دانلود مقاله محبت در اسلام

Word 48 KB 11142 16
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • از امام باقر (علیه السلام) از پدرانش، از علی (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: همنشینی با بدان موجب سوء ظن به نیکان می شود و همنشینی با خوبان بدان را به خوبان می پیوندد و همنشینی فجار با نیکوکاران فجار را به نیکان ملحق می کند پس کسی که وضع او بر شما مشتبه باشد و دین و روش او را نشناسید به معاشرین او نگاه کنید. پس اگر معاشرین او اهل دین خدا بودند او نیز بر دین خدا است و اگر بر دین خدا نبودند پس هیچ بهره در دین خدا برای هیچیک از آنان نیست همانا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمود:

    کسی که ایمان به خدا و روز آخرت دارد پس با کافر برادری نمی کند و با فاجر رفت و آمد نمی نماید و کسی که با کافری پیوند برادری ایجاد کند یا با قاجری رفت و آمد نماید فاجر و کافر بوده است.

    بی مهری در اسلام

    اصولاً مردمی که مهر و محبت ندارند و جاذبه ندارند افراد ناقصی هستند. امیر مومنان علی (علیه السلام) می فرماید: ناتوان ترین مردم کسی است که از دوست یافتن ناتوان باشد و از او ناتوانتر آنکه دوستان را از دست بدهد و تنها بماند.

    محبت در بنیان تشیع

    یکی از بزرگترین امتیازات مذهب تشیع بر سایر مذاهب این است که پایه و زیر بنای اصل آن بر محبت بنا نهاده شده است، از اولین روز دعوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که این مذهب پایه گذاری شد زمزمه محبت و دوستی علی (علیه السلام) در کار بود و دوستی امیر مومنان (علیه السلام) امتیاز شیعیان بود و بقدری شیعیان در محبت امیر مومنان ثابت قدم و استوار بودند که آن حضرت (علیه السلام) می فرمود:

    اگر با این شمشیرم بینی مومن را بزنم که با من دشمن شود، هرگز دشمنی نخواهد کرد. و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که مرا دوست بدارد، هرگز مرا دوست نخواهد داشت. زیرا که این مطلبی است ثابت و بر زبان پیامبرانی جاری گشته که گفت:

    یا علی: مومن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمی دارد. از این رو وقتی یکی از دوستان امیرالمومنین (علیه السلام) که مردی با فضیلت و ایمان بود، متاسفانه از روی لغزشی که از وی انجام گرفت و می بایست حد بر او جاری شود امیرالمومنین (علیه السلام) به عنوان حد دزدی، پنجه راستش را برید و به دست چپش داد. او در حالی که قطرات خون از دستش می چکید می رفت. در بین راه ابن الکواء خارجی آشوبگر، خواست از این جریان به نفع خوارج و علیه علی )علیه السلام) استفاده کند، با قیافه ای ترحم آمیز جلو رفت و گفت کی دستت را برید؟! او به جای اینکه ازعلی (علیه‌السلام) مذمت و یا شکوه کند گفت:

    دستم را برید آن کس که آقای جانشینان پیامبران، پیشوای سفیدرویان قیامت، ذی حق ترین مردم نسبت به مومنان، علی بن ابی طالب، مبارز شجاعان، انتقام گیرنده از جهالت پیشگان، بخشنده زکات،… .

    رهبر راه رشد و کمال گوینده گفتار راستین و صواب شجاع مکی او بزرگوار باوفا…

    ابن الکوء گفت: وای بر تو، دستت را می برد و این چنین ثنایش می گوئی؟

    گفت: چرا ثنایش نگویم و حال آنکه دوستیش با گوشت و خونم در آمیخته است و به خدا سوگند که نبرید دستم را جز به حقی که خداوند قرار داده است.

    روش پیامبر با مردم

    پیامبر اسلام در عین اینکه در مقام اجراء قوانین کیفری و مجازات گناهکاران بسیار جدی بود، ولی در معاشرتهای اجتماعی، پدری رووف و مهربان بود، هیچ کس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نمی ترسید و اگر اتفاقاً ابهت پیامبر (صلی الله علیه و آله) کسی را می گرفت خود حضرت آن را در هم می شکست.

