“پینل Pinel فوراً کاتون Couthon را به بخش دیوانگان راهنمائی کرد، جائی که منظرهای از سلول ها تأثیر دردناکی روی او داشت.
کاتون درخواست کرد همه بیماران را جمع کنند، از اغلب آنها توهین شنید، فضای بی شرمانه ای حس کرد، بی فایده بود مصاحبه را ادامه دهد، کاتون نزد پنیل برگشت و گفت: اکنون همشهری آیا خودت دیوانه ای که می خواهی چنین حیوانات چهارپائی را از زنجیر آزاد کنی؟ پینل به آرامی گفت : ای همشهری من متقاعد شده ام که این مردان دیوانه بسیار سرکش شده اند فقط باین دلیل که از هوا و آزادی محروم بوده اند.” Philippe Pinel: Traite Complet do Ragime Sanilaire des Alienes 56 (1936) بستری شدن بیمار Haspitalizing the Patient ترخیص Discharge تعهد بیمار سرپائی Outpatient Commitment حقوق بیمار Patients’ Rights اقدامات وضع قوانین Legislative Initiatives روانپزشکی و مسئولیت جنایی Psychiatry and criminal Responsibility نقش قانونی پرستار Legal Role of The Nurse “مضمون قانونی مراقبت پرستاری روانپزشکی” رابطه بین روانپزشکی و قانون تنش بین حقوق فردی و نیازهای اجتماعی را منعکس می کند.
بحث و بررسی در مورد رفتار انسان و روابط و مسئولیتهائی که بین مردم وجود دارد در روانپزشکی و حقوق شبیه هم هستند.
هر دو مورد همچنین نقشی را در کنترل رفتار اجتماعی نامطلوب ایفا می کنند و با یکدیگر تجزیه تحلیل می کنند که آیا مراقبت هائی که بیماران روانپزشکی دریافت می کنند “درمانی” ، “حفاظتی” ، “جلوگیری کننده” یا “کیفری” هستند.
همچنین تفاوت هائی بین قانون و روانپزشکی وجود دارد.
بعنوان مثال روانپزشکی به رفتار فرد و رضایت او از زندگی ارتباط دارد ، در مقابل قانون نتیجه رفتار افراد و اجرای مقرراتی را مورد خطاب قرار می دهد که عملکرد منظمی را بین گروههای مردم ترغیب می نماید.
رعایت مفاد قانون مراقبت، برای همه پرستاران روانپزشکی مهم است، زیرا این مفاد به حق بیماران و کیفیت مراقبت دریافتی آنان توجه دارد.
در طی دو دهه اخیر، حقوق مدنی، جنائی و مصرف کننده بیماران وضع شده و از طریق سیستم قانونی توسعه یافته است.
بیماران روانی و خانواده آنها از قانونی استفاده می کنند که شکایات مشروع خود را بیان کنند و برای تغییراتی مبارزه کنند که مراقبت روانپزشکی در ایالات متحده آمریکا فراهم نموده است.
بسیاری از قوانین از یک ایالت تا ایالت دیگر فرق می کند و پرستاران روانپزشکی بایستی با مفاد قانونی ایالتی که در آن کار می کنند آشنا باشند.
این دانش، آزادی پرستار و بیمار هر دو را گسترش می دهد و در نهایت نتایج بهتری را برای مراقبت از بیماران روانپزشکی در بر خواهد داشت.
بستری شدن بیمار Hospitalizing The Patient بستری شدن می تواند برای فرد جنبه های “ضربه زننده” Traumatic یا “حمایتی” supportive داشته باشد، که این امر بستگی به مرکز بستری، طرز برخورد خانواده و دوستان، پاسخ کارکنان و نوع پذیرش داشته باشد.
سه نوع پذیرش عمده وجود دارد: “غیررسمی” Intormal “داوطلبانه” Voluntary و “غیرداوطلبانه” (Commitment) Involuntary وقتی برای اولین بار جلوی بیمارستان روانپزشکی قدم می زدید چه احساسی داشتید؟
چگونه می توانستید از درک و پاسخ های خود استفاده کنید تا پرستاری بهتری را برای بیماران پذیرش شده بابت درمان در داخل بیمارستان فراهم نمائید؟
پذیرش غیر رسمی Informal Admission بمانند پذیرش در هر بیمارستان عمومی است.
ورود به بیمارستان و ترخیص از آن می تواند شفاهی درخواست شود.
فرد آزاد است هر وقت که بخواهد بیمارستان را ترک کند.
اگر بیماران قبل از اینکه درمان آنها کامل شود تصمیم به ترک بیمارستان را بنمایند اغلب از آنها درخواست می شود که برای خروج امضاء بدهند (در قبال توصیه پزشکی) “AMA” ولی الزامی نمی باشد.
پذیرش داوطلبانه Voluntary Admission تحت این عنوان هر شهروند با سن قانونی (مشروع) می تواند کتباً (معمولاً روی یک فرم پذیرش استاندارد) درخواست پذیرش به بیمارستان خصوصی یا عمومی روانپزشکی را ارائه دهد.
فرد موافقت می کند که درمان شود و از قوانین بیمارستان پیروی نماید.
