فرار از خانه
1- مسئله شناسی فرار از خانه
1-1) تعریف فرار
فرار از خانه و اقدام به دوری و عدم بازگشت به منزل و ترک اعضای خانواده، بدون اجازه از والدین یا وصی قانونی خود، در واقع نوعی واکنش نسبت به شرایطی است که از نظر فرد نامساعد، غیرقابل تحمل و بعضاً تغییر ناپذیر است. این عمل معمولاً به عنوان یک مکانیسم دفاعی به منظور کاهش ناخوشایندی و خلاصی از محرکهای آزار دهنده و مضر و دستیابی به خواسته های مورد نظر و عموماً آرزوهای دور و دراز انجام میشود.
امروزه در اکثر کشورهای جهان، فرار از خانه به یک معضل جدی اجتماعی تبدیل شده است. بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی، سالانه یک میلیون نوجوان 19 –13 ساله از خانه فرار میکنند که 74 درصد آنها دختر هستند.[1] در ایران نیز مسئله فرار دختران به عنوان یک معضل مطرح میباشد، هر چند آمار و ارقام دقیقی در اختیار نداریم، لیکن اخبار جرائد و مطبوعات از روند رو به رشد این آسیب اجتماعی،[2] کاهش میانگین سنّی دختران فراری[3] و ظهور پیامدهای ناگوار آن حکایت میکند.
2-1) انواع فرار
این عمل بر حسب موضوعات مختلف به قرار ذیل قابل دسته بندی میباشد:
الف)- از نظر جنس و تأهل
اقدام به فرار، هم از سوی پسران ( و مردان متأهل) و هم از سوی دختران (و زنان متأهل) انجام میشود.
لازم به ذکر است دلائل چنین اقدامی توسط مردان متأهل و پسران با یکدیگر متفاوت است. زنان متأهل نیز اغلب به دلیل خشونت و مفاسد اخلاقی همسر یا اغفال و مفاسد اخلاقی خود از خانه متواری میشوند.
ب)- از نظر اطلاع خانواده
در اکثر موارد اقدام به فرار به طور ناگهانی، بدون خبر و اطلاع اعضای خانواده صورت میگیرد، اما در برخی شرایط، فرد قصد خود را به صورت «تهدید به فرار» اطلاع میدهد. این عمل اغلب در بین پسران فراری معمول است.
ج)- از نظر تعداد همراهان
در شرایطی ممکن است که اقدام به فرار به همراهی فردی از جنس مخالف با زمینه دوستی و قرار ملاقات انجام شود. اخیراً مواردی از فرارهای گروهی در بین دختران مشاهده شده است. اما اغلب، دختران به تنهایی فرار میکنند.
د)- از نظر مدت زمان
در برخی شرایط فرد پس از فرار و مواجهه با مشکلاتی نظیر عدم امنیت و فراهم نبودن امکانات زندگی، پشیمان میشود و در صورت خوش اقبالی، با کمترین لطمات روحی و جسمی توسط نیروهای امنیتی، شناسایی و در مدت زمان کوتاهی به خانه بازمیگردد. در چنین وضعیتی به نظر میرسد دلائل فرد جهت فرار چندان منطقی نبوده یا فرد برنامه و هدف معینی برای فرار نداشته است. دسته ای از دختران فراری نیز به دلیل شرایط واقعاً نامساعد خانه، حاضر به بازگشت نیستند و برای جلوگیری از اینکار از نام مستعار استفاده میکنند و یا اظهار میدارند که خانواده ای ندارند.
ه)- از نظر مبدأ و مقصد
اغلب فرارها از شهرستانها به مرکز یا شهرهای بزرگ انجام میشود، هر چند مبدأ و مقصد معدودی از فرارها نیز بالعکس میباشد و گاهی نیز از شهرهای کوچک و بزرگ به قصد عزیمت به کشورهای دیگر اتفاق میافتد.
و)- از نظر تکرار
برخی از دختران برای نخستین بار اقدام به فرار میکنند و دسته ای دیگر علیرغم تلاشهای مددکاران جهت بازگشت به محیط خانه و خانواده،مجدداً از محیط خانه میگریزند.
3-1) انگیزه های فرار
آمار نشان میدهد انگیزه افراد فراری بر حسب جنس، سن، تحصیلات و محیط زندگی متفاوت است اما انگیزه های ذیل بین همگان عمومیت دارد:
الف)- اثبات وجود و جلب توجه اطرافیان و اجبار آنها برای اجرای تمایلات و خواسته های خویش؛
ب)- رهایی از هنجارها، فشارها، تحمیل ها، قید و بندها، خشونتها و آزارهای خانواده و کسب آزادی عمل در رفتارهای فردی و اجتماعی؛
ج)- لجاجت با خانواده، سلب آرامش و ایجاد بدنامی یا مشکل برای آنان به جهت عدم تعلق و دلبستگی به خانواده.
د)- تحت فشار قرار دادن دیگران برای تحقق خواسته های خود درخصوص زندگی آینده و موقعیت بهتر اقتصادی.
2- تبیین عوامل مؤثر در فرار دختران
آسیبهای اجتماعی نظیر فرار از خانه دارای زمینه ها و ابعاد مختلفی هستند و عوامل گوناگونی از جمله عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی در شکل گیری آن مؤثر میباشد.
1-2) عوامل فردی
این دسته از عوامل معطوف به عدم تعادل شخصیتی و اختلال در سلوک و رفتار است که به برخی از آنها اشاره میشود.