    عن ابن مسعود می گوید: مردی خدمت رسول اکرم رسید خواست سخن بگوید ترسید، حضرت فرمود: نترس من شاه نیستم.

    خداوند در قرآن کریم، این فضیلت اخلاقی و سجیه روحانی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) را از مراتب رحمت خود می شمارد و می فرماید:

    با رحمتی از جانب خداوند با مردم ملایمت و مهربانی نمودی.

    پیامبر با همین خصلت صفا و صمیمیت بود که هیچگاه نمی خواست با اصحاب خویش کدورت و رنجشی داشته باشد و از این جهت می فرمود:

    کسی درباره اصحاب من مطلبی که موجب دلسردی و رنجش خاطر است به من نگوید، دوست دارم با دلی پاک و سالم به جمع اصحاب بپیوندم. برخورد پیامبر اسلام با مردم به قدری گرم و محبت آمیز بود که اشخاص با حضرت شوخیهائی می کردند که با دیگران مشکل بود. چنان که ابوهریره از شوخی کردن با عرب از جانب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نهی شده بود ولی در عین حال روزی کفشهای پیامبر را دزدید و در مقابل قیمت مقداری خرما نزد خرما فروش گرو گذاشته بود حضرت فرمود: یا ابا هریره ما تا کل؟

    فقال: نعل رسول الله، ای ابا هریره چه می خوری؟ عرض کرد: کفش پیامبر را.

    محبت و عطوفت و احترام به مردم یکی از برنامه های قطعی زندگی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بود و بدون مبالغه می توان گفت این خصلت از بزرگترین عوامل موفقیت آن حضرت بود پیامبر اسلام به تمام دقائق روانی مردم توجه داشت و آنها را مراعات می کرد و از کوچکترین وظیفه شانه خالی نمی کرد.

    پیامبر (صلی الله علیه و آله) چنین بود که هر کس بر او وارد می شد به او احترام می گذاشت چه بسا عبای خود را به جای فرش زیر پای او پهن می کرد و بالشی که تکیه گاه خودش بود به او می داد.

    وقتی یکی از اصحاب به دیدن آن حضرت می آمد به احترام او آنقدر می نشست تا وقتی که آن مرد از مجلس برخیزد و چون کسی به ملاقات پیامبر می آمد و می‌خواست مصافحه کند، به او دست می داد و دست خود را نمی کشید تا وقتی که آن مرد دست خود را بکشد.

    پیامبر اسلام برای پاسخگویی و جلب عواطف و محبت تمام اصحبا، در مجالس عمومی نگاه های مودت آمیز خود را بالسویه متوجه کلیه حضار می فرمود.

    اگر پیامبر اسلام سوار بر مرکب بود، اجازه نمی داد کسی پیاده در رکابش راه رود، او را بر مرکب خود سوار می کرد و اگر از سوار شدن امتناع می کرد به او می فرمود تو جلو برو و در فلان مکان مرا ملاقات کن.

    ترمیم عواطف انصار

    گاهی اتفاق می افتاد که رفتار صحیح و مصلحت آمیز پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، عکس العمل نامطلوبی در قلوب بعضی از مردم ایجاد می کرد و کسانی آن کار را بی مهری و اهانت تعبیر می کردند. ولی پیامبر اسلام فوراً در صدد رفع سوء تفاهم بر می آمد و محبت آنان را آشکار، ویژگی را برطرف می نمود.

    از جمله اینکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روی مصالحی غنائم جنگ حنین را تنها بین قریش تقسیم نمود و به انصار سهمی نداد. بعضی از انصار که در پیشرفت اسلام سهم بزرگی داشته و خدمات درخشانی کرده بودند، از آن حضرت رنجیده شدند و آن را بی مهری و تحقیر نسبت به خود تلقی کردند.

