ابتدای مرحله انسانیت را باید هنگام پیدایش کلمهو کلام دانست و با همین وسیله بود که انسانیت انسان آشکار گردید.
در واقع انسانیت از آنروز آغاز شد که موجودی نیم انسان و نیم حیوان در غار با بر روی درختی نشست و مغز خود را برای بافتن و اختراع علاماتی صوتی بکار انداخت که بتواند معرف دسته ایی از اشیا مشابه باشد.
مانند کلمه حابه برای همه خانه ها و انسان برای همه انسان ها از آنروز برای پیشرفت عقلی انسانراه جدیدی بازشد که پایان ندارد زیرا کلمه برای فکر منزلت افرار کار را دارد نظر باینکه تاریخ دورانهای ابتدایی از حدس و تخمین تجازو نمی کند در مورد پیدایش تکلم نیروی خیال می تواند در فضای سیعی بپرواز درآید.
شاید بوان فت که نخستین دکل تکلم و زبان گشودن انسان- که می توان آن را ارتباط با دیگران بوسیله علامات نامید- همچون فریاد عاشقانه یک حیان برای حیوانی دیر بوده است.
اگر چنین باشد، می توان گفت سراسر جنگلها و بیشه ها پر از لغاتی است که جانوران متعدد بوسیله آنها با یکدیگر سخن می گویند.
گارنر در مورد پرگویی تمام باشد بی بوزنتگان لااقل بیست نوع صوت و تعداد زیادی اشاره پیدا کرده است از همین اصواتو لغاب حقیر استکه س از تکمیل سیصد کلمه تشکیل شده که پاره ای از قبایل عقب افتاده با آن سخن می گویند و رفع احساس می کنند.
درنزد مردم ابتدایی برای انتقال فکر، ایما و اشاره مقدم بر زبان و سخن گفتن بوده است توسل باشاره در میان هندیان امریکا باندازه ای حایز اهمیت استه مردم قبیله آراپاهو مانند بسیاری از مردم امروز جهان نمی تانستنددر تاریکی مطاب خود را به یکدیگر تفهیم کنند شاید نخستین کلماتی که انسان به آنها پی برده و ادا کرده فریادهایی مانند صدای حیوانات برای بیان پاره ای عاطف بوده است.
پس از هزاران سال تغییرات و بطور آتی که برای لغت و زبان پیش آمدهف هی ربانی نیست ک در حال حاضر صدها لغت تقلیدی در آن موود نباشد مانند خرخر کردن، خش خش کردن، نق نق کردن نظایرآنها شاید ریشه بسیاری از لغات درزبانهای مختلف از همین راه ایجاد شده است.
شک نیست که نسلهای زیادی از مردم پشت سر هم آمده و رفته اند با انسان توانسته است از اسامی خاص اسم کلی و مطلق را استخراج کند در میان بسیاری از قبایل کلماتی که دلالت بر رنگها- بدون سنگی باشیا رنگین- داشته باشد و همچنین واژه های نماینده محردابی مانند: نغمه، نوع مکان، عقل، کمیت و نظایر آنها وجود ندارد .
پیدایش این کلمات مجرد ظاهرا نتیجه ترقی فکر نشری ارتباط آنها با تفکر انسانی، ارتباط علت و معلولی است این کلمات همچون افزارها ادواتی هستند که بدقت فکر کمک کرده و در واقع رموز و علایم تمدن بشمار می روند.
کلمات و الفاظ نه تنها وسیله اندیشیدن واضح و روشن بلکه سبب پیدایش بهبودی در سازمان اجتماعی بوده است.
با ظهور لغات وسیله جدیدی برای اتصال و ارتباط افراد با یکدیگر پیدا شد.
بطوریکه مذهب و عقیده واحدی توانست افراد یک ملت را در قالب متجانس واحدی قالب ریزی کند.
بزرگترین فایده کلمات و الفاظ پس از توسعه فکر، آموزش و پرورش است.
درمیان ملتهای ابتدایی تربیت بسیار ساده و بدون پیچ و خم بود و بصورت عملی تعلیم داده می شد این نوع تربیت سرعت کودک را سرحد رشد می رسانید در قبیله اوماها یک بچه ده ساله آنچه را که پدرش می داند تقریبا می داند در قبایل آلئوت بچه ده ساله برای خود خانه می سازد احیانا زن هم اختیار می کند با چنین اوضاع و احوال یک بچه دوازده ساله فردی کامل است و نمی تواند از دوران نسبتا طولانی و اطمینان بخش کودکی عصر جدید استفاده کند.
آن محیط زندگی که انسان فطری در آن بسر می برد، بطور نسبی دارای وضعی ثابت بود، و آنقدر که نیازمند شجاعت و تکامل شخصیت بود، بتوانایی عقلی احتیاج نداشت نهمین جهت همه کوش یک پدر ابتدایی آن بود که شخصیت فرزند خود را خوب بسازد، چنانچه یک پدر امروزی همش مصروف بر آن است که قدرت عقلی کودک خود را سخت پرورش دهد او سعی داشت که مردی بسازد وهرگز در اندیشه آن نبود که دانشمند و محققی تربیت کند.
