مقدمه
از بیشترین واکنش های عصبی که در عین حال اختلالی در رفتار نیز به حساب می آید واکنش ناخن جویدن یا اونیکوپاژی است. این امر که در بین همه تیپ از افراد تقریبا" در همه مراحل عمر و زندگی به چشم می خورد، در نزد کودکان به ویژه آنها که در سنین نوجوانی و بلوغ هستند بیشتر دیده می شود. این امر که در افراد نشانه ای از اضطراب و گاهی عادت است مخصوصا" به هنگامی پدید می آید که برای فرد مشکلی پدید آید و کار بر او سخت شود و یا به نیازهای مهم او رسیدگی نشده و آدمی را در شرایطی قرار دهد که به اندیشه برای حل و رفع مسائل فرو رود.
ناخن جویدن عادتی است که به نظر عده ای ناپسند می آید و هم از این بابت نگران کننده است که برخی تصور دارند این امر سبب ورود میکرب به دهان و بدن شده و امکان دارد گاهی تغییراتی برای زیبائی دندان پدید آورد. یا جویدن و کندن ناخن باعث زخمی شدن انگشت گردد و زمینه را برای دشواری ها بیشتر فراهم آورد.
کیفیت عملی
فرم ساده این عمل که کودک دائما" و به ویژه به هنگام سختی زندگی انگشت به دهان برده و شروع به جویدن ناخن می کند. این امر را ادامه می دهد تا به جائی که انگشت خود را زخمین می کند و زخم های کوچک و بزرگ پوستی در انگشتان او پدید می آید. ممکن است او یک ناخن را بجود و زخمین کند و شروع به ناخن بعدی کند. زمانی هم او به این امر پرداخته و آنگاه به زگیل پوستی انتهای انگشتان می پردازد و این امر همچنان ادامه می یابد تا جائیکه انگشت یا انگشتان او همه گاه مجروح است.
در حالات سخت و شدید آن دیده می شود که این امر به صورت ناخن کندن در می آید و صدمه های سخت و دردهای شدید و گاهی ابتلاآتی ایجاد می کند. بر اساس یک تحقیق از یکصد کودک مورد آزمایش که در سنین 16 11 بوده اند حدود 34 نفرشان ناخن را به حدی می جویدند که به گوشت می رسید و در تحقیق دیگری رقم این عده به 50% می رسید. کلا" کسانی که در این راه شیوه متعادلانه دارند حدود ربع عده است.
نشانه چیست
ناخن جویدن در کودک از چه امری حکایت می کند؟ پاسخ این است که آن نشانه ای از اضطراب است و از بیماری خاص نمی توان حرف زد. می توان با دیدی وسیعتر به مسئله مزبور نگریست و متذکر شد که ناخن جویدن:
در مرحله اول نشانه نوعی عدم تعادل احساسات در کودک است.
در مراحل شدیدتر حاکی از وجود نوعی تضاد درونی و یا فشارهای سخت و عصبی.
حکایت از احساس تنهائی درباره خود و رنج خود دارد و آن را برای خویش ناخوشایند می شناسد.
نشانه ای برای ابراز احساس رنج درباره مسئله ای خاص.
نشانه ای از هیجان عصبی بسیار شدید است.
گاهی ممکن است نشانه ای باشد از وجود ترسی مزمن که منشأ آن مهم یا جرئی است.
نشانه وجود چیزی در ذهن است که برای کودک قابل حل و رفع به نظر نمی رسد.
در مواردی این حالت حاکی از کمروئی است که طفل در حین برخورد با یک بیگانه، یا در حین پرسش معلم از او، از خود بروز می دهد.
در کل اگر ناخن جویدن به علت یادگیری و عادت نباشد حاکی از نوعی نگرانی و ناراحتی است. او وضعی را احساس می کند که برای غلبه بر آن چاره ای نمی بیند جزء اینکه به خود بپیچد، با لباس خود بازی کند، انگشت به دهان فرو برد، مویش را بکند، اشیاء دور و بر را به دهانش برد و بمکد و ناخن بجود و ...
ماهیت آن
ماهیت آن را نوعی ناراحتی عصبی می دانند که در کودکان مضطرب و خجالتی بسیار است اگر چه در کودکان سالم و طبیعی نیز بیش یا کم وجود دارد و به صورت یادگیری در بین آنان شایع است.
برخی ناخن جویدن را معادل عملی پرخاشگرانه می دانند که در آن پرخاش و مبارزه علیه خود است و ناشی از اضطرابی غیر قابل تحمل می دانند که در آن به خود صدمه ای وارد می آورد. بعضی دیگر ماهیت آن را مکانیسمی برای کاهش فشار حاصل از نابسامانی و نیازمندی های شدید می دانند.
