سیاست جدید و نقش تاریخی ادیان در جهان بعد از 11 سپتامبر
عده ای عقیده دارند که بعد از 11 سپتامبر جهان عوض شده و مثل سابق نیست. در واقع باید سیاست جهانی دگرگون و با مفهومی نو همراه با تلاشهای جدید و منطبق با توقعات کنونی دنیا ارائه گردد.
هدف از این اظهار نظر کوتاه ارائهی خطوط اصلی و دگرگونی سیاست قبلی و پیشنهادات جدید سیاسی است که منطبق با توقعات بوجود آمده بعد از چالش های ناشی از پیامد های واقعه ی 11 سپتامبر 2001 میلادی است. طرح اولیه ی کارهای انجام شده اصولی را که باعث ایجاد تلاش های جدید خواهد شد مشخص کرده و مقاله با یاد آوری مختصری مربوط به تحلیل سیاست جهانی خاتمه خواهد یافت.
مفهوم کلی سیاست جدید
حدود چهل سال بعد از جنگ دوم جهانی سیاست بین المللی مبتنی بر اصل مناقشات شرق و غرب و به دو بلوک مخالف تقسیم شده بود . این دوگانگی و این دو قطب بودن سیاسی فرصت بر رسی موقعیت مناقشات دو جانبه را بگونه ای بوجود میآورد که هر دسته و گروه جهانی در یکی از دو قطب جای میگرفت.
اگر گروهها و یا کشورهائی سعی میکردند قدرت سومی خارج از دو بلوک بوجود بیاورند به اتهام اینکه برای یکی از گروههای ابر قدرت کار میکنند و یا اینکه متهم به کمونیست بودن و یا طرف داری از کاپیتالیسم می شدند و بالا خره جذب یکی از دو ابر قدرت می گردیدند که بیشترین گرایش بسوی گروههای چپ بود .
بنابراین سیاسی بودن مستلزم تجزیه و تحلیل مسائل روز مره زندگی مردم بعنوان علائم نشان دهنده ی یک منطق و یا یک استراتژی عقلانی بود که حتی با تخرتب کردن مسائل اقتصادی ایدئو لوژیکی و در صورت لزوم نظامی منجر به غلبه بر حریف مقابل میشد. در واقع زمینه ی برتر بر نامه ریزی های عقلانی با یک واقعیت عینی و مردمی بود که در آن محاسبه استراتژیک منبع رهنمود ها میشد. دنیا ئی که کاملا بطرف سکولاریسم پیش میرفت و دین و احساسات، حق مداخله و اظهار نظر نداشت و کاملا در قلمرو خصوصی و فردی بود.
عقیده ی عمومی بر این بودکه نه چندان دور مفهوم دنیای سکولار گسترش وبر تفکرات قومی و سیاسی ساکنین کره ی زمین فائق گردد. سقوط رژیم شاه در ایران و انقلاب اسلامی سال 1979 تمام تفکرات و بر نامه ریزی های قبلی را مورد بحث قرار داد ولی بزودی افکار عمومی متوجه مفهوم قدیم سیاسی در باره ی یک نوع بحث فلسفی ممکن بر مبنای عقل گردید و از ماورالطبیعه و دین هم کمک نگرفت.
عقیدهی عمومی بعد از حل دوگانگی ایدئولوژیکی بین دو ابر قدرت بر این بود که صلح بر روی کره ی زمین سایه افکنده و دنیا بنا بعقیده ی مارشال مک لوهان بصورت " دهکده ی جهانی " در آمده که در آن هماهنگی و تفاهم بین انسانها بوجود خواهد آمد. ولی سقوط دیوار برلن در سال 1989، اعلام فسخ پیمان ورشو و کمی بعد فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی غیر منتظره بود و بقول فرانسیس فوکو یاما پایان تاریخ را رقم نزد بلکه دنیا را وارد مرحله ی جدید تری کرد . بایستی قبول کرد که دنیای بدون ایدئولوژی اختلافات زیادی را تحمل کرد و کاپیتالیسمِ فاتح و بازار جهانی در حال گسترش، در برابر عاملان دیگر همچون بنیاد گرایان مذهبی(مارتن مارتی و اسکات آپولی) در مناقشه بود و یا بقول ساموئیل هانتینگون با "برخورد تمدنها" متوسل به مکتب های دینی برای دسته بندی انتقاداتشان شد .
بازکشت به دین و ادیان از سالها قبل شروع و منتظر زمان بود. واقعه ی 11 سپتامبر دنیارا متوجه کرد تا دوباره در باره ی مفهوم سیاسی آن تأمل کند.
گفتگو" با " و" بین" ادیان به متخصصین رده ی بالای سیاسی محدود نشده بلکه برای هر انسان سیاسی کار برد خواهد داشت زیرا سیاست جدید اجازه نخواهد داد که فقط عقل و منطق بر آن حاکم باشد . بر عکس سیاست جدید باید در باره ی دین و پیروان آن مطلع شود تا بهتر بتواند در زمینه های سیاسی آن فعالیت کند. بنظر می رسد که یونسکو میتواند مرکز ملاقاتها و عملیات ایده آل برای گفتگو بین ادیان و تمدن ها باشد تا بتواند با نتیجه گیری از توقعات و آرزوهای آنها به سازمان ملل متحد که در واقع مجمع سیاست جهانی است گزارش دهد. سیاست جدید باید یونسکو را وادار کند تا اعمال و حرکات سیاست جدید را دسته بندی کرده و خطوط اصلی آنرا مشخص نماید .
تلاش های جدید سیاسی
سیاست جدید جدید جهانی برای شروع گفتگو "با" و "بین" ادیان باید سعی کند به سه هدف اصلی برسد : توقعات قضاوت و داوری . فلسفه ی اخلاق جهانی . تعلیم و تربیت و آموزش عدم خشونت
توقعات قضاوت و داوری
تجزیه و تحلیل های مختلفی که بدنبال سوء قصد ها بدست تروریست ها ی اسلامی انجام گرفته نشان میدهد که این اعمال از محرومیت ها، احساس خواری و شرمساری و خشم و انتقام نشا"ت میگیرد و بنظر آنها تنها راه مبارزه از بین بردن و خسارت زدن به رقیب است.توقعات محلی، منطقه ای و جهانی آنها در توضیع عادلانه ی سرمایه ها، منافع ملی ، عدالت اجتماعی و دادگستری و شرکت در تصمیم گیری های عینی برای وضع بهتر و مناسب تر محرومین ، فقرا و حاشیه نشینان جامعه است که در واقع بخاطر آنها مبارزه میکنند.
اگر در این باره فکری نشود نعداد کسانی که متوسل بزور میشوند و یا کسانیکه از زندگی نامناسب رنج می برند وکسانیکه به نیابت ازآنها دست به ترور های مسلح و یا یک نوع اعتراض شدید می زنند زیاد خواهد شد.
بنا به عقیده ی متخصصین، بنیاد گرایان مذهبی در اغلب موارد به همان اعمالی دست می زنند که سابقا آمریکائی ها و متحدین اروپائی آنها در جهان اسلام بنام کمونیسم و یا سوسیالیسم با آنها مبارزه میکردند، در صورتیکه در حال حاضر به دین متوسل میشوند تا اتهامات و انتقادات آنهارا دسته بندی کنند. این دگر گونی ظاهری موقعیت جدیدی را منعکس میکند.
در اینکه تئوری مارکسیست بر مبنای مبازه ی طبقاتی اجتماعی پایه گزاری شده بود و همیشه بعنوان مثال مسئله ی استثمار گر و استثمار شده و نابرابری های اجتماعی ذکر میشد، تردیدی نیست. توضیح فوق با واقعیت موجود مطابقت ندارد زیرا گودالی که بین طبقات استثمار گر و حاشیه نشینان و طرد شدگان اجتماع و جود دارد روز بروز عمیق تر و بزرگتر میشود بدون اینکه فرصت فعالیت های اجتماعی به گروه استثمار شده داده شود. طبقات محروم و حاشیه نشین یا در واقع استثمار شده هیچ وسیله ای برای جنگ با قدرت ها برای در یافت حق و منافع خودشان در اختیار ندارند و فقط اتهامات اخلاقی برای آنها در جهان باقی میماند و همچون گذشته مدافعی بنام کمونیسم هم ندارند. بعد از جریانات سالهای 1990 کاپیتالیسم جایگزین و یکه تاز میدانهای سیاسی و اقتصادی شد .
در چنین موقعیتی ادیان و بخصوص اسلام به کمک محرومین، حاشیه نشینان و طرد شده گان اجتماع بر خواسته و سخنگوی آنها شد و صدایش را بلند کرد تا بگوش جهانیان برساند که این نوع حیات از دید گاه عدالت اجتماعی و از دیدگاه رسالت انسانی قابل توجیه نیست . رسالت انسانی اینکه بنا به آیه ی 30 از سوره ی بقره " نایب خدا" برروی زمین و در تورات در آیه ی 6 از گفتار اول هم " نقش و تصویر خداوند" است.
مسلم است که چنین رسالتی نمی تواند نه فدای استراتژی بازار مصرف گردد و نه به دایره ی تباهی موقعیت ها و داده های مادی محدود باشد.
شایستگی و لیاقت انسان متوقع احترام همگانی است و ادیان برای دفاع از وی هم صدا می شوند و بر علیه افراط و زیاده روی های اقتصادی اعتراض میکنند. تا زمانیکه قضاوت و احترام برای انسان وجود نداشته و مو قعیت شوم و اسف بار برای اکثر مردم در کشورهای غنی و فقیر کرهی زمین موجود باشد، ادیان به اعتراضات خود ادامه خواهند داد.
در صورتیکه سیاست جدید نخواهد در روابط سیاسی داخلی و بین المللی کشورها فاجعه و ناراحتی بوجود بیاید باید به ندای انتقادات بیان شده بوسیله ی ادیان گوش فرا داده و متوجه نیازهای انسانی و اجابت آن باشد.
اخلا ق و فلسفه ی اخلاقی
سیاست جدید نمیتواند و نباید فقط به شکوه ها و ناراحتی های گروه ها و اعتراضات آنها گوش فرا دهد بلکه باید جهت یابی مناسب خوب اخلاقی در برابر چالش بزرگ پیشرفت و امکانات علمی و فنی بوجود بیاورد. کافی است که به پروژه اخلاقی اینکه توسط هانس کانگ بعنوان کارشناس و عالم دینی و بیانیه مربوط به " اعلامیه ای برای اخلاق جهانی"در پارلمان ادیان جهان که در چهارم سپتامبر 1992 در شیکاگوی ایالات متحده ی آمریکا به امضاء رسیده توجه کرده و متوجه تلاش های عظیمی که از آن ناشی میشود باشیم.
ادیان هرچند که در بعضی از موارد متفاوت هستند و لی در قوانینی که برای رفتار و اخلاق انسانها وضع شده هم عقیده اند. در نتیجه ادیان ذخیره ی بزرگی از هدایت و راهبری اخلاقی و ارزش های انسانی را در بر دارند و همیشه به انسان تعلیم داده اند که چگونه وی را به مرتبهی انسانیت برسانند و در زندگی خصوصی و یا اجتماعی راههای خوب را به وی نشان دهند. باید گفت که کمک و یاری از ادیان برای تعلیم و تربیت انسان در یک اقدام و کوشش همه جانبه باعث بهبودی و احترام هنجارها و ارزشهای اجتماعی لازم برای فرد و کل جامعه است .
تعلیم و تربیت عدم خشونت
رونه ژیرار در اثر مشهورش بنام " خشونت و تقدس " به جنبه ی تنظیم کنندهی دین اشاره میکند که میتواند خشونت مهار نشده را محدود و تحت انقیاد درآورد . در واقع زمان آن رسیده است که به خشونت های در حال تزاید و بدون حد و مرز توجه و فکری بشود. وقتی متوقع هستیم که اشکال جدید تمدن راه حلی برای رفع مناقشات باشد باید این اشکال و قالب ها درواقع امید بخش و موفقیت آمیز بوده تا بتواند بر خشونت های بی حد و حصر غلبه کند. بالاخره رابطه بین قدرت و منافع بگو نه ای تنظیم گردد که مورد تایید و قبول هم باشد. نتیجتا، تلاش عظیم تعلیم و تربیت با ید در این راه بکار گرفته شود و جامعهی بین الملل برای رسیدن به چنین هدفی نیاز به فضایل اخلاقی ادیان و حمایت آنها دارد . اشتباه نکنیم که انجام چنین امری مستلزم وقت زیادی است . وقتی به دگرگونیهائی که در طول تاریخ بوقوع پیوسته مینگریم متوجه میشویم که چندین دهه لازم است تا کادر اجتماعی و یا سیاسی یک منطقه جابجا و د گرگون شود. تحولات اجتماعی در سطح گسترده نیاز به زمان بیشتری دارد و بطور قطع در اینجا از تحولاتی که در روی کرهی زمین در طی میلیون ها سال بوجود آمده صحبت نمی کنیم. باید برای اصلاح و دگرگونی اجتماعی، هر چند گران، اما مورد نظر اقدام اساسی کرد و از شکستها و واکنش های پشت سر هم مأیوس نشد. تلاش های سیاست جدید با اصول ضمنی بطور تنگاتنگ مرتبط است که باید به اطلاع عموم برسد.
اصول سیاست جدید
تلاش مذکور بدون مقدمه اصول ضمنی و الزامی قابل اجرا نیست، ما فقط به سه اصل مهم اشاره میکنیم که عبارتند از : صلح، هنجار های اخلاقی و و ارتقاء انسانیت .
صلح
معنی صلح تنها فقدان جنگ نیست بلکه یک نوع هماهنگی و عدالت اجتماعی بین انسانها است . در اینکه عدالت اجتماعی بین انسانها مستلزم یک نوع هماهنگی بین گروههای اجتماعی است شکی نیست. بی عدالتی های علنی و آشکاراخطر بزرگی برای جوامع است حتی اگر مطالبات و در خواست گروه های فقیر، مطرود و حاشیه ای با قدرت سرکوب گردد. تاریخ در این مورد شاهد زنده ای است زیرا هر رژیمی که با زور و ستم مستقر شود دوام و استمرار نخواهد داشت و دیر یا زود تنش های داخلی به مبارزات منجر و با سازش و مصالحه برای رضایت احزاب مخالف خاتمه می یابد. اگر جهان را در وضع موجودش مد نظر قرار دهیم متوجه میشویم که مطالبات حاشیه نشینان، درماندگان و طبقات پایین جامعه خطر بزرگی برای صلح جهانی است. باید گفتارشان را شنید و به در خواستشان جامه ی عمل پوشاند، زیرا این خود نشان دهندهی همدردی با آنها و ایجاد شرایط لازم و زمینه ی مساعد برای صلح پایدار در یک جامعه بعنوان روابط بین اقوام خود آن جامعه و جهان است.
گوش کردن به تقاضاها ی مربوط به عدالت اجتماعی بر اصل بسیار ساده و ابتدائی استوار است که صلح نمی تواند بدون عدالت اجتماعی پا بر جا واستوار باشد . ادیان در وضعیت موجود جهان بیشتر از قبل سخنگوی طبقات محروم جوامع هستند و باید بصورت رقبای سرسخت و برتردر پی مطالبات اجتماعی و بی عدالتی بوده و آنها را بگوش نشست های بین المللی برسانند. ادیان بعنوان بالاترین مرجع در خواست حق عدالت و ارزش ها ی اخلاقی و انسانی تا زمانیکه صلح و عدالت در جهان پایدار نباشد ملزم به مبارزات سیاسی هستند.
هنجار های اخلاقی
نقش ادیان بعنوان بالاترین مرجع ارزش های اخلاقی و انسانی اتفاقی نیست و با نقش و مأموریت اصلی آنها هماهنگی دارد. اکثر ادیان در برهه ای از زمان این رسالت را بعهده داشته اند خواه این ادیان دارای شریعت باشند و خواه در راه رستگاری بشریت.
آموزش ادیان بر همه روشن است، زیرا بر احترام و نظم جهان پایدار است و لاینقطع تکرار میکند که انسان باید مطیع این نظم و قانون باشد تا صاحب و مالک آن گردد. تمام تکالیف و وظایف و حقوقی که قبلاًً بر مبنای اصول مسائل دینی دسته بندی شده اند بعنوان مرجع برای اعمال و کردار خوب انسان مورد بهره برداری قرار میگیرند و تخلف و سرپیچی از آن بعنوان عمل خلاف ضرر و زیان به زندگی جوامعی می زند که بر مبنای هماهنگی و خوشبختی پایه ریزی شده است .