در ضمن این تشریفات آمادگی جوان برای کشیدن بار جنگ مسئولیت زناشویی مورد آزمایش قرار می گرفت.
ملل ابتدایی در تربیت از خط نویسی کم استفاده می کرده و شاید اصلاً از آن بهره نمی گرفته اند.
بعضی از قبایل در نتیجه آمیزش با ملتهای متمدنی که باستعمار و استثمار آنان شتافته اند، خط نویسی را فراگرفته و برخی با وجود آنه مدت پنج هزار سال است با ملتهای خط نویس آشنایی دارند، هنوز قادر ننوشتن خط نیستند.
این مردم ناچار حافظه ای قوی دارند.
آنچه را که می خواهند بفرزندان خود بیاموزند با صدای بلند می خوانند و فرزندان پس از شنیدن در خاطر نگاه می دارند و باین ترتیب تاریخ مختصری قبیله و آداب و سنن فرهنگی سینه به سینه منتقل می شود.
بدون شک اختراع خط نویسی در ابتدا با مخالفت شدید رجال دینی مواجه شده و این مردم بعنوان آنکه خط نویسی سبب انهدام اخلاق و تخریف آینده بشر خواهد شد، بمخالفت با آن برخاسته اند.
بدیهی است که مادر خصوص اصل پیدایش این افزار شگفت انگیز جز توسل بحدس و تخمین راهی نداریم.
ممکن است ریشه پیدایش خط با من کوزه گری ارتباط داشته و یا با توسعه ارتباط بازرگانی میان قبیله ها، مردم خود را نیازمند وضع رموز و علایم کسی دیده باشید.
قطعا نخستین صروت این نشانه ها و علامتها تصاویری بوده است که کالای رد وبدل شده و حساب طرفین را نشان می داده است.
بدون شک علامتهای نماینده اعداد زودتر از سایر نشانه های کتابت اختراع شده و اعداد در ابتدا بصورت خطوط موازی بوده که انگشتان دست را نمایش می داده است.
واژه های five (پنج)انگلیسی و fund آلمانی و pente یونانی همه از یک ریشه مشتق شده اند که معنی آن دست است.
علامتی که رومیان با آن عدد پنج را نمایش می داده اند صورت V را دارد که دستی را نشان می داده که انگشتان آن از یکدیگر باز شده است خط نویسی در ابتدا نوعی هنر بود و هنوز هم در نزد مردم چین و ژاپن بهمین صورت است.
هر کلمه و هر حرف که ما امروز از آن استفاده می کنیم، در گذشته صورت منظره و تصویری را داشته است.
بر پایه های تونم ها کتابت تصویری مشاهده می شود و این نوشته ها چنانکه ماسون تصور می کند عبارت از تصاویری است که قبیله ای برای نمیش شخصیت خود وضع کرده است.
گاهگاه نمونه های پیشرفته تری از کتابت در میان ملل اولیه مشاهده می شود چنانکه در جزیره پاک در دریاهای جنوب علایم هیروکلیفی را دیده اند.
داستانها چنین روایت می کنند که سران و کاهنان جزیره پاک علم کتابت را بانحصار خود درآورده اند هر سالی یکبار مردم را جمع می کده و نوشه ها را برایشان می خوانده اند.
آنچه مسلم است اینکه چیزنویسی در ابتدای امر جزو رموز و غوامض بشمار میرفته و خودکلمه هیروکلیف بمعنی نبیه مقدس است.
ادبیات از آوازها و ترانه های دینی و طلسمهای سحری سرچشمه می گیرد که معمولا کاهنان آن را تلاوت می کرده اند.
کلمه کارمنا که رومیان قدیم به شعر می گفته اند در آن واحد بمعنی شعرو سحر هر دو بوده است.
یونانیان الوین شعری را که در بحرده هجاتی گفته شده است منسوب به کاهنان معبد دلف می دانند.
پس از انکه شاعر و خطیب و مورخ همه در این اصل کاهنی و دینی با یکدیگر اشتراک پیدا کردند.
رفته رفته از یکدیگر متمایز شده و در هنر خود بامور دنیایی متوجه گردیدند.
در اشعار خیلی بندرت ذکری از عشق بمیان می آمدو بیشتر در موضوعهای پهلوانی و روابط ماین پدر و فرزند سخن می رفت.
شعری که از آثار قدیم جزیره پاک بجا مانده بضرع پدری است که از دختر خود جدا شدهو از دوری او می نالد و زاری می کند...
