چنان که اشاره شد نوجوانان به جلب محبت و دوستی همتایان بیش از هر چیزی اهمیت می دهند ؛ می کوشند افراد گروه مورد علاقه شان آنان را بپذیرند یا به اصطلاح قبول داشته باشند.
به این جهت غالباً مانند آنان آرایش می نمایند، لباس می پوشند و رفتار می کنند.
آنچه برایشان مهم است سازگاری و هماهنگی با رفتار گروه همتایان است.
جلب رضایت پدر و مادران گاهی در درجه دوم اهمیت قرار می گیرد.
بر اثر بیداری جنسی ، نوجوانان برای جلب نظر جنس مخالف و ابراز شخصیت نه تنها به حفظ ظاهرشان می پردازند بلکه در رفتار افراد خانواده و در وضع منزلشان نیز اظهار نظر می کنند.
همچنین از مقام و منزلت منسوبان و نزدیکان و موفقیتهایشان احساس غرور و سربلندی می کنند .
جامعه ستیزی و بزه کاری نخستین پدیده های جامعه ستیزی یا رفتار ضد اجتماعی از دوره نوباوگی در کودکان آشکار می شوند پدر و مادران یا معلمانی که بیش از توان و استعداد کودکان انتظار دارند ، یا آنکه آزادی و ابتکارشان را محدود می سازند و مقررات خشک و سختی را به آنان تحمیل می کنند روح پرخاشگری و عصیان را در آنان تقویت می کنند .
در این حالت است که کودک کینه پدر و مادر را به دل می گیرد و نه تنها نسبت به مقررات خانواده بلکه به قراردادها و مقامهای اجتماعی نیز بد بین و خرده گیر می شود و در همین دوره کودکی است که پایه های جامعه ستیزی و بزه کاری نوجوانان ریخته می شود.
اینکه بعضی ها اظهار می کنند نوجوانی دوره بزه کاری و رفتارهای ضد اجتماعی است موضوعی قابل بحث است.
این نظر را نمی توان درباره همه نوجوانان نعمیم داد.
دلیل افزایش بزه کاری در این دوره شاید آن باشد که چون نفوذ پدر و مادران در نوجوانان کاهش می یابد و نو جوانان به کامجویی و لذت طلبی گرایش دارند دسته هایی بوجود می آورند و رفتارهایی مبنی بر جامعه ستیزی پیشه می کنند.
رفتارهای ضد اجتماعی نوجوانان بستگی به نوع محرومیت و جامعه آنان دارد .
نوجوانان بزه کار شهری به انواع دزدی ، حتی سرقت اتومبیل ، پخش و مصرف مواد مخدر و جز آن دست می زنند.
اگر پدر و مادران نتوانند در رفتار و کردار نوجوانان نظارت کنند و آنان را افرادی سازگار و جامعه پذیر سازند، جامعه از راه قانون آنان را تنبیه خواهد کرد.
در این دوره نوجوانان بهتر از دوره های پیش می توانند آن گونه احساسات و خواستهایی را که قبلا با مخالفت والدینشان روبرو می شد ابراز دارند و به مرحله اجرا در آورند .
بیشتر آنان ارزشها و میراث فرهنگی خودشان را قبول دارند ، چنان که می کوشند درباره آنها معلومات لازم را کسب کنند و آرزومندند که با تامین آینده اطمینان بخش ، کار ثابت و انتخاب همسر ، خانه و خانواده أی تشکیل دهند .
بعضی از آنان در این زمینه موفقیتهای چشمگیری به دست می آورند و برخی به واسطه دوستان نامطلوب ، کجرویهای مستمر و اعتیادهای بنیان کن ، آینده و احیاناً سلامتشان را از دست می دهند .
برخی دیگر در حد وسط قرار می گیرند.
مختصر آنکه دوره بحرانی نوجوانی نقطه عطفی در زندگی هر کس به شمار می رود نوجوانان را باید با هوشیاری کامل و شیوه های خردمندانه راهنمایی و یاری کرد ، و گر نه هر نوع بی احتیاطی و سهل انگاری برای آنان ، خانواده شان و جامعه زیان بار خواهد بود.
