خانواده ساده ترین و کوچکترین واحد اجتماعی است. زندگی اجتماعی انسان، با زندگی خانوادگی آغاز می شود، خانواده قدیمی ترین و با سابقه ترین واحد زندگی اجتماعی نیز هست و نخستین تجربه انسان برای اجتماعی زیستن در خانواده صورت گرفته است. اهمیت خانواده بعنوان یکی از نهادهای اجتماعی در جوامع مختلف یکسان نبوده و نیست. در عصر حاضر اهمیت خانواده درجوامع غیر مذهبی کاهش یافته واصالت خود را از دست داده است. خانواده، چه در کشورهای سرمایه داری و چه در کشورهای کمونیستی از مقام و منزلت خود تنزیل کرده است. درین جوامع اطفال از لحاظ عاطفی احساس خلاء می کنند و به پرورشگاه ها و کودکستانها سپرده می شوند و این خول دلیل بر بی اهمیتی خانواده است.
اما خانواده در بینش اجتماعی اسلام مقامی بس رفیع و با ارزش دارد. می توان گفت که خانواده هر چند ساده ترین و کوچکترین شکل زندگی اجتماعی است، در اسلام، در ردیف مهمترین نهادهای اجتماعی قرار دارد و به نقش و تاثیر آن اهمیت بسیار داده شده و به پایه داری و دوام آن توجه فراوان شده است. اینک برای دستیابی هر چه بیشتر به این نهاد مقدس علت اهمیت آن را در جوامع مختلف و فرهنگ های مختلف بررسی می کنیم و به عملکردها و کارگردهای گوناگون خانواده می پردازیم.
1- کارکرد غریزی و طبیعی: خانواده در اولین قدم، برآورنده و تامین کننده یک نیاز طبیعی و غریزی است شکی نیست که اگر این نیاز طبیعی در انسان وجود نداشت، خانواده نیز ظهور نمی کرد و لی نباید تصور کرد که عملکرد خانواده منحصر در همین یک فقره بوده و در سایر مسائل حیاتی کدام نقش و کاربردی را ایفا نمی کند.
2- کارکرد عاطفی: انسان نیازمند محبت است. با محبت، زندگی سرد و افسرده او گرم گردیده، عطر و طعمی دلپذیر پیدا می کند. دوستی و مهربانی و صلح و صفا و آرامش، مطلوب همه انسانهاست. زندگی بدون محبت، مانند پیکر بدون روح است. خانواده کانون گرم محبت است. آنجاست که انسان می تواند دیگران را، بدون هیچ شائبه ای، دوست بدارد و احساس کند که دیگران نیز او را دوست دارند. بهمین سبب است که مصلحانی که می خواهند زندگی بشر را در اجتماعی دلپذیرتر سازند اجتماع را به یک خانواده تشبیه کرده اند و از مردم می خواهند تا دیگران را به چشم افراد خانواده خود نگاه کنند.
3- کارکرد تربیتی: همانطور که جسم انسان در دامان مادر و در کنار پدر پرورش می یابد روح و روان وی نیز در خانواده است که رشد می کند و شخصیت او در فضای خانواده شکل می گیرد. می توان گفت که تاثیر تربیتی هیچ نهادی در جامعه به اهمیت و قوت تاثیر خانواده نیست چون که:
اولاً انسان کودکی و آغاز زندگی خود را در دامان پر مهر و عطوفت خانواده می گذراند. ذهن انسان در این سالها مانند جوانه تازه رسته ای است که به سرعت رشد می کند و حساسیت و قدرت فراگیری آن بسیار زیاد است و هرچه را در محیط خانواده می بیند و می شنود به دقت ثبت و ضبط می کند به طوری که هم چون نقش ثابت تا پایان عمر با انسان همراه خواهد بود.
ثانیاً چون تنها محیطی که کودک با آن سرو کار دارد همان محیط خانواده است، اعضای خانواده و بخصوص پدر و مادر که به وی مهربانی و کمک می کنند برای او تنها الگوی قابل مشاهده و قابل تقلید هستند. اینست که طفل در نخستین آزمایشها و تجربه های عملی، همان رفتار و گفتار آنها را تقلید و تکرار می کند و بدین ترتیب به صورت طبیعی و عملی، آموزش می بیند و پرورش می یابد.
4- کارکرد اجتماعی: زندگی خانوادگی فرد را برای زندگی اجتماعی آماده می سازد از آنجا که خانواده نخستین اجتماعی است که فرد رسما در آن عضو می شود این اجتماع می تواند چگونگی اجتماعی زیستن را بیاموزد، فرزندان در خانه از رهگذر تقسیم کار هر یک وظیفه و مسئولیتی بر عهده می گیرند و از طریق همکاری با سایر اعضای خانواده طرز کار دسته جمعی در یک واحد اجتماعی را تمرین می کنند، سازندگی مهمتر خانواده، هنگامی آغاز می شود که مرد و زن جوان ازدواج می کنند و خانوده جدیدی تشکیل می دهند. تشکیل خانواده عملا به معنی پذیرش مسئولیت اداره یک واحد اجتماعی است.
5- کارکرد اخلاقی: جامعه ای که در آن خانواده محترم باشد و افراد آن به تشکیل زندگی با اشتیاق اقدام کنند، از نظر اخلاقی در مقایسه با جامعه ای که جوانان آن رغبتی به تشکیل خانواده نشان نمی دهند سالم تر است. علت این سلامت اخلاقی این است که اولا بسیاری از فسادها و جنایتهای اجتماعی از بی بند و باری و سرکشیهای جنسی ناشی می شود و این طغیان و انحراف جز با ازدواج علاج نمی شود و به اعتدال نمی انجامد. ثانیا زن و مردی که پیوند زناشویی بسته و خانواده ای بوجود آورده اند، در خود نسبت به سرنوشت همسر و فرزندان خویش احساس مسئولیت می کنند و همین احساس سبب می شود بیش از مردان و زنان مجرد قوانین جامعه و قواعد اخلاقی را رعایت کنند