دانلود مقاله مفهوم سرمایه اجتماعی

Word 403 KB 10788 56
مشخص نشده مشخص نشده علوم اجتماعی - جامعه شناسی
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • وی ضمن توضیح و تبیین سرمایه های مالی وانسانی که هر کدام نقش قابل توجهی در رسیدن به توسعه دارند ولیکن ضمن اشاره به نمونه های فراوانی ازکشورها که با وجود داشتن منابع طبیعی فراوان و یا خیل عظیمی از متخصصین متاسفانه عقب افتاده هستند .

    لذا به نظر ایشان باید به دنبال یک حلقه مفقوده ای گشت که یک جامعه برای رسیدن به پیشرفت وتوسعه علاوه بر عناصر انسانی ومالی بدان نیاز دارد .وی ضمن اشاره به تحقیقات دانشگاه نیویورک به منظور کشف دلایل عقب ماندگی برخی ازمناطق شهری نسبت به دیگر مناطق ومحله ها در آمریکا که آن نبود خمیر مایه جامعه مدنی اعلام شده است .

    تشریک مساعی در کارها را جهت افزایش رفاه عمومی خمیر مایه جامعه مدنی می داند واین خمیرمایه جامعه مدنی یک نوع سرمایه اجتماعی است که باعث توسعه جامعه می گردد هر چند که به تنهایی عامل توسعه نمی باشد .به نظر ایشان سرمایه اجتماعی ماده ای است که سرمایه های انسانی و مالی را شکل وقالب می دهد و باتشکیل ساختاری منسجم منجر به کنش سیاسی ، فرهنگی واقتصادی می شود .

    شاخص های سرمایه اجتماعی دکتر جواد اطاعت از شاخص های سرمایه اجتماعی به چهار مورد ذیل اشاره می کند : 1.

    آگاهی عمومی مردم نسبت به سرنوشت شان و عدم استقبال از همایش حاضر را یک نمونه عینی از نزول سرمایه اجتماعی در ایران معرفی می کند و دانشمندان علوم اجتماعی عدم مشارکت سیاسی را یکی از دلایل مهم عقب ماندگی جوامع می دانند .

    2.

    احساس وفاداری به یک کشور که به نظر ایشان متاسفانه در کشور ما این احساس وفاداری به عنوان یک باور علمی جهت اداره کشور وجود ندارد و جامعه ای که در ان یک باور علمی نسبت به اداره کشور وجود ندارد از سرمایه اجتماعی تهی است .در سال 1359 با شعار هرآنکس که دندان دهد نان دهد رشد جمعیت سیرصعودی پیدا کرد و اکنون کشور ما با خیل عظیمی از جمعیت و مسائل مبتلا به آن مانند بهداشت، درمان ،آموزش، اشتغال، ازدواج و … مواجه است و این یک نمونه کوچک از نبود باور علمی نسبت به اداره کشور در ایران است .باور علمی فی نفسه یک سرمایه اجتماعی است که نخبگان سیاسی ، اجرایی و فکری ما باید به این درجه از فهم وتعقل برسند که کشور داری هم یک تخصص است .

    3.

    تفکر عقلانی ، ایشان اضافه می کند که کشور را با احساس و علاقه نمی شود اداره کرد .

    4.

    نظم پذیری ، وی عملکرد ناصحیح ونبود پایبندی وتعهد شخصی نسبت به کار وشغل در جامعه و عدم روی آوری به نظم را باعث ناکارآمدی جامعه می داند .

    وی با استناد به آمارمنتشره اعلام می دارد که با وجود 13% ماده خام در ایران و متخصصین فراوان در کشور ما به دلیل کمبود یا نبود سرمایه اجتماعی در ایران ، کشور با مشکلات بسیار جدی روبرو است .

    ایشان در خاتمه اعلام می دارد که سرمایه مالی ، سرمایه انسانی، سرمایه اجتماعی در هر جامعه سه ضلع توسعه را تشکیل می دهند .

    ضمن اینکه هر کدام از اینها شرط لازم هستند ولی شرط کافی جهت توسعه نمی باشند واین سه متغیر با کمک همدیگر توسعه و پیشرفت را برای یک جامعه به ارمغان می آورد .

    سرمایه اجتماعی؛ ارزیابی پیامدهای مثبت و منفی آقای دکتر ایمانی سخنران دیگر این نشست بود که به ارزیابی پیامدهای مثبت ومنفی سرمایه اجتماعی پرداخته است .

    ایشان با اشاره به نظرات « کلمن»، «پاتنا» ، «فوکویاما » اعلام می دارد که سرمایه اجتماعی از دیدگاه آمریکایی ها: 1 سودمند است.

    2 باعث کاهش هزینه عمل می شود .

    3 منبعی برای همکاری و روابط دو جانبه است .

    پیامدهای مثبت سرمایه اجتماعی ایشان درمقام پیامدهام مثبت سرمایه اجتماعی به موارد ذیل اشاره می کند: 1.

    کنترل اجتماعی؛ در واقع سرمایه اجتماعی با ایجاد همبستگی و افزایش اعتماد، نظم اجتماعی را ایجاد می کند .

    حمایت خانوادگی ؛ رشد شخصیتی و علمی بچه ها درخانواده های سالم بیشتر از خانواده های ناسالم است ؛ یعنی خانواده به نوعی می تواند به جای سرمایه اجتماعی محیطی عمل کند .

    منابع یا منافع حاصل از شبکه های فرا خانوادگی ؛ این نوع سرمایه اجتماعی در بحث قشر بندی اجتماعی مطرح است مثلا باعث موفقیت بسیار زیاد گروههای مهاجر قومی و یا اتحادیه ها شده و بعضاً موجبات توسعه را هم فراهم نموده است .

    کارآمدی نهادهای دموکراتیک؛ وی ضمن مقایسه شمال ایتالیا با جنوب آن ، شمال ایتالیا را به دلیل وجود نهادهای دموکراتیک موفق تر ثبات موفقیت بیشتر وهمچنین توزیع و نظارت بودجه ای بهتر ، سرمایه اجتماعی بالاتر است .