هنر پس از گذشت هزرا سال از عمر هنر مردم از خود می پرسند: جمال و زیبایی چیست؟
و چارما را مفتون می کند؟
بطور اختصار و بدون قطعیت در پاسخ می گوییم که: اصولاً در ابتدا یک شی از جهت آنکه زیبا است نظر بیننده را جلب نمی کند، بلکه چون بیننده از آن خوشش می آید و آنرا زیبا می نامد.
باین ترتیب است که در نظر شخص گرسنه خوراک زیبا است.
ممکن است چیزی که مطبوع طبع واقعی می شود، محبوبهای باشد، در این صورت هر چه شدت و نیرومندی شهوت جنسی و قوه ابداع آن بیشتر باشدمفهوم زیبایی آن قویتر خواهد بود.
پس از آن هاله جمال رفته رفته بزرگتر می شود هر چیزی را که با محبوبه تماس درو و نزدیک دارد شامل گردد.
ممکن است موجودی که مطبوع واقع می شود یک مرد باشد.
در این صورت از جامعه طبیعی که موجود ضعیف را بطرف نیرو می کشد احساس پرستش بزرگی و حلال تولید می شود و از مشاهده قدرت رضایت خاطر فراهم می آید و این احساس عالیترین آیات هنر را خلق می کند.
خود طبیعت نیز با مدد مختصری که از طرف ببیند- با شکوه و زیبا می شود واین نه از ان لحاظ است که لطافت زن و نیرومندی مرد هر دو را منعکس می سازد بلکه از آنحیف است که ما احساسات و عشق خود را نسبت بشخص خویش و دیگران در ان وارد می کنیم وآنرا با دوره های جوانی خود در هم می آمیزیم، و در انزوای آن پناهگاهی برای فرار از توفان سهمناک زنگی پیدا می کنیم.
وظیفه اصلی هنر ایجاد و ابداع زیبایی است.
هنر فکر با عواطف را بقالبی می ریزد که زیبا و با شکوه جلوه گر می شود و آتش لذتی را که زن و مرد از دیدار یکدیگر پیدا می کنند در وجود می افروزد ممکن است فکر مورد نظر عبارت از اداراک معنایی از معانی حیات باشد.
امکان دارد زیبایی قالب هنری از تقارنی باشد که در آن موجود است...
همچنین ممکن است صورت هنری از راه رنگهای خود ما را فریفته خویش سازد.
در پایان باید گفت که قالب هنری ممکن است در نتیجه مطابقت کاملی که با واقع دارد ما را خرسند کند واین مخصوص هنرها تقلیدی است که هنرمند بهنگام تقلید از طبیعت با واقعیت توانسته است زیبایی زودگذر گناهان با جانواران را بخوبی حکایت کند.
از این منابع متعدد است که هنرهای مختلف وجود پیدا کرده است.
اگر احاسسا زیبایی در میان ملتهای ابتدای چندان اشکار نبوده، بدون شک از آن لحاظ است که میان لحظه ای که شخصی شهوت جنسی را احساس می کرده تا وقتی که می توانسته است این شهوت را دور نشاند زمان قابل ملاحظه ای فاصله نمی شده و باین جهت نیروی خیال فرصت آن را بدست نمی آورده است که بر موضوع دلخواه خود چیزهایی اضافه کند و بر زیبایی آن بیفزاید.
از طرف دیگر در صورتیک انسان ابتدایی احساسی از زیبایی داشته باشد، بجهت اختلاف دیدی که با نوع احساس ما نسبت به زیبایی دارد، آن احساس از نظر ما محو می شود بلکه مونکوپارک در نتیجه تقریبا چاقی و زیبایی مترادف یکدیگرند: زنی که مدعی مختصری جمال است باید باندازه ای فربه باشد که بدون کمک دو غلام که زیر بازوی او را بگیرند نتواند راه برود.
بگمان بیشتر، مرد فطری هنگامی که بفکر زیبایی می افتد.
بیشتر شخص خودش را مقیاس زیبائی قرار می دهد تا یک زن را، و در واقع هنر از خود او آغاز می شود.
در میان ملل ساده – دست مانند حیوانات- مرد است که خود را می آراید و بدنش را برای زیبا شدن مجروح می کند ظاهرا رنگ کردن بدن خواه برای جلب توجه زن باشد، یا برای ترساندن دشمن، نخستین شکل هنر است.
یک بومی استرالیایی- درتس مانند مهروبان پارسی- همیشه مقدار رنگهای زرد و سرخ و سفید بهمراه دارد یا گاه بگاه در زیبایی خود دستکاری می کند.
در بعضی از قبایل مردان حق رنگ کردن را انحصاری خود قرار می دهند و در قبایل دیگر زنان شوهردار حق ندارند گردن خود را رنگ کنند.
با همه این احوال طولی نکشید که زنان راز زیبا شد بوسیله رنگها را دریافتند.
زنان در افریقای وسطی هر روز چند ساعت از وقت خود را صرف تزیین خویش می کنند و تمام شب نوک انگشتان دست و پای خود را در برگ حنا می پیچیدند تا سرخ رنگ شود.
نظر باینکه انسانهای ابتدایی- مانند یونانیا زمان پریکلس- از زایل شدن سریع رنگها خرسند نبودند، در صدد برآمدند کاری کنند که زینت بدنشان مدت بیشتری دوام یابد.
باین ترتیب بود که خالکوبی و شکافتن پوست و لباس پیدا شد.
مردم فیله آمئوکویانن خود را بقسمی می شکافند که پوستشان شبیه پوست سوسمار یا نهنگ یا سگ پشت شود.
گوشواره و حلقه بینی چیزی ست که همه جا مورد استعمال است .
مردم جپسلند عقیده دارند که اگر کسی بدون حلقه ای در بینی از دنیا برود، در زندگی دیگر دچار عذابی سخت خواهد شد.
ظن غالب آنست که لباس نیز در ابتدا برای زینت بوجود آمده و بیشتر برای آن بوده است که یا از ارتباط جنسی جلو بگیرد و یا آنرا تشدید کند، نه برای آنکه دافع سرما باشد یا عورت بپوشاند.مردم قبیله سبمبر عادت داشتند که لخت و عریان روی برف بخوابند و بلغزند.
زنان قبیله ای در اورنوک هنگامی که مبلغان مسیحی بآنان لباس می دادند آن لباس ها را بشکل نوار پاره کرده دور گردن های خود می آویختند و می گفتند که از لباس پوشیدن عار دارند.
هنگامی که مقرر شد با لباس علاوه بر زینت جنبه دیگری هم داشته باشد نشانه این گردید که زن لباس پوشیده شوهر دارد و نسبت بشوهر خود وفادار است یا برای این بکار رفت که قالب زنان پیشرفته عصرهای بعد از آن می خواهند.
راستی که همه چیز در تغیی راست مگر زن ومرد.
زن و مرد هر دو بیش از انکه بفکر پوشاندن خود بیفتند، در بند زینت خویش بوده اند.
بازرگانی ابتدای کمتر به ضروریات می پراخت وعمل عمده آن در خصوص ادوات زینتی و اسباب بازی بود.
جواهرات از کهن ترین عناصر مدنیت بشمار می رود.
در مقبره هایی که از بیست هزار سال قبل بیادگار مانده است گردن بندهایی از صدف و دندان حیوانات یافته اند.
زینت آلات که در ابتدا ساده و کم حکم بوده، رفته رفته بزرگتر شده است.
ملکه طایفه وابونیا در کنگو بدور گردن خود حلقه مسینی بوزن ده گیلوگرم داشته و بهمین جهت ناچار بوده است که بیشتر اوقات را بحال دراز کشیده ر روی زمین بسر برد.
بنابر این باید گفت که نخستین علت پیدیش هنر میلی است که انسان بزیبا جلوه داد خود دارد، و این کار در واقع شبیه بعملی است که حیوانات در حین جفت گیری انجام می دهند.
حیوان نر بال و پر رنگین خود را در مقابل ماده می گسترداند همانگونه که هر وقت حب ذات و حب محبوب شدید شود و از اندازه بگذرد بدوست داشتن تمام طبعیت منتهی می شود، گایه همانطور هم میل نابجا زیبایی از جهان احساسات ضمیر خود را با قالبهای مجسم مادی تغییر کند بهمین جهت است که رنگ و شلک را وسیله این تعبیر قرار می دهد شاید نخستین مرحله ای که اناسن این احساس خود را لباس پوشانیده و متجلی اسخته مرحله سفال سازی و کوزه گری بوه است.
هنگامی که کوزه گری بر روی ظرفهای ساخته خو نقشهای رنگینی رسم می کرد، در واقع هنر نقاشی را بوجود آورد.
بسیاری از قبایل شکارورز آفریقا با اقیانوسیه بر دیوار غارها یا بر روی سنگهای نزدیک مساکن خود تصاویری بسیار عالی از حیوانات شکر شده خود رسم کرده اند که هنوز باقی است.
مجسمه سازی نیز مانند نقاشی از من کوزه گری نتیجه شده است کوزه گر بزودی دریافت که نه تنهتا می تواند ظرفهای مفیدی بسازد، بلکه ممکن است صورت و مجسمه ای از اشخاص تهیه کند ک هبعنان طلسم و جادو بکار رود.
وی کم کم باین فکر افتاد که خود این صورتها می تواند وسیله خط بصر باشد، و سرانجام به مجسمه سازی پرداخت.
آن فن معماری چگونه پیدا شده است؟
می توان چنین تصور کرد که معماری از روزی پیدا شده که مردی با زنی بفکر آن اتفاده است که خانه ای که می سازد علاوه بر مفید بودن برای زندگی، از لحاظ ظهر هم زیبا و دلپسند باشد.
شاید فکر تزیین خانه پیش از آنکه بخانه های مسکونی تعلق گیرد، در مورد مقابربعمل آمده باشد، چه مردگان در نزد ملل ابتدایی با اهمیت تر از زندگان بشمار می رفته اند.
قطعی است که انسان از زمانهای بسیار دور، از نغمات لذت می برد و از بانگ و چهچهه حیوانات و جستن و منقار کوفتن آنها تقلید می کرده و از این میان به آوراز و رقص پی برده است.
درواقع هیچ هنری نیست که بیشتر و بهتر از رقص خصایص و اخلاق مردم ابتدایی را جلوه گر سازد.
هنگامی که میرقصیدند، هدفشان تنها خوشگذرانی نبوده، بلکه می خواسته اند به طبیعت و خدایان چیزهای مفیدی را بیاموزند و تلقین کنند و بوسیله رقص، طبیعت را بخواب مغناطیسی درآورده بزمین دستور دهند حاصل خوبی ببار آورد.
می توان گفت که نواختن آلات موسیقی هنر نمایش نیز از رقص تولید شده است ظاهرا مثل اینکه رقص آهنگ خاصی داشته باشد و در فواصل معین اصوات اضافی با آن همراهی و رشدش را شدیدتر کند.
سبب پیدایش آلات موسیقی شده است.
البته اصواتی که می توانسته اند از الات موسیقی ابتدایی بیرون بیاورند محدود بوده، ولی این ادوات از لحاظ نوع و شکل صورتهای بیشماری داشته است.
کم کم در میان قبایل کسانی پیدا شدند که کارشان رقصیدن و آواز خواندن بود و مردم رفته رفته بصورت مبهمی مفهوم گام موسیقی را فهمیدند.
مرد «وحشی» از ترکیب موسیقی و آواز و رقص، هنر نمایش و ابرا را ابداع کرد.
در ابتدا رقص از تقلید حرکات حیوانات و انسان تجاوز نمی کرد.
رفته رفته در رقص پیشرفت حاصل شد و بوسیله آن افعال و حوادث را موضوع تقلید در رقص قرار دادند.
بومیان شمال غربی استرالیا مر و زنده شدن پس از مرگ را بشکل خاصی نمایش می دادد که فقط از لاظ سادگی با نمایشها معمایی قرون وسطی با نمایشهای عاطفی عصر جدید متفاوت بود.
هنگامیکه نغمه پردازی از اینگونه نمایشها جدا شد رقص بنابر مبدل گردید و باین ترتیب یکی از بزرگترین صورتهای هنر در عالم پیدا شد.
بدینگونه است که مردم غیر متمدن قالبها و صور مبانی مدنیت را طرح ریزی کرده اند.
و اکنون چون به مجموع آنچه که درباره فرهنگ ابتدایی گفته شد نظری بیندازیم، خواهیم دید که در ضمن آن تمام عناصر و اجرا مدنیت موجود است، جز دو عنصر که یکی خط نویسی است و دیگر حکومت و دولت.
اگر همین وحشیان نبودند و صدهزار سال وقت را صرف تجربه و تجسس نمی کردند هرگز ممکن نبود مدنیتی بر روی زمین پیدا شود.
ما تقریبا همه چیز خو را بآنان مدیونیم، همانگونه که یک بچه خوشبخت و حتی یک بچه منحط از والدین خود ثمره زحمات فراوانشان را بمیراث می برد و بفرهنگ و امنیت و آسایش خاطر دست می یابد.
خط نویسی ولی مهمترین گامی که انسان بسوی مذنیت برداشته، همانا اختراع خط است، امکان دارد که خط نویسی در صورتی که بمعنی وسیع کلمه در نظر گرفته شود و علامات تصویری را که نماینده اندیشه معینی است شامل شود، از ان زمان شروع شده باشد که نخستین کوزه گران با نگشت یا ناخن خود- خاه برای تزیین و خواه برای علامت گذاری- علامتهای روی کل نرم کوزه ها بر جا گذاشته اند.
در قدیمترین نوشته های هیروکلیفی که در سومر دست آمده مرغ را بصورتی نگاشته اند که با نقشه های موجود ظروف سفالی شوش در عبلام کمال شباهت را دارد.
بنابراین خط نویسی نیز مانند نقاشیو حجاری از شاخه های هنر کوزه گریست.
کهن ترین رمز تصویری که تاکنون شناخته شده آنهائیست که بر روی قطعات سفال و ظروف گلی در مقابر ما قبل تاریخ مصر و اسپانیا و خاور نزدیک کشف شده است.
بنابگفته بمری عده زیادی از رموز بتدریج در دوره های ابتدایی بوسیله بازرگانان بکار گرفته شده و از کشوری به کشور دیگر رفته ...