    این خبر به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) رسید، دستور داد انصار در یک جا جمع شوند و جز انصار، کسی در آن مجلس شرکت نکند، پیامبر به اتفاق علی (علیه‌السلام) به مجلس آمد و در وسط جمعیت نشستند. پیامبر رو به انصار کرد و فرمود: من از شما پرسشهائی می کنم به من پاسخ دهید. فرمود: آیا شما گمراه نبودید و خداوند به وسیله من شما را هدایت نکرد؟ عرض کردند بلی. آیا شما در پرتگاه نبودید و خداوند به وسیله من شما را خلاص نکرد؟ عرض کردند‌ آری. آیا شما دشمن یکدیگر نبودید و خداوند به وسیله من شما را با هم مهربان نکرد؟ عرض کردند آری. سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله) چند لحظه سکوت کرد و فرمود: چرا شما کارهای خود را در جواب من نمی گوئید؟

    عرض کردند چه چیز را بگوئیم؟ فرمود:

    شما می توانید بگوئید، ای پیامبر از مکه تو را اخراجت کردند ما تو را پذیرفتیم، تو بر جان خود بیمناک بودی ما به توما وا دادیم دیگران گفتار تو را تکذیب کردند ما تو را تصدیق نمودیم.

    پیامبر (صلی الله علیه و آله) ضمن اینکه اثبات کرد عمل او طبق دستور و مصلحت الهی بوده مراتب حقشناسی خود را از اعمال انصار بیان نمود و عواطف آنان را به سوی خود جلب کرد. این تذکر و حقشناسی ها چنان در عواطف آنان اثر گذاشت که بلند بلند گریه کردند و بزرگان انصار برخاستند و دست پیامبر (صلی الله علیه و آله) را بوسیدند و از عمل آن حضرت در تقسیم غنائم اظهار رضایت نمودند و گفتند:

    ثروت ما نیز در اختیار شما است اگر مایلید آنها را هم بین قریش تقسیم کنید. آنان که اظهار نارضایتی کردند از گفته خود استغفار می کنند و شما نیز در پیشگاه خداوند برای آنها استغفار کنید. پیامبر دست به دعا برداشت و گفت: خدایا انصار و فرزندان، و فرزندان آنان را بیامرز.

    سرزنش پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مسامحه ابراز عطوفت

    مساله عطوفت و مهربانی و احترام و تکریم به مردم به قدری در نظر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) مهم و ارزنده است که افرادی در اثر سهل انگاری در مقابل این وظیفه اخلاقی، مورد تعرض و سرزنش شدید آن حضرت واقع شدند.

    در یکی از غزوات، پیامبر گرامی در لشکرگاه خود مشغول نماز بود، چند نفر مسلمان از جلو جایگاه پیامبر عبور می کردند لحظه ای توقف نمودند و از اصحاب آن حضرت که شرفیاب محضرش بودند احوال پیامبر (صلی الله علیه و آله) را سوال کردند و درباره آن جناب دعا و ثنا گفتند، عذر خواستند از اینکه عجله داریم وگرنه توقف می کردیم تا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از نماز فارغ شود. به آن حضرت ابلاغ سلام نمودند و راه خود را در پییش گرفتند و رفتند.

    پس از نماز وقتی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) غضب آلود روی از قبله گردانید و فرمود: عجب است که جمعی در مقابل شما توقف می کنند و از من پرسش می نمایند و سلام می رسانند، شما به احترام آنان قیام نمی کنید و برای آنان غذا حاضر نمی نمائید. سپس از جعفر طیار سخن گفت و مراتب کرامت نفس و ادب و احترام او را در مقابل دیگران خاطر نشان کرد.

    روش پیامبر در نوازش اطفال خود و دیگران

    پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) پدری مهربان و با عطوفت نسبت به فرزندان خود و دیگران بود. درباره اطفال خود ام الفضل همسر عباس ابن عبدالمطلب دایه حرت امام حسین (علیه السلام) می گوید، روزی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) حسین را که در آن موقع شیر خوار بود از من گرفت و در ‎آ‎غوش کشید. کودک آب روی لباس پیامبر ریخت و آن را تر کرد. من طفل را چنان به شدت از پیغمبر خدا گرفتم که گریان شد. حضرت به من فرمود:

    ام الفضل، آرام باش، لباس مرا آب تطهیر می کند ولی چه چیزی می تواند غبار کدورت و رنجش را از قلب فرزندم حسین برطرف نماید.