    ولی در جنوب ایتالیا به دلیل بی اعتمادی عمومی نهادهای ناموفق قانونی و عدم مشارکت سیاسی واجتماعی مردم سرمایه اجتماعی پایین تر است .

    پیامدهای منفی سرمایه اجتماعی اما به موارد ذیل به عنوان پیامدها و اثرات منفی سرمایه اجتماعی اشاره کرده اند : 1.

    طرد بیرونی ها ؛ یعنی گروهی با در اختیار گرفتن سرمایه ، فرصتها و منابع ، افراد غیر خودی را جهت استفاده از این منابع به درون خود راه نمی دهند .

    مثلا یک وزارتخانه که در اختیار مجموعه یا گروه خاصی است جز بی عدالتی و توزیع نا عادلانه قدرت نتیجه مثبتی نخواهد داد .

    مطالبات زیاده اعضای گروه از افراد موفق گروه ؛ مثلاً افراد موفق با تحت فشار قرار گرفتن از طرف بقیه افراد مجبور و موظف هستند بخش عمده ای از درآمدها را در اختیار بقیه اعضا قرار دهند.

    محدودیت آزادی فرد ؛ انسان موجودی چندوجهی است که اگر نتواند بین وجوه مختلف شخصیتی خود جمع کند دچار پارادوکس و تضاد می شود .

    بعضی اوقات عضویت در یک شبکه خاص مانع از پیگیری علایق فردیمان می گردد.

    هنجارهای هم سطح کردن نزولی ؛ بعضی مواقع همبستگی اجتماعی ناشی از تجربه محرومیت وضدیت با جامعه است .

    البته مصداق آن بیشتر در گروههای مهاجر و حاشیه ای است .

    در این گروهها یک نوع تجربه و بدبختی مشترک باعث شکل گیری و پیوند اعضا می‌شود و اگر کسی در چنین گروهی بخواهد به جلو حرکت کند به شدت از طرف بقیه اعضای گروه تحت فشار قرار می گیرد .

    آقای دکتر ایمانی در پایان اعلام می دارد سرمایه اجتماعی مفهومی الزاماً مثبت نیست و پیامدهای منفی هم دارد .

    راهکارهای ارائه شده از طرف بانک جهانی در خصوص سرمایه اجتماعی ، بین سرمایه اجتماعی درون گروهی و برون گروهی ایجاد تعادل می کند که این امر به نفع جامعه می باشد .اما عدم پیوند اینها باهمدیگر و یا با منافع عمومی به ضرر جامعه عمل خواهد کرد.

    سرمایه اجتماعی وامنیت ملی جمهوری اسلامی ایران سخنران بعدی آقای دکتر اصغر افتخاری، امنیت را به عنوان مهمترین منفعت در حوزه منافع ملی، در دو بعد داخلی و خارجی و یکی از مهمترین سرمایه های اجتماعی مورد توجه قرار می‌دهد.

    و از قول هابز می افزاید که انسانهای خردمند با تاسیس دولت، هرچند که از پاره ای از آزادی‌های خود چشم می پوشند، ولیکن سرمایه بزرگی به نام امنیت را به دست می آورند.

    وی اضافه می کند که موج جدید مطالعات امنیتی بسیارمتفاوت از تصویر سنتی امنیت است.

    از بعد سنتی سرمایه فیزیکی مانند جنگ افزار و فرزند ذکور و غیره عامل اصلی امنیت محسوب می‌گردد ولیکن در حوزه مطالعات امنیتی در دو دهه قبل شاهد بودیم که چگونه سرمایه فیزیکی جای خود را به سرمایه ملی و سرمایه انسانی و در نهایت به سرمایه علمی داد.

    این بدان معنی نیست که توانمندی های نظامی مهم نیستند بلکه بیانگراینست که اولویتها و شاخص های اصلی امنیت تغییر کرده است.

    امروزه دولتها در پاسخگویی به نیازهای شهروندانشان هر قدر موفق تر باشند شکاف بین آنها کمتر می شود و جامعه در وضعیت ایمنی قرار می گیرد و هر قدر این شکاف، بنا به دلایل مختلف بیشتر شود دولت ونظام در وضعیت نا امن قرار می گیرند حتی اگر از سوی عوامل بیرونی مورد تحدید قرار نگیرند.

    این تلقی، تلقی ایجابی از امنیت است که امروزه مورد اقبال قرار گرفته است.

    سرمایه اجتماعی بنیاد امنیت را تشکیل می دهد.

    سرمایه اجتماعی عبارت است از نوعی سرمایه که حداقل سه مولفه اساسی راشامل می شود: 1 اعتماد( بین دولت و شهروندان) 2 وجود هنجارهای مشترک 3 ارتباطات مناسب با شبکه ارتباطی .

    دولتهای کارآمد دولتهایی هستند که از اعتبار و ماندگاری بیشتری برخوردارند.

    به همین خاطر مقوله کارآمدی چندی است که مورد توجه قرار گرفته است.

    تجربه عینی جوامع نشان داده است که اگر یک نظام سیاسی نتواند پاسخ مناسبی به خواسته های شهروندی بدهد در عمل دچار بی ثباتی، فروپاشی و نا امنی می شود.

    از حیث سیاسی دولتهای ایدئولوژیک هم موظف به ارائه پاسخهای مناسب به نیازها و حتی خواسته های نامشروع شهروندانشان هستند و در این صورت سرمایه اجتماعی که اعتماد، هنجار وارتباطات سه بنیاد اصلی آن را تشکیل می دهد در درون آن جامعه شکل می گیرد.

    وی در نهایت با تفکیک دو مقوله امنیت به معنای سلبی وایجابی، بیان می کند که امواج جدید یا فرا مدرن در مطالعات امنیتی به طور اکثریت متوجه ابعاد ایجابی امنیت هستند و معتقدند که امنیت را در نسبت بین خواسته های شهروندان و کارآمدی دولت می توان جستجو کرد.

    در واقع سرمایه اجتماعی به عنوان یک مفهوم جدید پاسخگوی نیازهای امنیتی هم هست.و خلاصه کلام اینکه موج جدید مطالعات امنیتی مبتنی بر تلاش نظامهای سیاسی برافزایش سرمایه اجتماعی شان می باشد که باید در کنار سرمایه های فیزیکی، مالی، انسانی و علمی مورد توجه قرار گیرد.