و در پایان دودوجین از آنها برای دسته ای از بازرگانی حالت ملکیت مشاع را پیدا کرده و باقی رموز که منحصر بناحیه خاصی بوده در این انزوا بتدریج از بین رفته و نابود شده است.
قضیه تکامل و تطور علایم رمزی هر چه بوده، بموازات آن نوعی از خط نویسی وجود داشته که از شعب نقاشی بشمار می رفته و افکار را بوسیله تصاویر مجسم می ساخته است.
هنوز بر تخته سنگهای مجاور دریاچه سوپریور آثاری از تصاویر غیرظریفی دیده می شود که هندیان امریکا بوسیله آنها داستان گذشتن خود را از این دریاچه هولناک با افتخار روایت کرده اند.
شاید تطور و تکاملی از این قبیل سبب شده باشد که در والی مدیترانه در پایان عصر حجر جدید خط نویسی از نقاشی نتیجه شده باشد و این یقینی است که هنوز سال 3600 قبل از میلاد آغاز نشده بود- و شاید بسیار پیش از ان- که در عقلام و سومر و مصر مجموعه ای از تصاویر نماینده افکار ترتیب داده از آن رو خطی ساختند که هیروکلیف نامیده می شود، زیرا بیشتر کسانی که آنرا بکار می برند کاهنان بودند فنیقیان همچون دلالهایی بوده اند که انتقال الفباء بوسیله آنان صورت می گرفته است.
هنگامی که زمان هومر یونانی فرا رسید یونانیان این حروف فنیقی را گرفتند و آنها را با دو اسم سامی که نماینده دو حرف اول است نامگذاری کردند(آلفا، بتا- درعبری الف، بت، الفبا، آلفابه).
چنانکه ملاحظه می شود خط نویسی محصول و نتیجه تجارت است، و در اینجا یکبار دیگر متوجه می شویم که مدنیت تا چه حد مدیون بازرگانی است.
پیدایش خط حدی است که ابتدای تاریخ را ناشن می دهد، و هر اندازه معرفت ما به آثر گذشتگان بیشتر شود، این نقطه شروع عقب تر می رود.
مختصری پیرامون سیر و تحول پیدایش خطوط: خط و نوشته را شاید بتوان مهمترین اختراع بشر ودر طول تاریخ دانست: چرا که نوشته ها مجرای انتقال اطلاعات ثبت و ضبط تاریخ هستند.
محققان و پژوهشگران، سیر تکاملی خط را به صورت زیر تقسیم بندی کرده اند.
خط تصویری خط صوتی یا مفهوم نگار خط هجایی یا سیلابی خط الفبایی میدانیمکه زبان تصویری قدیمی تر از زبان نگارشی بوده است.
بنابراین خاستگاه اولیه خط را بایستی در تصویر جتسجو کرد.
زیرا تصویر نگاری (پیکتوگرافی) ما در خط هیروگلیف است.
به علاوه خط میخی نیز از روند تجریدی شدن علائم تصویری ایجاد می گردد که خود بعدها با اذ علائم صوتی به حروف الفبایی استحاله یم یابد.
پیدایش الفبا نیز در زبان های کهن تدریجا تمایلات خوشنویسی (کالیگرافی) را در پی دارد.
حال در اینج ا به چند نوع خط و خوشنویسی که در زمان های دور ابداع شده اند و هر کدام سیر تحول خاص خود را در قرن های بعد پیموده اند می پردازیم.
خط هیروگلیف: خط هیروگلیف در حدود 5 هزار سال قبل از «تصویر نگرای» مشتق شد نزدیک به 500 علامت تصویری در خط هیروگلیف وجود داشت.
طر نگراش خط هیروگلیف به دو صورت عمودی و افقی بود.
ابتدا هیروگلیف عمودی و سپس هیروگلیف افقی پدید آمدند.
این خط را «مصریان» اولین بار جهت نوشتن مطالب خود اختراع کردند و آن را «هیروگلیف» نامیدند.
حجاران و صنعتگران خط هیروگلیف را در دیوار مقابر، ستون ها، تندیس ها، تابوت ها، مهرها و غیره بکار می بردند.
حتی از آن بمنزله نقشمایه(موتیف) برای آرایش الواح زرین و چوبین استفاده می کردند.
یکی از خطوطی که از ساده شدن خط هیروگلیف بوجود آمد«خط کتابت مصری» بود و از ان جایی که مورد استفاده کاهنان بود.
به نام « خط کاهنی» معروف شد.
خط کاهنی بر حسب مفهوم و مضامین نوشته به سه نوع تقسیم می شد: نوع اول برای کتابت نوع دوم برای اسناد رسمی نوع سوم برای متون مذهبی خط منحنی «سومریان» با اختراع خط میخی دوره ای را آغاز کردند که به عنوان «آغاز خط نویسی» شهرت دارد و همچنین اولین مدارک نگارشی بشر که بصورت الواح گلین بر جای مانده متعلق به تمدن های بین النهرین است.
خط میخی ابتدا در تمدن بابل و سپس در تمدن آشور به اوج شکوفایی رسید.
خط میخی در ایران هم متداول بود.
که در کتیبه های عهد هخامنشیان با شکل کاملتری ازخط میخی روبرو هستیم.
نخستین کسی که در کشف خط میخی قدم بلندی برداشت «گ.
ف.
گروتفند نخستین بار» سر.
ه راولینسن» انگلیسی قرائت کرد.
خوشنویسی در چین: خوشنویسی از کهن ترین هنرهای چین است.
این هنر با تعالیم «لائوتسه» ارتباط مستقیم دارد.
چینی ها، خوشنویسی را ج وهر هنرهای تصویری می شمردند.
و از این رو در چین بین خوشنویسی و نقاشی پیوندهای خاصی برقرار بوده است« خط هنر» در سنت هنری چین والاترین جایگاه را دراد.
خطاطی نه تنها به عنوان یک هنر.
بلکه بعنوان سنگ محک شخصیت افراد در چین مورد تو و عنایت است.
ابزار خطاطی چینین عبارت بودند از: قلم مو، کاغذ و سنگ مرکب.
هنر پژوهان و هنرمندان کهن چینی همواره بر این عقیده بودند که نحوه کاربرد قلم مو و چگونگی ایجاد اثر قلم تنها معیار قضاوت درباره آثار نقاشی یا خطاطی می باشد، به همین دلیل است که چینی ها در مورد خط بر این عقیده اند که «نگاه به یک اثر خطاطی به مثابه ملاقات رو در رو با خطاط و درک تمام و کمال هویت و عواطف اوست» خط و خوشنویسی در چین از حدود 2500 سال پیش (احتمالا در زمان کنفوسیوس) به عنوان یک هنر معتبر رواج یافت.
به مرور زمان پنج شیوه وشنویسی در چین آمد که با اندک تغییراتی تاکنون پا بر جا مانده است.
این پنج شیوه عبارتند از مهرگونه، تحریری، منتظم، غیر منتظم و روان خط منتظم چینی ها، امروزه برای حروف برجسته چاپی مورد استفاده قرار رگفته است.
شیوه غیر منتظم که از مشکلترین شیوه های 5 گانه است.
به توازن و پویایی ضربات قلم مو بستگی دارد.
خط روان نیز امروزه در نگارش روزمره بکار می رود.
خوشنویسی در ژاپن: خوشنویسی در ژاپن از اوایل «سده هفتم میلادی» با نسخه برداری از متون بودایی آغاز گردید.
از این رو همانند خط چینی از اعتبار خاصی برخوردار بوده است.
خوشنویسی خاصه ژاپن تا حد زیادی تحت تاثیر شیوه های چینی بوده است.
خط الفبایی در یونان وروم: همه خطوط به یک اصل و ریشه منتهی می شوند و آن «اصل الفبایی» است.
دوره الفبایی آخرین مرحله تکامل خط است.
«فنیقی ها» چهارده قرن پیش از میلاد مسیح کلمه ها را به صورت مستقل و جدا از یکدیگر تقسیم بندی کردند و برای هر صوتی علامت و نشانه ای تعیین نمودند و بدین سان بزرگ ترین کلیدهای تمدن و یشرفت بشری یعنی «الفبا» پدید آمد.
قدیمیترین نمونه های این الفبا فینیقی در شهر کوچک بیبلوس یا بولوس لبنان پیدا شده که امروزه جبیل خوانده می شود.
بزودی یونانی ها الفبای فینیقی ها را پذیرفتند و در آن تغییراتی دادند.
الفبای یونانی از حدود 3 هزار سال پیش وجود داشته است.
عقیده بر آن است که الفبای مذکور از خط «اقوام سامی شمالی» سرچشمه گرفته است.
از طرف دیگر از دیرزمان دو شیوه خوشنویسی یونانی بر پایه دو طرز نگارش معمول بوده است.
نوع اول متشکل از حروف بزرگ (کاپیتال) بود که از اجزاء زاویه دار تشکیل می شد و نوع دوم که بعدا از نوع الو پدید آمد شامل حروف مدرو و درشت (اونسیال) بود که با حروف مدور و درشت امکان نگارش روی طومارهای پاپیروسی و پارشمن (پوست گوسفند) فراهم گشت.
سرچشمه خوشنویسی و خط کتابت لاتینی به خط اقوام اروسک که ساکنان اولیه سرزمین ایتالیا بودند مربوط می شود.
پس از قرن اول ق.
م در الفبای لاتین قواعد زیبایی شناسی خاصی پدیدار گشت.
این امر نخست در کتیبه ها و سپس با تغییرات جزئی در کتب تحقق یافت.
پس از آن در قرن پنجم میلادی حروف بزرگ روستایی د رتمام متون و بخصوص کتب مقدس بکار برده می شد.
خوشنویسی در قلمرو اسلام: درباره ریشه خط عربی برخی حققین عقیده دارند که بازرگانان عرب ابتدا «خط تبطی» را در سوریه که خود از تحول خط میخی بوجود آمده بود آموختند و سپس آن را در بین اعراب حجاز رواج دادند.
قدیمی ترین اثری که از زبان عربی به خط نبطی بدست آمده متعلق به کتیبه ایست که بر قبر «امری القیس» شاعر عرب درعصر جاهلیت د رحیره (کوفه) قرار دارد که تاریخ ای کتیبه مطابق با 328 میلادی است.
بعدها زا خط نبطی و نوع خط متمایز کوفی و نسخ مشتق شد.
خط کوفی توسط کتاب وحی بتدریج در نگارش قرآن معمول گردید.
قدیمی ترین قآنی که به خط کوفی بدست آمده به اواخر قرن سوم هجری تعلق دارد.
درخط کوفی اولیه عناصر منحنی ارجعیت داشت.
تحول خط کوفی تا قرن پنجم هق ادامه پید کرد و رفته رفته از حالت سادگی خارج و به اشکلا مختلف گوشه دار، برگدار، گره ار و غیره تغییر شکل داد.
در جهان اسلام خوشنویسی هنری «تجریدی» تلقی می گردد که در حین حال کار کرد دو گانه ای دارد هم وسیله انتقال مفاهیم است و هم عاملی برای تزئین.
خطوط اصلی و متداول عصر حاضر: ترتیب زمانی و پیدایش خطوط اصلی چنین است: کوفی 2- محقق 3- ریحان 4- ثلث 5- نسخ 6- تعلیق 7- دیوانی 8- رقعه 9- نستعلیق 10- شکسته نستعلیق کوفی: در صدر اسلام با انتخاب خط کوفی به عنوان خط کتابت قرآن، دوران ترقی و تکامل آن آغاز گردید.
این خط اصل و ریشه خطوط اسلامی است.
معروف است نخستین کسی که نقطه را برای کوفی وضع کرد.
شخصی به نام «ابوالاسود دوئلی» بود که از شاگردان حضرت علی (علیه السلام) به شمار می رفت.
بعد از مدتی در ایران رایج شد.
درحدود قرن چهارم ایرانیان کوفی نوعی خط تلفیقی به نام پیرآزمون ابداع کرند که به کوفی ایرانی موسوم است.
بطور کلی خط کوفی به دو دسته بزرگ تقسیم می شود: کوفی مغربی کوفی مشرقی خط کوفی مشرقی مشتمل بر انواع زیر می باشد.
الف- کوفی ساده: این خطوط یا کاملا ساده و بدون تزئین هستند و یا تزئینات بسیار مختصری دارند.
ب- کوفی تزئینی: این خطوط برای تزئین استفاده می شد و به شیوه هایی چون «مشجر، مورق، مزهر، موشح» نوشته می شد.
کوفی که شامل موارد فوق می باشد از همان قرن دوم هجری به عناصر مهم اسلامی تبدیل شد و بر صفحه های قرآن سکه ها خودنمایی کرد.
از دیدگاه کتیبه نویسی اوج خط کوفی تزئینی در طی «قرن پنجم» یعنی رد عصر پادشاهان «سلجوقی» است و تحول شیوه ی تزئینی آن تا اواخر قرن ششم ادامه پیدا کرد.
بطور کلی می توان گفت که خطوط کوفی اعم از ساده و تزئینی آن بسیار باشکوه و خطوط عمودی آن ها حالتی معنوی را تداعی می کند.
ج- کوفی بنایی(معقلی) این خط در بسیاری از بناها و مساجد به ویژه بعد از دوره سلجوقی دیده می شود و در زیبایی بنا و القای روحیه معنوی به آن سهمی به سزا دارند.
اساس کوفی بنایی امتدادهای افقی و عمودی و گردش خط با ضخامتی یکنواخت در راستای افقی یا عمودیاست به گونه ای که تمام سطوح هندسی شکل با این نوشته ها افقی و عمودی پر می شود.
در بعضی از انواع کوفی بنایی به نمونه هایی برخورد می کنیم که هم سیاهی ها و هم سفیدی بین آنها از کلماتی تشکیل شده اند که دارای معناست و اصطلاحا به آن «سواد و بیاض» گفته می شود.
امروزه به سبب اینکه جنبه های تزئینی در انواع کوفی بسیار فراوان است می توان به عنوان پایه ای برای طراحی جدید حروف الفبا در رشته گرافیک مورد استفاده قرار گیرد.
بعضی از هنرمندان در سالهای اخیر با استفاده از خط کوفی و تغییر و تلفیق آن با دیگر انواع خوشنویسی برای طراحی پوستر، نشانه، سربرگ کاغذ و دیگر کارهای مربوط به این رشته استفاده کرده اند.