    آری کودک شیرخوار با تمام ناتوانی جسم و جان، مهر و محبت را می فهمد، تندی و خشونت را درک می کند از مهربانی لذت می‌برد و از خشونت آزرده خاطر می‌گردد. تیرگیهایی که از تندی تعرض مربی در روان کودک پدید می آید اثر نامطلوبی در ضمیر باطن او می گذارد و باعث تحقیر شخصیتش می شود و برطرف کردن این حالت روانی بسیار مشکل است چنانکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به دایه امام حسین (علیه السلام) می فرماید: آب لباس مرا تطهیر می کند ولی چه چیز می تواند غبار کدورت و عقده و حقارت را از قلب فرزندم برطرف کند.

    پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) این عنایت را نسبت به عواطف اطفال و شیرخواران مردم نیز داشت و به پدران و مادران نیز در مواقع مقتضی تذکر می داد.

    وقتی طفل صغیری را برای دعا یا نامگذاری به حضور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می آورند، حضرت برای احترام کسانش او را با ‎آ‎غوش باز می گرفت و در دامن خود می گذاشت. گاهی اتفاق می افتاد که طفل در دامن پیامبر بول می کرد، کسانی که ناظر بودند به روی کودک صیحه می زدند، تندی می کردند، نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) آنان را منع می کرد و می فرمود: تندی و خشونت نسبت به بچه ننمائید سپس طفل را آزاد می گذاشت تا بولش را تمام کند پس از دعا و نام گذاری او فارغ می شد و اولیاء طفل سرانجام با مسرت کودک خود را می گرفتند و می رفتند و آزار پیامبر را از بول کودک خود احساس نمی کردند. پیامبر وقتی که اولیاء طفل می رفتند لباس خود را تطهیر می کردند.

    در این حدیث سه نکته مورد توجه است: اول اینکه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در جلب محبت و عواطف مردم از تمام طرق و وسائل استفاده می کرد، از جمله آنکه کودکان شیرخوار مردم را با گرمی رغبت بسیار در آغوش می گرفت با آنها ابراز محبت و لطف می کرد و هدف پیامبر از این کار چنانکه در متن حدیث آمده احترام و تکریم اولیاء اطفال بود.

    دوم اینکه کودک روی احتیاج طبیعی و انجام یک عمل فطری بول می کند و در این کار متوجه نیک و بد اجتماعی نیست. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمود: با تندی و خشونت از این کار جلوگیری نکنید که او با نگهداشتن بول از نظر جسمی زیان می بیند.

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.

از امام باقر (علیه السلام) از پدرانش، از علی (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: همنشینی با بدان موجب سوء ظن به نیکان می شود و همنشینی با خوبان بدان را به خوبان می پیوندد و همنشینی فجار با نیکوکاران فجار را به نیکان ملحق می کند پس کسی که وضع او بر شما مشتبه باشد و دین و روش او را نشناسید به معاشرین او نگاه کنید. پس اگر معاشرین او اهل دین خدا بودند او نیز بر دین خدا است و اگر بر ...

محبت در بنيان تشيع يکي از بزرگترين امتيازات مذهب تشيع بر ساير مذاهب اين است که پايه و زير بناي اصل آن بر محبت بنا نهاده شده است، از اولين روز دعوت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) که اين مذهب پايه گذاري شد زمزمه محبت و دوستي علي (عليه السلام) در کا

از امام باقر (علیه السلام) از پدرانش، از علی (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: همنشینی با بدان موجب سوء ظن به نیکان می شود و همنشینی با خوبان بدان را به خوبان می پیوندد و همنشینی فجار با نیکوکاران فجار را به نیکان ملحق می کند پس کسی که وضع او بر شما مشتبه باشد و دین و روش او را نشناسید به معاشرین او نگاه کنید. پس اگر معاشرین او اهل دین خدا بودند او نیز بر دین خدا است و اگر بر ...