    سرمایه اجتماعی و تجربه شوراهای شهری جناب آقای دکتر غلام عباس توسلی سخنران دیگر همایش بودند که با استفاده از نظریات “دورکیم” مبنی برفروپاشی سنتها و راهکارهای مناسب برای جایگزینی آنها به جامعه فعلی ایران اشاره می کند و آن را حالت گذار از جامعه سنتی به جامعه مدنی می داند.

    به نظر ایشان شوراها قدم اولیه در جهت ایجاد بستر فرهنگی مناسب و تشکیل کانونهای می باشد که مسایل مربوط به اجتماع با تکیه به اعتبار، کارایی مطلوب و توانایی های آنها حل می شود و می تواند در آینده یک سرمایه اجتماعی قلمداد شود و باید از سرمایه های اجتماعی سنتی خودمان حداکثر بهره را بگیریم و انباشت سرمایه های جدید با شیوه ها و روشهای تازه در بستر فرهنگی جامعه ما می تواند کارایی مطلوبی داشته باشد.

    جامعه ما، یک جامعه رو به رشد است و باید ساختار جامعه مدنی ما یک سوی آن ارزشهای والای فرهنگی خودمان و سوی دیگرش حرکت به سود مدنیت ونظام مندی روابط اجتماعی باشد و این امر هر قدر دیرتر جامه عمل بپوشد مشکلات ما بیشتر خواهد شد و نباید انتظار داشت در محیط و بسترهای ناسالم، سرمایه اجتماعی انباشته و سالمی به وجود آید.

    ما باید ببینیم بستر کنونی جامعه ما چگونه بستری است؟

    آیا ما روی افراد انسانی حساب می کنیم؟

    و آیا از یک سلسله ارزشها، اخلاقیات، روابط دوستی و روابطی که می تواند به سمت ارتباطات اجتماعی حرکت کند برخوردار هستیم؟

    به نظر ایشان شوراها یک حرکت تازه، جالب و جامع حرکت سراسری است که اگر معمار خوبی در چارچوب احزاب، گروه ها و سازمانهای غیر دولتی به عنوان سرمایه های اجتماعی داشته باشیم شکوفا شده و بلکه بایستی در جهت افزایش تعدد و سالم سازی آنها قدم برداریم.

    بنابراین موضوع فقط کمیت نیست بلکه اعتبار و حیثیت تمام سرمایه های اجتماعی به کیفیتی که ما از آن سرمایه اجتماعی می توانیم استفاده کنیم بر می گردد.

    چیزی که جامعه ما از آن رنج می برد وجود یک نوع بی اعتمادی باقی مانده از دهه های پیشین است.

    این بی اعتمادی ها به نظام اقتصادی، روابط اجتماعی و روابط خانوادگی و غیره صدمه می زند که تا آنها را برطرف نکنیم تراکم سرمایه های اجتماعی امکان پذیر نیست.

    سرمایه اجتماعی و حیثیت دموکراتیک گروه های اجتماعی 1ـ از زاویه نظم اجتماعی؛ نظم اجتماعی همیشه محصول اقتدار دولت نیست،دولتها با نیروی پلیسی شاید قدرت کنترل چندانی به روی جامعه نداشته باشند بلکه آنچه که جامعه را حفظ می‌کند میخهای با ثباتی هستند که در درون جامعه تولید می شوند و اگر برای گروه های اجتماعی مستقل امکاناتی فراهم شود به عنوان ستونهای محکمی می توانند نظم اجتماعی را سامان دهند.

    نظم اجتماعی می تواند نظم سیاسی را در پی داشته باشد.

    نسبت قدرت سیاسی به قدرت اجتماعی مانند گلدانی روی میز است که اگر میز پایه های محکمی نداشته باشد گلدان هر لحظه در حال لغزش و افتادن است.

    حفظ حیثیت و کرامت این گروه ها می تواند ثبات اجتماعی را بر قرار کند و نظم سیاسی را استوار سازد.

    با فروپاشی نظم اجتماعی، نظم سیاسی هم فرو خواهد پاشید.

    2ـ محصولا ت و تولیدات این گروه ها می تواند مورد استفاده نظام سیاسی هم قرار گیرد.

    کشورها ی غربی به این نکته بسیار توجه دارند بر عکس نظامهای توتالیته شرقی که به این نکته هیچ توجه ندارند و امروزه در جامعه خود شاهدیم که فروریزی حیثیت و کرامت این گروهها چگونه تعلم اجتماعی شان را زیر سوال می برد.

    بعد از انقلاب در کشور ما کرامت و حیثیت گروه های شغلی بسیار آسیب دید و حتی خود روحانیت نیز از این رهگذر به شدت لطمه دید وزمینه را برای نوعی بی تعادلی و بی ثباتی فراهم کرد و از همان دو زاویه که گفته شد جامعه ایران لطمه دید.

    با نگاه به آمار جرم وجنایت درایران بعد از انقلاب و نوع جرم پی به راههای رعایت نشدن حیثیت افراد و گروهها می بریم و این افراد و گروهها به جای نقش مثبت شان به گونه ای به نقشهای منفی روی اوردند.

    این امر به مقدار زیادی به خاطر ماهیت خود انقلاب باشد که جایگاه گروهها و طبقات را متزلزل می کند ولی باید به سرعت اعاده شود تا پیامدهای نامطلوب اخلاقی، سیاسی و اجتماعی را شاهد نباشیم ولی به نظر می رسد در جامعه ما زمان زیادی سپری شده تا این جایگاه اعاده شود تا گروههای اجتماعی و شغلی بتوانند به شان و منزلت خودشان برسند و نقش اجتماعی شان را ایفا کنند.

    روحانیت نیز از این بابت ضربه بسیار دید و توقعاتی که به عنوان یک قشر معنوی از آن می رفت تا حدود زیادی از میان رفت.