رشد شخصیت نوجوانان شخصیت عبارت از مجموعه گرایشها و حالتهای رفتاری است که کم و بیش وضع ثابتی دارند و فرد در قبال اوضاع ، مسایل و رویدادهای محیط خود احساسات ، نگرشها و واکنشهای خاصی نشان می دهد.
حالت های رفتاری یا به اصطلاح شخصیت ، از راه تقلید و تایید همگان حاصل می شود این حالتها گاهی صفات شخصیت نیز نامیده شده اند و بسیاری از آنها در سن ده سالگی تجلی می کنند.
بر اساس صفات و رفتارهای خاص کودکان در ده سالگی می توان پیش بینی نمود که در بزرگسالی دارای چه شخصیتی خواهند بود.
شک نیست که فرد در سراسر زندگانی خویش همواره دستخوش دگرگونی های واقع می شود اما صفات اصلی شخصیت و ویژگی های رفتاری او از کودکی یا آغاز نوجوانی طرح ریزی می شوند.
اگر جامعه پیوسته در فرد نمایان می گردند و تنها موقعی تغییر می کنند که در نحوه پاداش و معیارهای اجتماعی دگرگونی های فراوانی پدید آمده باشند.
نوجوان باید خود را آماده تحصیل دانش و هنر کند با همسالان و بزرگسالان پیوندهای نیکو و جامعه پسند برقرار سازد ، احساس مسئولیت کند و برای احراز شغل یا حرفه شرایط لازم را در خود به وجود آورد.
هر چند نوجوان در دوره های کودکی تا حدودی راه و روش انجام دادن خواستهای خود را آموخته است با وجود این باید در نوجوانی طرز صحیح مقابله با خواهشهای نوظهور و مسائل پیچیده دیگری را که جامعه از او انتظار دارد فرا گیرد.
آداب و رسوم و فرهنگ هر ملتی دگرگونیهای ویژه و رفتارهای متفاوتی در نوجوانان پدید می آورند.
نباید از نظر دوست داشت که این دگرگونی ها ناگهانی و بی مقدمه حاصل نمی شوند ، بلکه پیوستگی دارند و به مرور رخ می دهند.
البته مسائلی مانند آشفتگی و نابسامانی خانوادگی ، خواستهای ناجور مشکلات جنسی ، نداشتن هدف و فلسفه زندگی غالباً موجب اختلال و بی نظمی در شخصیت نوجوانان می شوند.
ناکامی های پی در پی و فشارهای روانی ممکن است سبب تغییر شخصیت شوند یا آنکه در نوجوانان رفتارهای نابهنجار ، مانند بزه کاری ، پرخاشگری و جامعه ستیزی به وجود آورند.
نقش و پایگاه اجتماعی نوجوان نقش عبارت از انجام دادن رفتارهایی است که با انتظارات و فرهنگ هر ملتی تطبیق می کند و به مقام خاصی در جامعه تعلق دارد.
پایگاه یا مقام نیز به موقعیتی گفته می شود که شامل یک رشته مزایا و تعهدات باشد.
برای مثال عنوان معلمی ، پزشکی یا پدری پایگاههایی را در جامعه مشخص می سازند به طور خلاصه نقش به رفتار افرادی که در جامعه دارای مقام و موقعیتی هستند اطلاق می شود.
به سخن دیگر نقش رفتار ویژه أی است که مردم از دارنده یک پایگاه یا مقام انتظار دارند.
بی شک هر مقامی با رفتار خاصی به کردار آنان صحه می گذارد و به آنها پاداش می دهد .
بدیهی است که رفتار مدیران و مسئولان یک سازمان با رفتار دربانها و پیشخدمتهای آن سازمان تفاوت دارد.
بر این اساس همانطور که از پدران انتظار نمی رود مانند کودکان رفتار کنند از مادر بزرگها نیز انتظار نمی رود که رفتاری همچون دختران نوجوان داشته باشند.
به همین سان نوجوانان نیز نباید مانند بچه های خردسال یا نوآموزان رفتار کنند ، بلکه باید پایگاه و موقعیت خودشان را باز شناسند .
زیرا اینان وظایف جداگانه ای دارند و از مزایای مخصوصی برخوردارند.
نوجوانان نیز نباید مانند بزرگسالان رفتار کنند یعنی همان گونه که از نوجوانان 13 یا 14 ساله انتظار ندارند روزی 8 ساعت بازی کند نباید از او انتظار داشت که هر روز 8 ساعت به وظیفه یا مسئولیت ثابتی بپردازد رفتار مخصوص کار یا شغلی را باید مانند رفتار خاص امور دیگر آموخت البته این گونه رفتارها از روی نمونه و الگوی معینی انجام می شوند.
جامعه معمولاً سر پیچی از انجام الگوهای رفتاری را محکوم می سازد و احترام و عمل به آنها را تایید و تشویق می کند .
انسان وقتی به سن معینی می رسد بی هیچ کوشش و درد سری به نوعی پایگاه اجتماعی نایل می شود کودکی و نوجوانی از همین موارد است.
وظیفه کودکی و نوجوانی مانند رفتارهای دیگری که افراد جامعه انتظار آنها را دارند اموری هستند آموختنی ، اما بسیاری از مقامهای اجتماعی فقط از راه کوشش و فعالیتهای شخصی به دست می آیند مانند پزشکی ، قضاوت ، دبیری و مهندسی .
باید توجه داشت که پایگاه یا اسنادی است و یا اکتسابی.
پایگاه اکتسابی به شرایط لازم مانند کسب معلومات یا فن و مهارت خاصی نیاز دارد اما پایگاه اسنادی بر اثر وضع خاص یا زمان مشخصی احراز می گردد، مانند مقام مادری یا پدری، باری پایگاه ، خواه اسنادی باشد و خواه اکتسابی ، رفتارهای مربوط به آن باید آموخت و صادقانه انجام داد.
ارتباط نقش با رشد در نوجوانی هر چند در جامعه و فرهنگ ایرانی اغلب نوجوانان پسر و دختر 12 تا 16 سالگی از نظر تولید و قوای عقلی به حد پختگی و رشد طبیعی رسیده اند اما از آنان رفتار مخصوصی را انتظار دارند که به رفتار کودکان و بزرگسالان شباهتی ندارد یعنی از یک سو این گونه نوجوانان را همسنگ بزرگسالان نمی دانند و به آنان اجازه نمی دهند که از مقام و موقعیت بزرگسالان استفاده کنند ، از سوی دیگر آنان را به چشم کودک نیز نمی نگرند و از آنان انتظار رفتار کودکانه را ندارند.
در ضمن مجاز نیستند که از مزایای دوران کودکی برخوردار باشند.
نوجوان باید به مدرسه برود و به تحصیل دانش و هنر بپردازد اما بزرگسالان حق ندارد در نظام سیاسی و اجتماعی فعالیتهای قانونی و مجاز داشته باشد.
البته در بسیاری از روستاهای ایران و یا شهرک های عقب افتاده که الگوهای رفتاری خاصی دارند موضوع فرق می کند به ویژه در امر زناشویی.
انتظار جامعه از نوجوانان آن است که خود را از نظر عاطفی ، اجتماعی و کارآمدی برای قبول مسئولیت در روزگار بزرگسالی آماده سازد .
در حقیقت رشد نوجوانان بیشتر دارای جنبه شناختی است که در زمینه مسایل عاطفی و هیجانی ، روابط با افراد مهارتهای ابزاری و مانند آن دور می زند و آنان را برای تشکیل خانواده ، تقبل وظایف و نقشهایی در آینده مهیا می سازد.
در این دوره جنبه های مختلف رشد شخصیت پیشرفت بیشتری دارند که هم نمودار صفات ویژه نوجوانان هستند و هم پایه و اساس شخصیت آنان در بزرگسالی به شمار می روند .
نوجوانان به ویژه احساس اندیشه و نگرشهای دیگران را ارزیابی می کنند و می خواهند بدانند برای مقابله با افراد مختلف چه رفتاری را پیشه کنند تا توفیق یابند.
در نوجوانی دوستی ها استحکام می یابند و به شکلهای مختلفی نمایان می شوند رفاقت ، صمیمیت ، احساس تعلق به گروه ، زنده دلی ، فعالیت و جنب و جوش و توجه به جنس مخالف از ویژگیهای خاص این مرحله است.
مهارت نوجوانان در بیشتر زمینه ها افزایش می یابد.
برخی از آنان در کسب معلومات به سرعت پیشرفت می کنند و به مفاهیم ذهنی و انتزاعی دست می یابند.
بر اثر تجربه و معلومات سطح فکر آنان بالا می رود ، می توانند در مباحثه شرکت کنند سئوالهای منطقی نمایند و قادر به تجرید و تعمیم مفاهیم هستند.
گروهی از نوجوانان به دین و خداپرستی اعتقاد شدید پیدا می کنند ، در حالی که گروهی دیگر به سبب آموزشهای نادرست سخت از آن روی گردان می شوند.
برخی از آنان شکاک و خرده گیر هستند و برخی دیگر متعصب و بی اراده و دسته ای از نوجوانان به مسائلی جنسی التهاب و شیفتگی فراوان نشان می دهند در صورتی که دسته ای دیگر با ترس و اضطراب به آنها می نگرند.
بسیاری از نوجوانان در امر درون سازی و جامعه پذیری با کمترین رنج و ناراحتی توفیق حاصل می کنند و اغلب این سئوال را مطرح می کنند که منظور از زندگی چیست و تعهدات و قراردادهای اجتماعی تا چه حدودی ارزشمندند.
رشد نوجوانان به طور کلی به استعدادهای زیستی ، یادگیری و تجربه های اجتماعی آنان بستگی دارد که یک رشته فعالیتهای شناختی و هیجانی را در بر می گیرد.
مقتضیات فرهنگی ، راه و رسم جامعه ، رفتار بزرگسالان و همتایان از عوامل مهم موجودیت و تکوین شخصیت آنان به شمار می روند.
میان کنش یا داد و ستد همه این عوامل سبب می شود که نوجوانان در برابر مسائل مختلف چه واکنشهایی نشان دهند و چگونه مشکلاتشان را حل کنند.
نوجوان علاوه بر اینکه قادر است به توقعات جامعه و دوستان و همتایان پاسخ مطلوب بدهد می داند چه اموری نیز موجب تنبیه و تشویق می شوند .
یعنی او به مهارتهای شناختی دست یافته است و اینک از راه درون سازی به رفتار خود تسلط دارد و می تواند بیندیشد و ارزشیابی کند.
رشد هیجانی یا عاطفی یکی از ویژگی های مهم رشد نوجوانان در این مرحله سازش یافتن با احساسهای جدیدی است که در نتیجه دگرگونی های بدنی پدید آمده اند.
این احساسها بیشتر حالت برانگیختگی دارند.
حتی پسران و دخترانی که به پدر و مادرشان علاقه دارند غالباً با سوء ظن ، بی اعتمادی خشم و برافروختگی واکنش نشان می دهند و با توقع زیاد و افسردگی خاطر شکایت دارند که بزرگترها آنها را درک نمی کنند و با آنان رفتار منصفانه ندارند.
این دسته از نوجوانان بسیار حساس و زود رنجند .
به این سبب هنگام خشم و ترس و عشق و دلدادگی تسلط خود را از دست می دهند یا به اصطلاح معروف خود را می بازند .
ناکامی ها و شکست های نوجوانان بیشتر بر اثر کشاکش با پدر و مادران و همتایان پدید می آیند که محصول ناآگاهی و بی تجربگی آنان در مقابله با این گونه رویدادهاست.
حساسیت نوجوانان به حدی است که حتی دختران و پسرانی که رشد روانی کندتری دارند اکثرا « عوضی یا پرت از مرحله » می نامند .
برخورد و کشاکش نوجوانان با پدر و مادر معمولاً پیرامون طرز لباس ، انتخاب دوستان ، گذراندن وقت ، ترتیب و تنظیم اتاق ، وسایل کار و بی توجهی به رعایت احترام بزرگترها دور می زند و در اغلب موارد در برابر این خواستها و انتظارها ایستادگی می کنند و آرزو دارد هر چه زودتر از دست آنان رهایی یابد .
گاهی هم نوجوان مانند کودکان رفتار می کند ، اما اگر بزرگترها بخواهند با او همچون کودک رفتار کنند سخت ایستادگی می کند.
با این همه ، گرچه نوجوان موجودی سرکش و پرخاشگر است و غالبا مجبور است بنا به خواست و اراده پدر و مادر رفتار کند ، اما کمتر مایل به جدایی از خانواده خویش است .
دختر نوجوان برای اینکه آزادی خود را بدست آورد و از دست و پای تحکم آمیز مادر خلاصی یابد ، ضمن اظهار وجود ممکن است به انتقاد از لباس و آرایش مادر و نظم و ترتیب خانه بپردازد و از نگرانی ها و دلواپسی های بیش از حد او خرده گیری کند.
اما با وجود انتقادهایی که از مادر می کند ناگزیر است در بسیاری از کارها رضایت و موافقت او را جلب کند .
دختر نوجوان درباره کودکان خانواده دارای احساس و عواطف متفاوتی است .
گاهی از رفتار نسنجیده و ناپخته آنان به شدت انتقاد می کند و زمانی نسبت به آنان بسیار مهربان و پر گذشت می شود .
اما پسر نوجوان برای به دست آوردن آزادی و ناوابستگی غالباً با پدر در درگیری پیدا می کند .
کشاکش و اختلاف موقعی پدید می آید که پسر نتواند خواستها و انتظارهای پدر را انجام دهد و اگر در این باره احساس ناشایستگی کند احتمال دارد از هر کوششی دست بکشد .
زیرا متهم شدن به تنبلی و بی توجهی کم زیان تر از شهرت به بیعرضگی است .
پدر دانا و فهمیده به فرزند خود آزادی عمل می دهد و او را به واسطه اشتباههایش سرزنش نمی کند .
اگر پدر قادر به درک فرزند خود نباشد و نتواند به روح آزاد منشی و آزاد اندیشی او یاری کند ممکن است نوجوان مجبور شود برای ابراز شایستگی بیش از توان خود تلاش کند و در نتیجه به سلامت بدنی و روانیش صدمه وارد شود .
عشق و علاقه مادر به پسر نوجوان ، با وجود اختلاف نظر پسر با پدر ، از ارزش بسیار بالایی برخوردار است ، زیرا موجب نگرش مثبت و مساعد او نسبت به زندگی خواهد شد .
سرانجام آنکه هر نوجوانی در این مرحله برای ایجاد روابط عاطفی یا بزرگسالان و اثبات وجود شخصیت با انتخاب و نمونه قرار دادن یک قهرمان یا فرد آرمانی مبادرت به همانند سازی می کند .
برای یک دختر نوجوان بهنجار این نمونه والا یا آرمانی پاکی ، عفّت و وقار است ، در صورتی که برای پسر نوجوان قدرت ن روحیه مردانه و اعتماد به نفس است .
البته گروهی از نوجوانان نمونه های آرمانی خود را از میان قهرمانان رشته های ورزشی ، هنری ، ادبی و اخلاقی و دینی بر می گزینند .
عوامل مؤثر بر شکل گیری هویت رشد هویت نوجوانی تخت تاثیر عوامل مختلفی است که چند مورد مهمتر را می توان به شرح زیر بر شمرد : 1 ـ عوامل شناختی : رشد شناختی تاثیر مهمی بر شکل گیری هویت دارد .
وقتی که فرد در دوره نوجوانی به مرحله تفکر عملیات صوری میرسد امکان بسیار بهتری به دست می آورد که هویت آتی خود را ترسیم کند و به مسائل آن بیندیشد.
تحقیقات مختلف ( مثلاً بایز و کاندلر 1992 ، واتر من ، 1992 و برزانسکی ، 1992 )حاکی از آن است که نوجوانانی که به رشد شناختی متناسب با این دوره از رشد رسیده اند از کسانی که به این از تفکر نرسیده اند موفقیت بیشتری در حل مسائل مربوط به هویت خود نشان می دهند .
آنان اطلاعاتی را که برای این منظور لازم دارند بهتر اختیار می کنند و بهتر به کار می گیرند .
همچنین ، نیاز آنان به کمک گرفتن از دیگران کمتر است و به جای آنکه تصمیم گیریهای خود را مرتب به تاخیر بیندازند قادر ند که راه خود را به موقع انتخاب کنند .
علاوه بر آنچه گفته شد آنان در برخورد با مسائل نوجوانی به چهره گشاده تری برخورد می کنند .
و خلاقیت بیشتری در تجربه هایشان نشان می دهند .
2 ـ عوامل مربوط به والدین : نوع ارتباط نوجوان با والدین در چگونگی شکل گیری هویت آنان مؤثر است .
پژوهشهای مارکستروم ـ آدامز ( 1992 ) واتر من ( 1992 ) و گراته وان و کوپر ( 1986 ) مؤید این مطلب است .
نوجوانانی که در حالت پراکندگی هویت هستند غالباً کسانی اند که از جانب والدین خود به فراموشی سپرده شده و یا طرد شده اند .
شاید علت این امر آن است که شکل گیری هویت در آغاز مستلزم همانند سازی با پدر و مادر است و همانند سازی با ویژگیهای آنان وقتی انجام می شود که نوجوان به آنان دلبستگی داشته باشد .
همچنین ، وقتی نوجوان وابستگی شدیدی به والدین داشته باشد و مداوم از آنان فرمان ببرد ن هویت او حاکی از تسلیم طلبی در مقابل والدین خواهد بود ، زیرا ممکن است هیچ وقت به خود اجازه ندهد که اقتدار آنان را زیر سؤال ببرد .
برعکس ، نوجوانانی که هویت محکمی به دست می آورند غالباً کسانی هستند که از عواطف محکم و آزادی کافی در محیط خانواده برخوردارند و اجازه پیدا می کنند که فردیت خود را داشته باشند .
وقتی کوکی اجازه پیدا کند نظر خود را، حتی اگر مخالف نظر والدین باشد ، به راحتی ابراز کند و والدین نیز عقاید فرزند خود را به دیده احترام بنگرند و در عین حال نظم و کنترل متعادل در خانواده وجود داشته باشد و موفقیتهای تحصیلی بچه ها نیز مورد تکید و تشویق قرار گیرد ، طبعاً رشد هویت نوجوانان چنین خانواده هایی نیز با موفقیت همراه خواهد بود .
3 ـ عوامل مربوط به مدرسه : موفقیتهای تحصیلی در طول سالهای مدرسه و قبول شدن بعدی نوجوان در دانشگاه معمولاً عامل مؤثری در شکل گیری هویت است ن زیرا راههای زندگی آینده اورا هموارتر می سازد و از نظر هویت حرفه ای نیز اطمینان بیشتری برای او ایجاد می کند .
همچنین ، تحصیلات مدرسه ای و دانشگاهی معمولاً اطلاعاتی را در اختیار نوجوانان قرار می دهد که برای شکل گیری هویت آنان مفید است .
الگو برداری از سایر دانش آموزان و دانشجویان نیز تا اندازه أی در رشد هویت نوجوان موثر است .
4 ـ عوامل اجتماعی ـ فرهنگی : شاید بتوان گفت که تاثیر زمینه های اجتماعی ـ فرهنگی بر چگونگی شکل گیری هویت نوجوانان از سایر عوامل بیشتر است.
اگر بر محیطهای روستایی تحت تاثیر زمینه های اجتماعی ـ فرهنگی قدیمی و نقاط دور افتاده و یا محیطهای روستایی تحت تاثیر زمینه های اجتماعی ـ فرهنگی خود هویت متناسب با شرایط محیط زندگی خود را شکل می دهند و نیز اگر توجه شود که چگونه نوجوانان محیطهای پیچیده و باز تحت تاثیر هویت سایر افراد آن جامعه و فرهنگ هستند اهمیت نقش عوامل زمینه ساز اجتماعی ـ فرهنگی آشکارتر خواهد شد.
در فرهنگهای قدیمی تر ، نوجوانان از نظر شکل گیری هویت از بزرگسالان خود تقلید می کردند .
در فرهنگهای سنتی کنونی نیز چنین است ؛ اما در فرهنگهای جدید و جوامع باز اینطور نیست ، یعنی معمولاً فرزند کشاورز ،کشاورز نمی شود فرزند ماهیگیر ، ماهیگیر نمی شود ، دختر ماهیگیر با ماهیگیر ازدواج نمی کند و … تسلیم طلبی در شکل گیری هویت جای خود را به درگیری و جستجوگری داده است.
5 ـ ترتیب تولد و فاصله سنی فرزندان در خانواده : تومان (1993) معتقد است که ترتیب تولد بر رشد هویت موثر است.
فاصله سنی بچه ها نیز باعث می شود که نه تنها برخورد والدین با آنان متفاوت باشد بلکه این امر رابطه فرزندان با یکدیگر را نیز تحت تاثیر قرار می دهد ، برای مثال فرزند کوچک خانواده بخصوص وقتی که فاصله سنی زیادی با بقیه فرزندان خانواده دارد، برای آنکه به استقلال برسد نقشهایی ایفا می کند که متفاوت از برادر و خواهر بزرگتر از اوست.
فرزند اول نیز موضوع آزمایش تربیتی والدین جوان و بی تجربه است که بشدت به وی توجه می کنند.
این امر ممکن است باعث خلقیات رهبری و احساس مسئولیت در وی بشود.
همچنین معمولا گفته می شود نقش فرزند وسط خیلی برایش روشن نیست و نیز فرزندان کوچکتر معمولاً آزادی بیشتری را تجربه می کنند و والدین هم تجربه بهتری برای پرورش آنان دارند.
در عین حال نباید فراموش کرد که ترتیب تولد و فاصله سنی بچه ها بر حسب اینکه در چه خانواده و فرهنگی تربیت شوند ، با تفاوتهای زیادی در تاثیرگذاری بر هویت همراه خواهد بود.
6 ـ رفتار نوجوان : نیز تاثیر بزرگی بر چگونگی واکنش والدین و سایر اعضای خانواده نسبت به او بر جای می گذارد برای مثال اگر نوجوانی در ایفای نقش خود در خانواده رفتارهای مثبت و مورد پذیرش دیگران انجام دهد ، بازخوردی که به او داده می شود به تکرار و درونی شدن آن رفتار منجر می شود و شکل گیری مثبت هویت او را تسریع خواهد کرد و موقعی که این رفتار درونی شد و به صورت خصوصیات عادی فرد درآمد بخشی از خود انگاره او به حساب می آید.
7 ـ گفتگو در جریان تعارضات : باعث کسب اطلاعات بیشتر نوجوانان ، رشد تفکر انتزاعی و معرفی خود به عنوان یک فرد متفاوت به بزرگسالان می شود.
این تعارضات معمولاً انرژی زیادی از بزرگسالان خانواده یا اولیای مدرسه را هدر می دهد و بیشتر با احساس ناراحتی آنان نیز همراه است ، اما از یک سو به تجربه اندوزی و پختگی والدین می انجامد و از سوی دیگر در شکل گیری هویت متفاوت و مستقل نوجوان نقش مهمی دارد.
8 ـ خیالپردازی نوجوانان : منبع دیگری برای ایفای نقشها و رفتارهای آنان است دامنه خیالپردازی با رشد تفکر عملیات صوری افزایش می یابد و با بروز احساسات و نیازهای جدید نوجوانی گسترش می یابد.
برخی از نوجوانان نیز با مطالعه به کشف هویت فکری خویش می پردازند .
بسیاری از کتابهای تاریخی و ادبی و داستانها و شرح حالها و مجلات ، الگوهای تجربی ایفای نقش را در اختیار نوجوانان قرار می دهند ، البته در عصر حاضر که فیلمهای سینمایی و تلویزیون دائماً مشغول بمباران مغزهای نوجوانان و جوانان و منبع مهم تغذیه خیال پردازی های آنان است آنا برای کشف الگوهای هویت خویش کمتر به کتاب و مطالعه روی می آورند.
رشد هویت نوجوانی از دیدگاه اریکسون : بیشتر نظریه های روانشناسی رشد، شکل گیری هویت در دوره نوجوانی را مملو از دشواریها و مخاطرات معرفی کرده اند.
یکی از نظریه پردازان با دیدگاه نسبتاً متعادلتر در این باره اریک اریکسون است که موضوع هویت و بحران هویت در دوره نوجوانی را به تفصیل بررسی کرده است.
در اینجا خلاصه نظر او را از مقاله « نظریه اریکسون درباره رشد روانی ـ اجتماعی » نقل می شود.
اریکسون معتقد است در سنین نوجوانی فرد نسبت به هویت خودآگاهی به دست می آورد و خود با وحدت بزرگتری از گذشته در ارتباط با گروه ، شغل ، جنس ، فرهنگ و مذهب در نوجوانی شکل می گیرد.
تعارض روانی این دوره مربوط به شکل گیری احساس هویت و پراکندگی اجزای مختلف آن است.
وظیفه حیاتی دوره نوجوانی آن است که این تعارض را حل کند و یک هویت واحد و منسجم برای خویش ایجاد نماید و این کار وقتی مقدور است که او بر جوانب منفی این تعارض و بحران غالب شود و هماهنگی درونی و مداوم در ایفای وظایف مختلف خود به دست آورد.
رشد هویت جوانب مختلفی دارد.
جنبه روانی آن خود درونی نوجوان را شکل می دهد.
او باید بتواند زندگی گذشته و هویت دوره های قبلی زندگی خویش را با وضع و حال جدیدش پیوند مناسبی بزند.
نوجوان ، در این تلاشهای خود ، همچنین باید بتواند به پرسشهای مهم ( جای من در هستی کجاست ؟
از زندگی خود چه می خواهم ؟
) پاسخ بگوید بر خلاف دوره های قبلی که کودک این پرسشها را از بزرگترها داشت اینک او از خود می پرسد و خود او نیز باید پاسخ مناسبی برای پرسشهای خویش پیدا کند.
در این سالهای نوجوانی شکل گیری خود روانی و درونی امری جالب توجه و شوق آفرین است.
او خود را انسانی مخصوص به خویش می یابد و طبیعی است که از این بابت نوعی احساس تنهایی نیز در خود داشته باشد.
همین امر موجب می شود که او با خود بگوید « هیچ کس فکر و احساس مرا ندارد » و نتیجه چنین احساسی ، از خود راضی بودن نوجوان است.
در ابتدای بلوغ نوجوان به درستی نمی داند که کیست و از زندگی چه می خواهد برای اینکه او بتواند به وحدت هویت خویش برسد ، زمان لازم است.
این زمان فاصله أی میان آغاز بلوغ تا شروع زندگی شغلی و پایان تحصیلات و یا زمان ازدواج و آغاز زندگی خانوادگی است.
این زمان در گروههای مختلف اجتماعی و فرهنگ های مختلف کم و زیاد می شود.