امروزه باوجود پیشرفتهای علمی و فن آوریهای شگرف تمدن بشری، پیشگیری و درمان معلولیت های مختلف و محو پدیده ناخوشایند نابینایی به جز در مواردی بسیار معدود آرزویی بیش نیست. نابینایان به عنوان قشر غیرقابل اغماضی از جامعه در سطوح مختلف سنی مطرحند. کودک نابینا برای نخستین بار در فضای خانواده نفس می کشد. افراد خانواده نخستین کسانی هستند که کودک نابینا حضور آنها را درک می کند. بنابر این پدر ومادر کودک نابینا نخستین آموزگاران و سازندگان بنای شخصیتی اویند.
پدر ومادری که بطور غیرمنتظره کودک نابینایی را در آغوش می گیرند با احساسی آمیخته با ناباوری و عدم قبول این واقعیت ناخواسته، اضطراب اندیشه «چه کنم» امروز و نگرانی و وحشت «چه خواهد شد» فردا، روبرو می شوند. این احساس مخرب در روحیه و احساسات این طفل کوچک و معصوم اثر می گذارد. احساس ناامنی را در ضمیر او تقویت می کند. اتکای به نفس را از او می گیرد و به خود یاری و استقلال وی زیان می رساند. به همین جهت آموزش و راهنمایی پدر ومادر کودک نابینا در درجه اول ضروری تر از خود اوست. والدین کودک نابینا، نابینایی او را فاجعه یی بزرگ می پندارند و نمی دانندکه درک آنها از فرزندشان به کلی با درک وی از خودش متفاوت است. کودک نابینا ابتدا اصلاً نمی دانسته که از چه چیزی محروم شده و یا چه چیزی را از دست داده است و دیگران با او متفاوتند.
این ناآگاهی از خود، تا مدتها ادامه دارد. کودک نابینا در سنین پیش از دبستان آمادگی پذیرش آموزشهایی را دارد که به کسب محارتهای خودیاری منجر می شود. لیکن از آنجایی که بیشتر مراحل یادگیری در این سنین از طریق تقلید صورت می گیرد، شایسته است دیگر حواس وی به حدی تقویت شوند که بتوانند جایگزین حس بینایی شوند. در حین تقویت حواس در هر فرصت مناسب با گفتن مطالبی شیرین و جذاب محیط پیرامون او را توصیف و قابل درک نمود تا قادر به تقلید شود. همچنین باید به رشد حرکتی و تقویت مهارتهای جهت یابی کودک توجه خاصی داشت. کودک در این سنین دارای انرژی فراوان و هیجان بسیار، برای تحرک وبازی است و بتدریج به تفاوتهای خود با دیگران پی می برد.
کم کم به محدودیتهای خود می اندیشد، و احساس عدم امنیت نسبت به محیط پیرامونش در وی به وجود می آید. در این زمان باید کودک را دریافت. باید او را با محیط آشنا کرد تا احساس امنیت کند.
شرایط شرکت او را در بازیهای گروهی با همسالانش فراهم ساخت. او را با توانمندیهای خود آشنا کرد و مقدمات بروز استعدادها و توانایی هایی را فراهم ساخت. اگر کودک رها شده و در خود فرو رود، بتدریج از فرآیند رشد عقب مانده و از بستر طبیعی اجتماع منزوی می شود.
بدون شک نقص بینایی در احراز تجربه و کسب دانش محدودیتهایی ایجاد می کند، ولی این محدودیت ها به آن اندازه نیست که فرد نابینا را از تمام فعالیت های آموزشی، فراگیری حرفه و تجربه اندوزی محروم گرداند. چه بسیارند افراد نابینا که در آموزش بسیاری از علوم و فنون از بینایان نیز بهتر عمل کرده اند. نابینایان در علوم انسانی پیشرفتی قابل توجه دارند. در موسیقی ممتاز می شوند.
برخی از کارها را مشترکاً با بینایان انجام می دهند. فکر و دست آنان با کمک و دید بینایان بر بسیاری از مشکلات فایق می آید.
آموزش و پرورش کودکان و بخصوص نابینایان درگرو اتحاد مستمر و محکم اولیا خانه و مدرسه امکان پذیر می گردد. متولیان امور آموزشی و پرورشی باید از وحدت رویه و وفاق کامل و تقسیم کار مناسبی برخوردار باشند تا اجرای صحیح وظایفشان، به اهداف عالی هم نزدیک شود. اولیاً خانه و مدرسه دانش آموز نابینا، ضمن برقراری جلسات و ملاقات های مستمر و مکرر، آموزش و پرورش فرزندشان را جریان می دهند و از هر گونه وقفه یا عدم هماهنگی جلوگیری می کنند. به این ترتیب تحصیل دانش آموز نابینا بی وقفه استمرار خواهد داشت، تا چشمان خاموش او بتواند فانوس راه خود و دیگران باشد.
زندگی امروز حاکی از ایده های نوینی است که مبتنی بر پرورش تفکر و استدلال افراد می باشد. ایجاد عادت به تفکر و استدلال در کودکان بوسیله پرورش خلاقیت امکان پذیر است و این امر برعهده خانواده و مدرسه است.
خلاقیت بکارگیری توانایی های ذهنی برای ایجاد یک فکر و مفهوم جدید است لذا برای خلاق بودن باید آنگونه فکر کرد که دیگران فکر نمی کنند.
کودکی که دچار آسیب بینایی است ممکن است دوره های حساس رشد را به خوبی طی نکند و با مشکلات اجتماعی و عاطفی بسیاری مواجه شود. بینایی، انگیزه تعامل با دیگران و کشف محیط را در کودک ایجاد می کند، بنابراین ضروری است که والدین و مربیان این کودکان، محیط را برای پرورش همه جانبه آنان مهیا سازند و حتی می توان انتظار را از این حد نیز فراتر برد و با اتخاذ روشهایی ساده به پرورش خلاقانه آنان پرداخت.
راه های گوناگون و متنوعی برای پرورش خلاقیت در کودکان وجود دارد که تقریباً تمام آنها برای کودکان آسیب دیده بینایی نیز کاربرد دارد، برخی از این راهها عبارتند از:
-تشویق کودکان به طرح سؤالها و پاسخهای عجیب و غریب که سبب ارتقای رفتار خلاق و تعمیم آن به سایر زمینه های زندگی می گردد.
-آموزش مهارتهای پژوهشی، حل مسئله و طرح مسئله.
کسب این مهارتها به کودکان کمک می کند تا در عرصه های مختلف زندگی بتوانند مسائل و مشکلات را بطور عاقلانه حل کنند.
-تشویق و ترغیب کودکان به انجام کارهای متنوع هنری.
هنر به کودک آرامش می بخشد، روح کنجکاوی، تحقیق و سازندگی را در او بیدار می کند و فرآیند سازندگی، خلاقیت، تولید و آفریندگی را در وی بوجود می آورد.
-آموزش روش مطالعه خلاق و خواندن قصه های متنوع و ناتمام. قصه های ناتمام ذهن کودک را به چالش می اندازد و پایان های متفاوتی را در ذهن او به تصویر می کشد.
-نوشتن قصه و داستان و خاطره با موضوعات مختلف.
-نوشتن، استفاده و کاربرد کلمات و تولید واژه ها و ترکیب آن به ذهن کودک انسجام و نظم و ارتقاء می بخشد.
-تدارک فرصتهایی برای کسب تجارب متنوع جهت خودآموزی و یادگیری اکتشافی. این فرصت ها در برخورد با اشیاء، افراد، موقعیتها و شرایط می تواند لذت بخش و توام با تجارب دست اول باشد.
-اهمیت دادن به بازیهای کودکان و ایجاد فرصتهایی برای بازی های خلاقانه. کودک برای رشد ذهنی و اجتماعی خود نیازمند اندیشه و تفکر می باشد و بازی خمیرمایه این تفکر و اندیشه است.
گفتنی است انگیزه بالا، کنجکاوی فراوان، پشتکار و انضباط در کارها و افزایش جرأت و چالش پذیری از ویژگیهای افراد خلاق است که با روشهای فوق می توانیم در کودکان تقویت کنیم و شاهد انجام کارهای خلاق توسط خود کودکان باشیم زیرا افراد خلاق و صاحب اندیشه نو، گرانبهاترین سرمایه های جوامع محسوب می شوند.
بیماری های ارثی که منجر به کوری مادرزادی می شود یکی از علل مهم نابینایی اند، اما به تدریج میزان بروز آنها در پاسخ به تلاش های مشاوران ژنتیک برا ی آگاهی عموم از ماهیت قابل پیشگیری این بیماری ها باید کم شود. در ضمن در افراد بالای 65 سال پیرچشمی، اختلالات شبکیه وبیماری های عروقی باعث کم بینایی و نهایتا نابینایی می شود.