    این عدم تعادل و بی سامانی نتایجش فراگیر شدن جرم و گناه در سطح جامعه است که می تواند ثبات سیاسی و اجتماعی جامعه را متزلزل کند و زنجیرهای نظم اجتماعی را از هم بگسلد.

    حکمرانی خوب مفهومی نو در مدیریت دولتی چکیده در سالیان اخیر، حکمرانی (حاکمیت) تبدیل به موضوعی داغ در مدیریت بخش دولتی شده است و این به‌واسط?

    نقش مهمی است که حکمرانی در تعیین سلامت اجتماع ایفا می کند.

    بدین جهت است که دبیر کل سابق سازمان ملل، کوفی عنان ابراز می دارد: حکمرانی خوب، احتمالا" مهمترین عامل در ریشه کن کردن فقر و عامل رشد و توسعه است.

    در اوایل ده?

    1980، کمبود بودجه، انگیز?

    مهم انجام اصلاحات دولتی در بسیاری از نقاط جهان بود، که این کمبود بودجه ناشی از فشارهای بین‌المللی، (مثل بانک جهانی) و یا ناشی از خود دولتهای ملی بود.

    از آن زمان تاکنون، بسیاری از دولتهای ملی وضعیت بودجه‌ای مناسبتری پیدا کرده اند.

    هر چند که هنوز نیاز است ارائ?

    خدمات بطور اقتصادی و کارآمد مدیریت شود، با این‌حال وجود انگیز?

    مالی برای انجام اصلاحات مدیریتی، ضعیف‌تر شده است.

    در حال حاضر، چالشهای دیگری بروز کرده و انگیزه‌ای برای انجام اصلاحات شده اند.

    یکی از این چالشها، نحوه ایجاد و شکل دهی حکمرانی خوب است .مقاله حاضر در پی شناسایی چارچوب و مفاهیم مرتبط با حکمرانی است.

    مقدمه از زمان زایش و استقلال رشته مدیریت دولتی از رشته های با پیشینه طولانی تری چون حقوق و علوم سیاسی، نظریات مختلفی جهت نحوه اداره و مدیریت بخش دولتی و فراهم آوردن رفاه بیشتر برای شهروندان از سوی اندیشمندان ارائه شده است که در چارچوب پارادایم های زمان خود، به اظهار نظر و ارائه راه حل پرداخته اند.

    پارادایم عبارت است از " یک شیوه دیدن جهان" که میان گروهی از اندیشمندان که در یک جامعه علمی بسر می برند، دارای زبان مفهومی یکسانی بوده و نسبت به افراد بیرون از این جامعه که دارای یک حالت سیاسی دفاعی هستند، مشترک است.(‌وارث،1380).

    یکی از شناخته شده ترین این پارادایم‌ها ، پارادایم " مدیریت دولتی سنتی (PA)" یا همان Public Administration است که بوروکراسی وبر جزء لاینفک آن به‌شمار می آید.

    این پارادایم یا جریان فکری تا اوایل دهه 1980 ، پارادایم مطرح در حوزه مدیریت بخش دولتی بود.

    اما با ظاهر شدن ابعاد منفی و نقاط ضعف آن، در همین سالها در کشورهای انگلیس و آمریکا، پارادایم دیگری به‌نام مدیریت دولتی نوین، تولد خود را اعلام داشت و "خصوصی سازی و پیمانکاری" را شعار اصلی خود قرار داد.

    اما وعده و عیدهای این جریان فکری نیز در بسیاری از کشورها حتی در کشورهای مبدع آن، سرابی بیش نبود و بزودی مشخص شدند این پارادایم نیز قادر نیست خیر ورفاه مناسب و عادلانه‌ای برای شهروندان فراهم سازد.

    پس بشر مجددا در جستجوی پارادایم های دیگری برآمد.

    ظهور " خدمات عمومی نوین " (New Public Services) و حکمرانی خوب از جمله آنهاست.

    ( البته اگر بتوان با توجه به تعریف پارادایم، آنها را پارادایم نامید).

    در ادامه، با توجه به کمتر شناخته بودن مدیریت دولتی نوین، توضیح مختصری درباره آن ارائه می شود و سپس به مبحث اصلی خود یعنی حکمرانی خوب باز خواهیم گشت.

    واژ?

    مدیریت دولتی نوین (NPM) اولین بار توسط لوئیس گان و کریستوفر هود در اواسط دهه 1980 مطرح شد.

    مدیریت دولتی نوین در رکود اقتصادی زاده شد.

    از آن زمان تاکنون، نقش مدیریت دولتی نوین در بخش دولتی تغییرات چشمگیری یافته است.

    رویکرد های ناپخته اتخاذ شده به سمت مدیریت دولتی نوین در اواخر دهه 1980و دهه 1990، که بر خصوصی سازی، بازارهای داخلی، مناقصه رقابتی، شاخصهای عملکردی در سطح سازمان و تشویق عملکرد تأ کید داشتند، خصوصا" در کشورهایی که این رویکردها را خیلی مشتاقانه و مصرانه استفاده می‌کردند- نظیر انگلستان و نیوزلند - بزودی از جریان اصلی خود خارج شدند.

    با اینحال مدیریت دولتی نوین ، موفقیتهای چندی را در برخی کشورهای انگلوساکسون بدست آورد.

    در حال حاضر در بخشهای مختلف جهان اشکال مختلفی از مدیریت عملکرد، اقتصادهای ترکیبی و ساختارهای غیرمتمرکز مدیریتی دیده می شود و سبب بهبود تشکیلات دولت و سیستم های ارائه خدمات دولتی در این دسته از کشورها شده است.

    با این‌حال در همان زمان، نگرانی جدیدی دربار?

    حکمرانی در جهان غرب شکل گرفت.

    در بخش خصوصی، این نگرانی برخاسته از تاراج محیط، فساد، سوء استفاده از قدرت انحصاری و حقوق های بالای پرداختی به مدیران اجرایی و اعضای هیئت مدیره و در بخش دولتی، این نگرانی برخاسته از شناسایی و کشف فساد و فعالیتهای غیراخلاقی بود.

    در واقع، دولتها به این واقعیت تلخ آگاهی یافتند که آنها در معرض از دست دادن همان اندک مشروعیت باقی مانده خود هستند، زیرا شهروندان، بطور چشمگیری اعتماد خود را نسبت به دولت در مفهوم عام و مقامات دولتی در مفهوم خاص از دست داده بودند.

    تعریف حکمرانی: حکمرانی را می‌توان "نفوذ هدایت شده در فرایند های اجتماعی" تعریف کرد که مکانیسم های مختلفی در آن درگیر هستند، برخی از این مکانیسم ها بسیار پیچیده اند و فقط از بازیگران بخش دولتی سرچشمه نمی گیرند.

    پس جای تعجب نیست که واژ?

    حکمرانی تبدیل به یک شعار در سالیان اخیر شده و در محیط های مختلفی مورد استفاده قرار گرفته است.

    ارائه تعریفی از حکمرانی، چالشی، ظریف و پیچیده است.

    به‌نظر می رسد اگر بخواهیم با مفهوم حکمرانی بخوبی آشنا شویم باید بفهمیم که حکمرانی، چیست.

    حکمرانی مشابه دولت نیست.

    حکمرانی موضوعی است دربار?

    نحو?

    تعامل دولتها و سایر سازمانهای اجتماعی با یکدیگر، نحو?

    ارتباط اینها با شهروندان و نحو?

    اتخاذ تصمیمات در جهانی پیچیده.

    حکمرانی فرایندی است که از آن طریق جوامع یا سازمانها تصمیمات مهم خود را اتخاذ و مشخص می کنند چه کسانی در این فرایند درگیر شوند و چگونه وظیفه خود را به انجام برسانند.

    سیستم حکمرانی، چارچوبی است که فرایند متکی بر آن است.

    بدین معنی که مجموعه ای از توافقات، رویه ها، قرارداد ها و سیاستها مشخص می‌کنند که قدرت در دست چه کسی باشد، تصمیمات چگونه اتخاذ کردند و وظایف چگونه انجام و ادا می‌شود.

    مفهوم حکمرانی را می توان در سطوح مختلفی چون سطح جهانی، ملی، سازمانی و جوامع محلی مورد استفاده قرار داد.

    چهار بخش اصلی جامعه که می توانند هر یک به نوبه خود در انجام امور انجام وظیفه کنند، عبارتند از: کسب و کار، مؤسسات جامعه مدنی(شامل سازمانهای داوطلب و بخش غیر انتفاعی)، دولت و رسانه.

    این بخشها با یکدیگر تداخل دارند.

    انداز?

    هر یک از این بخشها ممکن است در کشورهای مختلف، متفاوت باشد.

    مثلا" در کشوری ممکن است بخش نظامی و یا یک حزب سیاسی، بخش اعظم فضا را اشغال کرده باشد.

    در این شرایط نقش دولت کم رنگتر خواهد بود.

    در بسیاری از کشورها، قدرت در سطح مرزهای این بخشها توزیع می‌شود.

    در بعضی کشورها انداز?

    بخش خصوصی در حال گسترش بوده و برخی از وظایف دولت به کسب و کارهای خصوصی سپرده شده است.

    بسیاری از صاحبنظران حکمرانی معتقدند که این واژه مرتبط با اتخاذ تصمیماتی دربار?

    جهت و هدایت است.

    یکی از تعارف ارائه شده در خصوص حکمرانی آن‌را بدین صورت تعریف می‌کند: حکمرانی، هنر هدایت جوامع و سازمانهاست.

    اینکه واژ?

    هدایت کردن واژ?

    مناسبی هست یا نه، پاسخ مناسبی وجود ندارد.

    اما این نکته مشخص است که حکمرانی شامل تعاملات بین ساختارها، فرایند ها و سنتهایی می شود که نحو?

    اعمال قدرت، نحو?

    اتخاذ تصمیمات و نحو?

    اظهار نظر شهروندان و سایر ذی نفعان را مشخص می کند.

    اساسا" حکمرانی دربار?

    قدرت، روابط و پاسخگویی است؛ چه کسی صاحب نفوذ است، چه کسی تصمیم می گیرد و تصمیم گیران چگونه پاسخگو باقی می مانند.

    لوئیس فرچه دیدگاهی دربار?

    حکمرانی دولتی ارائه کرده و معتقد است که حکمرانی فرایندی است که از آن طریق مؤسسات، کسب و کارها و گروههای شهروندی، علائق خود را بیان می‌کنند، درباره حقوق و تعهدات خود را اعمال نظر کرده و تفاوتهای خود را تعدیل می کنند.

    یکی دیگر از تعاریف حکمرانی عبارت است از: وضع فرایند‌ها، ساختار‌ها و مقررات رسمی و غیررسمی که به تعریف روشهایی می پردازند که بدان وسیله افراد و سازمانها می توانند بر تصمیماتی که بر رفاه و کیفیت زندگی آنها تأ ثیر می گذارند، اعمال قدرت کنند.

    همانگونه که از این تعریف بر می آید، حکمرانی خوب، به چیزی بیشتر از دولت خوب نیازمند است.

    سایر بازیگران نیز نظیر کسب و کارها و رسانه، در بهبود و کیفیت زندگی و رفاه کلی گروههای مختلف ذی نفعان تأثیرگذارند.

    در واقع، حکمرانی بطور کلی شامل شش گروه از ذی نفعان می‌شود که عبارتند از: شهروندان، سازمانهای داوطلب، کسب وکار، رسانه، سطوح بالاتر دولت و پارلمان بعلاوه سطوح بین المللی و مقامات دولتی.

    حکمرانی متوجه نحو?

    اعمال قدرت بین بخشهای مختلف جامعه با منافع مختلف است، به‌گونه ای که آزادیهای مرسوم فراهم شود، تجارت رونق گیرد و فرهنگ و هنرهای مختلف امکان رشد پیدا کنند.

    پس، حکمرانی به خودی خود مهم است، زیرا شرایط لازم- برای انجام کارهایی که مردم ارزش فوق العاده ای برای آنها قائلند فراهم می کند، نظیر آزادی فردی (آزادیهای اجتماعی، مذهبی، کسب و کارها، و...)، حکمرانی قانون و...‌‌ .

    در عین حال، حکمرانی کور?

    راهی است برای نیل به پیامد ها و شرایط دلخواه.

    حکمرانی خوب را می‌توان به‌عنوان مدلی از حکمرانی تعریف کرد که منجر به نتایج اقتصادی و اجتماعی دلخواه شهروندان می شود.

    ساختارها و روابط نهادی، نه فقط در درون دولت، بلکه بین دولتها و سایر بخشهای جامعه، می‌توانند تأثیری تعیین کننده روی پیامدها و نتایج داشته باشند.

    بعلاوه، هر چند که دولت، تأثیر مهمی روی بسیاری از مسائل مورد توجه جامعه دارد، با این‌حال، دولت تنها یکی از عوامل تأ ثیر گذار است.

    دلایل توجه به حکمرانی دولتها در آغاز قرن 21، با چالشهای جدیدی مواجه شده اند.

    از جمله: 1) در عصر جهانی شدن، دولتها باید واکنش فعالانه ای به فرصتهای مثبت اقتصادی و واکنشهای تدافعی نسبت به فشارهای منفی اقتصادی از خود نشان دهند.

    2) بروز تغییرات جمعیتی در اکثر کشورها، بر دولتها به‌عنوان کارفرما و فراهم کنند?

    خدمات تأ ثیر گذاشته است.

    جمعیت اکثر کشورها، مسن‌تر شده است و این جمعیت مسن، خواهان خدمات اجتماعی بیشتری است.

    همچنین، سازمانهای دولتی باید برای استخدام افراد ماهر و با انگیزه با سازمانهای غیر انتفاعی و کارفرمایان خصوصی رقابت کند.

    خصوصا" اینکه سطح دستمزد ها در بخش دولتی نسبت به بخش خصوصی پایین‌تر است.

    پس، سازمانهای دولتی باید مشوقهای غیر پولی دیگری برای استخدام و حفظ کارکنان با عملکرد بالا شناسایی کنند و این چالشی بزرگ برای آنها خواهد بود.

    3) بخش دولتی با انتظارات جدید شهروندان تحصیل کرده روبرو خواهد بود.

    بدین معنی که شهروندان، انتظار دریافت خدمات با کیفیت بالاتری را خواهند داشت.

    بنابراین دولتها باید قابلیت هایی برای شهروندان و ذی نفعان فراهم آورند تا آنها بتوانند در موضوعات عمومی مشارکت فعالتری داشته باشند.

    4) و نهایتا"، انتظارات پرسنل سازمانها تغییر کرده است و پاسخگویی به این انتظارات، شرایط جدیدی را می طلبد.

    پاسخگویی به این چالشها نیازمند برخورداری از حکمرانی صحیح در سطح کلان جامعه است.

    تفاوت حاکمیت دولت با حکمرانی خوب حکمرانی واژه ای است که از اوایل ده?

    1990 رایج شد و معمولا" مشابه با دولت و به جای آن مورد استفاده قرار گرفته است.

    فرهنگ فشرده آکسفورد دولت را به‌عنوان مجموعه ای از نهاد های تشکیل شده از افراد که، یک اداره و یا وزارتخانه را هدایت و اداره می کنند، تعریف می‌کند.

    این فرهنگ همچنین دولت را به‌عنوان عمل "روش حکومت کردن" تعریف می کند.

    این فرهنگ تعریف بسیار مشابهی برای حکمرانی ارائه می دهد که عبارت است از: "عمل، روش، حقیقت و یا وظیفه حکومت کردن، نفوذ و کنترل".

    همانگونه که مشاهده می شود، این دو واژه بسیار گمراه کننده و مبهم اند.

    اما این ابهام در کاربرد این‌دو واژه، پیامد های نامناسبی را به‌همراه خواهد داشت.

    نتیجه آن خواهد بود که مسائل مربوط به خط مشی، بی چون و چرا تبدیل به یک مسئله دولتی می شود.

    پیامد منطقی این موضوع، چنین خواهد بود که مسئولیت رسیدگی به این مسئله ضرورتا" بر دوش دولت قرار می‌گیرد و راههای دیگر برای پرداختن به مسئله و یا بخشهای دیگر جامعه که باید در پرداختن به مسئله از خود ابتکاراتی بروز دهند، مد نظر قرار نخواهند گرفت پس، یکی دانستن دولت با حکمرانی، روشهای شناسایی مسئله را محدود خواهد کرد و باعث گمراه شدن فرد در شناسایی استراتژی های مختلفی می شوند که برای برطرف کردن مشکل، در دسترس و مناسب خواهند بود.

    بطور خلاصه، وجود ابهام در واژه شناسی مرتبط با حکمرانی می تواند پیامد های اجرایی مهمی در پی داشته باشد.

    این امر ممکن است بر تعریف مسئله و نحو?

    تجزیه و تحلیل خط مشی رفع آن تأ ثیر بگذارد.

    زمانی که دولت در نظرشهروندان به‌عنوان نهادی مستقل مطرح می‌شود (به جای اینکه یک فرایند باشد)، نیاز به حکمرانی به‌عنوان مفهومی جدای از دولت خود را آشکار می نماید.

    گفته می شود که در آتن باستان که به‌عنوان مهد دموکراسی شناخته شده است، شهروندان در بازار شهر همدیگر را ملاقات می کردند تا به مسائل مورد توجه جامعه و نحو?

    رفع آن بپردازند.

    در چنین شرایطی، دولت فرایندی بود برای پرداختن به مسائل و رفع آن.

    با این‌حال، امروزه دولت بندرت به‌عنوان یک فرایند تعریف می شود، بلکه بعنوان یک نهاد و یا مجموعه ای از نهادها نگریسته می‌شود و تنها یکی از چندین بازیگر اصلی در اجتماع است.

    زمانی‌که دولت قادر به انجام کاری نباشد، سایر عاملان و بازیگران، ممکن است وارد عمل شوند و آن کار را انجام می‌دهند.

    مثلا" شهروندان با یکدیگر تصمیم بگیرند تا شهر خود را تمیز کنند.