مضیقه های محیط آدمی را به تلاش و فعالیت و مبارزه برای حذف و رفع آن وامیدارد و در آنگاه که احساس کند عرضه و توان این کار را ندارد علیه خود می ایستد و ضد خود تلاش و کوشش می کند. او خود را تحت فشار و مخمصه قرار می دهد تا راهی باشد برای تسکین و آرامش خود.
در کل ناخن جویدن نوعی واکنش است، مستقیم و طبیعی، آمیخته با هیجان، ترس و فشار، نشانه ای از نیاز به انگشت مکیدن، به خود پیچیدن، شب ادراری، کندن مو و نشانه ای است از تحمل فشارهای روحی و مضیقه های محیطی و احساس صدمه بر شخصیت خود.
بهره کودک از آن
اما اینکه کودک از آن چه بهره ای می برد باید گفت که آن وسیله ای است برای پائین آوردن فشار درونی و از این بابت وسیله ای است برای کودک خوب و راحت کننده. کودک به هنگام احساس ناراحتی تنشی را در خود احساس می کند که پس از جویدن و گاهی کندن ناخن احساس آرامش می کند. جویدن ناخن به کودک مضطرب آسودگی خاطر و راحتی می دهد، با سرگرمی خاصی که برای او پدید می آورد لحظاتی از غم و درد راحت می کند و کودکان برای تخلیه فشار روانی و به صورتی ناخودآگاه از آن استفاده می کنند. البته این احساس آرامش چندان طولانی نیست او ناگزیر پس از ساعاتی به حالت اول خود بر می گردد.
عمومیت آن
گفتیم که ناخن جویدن حالتی خاص کودکان نیست بلکه در افراد بزرگتر و مخصوصا" در بالغان یا نوجوانان هم دیده می شود. و خاص کودکی عصبی، خجالتی و مضطرب نیست که در افراد سالم و طبیعی نیز بیش یا کم دیده می شود. امری است عمومی بدان خاطر که به غیر از عوامل بالا عامل یادگیری هم در آن مؤثر است.
بر اساس یک بررسی حدود 18% کودکان و نوجوانان( از سنین تولد تا 15 ) به نحوی گرفتار آنند. آماری دیگر حکایت از آن دارد که حدود ثلث کودکان بدان گرفتارند. اگر این حالت را به صورت عام تری بنگریم و انگشت به دهان بردن را در عین مطالعه ای عمیق، یا فکری شدید و سخت هم در همین ردیف حساب کنیم باید بگوئیم نیمی از افراد دچار آن هستند.
البته به این نکته توجه داریم که این حالت در سنین کودکی و مخصوصا" اوایل بلوغ و نوجوانی شدیدتر است. طوری که طبق یک بررسی حدود یک سوم افراد 15 ساله ناخن می جویدند و از این عده حدود یک سومشان کسانی بودند که قبلا" هم چنین می کردند. این حالت در سنین مدرسه کودکان نیز کم نیست ولی بر اساس تجربه با افزایش سن شدت آن رو به کاهش می گذارد. و این مسئله نیز قابل ذکر است که رقم آن در پسران به مراتب بیشتر از دختران است. طبق آماری که بر اساس یک تحقیق در غرب صورت گرفته است از گروه مورد بررسی حدود 54% پسران و حدود 46% دختران حالت ناخن جوی داشتند.(کودک عادی، تألیف والنتاین)
حالات و رفتار
معمولا" افرادی که دچار چنین عادتی هستند، با گذاردن انگشت در دهان دقت خود را روی امری متمرکز می کنند و درباره مسئله ای که گرفتار آنند می اندیشند. دقایقی چند به تناسب ظرفیت به فکر فرو می روند تا ببینند چه راه حلی برای آنها پدید می آید.
برخی از اینان بی اختیار انگشت به دهان می برند و به جویدن ناخن مشغول می شوند آنچنان که گوئی قرار و آرام ندارند و نیروئی نامرئی آنها را به سوی مقصدی جهت می دهد. آنچنان است که گوئی منتظر وقوع هیجانی است و حتی اگر برخی از افراد را ببینند و درباره او دقیق شوید در می یابید آرواره هایش از روی وحشت منقبض می شود و حتی در عمل او بی ارادگی دیده می شود.
گاهی ناخن جویدن همراه است با عادت انگشت مکیدن و این امر به حدی شدید است که والدین از آن جدا" ناراحتند. همچنین ممکن است این حالت در برخی از افراد با عادت ناپسند استمناء همراه باشد و این امر برای والدین و مربیان ناراحتی بسیاری ایجاد می کند. اختلالات دیگری هم در این زمینه وجود دارد به ویژه که این اختلال با ترس نیز همراه باشد. تیپ آنها
اینکه آنان از چه تیپ و سنخی هستند باز هم مسئله ای است که برای آن پاسخ نسبتا" پردامنه ای است. بررسی های علمی نشان داده اند اغلب آنها از تیپی به شرح زیرند:
بزرگترها هستند و معمولا" خردسال کمتر دچار چنین وضعی می باشند.
