مفاهیم در ابتدای بحث اصلی هیبنوتیزم به تعریف بعضی از مفاهیم اصلی هیبنوتیزم می پردازیم.
دانستن تعریف علمی این مفاهیم شما را در پیگیری بهتر موضوع یاری می دهد.
هیبنوتیزم : یک تغبیر گذاری ذهنی است که با تغییر در درک، تصویر سازی ، تلقین پذیری وتمرکز همراه بوده و با تلقین پدید می آید.
هیبنوتیزم با پدیده هایی چون انفکاک همراه است.
هیبنوتیزور : کسی که اقدام به عمل هیبنوتیزم می کند اما بصورت علمی و حرفه ای به کسی هیبنوتیزور می گویند که بتواند 70% از مردم را با استفاده از تکنیکهای مناسب به خلسه فرو برد.
سوژه : کسی که تحت عملیات هیبنوتیزم قرار می گیرد به بیان دیگر کسی که عمل هیبنوتیزم و سیر آن را تجربه می کند (نه آنکه الزاماً به خلسه فرو رود.) ضمیرآگاه و ضمیر نا خودآگاه : تعاریف بسیار و در عین غیر جامعی از آْنها در دست داریم.
واقعیت این است که بسیاری از مفاهیم براحتی قابل تعریف کردن نیستند.
از کسانی که در مورد آگاه و ناخودآگاه بحثهای جالب توجهی ارائه و نقش اساسی ایفا کرده اند فروید جایگاهی ویژه دارد.
ضمیر آگاه جایگاه دانسته های معمول ماست.
تفکر انتزاعی یا همین فکر استدلالی ما مربوط به ضمیر آگاه ماست.
اما ضمیر ناخودآگاه جایگاه عظمیمی است که آروزها، امیال، عواطف، احساسات و آن چیزهایی که فراموش شده، سرکوب گردیده و واپس خورده، به انجا سرازیر می شود.
تفکر ضمیر ناخودآگاه قیاسی بوده و از این رو زبان صحبت کردن با ضمیر ناخودآگاه ، با زبان متعارف اندکی تفاوت دانسته و تابع قواعد خاصیت که رعایت آنها باعث بهتر شدن نتیجه های دلخواه می گردد.
جزئیات بیشتررا بعداً توضیح خواهم داد.
خود هیبنوتیزم : تکنیکی که با آن شخص می تواند خود را به جلسه هیبنوتیزمی فرو برد.
توضیح اینکه تکنیک خود هیبنوتیزم نسبت به هیبنوتیزم بسیار ساده تر بوده و طی ساعات محدودی شخص می تواند آن را بیاموزد.
مانیتیزم : بنیان آن را به مسمر منتسب می کنند پیروان این تئوری یا مکتب فکری معتقدند که موجودات واجد یک انرژی خاص مغناطیسی هستند که بکمک آن می توانند بر روی موجودات دیگر اثر بگذارند.
این اثر می تواند درمانی نیز باشد.
در اینکه این عقاید تا چه حد مبنای علمی دارد با افزایش آگاهیها و اطلاعاتتان ،قضاوت نهایی با شما خواهد بود.
قابلیت هیبنوتیزم پذیری : حداکثر عمق خلسه ای که پس ازتجربه چهار تا پنج بار فلسفه هیبنوتزم، شخص بدان دست می یابد قابلیت هیبنوتزم پذیری می گویند.
معمولاً هیبنوتیزم پذیری یک شخص خصوصیت ثابتی می باشد ولی به طور شایع دیده می شود که فردی چند بار خلسه هیبنوتیزم را تجربه می کند و فرضاً به حالت سبکی فرو می رود ولی در تجربه ای دیگر فرد خلسه عمیقی را تجربه می کند.
در اینجا نباید این را به حساب تغییر خصوصیات روانی می بگذاریم بلکه در ابتدا باید به عوامل شایعتر و موثری نظیر تغییر هیبنوتیزور، شرایط محیطی و انگیزه سوژه برای تجربه هیبنوتیزم و ...
فکر کنیم.
