پیشگفتار رساله ای که مشاهده می کنید حاصل تلاش چندماهه این جانب ، و تحقیق و پژوهش در سینمای کشور و جهان در این مدت کوتاه می باشد ، شاید از ادب نویسندگی به دور باشد که در مورد سینمای کشور و جهان رساله ای ، هر چند موجز نوشته شود .
و از اتفاقات ریز و درشت این هنر سخنی به میان نیاید .
در این چند ماهه که نگارنده مشعول پژوهش در سینمای کشور بود.
شاید مهمترین اتفاق شیرینی که در سینمای کشور افتاد نمایش فیلم سینمایی « مارمولک » به کارگردانی کمال تبریزی بود ، که با استقبال بی نظیر مردمی روبه رو شد که مدتهاست با سینمای کشور قهر کرده اند .
هرچند این نمایش در مدت کوتاهی توقیف شد اما حتی در همین مدت کوتاه اکران خود توجه دست اندرکاران سینمای کشور را به خود جلب کرد .
که نشان داد اگر فیلمی با توجه به نیازهای مردم ساخته شود نه تنها با استقبال مردمی رو به رو می شود بلکه رکود فروش در گیشه های کشور را می شکند .
اما اتفاق ناخوشایندی که در این مدت بر سینمای کشور اتفاق افتاد درگذشت « بزرگ ، کودک سینمای ایران » زنده یاد حسین پناهی بود .
که در واقع تمام مقدمات ذکر شده توسط نگارنده برای یادآوری نام آن کودک سینمای ایران بود .
بهتر دیدم که نظر نزدیکان او را در رابطه با این هنرمند فقید جویا شوم .
که برای این منظور با یکی از سایتهای فارس زبان با لادن پارسی و بهروز پارسا از منتقدان فیلم و تلویزیِون ایران انجام دادند .
که نظر شما را به آن جلب می نمایم .
حسین پناهی هم رفت.
معمولا این اتفاق زیاد می افتد.
آدم ها، هرکدام به شکلی از ادامه راه بازمی مانند.
بعد زمان می گذرد و تبدیل به یاد و خاطره می شوند.
و احتمالا این تلخ ترین قسمت موضوع است.
اما بعضی خاطره ها مثل نقش های بیستون بر اعماق روح آدمی حک می شود.
مثل خاطره حسین پناهی، حسین پناهی پیش از هر چیز دیگر کودکی شاعر بود.
ساده چون آب روشن و زلال.
با رفتن او فقط یکی از آدم های روی زمین کم نشد، بلکه چیزی از شاعرانگی جهان کم شد.
شاید تنهایی های بشری بازتاب تنهایی های انسان های است که درک نمی شوند و حسین پناهی در مناسبات روزمره حاکم نمی گنجید و فهمیده نمی شد.
از همین رو سروده بود:...
من قطره قطره رفتم از دست...در روز روز زندگانیم" او هم از درون تنها بود و هم از بیرون.
نشان تنهایی بیرونی او همین بس که جسد مچاله شده اش سه روز در انتظار کشف ماند و لابد اگر دختر دل نگرانش به جستجوی او برنیامده بود در خلوت آن خانه می پوسید.
او سال ها پیش سروده بود: "گفتم می روم / و در مرام ما رفتن مردن بود / و حالا سال هاست که مرده ام" از این رو باید گفت حسین پناهی نمرد.
رفت .
رفت و چیزی از شاعرانگی جهان را با خود برد .
شعری از حسین پناهی "بیکرانه در انتهای هر سفر در آیینه دار و ندار خویش را مرور می کنم این خاک تیره این زمین پایوش پای خسته ام این سقف کوتاه آسمان سرپوش چشم بسته ام اما خدای دل در آخرین سفر در آیینه به حز دو بیکرانه کران به جز زمین و آسمان چیزی نمانده است گم گشته ام، کجا ندیده ای مرا ؟" [1]1 حسین پناهی پیش از هر چیز دیگر کودکی شاعر بود.
ساده چون آب روشن و زلال مقدمه (( اینجا اتاقی است ، تاریک با پرده ای سپید و کوچک در انتهای آن که با نوری سحر انگیز روشن می شود .
و سایه ای حقیقی صدساله را پیش روی چند نفر از حاضران می گستراند .
شاید هم سایه ای از حقیقتی دو هزار ساله که افلاطون از آن سخن می راند .
اینجا چند نفر خسته و شوریده و خسته به نظاره نشته اند .
تا شبح واقعیت تخلیشان را بر پرده ببینند .
و بعضی به تاثیر ، به کنار دستی شان میگویند ، این جا اتاق رویا سازی است .
جایی که تصویرها و صداها در هم میآمیزد تا معجزه یک قرن ، پس از هزاران بار، بار دیگر روی می دهد.
این جا مرکز تلاقی ذهن است .
از علم و تکنولوژی تا هنر ، از فلسفه و سیاست تا اقتصاد ، ار کژاندیشی و بی مایگی تا خلاقیت ، از دوستی تا دشمنی ، این جا خلاصه آدمی جاری است .
این جا خاطرات گذرا نیستند .
حرکات نامیرانید .
و اصوات تا ابد می مانند .
و این همه برای توصیف نام انسان کافی است .
این جا اتاقی است تاریک با پرده ای سپید و کوچک در انتهای آن .)) [2]1 سینما پدیده ای است که فرا تبار شناسی آن ، باب تاثیر دو سویه ای را بر زندگی برونی انسان گشوده است .
در فرآیند بزرگنمایی فریمهای کوچک تا ابعاد محصور کننده و غول آسای پرده جادواییاش حد میانه ای را می توان فرض کرد .
که حتی از دیدگاه بصری منطبق با سازوکار و زندگی انسان است .
در ادامه به تاریخچه فرهنگ نمایش و چگونگی پدید آمدن نمایش در جوامع مختلف می پردازیم .
آغاز نمایش در هر سرزمینی را باید در آداب و رسوم .
مناسک مذهبی همان قوم و در فعالیتهای انسانی برای تنازع بقا جستجو کرد .
انسان بدوی که در بیان افکار و عواطف خود ناتوان بود .
حرکت را به کمک طلبیده و از طریق حرکات موزون سعی در بیان افکار و عواطف خود کرد و برای درک لذت و به عنوان نیایش و سخن گفتن با خدایان خود شروع به انجام حرکات موزون ( رقص ) می کند .
بنابراین اولین هنرهای نمایشی در درون همین مراسم جادوئی و حرکات موزون است که شکل می گیرد .
شاید بتوان گفت یکی از شرایط ضروری برای پیدایش تئاتر فراهم آمدن درک نسبتاً پیچیده ای از جهان است که در آن امکان داشتن نظر گاهی عینی و بیطرفانه از مسائل انسانی وجود داشته باشد .
مثلاً یکی از علایم این فرایافت ، ظهور یا بروز یک برخورد کمدی با مسائل است زیرا برای آنکه در راه خیر و سعادت مردم از معیارهای مضحک را برگزینیم ، نیاز به بینشی عینی و بیطرفانه داریم .
علامت دیگر گسترش حس زیباشناختی است .
مثلاً هنگامی که فرایافت های انسان از جهان خود تغییر می کند ، اغلب از اجرای آیین و توسل به اسطوره ها برای رسیدن به خوشبختی صرف نظر می کنند .
دو شرط دیگر نیز که مربوط به حس زیباشناختی است دارای اهمیت اند ، پیدا شدن اشخاصی که می توانند عناصر تئاتری را به تجربه هائی متعالی وافرتر بدل کنند ، و جامعه ای که قادر باشد ارزش تئاتر را به عنوان فعالیتی منتقل و ویژه بپذیرد ، چرا که تئاتر آموزش می دهد ، ارشاد می کند و می کوشد تماشاگر خود را آرامشی روحانی ببخشد .
و او را با حیات درونی خویش واحد است بعنوان مرکزی اجتماعی نیز قابل توجه است و در ایران نیز به عنوان یک مرکز دسته جمعی بمنظور بیان مسائل فرهنگی و تفریحی نقش ایفا می کند و می توان بعوان یک عامل کمک دهندخ در این راستا موردتوجه قرار گیرد .
سینما در ایران همانطور که گفته شدیک صنعت نوپا و خالی از هرگونه محتوا و فرم است و جهت مشخصی در این صنعت و هنر دیده نمی شود این عامل در کشور ایران بعنوان یک عامل صنعتی مورد توجه قرار رفته است که قادر باشد در مسائل اقتصادی کشور موثر باشد و اگر چه جنبه هنری ندارد با این وجود نمی توان منکر این مهم شد که سیل افراد شایق و به سینما رو به مراتب کمتر از سایر تفریحات دسته جمعی می باشد .
و به همین نسبت فضاهای مورد نیاز به خصوص در مرکز بیشتر از سایر فضاهای همسو می باشد .
پس از چنین مکانهایی با توجه به مشخصات آنها جهت رهبری عموم مردم می توان استفاده نمود .
سینما از جهت رابطه با فرد عامی این مرز و بوم تا حد زیادی قابلیت بهره برداری دارد شخص در محیط سینما با یک تکنیکی روبرو است که از لحاظ آسانی بیان به سایر وسائل ارتباط جمعی یک حس راحت دارد .
و نیز سینما از لحاظ محیط فیلم با یک وسعت زیاد ، توجه تماشاچی را به خود جلب می کند و با استفاده از امکانات فنی ، محیطی دور از ذهن را به آسانی برایش بازگو می کند .
فرد در محیط سینما خواص یک محیط اجتماعی را بدست می آورد به جای هرگونه محیط اجتماعی دیگر امکان آموزش در سینما بیشتر می باشد پس برای آنکه از عامل سینما بتوان در حداکثر وضع موجود استفاده نمود باید محتوای آن را کنترل نمود و در سطح بالاتری قرار داد برای این منظور با در اختیار گذاردن وسائل و فضاهای تکنیکی این حالت را بوجود آورد .
اکنون مجموع مطرح می شود که بتواند کادر لازم را برای تدریس و پیاده کردن گروههای پژوهشی گروههایی برگزید تربیت بنماید این کار هم با گروههای پژوهشی مبادرت به تحقیق و با نظم جهان هماهنگ سازد .
تا سرانجام او را به رستگاری هدایت کند .
هر چند داستانها و حوادث هیجان انگیز در هنرهای نمایشی شرق فراوان است اما قصد آنها به هیچوجه داستان گوئی و ایجاد هیجانهای کاذب نیست در این تفکر تمام عالم هستی ، حتی شخصیت های و صحنه ها ، تمثیل و مظهری از تجلیات وجودند .
ظواهر هرچه که باشند ، هدف نهائی با بیانی غیر مستقیم ، انگیختن احساسات کیفی و حالت ویژه انسانی است .
حال با بررسی اجمالی از تاثیر مجموعه نمایشی و نقش آن در اعتلای فرهنگ یک جامعه می توان گفت سینما با ریشه ای نو پا و تئاتر با یک حالت بومی فراموش شده در ایران متظاهر می شود .
تئاتر ایرانی هر چند که در دربار پادشاهان بصورت تعزیه و قبل از اسلام بصورت مجالس سرور سابقه طولانی دارد و در کنار آن پرده دارای و معرکه داری نیز تظاهر کرده است ، با این حال در زمان حاضر فاقد هر گونه محتوای لازم تئاتر مناسب زمان است در تئاتر اکنون ایران هیچگونه مشخصات لازم یک نمایش خوب را نمی توان دید آنچه که امروز بعنوان تئاتر در ایران مطرح است خالی از هرگونه رابطه با زندگی مردم است تکنیک ، محتوا و کارآمدی افراد تنها چیزهایی هستند که در تئاتر ایران دیده نمی شود و این مسیله جز خواست شخص تماشاگر نیست که خیلی زود در اثر کمبود فرهنگ داخلی قانع شود .
بنابراین هم باید کادر لازم جهت پرداخت محتوا را بوجود آورد ، که این مسئله با ایجاد مدارس تئاتر و سینما برای تربیت معلم تئاتر در مدارس ممکن خواهد بود و هم باید شروع به شناخت مسائل اجتماعی قدیم تئاتر در ایران و جهان نمود و جهت مشخصی برای تئاتر در کشور جستجو کرد .
تئاتر هر نقطه ای از دنیا به دلیل اینکه گردآورنده گروهی از افراد برای مطرح کردن موضوعی هماهنگ کند .
و او را به رستگاری هدایت کند .
فصل اول 1ـ 1 ـ فرهنگ نمایش و نقش آن در ایران 1 گزارشگران و مورخان تاریخ در آثار خود اعتنائی به نقل اتفاقات نمایشی در ایران نکرده اند و از این رو است که آثار نمایش گذاشته ما در جائی ثبت نشده و عموماً سینه به سینه و به عنوان نمایش های عامیانه به دوران ما رسیده است .
اگر باور کنیم که هیچ جامعه ای بی نیاز از نمایش نیست در این صورت می توان تصور کرد این نیاز از طریق انواع آئین های مذهبی ، تعزیه ، نقالی ،نمایش های عروسکی ، روحوضی ، شاهنامه خوانی و بازیهای قهوه خانه ای و انواع ورزشهای نمایشی برآورده می شده و نیز گاه به نمایشهای خلوت دربارها و خانه های اشراف ، توسط گروههای کوچک و گمنام محدود می گردیده است .
با رواج سفرهای خاص به غرب و ورود فرهنگ عرب به ایران، روشنفکران ایرانی با قالب های نمایشی رایج در غرب آشنائی یافته و دست به قلم بردند تا بدینوسیله ذهن جامعه ایرانی را به نسائل جدیدی آشنا کند .
اصلاحات میرزا تقی خان امیرکبیر ، تاسیس دارالفنون ، تبلیغات دامنه دار سید جمال الدین اسد آبادی بر ضد استعمار و استبداد و لزوم اصلاحات ، افکار مردم ایران را بیدار کرد .
چاپ چندین روزنامه ، درج اخبار و فعالیت های فرهنگی در غرب ، ترجمه مقالات و نمایشنامه های میرزا فتحعلی آخوندزاده ، رسالات و اشعار میرزا آقا خان کرمانی و کتابهای حاج میرزا عبدالرحیم طالبی ، که اصول علمی و اجتماعی را به زبان ساده بیان می کردند .
تکانهای شدیدی بر افکار ایرانی وارد آورد و همراه با حوادث دیگر تاریخی انقلاب مشروطیت را پی افکند .
اما فرهیختگان ایرانی همزمان با آشنائی با اندیشه های جدید غربی رفته رفته خود شیفته فرهنگ غرب شدند .
این شیفتگی ، و نه شناخت نسبی ، قدرت ارزیابی آنان را فلج کرد واغتشاشی بوجود آورد که در همه زمینه ها به صورت تقلید کورکورانه از غرب ظاهر شد .
در زمینه نمایش بزودی تعزیه کاربرد خود را به عنوان یک نمایش فرهنگی و تربیتی از دست داد و پس از سقوط قاجاریه ، به خاطر ضدیت حکومت جدید با مذهب ، تقریباً ممنوع شد .
گروههای نمایشی دیگر از جمله نقالان ، خیمه شب بازان ، معرکه گیران نمایشگران رو حوضی و غیره چون قادر به انطباق با جامعه بیدار شده ایران نبودند .
و نیز اجازه انعکاس حقایق موجود را نداشتند ار رواج افتادند، اگر امروز چیزی از این نمایش های سنتی در گوشه و کنار به چشم می خورد در واقع موجودیت کم توانی است که انگیزه ها و منابع حیاتی خود را از دست داده است .
از آن پس تئاتر در ایران به صورتی پراکنده ، و به مقتضای زمانه ، از هر چمن گلی پیده و هرگز جز در داخل کلاس دانشگاهها ، و در میان جزوه های درسی دانشجویان فعالیت سازمان یافته و منضبطی معرفی نشده است .
در نمایشنامه های اولیه ایرانی ترجمه یا اقتباس ، شیوه های غربی در بازیگری ، لباس ، دکور و حتی ترتیب جایگاه تماشاگران نیز اتخاذ شد ، باید دانست که اولاً تئاتر یک متن ادبی است که جزئی از تاریخ ادبیات محسوب می شود .
ثانیاً نویسندگان نمایشنامه ها معمولاً از دل گروه های موجود نمایشی بر می خیزد ، یا به استخدام آنها در می آیند پس سنت نمایشنامه نویسی جدا از حل اجرا ، بازیگران ، طراحان روابط حرفه ای میان افراد گروه و روابط منطقی میان بازیگر و نویسنده و تماشاگر نیست .
سنت نمایشی از قرادادهای نمایشی و الگوهای ارتباطی در میان گروه نمایشگر و تماشاگران به وجود می آید و نه از یک متن ادبی .
2ـ 1 ـ شناخت سینما 1 سینما چیست ؟
نظریه پردازان فرانسوی علاقمند به تمایز گذاری میان « فیلم» و « سینما» ، هستند .
از نظر آنان جنبه «فیلمی» این هنر ، به رابطه آن با جهان پیرامون و جنبی سینمائی آن مستقیماً با زیبائی شناسی و ساختار درونی این هنر رابطه دارد .
در انگلیس علاوه بر این بر این دو اصطلاح ، واژه سومی نیز وجود دارد .
که آن مووی ، «Movie » است .
که بر سومین جنبه پدیده فیلم یعنی نقش آن به عنوان کالای اقتصادی ، دلالت می کند .
این سه جنبه البته رابطه تنگاتنگی با یکدیگر دارند.
و چیزی که از نظر یکی «Movie » است .
ممکن است به نظر دیگری « فیلم » باشد .
اما به طور کلی ما این سه اصطلاح را غالباً شبیه به هم بکار می گیریم .
در صورتی که «Movie » را باید مثل تنقلات مصرف کرد .
سینما هنری است متعالی و با رایحه ای از زیباشناسی و فیلم فراگیرترین این سه اصطلاح و با حداقل مفاهیم ذهنی است .
تاریخ «Movie » ، « سینما » و « فیلم » ، اگرچه دوره ای کمتر از یک قرن و تنها چند دهه اخیر را در بر می گیرد اما ساختار تکاملی متراکم و بغرنجی را نشان می دهد .
این امر تا حدودی نتیجه ماهیت انفجاری پدیده فیلم است ، فیلم به عنوان یک رسانه ارتباطی به سرعت برای گروه کثیری از مردن قابل فهم شد .
و این امر تا حدودی نیز به تصاعد هندسی تکامل تکنولوژی در قرن نوزدهم که با دوره های اقتصادی همراه بود مربوط می شود .
که فیلم باید تکامل می یافت یا از بین می رفت .
هر یک از این سه تلقی ـ مووی ، فیلم و سینما ـ دامنه کارکردی از مستند سازی تا انبوه فیلمهای داستانی ، فیلم های تجریدی و پیشرو را در بر می گیرد .
بخش اعظم این بخش تاریخی ، بخش میانی این تقسیم بندی را شامل می شود .
زیرا در اینجاست که جنبه های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی فیلم ، مهمترین دوره تاثیرات خود را طی می کند .
می توان میان تاریخ شکل هنری رمان ، در سیصد سال گذشته و تکامل فیلم ظرف هشتاد سال گذشته مقایسه جالبی صورت داد .
این هر دو هنر به اقتضای نقش اقتصادی و تعداد فراوان مصرف کنندگانشان ، بیش از هر چیز دیگر ، هنرهای فراگیر بوده اند .
هر یک از این دو با ریشه ای در ژورنالیسم، یعنی بعنوان یک رسانه برای ثبت وقایع در اولین مراحل پیدایش که مشخصه آن نوآوری و ابداع است تکامل یافته ، به سرعت به سرکردگی هنرهای دیگر دست یافته اند .
و نظام پیچده ای از گونه های متفاوت را بیرون داده اند که در خدمت مخاطبهای متفاوتی قرار داشته اند .
و سپس در رقابت رسانه ( رقابت فیلم با رمان ، وتلویزیون با فیلم ) به مرحله دیگری از ثبت که عمدتاً با گرایش به ارزش های زیبایی شناختی و نخبه گرائی در مقابل جنبه های سرگرم کننده عامه پسند مشخص شده اند ، وارد شده اند .
درست همانطور که رمان ، فیلم را تغذیه کرده است .
همه منون تاریخ سینما ، سینما را به دو بخش مشخص صامت و ناطق تقسیم می کنند .
دوره ما قبل تاریخ فیلم ، هم مراحل تکاملی همهمنادیان سینما توگراف و هم تکامل جنبه های خاصی از دیگر هنرهایی که در فیلم تاثیری مهم داشته اند .
( مثلاً ملودرامهای ملکه ویکتوریا ، و یا ارزشهای تصویری پرتره ، ) را در بر می گیرد .
سالهای 1896 شاهد بر آمدن سینما از یک حقه سرگرم کننده به یک هنر اقتصادی آماده برای جهش است .
پایان این عصر با پیدایش فیلمهای بلند داستانی مشخص می شود .
دوره 27 ـ 1913 ، شامل عصر صامت است در دوره 32 ـ 1928 سینمای جهان در یک مرحله انتقالی قرار دارد .
این مرحله وجهه زیبایی شناختی فوق العاده ای برای ما ندارد .
اما خود را به عنوان یک مرحله مهم اقتصادی و تکنولوژیک مطرح می کند .
دوره 46 ـ 1932 ، دوران طلایی تسلط هالیوود بر سینمای جهان است که این دوره تا امروزه و دورانهای اخیر نیز وجود دارد و هیچ قدرت سینمایی کشوری نتوانسته بر قدرت هالیوود بر سینمای جهان ذره ای بکاهد .
طی این دوره ، فیلمها به بزرگترین موفقیتهای مالی دست می یابند .
درست پس از جنگ جهانی دوم فیلم با رقابت تلویزیون رو در رو می شود .
با فروکش کردن آتش جنگ جهانی دوم ، تب اشتیاق به ((دیدن از راه دور )) یا همان تلویزیون اندک اندک بالا گرفت .
در حالی که در سال 1948 تنها جهار کشور قدرتمند جهان ( آمریکا ، انگلیس ، فرانسه و شوروی ) قادر بودند از امواج تلویزیونی استفاده کنند ، اما دهه 50 میلادی دوران فراگیری تلویزیون بود ، بطوریکه که تعداد این کشورها تا سال 1956 به 35 سال کشور رسید و فقط طی چهار سال پس از جنگ ، 108 ایستگاه پخش تلویزیونی توسط ارتباطات فدرال ، در آمریکا برپا شد .
اشتیاق به داشتن تلویزیون به حدی بود که در ژاپن ، از هر چهار خانواده یک نفر صاحب تلویزیون بود .
بدین ترتیب ، در حالی که که قیمت متوسط یک دستگاه تلویزیون 30 هزار ین ، ( یعنی در حدود سه برابر دستمزد ماهیانه یک کارگر ) بود ، 30 میلیون ژاپنی تلویزیون تماشا می کردند .
1 سالهای 60 ـ 1947 همزمان با رشد سینمای جهان ، سالهای واکنش فیلم به این رقابت است .
اینک سینمای هالیوود ، اگر چه هنوز هم از لحاظ اقتصادی مسلط است ولی از نظر زیبایی شناختی به این گونه نمی باشد .
رشد موج نوی سینمای فرانسه در دهی شصت ، شروع دوره هفتم تاریخ سینماست .
نوآوریهای تکنولوژیک تلقی تازه ای از تولید فیلم با بودجه های اندک با احساس تازه ای از ارزش اجتماعی و سیاسی فیلم ، همه با هم ترکیب شدند تا خرده موجهای نویی در اروپای غربی ، آمریکای لاتین ، آفریقا و آسیا و سرانجام حتی در ایلات متحده و اروپای شرقی ایجاد کنند .
سینمای معاصر را از جهاتی سنتز نیروهایی دانست که در هر لحظه به نظر می آید ، یکی از آنها به فرمولهای سینمایی جهان سایه افکنده است .
آنچه که در درک تاریخ سینما اهمیت دارد .
مشاهده این نکته است که چگونه هر یک از این عوامل اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی ، روانی و زیباشناختی با دیگر عوامل در مناسباتی پویا در هم می آمیزد .
از آنجا که فیلم ظاهراً این چنین پیچده و بغرنج است .
تاریخ سینما را می توان محصول تناقض متعددی دانست که استنتاج منطقی آنها خود به عنصری برای تناقض بیشتر تبدیل می شود .
این نکته در همه سطوح ، از ریژ ترین تا عمومی ترین آنها را مشاهده کرد .
مثلاً بازی یک بازیگر حاصل کشاکش میان نقش و شخصیت خود بازیگر است در این میان گاه شخصیت بازیگر مسلط است و گاه نقش او ، اما در هر حال حاصل جمع و استنتاج منطقی از این دو عامل امر سومی است ، یعنی بازی ، که خود یکی از عوامل متعددی یک واحد وسیعتر یعنی فیلم است .
تعداد بسیار اندکی از پدیده های تاریخ سینما را می توان با قوانین ساده علت و معلولی توضیح داد .
اگر فیلم را اساساً محصولی اقتصادی در نظر بنگریم .
در مورد فیلمسازان بسیاری که بدون توجه به واقعیتهای مربوطه کار می کنند .
خود را نیز حفظ کرده اند چه می توان گفت .
یا اگر بعضی از فیلمها را بر اساس تاثیرات سیاسی و اجتماعی شان بهتر بدانیم ، باید بیاد داشته باشیم که ممکن است علت این امور به طر کلی نه سیاسی ، بلکه ، شخصی و زیبایی شناسانه باشد .
به طور خلاصه ، در تاریخ فیلم هدف ما نباید تعیین این نکته باشد که چه چیزی علت چیز دیگری است .
بلکه باید بدنبال فهم این نکته باشیم که ، ( جه جیزی با چه چیز دیگری رابطه دارد .) در تاریخ سینما ، برای هر پدیده مورد توجه ، حداقل سه توضیح امکان دارد .
مهم نیست که کدام یک از این سه توضیح درست است .
بلکه مهم تعیین چگونگی مناسبات این سه با یکدیگر و جهان ورای آنهاست .
فیلم ، به عنوان ماهیت فراگیر و مردمی اش ، بیش از هر هنر دیگری ، مناسبات مدام در حال تغییر قراردادهای اجتماعی را منعکس می سازد .
گذشته از این فیلم بطور مستقل و منفک از دیگر هنرها و رسانه ها تکامل نیافته است .
تاریخ فیلم را باید در متن گسترش و رشد دیگر رسانه های تکنولوژیک و در ارتباط با تکامل دیگر هنرهای غیر تکنولوژیک بررسی کرد .
3 ـ 1 ـ تاریخچه سینمای جهان 1 ـ3 ـ 1 ـ اختراع سینما سینما را نباید یک اختراع بلکه باید یک حرکت تکاملی پیچده دانست .
سینما در حقیقت وابسته به چها عامل اصلی ، هنر ، تکنولوژی ، اقنصاد و تماشاگر دانست .
1 و این عوامل هستند که موضوع ، زمان و مکان یک نمایش سینمایی را تعیین می کنند .
با این حال ریشه این عوامل چهارگانه را که باعث به نمایش در آمدن اولین تصویر متحرک برادران لومیر ( 28 دسامبر 1895 ) و شکل گرفتن نخستین نمونه های این رسانه گردید .
باید در سالهای قبل از 1895 جستجو کرد .
فیلم ، بیشتر از اغلب ابداعات فنی که سازوبرگ رسانه های ارتباطی ، الکتریکی و الکترونیکی را می سازند ، ابداعی مشترک بوده است .
فیلم برخلاف تلفن ، تلگراف یا حتی بی سیم به مجموعه کاملی از ابداعات کوچک که هر یک به مخترعی خاص منسوب است متکی است .
حتی گاه یک وسیله خاص نام چند مخترع را برخود دارد .
در ایالات متحده ، توماس ادیسون را مخترع سینما می دانند .
در واقع بخش اعظمی از مراحل ابداع سینما در لابراتورهای ادیسون در نیوجرسی صورت گرفته است .
با توجه به استعدادهای شخصی توماس ادیسون در یک سیسنم و چگونگی کارکرد دوربین ، جالب است بدانیم که دستاوردهای شخصی او در ابداع این وسیله چندان هم زیاد نیست .
یک انگلیسی بنام ویلئام کندی لائوردی دیکسون ، اولین آزمایش کننده سیستم نمایش فیلم برای ادیسون بود .
او در سال 1889 یک سیستم نمایش ابتدایی ابداع کرد .
اما بنظر می رسد ، ادیسون ، سینما را بعنوان تجربه شخصی تا عمومی در ذهن داشته باشد .
مفهوم سینما ( به عنوان محلی برای نمایش فیلم ) در سال 1905 بوجود آمد .
پیش از آن در سال 1897 ـ کمپانب لومیر ، اولین بنگاهی را که صرفاً به نمایش فیلم اختصاص داشت افتتاح کرده بود .
( همانطور که در بالا به آن اشاره شد .
) در سال 1902 موسسه الکتریک تئاتر متعلق به متعلق به توماس خود ( یعنی شرکت بازیگران مشهور در فیلمهای مشهور ) و شرکت دیگری متعلق به جس لاسکی یکی شدند .
کارل لامل نیز برپایه هسته اصلی آی ـ ام ـ پی ، شرکت یونیورسال را تاسیس کرد .
ویلیام فاکس ، یک نمایش دهنده و پخش کننده فیلم ، شرکت تولید فیلم خود را در سال 1912 تشکیل داد که بعدها به شرکت فوکس قرن بیستم تبدیل شد .
در سال 1920 ، شرکتهای مستقل موقعیتی نیمه انحصاری به دست آورده بودند .
که باعث حسادت کمپانی های رقیب شد .
هریک از این شرکتها بخش اعظمی از صنعت فیلم را در اختیار داشتند .
و همه آنها در یک اذعان عمومی در همه حلقه های زنجیره صنعت فیلم ، از تولید ، توزیع و نمایش فعالیت داشتند .
اما یکی از سازمانهای تولید ـ توزیع امروزی فیلم ، منشا متفاوتی داشته است .
شرکت یونایتد آرتیست در سال 1919 ، توسط چارلز چاپلین ، مری پیکفورد و دیوید وارک گریفیت ، برای حفظ و حمایت از تولیدات مربوط به خود آنها تاسیس شد .
در دهه های بیست ، سی و چهل ، پیرامون این مجمع الکواکب را مرکب از شش شرکت عمده بود .
تهیه کنندگان جزئی تری در شرکتهاب به اصطلاح (( فقیر )) فراگرفته بودند .
تسلط شرکتهای آمریکایی بر بازار جهانی تنها پس از جنگ جهانی اول و پیدایش فاشیست در آلمان و ایتالیا امکان پذیر شد .
در این تسلط شاید جنبه های صنعتی نظام تولید فیلم آمریکا هم دخیل بوده باشد .
در اروپا ، مفهوم سینما به عنوان یک هنر ، خیلی زود پدیدار شد و همرا با مفهوم سینما به عنوان یک نظام تجاری تکامل یافت .
جنبش فیلم ـ دـ آرت ـ فرانسه ، تاریخ 1908 را بر خود دارد .
سینمای فرانسه در اولین موفقیتهای خود ـ یعنی بازسازی سینمایی نقش های تئاتری سارا برنارد معروف ـ به سوی خلق فیلمهای داستانی بلند حرکت می کرد .
جنبش فیلم د ـ آرت در ایتالیا نیز بزودی ، این حرکت سینمای فرانسه را دنبال می کرد .
مشخص کننده سینمای فرانسه پش از پایان جنگ تجربیات آوانگارد است .
در این دوره نظریه پردازان سینما ، بررسی رسانه فیلم را بسیار جدی تر ، و هم تراز با ادبیات و هنرهای زیبا ، آغاز کردند .
اما سینما در ایالات متحده همچنان یک کالای تجاری بود .
حتی در اولین شرکتهای تولید فیلم ـ به خصوص ویتاگراف و فتوگراف ـ استودیوهای خود ذا همچون کارخانه ای برای تولید یک کالا می دیدند .
و نه وسیله ای برای خلق یک هنر ، شرکت بازیگران و متخصصان فنی دیوید وارک گریفیت در سال 1910 در لوس آنجلس تدارکات خود را آغاز کرد .شرکتهای دیگر نیز به سرعت این کار را تکرار کردند .
شرکتهای مستقل ، از دوری خود از ساحل غربی خرسند بودند .
زیرا در آنجا تا حدودی از تاکتیکهای نیرومند ((شرکت ثبت حقوق ...
)) در امان می ماندند .
در سال 1914 مرکز فیلمسازی از نیویورک به لوس آنجلس متقل شد .ناحیه لوس آنجلس ، آفتاب بیشتر ، آب و هوای بهتر و نواحی متفاوت بسیار بیشتری ـ یعنی بطور خلاصه ، ماده خام بیشتری برای فیلمسازان ـ را همراه با نیروی کار مطلوب در دسترس می نهاد .
در واقع صنایع فیلم به همان دلیلی در هالیوود مستقر شد ، که صنایع اتومبیل سازی در دیترویت ، یعنی مجاور با مواد خام و نیروی کار ،