دانلود تحقیق کودکان نابینا

Word 39 KB 11119 17
مشخص نشده مشخص نشده روانپزشکی - روانشناسی - علوم تربیتی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • امروزه باوجود پیشرفتهای علمی و فن آوریهای شگرف تمدن بشری، پیشگیری و درمان معلولیت های مختلف و محو پدیده ناخوشایند نابینایی به جز در مواردی بسیار معدود آرزویی بیش نیست.

    نابینایان به عنوان قشر غیرقابل اغماضی از جامعه در سطوح مختلف سنی مطرحند.

    کودک نابینا برای نخستین بار در فضای خانواده نفس می کشد.

    افراد خانواده نخستین کسانی هستند که کودک نابینا حضور آنها را درک می کند.

    بنابر این پدر ومادر کودک نابینا نخستین آموزگاران و سازندگان بنای شخصیتی اویند.

    پدر ومادری که بطور غیرمنتظره کودک نابینایی را در آغوش می گیرند با احساسی آمیخته با ناباوری و عدم قبول این واقعیت ناخواسته، اضطراب اندیشه «چه کنم» امروز و نگرانی و وحشت «چه خواهد شد» فردا، روبرو می شوند.

    این احساس مخرب در روحیه و احساسات این طفل کوچک و معصوم اثر می گذارد.

    احساس ناامنی را در ضمیر او تقویت می کند.

    اتکای به نفس را از او می گیرد و به خود یاری و استقلال وی زیان می رساند.

    به همین جهت آموزش و راهنمایی پدر ومادر کودک نابینا در درجه اول ضروری تر از خود اوست.

    والدین کودک نابینا، نابینایی او را فاجعه یی بزرگ می پندارند و نمی دانندکه درک آنها از فرزندشان به کلی با درک وی از خودش متفاوت است.

    کودک نابینا ابتدا اصلاً نمی دانسته که از چه چیزی محروم شده و یا چه چیزی را از دست داده است و دیگران با او متفاوتند.

    این ناآگاهی از خود، تا مدتها ادامه دارد.

    کودک نابینا در سنین پیش از دبستان آمادگی پذیرش آموزشهایی را دارد که به کسب محارتهای خودیاری منجر می شود.

    لیکن از آنجایی که بیشتر مراحل یادگیری در این سنین از طریق تقلید صورت می گیرد، شایسته است دیگر حواس وی به حدی تقویت شوند که بتوانند جایگزین حس بینایی شوند.

    در حین تقویت حواس در هر فرصت مناسب با گفتن مطالبی شیرین و جذاب محیط پیرامون او را توصیف و قابل درک نمود تا قادر به تقلید شود.

    همچنین باید به رشد حرکتی و تقویت مهارتهای جهت یابی کودک توجه خاصی داشت.

    کودک در این سنین دارای انرژی فراوان و هیجان بسیار، برای تحرک وبازی است و بتدریج به تفاوتهای خود با دیگران پی می برد.

    کم کم به محدودیتهای خود می اندیشد، و احساس عدم امنیت نسبت به محیط پیرامونش در وی به وجود می آید.

    در این زمان باید کودک را دریافت.

    باید او را با محیط آشنا کرد تا احساس امنیت کند.

    شرایط شرکت او را در بازیهای گروهی با همسالانش فراهم ساخت.

    او را با توانمندیهای خود آشنا کرد و مقدمات بروز استعدادها و توانایی هایی را فراهم ساخت.

    اگر کودک رها شده و در خود فرو رود، بتدریج از فرآیند رشد عقب مانده و از بستر طبیعی اجتماع منزوی می شود.

    بدون شک نقص بینایی در احراز تجربه و کسب دانش محدودیتهایی ایجاد می کند، ولی این محدودیت ها به آن اندازه نیست که فرد نابینا را از تمام فعالیت های آموزشی، فراگیری حرفه و تجربه اندوزی محروم گرداند.

    چه بسیارند افراد نابینا که در آموزش بسیاری از علوم و فنون از بینایان نیز بهتر عمل کرده اند.

    نابینایان در علوم انسانی پیشرفتی قابل توجه دارند.

    در موسیقی ممتاز می شوند.

    برخی از کارها را مشترکاً با بینایان انجام می دهند.

    فکر و دست آنان با کمک و دید بینایان بر بسیاری از مشکلات فایق می آید.

    آموزش و پرورش کودکان و بخصوص نابینایان درگرو اتحاد مستمر و محکم اولیا خانه و مدرسه امکان پذیر می گردد.

    متولیان امور آموزشی و پرورشی باید از وحدت رویه و وفاق کامل و تقسیم کار مناسبی برخوردار باشند تا اجرای صحیح وظایفشان، به اهداف عالی هم نزدیک شود.

    اولیاً خانه و مدرسه دانش آموز نابینا، ضمن برقراری جلسات و ملاقات های مستمر و مکرر، آموزش و پرورش فرزندشان را جریان می دهند و از هر گونه وقفه یا عدم هماهنگی جلوگیری می کنند.

    به این ترتیب تحصیل دانش آموز نابینا بی وقفه استمرار خواهد داشت، تا چشمان خاموش او بتواند فانوس راه خود و دیگران باشد.

    زندگی امروز حاکی از ایده های نوینی است که مبتنی بر پرورش تفکر و استدلال افراد می باشد.

    ایجاد عادت به تفکر و استدلال در کودکان بوسیله پرورش خلاقیت امکان پذیر است و این امر برعهده خانواده و مدرسه است.

    خلاقیت بکارگیری توانایی های ذهنی برای ایجاد یک فکر و مفهوم جدید است لذا برای خلاق بودن باید آنگونه فکر کرد که دیگران فکر نمی کنند.

    کودکی که دچار آسیب بینایی است ممکن است دوره های حساس رشد را به خوبی طی نکند و با مشکلات اجتماعی و عاطفی بسیاری مواجه شود.

    بینایی، انگیزه تعامل با دیگران و کشف محیط را در کودک ایجاد می کند، بنابراین ضروری است که والدین و مربیان این کودکان، محیط را برای پرورش همه جانبه آنان مهیا سازند و حتی می توان انتظار را از این حد نیز فراتر برد و با اتخاذ روشهایی ساده به پرورش خلاقانه آنان پرداخت.

    راه های گوناگون و متنوعی برای پرورش خلاقیت در کودکان وجود دارد که تقریباً تمام آنها برای کودکان آسیب دیده بینایی نیز کاربرد دارد، برخی از این راهها عبارتند از: -تشویق کودکان به طرح سؤالها و پاسخهای عجیب و غریب که سبب ارتقای رفتار خلاق و تعمیم آن به سایر زمینه های زندگی می گردد.

    -آموزش مهارتهای پژوهشی، حل مسئله و طرح مسئله.

    کسب این مهارتها به کودکان کمک می کند تا در عرصه های مختلف زندگی بتوانند مسائل و مشکلات را بطور عاقلانه حل کنند.

    -تشویق و ترغیب کودکان به انجام کارهای متنوع هنری.

    هنر به کودک آرامش می بخشد، روح کنجکاوی، تحقیق و سازندگی را در او بیدار می کند و فرآیند سازندگی، خلاقیت، تولید و آفریندگی را در وی بوجود می آورد.

    -آموزش روش مطالعه خلاق و خواندن قصه های متنوع و ناتمام.

    قصه های ناتمام ذهن کودک را به چالش می اندازد و پایان های متفاوتی را در ذهن او به تصویر می کشد.

    -نوشتن قصه و داستان و خاطره با موضوعات مختلف.

    -نوشتن، استفاده و کاربرد کلمات و تولید واژه ها و ترکیب آن به ذهن کودک انسجام و نظم و ارتقاء می بخشد.

    -تدارک فرصتهایی برای کسب تجارب متنوع جهت خودآموزی و یادگیری اکتشافی.

    این فرصت ها در برخورد با اشیاء، افراد، موقعیتها و شرایط می تواند لذت بخش و توام با تجارب دست اول باشد.

    -اهمیت دادن به بازیهای کودکان و ایجاد فرصتهایی برای بازی های خلاقانه.

    کودک برای رشد ذهنی و اجتماعی خود نیازمند اندیشه و تفکر می باشد و بازی خمیرمایه این تفکر و اندیشه است.

    گفتنی است انگیزه بالا، کنجکاوی فراوان، پشتکار و انضباط در کارها و افزایش جرأت و چالش پذیری از ویژگیهای افراد خلاق است که با روشهای فوق می توانیم در کودکان تقویت کنیم و شاهد انجام کارهای خلاق توسط خود کودکان باشیم زیرا افراد خلاق و صاحب اندیشه نو، گرانبهاترین سرمایه های جوامع محسوب می شوند.

    بیماری های ارثی که منجر به کوری مادرزادی می شود یکی از علل مهم نابینایی اند، اما به تدریج میزان بروز آنها در پاسخ به تلاش های مشاوران ژنتیک برا ی آگاهی عموم از ماهیت قابل پیشگیری این بیماری ها باید کم شود.

    در ضمن در افراد بالای 65 سال پیرچشمی، اختلالات شبکیه وبیماری های عروقی باعث کم بینایی و نهایتا نابینایی می شود.

    اما درمیان انواع نابینایی می توان نوع نابینایی موقت ناشی از عوارض بارداری را نیز طبقه بندی کرد.

    بطور کلی اختلالات بینایی در 25 درصد زنان دارای عوارض شدید ناشی از بارداری مشاهده می شود، اما نابینایی تنها در 1 الی 3 درصد این بیماران گزارش شده است.

    علت این بیماری که ناشی از عوارض حاملگی است اختلالاتی است که در رگهای شبکیه بویژه سیاهرگ آن به وجود می آید.

    این عارضه با استراحت ومصرف سولفات منیزیم در طی مدتی کوتاه (حداکثر 2هفته) برطرف می شود.

    تشخیص نابینایی و آزمایش نابینایی نقص بینایی برخلاف سایر اختلالات و نقص ها از ویژگی خاصی برخوردار است، زیرا بروز جلوه ظاهری این نارسای بسیار زودتر از سایر انواع معلولیت ه درظاهر ورفتار کودک مشخص می گردد.

    نوزادی که قادر به تعقیب نگاه والدین واطرافیان نمی باشد وهیچ عکس العملی در مقابل لبخند وتحرکات والدین ندارد، نابینایی را د روزهای اول تولد آشکار می کند.

    اندازه گیری میزان دید برای نابینایانی که دید قابل توجهی دارند از وسایلی جهت تعیین میزان بینایی شان استفاده می شود.

    یکی از معمول ترین وسیله تعیین میزان بینایی تابلوی اسنلن است که در مطب چشم پزشکان وبرخی محل های عمومی چون مدارس و بیمارستان ها وجود دارد.

    با توجه به تشخیص شخص از نظر درشتی وریزی حرف E فاصله وی از تابلو وبخصوص تعیین جهت حرف مزبور در سطرهای مختلف میزان بینایی یا کمبود دید وی تعیین می گردد.

    فاصله امتحان شونده بطور معمول از تابلو درحدود 6 متر است وشخص با دید طبیعی باید بتواند جهت حرف را در ردیف 20/20 تشخیص دهد.

    علاوه بر تابلو اسنلن از تابلوهای دیگری نیز برای آزمایش میزان دید استفاده می گردد ولی معمولی ترین ومتداولترین آنها همان تابلوی اسنلن است از آنجائیکه این تابلو برای تشخیص دقیق نمره عینک مناسب نیست پیشنهاد می شود در صورت مشاهده هرنوع ناراحتی در بینایی کودک وی را به چشم پزشک ارجاع دهند تا با دستگاه های پیشرفته الکترونیکی بطور دقیق بینایی وی را اندازه بگیرد.

    تاثیر نابینایی بر تکلم، زبان آموزش وهوش تلکم مهم ترین وسیله ارتباط اجتماعی است ودستگاه شنوایی مهم ترین نقش را در استفاده از این وسیله مراوده دارد.

    اما اینکه بینایی نیز نقشی در فراگیری زبان وتوسعه آن دارد یا نه موضوعی است که مدت ها دانشمندان و محققان برسرآن مباحثاتی بسیار کرده اند.

    گروهی عقیده داشتند که بینایی کوچک ترین تاثیری درفراگیری زبان ندارد وبرخی نیز معتقدند که زبان آموزی کودک نابینا با توسعه زبان درنزد کودکان بینا تفاوتی هایی دارد.

    کاتس فورث(1951) با شواهد زیادی که ارائه کرده است معتقد بود که افراد نابینا دارای زبان شفاهی غیرواقعی هستند.

    به عبارت دیگرآنها برکلمات وعباراتی متکی هستند که با تجربه های حس شان هماهنگ نیست، کاتس فورث کشف کرد که کودکان نابینا هنگام صحبت از کلماتی استفاده می کنند که منعکس کننده تجربه های بینایی است، مثلا هنگام صحبت درباره "سرخپوستان" آنها احتمالا ازکلماتی نظیر سرخ استفاده می کنند وحال اینکه ما می دانیم که رنگها را فقط چشم می تواند ببیند.

    اما ازنظر دیگر نولان(1971) و هاری(1963) زبان غیرواقعی مشکل برای نابینایان به وجود نمی آورد.

    ارتباطی بین سازگاری شخص وزبان غیرواقعی پیدا کند.

    دوکه کی(1955) نیز، پس از بررسی ادبیات روانشناسی و زبان به این نتیجه رسیده است که دلایلی که بتواند ثابت کند زبان غیرواقعی از رشد ادراکی جلوگیری می کند وجود ندارد.

    هیز(1941) درباره هوشبر افراد نابینا که درباره شان مدت چندسال مطالعه کرده بود، گزارشی ارائه داده است، آنچه او دراین گزارش نتیجه گرفته است این است که نابینایی خود به خود به هوش کمتر نمی انجامد، حتی برخی از کودکان که به علت زندگی دریک محیط حفاظتی به مدت چندسال بهره هوشی پایینی از خودشان داده اند همین که امکانات آموزشی مناسب دریافت داشته اند بهره هوشی شان بطور ناگهانی وبه سرعت چشم گیر افزایش یافته است.

    وسیله سنجش هوش هیزیست موقتی هیز - بنیه است.

    توانایی های ادراکی وتجسم فضایی نزد بینایان تحقیقات زیادی که از طریق وسایل دیگری غیراز تست های استاندارد کلامی هوش انجام شده است، نشان داده رشد توانایی های ادراکی یا شناختی در کودکان نابینا عقب تر از کودکان بینا است.

    کودکان مبتلا به نقص بینایی بویژه در کارهایی که به تفکر انتزاعی نیاز دارند احتمالا ضعیف می باشند.

    به عبارت دیگر آنها در درک جنبه های ملموس محیط تواناترند.

    (گوتس من و هیگینز وهمکاران 1973).

    این نقایص به علت عدم تجربه های یادگیری مناسب است.

    مفهومی که بیش از همه کودکان نابینا را با مشکل مواجه می سازد، مفهوم فضا و فاصله هاست.

    مطالعات نشان می دهند که افراد نابینا در زمینه درک مفاهیم ضعیف می باشند اما درک این روابط برای ایشان غیرممکن نیست.

    ازطرف دیگر افراد نابینا مفهوم فاصله را از مدت زمانی که مسافتها مختلف را با قدم زدن طی می کنند تشخیص می دهند.

    نابینایان وحس لامسه وجهت یابی لاون فله (1971) معتقد است که دو نوع برخورداری از حس لامسه وجود دارد اولی استفاده از این حس برای درک اشیا» واجسامی است که از نظر اندازه در حدی هستند که با یک یا دو دست به خوبی می توان آنان را لمس نمود که این نوع را لمس ترکیبی نامگذاری کرده و دوم شناخت اشیا و اجسام بزرگتر که به سبب بزرگی، با دست نمی توان کل جسم را لمس کرد بلکه برای دریافت مشخصات شی باید اجزای آن را لمس نمود وبا تجسم و ادراک از آنچه از اجزای آن درک گردیده کل جسم را تصور کرد (لمس تحلیلی).

    فرد نابینا می تواند اشیا متفاوت را به صورت همزمان و یکپارچه ادراک کنند اما فرد نابینا به علت اینکه قادر به استفاده از حس بینایی نیستند از درک مفهوم اشیا» به صورت یکپارچه و واحد عاجز است وباید آنها را به صورت تحلیلی درک کند.

    حس مانع یک قسمت مهم در زندگی نابینایان در زمینه تحرک مربوط به توانایی آنان در تشخیص موانعی است که در محیط وجود دارد.

    در نظر عامه فرد نابینا موانع را درسرراه خود حس می کند که این توانایی را حس مانع نامگذاری کرده اند.

    اما در واقع یک نابینا از حس اضافی برخوردار نیست او براساس یک اصل فیزیک وقتی به طرف یک منبع صوت درحرکت است (ماشین) فرکانس صوتی که به گوش می رسد زیادتر وبه اصطلاح زیر می شود وبرعکس وقتی از منبع صورت دور می شود فرکانس بم می گردد.

    ویژگی های کودکان نابینا * مراحل تحول عاطفی - اجتماعی کودکان نابینا الف - از تولد تا دوسالگی: دلیل موجهی وجود ندارد که بپذیریم یک کودک نابینای مادرزاد با زوج والدین بینا در طی نخستین هفته های زندگی، یعنی قبل از اینکه والدین حتی به آسیب دیدگی بینایی کودک خود شک کنند، مورد تفاوتی است.

    به عقیده خود والدین طریقه ای که آنان با کودک نابینایشان به تعامل می پردازند، احتمالا بسیار شبیه به شیوه ای است که اکثر والدین با کودکان عادی تازه متولد شده خود تعامل می کنند.

    تقریبا در 2 ماهگی اولین تردیدها و بدگمانی های اجتماعی نسبت به آسیب دیدگی بینایی کودک شروع می شود.

    چرا که کودک نابینا مانند کودک بینا واکنش نشان نمی دهد وبه جز مواردی که درچشم ها بد شکلی اساسی وجود دارد، غالبا نابینایی تا قبل از سن 5 ماهگی تشخیص داده نمی شود.

    بطور معمول والدین درهنگام مطلع شدن ازاین اختلال در فرزندشان دچار شک می شوند دربرخورد با این گونه والدین روان شناسان باید با همدلی ودرک احساسات وعواطف ایشان از موضعی دوستانه همراه با احترام وعلاقه با آنان مواجه شوند.

    این رفتارها تا حدی از احساس تنش ودرماندگی والدین می کاهد وآنان را برای پذیرش موضوع آماده می سازد.

    از طرفی آگاه ساختن والدین - بویژه در مورد افراد کم سواد - نسبت به علل نابینایی فرزند باید با واقع بینی ودرک موقعیت صورت پذیرد تا ایجاد تنش های بعدی بین والدین پیشگیری کند.

    به ویژه دراین زمینه به طریقی باید عمل کرد که احساس تقصیر وگناه درهیچ یک از آنان ایجاد نگردد.

    اشترن(1995) با توجه به مشاهدات ویدئویی تعاملا ت مادر وکودک نابینا خاطر نشان می سازد که کودک نابینای 5 ماهه نسبت به مادر واکنش اجتماعی نشان می دهد.

    کودک نابینا بسر بردن با شخص دیگری( ترجیحا مادر) را به دست کاری بازیچه واشیا» ترجیح می دهند.

    از دیگر مشخصه های این سن تقلید است.

    نوعی از تقلید که به نظر اشترون دراین وهله سنی مشاهده می شود،" سرایت صوتی" است.

    چرا که کودک بیشتر از سابق تحت تاثیر اصوات دیگران است.

    اصولا سرایت صوتی مقدمه اجتماعی شدن کودک است زیرا کودک براساس این ظرفیت جدید به صدای مادرش و کسانی که مرتبا به صورت موجودات متحرک در اطراف او قرار دارند، بیشتر واکنش نشان می دهد وبه این صورت، نخستین پایه اجتماعی شدن کودک، ولو کودک نابینا بنا می گردد.

    پریسلر(1992) قسمتی از گفتگوی والدین با کودک نابینایش را درنظر می گیرد درمی یابد که " تقلید ازهردو، والدین وکودک مشاهده می گردد." اشترون(1993) عقیده دارد که تقلید دو جانبه هنگام آواگرایی یا عمل " قان وقون" کودک قابل مشاهده است.

    معمولا کودکان بینا از سن 6 ماهگی به بعد با اشیا» و بازیچه های آشنا می شوند.

    اما کودکان نابینا حرکات چهره ای - بدنی مانند اشاره کرده خواه با چشم خواه با دست را که معمولا درنشان دادن یا گرفتن چیزی متداول است را به کار نمی بندند.

    لذا این لحاظ مراقبت کودک نمی توانند گرایشات وعلایق کودک نابینا را بفهمند.

    در نتیجه کودک نابینا در استفاده از اعمال خود آغازگری به کاربستن اعمال خود ابتکاری در مهار دنیای بیرون وسرد ومایوس می شود، درنهایت شکل گیری خود دفاعی کودک نابینا خدشه پذیر می گردد.

    کودکان نابینا اغلب تعاملات، آرزوها وعلایق خود را به شکل کلامی و بدنی نشان می دهند که برای این کار حتما باید والدین به ابراز افکار و احساسات کودکان نابینای خود به نحو مقتضی و کافی واکنش مثبت نشان دهند.

    کودکان نابینا از سن 18ماهگی به بعد که قدرت تصویرسازی ذهنی پیدا می کند شروع به استعمال عبارات دو جمله ای می کند.

    در واقع در حول وحوش 18 ماهگی کودک درسایه بازی با بچه ها و تعامل با مادر دنیای بیرون را تجربه می کند وبدین ترتیب آن را جز» خود می سازد.

    بسیاری از پژوهش ها نشان می دهد که تفاوت های تحولی بین کودکان نابینا در حدود 18 ماهگی آغاز می شود.

    یعنی بعضی کارها در برخی کودکان نابینا با تاخیر انجام می گیرد.( مثل راه رفتن، حرف زدن و...

    ) ب 2 - تا 6 سالگی کودکان 2تا 4 ساله ظرفیت حرف زدن درباره خود و دیگران، ظرفیت راه رفتن، اعمال حرکتی دویدن و بالا رفتن از پله ها را درخود پرورش می دهند.

    همچنین به بازی های خیالی مختلف گرایش نشان می دهند.

    از سن 5 سالگی به بعد نخستین ردها یا آثار از خود حکایت کردن در بعضی از کودکان نابینا ظاهرمی گردد.

    آنها می توانند در گفتگو با والدین خود، از گذشته، حال و آینده بحث کنند.

    پریسلر(1993) خاطرنشان می سازد که کودکان نابینا در حدود سن 4 سالگی به تاثیر مشارکت خود درگروه و به نفوذ خود بروی اعضا گروه یا خانواده آگاه می شوند.

    ج 6 - تا 10 الی 11 سالگی کودکان نابینا هم مانند کودکان بینا در سن 7 سالگی مدرسه رفتن را شروع می کنند.

    دانش آموزان نابینا در خواندن ونوشتن به خوبی وآرامی پیشرفت می کنند ولی در درس ریاضیات با ضعف وناتوانی روبه رو هستند.

    ازاین رو شایسته است که مسائل ومشکلات ویژه آموزش و پرورش کودکان نابینا مورد توجه قرار گیرد.

    به نظر محققین بهتر است کودک نابینا به یک محیط آموزشگاهی عادی فرستاده شوند.

    با وجود اینکه ممکن است درسر راه مشارکت وتعامل اجتماعی دانش آموزان نابینا با دانش آموزان بینا مشکلاتی ایجاد گردد.

    * آموزش کودکان نابینا بحث آموزش کودکان نابینا در دو بخش ارائه می شود.

    1- آموزش مهارت های زندگی 2- آموزش مطالب درسی 1- آموزش مهارت های زندگی پس از تولد کودک نابینا مهمترین واولین آموزش، آگاه سازی پدر و مادر نسبت به وضعیت آینده کودک است.

    باید با ارائه شناختی دقیق از وضعیت تحصیلی و اجتماعی آینده کودکان نابینا وتاکید بر جنبه های مثبت وامیدبخش زندگی آنان، ترس و نگرانی نسبت به آینده را از خانواده سلب کرد.

    دراین زمینه برخی روش ها می توانند موثر باشد که مهم ترین آنها معرفی الگوهای موفق دربین افراد نابینا، تلاش در جهت برقراری ارتباط نزدیک والدین با مراکز توانبخشی ومربیان آموزش کودکان و ارائه اطلاعات به والدین در زمینه چگونگی پرورش مهارت های خودیاری وحواس کودکان و در نهایت اطمینان خاطر به والدین نسبت به حمایت همه جانبه از آنان و پیگیری مستمر مشکلات آنان می باشد.

    درواقع خدمات مشاوره ای اولین ومهم ترین صحنه برخورد خانواده ها با مسائل آموزشی در مورد کودک نابینا می باشد که به دنبال آن آموزش های مناسب زیر لازم است به خانواده ها ارائه شود.

    1) نحوه برقراری ارتباطات لمسی و کلامی با کودک: لازم است تا والدین ترغیب شوند تا بطور مداوم با کودک سخن بگویند وهرچیزی را به او معرفی می نمایند.

    لازم است اشیا ومواد مختلف را به دست کودک بدهیم تا او از طریق حس لامسه بتدریج با آنها آشنا شود.

    با بزرگتر شدن کودک این استفاده از حواس باید به شکل گسترده تری پیگیری شود.

    2) برنامه پرورش حواس دیگر شامل شنوایی، بویایی و چشایی وحتی حس لامسه: در اصل علاوه بر حس شنوایی وحس لامسه که باید به طور ویژه برای کودک نابینا تقویت شود، لازم است تا حس چشایی وبویایی نیزبه اندازه کافی تقویت شوند.

    این دو حس در شناخت علائم طبیعی و نشانه های محیطی، تشخیص مسیرها وجهات حرکت ودر کسب مهارت های روزمره زندگی بسیار اهمیت دارند.

    بطور مثال می توان گفت شناخت اشکال مختلف و برخی مفاهیم مانند خشک، تر، نمناک، زیر ونرم با استفاده از حس لامسه، شناخت افراد دور و نزدیک،انواع صداهای موجود در طبیعت واجتماع، تشخیص سن و جنس و حالات هیجانی با استفاده از حس شنوایی، شناخت مواد بودار و بی بو وتمیز دادن آنها از هم در سنین بالاتر، شناخت مغازه ها ( مثل نانوایی، شیرینی پزی و...) با استفاده از حس بویایی ونیز شناخت انواع مزه ها ودرک تفاوت آنها پختگی، رسیدن یا کال بودن مواد میوه ها نیز از طریق حس چشایی به دست خواهد آمد.

    3) آموزش مهارت های روزمره زندگی: به هرصورت کودک نابینا باید یاد بگیرد تا بتواند هرچه سریعتر مستقل وبدون وابستگی به زندگی ادامه دهد.

    از همان سنین اولیه باید به آنها بیاموزیم که از پرداختن به تجارت جدید یا از مجروح شدن ترسی به خود راه ندهند.

    لون فلر(1991) از سه اصل کلی در هماهنگ کردن آموزش با نیازهای آموزشی کودکان مبتلا به نقص بینایی یاد کرده است: الف) تجسم کردن: برای اینکه کودکان دارای نقص بینایی بتوانند محیط اطراف خود را درک کنند، باید با اشیا» عینی که بتوان آنها را لمس کرده و استفاده نمود، کار کنند.

    از طریق لمسی اشیا» واقعی در موقعیت های طبیعی می توانند کارکردن با آنها را بیاموزند.

    بطور مثال با این کار کودک می تواند مثل استفاده از ابزارهای ساده مثل چسب و قیچی و ابزار پیچیده مثل تلفن را بیاموزند.

    ب - تجارت یکپارچه: اگر کودک مبتلا به نقص بینایی را به حال خود رها کنید آنها زندگی نسبتا محدودی را خواهند گذرانید.

    اما برای کمک به درک کودک نابینا از موقعیت های مکانی بزرگتر باید آنها را در مکان های مختلف هدایت کرد.

    سخن گفتن درباره موانع و محدودیت های موجود درمحل موجب یادگیری موقعیتی بهتری در این کودکان می شود.

    ج - یادگیری از طریق عمل: فراگیری مطالب درباره محیط، متضمن کشف محیط است، باید توانایی گوش دادن، ارتباط برقرار کردن و به خاطر سپردن در کودکان نابینا را حتی الامکان متحول ساخت.

    با توجه به فرایند دستیابی به اطلاعات، انجام یک تکلیف ممکن است پرزحمت باشد وبه دقت زیادی نیاز داشته باشد.

    ازاین رو باید به کودکان کمک کنیم تا بهره گیری از زمان را به صورتی موثر فرا گیرند.

    انجام کارهای روزمره برای زندگی مستقل فرد باید به تدریج به کودک آموزش داده شود.

    این قبیل امور عبارتنداز: نظافت و شستشو، حمام، پوشیدن ودر آوردن لباس وکفش، غذا خوردن و نوشیدن واستفاده از وسایل حمل ونقل هستند که بیشتر به صورت کلامی به فرد نابینا آموزش داده می شود.کودکان نابیناظر قرمشاوران کار آزموده در تحصیل آن

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.

همواره یکی از دلایلی که ما نمی توانیم اطلاعات کاملاً‌ مربوط و جامعی در مورد کودکان و دانش آموزان استثنایی بدست بیاوریم اینست که معمولاً وقتی با کودک استثنایی مواجه می شویم ذهن ما بخاطر انباشته شدن ، از غیر عادی بودن ذهنی یا جسمی کودک پیشداوری می کند و غالباً ویژگیهای خاصی که کودکان استثنایی دارند ( نابینایی – ناشنوایی – عقب ماندگی و … ) مشخصه اصلی آنها می شود . متاسفانه اکثر ...

همواره یکی از دلایلی که ما نمی توانیم اطلاعات کاملاً‌ مربوط و جامعی در مورد کودکان و دانش آموزان استثنایی بدست بیاوریم اینست که معمولاً وقتی با کودک استثنایی مواجه می شویم ذهن ما بخاطر انباشته شدن ، از غیر عادی بودن ذهنی یا جسمی کودک پیشداوری می کند و غالباً ویژگیهای خاصی که کودکان استثنایی دارند ( نابینایی – ناشنوایی – عقب ماندگی و … ) مشخصه اصلی آنها می شود . متاسفانه اکثر ...

نظری به کودکان و دانش آموزان نابینا و نیمه بینا : کودک نابینا قادر است یاد بگیرد که چگونه بنویسد و چگونه بخواند و چگونه کار کند و چگونه دارای یک زندگی خودکفا و مستقل گردد و اساسی ترین برنامه آموزش کودک نابینا تحرک و جهت یابی است کودک نابینا و نیمه بینا به دلیل مشخصه ای خاص بینایی با سهولت قابل شناسایی و تشخیص است نگاههای مختلفی از سوی همسالان و والدین و مربیان متوجه کودک نابینا ...

مقدمه و تاريخچه عقب ماندگي ذهني يا باصطلاحخ ديگر نارسايي رشد قواي ذهني موضوع تازه و جديدي نيست بلکه در هرد دوره و زمان افرادي در اجتماع وجود داشته اند که از نظر فعاليت هاي ذهني در حد طبيعي نبوده اند. بخصوص از روزي که بشر زندگي اجتماعي را شروع ک

مقدمه و تاریخچه عقب ماندگی ذهنی یا باصطلاحخ دیگر نارسایی رشد قوای ذهنی موضوع تازه و جدیدی نیست بلکه در هرد دوره و زمان افرادی در اجتماع وجود داشته اند که از نظر فعالیت های ذهنی در حد طبیعی نبوده اند. بخصوص از روزی که بشر زندگی اجتماعی را شروع کرده موضوع کسانی که به عللی قادر نبودند خود را با اجتماع هماهنگ سازند مطرح بوده است. اجتماع برای مصلحت، تعصب یا سالم سازی بعضی از این ...

چکیده سالهاست که متخصصان به دسته ای از اختلالات با عنوان اختلالات خاص یادگیری توجه می نمایند. ناتوانائیهای یادگیری شاخه جدیدی است که به آموزش و پرورش ویژه افزوده شده است. این ناتوانی ها در زمینه های شنوایی، تفکر، زبان، خواندن و نوشتن، هجی و حساب نمایان می شوند.اگر معنی و مفهوم کلمات شنیده شده درک نشود با آفازیها مواجه شده ایم این اختلال انواع مختلفی دارد. عبارتند از: بروکا، ...

فصل اول (طرح پژوهش) مقدمه : از بدو پيدايش بشر افرادي بوده اند که به واسطه بيماري ، تصادف و توارث از قدرت بينايي محروم شده اما به دليل برخورداري از ساير قابليتها مورد توجه قرار گرفته اند آثار به دست آمده از مصر قديم نمايانگر اين حقيقت است که معلولان

مقدمه: متأسفانه در کشورهای جهان سوم که سلطه سالها استعمار و استثمار آنان را از قافله پیشرفت تمدن عقب نگاهداشته درصد نابینایان بعلت فقدان بهداشت عمومی، سوء تغذیه، عدم رعایت مسائل ایمنی در کار، بی اطلاعی از مسائل بهداشتی چشم و غیره. بسیار بالا و نگران کننده است. این در جائیست که نقد علمی و مالی دولتها اجازه ایجاد سازمانهای رفاهی و انجام تحقیقات علمی در زمینه رفاه نابینایان را نمی ...

کاربرد هنردرمانی به ویژه روی کودکان استثنائی ، مارا واداشت تا به جستجو و کنجکاوی در این زمینه بپردازیم . هنر درمانی جنبه های مختلفی دارد : موسیقی درمانی ، نقاشی درمانی ، دراماتراپی ، قصه درمانی ، شعر درمانی و ... که دراینجا ، به تمام جنبه های هنر درمانی نپرداخته ایم ، بلکه تنها روی شاخه هایی از آن که احتمال می رفت قابل فهم تر و کاربردی تر باشد ، کار نموده و مطالبی بسیار مختصر ...

علم ژنیک قلب زیست شناسی می باشد و مهمترین رشته حیاتی را تشکیل می دهد که پیشرفت فوق العاده و غیر قابل تصوری در سالهای اخیر نموده است . امروزه قریب به 1150بیماری ارثی شناخته شده است که در هیچ رشته پزشکی وسعت بیماریها بدین گونه نمی باشد . شیوع بیماریهای ژنتیک و اختلالات مادر زادی 2 تا 5 درصد در تمام تولد های زنده را نشان می دهد این بیماریها تا حدود 30درصد پذیرش بیمارستانی و در حدود ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول