مظلومی به درازای تاریخ و پهنای گیتی انسانی در میان دو دیوار بلندِ تحجّر و تمدن کاذب.
محبوسی در اعماق دو زندان: ندان جاهلیت و زندان بردگی مدرن اسیر دو کمند: کمند اوهام و خرافات و کمند تعمت و افتراءآت.
مقهور دو فرهنگ، فرهنگ جاهلی و فرهنگ کلمات فریبنده به نام آزادی و بعنوان علم و تمدن و تساوی حقوق.
و بالاخره فریادگری بدون فریادرس!
و مجرمی بدون ارتکاب جرم، مظلومی به ظلم مضاعف و محروم از حقوق زندگی صحیح!
این عبارت های رقت انگیز تصویر کوتاهی است از وضع زنان در سطح پهناور جهان؛ و ما برای اینکه «دیدگاه اسلام درباره زن» را بهتر درک کنیم و چهره زن در قرآن مجید و در عصر نبوت و در فرهنگ اهل بیت عصمت (ع) را ببینیم، لازم است دور نمایی از تاریخ بشری در رابطه با زن را مورد توجه قرار بدهیم: تارخی غم انگیز و تأسف بار در «چین قدیم» پاهای دختران را از کودکی با باریکه ای از پارچه می بستندو در قالب فلزی قرار می دادند تا کوچک بماند و جذاب جلوه کند به همین جهت ، زن چینی با پیمودن مسیر کوتاهی خسته و عرق ریزان از نفس می افتاد و از حرکت وا می ماند.
برای زن چینی ازدواج نوعی معامله بود که والدین دختران خود را به هر کسی که می خواستند در برابر دریافت هدیه و پول تسلیم می کردند.
دختران از تحصیل علم و سواد محروم و ممنوع بودند و همیشه مورد ضرب و شتم و اهانت پدران و شوهران خود واقع و به کارهای سخت واداشته می شدند.
در هندوستان ، زن موجود طفیلی برای شوهر محسوب می شد و برای او بعد از مرگ شوهر زندگی را جایز نمی شمردند و زن را در روز چهلم شوهر در آتش انداخته می سوزاندند و بهترین زنان ، زنانی بودند که پس از مرگ شوهرانشان ، خود را در آتش بیندازند و بسوزانند.
و در مصر هرگاه آب رود نیل کم می شد دختر جوانی را زینت کرده در میان رود نیل می افکندند و غرق می کردند تا آب نیل زیاد شود.
در جزائر آفریقا زنان را مانند حیوانات، گلّه گلّه در معرض فروش در می آوردند.
در کلده و آشور رسم شوهر دادن دختران ، به این ترتیب بود که آن ها را به بازار برای فروش می بردند.
در جزیره العرب وجود دختر در یک خانواده ننگ بزرگی محسوب می شد و زنی که فرزند اولش دختر بود قدم او را نامبارک می دانستند.
قرآن مجید وضع عربستان را با این عبارت بیان می کند: ؟
یعنی : هنگامی که به یکی از آن ها این بشارت می رسید که نوزاد دختری برای تو پا به عرصه وجود گذاشته است چهره اش از شنیدن این سخن ، سیاه می شد و خشم و ناراحتی در نهادش موج می زد و از شرم و خجالت خود ، از مردم دور می شد؛ یا آن دختر را با خواری و ذلّت نگاه می داشت و یا در خاک پنهانش می کرد؛ آگاه باشید که این ها قضاوت و دید بسیار بدی دارند.
و نیز گفتار قرآن حکیم: «؟
یعنی : هنگامی که دختران زنده در گور مورد سؤال – از طرف خداوند قرار بگیرند که به چه گناهی کشته شده اند؟
در همین رابطه است.
در ممالک به اصطلاح متمدن آن روز هم، کاری که نسبت به زنان انجام می دادند کمتر از ملت های وحشی نبود: در روم زن از حق ارث به کلی محروم بود و همچنین در برابر ظلم و تجاوزی که نسبت به او انجام می شد – اعم از تجاوز مالی و غیر مالی – حق مراجعه به دادگاه و دفاع از خود را نداشت.
رومیان ، اساساً فقط برای مردان، روح انسانی قائل بودند و می گفتند ک زن دارای روح انسانی نیست.
