نظری به کودکان و دانش آموزان نابینا و نیمه بینا : کودک نابینا قادر است یاد بگیرد که چگونه بنویسد و چگونه بخواند و چگونه کار کند و چگونه دارای یک زندگی خودکفا و مستقل گردد و اساسی ترین برنامه آموزش کودک نابینا تحرک و جهت یابی است کودک نابینا و نیمه بینا به دلیل مشخصه ای خاص بینایی با سهولت قابل شناسایی و تشخیص است نگاههای مختلفی از سوی همسالان و والدین و مربیان متوجه کودک نابینا است گاهی همراه با تأسف و دلسوزی و گاهی با دنیایی اندیشه و تفکر بعضی کودک نابینا را اصلاً کودک نمی بینند بلکه همه وجود او را در حلقه چشم تصور نموده و آن را نیز خاموش و مسدود می بینند در واقع خیلی وقت ما وقتی برخوردی با یک انسان نابینا پیدا می کنید در تعریف و توضیح برخورد خود به خانواده و فرد دیگری به طور ناخودآگاه همه ی ابعاد وجودی آن برادر یا خواهر نابینا را فراموش نمود و خیلی ساده می گوییک یک کور بود و آری خیلی زود خویشتن خویش را فراموش می نماییم و خیال می کنیم وقتی به دنیا آمدیم در مقابل آیینه ای نشستیم و بر صورت خود یک جفت چشم آنچنانی ترسیم نمودیم بی خبر از آنکه کودک نابینا نز مانند ما اراده ای در داشتن و یا نداشتن حس بینایی نداشته است کودک نابینا علی رغم داشتن نقص بینایی قادر است یاد بگیرد که چگونه بنویسد و چگونه بخواند و چگونه کار کند و دارای یک زندگی خودکفا و مستقل گردد او می خواهد و می تواند بدون ترحم و کمک دیگران زندگی عادی داشته باشد.
تعریف نابینایی : متداولترین تعریف نابینایی که مورد پذیرش و توافق تقریباً همه ی محافل علمی و سازمان های مختلف ذی ربط نابینا کسی است که دید و بینایی او علی رغم برخورداری از امکانات چشم پزشکی مانند عینک و نیز در یک چشم یا دو چشم یا کمتر باشد به عبارت دیگر آنچه را که با چشم عادی می توان در 200 متری ببینید در واقع بسیاری از دانش آموزان که به علت نقص بینایی قادر به استفاده از کتب درس معمولی مدارس نیستند و از نظر آموزشی نابینا محسوب می گردند تا حدودی از قدرت بیشتر و از کمتر است جز افراد نیمه بینا محسوب می گردند البته برای افراد نیمه بینا با توانایی های مختلف از نظر حداکثر بهره مندی از بینایی و برای افراد نابینا در زمینه ی بهره مندی از برنامه های آموزش و پرورش روش ها و وسایل خاص از قبیل چاپ کتب با خط درشت یا بریل و ...
به عبارت دیگر از نظر آموزش کودک و دانش آموزی نابینا و نیمه بینا محسوب می گردد که قادر به استفاده از کتب و برنامه های عادی آموزش و پروش نبوده لازم است برای آن وسایل و روش های ویژه ای تدارک دیده معمولاً معلم در کلاس های مخصوص دانش آموزان نابینا و نیمه بینا با سه گروه مختلف از دانش آموزان مواجه است یک دسته از دانش آموزان کسانی هستند که به هیچ وجه قادر به استفاده از حس بینایی نبوده و می بایست از طریق کلامی یعنی شنوایی و زبانی و روش های حسی یعنی حس لامسه در امر آموزش و پرورش آنها تلاش نمود.
دسته دوم کسانی هستند که علی رغم آن که دچار نقص بینایی هستند علل اصول می توانند تا حدودی از طریق حس بینایی بیاموزند و دسته سوم دانش آموزانی هستند که می بایست از طریق و روش های مختلف بینایی، شنوایی و لامسه به آموزش و پرورش آنان پرداخت.
علل نقصی بینایی به طور کلی عمده ترین مشکلات حس بینایی در نتیجه نارسایی ها و اشتباهات انکسارنور می باشد نزدیک بینی – دور بینی و تار بینی از جمله خطاهای انکسار نور بوده و می توانند عوامل مهمی در ایجاد نقیصه ی بینایی باشند البته این قبیل نارسایی های بینایی معمولاً توسط عینک های مختلف قابل اصلاح و جبران می باشد در کنار نارسایی های مذکور از جمله عوامل مهم دیگر که در ایجاد نقص بینایی مؤثرند عبارتند از تراکم آب سیاه، آب مروارید و بیماری قند به طور کلی نابینایی و نیمه بینایی یا ارثی و مادرزادی یا اکتسابی به عبارت دیگر عوامل آن می تواند قبل از تولد هنگام تولد یا بعد از تولد باشد اختلالات ارثی مانند آب مروارید است و یا زمانی که نقص بینایی به علت سیپلیس عارض می گردد اختلالات اکتسابی مانند تراکم و بعضی از ناهنجاری های بینایی است که به علت آبله، مخملک و ...
حاصل می شود.
همچنین نقص و اختلالات بینایی ممکن است به علت جراحات چشم، تصادفات و ضایعات مغزی و عصبی و مسمومیت الکلی و بیماری های اعصاب مانند ممنژیت و تومورهای مغزی یا غدد مغزی و فقدان ویتامین A و ده ها عامل دیگر عارض گردد.
مسائل و ویژگی های خاص کودکان و دانش آموزان نابینا : مهمترین مسئله و مشکل افراد نابینا در زندگی چگونگی سازگاری آنان است به عبارت دیگر کسانی که نابینا به دنیا آمده یا در مرحله ای از طول حیات خود بینایی خویش را از دست داده و یا می دهند باید در حقیقت نابینایی خود را پذیرفته و سعی در انطباق و سازگاری با محیط و اجتماع با شرایط جسمانی خود نمایند تحرک و جهت یابی که برای افراد نابینا به منزله ی خمیر مایه ای زندگی است در جهت همین سازگاری فردی و اجتماعی می باشد فردی که بینایی خود را به عللی از دست می دهد تا اندازه ای توانایی ها ، علایق, مشاغلش تغییر می نماید لذا می بایست با شرایط فعلیش به تدریج خود را سازگار و آماده نماید البته نابینایی الزاماً به خودی خود همراه با ناسازگاری عاطفی و اجتماعی نمی باشد در واقع تا حدودی این رفتار و عکس العمل های خانواده و اجتماع است که چگونگی قدرت سازگاری و انطباق افراد نابینا را مشخص می نماید همان طوری که قبلاً نیز بدان اشاره شد هر نقص عضوی با ناتوانی و نارسایی های حسی و حرکتی گوشی همراه نمی باشد به طور مثال چنان چه یک فرد نابینا در یک محیط نابینایی زندگی کند هرگز یک فرد ناتوان محسوب نخواهد شد حال که در یک محیط بینا زندگی می کند نابینایی او باعث می شود که به طور کامل در تمام فعالیتهای اجتماعی شرکت نکند زمانی که انتظارات و توقعات محیط نیز فوق العاده باشد استثنایی بودن نابینا بیشتر بارز می گردد در حالی که امروزه تلاش و کوشش پزشکان متخصص تعلیم و تربیت و مددکاران اجتماعی و دیگر مسؤلان در این است که نه تنها از طرف محیط و اجتماع فشاری بر نابینا وارد نشود بلکه با ایجاد تسهیلات و امکانات لازم و ضروری محدودیت طبیعی یعنی نقص بینایی او را نیز به حداقل برسانند.
عواملی که در چگونگی توانایی و سازگاری نابینایان مؤثر است : عوامل متعددی در چگونگی توانایی ها و سازگاری های نابینایان و همچنین شیوه های آموزش بازپروری و توانبخشی آنان دخیل است که در اینجا به طور خلاصه به برخی از آن عوامل اشاره می شود.
1- سن وقوع بیماری معمولاً کودکی قبل از سن 5 یا 6 سالگی بینایی خود را از دست می دهد از نظر توانایی های کلی بصری چندان بهره ای کسب نکرده و یا از حداقل حافظه ی بصری برخوردار بوده است وقوع نابینایی بعد از سن 5 یا 6 سالگی تأثیرات زیادی در سازگاری های عاطفی و هیجانی فرد داشته و در نحوه ی برنامه ریزی آموزشی و توانبخشی و نیز کاملاً مؤثر و دخیل است به عنوان مثال وقتی کودکی قبل از آن که به عللی نابینا شود از آموزش رسمی خواندن تجاری کسب کرده باشد با آنکه اصول کلی در مراحل خواندن احتمالاً قابل انتقال است اما هیچ گونه وجه مشترکی بین خواندن کلمات عادی و علائم بریل یعنی خط برجسته که از آرایش و چگونگی قرار گرفتن یک تا شش نقطه به وجود می آید وجود ندارد بنابراین کودکی که قبلاً خواندن فارسی را آموخته بود باید اینک خواندن و نوشتن به طریق جدید را بیاموزد بدیهی است در این حالت آمادگی ذهنی و انطباق با شیوه ی جدید خواندن و نوشتن برای کودکی که قبلاً تجارب آموزش متفاوتی داشته است با کودکی که چنین روش خواندن و نوشتن اولین تجربه آموزشی اوست تفاوت دارد کودکی که قبلاً یاد گرفته بود که چگونه کتاب معمولی را بخواند ممکن است در آغاز یاد بگیرد بریل از خود بی میلی و عکس العمل های منفی نشان دهد زیرا که هنوز به خوبی وجود نقیصه ی بینایی خود را که تازه بر او عارض شده نپذیرفته و نیاز به راهنمایی و مشاوره ای صحیح جهت سازگای های عاطفی و هیجانی و اجتماعی دارد لذا اولیاء و مربیان که با چنین کودکی سر و کار دارند باید به مراقبت او توجه کافی داشته باشند.
عوامل متعددی در چگونگی توانایی ها و سازگاری های نابینایان و همچنین شیوه های آموزش بازپروری و توانبخشی آنان دخیل است که در اینجا به طور خلاصه به برخی از آن عوامل اشاره می شود.
چگونگی وقوع نابینایی: کودکی که به طور ناگهانی بینایی خود را از دست می دهد با کودکی که در اثر عوامل مختلف به تدریج بینایی خود را از دست می دهد از نظر سازگاری های عاطفی هیجانی و اجتماعی و انطباق با وضعیت جدید متفاوت است در واقع کودکی که به تدریج بینایی خود را از دست می دهد معمولاً به تدریج نیز با شرایط جدید تا حدودی سازگاری پیدا می کند اولیا و مربیان می بایست با این ویژگی های عاطفی و سازگاری های اجتماعی کودک توجه لازم را مبذول نمایند.
عوامل و چگونگی عارضه نابینایی : بعضی از عوامل و شرایطی مانند تراکم مادر زادی گاهی اوقات با دردهای همراه می شوند که کودک گاه به گاه آنها را نیز متحمل می شود طبیعی است چنین شرایطی در رفتارهای عاطفی و اجتماعی و نحوه ی سازگاری کودک بی تأثیر نخواهد بود اولیاء و مربیان به ویژه معلمان کلاس می بایست به شرایط خاص نابینایی کودک توجه داشته و تسهیلات هرچه بیشتری از جمله تنظیم نور در کلاس جهت راحتی دانش آموزان فراهم نمایند گاهی اوقات بعضی از شرایط و چگونگی نابینایی کودک مانند تحلیل عصب بینایی ممکن است با ضایعات مغزی و عصبی همراه باشد در چنین شرایطی معلمان نیز باید کاملاً مراقب باشند.
نارسایی بصری و میزان او از چگونگی و بهره مندی باقیمانده ی بینایی : در ظاهر معمولاً چنین تصور می شود که کودکی که قادر است از حداقل باقیمانده ی بینایی خود استفاده نماید نسبت به کودکی که کاملاً نابیناست از امتیاز بیشتری برخوردار است در حالی که غالباً چنین نیست کودکی که به اندازه ی بسیار کمی از باقیمانده بینایی خود استفاده می نماید همواره می خواهد و تلاش می کند که بیشتر ببیند و این امکان پذیر نمی تواند باشد و در نتیجه تحت نوعی اضطراب و فشار خاص جسمانی و هیجانی قرار گرفته و گاهی دچار یأس و ناامیدی می گردد گاهی اوقات باقی مانده ی بینایی کودک به نحوی ناقص است که کودک از نظر انطباق با فضای کلاس و محیط اطراف و مراحل آموزش دچار اشکال می گردد برخی از کودکان نیز که سعی می کنند با حداقل بینایی خود بدون کمک عصای مخصوص و یا راهنما رفت و آمد نمایند به علتن کافی نبودن باقی مانده بینایی آن برای تردد گاهی دچار مشکلات و مسائل ایمنی می گردند در بعضی از مواقع نیز اولیاء و مربیان و همسالان کودک از او که از حداقل بینایی و آن هم گاهی بصورت ناقص و غیر مفید برخوردار است انتظارات و توقعات بیشتری دارند در نتیجه گاهی کودک که کاملاً نابیناست در سازگاری با محیط و شرایط جدید از کودکی که در حداقل بینایی برخوردار بوده و گویا در دو عالم بینایان و نابینایان زندگی می کند موفق تر است در هر حال توجه والدین و مربیان به آنچه که در بالا بدان اشاره شد کاملاً ضروری است.
حضور دانش آموزان نیمه بینا در کلاس های عادی و توجه معلمان به آن ها : در حال حاضر در واقع تعدادی از دانش آموزان در نظر آموزش نیمه بینا هستند در کلاس ها و مدارس عادی مشغول می باشند معلمان مسؤلیت خاص را در توجه به این گونه دانش آموزان بر دوش دارند این دانش آموزان در کلاس معمولاً رفتار خاص از خود نشان می دهند که معلم باید کاملاًٌ مراقب بوده و به نحوی مقتضی گزارش از وضعیت دانش آموز تهیه و به موقع آنان را به مراتب پزشکی و درمان و آموزش خاص راهنمایی نماید.
در اینجا به بعضی از این علائم و رفتارهای ضعف بینایی این قبیل دانش آموزان که در کلاس عادی جای گرفته اند جهت جلب توجه معلم کلاس اشاره می شود به عنوان مثال دانش آموزی که به تاربینی چشم خود فائق آید شدیداً چشمان خود را مالش می دهد پلک های دانش آموز به طرف پایین است معمولاً پلک چشم خود را می بندد وقتی به چیزی در نزدیکی یا کمی دورتر می خواهد نگاه کند سر خود را به طرف جلو می کشد و در خواندن مطالب و در انجام اموری که مستلزم استفاده از چشم می باشد با مشکله روبرواست بیشت راز معمول پلک های خود را باز و بسته می کند گاهی اوقات گریه می کند حساس بوده و خیلی زود مخصوصاً وقتی که از نزدیک کار می کند تحریک می شود اشیاء کوچک را به این طرف و آن طرف می راند کتاب ها اشیاء کوچک را خیلی نزدیک چشم های خود می گیرد و توانایی شرکت فعال در بازی هایی که مستلزم نگاه کردن به مساحت هایی می باشد ندارد به طور فوق العاده نسبت به نور حساسیت دارد معمولاً چشمان خود را نیمه بسته نگه می دارد معمولاً دارای چشمان قرمز و متورم است معمولاً به دور چشمانش گلمژه است چشمان او ملتهب و آب دار است گاهی چشمان او حالت انحراف دارد معمولاً شکایت دارد از آنکه به خوبی نمی بیند و احساس سرگیجه و سر درد داشته و تار یا دوتایی می بیند چشمانش می سوزد یا احساس می کند که چشمانش شدیداً نیاز به خاراندن دارد گاهی اوقات احساس بی حوصلگی نموده و علاقه ای از خود نسبت به بازی و ورزش نشان نمی دهد نسبت به مطالعه و فعالیت هایی که نیاز به استفاده ای طولانی از چشم هاست احساس بی رغبتی می نماید احساس سر درد و سرگیجه می نماید در هر حال معلم می بایست توجه کامل به حالات و شرایط فوق را داشته و همواره ضمن تهیه و گزارش لازم اقدامات ضروری را تهیه و تدبیر وسایل و تسهیلات و برنامه های و روش های مناسب در کلاس درس در جهت تعدیل نارسایی ها معمول داشته پی گیری لازم را در مورد مراقبت های پزشکی به عمل آورد.
جایگزینی صحیح دانش آموزان نیمه بینا در کلاس درس به نحوی که نارسایی بینایی دانش آموز را تقویت ننماید از اهمیت بسزایی برخوردار است مثلاً معلم باید توجه داشته باشد چنانچه چشم راست دانش آموزی دچار نارسایی بینایی است او را در سمت راست کلاس بنشاند به طوری که چشم راست دانش آموز که بیشتر ضعیف است به طرف دیوار باشد و چشم دیگر او به طرف فضای کلاس یا اگر دانش اموز نزدیک بین است او را در جلوی کلاس جایگزین نماید.
بدیهی است تمامی مسولیت مربوط به مسائل دانش آموز نیمه بینا و نابینا تنها بر عهده معلمان و مشاوران نخواهد بود بلکه مسولان دیگر را همچون معلم استثنایی مخصوص آموزش نابینایان بهداشت کار و مدرسه چشم پزشک، مشاوران توان بخش و در صورت امکان روانشناس مدرسه می بایست همکاری های لازم را معمول دارند.
نکاتی چند در رابطه با چگونگی برخورد و رفتار با افراد نابینا : همواره باید واقع بین بود باید با کودک یا دانش آموز نابینا طوری رفتار نمود به گونه ای که هیچ تفاوتی با دیگر همسالان بینای خود ندارد باید دانش آموز نابینا را با نام صدا زد چرا که او هم در انتظار پاسخ مطلوبی وقتی به نابینایی نزدیک می شویم باید به نحوی از حضور خود او را آگاه نماییم و اگر احتمال می دهیم که ما را نشناخته است خود را معرفی می نماییم وقتی درصدد راهنمایی فرد نابینا هستیم باید ترتیبی دهیم که او بازوی ما را بچسبد معمولاً کودکان نابینا مایلند که دست ما را بگیرند از آنجایی که افراد نابینا مایلند حد امکان به صورت مستقل خودکفا زندگی کنند همواره باید تحمل کرد و از ارائه ی کمک هایی که فرد نابینا خود می تواند از عهده ی آن برآید پرهیز نمود باید توجه داشت که به هنگام راهنمایی کودک نابینا به جهت های معین از بکار بردن جملاتی از قبیل این جاست، اون جاست، برو او طرف تر، بگذار او طرف که برای او بی معنا است اجتناب نمود می بایست بسیار دقیق و با معنا و مفهوم روشن برای نابینا صحبت نمود و او را راهنمایی کرد به هنگام صحبت با نابینا بهتر است رو به روی او قرار گرفت و به طور مستقیم صحبت کرد و از مکالمه غیر مستقیم و یا توسط شخص ثالث خودداری نمود حتی الامکان جابجایی وسایل دانش آموز نابینا بدون اطلاع او باید پرهیز کرد زیرا که دانش آموز نابینا وسایل خود را بر حسب حافظه در آن جایی که خود قرار داده است جستجو و پیدا می کند مهمترین مسئله کودک نابینا آن است که خود را به خوبی و به طور کامل قبول کند در این رابطه تشویق او و یا انتقاد از او یا انتظار رعایت اخلاق و رفتار و منظم و ترتیب از او می بایست به طور عادی و همانند دیگر کودکان همسال او باشد لذا باید همواره از مقایسه نابینا از دیگر همسالان بینا او برای ارفاق و تخفیف های نابه جای او اجتناب نمود چه این روش خود باعث تقویت ناتوانی نابینا می گردد دانش آموز نابینا را تا آنجایی که ممکن است باید در فعالیت های مختلف شرکت دارد البته نه همه ی فعالیت ها بلکه در آن دسته از فعالیت هایی که او می تواند شرکت داشته باشد تحرک و جهت یابی از اساسی ترین برنامه های آموزش و توانبخشی نابینایان است لذا می بایست در تحرک و جهت یابی مستقل کودک نابینا را راهنمایی نمود و آموزش داد همواره باید توقع داشت که کودک نابینا روز به روز مستقل و خودکفا و مسئول گردد بنابراین در واگذاری مسئولیت ها باید توجه داشت که او نیز می تواند همانند دیگر همسالان بینای خود به تدریج از عهده ی مأموریت ها و مسئولیت های روزمره به خوبی برآید از جمله برنامه های آموزش در رابطه با کودکان نابینا دادن مشاوره و آموزش های لازم به والدین کودک نابینا است چرا که مادری که صاحب فرزند چند ماهه و چند ساله ای نابینا است واقعاً نیاز به راهنمای و کمک دارد او به خوبی نمی داند که چه کار باید بکند مادر پس از آنکه متوجه می شود فرزند او نابینا است برایش بیشتر دشوار است که این واقعیت را باور کند و دشوارتر از آنکه چنین واقعیت را بپذیرد و بالاتر آنکه درباره ی او و در برخورد با کودک خود چه کند اگر چه ظاهراً نقص بینایی کودک نمی تواند مانعی باشد برای توانایی های دیگر او از جمله راه رفتن اما ضعف لازم اطلاعات و شناخت مادر نسبت به کودک نابینای خود همچنین عدم آموزش و مشاوره های لازم احساسات و عواطف مادری گاه ناخودآگاه باعث می شود که کودک او در حرکت و راه افتادن طبیعی همانند سایر همسالان خود نیز دچار وقفه رکود گردد در واقع عدم رفتار صحیح با کودک نابینا سبب می شود که کودک علاوه بر نقص بینایی در بعضی از مواقع دچار اختلالات کاذب دیگر از جمله وقفه در حرکت و در راه رفتن بشود اصولاً حضور کودک استثنایی در خانه مسائل خاص را به همراه دارد گذشته از رفتار والدین با کودک چگونگی ارتباط و رفتار خواهران و برادران نیز با کودک استثنایی قابل توجه و اهمیت است ارتباط و روابط صحیح تمام اعضای خانواده با کودک استثنایی در تربیت و رشد عاطفی و سازگاری کودک نابینا با محیط بسیار مؤثر است در نتیجه مشاوره و راهنمایی و آموزش والدین کودک استثنایی در زمینه های تربیتی و آموزش از اهمیت به سزایی برخوردار است.
نکاتی چند در آموزش و پرورش دانش آموزان نابینا و نیمه بینا : همان گونه که تاکنون به طور خلاصه و کلی اشاره گردیده است از جمله اهداف مهم آموزش و پرورش دانش آموزان نابینا باید بر این اساس باشدکه در پرتو آن کودک نابینا آگاهی و بصیرت و معرفت واقع بینانه بر محیط خود پیدا کرده و با اعتماد به نفس بر آن برخورد و مقابله نموده و با اطمینان خاطر احساس نماید که او همانند دیگر افراد با شخصیتی کاملاً برابر در خانواده و اجتماع پذیرفته شده است لذا در برنامه ریزی های آموزش برای دانش آموزان نابینا باید به نکات زیر توجه داشت: توجه کامل به تفاوت های فردی در کلاس و آموزش های انفرادی با در نظر گرفتن میزان نارسایی بینایی سن وقوع و نقص بینایی سوابق و وضعیت خانوادگی تفاوت های هوش و مسائل و ویژگی های فردی دیگر همه بیانگر آن است که معلم ویژه ی دانش آموزان نابینا می بایست در کلاس درس به امر آموزش انفرادی توجه کامل داشته باشد.
تدارک اشیاء و وسایل ملموس در برنامه های آموزشی افراد نابینا اطلاعات و دانش خود را عمدتاً از طریق شنیدن و لمس کردن تحصیل می نمایند لذا ضروری است که به هنگام آموزش حتی الامکان اشیاء و وسایل که قابل لمس می باشد در اختیار دانش آموزان نابینا قرار گیرد.
توجه به کلیت و جامعیت برنامه های آموزش معلم در جهت آشنا نمودن دانش آموزان نابینای خود با مسائل و واقعیت های محیط خارج لازم است در تدارک برنامه های آموزش به تجارب هماهنگ یکپارچه و رابطه ی امور نسبت به یکدیگر توجه کامل داشته باشد به عنوان مثال به جای صحبت از یک اداره ی واحد از مجموعه واحدهای یک شهر صحبت شود و یا به جای بحث روی یک جز از یک واحدی از آن واحد به طور کامل بحث شود به عبارتی دیگر به یکپارچگی و کلیت موضوعات کاملاً توجه شود.
این روش در وسعت حوزه ی فعالیت و تداعی ذهنی نابینا بسیار مؤثر خواهد بود.