مقدمه
فیلم که همچنین سینما، پرده نقره ای، عکس متحرک، نمایش عکس ها، عکس های متحرک و نمایش تصویرها خوانده می شود؛ زمینه ای است که عکس های متحرک را به عنوان یک هنر یا یک قسمتی از صنعت سرگرمی یا برنامه احاطه می کند. زیرا فیلم از نظر تاریخی پیش در آمدی بر نمایش تصورات بوده است، دانشگاهیان اغلب به این رشته ی کاری فیلم شناسی می گویند.
تصاویر متحرک یک فرم هنری هستند؛ فرم شناخته شده ای که از برنامه یا سرگرمی و تجارت می باشد. فیلم توسط ضبط زندگی حقیقی مردم، تولید می شود که موضوعش (شامل وقایع فانتزی و ساختگی می باشد) که به صورت عکس برداری و یا توسط انیمیشن (نقاشی متحرک) تولید می شود.
کلمه ی فیلم اغلب به فیلم فیلمبرداری اشاره می کند که برای عکسبرداری استفاده می شود و یا به نوار مرتجع پلاستیکی که با نقره ی حساس و روشن پوشیده شده، و همچنین به فیلم خام هم گفته می شود، که تصاویر متحرک اصالتاً از آن به وجود آمده است.
تصورات که تصاویر متحرک را به وجود آورده اند به صورت فیلم های اختصاصی می باشند. ولی وقتی به صورت سریع از کنار هم می گذرند، چشم انسان قادر نیست تا آنها را به صورت جدا از هم ببیند، که از تداوم دیدن نتیجه می گیرد. یک طبیعت یا محیطی که چشم تصور قابل دید را برای یک لحظه بعد از اینکه از منبع جدا شد می بیند. با وجود اینکه ما تصورات را به عنوان تصاویر شخصی تجربه نمی کنیم، اما متوجه اختلاف بین آنها می شویم.
امروزه، بیشتر تصاویر متحرک که هنوز به صورت ضبط شده هستند طوری طراحی شده اند که تصاویر را بر روی حلقه فیلم متمرکز می کنند. بعد از اینکه برداشت و چاپ شدند فیلم از روی پرژکتور فیلم می گذرد، که نوری را از فیلم می گذرانند و بدین ترتیب فیلم بر روی پرده، نمایش داده می شود. بیشتر فیلم ها دارای صدا می باشند. اخیراً، اکثر فیلم ها توسط دیجیتال ویدئو ضبط می شوند و بعد از آن از دیجیتال پرژکتور به فیلم تبدیل می کنند. یکی از سودهای مهم پرتاب دیجیتالی این است که تصاویر بدون انتظار برای فیلم خام برداشت می شوند.
تاریخ سینما با نوعی انفجار آغاز نشد. هیچ حادثۀ مشخصی را نمی توانیم نام ببریم که قاطعانه میان عصر سینما و عصر پیش از آن تمایز به وجود آورد. پیدایش سینما جریانی پیوسته بوده است که با آزمایش ها و ابزار اولیه ای آغاز شد که هدفشان نمایش تصاویر به صورت متوالی بود. این تمهید بصری که در ابتدا یک اسباب بازی تلقی می شد به تدریج به ماشین پیچیده ای بدل گشت که به شکلی قانع کننده واقعیت عینی را در حال حرکت عرضه می کرد.
کارکرد سینما بر توهمی متکی است که از عمل متقابل دو پدیدۀ اپتیک یعنی دوام بصری 1 و پدیدۀ فای 2 حاصل می شود.
دوام بصری : دوام بصری از ویژگی های چشم انسان است که پیش از این نزد مصریان باستان شناخته شده بود ، اما کسی که این پدیده را برای نخستین بار به صورت علمی تشریح کرد پیتر مارک رژه 3 نام داشت. او در سال 1824 اعلام کرد که مغز انسان تصویری را که بر شبکیۀ چشمش می افتد تا زمانی حدود یک بیستم تا یک پنجم ثانیه ، پس از کنار رفتن تصویر از مقابل چشم همچنان حفظ می کند. بعد از انتشار نظریۀ رژه بلافاصله دانشمندان تمام دنیا فرضیۀ او را به آزمایش گذاشتند. وسایلی که به کار بردند بیشتر به اسباب بازی بچه ها شباهت داشت. این وسایل عبارت بودند از صفحات و سکه های گردان ، دفترچه ای پر از تصویر که صفحات آن را به سرعت ورق می زدند و ... ولی همۀ آن ها به سرعت گفتۀ رژه را تایید کردند.
پدیدۀ فای : این پدیده در سال 1912 توسط روان شناسی به نام مارکس ورتایمر 4 مورد مطالعه قرار گرفت و همان چیزی است که موجب می شود ما پره های یک پنکۀ در حال حرکت را مانند تیغه ای واحد و مدور ببینیم ، یا پره های رنگارنگ یک چرخ گردان را به صورت تک رنگی آمیخته در نظر آوریم.
سراسر دستگاه صنعت سینما بستگی به همین دو خاصیت چشم انسان دارد که موجب می شوند ما عبور تصاویر ساکن اما پشت سر هم را همچون یک حرکت نامقطع خیال کنیم و توهمی از یک حرکت متداوم داشته باشیم.
آنچه تا اینجا گفته شد تنها به این معنی است که می توان از تصاویر ساکن به یک فیلم متحرک رسید. اما حقیقت آن است که بدون ثبت تصاویر واقعی امکان متحرک کردن آن ها و دیدنشان بر روی پرده فراهم نمی شد. در این حالت تنها می توانستیم تصاویری را که با دست انسان نقاشی شده بودند را به صورت متحرک ببینیم ، یعنی همان چیزی که به آن کارتون یا انیمیشن می گوییم. به همین خاطر است که بسیاری صنعت فیلم برداری را در ا دامۀ صنعت عکاسی می دانند.
در سال 1824 یعنی همان سالی که رژه فرضیه اش را در لندن اعلام کرد در فرانسه ژوزف نیسفورنیپس 5 در پی اصول عکس برداری می گشت. وی دو سال قبل از آن موفق شده بود عکسی ناقص بگیرد. با ملحق شدن لوئی داگر 6 به او ، آن ها به فعالیت های خود در این زمینه ادامه دادند تا اینکه در سال 1839 توانستند روش عملی عکس برداری را ارائه دهند و اصول آن را معین کنند. روش آن ها خیلی کند و پر زحمت بود و فقط از طبیعت بی جان می توانستند عکس بگیرند ، یا اگر قرار بود از موجودی زنده عکس بردارند می بایست سر او را با وسیله ای فلزی نگه می داشتند تا در وضعی سخت و بی حرکت مدت ها بماند. این مشکل عکاسی که کار با آن را دشوار کرده بود سرانجام در سال 1888 توسط جورج ایستمن 7 ( موسس کمپانی (Kodak رفع شد و او برای اولین بار نگاتیو را عرضه کرد و به این ترتیب تحولی عظیم در عکاسی به وجود آورد. حال به نظر می رسید که همه چیز برای ظهور سینما فراهم باشد. این اتتظار مدت درازی به طول نینجامید و در سال 1895 در آمریکا ، انگلستان ، فرانسه و آلمان انواع مختلف دوربین های فیلم برداری تقریبا در یک زمان پیدا شدند. این دستگاه ها اسم های عجیبی داشتند از قبیل کینه توسکوپ 8 ، ویتاسکوپ 9، بایوسکوپ 10 یا سینما توگراف11. همۀ این دستگاه ها کاری شگفت می کردند. یعنی تصویر سیاه و سفید اشخاص زنده ای را در دنیای آشنا و واقعی نشان می دادند.
در آمریکا توماس ادیسون 12 پیشتاز فعالیت در این زمینه بود. او خود توجهی به سینما نداشت و تنها مایل بود برای اختراع بزرگش گرامافون که موفقیت فراوانی به دست آورده بود یک همراه بصری فراهم کند به همین خاطر در سال 1889 از همکار با استعدادش و.ک. لوری دیکسن13 دعوت کرد تا با او در ساختن یک دوربین فیلم برداری برای این منظور همکاری کند. چیزی که ادیسون در ذهن داشت « یک ماشین تفریحی بود که با انداختن سکه ای در آن بتوان همزمان موسیقی شنید و تصویری را مشاهده کرد.» دستگاه آن ها کینه توسکوپ (شهر فرنگ) نام داشت. این دستگاه حجیم و سنگین بود و و حمل و نقل آن کار چندان آسانی نبود ولی با این وجود توانست در مدت کوتاهی در کل آمریکا و اروپا پخش شود و محبوبیت پیدا کند. دستگاه آن ها قابلیت پخش فیلم بر پرده را نداشت. ادیسون به غلط معتقد بود که آیندۀ سینما محدود به نمایش خصوصی و انفرادی خواهد بود. اما سرانجام دیکسن به دستور ادیسون که به ناقص بودن این دستگاه پی برده بود وسیله ای برای پخش فیلم بر پرده با طرحی از خود او ساخت و به این ترتیب اختراعشان را تکمیل تر کرد.
تاریخچه
اوایل دوره ی استفاده از تصاویر متحرک دوره ی رشد افسانه ها و وسایل مشابه آن بوده که می توانست یک لحظه از تصاویر را نشان دهد و در واقع چشم قادر بود تا اختلاف بین تصاویر و جدایی تصاویر را ببیند. طبیعتاً، تصویرهایی که با این وسیله نشان داده می شد باید به دقت، درست و انتخاب می شد تا بتواند آن تأثیرگذاری نهایی روی مخاطب را کسب کند. با استفاده از تصاویر خیلی شبیه به هم، ولی با اختلافات جزئی و کم، نمایش دهنده می توانست تأثیر تصاویر متحرک را روی بیننده بگذارد. موضوع اشاره شده اساس و پایه ای برای انیمیشن به عنوان نوع سینماتیک شد.
با توسعه ی فیلمبرداری و خصوصی بودن فیلم سینمایی، این امکان به وجود آمد تا تصاویر متحرک به خوبی ضبط شوند. استفاده از فیلم این امکان را به وجود آورد تا از یک سیستم فیلمبرداری نمایش تصاویر برای تماشاگران استفاده کنند، در حالی که در سایر تکنیک ها بعضی اوقات نیاز به این بود که اشخاص با وسایل بخصوصی فیلم را تماشا کنند. سینما ضرورتاً یک هنر دیدنی است، و تصاویر متحرک در زبان محاوره ای سینما شناخته شده است. در هر حال، وقتی تصاویر متحرک را به بینندگان نشان می دهیم، صاحبان فیلم یا تئاتر یک موزیسین را برای استفاده موسیقی در فیلم، به کار می گیرند.
موزیسین، معمولاً یک پیانیست یا ارگ زن می باشد. اگر وسایل آنها در هنگام نمایش تئاتر در دسترس باشد، طوری برنامه ریزی می کنند که موسیقی در هنگام نمایش نواخته شود تا احساسات بینندگان در هنگام نمایش به راحتی برانگیخته شود. اخیراً فعالیت های تکنیکی باعث شد تا سازندگان فیلم از صدا به همراه حرکات در فیلم استفاده کنند. صداگذاری روی فیلم می تواند جدا از فیلمبرداری بر روی فیلم گذاشته شود، ولی در بعضی مواقع که حرکات به صورت زنده می باشد، قسمت های زیادی از صداگذاری در همان موقع فیلمبرداری انجام می شود.
صداگذاری معمولاً به صورت تصاویر صدادار، یا صحبت کننده ها، شناخته شده است. در هر حال، از موسیقی به اندازه صحبت و کلام در فیلم استفاده می شد، که باعث پدیدار شدن متخصصان مونتاژ فیلم گردید.
توسعه نمایش فیلم در سینما
سینما ضرورتاً یک هنر قابل دیدن می باشد، و تصاویر متحرک به نام سینما شناخته شدند. فیلم صامت را ببینید.
در هر حال، تولید کنندگان دریافتند که بهتر است حرکات را به صورت یک داستان در بیاورند و بین شخصیت ها دیالوگ قرار دهند.
در عرض چند سال، زیرنویس را در فیلم قرار دادند که وقتی بازیگران صحبت می کردند زیرنویس در زیر فیلم پدیدار می شد، که بعد از این واقعه وجود یک مفسر در فیلم به صورت غیر ضروری در آمد.
بعد از اینکه تماشاگران را در سکوت قرار می دادند، صاحبان فیلم به جای مفسر از یک موزیسین استفاده کردند، که بیشتر فیلم سازان در نمایش و اجرای زنده در صورت در دسترس بودن وسایل از پیانیست یا ارگ زن استفاده می کردند. هدف از نواختن موسیقی برانگیختن حس فیلم و تأثیر بیشتر گذاشتن روی تماشاگران بود.
چندی بعد توسعه تکنیکی این اجازه را به سازندگان فیلم داد که بر روی تصاویرشان صداگذاری کنند. صداگذاری می توانست به صورت جدا از فیلمبرداری بر روی فیلم گذاشته شود، ولی در صحنه های زنده فیلم باید صدابرداری یا صداگذاری به صورت همزمان با فیلمبرداری انجام می شد. صداگذاری ضرورتاً به صورت مکالمات یا تصاویر با صدا نامگذاری شد.
آخرین و مهمترین قدم در توسعه ی سینما، تولید و معرفی رنگ بود. در حالی که با اضافه شدن صدا به فیلم تحول عظیمی در این صنعت به وجود آمد. رنگ توسعه یافت، فیلم های زیادی به صورت رنگی تولید شدند، و امروزه استفاده از رنگ در فیلم سازی به صورت جهانی در آمده است.