دانلود تحقیق مراحل خود سازی

Word 52 KB 11149 14
مشخص نشده مشخص نشده روانپزشکی - روانشناسی - علوم تربیتی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • موضوع اصلی خود سازی در مباحث اخلاقی و به طور کلی، موضوع اصلی دین، روح و بعد معنوی انسان است، نه بدن مادی او؛ زیرا این وظیفه علوم زیستی و طبیعی است که در مورد ساختار و کیفیت، رشد، بیماری های بدن و درمان آنها مطالعه و تحقیق نمایند.

    بدن، در این میدان، صرفا به عنوان ابزاری تحت اختیار و فرمان روح به کار گرفته می شود.

    اگر انسان بعد مجرد و روح نداشت، چندان به دین نیاز مند نمی شد، بدن انسان مادی است وبرای رفع نیازها یش به دانش تجربی و طبیعی نیاز دارد، اینگونه دانش در خود طبیعت یافت می شود و آدمی قادر است با ابزار حس ، مقایسه، آزمایش و علوم دانشگاهی، به رفع نیازهای دانشی خویش بپردازد ، ولی روح انسان مجرد است و سامان دادن به حیات مجرد روحانی انسان، نیاز به دانش و بینش معنوی دارد، اینگونه آگاهی، با ابزار طبیعی تحصیل نمی شود و نیازمند به عقل، وحی و ابزار فرا طبیعی است.

    دین، در اصل، تامین کننده نیازهای بینشی و دانشی انسان در زندگی معنوی و فرا طبیعی او است، اگر چه اکنون که آدمی با طبیعت در آمیخته است، به نیازهای طبیعی او نیز، به طبع بعد مجرد، پرداخته شده است .

    دین و خود اصیل انسان به هم پیوندی عمیق دارند، دین: یعنی یاد خدا بودن ، همان چیزی که بعد معنوی انسان به وسیله آن به تعالی و کمال می رسد و دین گریزی چیزی جز فرار از خود نیست، بی توجهی به دین و یاد خدا، در حقیقت، بی توجهی به خویشتن خویش است.

    یاد خدا هم آغوش یاد خود است و یاد خود حقیقی، یاد خداوند را در پی دارد ، کسی که خدا را به فراموشی سپارد ، خود را فراموش کرده و فراموشی خود، مستلزم از یاد بردن خداوند و معبود هستی است.

    قرآن کریم می فرماید: ولا تکونوا کالذین نسوالله فانسیهم انفسهم.

    و مانند آنانی مباشید که خدای را به فراموشی سپردند، پس در نتیجه خویش را فراموش کردند.

    (حشر، 19) و در روایات فراوانی آمده است که : من عرف نفسه فقد عرف ربه.

    برای فهم معنا و مفهوم خود سازی لازم است ابتدا تصور درستی از خود داشته باشیم.

    هویت واحد انسانی در ابتدای تکوین و نشو و نمو چیزی جز استعداد نیست، انسان از این دیدگاه، مجموعه ای از توانایی ها و استعدادهای فراوانی است که در طول زندگی باید به فعلیت و شکوفایی برسند.

    بنابراین خود سازی؛ یعنی فراهم آوردن زمینه برای پرورش استداد های درونی خود و به ظهور و فعلیت رساندن امکانات بالقوه ای که خدای متعال در فطرت انسان قرار داده است.

    در این راستا زندگی هم یعنی فرصتی برای به ظهور رساندن استعداد های انسانی و شکوفا شدن سرشت آدمی از طریق خود سازی و پرستش آزادانه خداوند ( عبادت احرار).

    به عبارت دیگر خود سازی مجموعه فعالیت های اصلاحی و سازنده ای است که انسان به صورت منظم و برنامه ریزی شده بر روی نفس خود اعمال می نماید تا در نتیجه آن به کمال حقیقی نایل و از لذت سعادت در دنیا و آخرت بر خوددار گردد.

    انسانیت انسان مانند هسته ای است که باید شکوفا و بارور گردد.

    به طور مثال یک هسته خرما را در نظر بگیرید ، این هسته استعداد تبدیل شدن به درخت و میوه خرما را در درون خود دارد ، در صورت فراهم بودن شرایط و زمینه مناسب، استعداد درونی اش به فعلیت می رسد و دانه به درخت خرما و سپس به میوه شیرین تبدیل خواهد شد.

    خدای متعال در انسان نیز استعداد برخورداری از کمال و رسیدن به اوج قله انسانیت و سعادت را بودیعت نهاده است، استعدادی که در طی یک برنامه ریزی دقیق و جذب و انجذاب مناسب تربیتی شکوفا خواهد شد.

    منظور از خود سازی و به طور کلی پرداختن به خویش، شکل دادن و جهت بخشی به فعالیت های حیاتی و تصحیح و تقویت انگیزه ها ، در نظر گرفتن مقصد نهایی و سو گیری فعالیتها برای قرب به خداوند است.

    روح انسان نیز یک حقیقت احدی صرف نیست، بعد معنوی انسان دارای مراتب و شئونی است که هر یک کارکرد مشخصی در ساخت شخصیت انسان دارند.