افراد می توانند بر مبنای تصمیم شخصی یا توصیه خانواده یا یک متخصص بهداشتی درخواست کمک نمایند.
در صورت شدت کسالت و عدم توانائی درخواست شخصی، بیمار اگر داوطلبانه در جستجوی کمک است،یکی از والدین یا قیم قانونی می تواند درخواست پذیرش نماید.
در بیشتر ایالات کودکان کمتر از شانزده سال می توانند پذیرش شوند بشرطی که والدین آنها فرم درخواست را امضاء نمایند.
پذیرش داوطلبانه ارجح است زیرا شبیه به بستری شدن پزشکی است و این نشان می دهد که فرد مشکلات زندگی را می پذیرد و برای غلبه بر آنها در جستجوی کمک است و احتمالاً بطور فعال در پیدا کردن راه حل ها مشارکت می کند.
بیشتر بیمارانی که به واحدهای خصوصی روانپزشکی بیمارستان های عمومی وارد می شوند بطور داوطلبانه عمل می کنند.
زمانی که به این طریق پذیرفته شدند، بیمار همه حقوق مدنی را حفظ می کند از جمله حق رأی دادن، دارا بودن گواهینامه رانندگی و حق خرید و فروش دارائی، مدیریت امور شخصی، داشتن دفتر کار، انجام یک حرفه و مشارکت در فعالیت های تجاری.
این تصور غلط است که همه پذیرش های بیمارستان روانی، مشمول محرومیت از حقوق مدنی می شود.
اگر چه پذیرش داوطلبانه خیلی مطلوب است،ولی همیشه ممکن نیست.
بعضی مواقع بیمار ممکن است مورد آزار قرار گیرد، خودکشی کند یا برای خودش یا دیگران خطرناک باشد و حتی از دخالت های درمانی خودداری کند، در این موارد تعهدات غیرداوطلبانه ضروری است.
آیا باید یک فرد روانی اجازه داشته باشد که فرم داوطلبی پذیرش در بیمارستان را امضاء کند؟
اگر نه ، آیا همه بیماران داوطلب قبل از بستری شدن باید مورد آزمایش صلاحیت روانی قرار گیرند؟
پذیرش غیرداوطلبانه (حکم توقیف- پذیرش الزامی) Involuntary Admission (Commitment) در اواخر دهه 1940 سازمان بهداشت جهانی (WHO) گزارش داد که تقریباً 90% پذیرش ها در بیمارستانهای روانی آمریکا غیر داوطلبانه بوده است و تقریباً 10% داوطلبانه بوده است.
این روند به پذیرش داوطلبانه بیشتری تبدیل شد.
در سال 1963 ، 30% داوطلب بودند،تا سال 1980 تقریباً نیمی از همه پذیرش ها در بیمارستانهای روانی داوطلبانه بود و در حال حاضر در حدود 73% از 6/1 میلیون پذیرش سالیانه در بیمارستان های روانپزشکی داوطلبانه است.
این روند نتیجه تنوع بیشتر در آئین نامه های پذیرش و قوانین دقیق تر در خصوص توقیفات غیر داوطلبانه است.
اگر چه پذیرش الزامی غیرداوطلبانه تحت موشکافی دقیق قرار گرفته است،دادگاه عالی آمریکا سعی می کند که آنرا بر مبنای دو تئوری قانونی به رسمیت بشناسد: اول؛ تحت قدرت پلیس خود، دولت اجازه دارد که جامعه را از اعمال خطرناک بیمار روانی حفظ نماید.
اول؛ تحت قدرت پلیس خود، دولت اجازه دارد که جامعه را از اعمال خطرناک بیمار روانی حفظ نماید.
دوم؛ تحت قدرت های قیم یا سرپرست قانونی خود Parens Patriae دولت میتواند مراقب شهروندانی باشد که نمی توانند از خود مراقبت کنند مانند بعضی از بیماران روانی.
در طی بیست سال گذشته اصول قدرت پلیس برای تعهدات مدنی در دکترین سرپرست قانونی (قیم) مورد تأکید قرار گرفته است و از “خطر” بعنوان استاندارد “حکم توقیف یا پذیرش الزامی” استفاده شده است.
همچنین روندی در راستای افزایش نیازهای مراحل برنامه ای برای چنین احکام توقیف، و نیاز به دلیل بیماری روانی و “خطر” از طریق سند روشن و متقاعد کننده وجود داشته است.
تعهدات غیرداوطلبانه به این معنی است که بیمار، بستری شدن را درخواست نکرده و ممکن است با آن مخالفت کرده باشد یا تردید کرده و در مقابل آن مقاومت نکرده است.
استانداردهای “حکم توقیف یا پذیرش الزامی” در ایالت های مختلف تغییر میکند و این سردرگمی را در نظام های پزشکی اجتماعی و قانونی جامعه منعکس مینماید.
بیشتر قوانین، حکم توقیف یا پذیرش الزامی بیمار روانی را در سه زمینه زیر مجاز می شمارد: 1- خطرناک بودن برای خود و دیگران 2- بیمار روانی بودن و نیاز به درمان 3- عدم توانائی برای برآورده ساختن نیازهای ابتدائی شخصی عموماً هر دولت در ایالت مشخص می کند که کدام معیارها مورد نیازند و هر معیار به چه معنی است.
علاوه بر افراد مبتلا به بیماری روانی، دولت های معینی قوانینی دارند که اجازه می دهد بستری شدن غیرداوطلبانه در سه گروه دیگر انجام پذیرد: 1- افراد عقب مانده ذهنی 2- مصرف کنندگان مواد 3- اقلیت معلولین ذهنی فرآیند حکم توقیف (پذیرش الزامی) The Commitement Process قوانین متغیر است لیکن دولت سعی می کند از فردی که بیمار روانی نیست در مقابل درخواست فرد به دلایل سیاسی،اقتصادی، خانوادگی یا سایر دلایل غیرپزشکی، محافظت نماید.
در این مرحله یک دادخواست همراه سوگند توسط یک فامیل، دوست، مقام دولتی، پزشک یا هر شهروند علاقه مند داده میشود که در آن اظهار میدارد شخص مورد نظر بیمار روانی است و نیاز به درمان دارد.
بعضی قوانین فقط به افراد خاصی اجازه می دهند چنین دادخواستی بدهند، سپس یک یا دو پزشک باید وضعیت روانی بیمار را بررسی کنند، بعضی قوانین الزام می کنند حداقل یکی از پزشکان روانپزشک باشد.
این تصمیم که آیا بیمار باید بستری شود یا نه بعداً اتخاذ میشود.
بطور دقیق کسی که این تصمیم را می گیرد طبیعت و نوع پذیرش الزامی را مشخص می کند.
گواهی پزشکی بدین معنی است که تعداد خاصی از پزشکان منصوب شده و بعضی مواقع روانشناسان.
تصمیم گیری می کنند.
به همه پزشکان قدرت گواهی دادن اعطاء می شود نه فقط روانپزشکان یک قاضی یا هیئت ژوری در دادگاه یا تعهد قضائی در یک جلسه مقدماتی محاکمه تصمیم می گیرد.
در این مورد لازم است که دادگاه به بیماران اطلاع دهد تا بتوانند وکیل بگیرند- البته اگر می خواهند الزام را تصدیق کنند- هیئت ژوری الزامی نیست ولی می تواند توسط بیماران درخواست شود.
اگر درمان ضروری باشد، بیمار بستری می شود.
طول اقامت بیمار در بیمارستان بسته به نیازهای درمانی تغییر می کند.
شکل زیر دیاگرام فرآیند پذیرش الزامی غیرداوطلبانه را نشان می هد.
این دیاگرام سه نوع بستری شدن را مشخص میکند.
1- فوری (اورژانس) 2- موقتی (کوتاه مدت) 3- نامحدود (طولانی مدت) بیشتر ایالات مشخص می کنند که هر پزشکی (نه ضرورتاً یک روانپزشک) میتواند گواهی بدهد که یک فرد نیاز به پذیرش غیرداوطلبانه در یک بیمارستان روانپزشکی را دارد.
آیا با این موضوع موافقید؟
در ایالت شما قانون به چه چیزی نیاز دارد؟
بستری شدن فوری (اورژانس) Emergency تقریباً در همه جا اجازه حکم توقیف فوری را برای بیمارانی که بطور وضوح بیمارند، میدهند.
اهداف کوتاه مدت هستند.
در آغاز قصد و هدف این است که تهدید فوری به خود و دیگران کنترل شود.
در ایالاتی که این قانون وجود ندارد، پلیس اغلب فرد بیمار را به اتهام بی نظمی که یک اتهام جنائی است به زندان می اندازد.
چنین اقدامی نامناسب بوده و اغلب برای وضعیت روانی بیمار زیان آور است.
برای کسب یک حکم توقیف فوری، خانواده بیمار،یک پزشک یا فردی که توسط دولت تعیین شده، باید دادخواست بدهد که شامل گزارش تأیید شده توسط یک روانپزشک است.
این گزارش توسط قاضی یا یکی از مقامات رسمی بیمارستان بررسی و بستری شدن مهیا میشود.
بیشتر قوانین طول مدت توقیف فوری را تا 72-48 ساعت محدود میکند.
بستری شدن فوری اجازه اقامت در یک بیمارستان روانپزشکی را فقط تا زمانی جایز می داند که اقدامات قانونی برای بستری شدن اضافی بعمل آید.
بستری شدن کوتاه مدت یا مشاهده ای Short-term or Observational این نوع پذیرش الزامی ابتدا برای تشخیص و درمان کوتاه مدت است و نیازی به وضعیت فوری (اورژانس) ندارد.
این توقیف برای یک زمان خاص است، مرحله توقیف شبیه بستری شدن فوری است.
بعضی ایالات برای همه توقیفهای موقتی نیاز به دستور دادگاه دارند.
اگر در پایان دوره، بیمار هنوز برای ترخیص آماده نباشد،یک دادخواست برای توقیف بلندمدت می تواند ارائه شود.
بستری شدن بلندمدت (توقیف رسمی) Long – term (Formal commitment) توقیف بلند مدت برای بستری شدن در زمان نامحدود فراهم می شود یا تا زمانی که بیمار برای ترخیص آماده شود.
