معمولاً پرسپکتیو به دو حالت اصلی شناخته می شود:1_پرسپکتیو فضای داخلی _مثل فضای داخل اتاق ،راهرو،ساختمان و...تصویر4 2_پرسپکتیو فضای خارجی _مثل فضای خارج از ساختمان ،خیابان،شهر و فضاهای باز .در اینجا لازم است اشاره کنیم که گاهی نیز طراحان از ترکیب دو حالت فوق استفاده می کنند .
مشاهده و ترسیم اشیإ با شیوه پرسپکتیو نیز به چند روش صورت می پذیرد که به طور عمده عبارتند از:پرسپکتیویک نقطه ای ،پرسپکتیودو نقطه ای و پرسپکتیوسه نقطه ای هر یک از موارد فوق شامل قوانینی نسبتاًساده هستند و چنانچه اشکال هندسی را با توجه به قوانین هر یک ترسیم نماییم می توانیم از تنوع بی شماری که به وجود می آید استفاده کنیم.برای ترسیم پرسپکتیو یک شئ لازم است که ابتدا خط افق و نقطه گریز را مشخص کنید.خط افق :فاصله چشم ناظر از سطح زمین تعیین کننده خط افق است .به عنوان مثال زمانی که بر روی صندلی نشسته اید و ارتفاع یا فاصله چشم شما از سطح زمین 5\1 متر است،خط افق برای شما در همان ارتفاع 5\1 متری واقع شده و به موازات نگاه شما قرار دارد.نقطه گریز:اگر حجم یا شکلی را که در پرسپکتیو قرار گرفته به دقت بررسی کنید متوجه می شوید که خطوط و زاویه هایی که دورتر قرار دارند همه به طرف خط افق رفته و در یک نقطه متمرکز می شوند.به این خطوط راهنما ،خطوط گریزنده یا خطوط سهمی نیز می گویند.شما نیز می توانید تصاویری با مضمون حجم و ساختمان را گرد آورده وخطوط گریزنده ،نقطه گریز و خط افق را بر روی آن ترسیم نمایید.در پرسپکتیو یک نقطه ای و دو نقطه ای ،نقطه گریز بایستی بر روی خط افق باشد ،اما محل قرار گیری آن می تواند متغیر باشد.هر قدر نقطه گریز به حجم اصلی نزدیکتر باشد زاویه های تند تری بوجود می آورد و خطوط واضلاع کناره حجم به هم فشرده تر می شوند و هر قدر نقطه گریز از حجم اصلی دور باشد ،زاویه ها بازتر می شوند و اضلاع کناره حجم با وسعت بیشتری در فضا گسترش می یابند
مبانی سواد بصری و ترکیب بندی
کادر
خطی است که فضای داخلی را از فضای خارجی جدا می سازد.
مقیاس
تمامی عناصر بصری می توانند تاثیر یکدیگر را تعدیل کنند و تغییر دهند. " اندازه ی شکل ها نسبت به یکدیگر را مقیاس می گویند" عنصری کوچک به نظر نمی رسد مگر آنکه در مجاورت عنصر بزرگتری قرار گرفته باشد و میزان کوچکی آن بستگی به مقیاس آن با شکلهای دیگردارد. مثلا حروفی که ممکن است روی پوستری کوچک به نظر برسند پشت جلد یک کتاب بسیار بزرگ جلوه می کنند. یکی از مهم ترین عواملی که درتعیین مقیاس دخیل است اندازه های بدن انسان است.
تعادل
مهم ترن عامل فیزیکی و فیزیولوژی موثر بر حواس بشر، نیاز او به حفظ تعادل است. به دلیل اینکه انسان می خواهد همیشه پاهایش بر روی زمین استوار باشد و در هر شرایطی وضعیت قائم بدن خود را حفظ کند و در ناخود آگاه بصری خود بیش از هرچیز به وجود تعادل و توازن توجه می کند.
با تمام مراحل علمی این مسئله، هیچ شیوه محاسباتی دقیق تر و سریعتر از احساس غریزه ای خاص که در حواس بشر وجود دارد، نیست.
تعادل، نقطه ی مقابل عدم تعادل یا سقوط است. میل ما به دیدن تعادل هنگام دیدن یا بیان یک پیام بصری به این صورت نمایان می شود که ما آگاه یا ناخودآگاه برای چیزی که می بینیم و یا طرح آن را می کشیم اول یک محور عمودی و یک پایه افقی در نظر می گیریم، این دو با هم مهمترین عوامل ساختمانی هستند که به وسیله آنها میزان تعادل سنجیده می شود. این محور بصری را می توان محور محسوس نام گذارد زیرا با آن که دیده نمی شود ولی در عمل دیدن همیشه به صورت غالب وجود دارد و در واقع یک عامل ثابت ناخودآگاه است.
فشار
بسیاری از پدیده ها در محیط اطراف ما فاقد ثبات به نظر می رسند. دایره مثال خوبی است، از هرسو که به آن نگاه کنیم یکسان به نظر می رسد. ولی ما هنگام دیدن به آن ثبات می بخشیم، به این ترتیب که ابتدا محور عمودی در شکل آن وارد می کنیم تا در آن تعادل برقرار کنیم، سپس با افزودن پایه افقی به عنوان خط مرجع احساس پایداری و ثبات را در آن تکمیل می نماییم. اما اگر یک شعع مایل در دایره رسم شود باعث ایجاد فشار بصری بر بیننده می شود علت این امر آن است که شعاع مایل، بر محور تعادل بصری منطبق نیست و در نتیجه مخل تعادل می گردد.
ارزش وجود فشار بصری بستگی به چگونگی آن در سوژه مورد نظر دارد. یعنی باید دید که با استفاده از فشار در طرح، معنا و هدف مورد نظر به درستی تاکید می شود یا نه؟ اینکه می توان با استفاده از فشار بصری به نگاه بیننده جهت داد یا خیر؟ یا جهت دادن چه اندازه موفق عمل می کند.
برای تعیین برخی از اندازه ها به نسبتهای شکیل و زیبا، معروفترین فرمول، شیوه ای است که یونانیان باستان ابداع کرده اند و به " نسبت طلایی" معروف است . نسبت طلایی در اصل، فرمولی ریاضی و دارای زیبایی بصری است. در این روش : ابتدا مربع را با خطی عمود بر دو ضلع مربع به دو مستطیل مساوی تقسیم می کنند، سپس محل تقاطع آن خط با یکی از اضلاع مربع ( نقطه X) را مرکز دایره ای به شعاع قطر مستطیل قرار می دهند ( فاصله X تا Y) و با ترسیم این دایره و تعیین محل تقاطع آن با امتداد ضلع مربع ( نقطه Z) طول مستطیلی معروف به "مستطیل طلایی" به دست می آید که عرض آن برابر ضلع مربع و است و نسبت این طول و عرض ثابت و دارای زیبایی خاصی است (نسبت اندازه پاره خط C به A با نسبت اندازه A به B یکی است) یونانیان در ساخت بسیاری از اشیا و ابینه و معابد و کوره ها و ...
.آن را به کار می بستند
قانون یک سوم کادر نیز در واقع همان مفهوم طلایی است. 4 خط تقسیم کننده یک کادر، خطوط طلایی و محل برخورد این خطوط، نقاط طلایی نامیده میشوند.
مارپیچ طلایی
یکی از ابزارهای ترکیب بندی عکس برای هدایت چشم بیننده به نقطه مورد نظر عکاس، مارپیچ طلایی است. استفاده از این تکنیک در سوژه هایی که با نقاط طلایی سازگار نبوده اند قابل استفاده است. نحوه رسم مارپیچ طلایی نیز به این صورت است
بُعد سوم
نشان دادن بعد سوم در بسیاری از آثار بصری متکی بر ایجاد نوعی خطای باصره است. کلیه تصاویر دوبعدی مانند تصاویر تلویزیونی، نقاشی، طراحی، عکاسی و فیلم بُعد سوم را به طور مصنوعی و تلویحا القا می کنند. بهترین شیوه ی القای بعد سوم فن پرسپکتیو و همراه با آن چندین فن نظیر سایه زدن است که بر مبنای نحوه ی توزیع نور و سایه قرار گرفته است.