    همچنین روابطی که میان شئون روح انسان برقرار است، روابطی بسیار دقیق و در خور تامل فراوان است.

    بحث راجع به "روح"، شئون روح؛ یعنی "عقل"، "نفس" و "قلب" و همچنین "روابط" میان آنها، مربوط به بحث خود شناسی و انسان شناسی است و از حوصله بحث فعلی خارج است.

    آنجه در این بحث اهمیت دارد توجه به این معنی است که اولا موضوع خود سازی، هر سه حوزه روح انسان است و ثانیا با توجه به روابط بسیار پیچیده و عمیقی که میان شئون روح هست، هر سه حوزه باید طی یک فرایند بسیار حساب شده، علمی و هماهنگ، ساخته و پرداخته شوند؛ زیرا شخصیت نهایی انسان حاصل رشد و شکوفایی هماهنگ این نیروها است.

    در این جا اشکالی مطرح می شود که در این طرح نفس یکی از ابعاد روح انسان معرفی شده در حالی که در قرآن کریم واژه نفس در مورد تمام بعد مجرد انسان بکار رفته است، مانند این آیه که خدای تعالی در آن می فرماید: (و نفس و ما سویها، فألهمها فجورها و تقویها، قد أفلح من زکیها ،و قد خاب من دسیها) یعنی قسم به نفس و روح و حقیقت انسان و آنکه نفس انسانى را تسویه نمود و فجور و تقواى آن رابه آن الهام کرد، کسى نجات یافته و به فلاح مى‏رسد که همین نفس را تزکیه کند و بى گمان کسى ضرر مى‏کند و به خسران مى‏رسد که نفس و یا روح خود را آلوده کرده و حقیقت خود را تضییع بگرداند.

    (الشمس، از آیه 8 تا 10) یا این آیه که می فرماید: (علیکم انفسکم) بر شما باد که به نفس خود توجه کنید .که مراد از نفس، تمام خود معنوی انسان است.

    در پاسخ می توان گقت که از مجموع آموزه های آیوی، روایی و منابع اخلاق اسلامی برمی آید که واژه نفس در صورتی که به تنهایی یا در قبال بدن، استعمال شود، مصداق آن، تمام بعد مجرد انسان است، ولی هنگامی که در کنار عقل و قلب به کار رود، به شان خاصی از روح انسان اشاره می کند که مستقیما در ارتباط با بدن و طبیعت انسان قرار دارد، در این صورت با عقل و قلب متفاوت خواهد بود.

    بنابراین موضوع خود سازی تمام شئون روح انسان را در بر می گیرد، یعنی هم باید در این مباحث در باره پرورش عقل انسان راه کار نظری و عملی ارائه شود، هم روش تعدیل نفس مورد بحث و بررسی قرار گیرد و هم به راهکار عملی احیاء دل اشاره گردد.

    البته همانگونه که اشارت رفت، بدن هم نقش ابزاری خود را خواهد داشت و از این جهت خارج از حیطه کار اخلاقی نخواهد بود.

    به عبارت دیگر، اگر چه معتقدیم که انسان دارای جسم و روح و دو ساحتی است و روح انسان نیز به لحاظ کارکردهای متفاوتی که دارد، دارای ابعاد و شئون مختلفی است و در مقایسه این دو بعد، اصالت با روح و بعد مجرد انسان است، در عین حال فراموش نمی کنیم که انسان، دست کم تا هنگامی که در این دنیا بسر می برد قابل تجزیه نیست و از وحدت حقیقی برخوردار است.

    خصوصا در بحث خود سازی توجه به این نکته کاملا ضروری می نماید که بدانیم جسم و روح انسان هرگز به صورت دو حقیقت از هم تفکیک شده تصور نمی شود، بدن و روح دو حقیقت در هم تنیده هستند که تاثیر های فراوانی بر هم می گذارند و در ارتباط با هم رشد می کنند .

    انسان اگر چه بقایش پس از مرگ، روحانی می باشد، ولی حدوثش در این جهان جسمانی است و حتی پس از مرگ نیز از داشتن نوعی بدن بی نیاز نیست.

    بر این اساس، اصل این پرسش که موضوع خود شناسی خود جسمانی است یا خود روحانی صحیح نمی باشد؛ زیرا مشعر به تفکیک است و تفکیک انسان به دو جزء کاملا مجزا و پرداختن به آنها به صورت مستقل شدنی نیست.

    در بسیاری از کتب اخلاق و خود سازی متاسفانه این تصور وجود دارد که موضوع خود سازی تنها خود معنوی انسان است و به همین دلیل در نوع مطالب و راهکارهایی که ارائه می شود از بدن و خود طبیعی و نوع تاثیر گذاری آن بر بعد معنوی، غفلت شده است.

    انسان یک موجود یکپارچه است و باید جسم و روح او به صورت موزون و در رابطه باهم مورد تربیت و سازندگی قرار بگیرد تا کل این فرایند کارکرد مناسب خود را بیابد و انسان در طی سلوک خود به اهداف نهایی دین و کمال انسانی برسد.

    از این بالاتر راه سلوک عملی انسان با تربیت و تعدیل نفس که با بدن و طبیعت انسان مرتبط است، آغاز میشود، اگر کسی موفق نشود که نفس و بدن خود را در ابتدای راه تعدیل نماید، هرگز در ادامه راه سلوک و خود سازی موفق نخواهد شد.