این مرحله معمولاً یک حکم توقیف دادگاهی است.
بیماران در بیمارستانهای عمومی یا دولتی تعهدات نا محدود دارند که اغلب نسبت به بیمارستان های خصوصی بیشتر است.
حتی زمانی که تعهد می دهند این بیماران حق خود می دانند در هر زمان با یک وکیل مشورت نمایند و درخواست جلسه محاکمه در دادگاه را بنمایند تا مشخص شود آیا بستری شدن اضافی ضروری است یا خیر.
با این وجود در نهایت بیمارستان بیمار را مرخص می کند و دستور دادگاه لازم نیست.
تکرار دفعات بستری شدن بلندمدت ممکن است هر سه ، شش یا دوازده ماه انجام شود.
آیا شما با معیار تعهد بیماران به بیمارستان روانپزشکی موافق هستید؟
شما چگونه ارزیابی می کنید که آیا یک شخص از این معیارها تبعیت کرده است یا نه.
بلاتکلیفی حکم توقیف Commitment Dilemma در تعداد کمی از ایالات توقیف غیرداوطلبانه ناشایست فرض میشود و بیماران حقوق مدنی خود را از دست می دهند.
در این ایالات ممکن است بیماران قادر نباشند قرارداد ببندند، رأی بدهند، رانندگی کنند،یک گواهی نامه حرفه ای دریافت کنند، در یک هیئت ژوری خدمت کنند، ازدواج کنند یا وارد یک دادخواهی مدنی شوند.
در ضمن، بیمار از لکه ننگ همراه با برچسب “محکوم” در فعالیت های آتی رنج می برد.
چون بسیاری از مردم از طریق توقیف غیرداوطلبانه و فقدان حقوق فردی تأثیر می پذیرند و این به یک موضوع قانونی، اخلاقی، اجتماعی و روانپزشکی تبدیل میشود.
در پزشکی عمومی فقدان حقوق فردی تا این حد وجود ندارد.
مگر در موارد نادر برای انتقال دهندگان بیماریهای شایع شده (اپی دمیک) که نیاز به قرنطینه دارند.
این سؤال ممکن است مطرح شود: “یک شخص چقدر باید مریض باشد تا شایسته توقیف گردد”؟
ضروری نیست که یک بیمار روانی باشد هم چنانکه در مورد تعداد زیادی از بزرگسالان نشان داده شد، معتادان، بیماران عصبی بستری شده و همچنین بسیاری از افراد روانی که آزاد هستند.
شاید خطر یک شخص برای خودش یا دیگران یک بررسی مناسب تری باشد.
قطعاً متخصصین روانپزشکی بستری شدن در این مورد را بعنوان یک حرکت انسان دوستانه در نظر می گیرند که هم “فرد” و هم “جامعه” را حفظ می کنند.
با وجود این “خطر” یک اصطلاح مبهم است.
خطر Dangerousness بطور قابل توجهی دادگاه ها از آزادی مردمی که از نظر ذهنی سالم اما خطرناک هستند محافظت می کنند.
مثلاً زندانی بعد از سپری شدن مدت زندان بطور خودکار مرخص می شود و نمی توان او را در بازداشت نگه داشت ولی فردی که از نظر ذهنی بیمار است و خطرناک می باشد میتواند بطور نامحددو در حبس بماند.
بیشتر بیماران روانی برای خود و دیگران خطرناک نیستند،مطالعات نشان می دهد بروز خشونت در بین بیماران روانی مانند عموم مردم است، فقط در بعضی از اختلالات شناخته شده روانی تحت شرایط خاص عملکرد بیماران روانی منجر به خشونت میشود.
Teplin بیش از هزار مورد برخورد پلیس – شهروند را در مناطق حومه شهر مشاهده کرد،وی فهمید که برخورد پلیس با مردمی که نشانه هائی از اختلالات روانی جدی دارند نسبتاً نادر بوده است.
در ضمن هیچ تفاوتی بین اختلالات روانی و غیر روانی در خصوص نوع جرایم مرتکب شده وجود ندارد.
تحقیقات نشان می دهد که مواردی اینگونه، کمک می کند تا به این افسانه پایان داده شود که بیمار روانی از فرد معمولی خطرناک تر است و بیشتر مستعد جرایم خشونت بار است.
هنوز عقیده پیشگیرانه در بیشتر حوزه های قانون وجود ندارد.
زیرا تصور پیش بینی یک عمل، این حق را به ما نمیدهد که آن را از قبل کنترل کنیم.
موضوع دیگر این است که نشانه های قابل اعتمادی از خطر وجود ندارد، حتی اگر بعضی از بیماران روانی بطور بالقوه خطرناک باشند، روانپزشکان ضرورتاً نمی توانند خشونت های آتی را پیش بینی کنند.
اغلب روانپزشکان اعمال خطر آفرین و دامنه بیماری آنها را بیش از حد پیش بینی می کنند.
این امر می تواند ناشی از آموزش پزشکی روانپزشک باشد که احتیاط می کند بر این اساس که تشخیص ملایم تر از تشخیص جدی زیان آورتر است.
چون پزشکان نقش درگیر شونده ای بعنوان نماینده هر دو طرف بیمار و جامعه را دارند، این موضوع پیچیده تر می شود.
پزشکان بایستی نقش درمانگر، ناظر و قاضی را بازی کنند.
اگر روانپزشکان یک بیماری روانی را درست پیش بینی نکنند و بعد از آن بیمار زیان ببیند، جامعه آنان را مسئول می داند.
بنابراین در معین نمودن “خطر” و میزان آن علاوه بر روانپزشکان گروههای دیگر انضباطی بایستی درگیر شوند.
اطلاعات ورودی از آنهائی که با وضعیت محل کار و سکونت بیمار و زمینه اجتماعی – فرهنگی وی آشنائی دارند ممکن است ارزیابی ها را بهبود بخشد.
کارشناسان قانونی پنج مؤلفه را در رابطه، با “خطر” تعریف کرده اند.
این مؤلفه ها شاید بعنوان یک راهنمای تصمیم گیری برای قضات، هیئت های ژوری، مأمورین ناظر به رفتار زندانیان و متخصصین بهداشت روانی مفید باشند.
این مؤلفه ها بشرح زیر می باشند: 1- طبیعت زیان یا هدایت آیا شخص از نظر جسمانی تهدید میکند، به اموال خسارت وارد می کند یا زیان روان شناختی ایجاد میکند.
2- اندازه زیان آیا بیمار به قتل، حمله مسلحانه تهدید می کند یا فحاشی می کند.
3- احتمال تا چه اندازه احتمال دارد که یک اقدام زیان آور رخ دهد.
4- نزدیک شدن زمان وقوع خطر چه زمانی اقدام تهدیدآمیز رخ خواهد داد؟
5- تکرار متناوب هر چند وقت یکبار اقدام تهدیدآمیز رخ می دهد؟
آیا تکرار خواهد شد یا یک مورد خشونت است؟
پاسخ به این سؤالات میتواند بسیار ذهنی (Subjective) باشد و انطباق موضوع با عمل تعدی فرد به دیگران ضعیف جلوه کند.
در این جا نقش جامعه و مسایل اجتماعی – فرهنگی در مراقبت های روانپزشکی و نقش متخصصین بهداشت روانی بعنوان مجریان قوانین اجتماعی مطرح میشود.
(رجوع به بخش 7) بنابراین معیار “رفتار خطرناک بطور بالقوه” ، عملکرد بیمارستان روانپزشکی را از یک مکان درمانی به یک مکان حبس برای رفتارهای تهاجمی تبدیل می کند.
بدین معنی که عملکرد پنهان بیمارستان روانپزشکی می تواند کنترل اجتماعی باشد.
این عقیده توسط طیف متنوعی از اختلالات رفتاری، حمایت میشود که به “حکم توقیف” منجر میگردد مانند: اعتیاد به مواد مخدر،الکلسیم و تجاوزات جنسی.
چگونه این واقعیت را توضیح می دهید که جامعه بعضی از رفتارهای خطرناک مانند رانندگی در مسابقات اتومبیلرانی را نادیده می گیرد اما سایر انواع خطر را مورد اعتراض قرار می دهد.
آزادی انتخاب Freedom of Choice سؤالات قانونی و روانپزشکی در آزادی انتخاب مطرح می شوند.
بعضی از متخصصین معتقدند که در مواقع معینی فرد نمی تواند مسئول خودش باشد (Self-responsible) .
برای محافظت از بیمار و جامعه ، ضروری است که او را حبس کنیم و تصمیماتی در مورد وی بگیریم.
یک مثال بیماری است که خودکشی می کند.
در بیشتر ایالات خودکشی برخلاف قانون است، بنابراین قانون و روانپزشکی بطور مشترک از شخص محافظت می کنند و به افراد کمک می کنند تا مسایل شخصی را حل کنند.
چگونه این وضعیت با سرطان یا بیماران قلبی که از توصیه های پزشکی و درمانهای تجویز شده امتناع می کنند،مقایسه میشود؟
آیا جامعه باید از طریق قانون و دارو تلاش کند تا این بیماران را علیرغم مقاومت در مقابل خواست آنها، درمان کند؟
بعضی از پزشکان حکم توقیف مدنی را بعنوان یک سیستم نیکوکاری (نوعدوستی) در نظر می گیرند که درمان را میسر می سازد.
آنها با این فرض موافق نیستند که بیماران روانی شایستگی آنرا دارند که از اراده آزاد خود استفاده کنند و برحسب منافع خود تصمیم بگیرند مانند اینکه آیا درمان پزشکی شوند یا در خارج از بیمارستان باشند.
آنها اصرار دارند که تعدادی از بیماران روانی هستند که ممکن است از نظر فیزیکی خطرناک نباشند اما امکان امیدهای بهبودی خود را برای یک زندگی معمولی به خطر می اندازند.
چون مؤسسات حداقل می توانند از آنها محافظت کنند و در بسیاری از موارد به آنها کمک کنند، فکر می کنند این غیر اخلاقی است که حکم توقیف مدنی غیر داوطلبانه را منسوخ کنند.
دیگران مانند Szasz ، مخالف میانجیگری و دخالت هستند، او معتقد به حق مسئولیت شخصی و برخورداری از حق انتخاب یا امتناع از درمان است.
اگر اعمال یک فرد تخطی از قوانین جنائی باشد، او پیشنهاد می کند که فرد از طریق سیستم کیفری تنبیه شود.
در حال حاضر بنظر میرسد که تلاش های فزاینده ای در بین قانون گذاران صورت می گیرد تا قوانین الزامی را اصلاح کنند تا اینکه به نیازهای جدی بیمار روانی قبل از اینکه به یک خطر برای خود و دیگران تبدیل شود پاسخ دهد.
تلاش فزاینده ای نیز از طریق حامیان بیمار، خانواده ها، متخصصین بهداشت روانی و قانون گذاران دولتی صورت می گیرد که از استاندارد خطر با یک تعریف کوته نظرانه بعنوان معیارهای ابتدائی توقیف احتراز شود.
یک زمینه میانی بین برآورده شدن نیازهای بیمار روانی شدید و حفظ حقوق قانونی آنها و آزادی انتخاب، راهی جستجو می شود.
چه کسی باید تصمیم بگیرد که بهترین منافع بیمار چیست؟
اگر یک بیمار بطور غیرداوطلبانه تعهد بدهد؟
آن فرد باید بیمار،یک عضو خانواده، یک متخصص مراقبت بهداشتی یا سیستم قضائی باشد؟
ملاحظات اخلاقی Ethical Considerations همه پرستاران بایستی عقاید خود را در مورد حکم توقیف تجزیه و تحلیل کنند.
اگر شخص ناسازگار نخواهد رفتار خود را عوض کند چه باید کرد؟
آیا ناسازگاران (Nonconformists) آزادند انتخاب کنند حتی اگر بنظر برسد که افکار آنها غیرمعقول و غیرطبیعی است؟
آیا اجبار عادلانه است؟
آیا منافع اجتماعی می توانند از طریق روش آسانتری مانند درمان سرپائی حاصل شوند؟
همه پرستاران برای مرور و بررسی روشهای پذیرش الزامی در ایالت خود و کار کردن برای اصلاحات ضروری کلینیکی، اخلاقی و قانونی مسئول هستند.
بلاتکلیفی در حکم توقیف اعمال اجباری را نشان می دهد و زمینه های بحث و مجادله در آینده را فراهم می کند.
بیمارستان روانی فعلی بعنوان یک زندان، بیمارستان،خانه فقرا و خانه ای برای بزرگسالان توصیف شده است.
بیمارستان افراد ناشایست اجتماعی را که اغلب جامعه از آنها می ترسد، محافظت می کند، تربیت می کند، غذا می دهد، نگه داری می کند و به آنها اسکان می دهد.
این بیماران زمانی که مرخص میشوند اغلب فاقد راه حل دوم (آلترناتیو) هستند و مورد توجه آژانس های مجری قانون یا ادارات رفاهی قرار می گیرند.
مطالعاتی که در دهه 1980 انجام شده نشان می دهد که بیش از نیمی از جمعیت بی سرپناه دارای ناهنجاری های روانپزشکی یا استفاده از مواد مخدر هستند.
بیماران روانی بی سرپناه نیازمند خدمات بیشتری نسبت به افراد بی سرپناهی که فقط از خدمات اجتماعی استفاده می کنند، هستند.
بسیاری از بیماران روانی جدی نمی توانند به منابع جامعه مانند خانه، درآمد پایدار، درمان و سرویس های توان بخشی دسترسی داشته باشند.
افراد بی پناه از شبکه های حمایت های اجتماعی محرومند و از برنامه های روانپزشکی، پزشکی و رفاهی کمی استفاده می کنند.
بسیاری از آنها کاملاً از سیستم بهداشت روانی احتراز می کنند زیرا آنها تا آن اندازه سازماندهی نشده اند که به پیشنهادهای کمک پاسخ دهند.
در نتیجه، آنها اغلب در بیمارستانهای روانپزشکی با شرایط پذیرش سخت گیرانه وارد میشوند یا به زندان می روند و به این دلیل که پناهگاه یا منابع دیگری ندارند و در نتیجه چنین محیط های سخت گیرانه نمی توانند به بهترین وجه نیازهایشان مورد توجه قرار گیرد.
متأسفانه ، جوامع محلی اغلب با مقاومت در مقابل تأسیس خانه های پیش ساخته یا پناهگاهها در همسایگی آنها، این مشکل را انکار می کنند.
بیمه شخص ثالث بندرت بیمه مراقبت بیمار سرپائی روانپزشکی را تحت پوشش قرار می دهد.
در جامعه امروز خانواده و دوستان اغلب قادر نیستند که از بیمار تازه مرخص شده مراقبت کنند، بیماری که می تواند در خانه ای کوچک زندگی کند و تلویزیون تماشا کند.
این موضوعات باید توسط پرستاران روانپزشکی، بیماران و شهروندان سراسر آمریکا مورد توجه قرار گیرد.
ارزش تعهد، اهداف بستری شدن، کیفیت زندگی و حقوق بیماران باید از طریق سیستم های قضائی، مقننه و مراقبت های بهداشتی حفظ شود.
ترخیص از بیمارستان Discharge بیماری که بطور غیررسمی در بیمارستان پذیرش شده میتواند در زمان محدود و معقولی بیمارستان را ترک کند، بیماری که داوطلبانه پذیرش شده است میتواند زمانی که حداکثر بهره را از درمان برده است از بیمارستان مرخص شود.
بیماران داوطلب همچنین میتوانند درخواست ترخیص از بیمارستان را بنمایند.
در بیشتر ایالات مرخص شدن بیمار نیازمند درخواست کتبی است.
بیماران همچنین بایستی فرمی را امضاء کنند که بیان می کند بیمار در مقابل یک توصیه پزشکی (AMA) بیمارستان را ترک می کند.
این فرم به بخشی از سوابق دائمی بیمار تبدیل می شود.
در برخی از ایالات بیماران پذیرش شده داوطلب می توانند فوراً مرخص شوند.
در بعضی دیگر آنها می توانند 72-24 ساعت بعد از ارائه درخواست ترخیص در بیمارستان نگه داری شوند.
این فاصله زمانی به کارکنان بیمارستان اجازه می دهد تا با بیمار و اعضاء خانواده او صحبت کنند و در مورد ادامه درمان سرپائی اضافی تصمیم بگیرند.
در این صورت اگر بیمار از درخواست خود برای ترخیص عقب نشینی نکند، خانواده میتواند مراحل مقدماتی توقیف غیرداوطلبانه را شروع کنند که از این طریق موقعیت بیمار تغییر می نماید.
بیماران پذیرش شده داوطلب که از بیمارستان فرار میکنند اگر خودشان موافق باشند می توانند برگردند.
اگر بعد از تماس کارکنان بیمارستان با آنان از بازگشت به بیمارستان خودداری نمایند یا باید مرخص شوند و یا مراحل توقیف غیرداوطلبانه شروع شود.
یک بیمار متهم غیرداوطلبانه حق ندارد هر زمان بخواهد بیمارستان را ترک کند.
توقیفهای موقتی و فوری حداکثر زمان نگهداری در بیمارستان را مشخص می کند.
توقیفهای نامحدود این زمان را مشخص نمی کند اگر چه وضعیت بیمار بایستی بطور متناوب مرور و بررسی شود.
اگر یک بیمار متهم مخفیانه بیمارستان را ترک کند،کارکنان بیمارستان الزام دارند که به پلیس و دادگاه اطلاع دهند.
اغلب این بیماران به خانه بر می گردند و بآسانی پیدا می شوند و سپس مقامات قانونی بیمار را به بیمارستان بر می گردانند.
در این جا اقدامات بیشتر مورد نیاز نمی باشد زیرا حکم توقیف اصلی هنوز بقوت خود باقی است.
ترخیص مشروط Conditional Discharge مرخصی های خاص یا آزاد،بسیاری از بیماران را قادر می سازد که از بیمارستان به جامعه برگردند.
این موارد بعنوان ترخیص مشروط شناخته میشوند زیرا، رعایت بعضی چیزها از بیماران انتظار می رود.
در اغلب موارد آنان نیازمند حضور جهت درمان سرپائی در بیمارستان یا مرکز بهداشت روانی هستند.
در این مدت دستور توقیف هنوز اعتبار دارد و اگر بیماران در هنگام حضور در جامعه اعمال ناشایست خود را تکرار کنند مجدداً به بیمارستان برگردانده میشوند.
اینگونه ترخیص به بیمار اجازه می دهد بتدریج وارد جامعه شود و بسیاری از آنان از آن بهره مند می گردند.
سایر مزایا بیشتر شامل آزادگذاشتن بیماران دوباره پذیرش شده (Read mitting) در صورت نیاز است و از بیمار بگونه ای حمایت میشود که بداند در این مدت سخت آنان توسط بیمارستان فراموش نشده اند و بیمارستان توان آنرا دارد که به ارائه سرویس های مورد نیاز وی ادامه دهد مانند:فراهم کردن معالجه و درمان مجانی برای بیماران فقیر یا دسترسی مستمر به کاردرمانی یا سایر برنامه های درمانی، اگر در پایان دوره مشروط بیمار توانست خود را بخوبی مطابقت دهد،بیمارستان میتواند او را بطور دائم مرخص نماید.
ترخیص دائم (نهائی) Absolute Discharge هم چنانکه از اسمش پیداست، یک ترخیص دائم رابطه بیمار را با بیمارستان فسخ کرده و پایان می دهد.
این یک ترخیص نهائی است و اگر بیمار در آینده نیازمند بازگشت به بیمارستان شود، مراحل پذیرش جدید بایستی آغاز شود.
معمولاً بیمارستان بایستی در هنگام ترخیص نهائی یک بیمار متهم، آنرا به دادگاه اطلاع دهد.
ترخیص دائم اغلب زمانی اتفاق می افتد که بیمار بهبودی اساسی خود را بازیافته باشد و بتواند بخوبی در جامعه عملکرد داشته باشد.
با وجود این در بعضی از موارد بیمارانی که هنوز درمان اساسی نشده اند و بهبودی کمی یافته اند برای همیشه از بیمارستان مرخص می شوند، در این گونه موارد با خانواده ها یا قیم های بیماران تماس گرفته می شود تا مراقبت رضایت بخشی از بیمار بعمل آورند.
بعضی قوانین در این موارد تقاضا می کنند بیمارستان سایر مقامات دولتی را مطلع نماید.
ترخیص قضائی Judical discharge در چهل ایالت قوانینی وجود دارد که به بیماران یا خانواده هایشان این اجازه را میدهد که تقاضای ترخیص کنند حتی اگر بیمارستان با درخواست ترخیص موافق نباشد، مراحل و شرایط در چنین مواردی از ایالتی به ایالت دیگر متفاوت است، اما اگر آنها معتقد باشند بستری بودن دیگر صحیح نیست، به بیمار قدرت انتخاب دیگری میدهد.
چنین قوانینی برای تعاریف بهتر و کاملتر از حقوق بیماران در سالهای آینده مهم هستند.
حکمتوقیف یا پذیرشالزامی بیمارسرپائی Outpatient Commitment مرحله ایست که طی آن دادگاهها می توانند به بیماران متهم دستور دهند دوران درمان سرپائی را که توسط افراد کلینیکی آنها مشخص می نمایند بگذرانند.
این روش برای بیمارانی که سرپناهی ندارند مشکل است لیکن برای بیمار روانی بی خطری که نیازمند درمان پیگیر روانپزشکی است و مجبور به بستری های متناوب می شود، بسیار مفید است.
بیمارانی که بعد از مدت کوتاهی از ترخیص داروهای خود را قطع می کنند ممکن است شرایط روانی آنها بسرعت بهم ریخته و خیلی زود نیاز به بستری مجدد داشته باشند.
هر ایالتی شرایط خاصی برای پذیرش الزامی سرپائی دارد اما به نسبت تعداد کمی بطور منظم از آن استفاده می کنند که دلایل آن بشرح زیر است: - فقدان ساختارهای کلینیکی و اداری که برای درمان سرپائی به دستور دادگاه نیاز دارند.
- عدم آشنائی قضائی با مفهوم پذیرش الزامی سرپائی - فقدان معیارهای مناسب برای پذیرش الزامی بیمار سرپائی و مکانیزم های اجرائی.
در بعضی ایالات معیارهای متفاوتی برای بیمار سرپائی دارند که با معیارهای بیمار بستری متفاوت است.
این معیارها بر روی احتمال بهبودی در آینده تمرکز داشته و اگر بیمار دارو نخورد به الگوئی مستند از رفتار خطرناک وی نیاز است.
Geller ده مورد رهنمود پیشنهاد کرده است تا مناسبت درمان غیرداوطلبانه سرپائی بیمار را مشخص کند.
رهنمودها برای بیمارانی است که بطور مزمن گرفتار عودهای متناوب یک بیماری جدی روانی می باشند و سوابقی از خطرناک بودن برای خود و دیگران دارند.
رهنمودهائی برای استفاده از پذیرش الزامی بیمار سرپائی 1- بیمار باید علاقه خود را به زندگی در جامعه ابراز کند.
2- بیمار باید قبلاً در جامعه شکست خورده باشد.
3- بیمار باید دارای آن حد از شایستگی لازم باشد تا تعهد و پیمان برای درمان گروه غیرداوطلب را درک کند.
4- بیمار باید ظرفیت رعایت و اجرای طرح درمان گروه غیرداوطلب را داشته باشد.
5- درمان یا درمان هائی که دستور داده میشود، در صورت اجرای صحیح از جانب بیمار بایستی سودمندی خود را نشان دهند.
6- درمان یا درمان هائی که دستور داده میشود بایستی آنگونه باشد که از طریق سرپائی ارائه و اجرا گردد، برای نیازهای فرد کافی باشد و موقعیت و وضعیت گروه را حفظ کند.
7- درمان توضیح شده بایستی قابل ارزیابی توسط آژانس های درمان سرپائی باشد.
8- سیستم درمان سرپائی باید درمان سفارش شده را به بیمار ارائه دهد و آماده مشارکت و رعایت سازگاری آن با بیمار باشد.
9- سیستم حمایت از بیمار سرپائی در بخش عمومی باید از مشارکت در فراهم نمودن درمان گروه غیرداوطلب حمایت کند.
10- بیمار سرپائی زمانی که درمان توصیه شده را قبول می کند نبایستی خطرناک باشد.
حقوق بیمار Patients’ Rights در سال 1973 مؤسسه بیمارستانی آمریکا لیستی از حقوق بیمار صادر کرد که بسیاری از بیمارستان ها و انجمن ها در سراسر آمریکا آنرا پذیرفتند.
این حقوق در سال 1990 تأیید شد.
اغلب متن این حقوق در محل هائی قرار داده میشود که بیماران به آسانی به آن دسترسی داشته و مطالعه نمایند.
در بعضی از بیمارستانها ممکن است این جزوات هنگام پذیرش به بیماران داده شود و برای آنها خوانده و توضیح داده میشود.