    مشارکتهایی که مردم از آن سود می‌برند می تواند شهروندان، مقامات دولتی و کسب و کارها را با یکدیگر هماهنگ کند، تا به برخی مسائل عمومی بپردازند و آنها را بر طرف کنند.

    امروز، دولتها اشکال مختلف مشارکت را تجربه می‌کنند که در آن، سیاستمداران یا دولتمردان، با سایر بخشهای جامعه، قدرت را به اشتراک می گذارند.

    این اشکال مختلف مشارکت به دلایل مختلف شکل می گیرند.

    جامعه به این نکته پی برده است که هر گروه، سهم و نقش خاصی در برطرف ساختن یک مسئله پیچیده دارد و یا اینکه، دولتها تمایل دارند به سرمایه کسب و کارها، دسترسی یابند.

    عمومیت یافتن چنین روابطی، این سوال را پیش آورده است که: چه کسی باید در چه کاری مشارکت داده و درگیر شود؟

    به‌عنوان مثال: برخی این سوال را مطرح می کنند که دولت تا چه اندازه باید با حوزه‌های مختلف در زمینه هایی که نفع عمومی مطرح است مثل آموزش و پرورش و یا بهداشت، مشارکت کند؟

    پروفسور دونالد کتل در کتاب خود باعنوان تغییر حکمرانی( Transformations of governance) مباحثی را در خصوص تمایز بین دولت و حکمرانی ارائه می دهد.

    دولت یک فراساختار نهادی (Institutional superstructure) است که جامعه برای تبدیل سیاستها به خط مشی ها و قانون مورد استفاده قرار می دهد.

    حکمرانی، پیامد (نتیجه) تعامل دولت، خدمات عمومی و شهروندان از طریق فرایند سیاسی، توسعه خط مشی، طراحی برنامه و ارائه خدمت است.

    دولتها، نهادهای خاصی هستند که در حکمرانی مشارکت دارند.

    دولتهایی که نماینده مردمند، در جستجوی حمایت شهروندان هستند.

    با این‌حال، این دولتها نیازمند مشارکت فعال کارکنان خود هستند.

    حکمرانی، نتیجه سیاستها، خط مشی ها و برنامه هاست.

    در اصل، مفهوم حکمرانی را می توان برای اشکال مختلف اقدامات اشتراکی مورد استفاده قرار داد.

    حکمرانی متوجه ابعاد استراتژیک تر هدایت است، یعنی اتخاذ تصمیمات کلان‌تر در خصوص نحوه هدایت و نقشها.

    به‌عبارت دیگر، حکمرانی فقط متوجه این سوال نیست که" به کجا برویم" بلکه در پی پاسخگویی به این سوالات نیز هست: چه کسی باید در تصمیم گیری دخیل باشد؟

    و با چه ظرفیتی؟

    مفهوم حکمرانی در چهارسطح زیر مطرح است: 1) حکمرانی در فضای جهانی، که با مسائل فراتر از حوز?

    دولتهای ملی سروکار دارد.

    2) حکمرانی در فضای ملی، یعنی درون یک کشور.

    این سطح خود دارای سطوح زیر است: سطح ملی، استانی، شهری و محلی.

    3) حکمرانی در فضای سازمان یا حکمرانی سازمانی.

    این سطح شامل فعالیتهای مختلف سازمانها می شود که معمولا" باید در برابر هیأت مدیره پاسخگو باشد.

    برخی از این سازمانها خصوصی اند (نظیر شرکتهای تجاری خصوصی) و برخی دیگر دولتی نظیر (بیمارستانها، مدرسه‌ها، شرکتهای دولتی و...).

    4) حکمرانی در فضای جوامع محلی، که این سطح شامل فعالیتهایی در سطح محلی می شود.

    اصول پنج گانه حکمرانی خوب تعریف اصول حکمرانی خوب، بسیار مشکل است.

    برنامه توسعه سازمان ملل متحد (1997, UNDP) مجموعه ای از اصول را تشریح کرده است که با کمی اختلاف، تقریبا" در سطح جهانی پذیرفته شده است.

    باید توجه داشت که این اصول غالبا" با یکدیگر تداخل دارند و در بعضی مواقع، با یکدیگر در تضاد هستند.

    بکارگیری این اصول، بسیار مشکل بوده و کلیه آنها متوجه نتایج حاصل از قدرت نیستند، بلکه به نحو?

    اعمال قدرت نیز توجه دارند.

    در جدول (1)، این اصول ارائه شده است.

    ساختمان حکمرانی بخش دولتی سازمان می تواند بر اساس مشاوره کارآمد با ذی نفعان درونی و بیرونی، در اختیار داشتن اطلاعات مناسب و پشتیبانی از تصمیم، تشکیلاتی به‌وجود آورد که او را قادر به برنامه‌ریزی و ارائه ستاده ها و نتایج مورد نیاز پاسخگویی درونی و بیرونی سازد.

    با این‌حال، این عوامل، عواملی پویا هستند که می توانند بسیار تحت تأثیر ابعاد انسانی، رفتار و ارزشها قرار گیرند.

    اجرا، حفظ و تقویت این عوامل، این شانس را افزایش می دهد که سازمان از اعتماد ذی نفعان، ارباب رجوع، پرسنل و مدیریت خود برخوردار شده و مشخص شود که سازمان تصمیماتی سالم، آگاهانه و مسئولانه اتخاذ می کند که منجر به اقدامات مناسب و کارآمد می شود.

    استفاده از تشکیلات عملیاتی حکمرانی بهتر، سازگاری و عملکرد سازمان را تضمین نمی‌کند، اما این عاملی حیاتی است که شانس و احتمال موفقیت در هر دو زمینه را افزایش می دهد.

    بر عکس، به احتمال خیلی زیاد، سازمانی که توجه کمی به مسائل حکمرانی مبذول می دارد ، نهایتا" با شکستهایی جدی از لحاظ برآوردن حداقل الزامات قانونی و یا انتظارات عملکرد و یا هر دو مواجه خواهد شد.

    روابطی که بین عناصر مختلف حکمرانی خوب برقرار می شوند بسیار مهمند.

