مقدمه
تاریخ لغت "همجنسگرا / همجنسگرایی"
کلمه همجنسگرا برای اولین بار( تا آنجا که من از آن اطلاع دارم) در سال 1369(یا 1367) بر سر زبانها افتاد. زمانی که برای اولین بار در تاریخ ایران، بعد از ماها تلاش، تعدادی همجنسگرای ایرانی پناهنده در سوئد دور هم جمع شده و گروه هومان را تشکیل دادند. در آن نشست بحثهایی درمورد بار منفی اصطلاح "همجنس باز" در اذهان مردم و نارسا بودن آن در انعکاس روابط عشقی- عاطفی و گرایش درونی یک فرد به همجنس خودش صورت می گیرد و در آخر جمع حاظر در آن جلسه ( 13 مرد و یک زن)، نام " هومان( گروه دفاع از حقوق همجنسگرایان ایران) " را برای خود انتخاب می کنند. بعد از آن فعالان هومان علاوه بر انتشار مجله هومان وگسترش بحثها در این مورد، به نویسندگان روزنامه ها و مجلات ایرانی که هر از گاهی خبر یا مطلبی مربوط به همجنسگرایی منتشر می کردند و از کلمه "همجنس باز" استفاده می نمودند نامه نوشته و با توضیحاتی کاربرد اصطلاح "همجنسگرا" را پیشنهاد می کردند. این کار تا دو سه سال اول فعالیت هومان همچنان ادامه داشت و به مرور کلمه همجنسگرا بر سر زبانها افتاد. گروه هومان همچنین تعداد خیلی محدودی از نسخه های مجله خود را به داخل کشور می فرستاد و به این طریق تعداد اندکی از همجنسگرایان داخل هم با این بحث آشنا شدند. بعدها اینترنت از راه رسید و دسترسی افراد به سایت هومان و سایتهای دیگر همجنسگرایان خارج آسان تر شد. اکنون دیگرکمتر کسی از کلمه "همجنس باز" استفاده می کند و این یکی از خدمات خوب گروه هومان است هر چند که بعدها فعالان این گروه بعد ازحدود 15سال تلاش، پراکنده شدند. من هرچند با استدلات فعالان سابق گروه هومان موافقم اما قصد تکرار آنها را ندارم وبه جنبه های دیگری خواهم پرداخت.
دلائل د. ساتیر :
ایشان می نویسند: " مهمترین دلیل این اختراع (همجنسگرایی) به قول مخترعان آن این است که همجنس بازی در کنار کلماتی چون قمار بازی، کفتر بازی، دختر بازی و غیره قرار میگیرد و بار منفی دارد. مشکل این است که شما نمیتوانید یک کلمه را بدون خویشاوندش در زبان عوض کنید. یعنی اگر پسوند <باز> را میخواهید بردارید، آنگاه باید از همه کلمات مشابه نیز این پسوند را بردارید." (بحران جنسی ایرانیان بخش 2)
باید گفت که در این گفته یا د. ساتیر سفسطه می بافد یا نا آگاهانه احساس عشقی و عاطفی دو زن / دو مرد به هم را در کنار دختر بازی و کفتر بازی قرار داده و آنها را هم ارزش می داند یا آنقدر پست مدرنیست می شود که من متوجه نمی شوم.اما گرایش جنسی دو زن یا دو مرد به هم یک نیاز درونی است، عاطفی است و با تو در توی پیچیده انسان سر و کار دارد، درست مانند گرایش جنسی دو غیر همجنس به هم. اگر کسی به همجنس خود گرایش درونی داشته باشد، این احساس و نیاز خود را بشناسد، بپذیرد و به آن عمل کند یعنی هویت جنسی خود را انتخاب کرده است؛ او می خواهد که جامعه احساس و عوطف او را برسمیت بشناسد نه گناهکار و قانون او را بخاطر این احساسات مجرم و خطاکار تعریف نکند؛ او قادر است و دوست دارد که نسبت به شریک زندگی خود متعهد باشد و عمری را در کنار همسر که ( که همجنس اوست) به خوشی و خرمی بگذراند. قرار دادن نیازها و درخواستهای چنین شخصی در کنار نیازها و رفتار و حرکات یک دختر باز اشتباه محض است و توهین به شعور او. دختر باز