    آنکه گفته عقل سالم در بدن سالم است، حرفش به این نکته اشاره دارد که اگر می خواهی عقل سالم و رشد یافته داشته باشی، باید مواظب سلامتی بدن خود نیز باشی.

    اگر بدن انسان مریض و رنجور شود، انسان آزادی خود را در اندیشه و عمل از دست خواهد داد و نخواهد توانست آنچنان که باید بیندیشد و تا اوج معنویت و خدایی شدن، پرواز نماید.

    بدن ابزار و مرکب راهواری است که باید سالک الی الله بر آن بنشیند و با کمک آن به ریاضت نفس بپردازد و روح خود را به تعالی برساند، کسی که بدن سالم و قوی ندارد، توان حرکت به سوی خدا را نیز نخواهد داشت، اگر چه اصل حرکت روحانی و معنوی است.

    خود سازی به معنی متوقف ساختن فعالیت ها و توصیه به اینکه انسان فقط به روح خود بپردازد و با عزلت نشینی و گوشه گیری فعالیت های اجتماعی خود را متوقف نماید نیست، غرض از این بحث آن است که بدانیم چگونه کوشش های علمی و عملی خود را تنظیم نماییم و آنها را به چه سویی سوق دهیم تا در رسیدن به کمال حقیقی و فلاح و رستگاری موثر باشند.

    در دیدگاه عرفان اسلامی که انسان به مظهر خدا تعریف می شود، نیز این تذکار وجود دارد که مظهریت انسان، اگر چه کامل است، ولی در بدو حرکت سلوکی، در اغلب موارد به صورت استعداد ناشکفته در او نهفته است؛ بنابراین تمامی برنامه های سلوکی در عرفان عملی نیز به منظور فعلیت بخشیدن و شکوفا نمودن استعداد های بی نظیر انسانی و الهی، سامان یافته است.

    برای مطالعه بیشتر رجوع شود به 1- خود شناسی برای خود سازی، مصباح یزدی 2- به سوی خود سازی، همان خودشناسی و خود سازی در حدیث شریف که نقل شد حضرت فرمودند : من عرف نفسه فقد عرف ر به هر کسی که خود را شناخت قطعا خدایش را شناخت .

    حال این چه نوع شناخت و معرفت است در باب شناخت شنا سی بحثی که مطرح است ابزار شناخت است که حس ، وهم ، عقل، قلب وسیله ها یی برای شناخت می باشند که در این حدیث مقصود از شناخت ، معرفت قلب یا شهود ی است .

    اولین گام در معرفت شهود ی تامل در خود است و کسی که خود را درک می کند ، کلیات را ،اعم از نظری وعملی ،دریافت می کند و این مطلب را در می یابد که همه عوالم وجود در جرمی کوچک به نام انسان نهفته است .

    آدمی معجونی است از فرشته و شیطان .

    من ملک بودم فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آباد م گام دوم تامل در قوا و ابزارهایی است که دراختیار نفس است .

    در مقام مثال ، قلب مانند قلعه ای است که در ساحل بحر هستی واقع شده و این قلعه پنج دریچه به سوی خشکی و پنج دریچه به سوی دریا دارد.

    حواس ظاهر همان درهای ورود به بحر وجود ند .

    این حواس همان طور که می تواند به خشکی راه پیدا کند قادر است به سوی عالم غیب رو کند در قرآن بارها این معنا تصریح شده است : لهم قلوب لایفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم آذان لایسمعون بها اولئک کالانعام = قلب دارند امانمی فهمند چشم دارند اما نمی بینند و گوش دارند اما نمی شنوند آنان مانند چهار پایان اند.

    گام دوم تامل در قوا و ابزارهایی است که دراختیار نفس است .

    از این آیه و آیات مشابه در می یابیم که ملاک امتیاز انسان از حیوان ، قلبی است که دریچه ها یش به سوی بحر وجود گشوده شده باشد ؛ چشمی که معنویا ت را ببیند و گوشی که ندای حق را بشنود اگر چنین نبود ، همانند چهار پای است که رو به سوی چمنزار طبیعت دارد .

    مقام قلب مقام عرش است و تنها موجودی که قابلیت درک عوالم بی نهایت راپیداه کرده انسان است .

    اولیای الهی با حواس باطن ، امور غیر مادی را احساس می کردند .

    در این باره حکایات فراوانی وجود دارد چنان که دباره اویس قرنی نوشته اند که رسول خدا (ص) درباره وی فرمود: انی لاجد نفس الرحمان من جانب الیمن یعنی بوی خدا را از طرف یمن استشمام می کنم .

    بدیهی است هر کسی این شامه را نداد.

    حدیث معروفی است که هم از وجود نورانی رسول اکرم (ص) و هم از امیر مومنان علی (ع) نقل شده که : من عرف نفسه فقد عرف ربهغررالحکم ج 5 ص 194 کسی که خودش را شناخت پروردگارش را قطعا می شناسد .

    در این حدیث لفظ معرفت به کار رفته نه لفظ تعقل یعنی انسان برای شهود نفس نیازمند مقدمات فلسفی نیست این دریافت شهودی و عینی است.