    رهبری، اصول اخلاقی و یک فرهنگ عملکردی، چارچوب را بعنوان یک کل، حمایت کرده و آنرا حفظ می‌کند.

    بدون آنها، زیر بنایی وجود نخواهد داشت که ساختمان بر آن اساس استوار شود.

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    جامعه‏شناسی سازمان‏ها ، منوچهر صبوری ، تهران : شبناب ، 1374 ، اوّل .

    سرمایه اجتماعی ثروت پنهان ، غلامعباس توسلی و حاتم قادری و احمد نقیب‏زاده ، ایران ، 28/1/1382 .

    سرمایه اجتماعی و مشارکت ،غلامرضا غفّاری، یاس‏نو ، 14/10/1382 .

مقدمه: گزارش« جهان در حال شهری شدن، از« مرکز سکونتگاههای انسانی سازمان ملل متحد» موسوم به زیستگاه یا HABTTAT نشان می دهد که حکومتها در بهبود شرایط سکونت و زیست شهری مانند تأسیسات آبرسانی سالم، تأسیسات بهداشتی و فاضلاب، چندان موفق نبوده اند، در همین حال فقر شهری در دهه 80 و سالهای نخست دهه 90میلادی بیشتر شده است. World 1996 طرفداران توسعه پایدار شهری نیز این بحث را پیش می کشند که ...

مقدمه: گزارش« جهان در حال شهري شدن، از« مرکز سکونتگاههاي انساني سازمان ملل متحد» موسوم به زيستگاه يا HABTTAT نشان مي دهد که حکومتها در بهبود شرايط سکونت و زيست شهري مانند تأسيسات آبرساني سالم، تأسيسات بهداشتي و فاضلاب، چندان موفق نبوده اند، در همين

چکیده امروزه سرمایه اجتماعی، نقشی بسیار مهمتر از سرمایه فیزیکی و انسانی در جوامع ایفا می کند و شبکه های روابط جمعی انسجام بخش میان انسانها و سازمانهاست. در غیاب سرمایه اجتماعی، سایر سرمایه ها اثربخشی خود را از دست می دهند و بدون سرمایه اجتماعی، پیمودن راههای توسعه و تکامل فرهنگی و اقتصادی ناهموار و دشوار می شوند. در این مقاله، ابتدا به مفهوم سرمایه اجتماعی اشاره گردیده و سپس ...

امروزه سرمایه اجتماعی، نقشی بسیار مهمتر از سرمایه فیزیکی و انسانی در جوامع ایفا می کند و شبکه های روابط جمعی انسجام بخش میان انسانها و سازمانهاست. در غیاب سرمایه اجتماعی، سایر سرمایه ها اثربخشی خود را از دست می دهند و بدون سرمایه اجتماعی، پیمودن راههای توسعه و تکامل فرهنگی و اقتصادی ناهموار و دشوار می شوند. در این مقاله، ابتدا به مفهوم سرمایه اجتماعی اشاره گردیده و سپس جنبه های ...

آيا ارتباطات اينترنتي، تعهد اجتماعي، مشارکت و تماس بين فردي را افزايش،کاهش يا تکميل مي‌سازد؟ مدرک و دليلمان حاصل بررسيهاي به عمل آمده درخصوص211/39 بازديد کننده وب سايت انجمن جغرافياي ملي، يکي از اولين بررسي‌هاي وب در مقياس وسيع مي‌باشد.حاصل بررسي ف

کلید واژه: سرمایه اجتماعی,تامین اجتماعی,رفاه اجتماعی و توسعه چکیده: برای درک اهمیت موضوع سرمایه اجتماعی در حوزه رفاه اجتماعی می توان به اهیمت نقش وجایگاه رفاه اجتماعی در برنامه های توسعه کشور رجوع کرد.کارشناسان و صاحب نظران اقتصادی و امور اجتماعی این مسئله را مطرح می کنند که برنامه های توسعه کشور(مانند برنامه های عمرانی پنج ساله)دیگر نمی توانند صرفاً به بعد مادی یا رشد کلان ...

بررسی روند روبه کاهش سرمایه اجتماعی بیان مسئله : سرمایه اجتماعی واژه ای است که به تازگی وارد حوزه علوم اجتماعی گردیده است. درزمینه بررسی روند ویافتن علت وعوامل تاثیرگذاربرآن مطالعات وسیعی توسط صاحبنظران و دانشمندان علوم مختلف،ازجمله نظریه پردازانی همچون پیربوردیو، جیمزکلمن،رابرت پوتنام وفرانسیس فوکویاما صورت گرفته که تعاریف متعددی ازسرمایه اجتماعی ارائه کرده اند. "اصطلاح سرمایه ...

چکیده اغلب کشور های در حال توسعه برای رونق دهی به اوضاع اقتصادی، ایجاد اشتغال و دستیابی به رشدو توسعه اقتصادی پایدار با مشکل کمبود منابع سرمایه گذاری روبرو هستند. کمبود در آمد های ارزی ناشی از صادرات و نرخ ناعادلانه مبادله که اغلب به زیان صادر کنندگان کالاها و مواد اولیه خام در حال تغییر است و انبوه جمعیت و مصرف به نسبت بالااز عواملی است که منابع پس انداز قابل تبدیل به سرمایه ...

الف)نقش سرمایه در رشد اقتصادی: به زعم اکثر علمای توسعه نقش سرمایه در فرآیند رشد اقتصادی اساسی و اصلی می باشد به علت اینکه با افزایش جمعیت و افزایش نیروی کار نیاز به سرمایه و سرمایه گذاری اجتناب ناپذیر می باشد و به نظر عده ای دیگر از نظریه پردازان نقش سرمایه در تولید به نیست که آنرا مهمترین عامل رشد اقتصادی معرفی نمود زیرا کشور‌هایی با سرمایه کم هم گامهای بلندی در مسیر رشد ...

مقدمه : برخورداري از يک زندگي سالم و مولد و با کيفيت توام با طول عمر قابل قبول و عاري از بيماري و ناتواني، حقي است همگاني که مسئوليت و توليت آن بر عهده دولت ها است و پيش شرط تحقق توسعه پايدار مي باشد. براي تحقق اين امر فراهم س

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول