مقدمه
آرزو داشتم هنرمندان ما برای شناساندن موسیقی به اهل ذوق و مطالعه کتاب هائی بنویسند و وظیفهای را که در پرورش روح و فکر ما به عهده دارند به تمام و کمال انجام دهند اما کسانی که اطلاعی از موسیقی داشتند در پی موسیقی شناسی نرفتند و زمینه در روزهائی که ملت به آستانه تحول بزرگی رسیده بود همچنان خالی ماند.
از آنجا که هیچ پیروزی و پیشرفتی بدون مبانی فرهنگی پایدار نیست نقص معلومات هنری شکاف عمیقی در سیر تحول ما ایجاد کرده بود و در آن میان دم آشنائی به موسیقی مرا که از مردم آرزومند این کشورم نگران کرد زیرا که معتقدم که موسیقی از لازمترین عوالم پرورش روحی است و همچنانکه ریاضیات در تحکیم استدلال و منطق اثر دارد موسیقی در توسعه فکر و تصور مؤثر است رنج این آرزو مرا بر آن داشت که به جای موسیقی شناسان حرفهای در رشتههایی که فقط عنوان دوستدار دارم تحقیق کنم.
پیشگفتار
جای تأسف است که ملت ما سالیان دراز از توجه به هنرهای زیبا غفلت ورزید. شاید مردمی که از ترس تکفیر، نقاشی و پیکرسازی را بتپرستی و موسیقی را لهو و حرام دانستهاند بیش از این در دنیای هنر بهره نداشتند اما شگفت است که روح ایرانی در برابر دشمنان زیبائی از پا در نیامد زیرا در همان هنگام که عمال خلیفه برای کشتن ذوق شمشیر تیز میکردند مردان روشنبین و آزادهای چون مسلم بن محرز-عبدالله بین مفقع- ابونصر فارابی- عمر خیام برخاستند و زمانی که ممکن بود با یک مخالفت علنی دم سرد تیغ را پشت گردن احساس کنند پرده سراپا ریای تعصب را دریدند تا زیبائی در زاد و بوم زرتشت معدوم نشود. هر شکست آغاز یک پیروزی است زیرا هیچ حادثهای چون شکست نقص کار را روشن نمیکند و درس پیروزی نمیآموزد.
اگر تاریخ شرق و غرب را مقایسه کنیم ناگزیر باید بگوئیم که غفلت ششصد ساله ایران دوره قرون وسطی و امروز آغاز رنسانس ماست.
کسانیکه در گذشته ما را از سیر تمدن و فرهنگ جهانی بیخبر گذاشتند به کشور ما سخت زیان رساندهاند و تیره روزی ملت مستقیماً از جهل و نادانی آنها پیدا شده است.
میان استادان فن تنها کودکان فقیری که تار و پود قالی را بهم میبافند و روستائیان پاکدلی که در اثناء کارهای سخت ترانههای غمزدا میبودند بوظیفه خود عمل کردهاند و روح ملت به همت پائینترین طبقات کشور زنده ماند.
ما امروز برای بنیان هنر ایران باید از هنر دنیا آگاه شویم. (ما امروز برای بنیان هنر ایران باید از هنر دنیا آگاه شویم.)
اما گمان نرود که با این مقدمه بهتر است راه خود را رها کنیم و بدنبال کار دیگران بریم زیرا تقلید ناقص و ناشیانه هنر و استعداد ما را به نیستی میکشاند.
و هیچ افتخاری نصیب ما نمیکند. شک نیست که هر سبک و کار هنری بجای تقلید میتواند حس انتقاد و انتقال را برانگیزد و ما از این طریق بهتر میتوان در کار دیگران تحقیق کنیم و اصالت هنر ایران را محفوظ بداریم. در ایران هیچگاه یک مکتب هنری بهمت چند استاد بزرگ بوجود نیامد آثار گذشته ما بیش از همه نشانه سبک انفرادی است و کمتر هنرمندی میتوان یافت که در پرورش هنرمند دیگری مؤثر بوده باشد.
ناپسندترین صفت هنرمند آنست که برای حفظ مقام از شناساندن فن خود امتناع کند و بزرگترین افتخار یک استاد آن است که شاگردش به مقامی عالیتر از نام او برسد.
بخل و حسد در هنر راه ندارد زیرا فقط احساسات عالیه انسان زیبائی را بوجود میآورد بهمین علت اکثر هنرمندان بزرگ انسانهای بزرگی هم بودهاند و آثار آنها جلوه عالیترین آرزوهای انسانی شده است و هنر مقدس و هنرمند محترم است.
کسی که بعالم انسانیت خدمت کند متعلق به یک ملت و یک مذهب نیست به همه کشورهای جهان تعلق دارد انسانیت و زیبائی از هر چیز گرامیتر است و ما در پیشگاه هنر از هر کجا که تجلی کند سر فرود میآوریم. (سعدی حسنی)
فصل اول
مختصری از کلیات موسیقی
موسیقی سنفونیک
اصطلاحات:فرمها : ساز های آن
اصطلاحات موسیقی:
موزیک: تعلیمات روحی است.
نت: الفبای مخصوص موسیقی که مرکب از هفت گام است.
گام – تن – مقام یا تنالیته – مدولاسیون – نوایا ملودی – ضرب یا ریتم و 43 اصطلاح دیگر در موسیقی وجود دارد.
فرمهای موسیقی:
اُپرا: نمایشی است که با آواز و بهمراهی ارکستر اجرا میشود. اپرا به چند دسته تقسیم میشود که عبارتند از:
اپراسریا – اپرا بونا – اپرا کمیک – باس – سنفی و 10 اپرای دیگر وجود دارد.
کنسرتو: فرمی است که برای یک یا دوساز ساخته میشود و بقیه ارکستر آنرا همراهی میکنند و شامل چهار قسمت است.
دوازده نوع دیگر از فرم موسیقی وجود دارد که در اینجا به دلایلی از توضیح درباره آنها سرباز میزنم.
ساز های موسیقی
به طور کلی سازهای ارکستر به چهار دسته تقسیم میشوند:
سازهای رهی – سازهای بادی – سازهای ضربی – سازهای کلاویه.
1-سازهای زهی شامل چهار ساز اصلی است:
ویولون – ویولا باآلتو – ویولوسنل یا ویولاداگامبا – هارپ.
2-سازهای بادی از حیث صدا و ساختمان به دو دسته تقسیم میشوند:
الف:سازهای بادی چوبی ب:سازهای بادی مسی
که بعضی از آنها عبارتند از پیلکو که از زمان بتهوفن وارد ارکستر شد.
فلوت:از اعضای اصلی ارکستر سفنیک است.
ساکسفون:یا سون یا فاگوت از بمتر سازهای بادی چوبی است.
ترومپت:نوعی شیپور است که بعدها یونانیان آن را با فلز ساختند.
کونه – کر – توسن – توبا از دیگر سازهای بادی هستند.
سازهای ضربی:
این دسته از سازها برای حفظ ریتم آهنگ بکار میرود و گاهی اوقات سازهای دیگری مانند هارپ و پیانو که سازهای مستقلی هستند در این دسته وارد میشوند.
از انواع طبل ها:
تیمپانی:طبل بزرگ که به فرانسه آن را تمبال مینامند.
تامبون:طبل کوچک یا طبل نظامی.
کاستانیت و یا قاشک خشک که در رقصهای اسپانیولی غالباً شنیده میشود.
سنج یا سمبال – مثلث: که یک زنگ مخصوص است.
کسیلوفون – گلکن شپیل – سلسنا – کاریون.
سازهای کلاویه:
سازهای کلاویه اصلاً جزو ارکستر نیستند ولی ساختمان آنها طوری است که در آن واحد قادر به اجرای چند نوع صدا هستند و باین جهت در همراهی با آواز یا ساز دیگری میتوانند بجای ارکستر انجام وظیفه کنند.
سازهای کلاویه شامل دو نوع هستند:
1-سازهای کلاویه زهی که در ساز کلاوسن و پیانو تشکیل شده.
2-سازهای کلاویه بادی که شامل ارگ است.
سازهایی که در ارکستر سنفی وجود دارند عبارتند از:
سازهای زهی:شامل ویولونهاست. سازهای بادی چوبی: که بعضی از آنها: دوفلوت سهباسون و یک کنترباسون است. سازهای باد مسی:که شامل:جهار ترومپت 4 تا 12کر، دوکوته، یک توبا. سازهای ضربی:شامل:تیمپانی – طبل کوچک و بزرگ، دایره – سنج – مثلث – سلسنا – کسیلوفون.
فصل دوم
شخصیتهای موسیقی
«آدام»
آدولف آدام در سال 1803 متولد شد. مانند هرولد اهل آلزاس بود. مقدمات موسیقی را نزد پدرش لوئی آدام یاد گرفت که خود یک پیانیست بزرگ آنزمان و استاد کنسرواتوار بود. سپس نزد بوالدپو تحصیل موسیقی کرد.
او 26 اثر موفق دارد. کارهای او در موسیقی نظامی و پیانو نیز آثاری بیادگار مانده است آدام بسال 1856 درگذشت.
«استاد علیاکبرخان»
استاد علیاکبرخان موسیقیدان بزرگ هندی ایالت جودپور و بزرگترین نوازنده سارود در هندوستان به سال 1922 در بنگال بدنیا آمد آموزش موسیقی را در 5سالگی نزد پدرش دکتر علاءالدین فان مشهور کرد. او از تکنیک موسیقیدان بزرگ مغولی قرن سیزدهم تاکسن پیروی میکند. از آثار او میتوان «ارگای صبح و ارگای شب» را نام برد.
«باخ»
یوهان سباستیان باخ، در 21مارس 1685 در آیزناخ بدنیا آمد.
پدرش یوهان آمبرزیوس از نوادگان درباری و مادرش الیزابت دختر یکی از کارمندان شهرداری «اورفودت» بود.
یوهان سباستیان بیش از ده سال نداشت که پدر و مادرش فوت کردند. در سال 1708 به سمت سرپرست ارکستر درک ساکس رایمار انتخاب شد. در این زمان بود که بین او و لوئی مارشال ارگانیست مشهور فرانسوی قرار مسابقه گذارده شد. اما مارشال از ترس شکست روز پیش از مسابقه شهر را ترک کرد.
در سال 1720 پس از وفات زنش بار دوم با خواننده سوپرانو، آناما گدالناولکن ازدواج کرد. و از او 14 فرزند بوجود آورد.
او نیز در سال 1750 فوت کرد.
«بتهوفن»
لودویک وان بتهوفن در سال 1770 در بن متولد شد. اجداد پدری او از هلند به آلمان آمده بودند. پدر بتهوفن در دربار کلن خواننده تنور بود ولی مردی شرابخوار و لاابالی بود و با زن بیوه یکی از مستخدمین دربار بنام «ماگرالنا» ازدواج کرد. این زن هفت فرزند آورد که فقط سه تای آنها باقی ماندند و لودویک بزرگترین فرزند او بود. پدرش از چهار سالگی او را با پیانو آشنا کرد و تا 9 سالگی کلیه قواعدی که از موسیقی میدانست به او آموخت و در فن تصنیف آهنگ ذوق او را پرورش داد.
بتهوفن در بهار 1787 به کمک والد شتاین به وین رفت و در آنجا به حضور موستارت رسید و از او چند درس موسیقی گرفت. در سال 1792 هنگامیکه سپاهیان ناپلئون رود «رن» را تحت اشغال در آوردند، بتهوفن شهر خود را ترک کرد و بار دیگر به وین مراجعت کرد و چون استاد محبوبش موستارت یک سال پیش درگذشته بود نزد هایدن به تحصیل موسیقی پرداخت. ولی چون از تدریس او رضایت نداشت نزد آلبر ختسبوگ اصول کنتراپوان را فرا گرفت و بزودی در محافل اشرافی راه یافت. در سال 1815 بتهوفن بتدریج حس شنوایی خود را از دست داد، او علیرغم کری در سال 1823 بزرگترین آثار خود یعنی سیاسولمینس و سنفنی نهم کورال را تصنیف کرد.