    انسان از عوالم گوناگون هستی که در وجودش تعبیه شده است بهره مند می شود .

    از عالم ماده ،عالم نفس ، عقل و قلب برخوردار است ونسبت به همه این عوالم درک شهودی دارد .

    از نفس خویش درک حضوری دارد و کلیات را درک می کند دریافتی که صرف تصور ذهنی نیست بلکه از مقوله دیدار است .

    خودشناسی و خداشناسی خودشناسی و خداشناسی در بحث های گذشته بیان شد که خودشناسی مقدمه خداشناسی است .

    بحث در این است که معرفت نفس وخود شناسی چیست ؟

    برخی از بزرگان گفته اند معرفت نفس ، معرفت حضوری و شهودی است و مساله را به برهان علیت احاطه داده اند.

    البته این سخن در جای خود صحیح است اما روش اثبات از طریق عقل و برهان است نه عرفان.

    برخی دیگر همان طریق فلسفی را با تعبیری دیگر بیان کرده اند .

    از این نظر این گروه مراد از حدیث«من عرف نفسه فقد عرف ربه » این است که انسان سنخیت وجودی نفس را با تصوراتش دریافت می کند .

    حقیقت این است که جایگاه معرفت و شهود جایگاهی عرفانی است و معرفت نفس کار عقل نیست و ابزار آن قلب است.

    مبارزه با نفس در بحث های گذشته مطرح شد که انسان دارای دو گونه دشمن (بیرونی و درونی ) است، که دشمن بیرونی شیطان نامیده می شود و دشمن درون نفس .

    همچنین راه مقابله با دشمن بیرون بیان شد ؛ اما دشمن درون یا همان نفس باقی ماند .

    نفس که به عنوان دشمن درون شناخته می شود سخت ترین و قوی ترین وخطرناک ترین دشمن انسان محسوب می گردد .

    تا حدی این دشمن خطرناک است که بزرگان دین اعم از رسولان وانبیاء اوصیای آنان از خطر این دشمن به پروردگار عالم التجاء داشته اند .

    ام المومنین ام سلمه (س) می گوید : نیمه شب دیدم که پیامبر اعظم (ص) در بستر نیستند پس از جستجو متوجه شدم که ایشان گوشه اتاق فرش را کنار زده و صورت مبارک را روی خاک گذاشته و در حال گریه به خداوند عرض می کنند که : الهی لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا = پروردگارم به یک چشم بهم زدن مرا به حال خودم وا مگذار .

    قرآن کریم از زبان حضرت یوسف (ع) بیان می کند : و ما ابرئ نفسی ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی = من هرگز نفس خویش را تبرئه نمی کنم که نفس سرکش بسیار به بدیها امر می کند مگر آنکه پروردگارم رحم کند .

    حال برای مبارزه با نفس یا همان دشمن درون اولین قدم شناخت نفس است .لیکن قبل از شروع بحث این سوال مطرح است : کدام نفس است که شناخت آن مقدمه در مبارزه و خدا شناسی است ؟

    آیا همان نفخه الهیه است که ملاک برتری انسان بر فرشتگان است ؟

    و یا نفس ملهمه است که خدا به آن سوگند یاد فرمود : و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها و یا نفس اماره به سوء است ؟

    ویا نفس لوامه است ؟

    آیا نفس مطمئنه است و آیا نفس فا نیه ؟

    پاسخ آنکه مقصود همه آنها ست یعنی آن مجموعه ای که شخصیت انسان را می سازد و او را جامع عالم ملک و ملکوت می کند .

    همگرایی فلسفه و تهذیب نفس نویسنده: سید رضا علوی ابن سینا را بگو در طور سینا ره نیافت آنکه را برهان حیران ساز تو حیران نمود(1) امام خمینی(ره) در نامه ای به خانم فاطمه طباطبایی چنین می نویسند: “شب گذشته اسما کتب عرفانی را پرسیدی، دخترم!

    در رفع حجب کوش نه در جمع کتب، گیرم کتب عرفانی و فلسفی را از بازار به منزل و از محلی به محلی انتقال دادی یا آنکه نفس خود را انبار الفاظ و اصطلاحات کردی و در مجالس و محافل آنچه در چنته داشتی عرضه کردی و حضار را فریفته معلومات خود کردی و با فریب شیطانی و نفس اماره خبیث تر از شیطان محموله خود را سنگین تر کردی و با لعبه ابلیس مجلس آرا شدی و خدای ناخواسته غرور علم و عرفان به سراغت آمد که خواهد آمد، آیا با این محموله های بسیار به حجب افزودی یا از حجب کاستی؟

    خداوند عزوجل برای بیداری علما آیه شریفه “مثل الذین حملوا التوراه” (جمعه، آیه 5) را آورده تا بدانند انباشتن علوم-گرچه علم شرایع و توحید باشد- از حجب نمی کاهد، بلکه افزایش می دهد و از حجب صغار او را به حجب کبار می کشاند.

    نمی گویم از علم و عرفان و فلسفه بگریز و با جهل عمر بگذران که این انحراف است می گویم کوشش و مجاهده کن که انگیزه، الهی و برای دوست باشد واگر عرضه کنی برای خدا و تربیت بندگان او باشد نه برای ریا و خودنمایی که خدای ناخواسته جزء علمای سوء شوی که بوی تعفنشان اهل جهنم را بیازارد.”(2) مهمترین هدف امام خمینی(ره) از تدریس و ترویج فلسفه و آن تلاشهای بی وقفه در وادی علم و عرفان و حکمت همان تربیت انسان است.

    مرحوم حاج سیداحمد خمینی می گوید: “حضرت امام از آن جمله نظریه پردازانی نبودند که تنها به ارائه تئوری بسنده کنند و عمل را به دیگران بسپارند؛ چه در فقه و چه در مباحث فلسفی، اخلاقی و تربیتی ما می بینیم که امام در میدان عمل آرمان ها و مبانی اندیشه خویش را قبل از آنکه به دیگران توصیه کند خود به کار بسته است.

    حضرت امام تربیت انسان را و تهذیب و تزکیه او را، فلسفه بعثت انبیا و اساس کار آنها می دانست.

    اگر سوال کنند که مهمترین انگیزه امام از آن همه درس و بحث و فریاد و قیام چه بود، در یک جمله می توان گفت: ساختن خود و دیگران.

    حضرت امام برای تحقق همین هدف بود که به مبارزه ای طولانی و موفق برخاست و در تمام دوران پرفراز و نشیب آن با بهره گیری از اصول و ارزشهای متعالی عرفان و فلسفه اسلامی و روشهای تربیتی مرحله به مرحله انقلاب را پیش برد.”(3) مرحوم حاج سیداحمد خمینی ارتباط بسیار نزدیکی بین مبانی فلسفی و عرفانی حضرت امام و بینش تربیتی انسان قائل است و شناخت بینش تربیتی امام را بدون بررسی و تحقیق درباره بینش فکری و جهان بینی فلسفی امام شناختی ناقص می داند و می گوید: “تربیت ازدیدگاه امام متفرع بر انسان شناسی است که آن نیز متفرع بر هستی شناسی و خداشناسی و به اصطلاح جهانی بینی توحیدی است.

    ممکن است در پاره ای موارد شیوه های تربیت یکسان باشند؛ اما هدفها متفاوت، حتی ممکن است هدفها در یک ارزیابی تخصصی نیز به ظاهر مشابه باشند اما دیدگاهی که این هدف ها از آنجا منبعث شده کاملامتفاوت و حتی رو در رو باشند.

    پس آنچه که در بحث از مکتب تربیتی امام که همان تربیت اسلامی است عمده و اساسی می باشد توجه به مبانی فکری و فلسفی و عرفانی که پشتوانه و منشاء واقعی آن آرای تربیتی شده است.”(4) حضرت امام(ره) شناخت برهانی بدون تهذیب نفس را تصدیق بدون تصور می داند و می گوید: “چه بسا که با برهان فلسفی و دید عرفانی مطلبی را بتوان ثابت کرد ولی از تصور آن عاجز بود، تصور ربط حادث به قدیم که در قرآن کریم در تعبیرات گوناگونی از آن یاد فرموده است و کیفیت معیت حق با خلق که بعضی گویند معیت قیومی است که تصور آن حتی برای آن گویندگان از معضلات است و ظهور حق در خلق و حضور خلقت نزد حق و اقربیت او- جل و علا- از حبل الورید به مخلوق و مفاد “الله نور السموات و الارض” (نور، آیه 35) و”هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن” (حدید، آیه 3) و “مایکون من نجوی ثلثه” (مجادله، آیه 7) و “ایاک نعبد و ایاک نستعین” (فاتحه، آیه 4) و امثال اینها گمان نکنم جز بر مخاطب و به تعلیم او بر نزدیکانش که اهل این گونه مسائل بوده اند تصورش تحقق یافته باشد و راه یافتن به روزنه ای از آن، مجاهدت مشفوع با تهذیب لازم دارد.”(5) حضرت امام مراحل مختلف شناخت فلسفی و عرفانی و وصول به حقیقت ناب را چنین توصیف می کنند: “موضوع فلسفه مطلق وجود است از حق تعالی تا آخرین مراتب وجود و موضوع علم عرفان و عرفان علمی وجود مطلق است یا بگو حق تعالی است و بحثی به جز حق تعالی و جلوه او که غیر او نیست، ندارد اگر کتابی یا عارفی بحث از چیزی غیرحق کند نه کتاب، عرفان است و نه گوینده عارف است و اگر فیلسوفی در وجود به آن طور که هست نظر کند و بحث نماید نظرش الهی و بحثش عرفانی است و همه اینها غیر از ذوق عرفانی است که از بحث به دور است و غیر از آن مهجور تا چه رسد به شهود وجدانی و پس از آن نیستی در عین غرق در هستی (ادفع السراج که شمس طالع شد.)”(6) پی نوشتها: 1- دیوان امام خمینی(ره)، ص 115 2- امام خمینی(ره)، ره عشق، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ص 32-33 3- خمینی، سیداحمد، مجموعه آثار یادگار امام، ج2، ص 604 4- همان، ص 598 5- امام خمینی(ره)، ره عشق، ص 29-30 6- همان، ص 34 وصیتی است از پدرِ پیر ، که عمری را به بطالت و جهالت گذرانده و اکنون به سوی سَرای جاوید می‌رود با دست خالی از حسنات و نامه‌ای سیاه از سیئات با امید به مغفرت الله و رجاء به عفوالله.

    پسرم !

    آنچه در درجه اول به تو وصیت می‌کنــم آن است که انکارِ مقامات اهل معــرفت نکنـی که این شیــوه‌ی جهّال است و از معــاشرت با منکرین مقامات اولیاء بپرهیزی که اینان قُطاع طریقِ حق هستند.

    فرزندم !

    از خودخواهی و خودبینی به درآی که این ارثِ شیطان است که به واسطه خودبینی و خودخواهی از امر خداوند تعالی به خضوع برای ولیّ و صفیّ او ، جلّ‌وعلا ، سرباز زد و بدان که تمام گرفتاریهای بنی‌آدم از این ارثِ شیطانی است که اصولِ فتنه است.

    عزیزم !

    از جوانی به اندازه‌ای که باقی است استفاده کن که در پیری همه چیز از دست می‌رود ، حتی توجه به آخرت و خدای تعالی.

    از مکایدِ بزرگ شیطان و نفس امّاره آن است که جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پیری دهد تا جوانی با غفلت از دست برود و به پیران وعده طول عمر می‌دهد و تا لحظه آخر با وعــده‌های پوچ ، انســان را از ذکر خــدا و اخـلاص برای او باز می‌دارد تا مرگ برسد و در آن حال ایمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد می‌گیرد؛ پس در جوانی که قدرتِ بیشتری داری به مجاهدت برخیز و از غیرِ دوست ـ جلّ و علا ـ بگریز و پیوند خود را محکمتر کن و اگر پیوند با خدا نداری ، تحصیــل کــن و در تقویتش همّت گمار که هیچ موجودی جز او ـ جلّ و علا ـ سزاوارِ پیوند نیست و پیوند با اولیای او اگر برای پیوند او نباشد حیله شیطانی است که از هر طریق سدّ راه حق کند.

    هیچ گاه به خود و عمل خود به چشمِ رضا منگر که اولیای خلص چنین بودند و خود را لاشیء می‌دیدند و گاهی حسنات خود را از سیئات می‌شمردند .

    هر چه مقام معرفت بالا رود احساس ناچیزی غیر او ـ جلّ و علا ـ بیشتر شود .

    ما که عاجز از شکر او و نعمتهای بی‌منتهای اوئیم پس چه بهتر که از خدمت به بندگان او غفلت نکنیم که خدمت به آنان خدمت به حق است ؛ چرا که همه از اویند ؛ هیچگاه در خدمت به خلق‌الله خود را طلبکار مدان که آنان به حق منّت بر ما دارند که وسیله خدمت به او ـ جلّ و علا ـ هستند و در خدمت به آنان دنبال کسب شهرت و محبوبیّت مباش که این خود حیله شیطان است که ما را در کام خــود فرو برد؛ و در خدمت به بندگان خدا آنچه برای آنان پرنفع‌تر است انتخاب کن.

    خــدا حاضر است و عالَــم محضـر اوست و صفحه نفس ماها یکی از نامـــــه‌های اعمالمان است ؛ سعی کن هر شغل و عملی که تو را به او نزدیکتر کند انتخاب کنی که آن رضای او ـ جلّ و علا ـ است .

    بار الها !

    تو خود از این پیر ناتوان و احمدِ جوان دستگیری کن و عاقبت ما را ختم به خیر فرما و با رحمت واسعه خود ما را به بارگاه جلال و جمال خود راهی ده.

    وَالسّلام عَلی مَن اتّبع الهُدی شب 15 ربیع المولود 1407 روح الله الموسوی الخمینی منبع : در محضر عارفان اثرِ : واصف بادکوبه‌ای سوال: چرا بعضى اوقات دچار اشتباه و گناه مى شوم؟

    علماى اخلاق مى گویند: منشا و انگیزه ى گناهان ، سه قوه است : قوه شهویّه، قوه غضبیّه، قوه وهمیّه .

    قوه شهویّه ، انسان را به افراط در لذت خواهى نفسانى ، مى کشاند، که سرانجامش ، غرق شدن در فحشا و زشتى ها است .

    قوهّ غضبیّه ، انسان را به ظلم، طغیان، آزار رسانى و تجاوز، وادار مى کند.

    قوهّ وهمیّه ، برترى طلبى، انحصار جویى، تکبر و روح خودخواهى را در انسان زنده مى کند و او را به گناهان بزرگى وارد مى نماید.

    به این مثال توجه کنید: آب ، در عین حال که مایه ى حیات تمامی جانداران از انسان، حیوان و گیاه مى باشد، اگر مهار نشود به صورت سیلابی جریان می یابد و باعث نابودی حیات بشر می شود ؛ بنابراین حتی این پدیده حیات بخش نیز نیاز به سد سازی و مهار دارد و در صورتی برای بشد مفید خواهد بود که به هنگام نیاز در کانال کنترل شده خاصی قرار گیرد و از دریچه مخصوصی، به مقدار نیاز، جریان یابد، در غیر این صورت طغیان می کند و دیوانه وار به باغ ها و کشتزارها و خانه ها سرازیر شده و همه را ویران خواهد ساخت.

    در مورد انسان نیز، نیروى غضب براى دفاع و شهوت براى بقاى نسل لازم است ، ولى اگر این دو غریزه بر اثر افسار گسیختگى طغیان کنند، موجب بروز جنایات ویرانگر و انحرافات جنسى و بى عفتى خواهند شد.

    در نتیجه اگر بخواهیم جامعه را از لوث گناه پاک سازیم ، و یا وجود خویش را از آلودگى گناه ، حفظ کنیم ، راهی جز کنترل و تعدیل غرایز و تمایلات نفسانى نداریم .

    حل مشکل: 1- گناه شناسی: مبارزه مستقیم با گناه از طریق شناخت گناهان و تفکر در آثار و عواقب دنیوی و اخروی آنها.

    2- گناه زدایی: مبارزه اساسی وغیر مستقیم با گناه از طریق مبارزه با زمینه های گناه و تقویت زمینه های صلاح.

    در یک نگرش کلی و کلان می توان به این نتیجه رسید که زمینه گناه در انسان چیزی جز ضعف شناخت و اراده نیست.

    اینک با طرح سوال های کوتاه و پاسخ آنها به گشودن راه کمک می نماییم.

    1.

    چرا باید خودمان را بشناسیم؟

    چون اگر استعداد بی نهایت و ارزش های وجودی خود را نشناسیم، هرگز حرکتی نخواهیم کرد، تمام حرکت تکاملی انسان بسته به نوع و عمق شناخت انسان نسبت به ارزشهای وجودی خود است.

    2.

    چرا باید هستی را شناسایی نماییم؟

    چون انسان خلاصه هستی است و با هماهنگ و همراه شدن با هستی و قرب به خدای هستی و رنگ خدایی گرفتن به کمال می رسد ، اگر هستی را نشناسد نمی داند چه باید کند به عبارت دیگر انسان قانون کمال را از هستی فرا می گیرد.

    3.

    نقش دین در زندگی انسان چیست؟

    آدمی با زبان هستی آشنا نیست و نیاز به مترجم دارد.

    دین ترجمان هستی است و به نحو بسیار ظریفی انسان را به رنگ هستی در می آورد.

    تمام دین در جهت به خدا رسیدن و قرب الهی برنامه ریزی شده است.

    4.

    در نهایت دانستن سرنوشت انسان در حیات اخروی و معاد چه کمکی به انسان می کند؟

    معاد و قیامت فردای زندگی انسان است ، فردایی که باید آن را بسازد و تا ابدیت در آن بماند، باید بداند ره سپار کدام وادی و مسافر کدام اقلیم وجود است ، باید برای فردای خود چه توشه ای فراهم کند و چه مقدار به کار و کوشش بپردازد.

    ببیند با چه کسی می خواهد همراه و همنشین شود از همین نشئه با او آشنا و همراه شود تا در قیامت با مشکل روبرو نگردد.

    یکی از مهمترین مراحل خود سازی، رفع زمینه های گرایش به گناه است.

    نقش ذکر و یاد خدا: ذکر خدا آثار مثبت فراوانی دارد.

    «ذکر» از آن جهت که با ذاکر اتحاد وجودی می یابد و باعث حضور خداوند در دل و جان مومن است، موجب می شود که ذاکر خود را در محضر خدا حاضر ببیند، و از کمال قرب او بهره مند شود.

    در نتیجه بر محور حیا از بسیاری از افکار پلید و اخلاق زشت و اعمال نکوهیده احتراز می کند.

    دستور العمل: 1- ترک زمینه گناه: 1-1.

    کنترل چشم: امام صادق(ع) فرمود: نظر دوختن تیرى مسموم از تیرهاى ابلیس است و چه بسا نگاهى که حسرت درازمدتى را (در دل) به ارث بگذارد» (سفینه البحار، شیخ عباسى قمى، ماده نظر) تا حد امکان انسان از حضور در مجالس مختلط یا برخورد با نامحرم پرهیز نماید.

    2-1.

    کنترل گوش: باید از شنیدنى هایى که ممکن است به حرام منجر شوند و زمینه ساز حرام هستند پرهیز شود.

    مانند موسیقى حرام، صداى شهوت انگیز نامحرم و...

    .

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.

توانمندسازي(توانا سازي) فرايند قدرت بخشيدن به افراد است. در اين فرايند به کارکنان خود کمک مي کنيم تا حس اعتماد به نفس خويش را بهبود بخشند و بر احساس ناتواني و درماندگي خود چيره شوند. تواناسازي در اين معني به بسيج انگيزه هاي دروني افراد مي انجامد.(

مقدمه وکذلک خلقنا کم امه وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس و تکون الرسول علیکم شهیدا و همچنین شما مسلمین به آیین اسلام هدایت کردیم و نیز شما را به تربیت نیکو و اخلاق معتدل آراستیم ، تا گواه مردم باشید تا نیکی و درستی را سایر ملل از شما بیاموزند چنانچه پیامبر را گواه شما کردیم . از بهترین مسائل زندگی انسان مسدله تربیت است که پایه و اساس شخصیت حقیقی و حقوقی آدمی می باشد . شکل گیری ...

خانواده اولین پایه گذار شخصیت و ارزشها و معیارهای فکری کودکان است که نقش مهمی در تعیین سرنوشت و سبک و خط مشی زندگی آینده فرد دارد و اخلاق و صحت و سلامت فرد تا حدود بسیاری در گرو آن است. خانه و خانواده نخستین محیط اجتماعی است که کودک را تحت سرپرستی و مراقبت قرار می دهد ، از این رو بیش از تمام محیط های اجتماعی در رشد وتکامل فرد تأثیر دارد کودک قبل از اینکه وارد اجتماع شود و تحت ...

حرکت و جنبش از ویژگیهای حیات انسان و دارای انگیزه و ریشه ای در سرشت او و عاملی برای رشد و سلامت و نشاط اوست. انسان نیازمند به حرکت و ناگزیر از حرکت است، منع انسان از حرکت نه تنها موجب توقف رشد بلکه سبب افسردگی، بروز رفتار ناهنجار و از دست رفتن شور و نشاط زندگی وی می گردد. تربیت بدنی و ورزش جزء لاینفک تعلیم و تربیت و وسیله ای برای رسیدن به سلامت جسمی و روحی نسل جوان است. مفاهیمی ...

اهمیت ورزش و نقش آن در اجتماع حرکت و جنبش از ویژگیهای حیات انسان و دارای انگیزه و ریشه ای در سرشت او و عاملی برای رشد و سلامت و نشاط اوست. انسان نیازمند به حرکت و ناگزیر از حرکت است، منع انسان از حرکت نه تنها موجب توقف رشد بلکه سبب افسردگی، بروز رفتار ناهنجار و از دست رفتن شور و نشاط زندگی وی می گردد. تربیت بدنی و ورزش جزء لاینفک تعلیم و تربیت و وسیله ای برای رسیدن به سلامت جسمی ...

اهداف تربیت بدنی در جوامع گذشته و امروز مطالعه و تحلیل تاریخی احوال اقوام گذشته و حال نشان می دهد که سعی و تلاش انسان قدمت تاریخی دارد ، تا آنجا که می توان گفت اداره حیات اقوام ابتدایی بدون حرکت و فعالیت میسر نبوده است. اجرای مهارتهایی از قبیل زوبین اندازی ، تیراندازی با تیر و کمان ، کوه و غار پیمایی ، کشتی گیری و حتی اجرای مسابقه های دو که در قرآن کریم در داستان برادران یوسف ...

اهمیت ورزش و نقش آن در اجتماع حرکت و جنبش از ویژگیهای حیات انسان و دارای انگیزه و ریشه ای در سرشت او و عاملی برای رشد و سلامت و نشاط اوست. انسان نیازمند به حرکت و ناگزیر از حرکت است، منع انسان از حرکت نه تنها موجب توقف رشد بلکه سبب افسردگی، بروز رفتار ناهنجار و از دست رفتن شور و نشاط زندگی وی می گردد. تربیت بدنی و ورزش جزء لاینفک تعلیم و تربیت و وسیله ای برای رسیدن به سلامت جسمی ...

اجتماعی بودن انسان مقدمه : حیات هر انسان لااقل از سه جنبه قابل ملاحظه و بررسی است : 1- از لحاظ جنبه های زیستی که در آن سعی داریم مباحثی چون وراثت و صفات ارثی ، جنبه های مربوط به وزن و شکل و قد و حجم و وظایف الاعضاء سلامت و بیماری ، زشتی و زیبایی ، طول عمر ، استخوان بندی ، وضع غدد ، غرائز و ... را مورد بررسی قرار دهیم . 2- از لحاظ جنبه های اجتماعی که در آن بحث از مباحثی چون شخصیت ...

اصل چیست و به چه معناست؟ و در قلمرو مختلف معرفتی چه مفهومی از آن مورد نظر است؟ اصل در لغت به معنای ریشه، اساس، پی، بنیان، و نیز به معنای سرشت و فطرت و گاهی به عنوان یک قاعده کلی است و این معنی لغوی و اصطلاحی در مفاهیم تعلیم و تربیت اسلامی بسیار به کار رفته است و در تربیت اسلامی مفهوم اصل قرآنی و اسلامی باید بیشتر شناخته شود. در یک کلام باید گفت که همه انبیای خدا و پیامبران صاحب ...

اهداف تعلیم و تربیت از دیدگاه فارابی بدین ترتیب می‌توان اهداف تعلیم و تربیت در نزد فارابی را بیان کرد الف ) آموزش عقاید صحیح و تقویت اعتقاد به آنها. عقایدی همچون اعتقاد به خدا، عقل فعال، جهان آخرت، سعادت و راه وصول به آن از طریق شناخت افعال و اعمالی که به سعادت منتهی می‌شود. ب ) آموزش مهارتهای لازم برای تصدی وظیفه در مدینه فاضله ج ) ترغیب و تشویق افراد برای عمل بر طبق عقاید صحیح ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول