از زمانیکه بشر پا به عرصه وجود گذاشت و برای ادامه زندگانی خود، به حکم ضرورت به مبارزه با طبیعت برخاست، زن و مرد در کنار یکدیگر گام برداشته اند. با این حال با تشکیل اجتماعات انسانی، تقسیم عادلانه بین نقش ها و در اداره جامعه ازمیان رفت و در نتیجه قدرت نابرابر شکل گرفت . اگر قدرت با هریک از جنسها همراه باشد میتواند در شکل دهی به ساختارهای متفاوت جامعه بسیار مهم باشد. فی المثل ساخت یک جامعه زن سالار متفاوت از ساخت جامعه پدرسالار است . در دوره اول زن و مرد وظایف و مشاغل مختلف داشته اند با این حال همکار و مکمل هم بوده اند و هیچ چیز از پیش، مبین برتری یکی بر دیگری نبوده است و بر اثر تعاون ، مناسبات متعادل و متوازنی که بین آنها پدید آمده ، استحکام یافته بود.
در این اجتماعات ، شیوه زندگی بر پایه شکار و گردآوری خوراک قرار گرفته است. مرد به شکار می رفت، زن به جمع آوری خوراک مشغول بوده است و گاهی نیز به شکار میرفت. هر یک از این دو، توانایی خاصی داشت که برای انجام دادن کاری ، ضروری بوده . ارزش هردو برابر هم می بود. محل اقامت در این مرحله ، دو مکانی است و فرزندان همواره دوتباری اند.
در دوره زن سالاری، زن قدرت بسیار می یابد ، چرا که کار زن، کشاورزی است و مشغله مرد دامداری است. اساساً اساس برتری زن بر مرد و یا بالعکس را همین عامل مهم ، تعیین می کند. اگر عامل اقتصادی و تکنیکی در دست هر یک از جنس ها باشد، آن یک قدرت را به یدک می کشد و سپس ارزش ها و هنجارها نیز به سراغ قبول ذهنیتها از این برتری خواهد آمد. همانطوری که در دوره زن سالاری زن به اقتضای کار و فعالیتش ، یعنی کشاورزی ، مادر و سرور طبیعت دانسته می شود، در دوره پدرسالاری با در اختیار گرفتن فعالیتهای اقتصادی توسط مردان ، اهمیت یافتن نرینگی رشد پیدا کرد و در پی آن عقاید و فرهنگها نیز در پی توجیه مردسالاری برآمده اند.
همچنین در این دوره، عدم تعادل بین وظایف زن و مرد به وجود می آید و شاید همین امر، اساس تشکیل بعضی از جوامع اولیه که زن در آنها بر مرد تفوق یافته، بوده است. در این عهد، عناصر اولیه اقتصاد انسانی، عبارت بوده است شکار، صید ماهی ، باغداری و کشاورزی از طرف دیگر ، خانواده بزرگ منجر به تشکیل قبایل، طایفه ها و احیاناً کلانها گردیده است. به زعم گوردن چایلد کشفیات زنان در این دوره، ساخت آسیای سنگی بزرگ به خاطر توجه زنان به جوانه زدن و دوره باز تولید غلات، ساخت ظروف و بزرگ برای نگهداری بذر و اختراع اولین ظروف سفالین، نوآوری در نخ ریسی و بافندگی را شامل می شد. بافندگی از ریشه و شاخه و الیاف درختان در این دوره به علت فرصت بیشتر زنان و نیاز فعالیت های کشاورزی و کم شدن پوست حیوانات شکار شده توسعه بیشتری یافت . این اختراعات جدید باعث ترقی در موقعیت و جایگاه اجتماعی زنان شد، به طوری که نه تنها انتساب فرزند از نام آنها است بلکه نخستین خدایگان نیز مونث هستند. یکی از ویژگیهای اساسی در این دوره ، عدم جنگ و خونریزی ، بین اقوام است. لذا از فعالیت های خصمانه در بین آنان نشانی نیست.
انسان ما قبل تاریخ در مناطق مختلف ایران می زیسته و از طریق شکار امرار معاش می کرد و ابزارهای سنگی را برای نیاز خویش به کار می برده است. در مناطقی که شکار به اندازه کافی نبود زنان به کار تهیه ریشه های گیاهی می پرداختند و شاید ممارست در این کار سبب شد که انسان به راز روئیدن نباتات پی ببرد و چون در این منطقه نگاهبانی آتش بر عهده زنان بوده و نیز بسیاری دیگر از امور را زنان انجام می دادند، می توان گفت که زن سالاری که در ایران ماقبل تاریخ وجود داشته، می بایست از همین امر نشأت گرفته باشد.
سازمان اجتماعی قبایل آریایی قبل از تشکیل دولت ماد، حتی بعد از آن از ساخت قبیله ای داشت و بر این سازمان جماعت عشیرتی بنیان گرفته بود. برخی از نویسندگان یادآور می شوند که این سازمان اجتماعی در ابتدا مادرسالاری و مادر نسبی بود و تنها پس از برخورد با اقوام دیگر و شیوه نظام اجتماعی اقوام سامی دگرگون یافت و در سیر تحول خود به پدر نسبی و پدر سالاری تغییر شکل داد. در این باره می توان گوتیها (اولین آریایی های ساکن غرب ایران) ماساژتها از قبایل سیت نیز که از شیوه مادر نسبی و حکومت زنان پیروی می کردند، نمونه داد.
درست همان عواملی که باعث ارتقای پایگاه زنان شده این بار نصیب مردان شده و آنان را تا حد الوهیت و شایسته ستایش ، بالا برد. دراین دوره به علت محدود شدن شکار، مردان به کشاورزی روی آوردند و با اختراع خیش به جای کج بیل، موقعیت خویش را مستحکم ساختند و در پی آن موفق به کشف فنونی نیز در این رابطه شده اند، همچون دست یافتن به انرژی های نوین، اشکل نوین حمل و نقل ، خصوصیات فیزیکی غلات ، کشف قوانینی در زمینه فلزات ، ساخت مسکن با آجر و ...
بنابراین ، آن عامل اساسی که باعث شد تا جهان دیگری برای انسانها رقم بخورد، عامل اقتصادی _ تولیدی بود تا مرد را به عنوان تولید کننده جانشین زن سازد.
مسائل دیگری که در آن زمان رخ داده اند ، صرفاً پیامدهای چنین تغییری بوده اند. کشتزارهای وسیع با استفاده از خیش و نیروی حیوانات و سپس برده ها ، می توانست غذای جمعیت اضافه را تامین نماید و چون مشکلی از نظر حیات قابل وجود نداشت، یکجانشین شده و رفته رفته خانواده به عنوان سازمان اجتماعی ، جایگزین گروههای وسیعتر و بزرگتر شد. از طرف دیگر مازاد تولدی غذایی که به وسیله مردان تامین شده بود باعث بوجود آمدن قشر صنعتگر و نیز اقشاری چون پیشه ور، روحانی و نظامیان در مکانی به نام شهر شد.
در واقع تولید غذایی به حدی رسیده بود که این اقشار تازه به دوران رسیده می توانستند برای امرار معاش از مازاد فرآورده های کشاورزان و دامداران استفاده کنند. از این پس کشاورزان و دامداران وظیفه سنگین تری نسبت به گذشته پیدا کرده اند و آن عبارت از تلاش برای تولید بیشتر بود تا بتوانند از مازاد آن ، خوراک قشر صنعتگر (و اقشار دیگر) را تامین نمایند.
در دوره مرد سالاری ، تعادل بین انسان و طبیعت هم بهم خورد. انسان کشاورز برای دست یافتن به تولید بیشتر و زمین های مرغوب ، چاره ای جز افزایش سطح زیر کشت از طریق بریدن درختان و از طرف دیگر کشار دیگر قبایل و همسایگان نداشت.
تقسیم کار بر حسب جنس نیز در این دوره به چالش کشیده می شد. با از دست رفتن بنیاد اقتصاد زن سالاری ، مرد قابل ثنا و ستایش می شود و آنچه مورد اهمیت قرار می گیرد نقش پدر در تولید مثل است نه مادر. در نتیجه ، با به هم خوردن توازنی که در جامعه زن سالار بوجود آمد، موقعیت اجتماعی زن نیز دگرگون شد و از این پس، در فرهنگها و اسطوره ها نیز بر اساس تغییر جایگاه اجتماعی زن ، تعریف تازه ای ارائه شد و سیمای متفاوت از او ترسیم شد.
یکی از ویژگیهای اساسی در این دوره ، پدیدار شدن مالکیت خصوصی و شیوه متفاوت ارث بری است که هر دو بعد از شکل گیری خانواده بوجود آمده اند. در دوره زن سالاری ، ثروت از زن به قبیله انتقال می یافت ولی در دوره مرد سالاری، ثروت از پدر به پسران منتقل می شد و نه به دختران. از جمله شیوه هایی که می توان از توزیع ثروت خانواده جلوگیری به عمل آورد ، تمایل به ازدواج درون گروهی است به جای ازدواج برون گروهی . در توضیح این موضوع باید گفت که در دوره زن سالاری ، به خاطر اینکه ، جنگی بین قبایل و اقوام صورت نگیرد، زن و مرد قبایل مبادله می شدند و این تبادل که در وهله اول منجر به خیشاوندی بین قبایل بود، مانع جنگ بین آنان می شد. البته علل اصلی تبادل به خاطر تضمین حیات شکارگاهها بود، اما در پی تغییر ساخت اقتصاد جامعه ، نیازی به تضمین شکارگاهها نبود.
به عقیده گرماین تیلون، ازدواج درون گروهی به عنوان آغاز بستن در به روی زنان قلمداد می شود. و بدین سان مفهوم ابزاری زنان تحقق می پذیرد و نقش آنها را به موجوداتی زایا، مستخدمه و تولید مثل کننده برای گروه خانوادگی تقلیل می دهد.
لازم به یادآوری است که ما نقطه آغازین تاریخ مرد سالارانه را نشان دادیم اما خاتمه آن مشخص نیست و تنها برخی از جوامع ، آن هم به طور ناقص به آن پایان بخشیدند. از سوی دیگر هیچ تضمینی وجود ندارد که این جوامع نیز دوباره دچار استبداد مرد سالاری یا زن سالاری نشوند. همانطوری که از عنوان این مطلب پیداست، هدف ارائه و بررسی نقش مقام زن در تمدنهای کهن و جدید است . هر چند کلی یا ناقص در مورد شناخت مقام و منزلت زن در طی مسیر تاریخی تا به امروز خالی از فایده نخواهد بود. احتمال خطر کردن در یک مسیر ، بهتر از گام ننهادن در آن است.