به کسی که فقط دوست دختری به سبک غرب برای خود بگیرد ( که هیچ عیب و ایرادی هم ندارد) گفته نمی شود؛ دختر باز به مردی گفته می شود که نه با یک دختر بلکه با دختران متعدد ( و اغلب همزمان) روابط عمدتآ یکجانبه برقرار می کند و با تمهیداتی همچون وعده ، وعید ، اغوا، تطمیع و تهدید آنها را در خمت ارضاء نیاز جنسی خود در می آورد. سرنوشت این دختران و آینده آنها هم تنها چیزی است که به مخیله اش راه نمی یابد و در هنگام " آرام گرفتن"، برای ازدواج سراغ یک دختره باکره می گردد. بگذریم که چنین شخصی برای خواهر خود و روابط او چه الم شنگه ای که در نمی آورد. فراموش نکنیم که دون ژوان ها در همه جا هستند؛ یک دختر باز ممکن است مرد متاهلی باشد که بنا به هر عللی از سکس با همسرش راضی نیست، یا هست ولی زیاده خواه باشد یا تنوع طلب و به همین دلیل هم هیچ فرصتی برای رابطه با دختران( یا زنان ) را از دست نمی دهد. در دختر بازی رابطه ها پنهانی است، نه صرفآ به دلیل تابوهای اجتماعی، بلکه خود افراد هم خواستار پنهانی بودن آن هستند چرا که ممکن است مثلآ روابط زناشویی طرف را تهدید کند یا تعهداتی به بار آورد که طرف خواستار آنها نیست. اینجا هدف قضاوت اخلاقی در باره این پدیده نیست بلکه نشان دادن تفاوتها است و اینکه چرا کابرد پسوند <باز> در مورد افراد با کشش و گرایش به همجنس غلط و تنزل دادن محسوب می شود. "دختر بازی" و" کفتر بازی" بیشتر به تفنن و خوشگذرانی می ماند( قضاوت اخلاقی نمی کنم) ولی همجنسگرایی این نیست. شاید به همین دلیل هم بوده که در فرهنگ لغت های جدید بدرستی کلمه همجنسگرا بعنوان معادل کلمه انگیسی هموسکشوال بکار برده شده است. از جمله در لغت نامه نصرت الله پورافکاری ( فرهنگ جامع روانشناسی- روانپزشکی و زمینه های وابسته- نشر فرهنگ معاصر 1373) یا در لغت نامه داریوش آشوری ( لغت نامه انگلیسی- فارسی برای علوم انسانی- نشر مرکز- 1374). یک دختر باز هر چند که ممکن است حتی طرفدار روشنگری جنسی و بالا رفتن ضریب تحمل و کنار آمدن جامعه با روابط جنسی باز باشد اما خواهان تصویب قوانین و برسمیت شناختن رابطه دختر"باز" ی خود نیست چرا که به همراه قانون مسائلی همچون مالیات، بازنشستگی، حق ارث و..... مطرح میشود در حالی که یک همجنسگرا برای بالا رفتن ضریب تحمل جامعه(هر چند که مثبت است) مبارزه نمی کند بلکه برای حق خود که او را از آن محروم کرده اند تلاش کرده و می خواهد به همان حقوقی در قانون دست یابد که زوجهای دگر جنسگرا. نکته دیگر اینکه یک همجنسگرا در پی به خدمت گرفتن شریک خود با اغوا، تطمیع ، تهدید و امثالهم در جهت منافع و لذت و امیال جنسی یکطرفه خود نیست؛ او رابطه دو طرفه و آگاهانه و بر اساس انتخاب می خواهد.
د. ساتیر ادامه می پرسد: " مگر دختر بازی یا کفتر بازی منفی است؟" (که در ادامه بگوید مگر همجنس بازی منفی است؟). اگر دختر بازی را همانی بدانیم که در بالا تعریف کردم من آن را منفی می دانم. چرا که یکطرفه است، مگر اینکه ایشان تعریف جدید دیگری از این گونه روابط دارند و در مورد کفتر بازی از آنجا که احساسات و تمایل و خواسته خود کفتران بر ما معلوم نیست، از آن می گذرم. با اینهمه من با روابطی که بر اساس ارتباط آزادانه، آگاهانه، دوجانبه و با احساس مسئولیت متقابل باشد نه تنها مخالفتی ندارم که حامی آن هم هستم.
اما د. ساتیر باید به این سئوال جواب دهد که چرا ما اصطلاح " پسر باز" یا "مرد باز" با این ذهنیت که طرف عمل کننده مؤنس است، نداریم؟ جواب ساده و آسان همانا استناد به فرهنگ زن ستیز ما و بی حقوقی زنان خواهد بود اما ریشه اصلی آن شکل و تجلی جنسیت زنان است که نسبت به سکس و جنسیت مردان از تنوع طلبی کمتری برخوردار است و بی جهت هم نیست که روابط همسری زنان لزبین از هر گونه رابطه ای پایدارترند. اما د. ساتیر در ادامه ظاهرآ یک بحث پست مدرنیسمی را مطرح می کند و می نویسد:
" برای مقابله با آن اما راه حل نه در کلمه ای مثل همجنس گرایست، بلکه ابتدا باید همه این کلمات را زیبا کرد و بار منفی را از دوش آنها ورداشت و نیز کلمات مترادف مناسبی پیدا کرد، مانند همجنس خواهی که من آن را در ترجمه آقای آشوری در کتاب لغت ایشان یافتم."
د. ساتیر می نویسد:" کسی بخواست خود همجنس باز یا دگر جنس باز نمی شود. برای مثال همجنس خواهی هم دارای بار احساسی قویتری است و هم اشتباه دیگر همجس گرایی را دارا نیست. همجنس بازی یا خواهی یک گرایش نیست که آنرا همجنس گرایی ترجمه کنیم." بله، همجنس بازی و همجنس خواهی درونی و باطنی نیست و از پمیر پیچیده انسان نشآت نمیگیرد به همین دلیل یک <بازی> است ولی هکجنس گرایی درونی، باطنی، روانی، عاطفی و عمقی است و به همین دلیل هم <گرایش> است. البته من با کاربرد کلمه ظاهر روشنفکر پسند اما ناقص و پاسیو همجنسخواهی مشکلی ندارم و خود همجنسگرایان هم هر از گاهی آن را بکار می گیرند ولی از آنجا که اصطلاح < همجنس خواهی> ذات جنسی درون انسان را تداعی نمی کند شخصآ از کاربرد آن امتناع می ورزم چرا که <خواهی> از خواستن است و فرد میتواند خواسته خود را عوض کند در حالی که گرایش جنسی را هر چند بتوان مهار و یا سرکوب نمود ولی نمیتوان آن را تغییر داد. با اینهمه همجنسخواهی و همجنسگرایی با " همجنس بازی" فرق دارند و بر خلاف نظر ساتیر از آنجا که"همجنس بازی" دال بر رفتار و عمل دارد نه میل باطن بنا براین انتخابی است و طرف بخواست خود <باز>یگر میشود مثلآ فردی ممکن است چون به جنس مخالف دسترسی ندارد یا برای کنجکاوی هم که شده با جنس موافق خود دست به عمل جنسی بزند بدون آنکه واقعآ و درونآ چنین میل و گرایشی داشته باشد یا فردی که درونآ به همجنس خود تمایل و گرایش دارد بر اثر فشار اجتماعی، حکومتی، خانوادگی و... علیرغم جهت گیری جنسی و میل درون خود ضمن تسلیم شدن به فشارها، با توسل به دروغ و ظاهر سازی و برای خلاصی از تنگناها، جامعه و فرهنگ آن را هم به بازی بگیرد وبا فردی از جنس مخالف ازدواج کند. بر اساس گفته های فوق <بازی> یک رفتار انتخابی و در عین حال غیر جدی و تفننی است که زمانی ممکن است تمام شود. همچون فوتبال بازی، کفتر بازی، زن بازی ، ورق بازی و... و با <گرایی> که دال بر غیر انتخابی بودن و درونی، روانی، عاطفی و احساسی بودن است فرق دارد.