در یونان ، زن را موجودی پست و پلید و شیطانی می دانستند.
در ایران هم رفتاری که با زن انجام می شد از رفتار ملل دیگر بهتر نبود.
نویسنده کتاب زن در حقوق ساسانی در کتاب خود می نویسد: در امپراطوری ساسانی – بنابر قوانین متداول از قدیم - «زن» ، «مشخص» فرض نمی شد بلکه او را «شیء» ای می پنداشتند؛ به عبارت دیگر زن، شخصی که صاحب حق باشد به شمار نمی رفت، بلکه چیزی بود که می توانست مملوک کسی شناخته شود.
در کشورهای «اسکاندیناوی» یعنی سوئد، نروژ و دانمارک ، زن به طور کلی از حقوق اجتماعی و حق ارث محروم بود.
و در فرانسه در سال 586 میلادی پس از بحث های فراوان به این نتیجه رسیدند که زن نیز انسان است ولی برای خدمتگزاری مرد آفریده شده است.
در قانون مدنی ناپلئون و قانون قدیم فرانسه برای ارث بردن زن، شرائط بسیار زیادی را معتبر می دانستند که در نتیجه نود درصد زنان فرانسه از ارث محروم می شدند و در استرالیا و جزائر اقیانوسیه و آفریقا «زن» را در ردیف حیوانات اهلی که از آن ها برای به دست آوردن منفعت و سود بیشتر باید بهره گرفت می شمردند و برای او زندگی طفیلی قائل بودند.
کلام علاّمه طباطبائی استاد بزرگوار ما آیت الله طباطبائی – اعلی الله تعالی مقامه – پس از اینکه نمونه هایی از رفتار ممالک و جوامع مختلف با «زن» در سطح جهان و در اعصار مختلف را نقل می کند می گوید: از آنچه که ذکر شد این نتیجه به دست می آید که: معتقد بودند «زن» انسانی است در افق حیوانات (انسان درجه دوّم) که اگر او را آزاد بگذارند هرگز از شر و فساد او ایمن نمی توان بود و لذا باید همیشه تحت مراقبت باشد و در زیر چتر تبعیّت از مرد زندگی کند.
زن را جزء جامعه انسانی نمی دانستند و او را مانند «مسکن» و «غذا» شیءای می دانستند که جزء لوازم زندگی جامعه است.
برای «زن» هیچ نوع حق اجتماعی که به نفع او باشد قائل نبودند.
رفتار آن ها با «زن» بر اساس غلبه قوی بر ضعیف شکل می گرفت و زن ها را برای انجام کارهای زندگی خود استخدام و به آن ها بعنوان یک خدمتگذار نگاه می کردند.
سپس اضافه می کند: این ها که ذکر کردیم دیدگاه ملّت های غیر متمدّن بود و امّا ملت های متمدن علاوه بر آنچه که گفته شد، می گفتند: «زن» خلقتاً ضعیف است و هرگز نباید دارای استقلال باشد و از شرّ و فساد او هیچ وقت نباید ایمن بود.
بحثی در ریشه یابی این مظلومیّت از آنچه ذکر شد این مطلب مسلّم گردید که «زن» در طول تاریخ قرون و اعصار متمادی، در سطح همه عالم مورد ظلم و فشار و سرکوبی قرار گرفته و شخصیت او مورد هتک احترام واقع شده است و در هیچ عصری از چنگال ظلم رهایی نیافته و نفس راحتی نکشیده است.
این نکته را نیز در نظر داشته باشید آنچه که تا اینجا گفته شد تاریخ زن قبل از اسلام است و اما تاریخ و چگونگی زندگی زن، بعد از اسلام را با توفیق خداوند بعداً مورد بحث قرار می دهیم.
اکنون به منظور بهتر روشن شدن مطلب لازم است بحث دیگری را با هدف ریشه یابی این مظلومیّت آغاز کنیم و ببینیم عامل اصلی این مظلومیت چه بوده است؟
قلمرو قدرت و فرهنگ عامل اصلی «مظلومیت زن» را در دو قلمرو می توان خلاصه کرد: قلمرو قدرت مردانی که در اجتماع، حکومت و قدرت را در اختیار داشتند از قدرت خود سوء استفاده کرده، عرصه زندگی را از همه جهت بر «زنان» تنگ کرده بودند و به آن ها فرصت اظهار وجود نمی دادند.
«زن» مظلوم و مقهوری بود که نه در عرصه کار و اقتصاد به او میدان داده می شد که گامی در جهت ابراز استعداد خود بردارد و در رشته ای از رشته های اقتصادی، صنعت ، زراعت و تجارت به فعالیّت بپردازد و نه در عرصه علم و هنر و تحقیق ، قدرت و فرصت اظهار وجود داشت، مکتب ها و مدرسه ها و دانشگاه ها و به طور کلی مراکز علم و تحقیق همه و همه در انحصار ، پسران و مردان بود و زن ها نه در محضر استاد می توانستند بنشینند و نه حق قلم به دست گرفتن را داشتند، زندگی آن ها در زیر چتر ظلم و جهل و گوشه انزوار سپری می شد.
آن ها در صحنه حکومت و سیاست نیز جایگاهی نداشتند نه کسی آن ها را لایق پست و مقامی می دانست و نه کسی به آن ها فرصت اظهار رأی و نظر می داد و اگر مورد تجاوز و ظلم قرار می گرفتند هیچ دادگاهی به حرف آن ها گوش نمی داد و کسی به فریادشان نمی رسید و بالاخره همه سرنوشتشان به دست مردان ورق می خورد و در زندگی خود چاره ای جز تسلیم و رضا نداشتند.
قلمرو فرهنگ باید توجه کرد که فرهنگ ، نقش مهمی در سازندگی افکار و عقائد مردم دارد و در حقیقت، فرهنگ های ملت ها قالب هایی هستند که طرز تفکرّها و جهان بینی ها و باورهای ملت ها در آن قالب ها ریخته و ساخته می شود.
بر این اساس، در فرهنگ های ملت ها قالب هایی هستند طرز تفکرّها و جهان بینی ها و باورهای ملت ها در آن قالب ها ریخته و ساخته می شود.
بر این اساس ، در فرهنگ های ملت های هان از آغاز، این فرهنگ غلط جا افتاده بود که «زن» ، «انسان درجه دوّم» است و خلقتاً انسانی است در سطح پایین ، حیله گر و بی وفا است ، مایه شرّ و بلا است.
این مطلب به اندازه ای مکرّر در مکرّر در نظم و نثر و ضرب المثلها و حکایتها و کتابها گفته شده بود که در اذهان و افکار عموم جا افتاده و رسوخ پیدا کرده بود، حتی زن ها نیز «خود باوری» را از دست داده و در روح آن ها «خود کم بینی» به وجود آمده، به این مطالب بعنوان یک سرنوشت، تن در داده بودند.
در اینجا ما لازم نمی دانیم اینبحث را پیش بکشیم که آیا قلمرو قدرت سازنده و پدید آورنده ، قلمرو فرهنگ است یا بالعکس؟
ولی واقعیّت همان بود که ذکر گردید.
وضع فرهنگ ایران و قضاوت مردم این مملکت قبل از اسلام درباره زن ها بی اندازه غمبار و تحقیرآمیز بوده است؛ زیرا ادبیات هر مملکتی آئینه افکار و عقاید مردم آن مملکت است؛ بنابر این وقتی که آثار ادبی ای که بعد از اسلام به وجود آمده و مسلماً تعالیم حیات بخش اسلام تا حدی در آن ها اثر گذاشته است نسبت به زنان این اندازه تحقیرآمیز باشد – که ذکر می کنیم و ملاحظه خواهید کرد – پس این تحقیرها و بدبینی ها قبل از اسلام بسیار غم انگیزتر و رقّت بارتر بوده است.
به عبارت دیگر، هنگامی که شعرا و سخن سرایانی مانند سعدی، نظامی، فردوسی و مولوی – که عبارات آن ها بعداً ذکر خواهد شد – با آنکه قرنها بعد از اسلام می زیسته اند و در آن پایه از علم و ادب بوده اند، این اندازه تحت تأثیر افکار جاهلی واقع شده و چهره زن را مخدوش نشان داده اند، وضع فکر و فرهنگ مردم عادی بسیار پایین تر و بدتر بوده است.
با توجه به این جهات برای ما روشن تر خواهد شد که دین مقدس اسلام جایگاه بلند زنان را در همه ابعاد چگونه روشن نموده و چه تحول بزرگی ایجاد کرده و چه خدمت درخشانی به جامعه انسانیت انجام داده است.
یک فرهنگ غلط و ظالمانه بالاخره در نتیجه نگرش های منفی و برداشت های بی اساس که کلمات شعرا و ادبا منعکس کننده آن ها است و ذکر گردید، متأسفانه یک فرهنگ غلط و یک سنت ظالمانه ای به وجود آمد که سراپای آن نگرش منفی نسبت به «زن» بود؛ «زن» را موجودی پست و ناقص و شریر و شوم و منبع فتنه ها و شرور بشری معرفی کرد و تمام بلاها و رنج ها و عقب ماندگی ها که از عصر حضرت آدم ابوالبشر (ع) تاکنون گریبان گیر انسانها شده است را به زن ربط داد تقصیر همه آن ها را به گردن زن انداخت.
محتوای این فرهنگ این بود: حوا که یک زن بود باعث شد که آدم (ع) از میوه آن درختی که از خوردن آن نهی شده بود بخورد و در اثر ارتکاب چنین کاری آدم از بهشت برین اخراج شود و در نتیجه ، او و اولادش در این کره خاکی گرفتار رنجها و بلاها بشوند.
و اگر حوّا به آدم وسوسه نمی کرد آدم در بهشت می ماند و اولادش نیز در بهشت به وجود می آمدند و از نعمت های فراوان بهشتی بدون اینکه با دردسر و رنجهایی که در دنیا می بینند مواجه باشند ، به سر می بردند.
و نخستین خونی که در روی زمین ریخته شد خون هابیل بود که به وسیله برادرش قابیل کشته شد و آن هم بواسطه زن بود.
و از آن پس چون همه فتنه ها ریشه در مکر و حیله زن دارد باید در تمام فتنه ها و مصیبت ها که دامن گیر بشریّت شده است، بدنبال رد پای زن رفت.
و «زن» مانند گرگ تیز دندان، کینهجو و مثل روباه ، حیله گر و مانند مار، زهردار است و از صداقت و وفا در او اثری نیست و کار او عهد شکنی است و «زن»، دو رو و دو چهره دارد ؛ ظاهر و باطن او فرق می کند و زن از دند، چپ آفریده شده است و تولد دختر نشانه بدبختی و داشتن دختر علامت ننگ و عار است و کشتن او موجب رستگاری است.
و به «زن» علم و خط نباید آموخت که شرّ دیگری بر شرّش افزوده می شود، و «زن» غیر از خودآرایی هنر ندارد؛ «زن» نظم و انضباط نمی پذیرد و مانند خروس بی محل است.
و تعجب نکنید که متأسفانه همه این پندارها در این کتابها موج می زند که باید زدوده شود.
محروم ساختن زنان از علم و کمال نتیجه این فرهنگ که بر اساس بدبینی و نگرش منفی و تحقیر زن به وجود آمده بود این شد که زنان از ورود به مراکز تعلیم و تربیت دور شدند و در جهل و بی سوادی ماندند و استعداد خداداد آن ها سرکوب شد و قوای فعال وجودی آن ها به سردی و خاموشی گرائید و دنیا شد دنیای مردان که تنها آن ها یکه تاز میدان شدند و در فنون و علوم در رشته های مختلف به مهارتهای قابل توجهی نائل آمدند.
و در اثر این جریان نه تنها نصف اجتماع بشری در طی قرون و اعصار راکد و فلج شد بلکه خسارتها و ضررهای فراوانی چه از جهت رشد اخلاقی و تعلیم و تربیت و چه از لحاظ اقتصادی و ثروت مالی و چه از جهت سیاست و مدیریت به مجموع جامعه بشری وارد گردید (و همه اینها بر خلاف اسلام بود).
چه اینکه زنانی که درس نخوانده و از سواد علم و تربیت محروم مانده اند هرگز به اداره صحیح امور خانه و زندگی و تربیت صحیح و متعالی فرزند خود نیز قدرت نخواهند داشت و روشن است مردانی که از دامان مادران با سواد و تربیت شده برنخاسته اند نمی توانند در راه رشد و ترقی گام بردارند و به تکامل لائق بشری نائل شوند.
البته در این میان بعضی از زنان استثناءاً در خانواده های علمی و اسلامی و یا به طور خود ساخته تکامل پیدا کردند و به ترقیات چشمگیر نائل شدند ولی این ها افراد نادری بودند و بحث ما در وضع نوع جامعه است.