آثار باارزش او:
«سونات مهتاب»، «سونات پاستوال»، «سونات آیاسیوناتا»، «سونات پاتیتک»، اورتور «خرابههای آتن»، بالت «آفریدگان پرمتئوس»، کنسرتوار ویولون و سنفنی سوم و پنجم و ششم و نهم میباشد.
«پاگانینی»
نیکولو پاگانینی در سال 1782 در ژن متولد شد وی فرزند آنتونیو از بازرگانان ژن بود. و چون از کودکی به موسیقی علاقه نشان میداد پدرش او را به نواختن ویولون آشنا کرد در 9 سالگی در حضور عدهایی ویولون نواخت که باعث تعجب حضار گردید. در 16 سالگی بجایی رسید که هیچ استادی خود را لایق نمیدانست که به او تعلیم دهد و برای دادن کنسرت به شهرهای مختلف ایتالیا رفت. در سال 1827 به وین رفت و بعد برای اجرای کنسرت به کشورهای مختلف اروپا در سال 1836 به کشور خود مراجعت کرد ولی حال مزاجی او سخت مختل بود و برای معالجه به مارسی سفر کرد در سال 1840 درگذشت. معروفترین اثر پاگانینی آهنگهای رقص دائم – رقص شیاطین و 12 سونات است.
«چایکوسکی»
پیوتر ایلیچ چایکوسکی آهنگساز بزرگ روس در سال 1840 در شهر تکنیسگ متولد شد. در نوامبر 1893 درگذشت. او مختصری از اصول موسیقی را روی یک پیانو قدیمی قرار گرفت و در 10 سالگی به مدرسه حقوق رفت و در نوزده سالگی فارغالتحصیل شد و شغل دولتی گرفت و در سال 1865 به کنسرواتور «پترزبورگ» وارد شد و از آنجا فارغالتحصیل شد و زمانی که کنسرواتور مسکو تأسیس شد او را به استادی هارمونی پذیرفتند. شهرت چایکوسکی باعث شد که پیرزن ثروتمندی بنام نادزد افن با کمکهای مادی خود از او حمایت کرد. در سال 1876 با دختر 28 سالهای بنام آنتونیت ایوانو ازدواج کرد و پس از یکماه از هم جدا شدند. آخرین اثر وی سنفنی پانتیک است و در سال 1893 به مرض وبا درگذشت.
«شوبرت»
فرانتس پیتر شوبرت موسیقیدان اتریشی در سال 1797 در نزدیکی وین متولد شد و پدرش معلم فقیری بود و تا پایان عمر زندگی مختصری داشت. او ازدواج نکرد و در سن 31 سالگی یعنی در سال 1828 به مرض تیفوس درگذشت.
«متسارت»
ولنگانگ آمارئوس موستارت در ژانویه سال 1756 در سالزبوگ در اتریش بدنیا آمد پدرش آهنگساز و ویولونیست بود و فرزندان خود را از کودکی به موسیقی آشنا کرد موستارت در 5 سالگی شروع به تصنیف آهنگ کرد استعداد خارقالعاده او باعث شد پدرش برای معرفی او به شهرهای دیگری مسافرت کند. در سن 6 سالگی به وین – مونیخ – دوتنبرگ – فرانکفورت – آخن – بروکسل برد. موستارت ویولون میزد و خواهرش پیانو مینواخت. در 14 سالگی با پدرش به ایتالیا رفت و در میلان اپرای معروفش را بنام مهرداد پادشاه پونتو اجرا کرد که تماشاگران مکرر فریاد میزدند «زنده باد استاد کوچک». در سال 1782 با کنستاس ازدواج کرد. اپرای معروف او: عروس فیگارو – دون ژوان و سنفنی پراگ و کنسرتو پیانوی تاجگذاری. وی در سال 1791 در 35 سالگی درگذشت.
«هایدن»
ژوزف هایدن در سال 1722 در شهر رورائو به دنیا آمد. نخستین آثار این نابغه بزرگ در سال 1753 بوسیله نوازندگان دوره گردوین اجرا شد. در سال 1758 به ریاست ارکستر مورتسین منصوب گردید و در نزد او نخستین سنفنی خودش را ساخت. هایدن برخلاف بتهوفن و موستارت و شوبرت آثار خود را در ناز و نعمت ساخت. از دانشگاه آکسفورد درجه دکترای افتخاری گرفت و نخستین کسی بود که ارکستر سنفنی را تشکیل داد و آهنگ خدایا فرانس امپراطور را نگهدار که این آهنگ بعدها سرود ملی اتریش و آلمان شد و در سال 1809 درگذشت.
«هولست»
گوستاو هولست سال 1874 از اعقاب سوئدی در انگلستان متولد شد. آثار برجستهاش سویت سیارات – غزل مرگ – حماسه مسیح بود. و در سال 1936 درگذشت.
رهبران ارکستر
نوازندگان و خوانندگان موسیقی کلاسیک
«استاکوفسکی»
در آوریل 1887 در لندن از پدری لهستانی و مادری ایرلندی متولد شد. از کودکی نواختن پیانو و ویولون را آموخت و سپس در دانشگاه آکسفورد به آموختن کمپوزسیون پرداخت در 1905 به آمریکا رفت و سپس در آنجا به رهبری ارکستر سنفنیک فیلادلفیا برگزیده شده و ارکستر سنفنیک فیلادلفیا را به مقام یکی از بزرگترین ارکسترهای آمریکا رسید. او نیز یکی از کاملترین مجموعههای آثار یوهان سباستیان باخ را انتشار داد.
«استاین بزرگ»
در سال 1899 در شهر کلن متولد شد. ده ساله بود که به عنوان ویولونیست خردسال خوب شهرت داشت و در 25 سالگی جایزه هرلز را به چنگ آورد در تمامی دهه دوم و اوائل دهه سوم قرن حاضر بعنوان رهبر اپرا به اپراهای بزرگ راه پیدا کرد و در دهه سوم قرن حاضر توجه توسکانینی بجانب او گرائید و استاین بزرگ را به دستیاری خویش در رهبر ارکستر جدید نیویورک برگزید و پس از چندی مدیریت ارکستر فیلارمونیک (برنالو) درآمد و سال 1952 به کوشش چارلزدبنی به مقام رهبری ارکستر سنفنی پیتسبورگ درآمد.
«توسکانینی»
آرتور توسکانینی سال 1868 در پارما بدنیا آمد پدرش خیاط بود. در سالهای 1898 تا 1907 او بکار رهبری ارکستر در اپرای مرکزی اسکالای میلان اشتغال داشت و لئوپولو استاکونسکی او را استاد همه رهبران نامید در سال 1937 ارکستر معروف () را ایجاد کرد. توسکانینی در آوریل 1954 در 87 سالگی پس از 700 سال رهبری پی در پی دست از کار کشید و در سال 1957 درگذشت.
«والتر»
برونو والتر که نام حقیقیاش شکزینگر میباشد در 15 اوت 1876 در برلین متولد شد. تحصیلاتش را در کنسرواتور برلین به اتمام رساند و در سال 1894 در سن 18 سالگی در کوبونی ارکستری را رهبری میکرد و در سال 1923 رهبر اپراهای بزرگ مونیخ شد و سال 1933 رهبر ارکستر سنفنیک لاپنیویک بود. والتر متخصص اجرای آثار گوستاومابر است وی یکی از بزرگترین اجرا کنندگان آثار موسیقیدانان رمانتیک بخصوص موستارت میباشد. مرگ او در سال 1962 بود.
«هایفتز»
یاشا هایفتز ویولونیست معروف امریکایی در سال 1901 در روسیه متولد شد برای اولین بار در 7 سالگی روی سن رفت. و تحصیلات موسیقیاش را در کنسرواتور پاریس به پایان رساند. کنسرتهایی که در روسیه – آلمان – آمریکا – اجرا میکرد. او یکی از بزرگترین ویولونیستهای جهان معرفی شد.
وی به عنوان نیابت ریاست انجمن مارک تواین و ریاست صندوق موسیقیدانان آمریکا بود.