خلاصه: واژه قالی، فرش و پارچه های عهد هخامنشی ازکاوشهای دوره پازیریک سیبری حفاری سالهای 28-1327 شمسی، رنگهای بکاررفته و نقوش و ابعاد فرشهای مکشوفه و خصوصیات تکنیکی دربافت آنها، خصوصیات فرش بهارستان بنابه توصیف طبری.
هنرقالی بافی درعهد ساسانیان، بررسی مینیاتور های تیموری برای شناخت قالیهای آن زمان، معرفی قالیهای مشهورایرانی در موزههای خارج ازکشور، سابقه کاربرد گلابتون زرین و سیمین و ابریشم درقالیبافی.
با آثار هنری باستانی کشور خود آشنا شوید فرش های تاریخی ایران نگارش: سید محمد تقی مصطفوی و دکتر حبیب الله صمدی قالی ها و قالیچه های رنگارنگی که زینت بخش اغلب خانهها است عموماً با پنجه های ظریف و هنرمند زنان و مردان جوان این کشور گره گره بافته شده و بسیاری از جهانیان در پرتو وجود این صنعت باستانی ظریف، ایران را میشناسد.
آقای ژان پوزی J.Pozzi رئیس اطاق تجارت ایران و فرانسه راجع به مقام این هنرمندان اینطور اظهار عقیده مینماید: « در نظر من هیچیک از کارگران و صنعتگران جهان مرتبه و مقام زنان و کودکان خردسالی را که در مقابل کارگاه چوبی خود چندین ساعت نشسته و با انگشتان ظریف خویش با مهارتی خاص گره بر پشمهای رنگین درون نسوج پنبهای میزنند، ندارند.» از آنجاییکه بافتن قالی مستلزم وجود کارگران صبور و بردبار میباشد از دیر زمانی قالی بافی هم نوعی صنعت تجملی محسوب شده است و به همین مناسبت در ادوار قدیمی این صنعت همه جا توسط مورخین و نویسندگان یونانی معرف تجمل مشرق زمین قلمداد گردیده و استعمال کلمه Tapetes یونانی بمعنی تجمل و در فرانسه Tapisمخصوص قالی شده است.
واژه قالی بنا به اعتقاد آقای پروفسور پوپ مقتبس از نام شهر قالی قلعه ارمنستان میباشد که از روزگار گذشته قالی بافی آن مشهور بوده لیکن بعدها این صنعت در سراسر ایران عمومیت پیدا نموده است.
پروفسور پوپ دانشمند فوق الذکر بر آن است که قدیمیترین قالی مکشوف در جهان قالیهائی است که به سال 1924 1920 هیئت علمی موزه ارمیتاژ لنین گراد در نوین اولا Noin Ulaمغولستان یافته اند.
اما باید دانست که این اظهار دانشمند آمریکائی پیش از کشفیات جالبی بوده که در محل پازیریک Paziric صورت گرفته است.
دره پازیریک در مسافت قریب دویست کیلو متری جنوب بی ئیسک (از شهرهای جنوبی قسمت مرکزی سیبریه) و بفاصله تقریبی 79 کیلومتری مرز مغولستان خارجی (که سابقاً جزء خاک چنین بود) نزدیک محل التقای رودخانههای اولاگان و بالیکتیول واقع شده ارتفاع آن از سطح دریا در حدود 1500 متر است.
دانشمند شوروی بنام س .
ا .
رود نکو ضمن دومین مرحله کاوشهای خود که در دره پازیریک انجام میداد در سالهای 1327 و1328 شمسی درون آرامگاه یخ زده یکی از شاهان سکاها آثار جالب توجهی از صنایع ایران دوره هخامنشی کشف نمود که مهمترین آنها یک قطعه فرش تقریباً کامل و قطعاتی از فرشها و پارچه های دیگر ایران عهد هخامنشی است.
طی مقالهای که در مجله اخبار لندن مورخ 11 ژوئیه 1953 (20 تیر ماه 1332 ) در باره آثار مکشوفه در پازیریک درج گردیده بود فرش مکشوفه فوق را تحت عنوان قدیمیترین فرش ایران در دنیا که مدت 2400 سال در یخهای دائمی سیبری [17] مرکزی محفوظ مانده است،معرفی نمود و درباره آن چنین توضیح دادهاند: مهمترین اشیاء مکشوف در پازیریک قطعه فرشی است با نقشهای مختلف که کرک آن را از پشت گره زده و از سمت رو چیده و صاف نموده بودند.
این فرش ضمن زین و برگهائی که همراه جسد اسبها در دل خاک مجاور آرامگاه نهاده بودند بدست آمده برای زین یکی از اسبها بکار میرفته است.
ابعاد فرش مزبور83/1 متر در دو متر در 2 میلیمتر میباشد و به قراری که به کاشف فرش تشخیص داده است در هر دسیمتر مربع آن 3600 گره زدهاند.
کار آن ظریف و زیباست و نقشه روی فرش عبارتست از حاشیهای مشتمل بر تصویر حیوانات افسانه بالدار پس از آن ردیف سواران ایرانی که به ترتیب یکنفر بر اسب سوار و پشت سر او یکنفر دهانه اسب را گرفته است و میبرد سواران مزبور کلاه مخصوص ایرانیان را بر سر نهادهاند.
انتهای زیرین کلاه از زیر چانه کج شده به پائین دهان منتهی میگردد نوک طرف دیگر آن هم باریک است … پس از آن ردیف گوزنهای خط و خالدار و بعد از آن حاشیه مجددی مشتمل بر تصاویر حیوانات افسانه بالدار و در وسط فرش نوعی نقوش چهار برگی که از گل و بو تههای آشوری اقتباس شده است.
آقای رود نکو دانشمند شوروی که کاوشهای پازیریک را انجام داده و میتوان گفت قطعه فرش فوق شگفت انگیزترین چیزی است که در کاوشهای متمادی و دشوار این دانشمند در پازیریک بدست آمده است، کتاب مفصلی به زبان روسی تحت عنوان تمدن مردم ناحیه کوهستانی آلتائی در عهد سکاها (چاپ مسکو لنینگراد 1953) منتشر نموده است و طی آن درباره فرش مزبور توضیحات مفصلی میدهد که برخی نکات آن بشرح زیر در اینجا نقل میگردد مهمترین اشیاء مکشوف در پازیریک قطعه فرشی است با نقشهای مختلف که کرک آن را از پشت گره زده و از سمت رو چیده و صاف نموده بودند.
ابعاد فرش مزبور83/1 متر در دو مترـ در 2 میلیمتر میباشد و به قراری که به کاشف فرش تشخیص داده است در هر دسیمتر مربع آن 3600 گره زدهاند.
کار آن ظریف و زیباست و نقشه روی فرش عبارتست از حاشیهای مشتمل بر تصویر حیوانات افسانه بالدارـ پس از آن ردیف سواران ایرانی که به ترتیب یکنفر بر اسب سوار و پشت سر او یکنفر دهانه اسب را گرفته است و میبرد ـ سواران مزبور کلاه مخصوص ایرانیان را بر سر نهادهاند.
آقای رود نکو دانشمند شوروی که کاوشهای پازیریک را انجام داده و میتوان گفت قطعه فرش فوق شگفت انگیزترین چیزی است که در کاوشهای متمادی و دشوار این دانشمند در پازیریک بدست آمده است، کتاب مفصلی به زبان روسی تحت عنوان تمدن مردم ناحیه کوهستانی آلتائی در عهد سکاها (چاپ مسکو ـ لنینگراد 1953) منتشر نموده است و طی آن درباره فرش مزبور توضیحات مفصلی میدهد که برخی نکات آن بشرح زیر در اینجا نقل میگردد: «……نقوش حیوانات بالدار در حاشیه کنار فرش کمی بزرگتر از نقوش همان حیوانات در اطراف قسمت وسط فرش بوده، جهت آنها هم مخالف جهت نقوش اخیر الذکر میباشد و هر پنج حاشیه و نقش وسط فرش دارای حاشیه باریک، مشتمل بر نقوش مثلثهای ریز است(به اصطلاح معمول و مصطلح فارسی دالبر) این قالی چند رنگ داشت که بیشتر آن قرمز، آبی، سبز، زرد کمرنگ، نارنجی می باشد(آنچه از روی گراور [18] رنگی فرش مزبور در کتاب آقای رودتکو تشخیص داده میشود زمینه قرمز و نقوش زرد رنگ میباشد.
م)… تاریخ این قالی از روی شکل اسب سواران معلوم میشود .
طرز نشان دادن اسبهای جنگی که بجای زین ، قالی بر پشت آنها گستردهاند و پارچه روی سینه اسب از مشخصات آشوریها میباشد.
لکن در روی فرش پازیریک ریزهکاریهای مختلف و طرز گره زدن دم اسب و چگونگی گره مزبور آشوری نیست بلکه مربوط و متعلق به دوران پارسیان است.
گرهای دم اسبهای روی فرش را در نقوش برجسته تخت جمشید نیز میبینیم .» در جای دیگر کتاب فوق دانشمند مزبور صراحتاً فرش مزبور را کار ایران میداند منتها در تشخیص این که در کدام قسمت ایران عهد هخامنشی بافته شده است اظهار تردید مینماید.
نگارنده با آشنائی و بررسیهای که سالیان متمادی از نزدیک یا دور درباره آثار هخامنشی مخصوصاً در تخت جمشید نموده، به خود جرئت میدهد که در باره فرش محل مزبور و محل بافت آن نقاط ذیل را مذکور دارد: با دقت در آثار تخت جمشید بخوبی می توان استنباط نمود [19] که همه جا استادان حجار مقید بوده و سعی نموده اند موضوع نقش برجسته و چگونگی آن را با اوضاع و احوال محلی که نقش در آنجا جلوه گری می نموده و زینت بخش بوده است ارتباط بدهند ـ چنانکه در کاخهای آپادانا و صد ستون که محل برگزاری جشنهای رسمی و انجام مراسم سلام بوده صف لشگریان و نمایندگان اقوام ساکن قسمتهای مختلف کشور به صورتهای گوناگون نموده شده است و در آستانههای مختلف کاخهای کوچک داریوش و خشایارشا در هر اطاق نقش مربوط به چگونگی استفاده از آن محل حجاری گردیده است.
مثلا در اطاقهای کوچک شاهنشاه سر و صورت صفا می داده نقش گماشتگان شاهی با شمعدان و عطر دان و حوله و ظرف آب دیده می شود.
آنجا که شاهنشاه وارد تالار کاخ می شود تصویر خدمتگزاران پشت سر او با در دست داشتن حوله و اسبابی که برای راندن حشرات بالای سر شهریار حرکت می داده اند حجاری گردیده است و در آستانه بزرگ تالار که شاهنشاه از آنجا به بیرون کاخ میخرامد علاوه بر حوله و اسباب مزبور چتر آفتابی مخصوص بالای سر شاه حجاری کرده اند.
همچنین تصویر درباریان و جدال شاهنشاه با مظاهر اهریمن که در آستانه های اطاقهای مجاور تالارهای بزرگ نموده [20] شده است و قس علیهذا.
در حاشیه بزرگتر فرش مکشوف در پا زیریک دیده میشود که نقش مردمان یکی سوار بر اسب و پشت سر او یکی پیاده پهلوی اسب که افسار آن را از پشت گرفته، تکرار شده است و در برخی موارد هم دو نفر سوار پشت سر هم یا دو پیاده به ترتیب فوق پشت سر هم قرار دارند.
به عقیده اینجانب نقش حاشیه مزبور نشانه و اشاره به سوار و پیاده شدن از اسب و حرکات معروف به سوار خوبی است که هنوز هم در جشنها و نمایشهای اسب دوانی در ایران مرسوم میباشد و در دوران امپراتوری روسیه در ارتش امپراتوری کشور مزبور بسیار معمول بود و در عهد قاجاریه این رسم مجدداً به پیروی از مراسم دیگر لشگری روسیه در ایران متداول گردیده است و بنابر این میتوان تشخیص داد که رسم سوار کوبی و شیرینکاریهای اسب سواران از دوران باستان و لااقل از عهد هخامنشی در کشور شاهنشاهی ایران معمول بوده و عمل می شده است ـ آقای رود نکو که حقاً با دقت و بررسی هر چه تمامتر در کتاب جامع خود اظهار نظر کرده اند فرش مکشوف در پا زیریک را بافت یکی از سه قسمت کشور هخامنشی یعنی ماد ـ پارت یا خراسان قدیم ـ پارس می داند.
هر چند اسبهای پارس مشهور بوده و داریوش کبیر در کتیبه های خود مکرر از اسبهای پارس نام میبرد اما چون نقش گوزن ارتباط با پارس ندارد و از طرفی لباس مردانی که سوار بر اسبها هستند یا افسار آنها را در دست دارند لباس مردم ماد و اهالی شمال ایران است احتمال اینکه فرش مزبور بافت پارس باشد تقریباً از میان میرود و چون سواران پارتی مشهورتر از سواران مادی بودهاند و لباس مادها با سایر قسمتهای ایران شمالی در بسیاری موارد شباهت دارد بخصوص کلاهی که در روی فرش بر سر ردیف مردان دیده میشود منحصر به مردم ماد نیست و اقوام دیگر شمال ایران از جمله پارتها هم از این کلاه داشته اند (نقوش برجسته تخت جمشید مطلب را معلوم و اثبات می نماید) و از طرفی گوزن در دشتهای شمالی سرزمین پارت بوده است و بالاخره چون پارت نزدیکترین قسمت ایران عهد هخامنشی به پازیریک میباشد و از هر بابت می توان احتمال داد و اظهار نظر نمود که فرش مکشوف در پازیریک در سرزمین پارت یعنی خراسان قدیم تهیه شده، ضمن مبادلات تجارتی و داد و ستدهای معمولی بین مردم شمال ایران به پادشاه سکاها تعلق یافته و در پازیریک همراه جسد اسب پادشاه دفن شده است.
آنچه مناسب به نظر میآمد در باره مهمترین کشف آرامگاههای پازیریک یعنی قطعه فرش فوق توضیح داده شد و جا دارد کارشناسان فنی، بخصوص استادان نقشه کش و بافنده فرش به هر نحو عملی و میسر باشد این یگانه نمونه فرش هخامنشی یعنی محصول و یادگار استادان فرش عهد هخامنشی را مورد بررسی بیشتر قرار دهند و نکات هنری این صنعت ظریف باستانی را در یادگار ذیقیمت مزبور مشاهده و درک نمایند.
علاوه بر فرش فوق قطعه کوچک فرش دیگری در پازیریک پیدا شده که نقش آن مشتمل بر مربعهای کوچک است و بر روی هر مربع تصاویر بانوان عهد هخامنشی را در طرفین آتشدان نشان میدهد.
بافت این فرش دو رو بوده است بدین طریق که تار آنرا از پشم ظریف تابیده درست میکرده اند و پود آنرا از پشم ظریف به رنگهای مختلف گره میزدند و بدین طریق طرحها و نقوش فرش را از دو طرف نمایان میساختند.
در هر سانتیمتر مربع این فرش از یک طرف 22 و از طرف دیگر 24 گره زدهاند.نقوش مربعهای مزبور هیچ کدام بطور کامل و از هر جهت به دیگری شباهت ندارد در صورتی که در صنعت بافندگی چنین امری عادتاً پیش میآمد.
از توضیحات آقای رودنکو در باره قطعه فرش مزبور بر میآید که بافت آن تقریباً به گلیمهای بسیار ظریفی که مخصوصاً عشایر فارس می بافند شباهت داشته است.
قطعه فرش دیگری هم در پازیریک پیدا شده که از لحاظ طرز بافت عیناً مانند قطعه فوق بوده تنها نقش آن به عوض خانه های مربع و تصاویر بانوان هخامنشی، مشتمل بر ردیف نقش شیرها نظیر ردیف نقوش شیرها در حجاریهای تخت جمشید است.
بنابر این با کشف نمونه های فرشهای ایران هخامنشی در پازیریک عنوان قدیمترین و مهمترین فرشهای ایران که تا کنون شناخته شده است شامل قطعه فرش سابق الذکر میگردد و پس از آن از فرشهای ساسانی می توان بحث نمود که مهمتر و معروفتر از همه قالی معروف بهارستاناست و بنابر گفته مورخین، قالی بهارستان در هنگام فتح ایران بدست مسلمین قطعه قطعه شده و بین فاتحین تقسیم گشته است.
طبری نخستین مورخی است که از این فرش توصیف نموده است بنا به گفته وی موادی که در این فرش بکار رفته عبارت بوده از ابریشم و طلا و نقره، رنگ سبز درختان از زمرد و رنگ و متن از نسوج زرین انتخاب شده است.
بجای آب، نگینهای نفیس شفاف و عوض سنگریزهها مروارید و عوض شاخه های درختان زر و سیم بکار برده بودند.
هشام بن عبدالملک (120 هجری) قالی ابریشمین و زرینی به طول 90 و عرض 32 متر داشته که با قالی بهارستان رقابت میکرده است.
از آنجا که بافندگان فرش مرغوب ایرانیان بوده اند میتوان یقین داشت که قالی مزبور در ایران بافته شده بوده است.
مسعودی می نویسد «المستنصر» خلیفه عباسی قالی مصوری به صور ایرانی با کتیبه های پارسی داشته است.
یکی از صور مربوط به تاجگذاری سلطانی بوده که کتیبه مربوط وی را شیرویه پسر خسرو پرویز معرفی می نموده است در این قالی [21] صور شاهان و خلفای دیگر هم بوده من جمله یزید بن ولید بن عبدالملک.
بنابر آنچه گفته شد بافت این قالی در ایران بوده و بطور کلی در دوره خلفای اموی و عباسی مانند سایر رشته های صنعتی، قالی بافی دنباله رونق دوره ساسانی را طی میکرده است.
در اعصار سلجوقی و ایلخانی این صنعت کماکان رواج کامل داشته است چنانکه غازان خان، مسجدی ساخته است که به قالیهای اعلی مفروش میشده است.
همچنین وی برای شنب معروف خود تعدادی قالی سفارش داد که در فارس ببافند.
ابن بطوطه در این عصر از قالیهای سبز فام حدود ایذه و مال امیر سخن میراند.
از جمله شواهد و دلائل پیشرفته این صنعت در دوره تیموریان وجود صحنههای قالی است که در مینیاتورهای این زمان دیده میشود.
چنانکه در ضمن تصاویر نسخه خطی خمسه جامی کار قاسم علی که متعلق به مجموعه قصر گلستان است این حقیقت را میتوان یافت.
همچنین مینیاتورهای دیگری از این زمان دردست است که طرز بافت قالی را نشان میدهد.
نقوش و طرحهای قالی در زمان تیموریان و بعداً در دوران صفویه عموماً توسط هنرمندان بنام این عصر از قبیل کمال الدین بهزاد، سلطان محمد، میر سید علی و محمدی انجام گرفته است و میتوان گفت که تا هم امروز طرحها و نقوش قالیهای ممتاز و معروف ایران از تأثیر و نفوذ کار این استادان جلیل بر کنار نیست.
قالیهای مشهور ایران که جزء مفاخر هنری ما محسوب می شود و در خارج از ایران وجود دارد بالغ بر صدها پارچه میباشد.
مانند مجموعه قالیهای نفیس موزه وین، مجموعه قالیهای معروف موزه برلین، قالی مشهور موزه لوور که سابق بر این کلیسای نتردام را زینت میداده است، قالی شکار موزه پولدی پوزولی میلان بافت غیاث الدین جامی به اندازه 360× 692 سانتیمتر مورخ به سال 929 .
قالی مشجر متعلق به مجموعه ویلیام که هم اکنون در موزه پنسیلوانیای امریکا حفظ میشود و به نقوش باغ و صور حیوانی مزین است.
قالی مشهور گراکو در پاریس و بالاخره مجموعه قالی های موزه ویکتوریا و آلبرت و قالی چهار فصل ژانسن اندریا که مزین به گل و گیاه فصل مربوط، درون ترنجها صورتهای تزئینی است.
همچنین باید قالی تاریخ دار بافت مقصود کاشانی متعلق به برادران دووین را نام برد.
در عصر صفویه به طوریکه قبلاً نیز گذشت صنعت قالی بافی مورد توجه شاهان این سلسه قرار گرفت چنانکه هنگامیکه نصیر الدین محمد همایون پادشاه هند به واسطه اختلافات داخلی به دربار شاه طهماسب صفوی پناهنده شد (951) شاه ایران مقدمش را گرامی داشت و پسر خود مراد میرزا را مأمور پذیرائی او نمود در این مسافرت قالی بافی ایران به قدری مورد علاقه همایون قرار گرفت که در مراجعت به هندوستان تنی چند از استادان قالی و مینیاتور ایران را برای رواج هنر و صنعت ایرانی به هندوستان برد.
این صنعتگران که از شهرهای اردبیل و جوشقان و کاشان و خراسان به هندوستان رفتند مکتبی در قالی بافی به وجود آوردند که بنام قالی بافی ایران و هند خوانده میشود.
از جمله آثار این زمان تعداد یازده قطعه قالی نفیس است که هم اکنون جزء مجموعه آستان قدس رضوی در خزانه مبارک حضرت رضا (ع) نگاهداری میشود و متأسفانه چون در حفظ و حراست آنها در گذشته آن طوری که باید توجهی نشده است.
جملگی وضع خوبی ندارد و امید میرود با مراقبت و علاقمندی و ایمان اولیای محترم آستان قدس رضوی نسبت به مرمت وصیانت آنها توجه مخصوص معمول شود.
این قالیها که در لاهور توسط استادان ایرانی بافته شده کرک آن بسیار ظریف و تار و پود آن از ابریشم است و از حیث رنگ آمیزی و ظرافت در جهان بی مانند میباشد و بطوریکه حساب شده است در هر دسیمتر مربع از این قالیها بیش از یازده هزار گره زدهاند.
شاه عباس کبیر به واسطه عشق و علاقه خاصی که به صنعت قالی داشت میتوان گفت موجد مکتب بخصوصی در قالی بافی شده است.
برای نخستین بار در تاریخ قالی بافی در زمان این شهریار، گلابتون زرین و سیمین و ابریشم در بافتن قالی مرسوم گردیده.
در موزه ایران باستان هم هشت قطعه فرشهای نفیس عهد صفویه هست که ذکر آنها در این مقاله موجب اطناب مطلب میشود و علاقمندان میتوانند به راهنمای اجمالی موزه ایران باستان مراجعه فرمایند.
[23] نگاهی به فرش کرمانشاه ترجمه:محمد شریف منصوری منبع:www.oldcarpet.com موقعیت کرمانشاه؛ کرمانشاه در غرب ایران واقع شده است.در سرشماری سال 1370 حدود 624000 نفر جمعیت داشته است.
کرمانشاه علاوه بر اینکه یک مرکز تجاری است ،مرکز است برای کشاورزی پر رونق، که محصولاتی مانند برنج ،میوه ها ،سبزیجات و دانه روغنى تولید می کند.
فرشهای دستباف،کفش،منسوجات، نفت خام تصفیهشده، شکر تصفیهشده و دیگر فرآورده های غذایی، از تولیدات دیگر این استان است.
کرمانشاه دارای کاروانسراهای متعددی است که در سال دو بار پذیرای زائران شیعه به کربلاست.
اکثریت مردم این منطقه کردزبانند که بنیان آن در زمان ساسانیان در قرن چهارم بعد از میلاد گذاشته شده است.در قرن هفتم توسط اعراب تصرف شد وبعدا به دژ محکمی در برابر حمله عثمانی تبدیل شد که دفعات زیادی آن را در سالهای 1915 تا1917 اشغال کردند.
در نزدیک بیستون کتیبه های وجود دارد که مربوط به دوره ساسانی است.
مدارک زیادی نشان می دهد که این استان مربوط به مردم عصر نوسنگی و پارینه سنگی بوده است.
اثار تاریخی این استان عبارتند از: 1.
طاق بستان.
2.
جایگاه هرکول.
3.
معبد اناهیتا.
علاوه بر کردها ،لرها ،عربها و ترکها نیز در این استان زندگی می کنند.
آب و هوای این استان معتدل، و در ارتفاعات سرد و کوهستانی است.
ویژ گی های فرشبافی : فرشها وقالیچه های کرمانشاه طرح ایلیاتی دارند.اکثر فرشها و قالیچه های این استان ترکیب هندسی دارند.آنها تحت تاثیر کردها kurds و قبایل لری، که در این قسمت از ایران زندگی می کنند،قرار گرفته اند.
کیفیت:کیفیت فرشهای این منطقه بسیار عالی و ممتاز است.طول عمر و ثبات رنگی این فرشها بسیار زیاد است.
شکل و اندازه:فرشهای کرمانشاه اندازه های متفاوت دارند،ولی اکثر آنها دارای سایز متوسط هستند(4*6 و8*10 پا).
شما می توانید اندازه های بزرگتر به بالا را در میان این قالیها پیدا کنید(10*18 پا).
رنگبندی:قرمز تیره ،آبی و قهوه ای از رنگهای اصلی در قالیچه های کرمانشاه هستند.
بافت:پشم نرم،نازک و با پرزهای بلند.
اساس و شالوده: اساسا تارها از پنبه و پودها از پنبه و پشم تشکیل شده اند.
گره ها:بافنده های کرمانشاه از گره ترکی استفاده میکنند،که با بازبینی کردن پشت فرش نوع گره تشخیص داده می شود.
محمدشریف منصوری منبع:www.oldcarpet.com موقعیت مهاباد(ساوجبلاغ) شهرستان مهاباد در 873 کیلومتری تهران و 100 کیلومتری جنوب ارومیه قرار دارد.
دارای آب و هوای کوهستانی سرد و در جلگه ها ملایم ومعتدل است.در سال 1038 هجری در اواخر حکومت شاه عباس اول پایتخت دولت محلی بود و ساختمان های قابل توجهی در انجا ساخته شد.در حال حاضر آثار تاریخی زیادی در این شهرستان وجود دارد.
چندین غار مربوط به دوره اورارتویی ها و دخمه هایی مربوط به دوره هخامنشی در این شهرستان کشف شده اند.
ویژگیهای فرشبافی قالیچه ها و فرشهای کردی بافته شده در ایران توسط کردهای ایران بافته می شوند.
انها بسیار زیبا هستند و به زیبایی اتاق را چند برابر میکنند.طرحهای زیادی از این نوع قالیچه ها بافته شده است.
اینها شامل طرحهای هندسی و به طور کلی طرحهای گلدار هستند.
فرشهای کردی بسیار بی مانند هستند و راه ایده الی برای شادی وگرمای بخشیدن به اتاق است.
اگر چه کردها خواستگاه یکسانی داشته اند و به سراسر ایران،از غرب به شرق و از شمال به جنوب کوچ کرده اند که با نامهای مختلف زندگی می کنند.
قبایل کردی در غرب ایران شامل:هرکی،سنجابی،گورانی،جاف و کلهوری هستند که بزرگترین نفوس ایران را تشکیل می دهند.
فرشهای کردی در سراسر ایران بافته می شود اما بیشتر در مناطق کوهستانی شمال غربی دیده می شود.
کردها نقش بزرگی در پیشرفت هنر فرشبافی ایران دارند و این تاثیرات را در استانهای دیگر می توان مشاهده کرد.
مراکز عمده تولید فرشهای کردی عبارتند از :سنه(سنندج)،بیجار،بخشی از خمسه، کلیایی،لیلیان،سنقر، تویسرکان ،موصل و بخشی از برچلو.
فرشها و قالیچه های مهاباد طرح ایلیاتی و سیمای هندسی دارند.
کیفیت:کیفیت فرشهای مهاباد بسیار بالا است و دوام زیادی دارند.
شکل و سایز:فرشها و قالیچه های مهاباد دارای سایز و اندازه های مختلف هستند اما اکثر انها اندازه ی متوسط دارند(4*6 و8*10 پا).
رنگ:قرمز تیره و روشن،آبی و سبز از رنگهای اصلی هستند.
بافت:پشم ،پرز محکم.
شالوده و اساس:تار از پنبه وپود از پشم است.
گره:بافنده های مهاباد از گره ترکی استفاده می کنند.
فرشینه ای به نام گلیم تفاوت گلیمهای ساده با دوروی تولید شده در استان اردبیل در طرحها و نقشها و گاه ابعاد و اندازههای آن است.
مثلاً گلیمهای ساده تولید شده در مغان به اصطلاح دراز و باریک با طولی در حدود 3 تا 5 متر و عرضی حدود یک متر است و معمولاً در دو قسمت بافته و از جهت طولی به نحو مخصوصی به هم دوخته میشود.
ضمن آنکه در مناطق عشایری استان بیشتر به استفاده از چله پشمی در تولید کار تمایل دارندو کمتر از نخ پنبهای به عنوان چله یا تار استفاده میکنند.
گلیم نوعی فرشینه است با بافتی ساده که با پشم و پنبه و در مواردی با پشم و موی بز بافته میشود.
نخهای تاروپود یک در میان از زیر و روی یکدیگر میگذرند.
مانند بافت ساده یک سبد.
گلیم بهعنوان یک صنعت دستی زنانه در مناطق عشایری و روستایی ایران رواج دارد.
وسیله بافت گلیم مانند قالی براساس دارهای افقی یا عمودی است.
این فرشینه بهدلیل ارزان بودن مصرف عمومی دارد.
گلیم ایرانی برحسب مناطق گوناگونی که آنرا میبافند، دارای شیوههای بافت و نقوش متنوع است.
مواد اولیه گلیم یکی از ویژگیهای گلیم، فراوانی مواد خام آن است و به همین دلیل در میان اقوام مختلف تولید میشود.
مواد اولیه گلیم پشم گوسفند، پشم شتر، موی بز و اسب و پنبه میباشد.
از نزدیک به ده هزار سال پیش که انسان به دامپروری و اصلاح نژاد دام پرداخت، بتدریج پشم گوسفند به الیاف بلند و نرمی که قابل ریسیدن بود، تبدیل شد.
خصوصیات پشم با مو، پنبه و ابریشم بسیار متفاوت است.
گرههایی بر سطح الیاف پشم وجود دارد که هنگام ریسیدن به آن خاصیت درهم پیچیده شدن میدهد و پارچههای پشمی بهدلیل درصد بالای چربی، عایقی ممتاز است و خاصیت فرمپذیری عالی دارد.
چیدن پشم یک تا دوبار در سال انجام میشود و غالباً پس از پایان سرمای زمستان در ماههای فروردین و اردیبهشت، و یا پس از کوچ گله به مراتع تابستانی انجام میشود.
در مناطق ساحلی و گرمتر مثل عربستان و جنوب ایران در ماه اسفند و در مناطق کوهستانی با آب و هوای سردتر مثل شمال شرقی ایران و افغانستان در خردادماه آغاز میشود.
محصول پشم هر گوسفند از یک تا سه کیلو است و برای شستن آن گله را یا از درون نهر یا رودی عبور میدهند یا آن که پشم را چیده و سپس میشویند.
در مناطقی که پشم خوب تولید میشود، آمادهسازی نخ با مراقبتهای خاص همراه است.
پشم را به دفعات میشویند و آب میکشند تا کاملاً پاکیزه شود و چربی آن به میزان دلخواه برسد.
برای افزودن به قدرت پاککنندگی آب و زدودن چربیهای سطحی، ترکیباتی شیمیایی مانند کربنات دوسود، پتاس و مواد قلیایی دیگر از جمله مواد گیاهی به آن اضافه میکنند.
مرحله شستوشو نه تنها در زدودن مواد زاید و چرک بلکه در افزودن به قدرت رنگپذیری پشم نیز حائز اهمیت است.
پس از شستوشو پشم را براساس رنگ و کیفیت، درجهبندی میکنند.
امروزه به دلیل تجاری شدن و کاهش معیارهای تولید، مراقبتهای کمتری در مرحله درجهبندی پشم صورت میگیرد.
مرحله بعد شانه کردن پشم است که الیاف را از یکدیگر جدا و یکدست میکنند.
رایجترین ابزار این کار یک قطعه چوب با ردیفی از میلههای فلزی است که در زمین نشانده میشود.
پشم را به دفعات از داخل میلهها عبور میدهند و الیاف کوتاه از بلند جدا میشود.
مرحله ریسندگی چنانچه با دستگاه انجام شود با صرفهتر است و امروزه در بسیاری از قالیها و گلیمها از آن استفاده میشود.
این پشم به هیچ وجه مناسب نیست، زیرا دستگاه ریسندگی پشم را نازک، شکننده و کوتاه میکند و حالت انعطافپذیری آنرا از بین میبرد.
رایجترین شیوه ریسندگی، با دوک نخریسی است.
دوک دارای صفحه گردی از چوب یا سفال است، که نوع متداول آن دارای میله مخروطی چوبی یا فلزی است که در میان صفحه گرد یا چهاروش چوبی فرو رفته است.
ریسندگی به شکل اشتغالی خودکار و غیرارادی شکل میگیرد و چوپانان حتی هنگام مراقبت از گله و زنان در ساعات فراغت و در هر حالتی که بتوانند نخریسی را همزمان با کارهای دیگر انجام میدهند.از موی بز، شتر و اسب نیز در گلیمبافی استفاده میشود.
این مو، گاه همراه با پشم گوسفند دوباره ریسیده میشود تا ریشههای ظریفی به تار گلیم بدهد.
موی شتر دوکوهانه آسیای مرکزی خودبخود ریزش میکند.
این نوع مو را همراه با پشمی که از گردن و گلوی حیوان چیده میشود، در گلیم بافتهای عشایری افغانستان، بلوچستان و شرق ایران به فراوانی استفاده میکنند.
موی دم و یال اسب در منگولهها و ریشههای تزئینی گلیم بافتها، استفاده میشود.
در بیشتر دشتهای حاصلخیز آسیای مرکزی و آفریقای شمالی پنبه خودبخود میروید.
در عصر حاضر کشاورزان پنبه را برای تجارت کشت میکنند.
اختصاصات و امکانات پنبه از پشم بیشتر است.
پنبه به وفور کشت میشود و الیاف آن بسیار مستحکم است.
آنرا با قطر کم میتابند تا برای بافتهای ظریف مناسب باشد.
قسمت اعظم تارهای بافندگی از نخ پنبه فراهم میشود.
پنبه برخلاف پشم سفید شفافیت اولیهاش را از دست نمیدهد.
اما رنگ را بهخوبی پشم جذب نمیکند.
در دوره صفوی در کارگاههای صحنه و سنندج، گلیم ابریشمی تولید میشد؛ اما امروزه جز در منطقه قیصری در آناتومی، از ابریشم در بافت گلیم استفاده نمیشود.
بافندههای عشایر و صحرانشین علاقه زیادی به تزئین گلیم بافتهایشان دارند که با زینتآلات کمیاب و غیرعادی مانند الیاف فلزی و مصنوعی، مُهره، صدف و سکه انجام میگیرد.
رنگها انواع رنگ و ترکیببندیهای گوناگون آن از مهمترین عناصر زیبایی و کیفیت گلیم بشمار میرود و به گرانی طرحها نیز میافزاید.
جذابترین رنگها از عناصر طبیعی بدست میآید.
در گلیمبافی استفاده از رنگهای هماهنگ اهمیت بسزایی دارد و بافندههای عشایری و روستایی از استعداد فوقالعادهای در ترکیب رنگها برخوردارند.
گاه بافنده با سلیقه خود رنگی غیرعادی در گلیم میگنجاند و تضاد جالبی ایجاد میکند و گاه برعکس تأثیر نامطلوبی بر بیننده میگذارد.
رنگهایی که بافندههای عشایری و روستایی میپسندند، تفاوت فاحشی با رنگهای دلخواه غربی دارد.
بافندههای عشایر، از درخشندگی طبیعت اطرافشان الهام میگیرند.
چگونگی همنشینی رنگها در ایجاد هماهنگی بین طرح و رنگ نقش مهمی دارد.
رنگهای طبیعی سازگاری بیشتر و هماهنگی بهتری باهم دارند.
اما رنگهای شیمیایی که به سهولت بکار میرود مشکلاتی نیز دارد.
خالص نبودن رنگ طبیعی نخستین علت زیبایی و برتری آن بر رنگهای شیمیایی است.
در قرمز طبیعی، آبی و زرد نهفته است؛ اما قرمز شیمیایی، فقط ماده رنگی قرمز در بر دارد.
رنگ در تعیین قدمت گلیم و منشأ آن نیز میتواند سودمند واقع شود.
انواع گلی شهرت بافندگان گلیم در جهان اسلام، بیشتر برای تولید کفپوش، دیوار آویز و منسوجاتی است که در اتاقهای خواب و نشیمن، راحتی و زیبایی ایجاد کند.
گروههای زیادی نیز طی سالیان متمادی بر بافت انواع دیگری از وسایل تزئینی مشغول بودهاند.
جهیزیه دختران چادرنشین علاوه بر قالی، ساکها و خورجینهای گلیم بافتی که نقش اساسی در ذخیره و حملونقل مواد غذایی دارد، پوششهای تزئینی که در مراسم عروسی روی اسب و شتر میاندازند، نیز بود.
تولیدات مهمتر شامل منسوجات رسمیتری چون سفره و ...
بود که بیشتر مورد توجه قرار داشت.
1) انواع گلیم از لحاظ ابعاد: ( گلیم معمولی .
گلیمچه .
دست گلیم ) 2) تقسیم بندی گلیم ازنظرجنس تارو پود: (گلیم پنبه ای.
گلیم پشم و پنبه.
گلیم ابریشمی) 3)تقسیم بندی گلیم از نظر محل استــفاده: ( گلیم مسجدی .
گلیم معمولی) 4) تقسیم بندی گلیم از نظر نوع بافت: ( گلیم یک رو.
گلیم دو رو.
گلیم سوزنی) 5) انواع گلیم از نظر محل بافت: ( گلیم بلوچی .
گلیم کردستان) * نقشهای متداول در گلیم نقش چشم خروسی.
نقش شطرنجی .
نقش جناغی .
نقشهای خلاصه شده .
اشیاء * مهمترین مناطق گلیم بافی در ایران گلیم سنه، گلیم بیجار، گلیم شاهسون ، گلیم زرند ، گلیمهای ورامین و گرمسار ، گلیم قشقایی ، گلیم بختیاری ،گلیم منطقه خراسان .
بافندگی دارهای گلیمبافی بسیار ساده است.
اما سادگی آنها ارتباط چندانی با نوع بافتی که بوسیله آنها تولید میشود ندارد.
بافتهای پیچیده نیز با دارهای ساده انجام میشود.
بافندگی بنا بر سنت ، به عهده زنان است.
مردان اغلب در برپا کردن دارها و چلهکشی با زنان همراهی میکنند.
اخیراً مردان بسیار جوان نیز در بافتن گلیم برای فروش مشارکت دارند.
در گلیمبافی بیشتر از دارهای خوابیده استفاده میشود.
هر قبیله و منطقه از ابزارآلات مختلفی استفاده میکند.
ابزار بافندگی را بافنده یا در خانه خود میسازد یا از بازارهای محلی تهیه میکند.
شانهها برای کوبیدن پودها و ترتیب فاصله تارها بکار میرود و تماماً از چوب و یا از دندانههای بلند فلزی ساخته میشــــود.
کجو وهاف (چوبی برای جدا ساختن بیشتر تارها) را از چوب صاف و صیقلی میسازند.
قیچی و چاقو را یا آهنگرهای محلی میسازند، یا پیشهوران سیار.
هدف اصلی بافنده گلیم همزمان با آفرینش نقشهای زیبا و رنگارنگ با نخهای پشمی نمایان بر سطح گلیم، پدید آوردن زیراندازی محکم و بادوام است.
سادهترین نوع بافت، بافت متعادل است که تاروپودها از زیر و روی یکدیگر رد شده و درهم بافته میشود.
این نوع بافت معمولاً تکرنگ است و جنبه تزئینی ندارد.
این بافت گاهی روی کنارههای غیرتزئینی قالیهای گلیم باف، گره باف و در آستر خورجینها دیده میشود.
خلاصه: واژه قالی، فرش و پارچههای عهد هخامنشی ازکاوشهای دوره پازیریک سیبری حفاری سالهای 28-1327 شمسی، رنگهای بکاررفته و نقوش و ابعاد فرشهای مکشوفه و خصوصیات تکنیکی دربافت آنها، خصوصیات فرش بهارستان بنابه توصیف طبری.
هنرقالی بافی درعهد ساسانیان، بررسی مینیاتورهای تیموری برای شناخت قالیهای آن زمان، معرفی قالیهای مشهورایرانی در موزههای خارج ازکشور، سابقه کاربرد گلابتون زرین و سیمین و ابریشم درقالیبافی.