عمق خلسه : برای عمق خلسه هیبنوتیزم تقسیم بندیهای متعددی ارائه شده است یک تقسیم بندی رایج و عملی این است که خلسه هیبنوتیزم را به شش طبقه مختلف تقسیم می کنند.خلسه سبک 2 خلسه سبک 3 خواب سبک 4 خواب عمیق 5- سومبنابولیسم سبک 6- سومبنامبویسم عمیق.
اما درجه بندی مهمتر و علمی تر از این و در عین حال آسان از لحاظ علمی، تقسیم بندی دیویس می باشد.
در این تقسیم بندی، خلسه هیبنوتیزم به 30 پله درجه بندی شده است.
که خود به 3 پله ده تایی تقسیم شده است.
جزئیات آن بماند برای بعد اما فعلاً برای مثال بدانید که فرضاً ریلدکسشن یا وانهادگی عمیق جسمی و روانی در پله پنجم این جدول قرار دارد ویا پدیده کاتالپسی یا پل انسانی که با تلفیق می توان بدن فرد را به حالت سفتی منتشر عضلانی درآورد و یک اسپاسم عمومی برای فرد ایجاد کرد که این سفتی در حدی است یعنی عمقی از خلسه که با بازکردن چشمها نیز حالت خلسه همچنان برقرار مانده و پدیده های عجیب و جالب توجه هیبنوتیزم، جدایی از محیط، تجربه توهمات گوناگون با تلقین و...
که اغلب در این عمق از خلسه رخ می دهد شروعش از پله 20 می باشد.
تاریخچه هیپنوتیزم دکتر شارکو دستیار دیگری داشت بنام دکتر اعلم الملک که از اولین دانشجویان اعزامی از ایران در دوره قاجاریه بوده و پس از مرگ شارکو ، جانشین وی در بیمارستان روانپزشکی پاریس گردید .
دکتر اعلم الملک پس از روی آوری به علوم غریبه ، از مقام خویش استعفا داده و به ایران بازگشت و به عنوان پزشک دربار مظفرالدین شاه مشغول به کار شد .
او هیپنوتیزم را از شارکو آموخته بود و برای سرگرمی درباریان در مجلس شاه هیپنوتیزم انجام می داد.
در واقع او اولین کسی است که هیپنوتیزم را با این نام به ایران آورده ، به سرزمینی که مردمش از هزاران سال قبل این علم را به خوبی می دانستند و به مقاصد مختلف از آن بهره می بردند .
ناگفته نماند که بسیاری از تکنیکهای موجود در کتابهای جدید هیپنوتیزم که از سوی هیپنوتیزورهای غربی معرفی شده ملهم از روشهائیست که دراویش ایران در صدها سال قبل در مراسم خویش به کار میبردند .و علیرغم اینکه در مکاتب فعلی هیپنوتیزم بین هیپنوتیزورهای علمی و هیپنوتیزورهای سنتی از لحاظ مبانی تئوریک ، گاها تفاوتهای اساسی وجود دارد ولی تکنیکهای موجود و آمار افرادی که به درجات سبک ، متوسط و عمیق هیپنوتیزم فرو میروند و نیز افرادی که هیپنوتیزم نمی شوند همخوانی نزدیکی وجود دارد اما گاهی از افرادی که وارث علوم پر رمز و راز صوفیان ایرانی هستند ، اعمالی عجیب سر می زند و در اینکه این اعمال ، در واقع جلوه های خاص هیپنوتیزم هستند تردیدی نیست اما آمار موجود در کتابها را بشدت زیر سوال می برد .
در توجیه این پدیده ها هم کوششهای فراوانی شده و دستاوردهای قابل توجهی هم حاصل گردیده ، اما در بسیاری اوقات بنظر میرسد که اطلاعات ما در توجیه این مسایل اندک بوده و هنوز راه درازی برای شناخت اسرار این علم در پیش رو داریم .
در قرن بیستم با افزایش آگاهی و نیز روشن شدن تاثیرات هیپنوتیزم در درمان برخی بیماریها ، مراجع رسمی پزشکی در بسیاری از کشورهای مترقی مجاب گردیدند که هیپنوتیزم را به عنوان روش معتبر در طب جایگزین یا آلترناتیو بپذیرند برای مثال در سال 1958 میلادی استفاده از هیپنوتیزم توسط پزشکان در آمریکا مورد قبول قرار گرفته و در کشورهای اروپایی نیز کم کم هیپنوتیزم جایگاه نسبتا" مطلوبی پیدا کرد .
در واقع در بسیاری از مراکز آکادمیک معتبر ، دپارتمانهای تحقیقات هیپنوتیزمی از حدود 50 سال قبل ، شکل گرفته و این موضوع باعث پیشرفت مطالعات و اعتبار بیشتر هیپنوتیزم گردید .
با روشن شدن جنبه های فیزیولوژیک تاثیر هیپنوتیزم ، جایگاه آن ارتقا قابل توجهی یافته به نحوی که افراد معتبری چون سادوک نظرات جالب توجهی ابراز داشتند .
دکتر سادوک که از روانپزشکان نامی معاصر می باشد حدود دو دهه قبل بیان نمود که هینوتیزم یک روش طبیبیست و نباید آن را به دید یک شاخه از طب جایگزین نگریست .
در واقع سادوک بین هیپنوتیزم و علومی نظیر طب سوزنی افتراق قائل شده و توصیه نموده بود که پزشکان هیپنوتیزم را بدانند و در درمان از آن بهره گیرند .
تا دو دهه قبل حتی طرفداران متعصب هیپنوتیزم اعتقاد داشتند که هیپنوتیزم در بیماری های روانی یا روان تنی موثر است .
اما با ارائه نتایج تحقیقات متعدد و جامعی که در مورد اثرات هیپنوتیزم صورت گرفته و پیشرفتهایی که در زمینه شناخت واسطه های شیمیایی اعصاب و سیستم ایمنی بدن و نیز ارتباط بین آن دو حاصل گردید ه ، اثر بخشی هیپنوتیزم در درمان بسیاری از بیماریهای جسمی بخصوص بیماریهایی که اختلال در سیستم ایمنی در بروز یا تشدید آن نقش دارد اثبات گردیده است که در این مورد بعدا" بیشتر توضیح خواهم داد .
در کشور ما با اینکه هیپنوتیزم تاریخجه ای بسیار قدیمی دارد ، اما در قرن گذشته هیپنوتیزم عمدتا در دست هیپنوتیزورهای حرفه ای قرار داشته و با اینکه در مهارت و استادی آنها در انجام هیپنوتیزم شکی نداریم اما بدلیل بعضی از اظهارنظرهای غیر علمی و برخی ادعاهای حساسیت برانگیز و دخالت بی حد و حصر گروهی از آنها در امور پزشکی باعث گردید که جامعه پزشکی ایران به طور غالب دیدگاه منفی نسبت به هیپنوتیزم پیدا کرده که البته کاهلی پزشکان و دانش آموختگان علوم پزشکی در فراگیری این علم و انجام تحقیقات در این زمینه هم قابل کتمان نیست .
به بیان دیگر اینکه هیپنوتیزم در ایران فعلا وضعیتی دارد که حدود 50 سال قبل در مغرب زمین مطرح بود .
بحث و جدلهایی که در آن زمان در اروپا تقریبا به نفع هیپنوتیزم خاتمه یافته و با اظهار نظرها و تلاشهای نامدارانی چون اریکسون و هیلگارد ، به روش علمی و به صورت مستدل ، هیپنوتیزم جایگاهی آکادمیک یافته ، بدلیل روند نامناسبی که هیپنوتیزم مدرن در چند دهه گذشته در کشور ما طی کرده ، متاسفانه وضعیت فعلی اصلا" مطلوب نیست .
البته با تشکیل شدن انجمن های علمی متعدد و نیز برگزاری دوره های آموزشی کلاسیک توسط مراکز معتبری چون سازمان نظام پزشکی ایران در طی دو دهه قبل ، وضعیت بهتری را نوید می دهد ، اما فکر می کنم تا رسیدن به جایگاه مطلوب هنوز راه زیادی مانده است .
در بین هیپنوتیزور های حرفه ای ایران چند نفر نقش فعالتری داشته اند نظیر آقایان کابوک ، الماسیان ، فریور و ....
که در این میان فکر میکنم ، با نام کابوک بیشتر آشنا باشید .
آقای شعبان طاووسی متخلص به کابوک ، هیپنوتیزم را نزد افرادی چون هاری آرونز فرا گرفت .
آرونز از معروفترین و علمی ترین هیپنوتیزورهای حرفه ای معاصر آمریکاست .
وقتی کابوک به ایران بازگشت ، اگر چه به دلیل برپایی جلسات متعدد نقش مهمی در معرفی هیپنوتیزم به جامعه ایرانی ایفا نمود اما برخی اظهار نظرهای نه چندان علمی و اتخاذ روشهایی که چندان به مصلح نبود ، با توجه به اعتباری که در بین مردم یافته بود باعث بروز عقایدی گردیده که اصلاح آن با اینکه سالها از مرگ کابوک می گذرد ، هنوز کار راحتی نیست .البته منظور از بیان این موضوعات نقد عملکرد است و نقش مثبت کابوک در معرفی هیپنوتیزم به هیچ وجه قابل کتمان نیست و عقایدی هم که ذکرش به میان آمد فقط کار او نبوده بلکه در واقع اینها اعتقاداتی است که حداقل از زمان مسمر به صورت جدی در این حوزه مطرح بوده و خیلی ها این اعتقادات را متعصبانه بیان می دارند ولی آنهایی که شناخته شده تر هستند و صاحب جایگاه شده اند مسئولیت سنگین تری دارند .
نقش آنها همانقدر که می تواند موثر باشد ، می تواند مخرب هم باشد .
ولی چون مطمئنا" هیچ تعمدی در بین نبوده ، و آنها صرفا" عقایدشان را بیان می کردند ، بایستی به کارهای مثبتشان قدر نهاد .
ولی کاش این گونه افراد ، به محدوده خود رضایت می دادند و امور پزشکی و روانپزشکی و مسائل تخصصی روانشناسی را به اهلش واگذار می کردند تا باعث برانگیخته شدن حساسیت منفی جامعه علمی نگشته و وقفه ای در روند پیشرفت هیپنوتیزم و خدشه ای به حرمت این علم مقدس وارد نمی شد .
به هر حال واقعیتی اجتناب ناپذیر این است که در چند دهه گذشته هیپنوتیزم توسط هیپنوتیزورهای حرفه ای به مردم جامعه ما شناسانده شده و بسیاری از آنها نقش شایان توجه و خدمات ارزشمندی ارائه داده اند .
از حدود دو دهه قبل نیز توجه جامعه پزشکی به هیپنوتیزم در حد قابل ملاحظه ای ، افزایش یافته و برگزاری کلاسهای آموزشی توسط نظام پزشکی ، تشکیل چند انجمن علمی ، انتشار کتابهای نسبتا" جامع و ....
نوید از آینده ای بهتر می دهد اما هنوز آنقدر اطلاعات مردم جامعه ، حتی قشر تحصیلکرده ، در این مورد کم است که بسیاری از آنها تفاوت هیپنوتیزم را با مسایلی همچون انرژی درمانی و ....
نمی دانند .
هیپنوتیزم علمی معتبر ، قدیمی ، اصیل و موثریست که به عنوان اصلی ترین تکنیک دستیابی به ضمیر ناخودآگاه ، و نیز به عنوان یک روش کم عارضه و موثر پزشکی و علمی که به دلیل آمیختگی آن با عرفان ، ادبیات و هنر و ارتباط آن با روان انسان جایگاه والا و مستقل خود را داراست و در میان خیل طرفداران آن ، من هم سعی دارم با کمک دوستان ، برای معرفی علمی آن به جامعه جوان و پویا و جویای دانش مملکتم گامی بردارم و ادای وظیفه نمایم .
هیپنوتیزم حالتی از تغییر طبیعی ذهن است که با تغییر در درک ، تصویر سازی ، تلقین پذیری و تمرکز همراه می باشد.
آدمی در شرایطی خاص خودبخود این حالت تغییر ذهنی را می تواند تجربه کند.
وقتی آنچنان محو تماشای تصویری می شوید که از اطرافتان غافل می گردید ، وقتی شنیدن نوای موسیقی دلخواهتان باعث میگردد که متوجۀ وقایعی که در اطرافتان می گذرد نمی شوید و حالاتی اینچنینی ، درواقع تجربۀ هیپنوتیزم خودبخودی هستند.
در این مورد بعداَ توضیحات بیشتری خواهم داد.
در اینجا قصد از بیان این موضوع این بوده که هیپنوتیزم را صرفاَ یک خلسۀ مصنوعی که نیاز به مکان و زمان خاص و وجود فردی به عنوان هیپنوتیزور داشته باشد ، قلمداد نکنید.
بنابراین چون هیپنوتیزم ، حالت طبیعی تغییر ذهن می باشد ، قدمت آن بی تردید به هزاران سال قبل می رسد و انسان متفکر حتماَ از زمان های بسیار دور متوجۀ این پدیده شده است.
آنچه که از متون کهن و حکایات تاریخی و شواهد موجود به دست می آید ، این عقیده را ثابت می کند که انسانها به شیوه های مختلف در جوامع گوناگون از این پدیدۀ جالب بهره می گرفتند.
ردپای هیپنوتیزم را در مراسم جادوگری ، رقصهای خاص بومیان آفریقایی ، مراسم آیینی سرخپوستان آمریکا ، روشهای خاص شفابخشی مؤبدان زرتشتی ایران در3000 سال قبل ، آیینهای مذهبی و ......
به وضوح می توان مشاهده نمود .
مصریها ، ایرانیان و هندیها اقوام پیشرو در استفادۀ علمی از این علم بوده و با توجه به قدمت تاریخ تمدن و سابقۀ درخشان علم و وجود متفکران تیزهوشی که نامشان در تاریخ جاودانه شده ، این اعتقاد تاریخی دور از ذهن نمی باشد.
برای مثال می توان از مانی نام برد.
مانی آنچنان مهارتی در هیپنوتیزم داشت که یکی از هیپنوتیزورهای آمریکایی ، مانی را بزرگترین هیپنوتیزوری می داند که تاریخ بخود دیده است.
بسیاری از کراماتی که از مانی نقل می کنند ، شباهتی عجیب با تکنیکها و پدیده های هیپنوتیزمی دارد که امروزه هم مورد استفاده قرار می گیرد.
خلاصه اینکه هیپنوتیزم در طی تاریخ به شکل های مختلفی جلوه گری می نمود تا اینکه در قرن هیجدهم ، در اروپا ، دکتر فرانس آنتوان مسمر در برخورد با کشیشانی که با آهنربا اقدام به شفابخشی می کردند ، به این اعتقاد رسید که مغناطیس اثر درمانی دارد و این تئوری را مطرح کرد که موجودات واجد یک انرژی مغناطیسی هستند که می تواند بر روی موجودات دیگر اثر بگذارد و این اثر می تواند جنبۀ درمانی نیز داشته باشد و درواقع مسمربنیانگزار مانیتیزم شد.
مسمر پزشکی معروف ، خوشنام و باهوش بود.
حوضی ساخت که در آب آن قطعات آهنربا قرار داده بود و به اعتقاد خود ، تصور می کرد که آن آب مغناطیسی شده است.
بیمارانش بر لبۀ آن حوض می نشستند و پاهای خود را در آب قرار می دادند.
دکتر مسمر با ابهت و وقار خاصی وارد صحنه می شد و عصای آهنربایی خود را ، پس از مدتی انتظار وارد آب می کرد تا آنچنان که خود عنوان می کرد جریان مغناطیس به راه بیافتد و در این زمان اغلب بیمارانی که بر لبۀ حوض نشسته بودند ، دچار حالتی از هیجان عصبی می شدند و در واقع یک فلسفۀ هیجانی را تجربه می کردند و وقتی از آن حالت بیرون می آمدند بسیاری از آنها ، احساس بهبودی می کردند و شاید هم سلامتی خود را باز می یافتند.
وقتی شهرت و آوازۀ مسمر ، در سراسر اروپا پیچید و خیل عظیم بیماران بسوی او هجوم آوردند ، لوئی شانزدهم هیاتی را که متشکل از افرادی چون لاوازیه و فرانکلین بوده ، مأمور بررسی روش درمانی مسمر نمود.
پس از بررسی دقیق ، آنها بیان داشتند که روش درمانی مسمر در بسیاری از اوقات نتیجه بخش است اما صحت علمی روش درمانی او را مورد تردید قرار داده و تأیید ننمودند و این باعث شد که مسمر از ادامۀ فعالیت باز ماند.
مسمر عقایدی را بنیان نهاد که نمی توان آن عقاید را خیلی مقرون به واقعیت دانست ، اما در هر حال باعث گردید که نگاه ها به سوی این حالت که بعدها هیپنوتیزم نام گرفت ، جلب شود ازاین رو مسمر را می توان باعث و بانی تولد هیپنوتیزم علمی دانست و این نکته هم لازم است ذکر شود که علی رغم اینکه بیش از2000 سال قبل ، صحت علمی تئوریهای مسمر را مردود شمردند که واقعیت هم جز این نبوده اما هنوز هم عقاید مسمر طرفداران فراوانی دارد.
در اینجا قصد ندارم مانیتیزم را یکسویه نقد کنم.
بگذاریم بحث ما ادامه یابد و نتیجه گیری نهایی را ، بخصوص وقتی نگاهتان به هیپنوتیزم عوض شد ، به خودتان واگذار می کنم.
بعد از مسمر افراد دیگری چون آبه فاریا و لافونتن آمدند و کارهای مسمر را پی گرفتند تا نوبت به دکتر جیمز برید انگلیسی رسید.
وی متوجه شد بعضی بیمارانی که نگاهشان به نقطه ای نورانی تثبیت می شود ، دچار تغییر حالتی خاص می شوند.
او با مسمر و عقایدش آشنایی داشت.
با نظم بخشیدن به مشاهداتش ، متوجه شد که این تغییر حالت درواقع یک خلسه است که سوژه یا فردی که در آن فرو می رود آرامش یافته ولی در عین حال حرف شنوی خاصی در او بروز می کند.
جیمز برید نام این خلسه را هیپنوتیزم نهاد که برگرفته از نام « هیپنوز » الهۀ خواب یونان است.
برید در همان زمان متوجه شد که استقرار این خلسه ربطی به مغناطیس ندارد و درواقع تغییر در تمرکز سوژه با ثابت کردن نگاه او و حرفهایی که درمانگر بیان می کند باعث استقرار آن می شود و در همان زمان هم بیان کرده بود که این حالت خواب نیست و با خواب معمولی تفاوتهای اساسی دارد و چون نام هیپنوتیزم در شنونده مفهوم « خواب » را تداعی می کند ، متوجه شد که نام مناسبی را انتخاب نکرده است.
اما تا بخود بجنبد این نام آنچنان فراگیر شد که فرصت تغییر در آن را از او گرفت.
بعد از جیمز برید که حدود 170 سال قبل ، مبدع نام هیپنوتیزم بود ، بزرگان زیادی در عرصۀ شناسایی علم هیپنوتیزم قدم به میان گذاشتند.
از جملۀ اینها می توان از برنهایم ، شارکو ، فروید ، اریکسون و هیلگارد نام برد.
برنهایم برای رد هیپنوتیزم دست به آزمایشات و تحقیقاتی زد ، اما نه تنها هیپنوتیزم را رد نکرد ، بلکه آنچنان به هیپنوتیزم معتقد شد که هنوز جملات جانبدارانۀ زیادی از او به یادگار مانده که در جای خود بیانشان می کنم.
برنهایم اعتقاد داشت کسانیکه هیپنوتیزم نمی شوند ، مبتلا به یک نوع اختلال روانی هستند.
شارکو ، متخصص اعصاب معروفی که در کتابهای پزشکی از او بسیار نام برده شده است ، هیپنوتیزم را نشانۀ هیستری می دانست ( هیستری یک اختلال عصبی است که امروزه در حوزۀ اختلالات تبدیلی Convertional Disorder جای می گیرد و اطلاعات بیشتر را خدمتتان ارائه خواهم داد ) و دلیل او ، هیپنوتیزم پذیری بیش از حد هیستریک ها بود.
بعدها در تعاملاتی که بین این دو پیش آمد ، این نتیجه حاصل شد که « هیپنوتیزم یک تجربۀ ذهنی گذراست که بیش از 90% از مردم طبیعی جامعه قادر به تجربۀ آنند.
اما هیپنوتیزم شدن نه نشانۀ سلامت روان است و نه دلیلی برای بیماری روانی ».
فروید هیپنوتیزم را از شارکو آموخت و بحث ضمیر ناخودآگاه و خودآگاه فروید به طرز جالبی در این مورد تئوریهایی ارائه داد که از بحث های اثاثی و پایه ای برای توجیه حالتها و پدیده های هیپنوتیزمی می باشد.
فروید شرط های بعد از هیپنوتیزمی ( Post Hyphosis Response ) را نیز اول بار به طرز جالبی توصیف کرده است.
بعدها که فروید به روانکاوی و روش تداعی آزاد روی آورد ، هیپنوتیزم را روش مناسبی برای روانکاوی ندید ( که گاهی از اوقات هم به دلایلی چنین است ) و او به همین دلیل از هیپنوتیزم دست کشید و این دستاویزی شد تا روانپزشکان به هیپنوتیزم بهای درخور ندهند و به طور سمبلیک در بین هیپنوتیزورها معروف است که فروید ورود هیپنوتیزم به مجامع آکادمیک را پنجاه سال به تأخیر انداخت.
هیپنوتیزم یک تکنیک علمیست که تاریخچه ای مستقل داشته و می تواند در بسیاری از بیماری های روانی مؤثر واقع شود و در بسیاری از اختلالات روانی نیز هیچ کاربرد مؤثری ندارد و در معدودی از اختلالات روانی هم بکار بردن آن ممنوع است.
این علم انحصار به هیچ گروه خاصی ، حتی گروه پزشکی ندارد و اتفاقاَ نامدارترین هیپنوتیزورهای حرفه ای ، افرادی غیرپزشک بوده اند.
اما استفاده از هیپنوتیزم در امور درمانی باید منحصراَ در اختیار کسانی باشد که قانوناَ حق درمان دارند.
روانپزشکان هم می توانند آنجاییکه صلاح می دانند از این علم در جهت درمان بیماران خود بهره بگیرند و مختار هستند هیچ استفاده ای از آن نکنند.
اما مخالفت با هیپنوتیزم ، آنچه که در گوشه و کنار شاهد آنیم و برخی از روانپزشکان عزیز با استفاده از مستندات و منابع مربوط به دهها سال قبل به این امر مبادرت می کنند همانقدر پذیرفتنی نیست که تعریف و تمجیدهای بی حد و حصر عده ای که مایلند هیپنوتیزم را عملی جادویی و ساحرانه تلقی کنند.
در هر صورت عقاید هر کس در جای خود محترم است.
ما با تخطئۀ بی دلیل هر فرد و یا هر مکتب فکری ، موافق نیستیم و در این وبلاگ هدفم شناساندن علمی هیپنوتیزم بر اساس جدیدترین تئوریها و تحقیقات بوده و می خواهم به دور از هرگونه حاشیه پردازی بی مورد به بالندگی علمی زیبا ، شریف و مؤثری چون هیپنوتیزم اهتمام نمایم و در این راه به نقد و نظر بی پیرایه ، علمی و غیرمتعاصبۀ دوستان ، بشدت علاقمندم و هردستا را که در این راه کمکم کند به گرمی میفشارم تا به یاری خداوند ، هیپنوتیزم را در سرزمینی که مردمش از هزاران سال قبل بل آن آشنایی داشتند و عوامل مختلف باعث پیشرفت آن گردیده ، به جایگاه درخور و شایسته اش نزدیکتر سازیم.