هنوز بقایای بسیاری از این فرهنگ نادرست و ظالمانه متأسفانه بر بسیاری از جوامع حکومت می کند؛ ما برای نمونه س تا از آن ها را ذکر می کنیم: تولد نوزاد پسر با نشاد و شادی و تولد دختر با سکوت وغم مواجه می شود!
هم اکنون در بسیاری از مناطق دنیا تولد «نوزاد پسر» با نشاط و شادی مواجه می شود و فضای ولادت را نشاد و سرور فرا می گیرد و با گفتن کلمات بشارت آمیز و تبریک و تهنیت ، شادمانی خود را ابراز می کنند ولی تولد «نوزاد دختر» با «دید منفی» مواجه می گردد و اندازه و سکوت بر فضای ولادت سایه می افکند و قیافه ها در هم کشیده و چهره ها عبوس می شود.
این جریانه بقایایی از همان فرهنگ نادرست جاهلیت است که قرآن مجید آن را مورد انتقاد قرار می دهد و می گوید: هنگامی که به یکی از آنان بشارت تولد دختر داده می شد، چهره اش سیاه می شد و در دل او خشم و ناراحتی پدید می آمد.
این جریان غمبار ، یاد آور رسم عصر جاهلیت است که می گفتند: « ؟؟؟؟؟» یعنی خاک کردن دختران یک نوع کرامت و عزّت است.
دختر کُشی در جاهلیت مدرن دختر کُشی در جاهلیت مدرن امروز چون در سایه پیشرفت علم پزشکی، تشخیص جنس جنین که پسر است یا دختر امکان پذیر شده است در بسیاری از مناطق به پزشک مراجعه می کنند و در صورتی که تشخیص این باشد که جنین دختر است، متأسفانه به ساقط کردن آن اقدام می نمایند.
در مجله مزین پیام زن می خوانیم: «بر اساس اطلاعاتی که به دست آمده است در یکی از شهر های آسیایی، والدینی که جنس فرزند آینده خود را می دانستند هشت هزار مورد سقط جنین وجود داشت که تنها در یک مورد آن ، جنس کودک پسر بوده است».
و نیز می خوانیم: با استفاده از تکنولوژی پیشرفته در تشخیص جنسیّت نوزاد، مسأله دختر کش - بعد از آنکه تشخیص داده شد که جنین دختر است – در چین شایع است و همچنین موضوع باعث شده است که در چین تعداد مردان خیلی بیش از تعداد زنان باشد!
تعداد مردان آماده ازدواج در جنوب و شرق آسیا تا سال 1399 به دو میلیون نفر خواهد رسید در حالی که برای آنان همسری یافت نمی شود.
همچنین در مجله مذکور می خوانیم: بر اساس یک گزارش تحقیقی که از سوی یک روزنامه نگار در هند انتشار یافته است هند تا آن سوی مرزهای کره هیچ زنی نمی خواهد که نوزاد دختر به دنیا بیاورد، هند و کشورهای فقیر مادرانی که دختر به دنیا می آورند آنچنان مورد بی اعتنایی قرار می گیرند که بسیاری از ایشان از گرسنگی و فقر می میرند.
در «کره» و کشورهای غنی تر ، زنان حامله با استفاده از وسائل پیشرفته پزشکی، جنس جنین را تشخیص می دهند و در صورت دختر بودن، آن را سقط می کنند، این گزارش می افزاید : ادامه این روند موجب خواهد شد کشورهای شرقی آسیا به زودی با کمبود یکصد میلیون دختر و در نتیجه کمبود زن برای ازدواج مواجه شوند.
جلوگیری از رسیدن به کمال ، ظلم است می دانیم که اساساً هر استعداد طبیعی ، دلیل یک حق طبیعی است.
وقتی در نظام آفرینش به یک موجود، استعداد و لیاقت کاری داده شد این به منزله سند و مدرکی است که او حق دارد استعداد خود را به فعلیت برساند و منع کردن او از به کار انداختن استعداد خود، ظلم است.
بنابر این باز داشتن زن از کوشش های مفیدی که آفریننده جهان هستی به او امکان آن را داده است نه تنها ستم به زن است بلکه یک نوع خیانت به اجتماع نیز می باشد زیرا او بواسطه به کار بستن استعداد ذاتی خود می تواند به مرتبه مهمی از کمال برسد و در نتیجه افراد دیگری را نیز به سوی کمال و رشد سؤق بدهد و موجب پیشرفت اجتماع بشری باشد.
عامل انسانی ، بزرگترین سرمایه جامعه است؛ زن نیز انسان است و اجتماع باید از کار و فعالیت این عامل و این نیروی با برکت بهره مند گردد؛ فلج کردن این عامل و تضییع نیمی از نیروی جامعه ، هم بر خلاف حق طبیعی زن است و هم بر خلاف مصلحت جامعه.
اگر میدان تحصیلی کمال برای زنان نیز فراهم می شد اگر این ظلم عظیم صورت نمی گرفت و میدان علم و کمال از جهت فهنگ و سواد و از جهت اقتصاد و از جهت سیاست و مدیریت به همان نسبتی که برای مردان باز بود برای زنان نیز باز می شد و به آن ها فرصت و امکان داده می شد و مردان از این دیدگاه به زنان می نگریستند که آنها نیز مثل مردان انسان هستند، به طور مسلم همان طور که از میان مردان در هر عصری هزاران فقیه ، هزاران فیلسوف، هزاران ادیب ، هزاران راوی احادیث ، هزاران طبیب، هزاران جرّاح، هزاران هنرمند ، هزاران نویسنده و مولف و مصنف به وجود آمدند و به جامعه بشری و تمدن و فرهنگ انسانی و اسلامی خدمت کردند و گام هایی در راه علم و هنر و تکامل برداشتند، به همین نسبت هزاران زن در این رشته ها به وجود می آمد و جامعه را روشن می کرد و امروز با این کمبود مواجه نمی شدیم.
چهره زن در قرآن کریم در روزگاری که در تمام فرهنگهای اقوام و ملل جهان «زن» بعنوان یک «موجود پست» و «طفیلی» و انسانِ درجه دوم مطرح بود و تلخی و محرومیت بر همه ابعاد و زندگی او چه سیاسی، چه فرهنگی و چه اقتصادی سایه افکنده و مورد بدبینی ها و آماج تهمتها بود و از هیچ روزنه ای بر افق زندگی او رشنایی نمی تابید، و همه درها بر روی او بسته بود، خورشید اسلام طلوع کرد و افق زندگی اور ا از کران تا کران روشن نمود و ندای عطوفت آمیز پیغمبر رحمت ، حضرت محمد مصطفی (ص) روح نشاط و امید در کالبد او دمید و راه ترقی و تکامل را به روی او از همه جهت باز کرد.
حضرتش موقعیّت مهم زن در اجتماع بشری و جایگاه بلند او و شایستگی ها و استعدادهای فراوانی را که دست آفرینش در وجود این موجود بدیع قرار داده است را گوشزد کرد و آیه هایی از قرآن مجید را در رابطه با معرفی مقام مهم زن و ارزش والای او برای مردم بیان نمود.
زن را بعنوان اینکه مانند مرد یک انسان کامل است و شایسته همه کمالات و کرامت های انسانی است و شایستگی خلیفه الهی بودن را دارد معرفی کرد.
هرچند همه آیات قرآن مجید برای راهنمایی راه زندگی انسانها – مرد و زن – نازل گردیده است ولی به مناسبت بحث ما که موقعیّت زن از دیدگاه قرآن است می توان آیات مربوط به این بحث را در پنج موضوع خلاصه کرد: آیات مربوط به جایگاه انسان در عالم هستی آیاتی که دلالت بر این مطلب دارند که انسان در عالم آفرینش موقعیت مخصوص و جایگاه بندی دارد.
انسان خلیفه خدا در روی زمین و مخلوق ممتاز و مورد تکریم خداوند است.
خداوند کریم سقف آسمان را برای خاطر انسان برافراشته و بساط زمین را زیر پای او گسترده، ابرها از آسمان برای خاطر انسان باران فرو می ریزند و زمین میوه های گوناگون پدید می آورد، خورشید و ماه و دریاهای متلاطم و مواج و نهرهای روان به نفع انسان به چنبر تسخیر کشانده شده است و وجود ظلمت آرام بخش شب و چهره پرفروغ روز برای انسان است.
و بالاخره ابر و باد و مه و خورشید همه و همه کمر خدمت برای انسان بسته اند و روشن است که در این قبیل آیات که مربوط به عظمت و موقعیت ممتاز انسان در عالم هستی است محور و مدار انسان چه مرد و چه زن.
و در این مورد توجه به مضمون همین یک آیه کافی است: ؟
یعنی: «ما فرزندا آدم را گرامی داشتیم و آنان را بر صحرا و دریا مسلط ساختیم و از غذاهای پاکیزه برای آن ها روزی فراهم کردیم و آن هخا را بر بسیاری از مخلوقات خود فضیلت و برتری بخشیدیم.
خلقت ممتاز انسان چه مرد و چه زن در قرآن مجید آیات فراوان از خلقت ممتاز انسان سخن می گوید و معلوم است که در این دسته از آیات نیز محور و مدار انسان است چه زن و چه مرد و ما برای نمونه 2 مورد را ذکر می کنیم.
الف- ؟
سوگند به جان انسان و آن پروردگاری که آن را کامل و مرتب آفرید و بر اساس فطرت ، راه گناه و انحراف و راه تقوا و پاکی را به او نشان داد، هر کس که نَفس خود را تزکیه کرد و پاکیزه ساخت رستگار شد و هر که آن را آلوده کرد به خسران و زیان دچار گردید.
روشن است که در این ایات منظور از نَفس که با عظمت مخصوصی از آن یاد شده است روح انسان است بدون تفاوت میان مرد و زن.
ب- ؟
سوگند به انجیر و زیتون سوگند به طور سینا – که محل وحی خداوند بر حضرت موسی (ع) است و قسم به این شهر مکه که محل امن و امان و مرکز وحی الهی به حضرت خاتم الدنبیا محمد مصطفی (ع) است.
باید توجه داشت که انجیر و زیتون غذای جسم انسان و وحی الهی با روح انسان مربوط است و خداوند هم به غذای جسم و هم به غذای روح به هر دو سوگند یاد می کند و این چهار سوگند برای بیان مطلبی در ارتباط با خلقت انسان است، و آن اینکه: ما انسان را در نیکوترین قوام آفریده ایم.
نکته: در اینجا باید به این نکته نیز توجه کنیم که ایات قرآن مجید دارای دو جنبه است: «جنبه ظاهر» و «جنبه باطن» و به جنبه باطن تنها اهل بیت عصمت (ع) راه دارند و آن ها مار ا راهنمایی می کنند و در این مورد روایاتی از اهل بیت (ع) وارد است برخی از آن ها می گوید منظور از «تین و زیتون» در این سوره حضرت مجتبی و حضرت سید الشهداء (ع) و مقصود از طور سینین حضرت امیر مؤمنان (ع) و منظور از هذالبلد الأمین حضرت پیغمبر اکرم (ص) است.
و می توانیم قوام هر چیز رُکن و پایه هستی آن چیز است، بنابر این مفاد آیه این است که ما انسان را در آنچه که به انسانیت او مربوط می شود و رکن و پایه و امتیاز خلقت اوست از قبیل عقل ، فکر، اراده و چهره و اندام، همت ، حبّ جمال و کمال خواهی، در نیکوترین و کامل ترین کیفیّت آفریده ایم.
بر این اساس خداوند ، تمام آنچه را که به مرد از لحاظ خلقت انسانی او داده است عیناً همان مزایا را بدون تفاوت به زن هم عنایت کرده است.
فضیلت و برتری هر فرد بر فرد دیگر – چه مرد و چه زن - «تقوا» است.
این دسته از آیات قرآن مجید می گویند: هر انسانی – چه مرد و چه زن – از دو انسان دیگر که یکی از آن ها مرد و دیگری زن است یعنی پدر و مادر خود به وجود آمده است و هیچ فردی به فرد دیگر فضیلت و برتری ندارد مگر به تقوا.
این قبیل آیات در حقیقت به این دو مطلب دلالت دارند: الف- همه انسانها – از لحاظ پیوند نسبی – به یک پدر و مادر می رسند و همه با هم برادر و خواهر می باشند و تفاوت هایی که با گذشت قرون و اعصار از جهت رنگ ها، نژادها، قبیله ها ، لهجه ها و لغت ها به وجود آمده است همه و همه از عوارض زندگی است؛ بنابر این نباید شما با توجه به اینکه همه از یک جنس و برادر و خواهر هستید و خدای شما هم یکی است با تکیه به این عوارض پا از دائره وحدت و اتحاد بیرون بگذارید و راه اختلاف و نفاق و دشمنی با هم را پیش بگیرید.
ب- فضیلت و برتری تنها به تقوا است.
می دانیم که تقوا دارای درجات متعددی است و با درجات ایمان و علم و عقل و اخلاق معاشرتی با مردم و اعمال شایسته و ملکات فاضله مانند تواضع و صبر و حلم و شجاعت ...
ارتباط دارد و آن کسی که دارای درجه بالاتری از تقوا است – چه مرد و چه زن – بر کسی که در مرتبه پایین تر از تقوا است چه مرد و چه زن برتری دارد.
بنابر این زنی که دارای مرتبه عالی تر از تقوا است – هر که باشد – بر مردی که در مرتبه پایین تر است – هر کس باشد – فضیلت و برتری دارد.
؟
ای مردم ما همه شما را از یک مرد و یک زن به وجود آورده ایم و شما را به این منظور گروه گروه و قبیله قبیله قرار داده ایم که شناخته شوید، - بدانید – گرامی ترین شما در نزد پروردگار با تقواترین شما و خداوند دانا و باخبر است – و از مراتب و درجات تقوای شما آگاه است.
الگوسازی قرآن مجید از زن و مرد می دانیم که ذکر مثال در محاورات معمولی و همچنین در بیان مطالب و مباحث علمی نقش مهمی در تفهیم و درک مطالب دارد و چون قرآن کریم براساس محاورات معمول بشری نازل گردیده لذا در موارد بسیاری مثال هایی آورده است.
بر این اساس همان طور که نمونه هایی از مردان صالح مانند پیغمبران عظام (ع) و اولیای خدا بمنظور الگوسازی ذکر کرده و نمونه هایی از متمرّدین و گناهکاران مانند فرعون و قارون و سامری را برای بَزحَذر داشتن از پیروی از آن ها تذکر داده است، نمونه ها و مثال هایی از زنان شایسته برای الگوسازی آورده و مثال هایی از زنان گناهکار و منحرف را بمنظور برحذر داشتن از پیش گرفتن راه آن ها نیز مورد تذکر قرار داده است.
اینک برای نمونه توجه کنید: ؟؟
یعنی: خداوند برای کافران مثلی زد: زن نوح و زن لوط را آن دو زن همسران دو نفر از بندگان صالح ما بودند ولی چون راه خیانت را در پیش گرفتند ، همسر پیغمبر بودن هیچ نتیجه ای به حال آن ها نبخشید و به آن ها از جانب خدا گفته شد: اینک به همراه کسامی که وارد آتش جهنم می شوند شما هم وارد آتش بشوید.
مرد و زن جفت یکدیگر آفریده شده اند دسته پنجم از آیات قرآنی آیاتی است که دلالت بر این مطلب دارد که زن جفت مرد آفریده شده است.
در این مورد برای بیشتر روشن شدن این مطلب باید توجه کنیم که قرآن مجید در موارد متعددی این حقیقت را بیان می کند که خداوند موجودات را جفت آفریده است.
در رابطه با این موضوع در چند مورد جفت خلقت شدن گیاهان را مورد تذکر قرار داده است.
برای نمونه: ؟؟
یعنی : زمین را می بینی (در فصل زمستان) که خاموش و آرام است اما هنگامی که ما از آسمان «آب» را بر آن فرو می ریزیم به حرکت در می آید و نمو می کند و از هر نوع گیاه ، جفتی بهجت زا به وجود می آورد.
و نیز: ؟؟
یعنی: خداوند از آسمان آب را نازل کرد و در نتیجه جفت هایی از انواع گیاهان را از زمین رویانیدیم.
باید دانست که تذکر «جفت بودن گیاهان» تنبیهی از جانب خداوند در رابطه با ازدواج گیاهان است و دلالت دارد که در جهان گیاهان مانند عالم جانوران، نر و ماده بودن حکم فرما است و در نتیجه ارتباط آن ها با هم ، بارور شدن گیاه صورت می گیرد و گیاه جدیدی متولد می شود.