از امام باقر (علیه السلام) از پدرانش، از علی (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: همنشینی با بدان موجب سوء ظن به نیکان می شود و همنشینی با خوبان بدان را به خوبان می پیوندد و همنشینی فجار با نیکوکاران فجار را به نیکان ملحق می کند پس کسی که وضع او بر شما مشتبه باشد و دین و روش او را نشناسید به معاشرین او نگاه کنید. پس اگر معاشرین او اهل دین خدا بودند او نیز بر دین خدا است و اگر بر ...

تولد و کودکی بیش از هزار و چهار صد سال پیش در روز 17 ربیع الاول ( برابر 25آوریل 570 میلادی ) کودکی در شهر مکه چشم به جهان گشود. پدرش عبد الله در بازگشت از شام در شهر یثرب ( مدینه ) چشم از جهان فروبست و به دیدار کودکش ( محمد ) نایل نشد. زن عبد الله ، مادر " محمد " آمنه دختر وهب بن عبد مناف بود. برابر رسم خانواده های بزرگ مکه " آمنه " پسر عزیزش ، محمد را به دایه ای به نام حلیمه ...

تولد و کودکی بیش از هزار و چهار صد سال پیش در روز 17 ربیع الاول ( برابر 25آوریل 570 میلادی ) کودکی در شهر مکه چشم به جهان گشود. پدرش عبد الله در بازگشت از شام در شهر یثرب ( مدینه ) چشم از جهان فروبست و به دیدار کودکش ( محمد ) نایل نشد. زن عبد الله ، مادر " محمد " آمنه دختر وهب بن عبد مناف بود. برابر رسم خانواده های بزرگ مکه " آمنه " پسر عزیزش ، محمد را به دایه ای به نام حلیمه ...

تولد و کودکی بیش از هزار و چهار صد سال پیش در روز 17 ربیع الاول ( برابر 25آوریل 570 میلادی ) کودکی در شهر مکه چشم به جهان گشود. پدرش عبد الله در بازگشت از شام در شهر یثرب ( مدینه ) چشم از جهان فروبست و به دیدار کودکش ( محمد ) نایل نشد. زن عبد الله ، مادر " محمد " آمنه دختر وهب بن عبد مناف بود. برابر رسم خانواده های بزرگ مکه " آمنه " پسر عزیزش ، محمد را به دایه ای به نام حلیمه ...

از محبت دُردها صافی شود وز محبت دردها شافی شود مقدمه: نقش محبت و مهروروزی در فرآیند تعلیم وتربیت محبت نیاز اساسی و طبیعی انسان بالاخص کودکان است. یکی از عللی که آدمی را از تنهایی گریزان و در جمع سرخوش می‌سازد این است که در تنهایی محبّت‌هایی ندارد و تمایلات آدمی در آن برآورده و ارضا نمی‌شود. محبت مهمترین عامل سلامت روح کودک و عدم آن موجب ناهنجاری‌های روانی است. کمبود محبت مشکلاتی ...

نقش محبت در زندگي خانوادگي نظام هستي بر اساس مهر و محبت پروردگاربه انسان پديد آمده است اگر محبت نبود،نه طلوعي بود ونه غروبي. نه بهاري بود و شکفتن گلها و نه نغمه هاي شورانگيز بلبلان . نه کوهساري وجود داشت و نه آبشاري ، نه امواج غلطان درياها به چ

مقدمه عاطفه از ماده عطف به معناي گرايش و انعطافي است که از رهگذر ارتباط فرد با موجود مورد توجه خاص از وي برقرار مي گردد و از آن به احساس نيز تعبير مي شود. عامل چنين گرايشي از يک سو اتمدادهاي رواني و حالت انفعالي فرد است. و از سوي ديگر شرا

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول