارکت سیاسی ملت و دخانیت آنان در تعیین سرنوشت خویش است امام علی در این اندیشه حکیمانه خویش متاثر از روح آیات وحی است که انسان را مسوول سرنوشت خویش و سرنوشت انسان را در گرو اراده آیات وحی است که انسان را در گرو اراده و حرکت و اقدام خود او می داند می رسیم به این مساله که آیا در ضرورت مشارکت سیاسی – اجتماعی ، تفاوتی بین زن و مرد وجود داد یا خیر ؟
سیره علمی و اسلوب فکری و میراث سخنان امام نشان می دهد که ایشان در این مساله زن و مرد را برابر می دیدند و بلکه به جرات می توان گفت که دلگرمی امام و ارجگذاری و قدردانی و تشویق ایشان نسبت به مشارکت جویی زنان بیش از مردان بوده است امام پیروزی نهضت اسلامی ایران را بیش از هر چیز مدیون مبارزات سیاسی زنان می دید تاکید امام خمینی بر نقش سازنده و ارزنده زنان در عرصه های سیاسی – اجتماعی سبب شد تا نوعی خودباوری و اعتماد به نفس در زنان در پدید آید که بیش از آن سابقه نداشت زنان برای نخساین بار به اهیمت نقش سیاسی – اجتماعی خویش واقف شدند این وضعیت زمینه مناسبی برای مشارکت جویی زنان بود .
زنان ایرانی پس از انقلاب در پرتو سیره و سخن امام به صورت مثبت نسبت به ابعاد مختلف نظام سیاسی حساسیت نشان دادند و رابطه فعالی با آن برقرار کردند اطلاعاتشان از نقش نخبگان سیاسی جامعه فزونی یافت تصویری روشن از جایگاه خویش در نظام سیاسی یافتند و به این ترتیب فرهنک سیاسی مشارکتی در یمان قشر زنان شکل گرفت.
امام خمینی ابعادی از مشارکت سیاسی را به عنوان تکلیف مطرح کردند و این حقوق سیاسی را با وظایف شرعی پیوند زدند و
بعد از استقر از جمهوری اسلامی در ایران متغیری به مفهوم مشارکت سیاسی افزوده شد و آن گروه از مردم و توده های ناآگاه سیاسی را که نه انگیزه هایی برای مشارکت داشتند و نه شناختی از مواضع و گرایشات حزبی به نوان تکلیف شرعی به پای صندوقهای همه پرسی و انتخابات کشاند .
امام خمینی مشارکت سیاسی مردم را نه فقط حق آنان که واجب شرعی و فرضیه دینی می دانست زیرا سرنوشت جامعه در گرو مشارکت افراد در عرصه های سیاسی و اجتماعی است و در این مساله فرقی بین زن و مرد قایل نبود .