الف) – شخصیتهای ضد اجتماعی
ویژگیهای این نوع شخصیت، بهم ریختگی ارتباط میان انسان و جامعه و ارتکاب رفتارهای نابهنجار است که مورد قبول جامعه نمیباشد، ولی معمولاً نزد عامل آن در اصل و یا در مواقعی خاص، ناپسند شمرده نمیشود. افراد روانرنجور نسبت به هنجارها و مقررات اجتماعی بیتفاوت بوده و کمتر آنها را رعایت میکنند. اعمال این افراد نظام اجتماعی را متزلزل میکند و رعایت ارزشهای اخلاقی را به پایینترین سطح آن تنزل میدهد. از مشخصات بارز شخصیت های ضد اجتماعی خود محوری، فریبندگی سطحی و ظاهری، عدم احساس مسئولیت، فقدان بینش نسبت به انگیزه های عمل میباشد. آنها به طور تکانشی عمل میکنند، به پیامد عمل خود نمیاندیشند، در کارهای خود بی پروا و بی ملاحظه هستند و در پند گرفتن از تجربیات، بسیار ضعیف بوده و در قضاوتهای خود یکسویه میباشند. این نوع شخصیتها عمدتاً از محیط خانه و مدرسه فرار میکنند.[4]
ب)- شخصیتهای خود شیفته
این شخصیت ها تمایل شدیدی به خودمحوری دارند و پیوسته به تمجید و توجه دیگران نیازمندند و در روابط خود با مردم به نیازها و احساسات دیگران بی توجه میباشند[5] و با آنها همدردی و علاقه نشان نمیدهند. این افراد اغلب با رؤیاهایی در مورد موفقیت نامحدود و درخشان، قدرت، زیبایی و روابط عشقی آرمانی مشغول هستند. این گروه ممکن است مشکلات خود را بی همتا بپندارند و احساس کنند که فقط افراد هم سطح خودشان آنها را درک میکنند.[6] اغلب این افراد والدینی داشته اند که نسبت به آنها محبت با ثباتی نداشته یا سرد و طرد کننده بوده اند یا بیش از حد به آنها ارج نهاده اند.[7]
نوجوانان خود شیفته، به علت سرکوب خواسته ها و فقدان ارضای تمایلات درونی از کانون خانواده بیزار شده و به رفتارهای نابهنجار نظیر فرار از خانه گرایش نشان میدهند.
ج) - شخصیت برونگرا
«آیزنک» معتقد است بین ویژگی شخصیتی افراد با رفتار نابهنجار آنها رابطه وجود دارد. فرد برونگرا به دنبال لذت جویی آنی است و دَم را غنیمت میشمارد، دوست دارد در انواع میهمانی ها و جشنها شرکت کند، تشنه هیجان و ماجرا جویی است، کمتر قابل اعتماد میباشد، نمیتواند احساساتش را کنترل نماید و بدون تأمل عمل میکند.[8]
د)- شخصیت هیستریونیک (نمایشی)
نزد این افراد جلب توجه دیگران اولویت خاصی دارد. دوست دارند پر جوش و خروش صحبت کنند. مشخصه بارز آنها بیان اغراق آمیز، هیجانی، روابط طوفانی بین فردی، نگرش خود مدارانه و تأثیر پذیری از دیگران است. توجه کافی به درک موقعیت ندارند و تمایل دارند با تعمیم عاطفی پاسخ دهند.[9] این افراد برای آنکه «خود» را ثابت کنند، هر تجربه ای را حتی اگر برای آنان گران تمام شود و مشکلاتی را ایجاد نماید، انجام میدهند.
هیجان طلبی، ماجراجویی، تنوع طلبی، کنجکاوی، استقلال طلبی افراطی، لذت گرایی کوتاه مدت[10] و ارضای تمایلات آنی، خودباختگی احساسی و غلبه کنشهای احساسی بر کنشهای عقلانی از جمله مشکلات رفتاری است که فرد را به سوی موقعیتهای خطرزا نظیر فرار از خانه رهنمون میشود.
از دیگر مشکلات روحی - روانی که منجر به رفتارهای ضداجتماعی میشود، میتوان به ضعف عزت نفس، احساس کهتری، فقدان اعتماد به نفس، خود انگاره ضعیف، احساس عدم جذابیت، افسردگی شدید، شیدایی، اختلال خلقی دو قطبی و... اشاره نمود. چنین افرادی معمولاً مستعد انجام رفتارهای نسنجیده، نظیر فرار از خانه میباشند.
2-2) عوامل خانوادگی
1-2-2) نوع خانواده
به اعتقاد صاحبنظران، خانواده در شکل دهی به زندگی و رفتار فرد تا حد زیادی مؤثر است. اگر خانواده با مشکلات و آسیبهای عدیدهای مواجه باشد، روند جامعه پذیری اعضای خانواده مختل میشود. «کلمن» در سال 1980 از چهار نوع آسیب برای خانواده نام میبرد که بر کنشهای نابهنجار فرزندان مؤثر میباشد:
الف)- خانواده بی کفایت[11]
این خانواده فاقد منابع جسمانی یا روانشناختی مؤثر برای سازگاری با عوامل تنیدگی زندگی بهنجار است و نمیتواند با مسائل زندگی خانوادگی مقابله کند.
ب)- خانواده ضد اجتماعی[12]
این خانواده واجد ارزشهایی به شدت مغایر با ارزشهای اجتماعی میباشد و رفتارهای نامطلوب را تشویق میکند. به اعتقاد «مسنر» و «کروهن»[13] شرایط برخی خانواده ها نابهنجاری را تأیید مینماید.