بچه هائی هستند که در خردسالی به طور ناگهان از شیر گرفته شده اند نه به تدریج و هم اغلب شیر پستان مادر نخورده بودند.
از تیپ عصبی، نگران و افسرده اند و نیز بسیاری از آنان کودکان دشوار به حساب می آیند.
از کودکانی هستند که محیط زندگی شان توأم با ناامنی یا احساس محرومیت است.
برخی از آنان ابتدا دچار انگشت مکیدن بوده اند.
از شخصیتی برخوردارند که همراه با نوعی فعالیت قالبی و کلیشه ای هستند.
از تیپ کمرو و خجالتی به حساب می آیند و یا لااقل در مواقع بروز کمروئی خود را نشان می دهند.
در سنین 8 11 در پسران و 12 سالگی در دختران و پس از آن باز هم در پسران شایع تر است.
تیپ مضطرب و ترسو هستند و گاهی هم افراد زودرنج و حساس.
این امر با هوش رابطه ای ندارد مگر کودک هوشمندی که زودرنج هم باشد.
آغاز و مراحل آن
ناخن جویدن در کودکان به نظر عده ای از دانشمندان از زمان دندان در آوردن آغاز شده و تدریجا" رنگ و صورت می گیرد تا آخر عمر ممکن است ادامه پیدا کند. لثه ها برای بیرون آمدن دندانها تحریک می شوند و کودک دائما" انگشت به دهان می برد و آن را بیشتر تحریک می کند.
در حدود سنین 4 این حالت بیشتر شده ولی باز هم چندان نمودار نیست. تحقیقات درباره کودکان 5 تا 15 ساله انگلیس نشان داد که حدود 45% گروه مورد آزمایش ناخن می جویدند و این حالت در کودکان 11 تا 13 ساله رقمی معادل 57% را تشکیل می داد. در تحقیق دیگری از 295 پسر 12 ساله حدود 62% و از 122 دختر 11 ساله حدود 51% و از پسران 12 ساله 40% و از دختران 12 ساله 32% شدیدا" به این امر معتاد بودند، والنتاین اوج آن را در سنین 8 تا 11 ذکر می کند و می نویسد از 346 پسر 8 تا 11 ساله حدود دو سوم آنها به این کار عادت داشتند.(ص 33 کتاب کودکان عادی)
کودکانی که جدیدا" می خواهند به مدرسه بروند ولی دچار وابستگی شدید هستند در این رابطه بیشتر گرفتار به نظر می رسند و نیز در سنین 15 تا 16 که دوران بلوغ است این حالت بیشتر به چشم می خورد و این حکایت از یک نگرانی و تشویش و یا اختلال عصبی دارد. در طول مدت تحصیل در دبیرستان که به حقیقت ادامه دوران بلوغ است حدود نصف تا دو سوم گروه مورد مطالعه چنین عادتی را بیش یا کم دارا بودند.
ریشه ها و علل
بر اساس آنچه که تا حال ذکر کردیم بخشی از علل و عوامل پدید آورنده این حالت معلوم شد. در عین حال برای اینکه بحث صورت جامعتری داشته و برای والدین و مربیان هشدار دهنده باشد موارد را کلا" به صورت زیر دسته بندی کرده و ارائه می دهیم. ولی قبلا" یادآور می شویم ریشه کلی و حتمی آن کاملا" معلوم نیست، آنچه که ذیلا" ذکر می شوند به عنوان برخی از عوامل آن قابل ذکرند:
1 کمبود محبت: کودکان تشنه محبت اند و خود را شدیدا" بدان نیازمند می دانند. طفلی که به هر علت خود را از آن محروم احساس کند اندیشناک شده و به خود فرو می رود و در چنان صورتی رفتارهای عصبی از خود بروز می دهد که جلوه آن را در انگشت مکیدن، ناخن جویدن و حتی استمناء می بینیم. ممکن است این امر ریشه خانوادگی نداشته باشد. پدر و مادر تا حدودی به او محبت می کنند ولی او احساس می کند در جمع همسالان و یا در کلاس درس نزد معلم آنچنان که باید پذیرفته نیست.
2 نگرانی و تشویش: گفتیم که این حالت در کودک و بزرگترها نشانه تشویش و نگرانی است. آنکس که از آینده ای مبهم بیم دارد، از چیزی که برای او شناخته شده و قطعی نیست وحشت دارد، دچار این حالت می شود. شما جلوه آن را در کودکانی بیشتر می بینید که از یک سو در درس و تحصیل احساس ضعف می کنند و نمی توانند همراه با دیگر دانش آموزان به پیش روند و از سوی دیگر با والدین خود رو در بایستی ها و ملاحظاتی دارند و توقع آنها از او این است که نمرات عالی و درخشانی داشته باشد. این گونه کودکان در ایام امتحان دچار نگرانی و تشویش شده و این حالت را از خود بروز می دهند.
3 ترسهای مزمن: گاهی طفلی بنا به عادت غلط از چیزی شدیدا" می ترسد و یا اصولا" کودکی شدیدا" وابسته است و از همه چیز ترس دارد. ترسها در آن به صورت عادتی در آمده و مزمن می شوند. او از همه چیز واهمه دارد، حتی در حین راه رفتن هر چند یکبار به پشت سر نگاه می کند. چنین افرادی گاهی در گوشه ای می نشینند و به ناخن جویدن مشغول می شوند. همچنین اگر این کودکان در محیط و صحنه ای قرار گیرند که در آن احساس خطر نمایند همین حالت در آنها پدید می آید.
4 احساس گناه: کودکانی را می شناسیم که به خاطر احساس گناه در امری دچار این حالتند. فرض کنید طفلی پرنده ای را کشته، به کسی آزار رسانده، تن به عمل ناروائی داده و ... آن را از دید دیگران مخفی داشته و یا آن را عملی عادی می دانست. بر حسب اتفاق داستانی برای او گفته اند و یا مطلبی را برای او شرح داده اند که تازه می فهمد چه کار ناروائی را انجام داده است. طبیعی است که او از عمل خود احساس شرمساری کرده و از آن ناراحت می باشد. تداوم این احساس ممکن است او را به چنین حالتی وادارد.
5 احساس ناامنی: این هم جلوه ای دیگر از نگرانی و تشویش و در مواردی ترس مزمن است. به خاطر اهمیت آن کوشیدیم به طرح جداگانه آن بپردازیم. مسئله این است که گاهی طفل در محیط خانواده مواجه با درگیری های والدین است و امنیت و آینده خود را در خطر می بیند و این امر او را به این حالت می کشاند.
تحقیقی نشان داده است که از 75 کودکی که ناخن خود را می جویدند بیشتر کسانی به این امر اقدام می کردند که در محیط زندگی شان اختلاف پدر و مادر وجود داشته است. زن و شوهر در حین درگیری با همه احساس خطری که دارند باز هم خود را ایمن می یابند ولی کودک این چنین نیست.
6 ناخوشنودی از شرایط زندگی: در مواردی کودکانی را می یابیم که در مقایسه وضع خود با همسالان خود را کوچکتر و پست تر از دیگران می یابند. احساس می کنند که مثلا" فقیرند، سر و وضع خوبی ندارند، خواسته ها و توقعاتشان بر آورده نیست و ... اغلب این گونه کودکان دچار چنان حالتی می شوند.
همچنین شما کودکان دیگری را می شناسید که حسودند، از تولد کودک دیگری در خانه که محبت مادر یا پدر را به خود اختصاص داده است خشنود نیستند، یا در محیط خانه شان تبعیض وجود دارد، سردی و بی تفاوتی است و ... در کل این حالت آنها را نگران می کند.
7 اختلال عصبی: طفلی که از تعادل روانی برخوردار نیست، کودکی که شدیدا" عصبی و دچار حالت نوروز(روان نژندی) است، کودکی که محیط زندگی پر از تضادش او را به وضعی ناراحت کننده کشانده است، طفلی که پریشانحال است، کودکی که لوس و نازپرورده است، طفلی که حساس و زودرنج است، فردی که حدود 8 تا 10 سال دارد و هنوز دچار شب ادراری، لکنت زبان و یا وسواس است و ... اغلب این گونه کودکان به چنین وضعی دچارند.
8 کمبود مواد معدنی: برخی از پزشکان کوشیده اند آن را یک عامل زیستی ناشی از وضع بد تغذیه ذکر کنند. آنها معتقدند کودکانی که در سیستم بدنشان کمبود مواد معدنی به چشم می خورد و از نظر فسفات ها و یا کلسیم کمبودی دارند، دچار چنین حالتی می شوند. این سخن مورد تأیید همگان قرار نگرفته و جای اما دارد. از آن بابت که در افراد غیر نیازمند به این مواد و آنهائی که چنین کمبودی ندارند باز هم این حالت دیده شده است.
9 پرخاشگری: حالت پرخاشگری و مخصوصا" پرخاشگری نسبت به خود و مبارزه با خود را نیز علت مهمی در این زمینه دانسته اند. در مورد اصل پرخاشگری سخن از مسئله طبیعت و سرشت است ولی تجلی آن تحت شرایط مساعد و یا نامساعد محیط است و منشأ آن را در کودک باید از دوران طفولیت جستجو کرد.