مقاله حاضر به نام نقش ارث در بزهکاری شامل بخش های زیر می باشد : نقش وراثت و محیط و عوامل غیر ارثی در بزه.
آیا امکان دارد انسان ذاتی و بالفطره بزهکار باشد ؟
علل رفتار غیر عادی و نا بهنجاری های روانی .
خصوصیات رفتارهای بزهکارانه وراثتی در انسان .
اصل وراثت از سنن غیر قابل تبدیل الهی است .
بر اساس تحقیقات و مطالعات انجام شده ، دو عامل «وراثت» و «محیط» ، سهم بسزایی در میان بزهکاری دارند .
اما سوابق نشان می دهد که نه وراثت و نه محیط هیچ کدام به تنهایی نمی توانند عامل ایجاد جرم باشند .
بلکه زمینه ارثی فرد ، همراه با خصوصیات خلقی و محیطی و تأثیری که افراد دیگر در زندگی انسان دارند، می تواند سبب بروز جرم باشد .
از نظر قضایی نیز نقش وراثت و محیط به عنوان عوامل غیر ارادی در بروز جرم که منجر به تحریف اراده می شود ، می باشد .
( سایت اینترنتی گوگل ) وراثت : یکی از عواملی که شخصیت فرد را تحت تأثیر خود قرار داده و مورد توجه جرم شناسان نیز واقع شده است ، عوامل ارثی می باشد .
همان طور که انسان از لحاظ مالی وارث بستگان خود می باشد ، ممکن است از نظر فردی نیز وارث استعدادهای نیاکان خود و صفات خوب و بد آنها که از راه وراثت به او منتقل می شود ، باشد .
شباهت ظاهری والدین با کودکان چون رنگ چشم یا سفیدی چهره و مقایسه رفتارهای پدر و مادر با فرزند چون نحوه تربیت ، مهرورزی و مانند اینها ، وراثت را همیشه به عنوان یک پدیده قابل تأمل مطرح کرده است .
لازم به ذکر است که در دین مبین اسلام نقش و راهنما مورد توجه بوده و از وراثت با کلمه «عرق» یاد شده است .
( همان منبع ) عوامل ذاتی غیر ارثی : قبل از انعقاد نطفه و تشکیل جنین ، عوامل ارثی به نحوی از طریق ژنها در شخصیت افراد مؤثر واقع می شود .
عوامل دیگری نیز وجود دارند که از زمان انعقاد نطفه تا زمان تولد جنین اثر می گذارد و تأثیر هر یک از عوامل در شخصیت طفل غیر قابل انکار می باشد و به دو دسته عوامل مربوط به دوران حاملگی و عوامل مربوط به دوران زایمان تفکیک می شود .
( همان منبع ) عوامل مربوط به دوران حاملگی عبارتند از : سن مادر ، سوء تغذیه ، تأثیر داروهای شیمیایی ، تأثیر الکل و مواد مخدر ، بیماری های مادر در دوران بارداری ، حالات هیجانی و عاطفی مادر و تأثیر تشعشعات رادیو اکتیو .
( همان منبع ) آیا امکان دارد انسان به طور ذاتی و بالفطره بزهکار باشد ؟
گروهی از متخصصان که بر روی الگوهای جرم و بزهکاری تحقیق می نمایند ، تأثیرات عوامل زیستی و فیزیولوژیکی را مد نظر قرار داده و عده ای نیز تأثیرات احساسی ، اجتماعی و محیطی را در نظر می گیرند و در مقایسه با یکدیگر به این نتیجه می رسند که عوامل اجتماعی ، روانی و محیطی بسی مؤثرتر از سایر عوامل در بروز بزهکاری است .
( ناسازگاری و بزهکاری در کودکان ) لومبرسو با تکیه بر تأثیرات زیستی و محیطی ادعا دارد که برخی از بزهکاران ، بالفطره مجرم و متمایل به انجام بزهکاری هستند و از این رو برای نخستین بار عبارت «جرم بالفطره و ذاتی» (Criminal Born) را وارد بحث جرم شناسی نمود .
وی ادعا می کند که در بدن کودکان بزهکار ، نقصی به نام استیگماتا (Stigmata) وجود دارد که آنان را ناخواسته با سمت بزهکاری سوق می دهد .
( همان منبع ) از دیرباز بر روی این موضوع بحثهای زیادی شده است و غالب اندیشمندان و جرم شناسان قدیمی بر این باورند که عامل زیستی یا بیولوژیکی در ارتکاب کودکان به جرم دخالت دارد .
فاکتورها و عوامل بیولوژیکی و فیزیولوژیکی مورد ادعا در بروز جرایم با پیشرفت علم و بالاخص با مشخص شدن قوانین وراثتی که از سوی مندل (84-1822) مطرح گردید بیش از پیش ذهن مدعیان به تأثیرات زیستی و وراثتی را در بروز جرایم و بزهکاری در کودکان را مشغول داشت .
( همان منبع ) عوامل وراثتی در واقع آثاری هستند که از هسته اسپرماتوزوئید پدر و هسته تخم مادر که به نام زیگوتا معروف بوده و به شکل سلول واحد باردار شده است ، با برگیری خصوصیات کروموزوم آن از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد .
هر کدام از ما انسانها علاوه بر داشتن یک سری خصوصیات منحصر به فرد ، حامل برخی از آثار و خصوصیات وراثتی نیز هستیم .
این خصوصیات به صورت ژنهای وراثتی شناخته شده و با توسعه و رشد بدن در تمامی سلولهای بدن جای یافته و تا پایان عمر با انسان به حیات و توسعه خود ادامه می دهند .
به عبارتی روشن تر ، انسان به ناخواسته از طریق مجموعه ای از آثار و خصوصیات وراثتی که گریز و رهایی از آنها اجتناب ناپذیر است ، تا پایان عمر کنار آمده و آن را می توان به عنوان بخشی از سرنوشت غیر قابل تغییر انسان تلقی نمود .
این ویژگی ها به قدری در سرنوشت انسان مؤثرند که می توانند رفتارها ، عملکرد ، نوع دیدگاه ، فکر و کنش و واکنش های فرد را به صورت مثبت و یا منفی در آینده شکل دهند .
( همان منبع ) به طور کلی در شناخت علل رفتار غیر عادی و عصبی روانی چگونگی شخصیت انسان و عواملی که در سازندگی آن موثرند ، مورد توجه قرار می گیرد .
این عوامل به دو دسته مشخص تقسیم می شوند که عبارتند از : عوامل محیطی عوامل فردی 1- عوامل داخلی یا فردی ( مهیا ساز ) 2- عوامل خارجی ( آشکار ساز ) به طور دقیقتر ، این عوامل و خصوصیات را می توان به شکل نمودار فوق فرض کرد .
همچنین بیماریها و اختلالات رفتاری را در دایره دیگری در میان آن تصویر نمود .
با تفکیک دو قسمت تحتانی و فوقانی نمودار بزرگتر ، قسمت فوقانی ، فاکتورهای خارجی و محیطی را نشان می دهد و قسمت تحتانی ، فاکتورهای داخلی و فردی را نشان می دهد .
( روانشناسی و روانپزشکی کیفری ) 1- عوامل داخلی ( فردی ) : عوامل داخلی که شامل قسمت تحتانی نمودار فوق است ، گر چه دو قسمت جداگانه ندارد ، ولی از دو گروه عوامل مخلوط تشکیل یافته که عبارتند از عوامل ژنتیکی ( ارثی ) و عوامل سرشتی .
نقش ارث در علل رفتار غیر عادی و نابهنجاری های روانی : فرهنگ لیزه وراثت را چنین تعریف می کند : «شرایطی که باعث می شود حالات جسمانی و نفسانی از پدر و مادر به اولاد انتقال یابد ، وراثت نام دارد .» به نظر ریبو وراثت قانونی از حیات شناسی است که تمام موجودات زنده در پرتو آن در اعقاب خود تکرار می شوند .
( همان منبع ) به عقیده دکتر آذرم ، مقصود از توارث بررسی شباهت های موجود بین خویشان و نزدیکان مخصوصاً والدین و فرزندان است .
هر فردی از طریق سلولهای تناسلی نر و ماده ( اسپرماتوزوئید و اوول ) با پدر و مادر خود مربوط است و هیچ رابطه مستقیم دیگری بین آنها موجود نیست ، به طوری که می توان گفت شباهت یا مجموعه خواصی که از پدر و مادر به فرزندان داده می شود توسط همین سلولها انتقال می یابد .
( همان منبع ) به طور کلی هر موجود زنده از نظر ساختمان عمومی ، شباهت زیادی به پدر و مادر خود دارد و به علاوه خیلی از خواص ظاهر و فیزیولوژیکی مشترک بین افراد مختلف یک گونه یا یک نژاد دیده می شود .
مثلاً شباهتهایی در بزرگی یا کوچکی هیکل ، رنگ پوست بدن یا رنگ مو ، مقاومت در برابر برخی بیماریها و حساسیت در مقابل بعضی دیگر در افراد مختلف یک گونه دیده می شود .
شباهت ممکن است حتی بیش از این باشد و در خواص کوچکتری مانند رنگ چشم ، مجعد یا صاف بودن مو و غیره هم مشاهده شود .
اغلب می توان از روی شباهت ظاهری ارتباط خانوادگی دو نفر را تشخیص داد .
( همان منبع ) مطالعات وسیعی برای پی بردن به چگونگی انتقال بیماری ها از نسلی به نسل دیگر انجام شده است .
به خصوص با پیشرفت صنعت و اختراع میکروسکوپ های قوی و شناخت بهتر و دقیقتر ژنها .
متخصصین هر روزه بیشتر متوجه تظاهرات مسائل ارثی در افراد شده اند ، به طوری که یک رشته تخصصی به نام «ژنتیک» به رشته های مختلف علوم افزوده شده است .
( همان منبع ) اصول ژنتیک و چگونگی انتقال خصوصیات ارثی برای مدتی طوری نظر دانشمندان را به خود معطوف داشت که در اثبات اصول ژنتیک و تأثیر ارث ، چون هر مسئله تازه کشف شده دیگر عده ای از دانشمندان و محققین به افراط رفتند ، به حدی که همه بیماری های روانی و رفتارهای غیر عادی را به عامل ارث نسبت می دادند ولی اکنون با وجود اینکه نقش اساسی ارث در بعضی از اختلالت رفتاری به خوبی شناخته شده ، دانشمندان «ارث» را فقط یکی از عوامل متعدد بیماریهای روانی و اختلالات رفتاری می دانند .
( همان منبع ) قبل از بررسی مسئله ارث و اثرات آن لازم است کروموزوم ، ژن ، فتوتیپ ، ژنو تیپ ، ژن غالب و ژن مغلوب را بشناسیم .
کروموزوم : در هسته هر سلول انسان 23 جفت کروموزوم وجود دارد که از دو نوع تشکیل شده اند ، یکی کروموزوم های معمولی که از نظر شکل به هم شبیه هستند و خصوصیات جسمانی فرد را می سازند ، به نام کروموزوم های جسمانی یا آتازوم (Auto some or Soma) و دیگر کروموزومهایی که شکلشان بر حسب نر یا ماده بودن موجود فرق می کند و به کروموزوم جنسی موسوم اند که دخالت آنها در تعیین جنسیت جنین ، توسط دانشمندی به نام مک کلینک در سال 1901 به اثبات رسید .
( همان منبع ) کروموزوم : در هسته هر سلول انسان 23 جفت کروموزوم وجود دارد که از دو نوع تشکیل شده اند ، یکی کروموزوم های معمولی که از نظر شکل به هم شبیه هستند و خصوصیات جسمانی فرد را می سازند ، به نام کروموزوم های جسمانی یا آتازوم (Auto some or Soma) و دیگر کروموزومهایی که شکلشان بر حسب نر یا ماده بودن موجود فرق می کند و به کروموزوم جنسی موسوم اند که دخالت آنها در تعیین جنسیت جنین ، توسط دانشمندی به نام مک کلینک در سال 1901 به اثبات رسید .
( همان منبع ) کروموزومهای جسمانی جفت جفت و کاملاً شبیه به هم در کنار یکدیگر قرار گرفته اند و به شکل طناب کوتاهی هستند که ژنها در طول آن قرار دارند ، به طوری که امروزه هر جفت کروموزوم را با شماره ای که به آنها داده اند ، می شناسند .
مثلاً کروموزومهای 21 یا 23 ( بر حسب شماره گذاری دنور ) .
( همان منبع ) لازم به یادآوری است که سلولهای جنسی ، اسپرم و اوول که از پدر و مادر می آیند ، هر کدام دارای نصف تعداد کروموزوم هستند و وقتی لقاح انجام شد و سلول جدید به وجود آمد ، تعداد کل کروموزومهای سلول جدید ، 23 جفت می شود ، یعنی مرد دارای 22 جفت کروموزوم جسمی و یک جفت کروموزوم جنسی است که کروموزوم های جنسی مرد از دو نوع X و Y است که جمعاً 46 کروموزوم می شود .
( همان منبع ) پس اسپرم مرد دو نوع است نصف آنها با 22 کروموزوم جسمی و یک کروموزوم جنسی (X) ، و نصف دیگر با 22 کروموزوم جسمی و یک کروموزوم جنسی (Y) .
همچنین زن دارای 22 جفت کروموزوم جسمی و یک جفت کروموزوم مخصوص سلولهای جنسی است که کروموزومهای جنسی زن هر دو از نوع X است که جمعاً 46 کروموزوم (XX+44) می شود .
( همان منبع ) کیفیت و چگونگی قرار گرفتن و مخلوط شدن کروموزومهای جنسی X و Y است که خصوصیات جنس جنین را تعیین می کنند .
یعنی اگر دو تخم X زن با X مرد کنار هم قرار گیرند ، جنین ماده و اگر X با Y مرد کنار هم قرار گیرند ، جنین نر خواهد شد .
( همان منبع ) بسیاری از بیماریها به علت اختلال در چگونگی تقسیم شدن یا در کنار هم قرار گرفتن و یا تغییر در تعداد کل این کروموزومها به وجود می آیند که اگر این تغییرات در کروموزومهای جسمی اتفاق افتد ، ایجاد بیماری های جسمی ، مانند سندرم دان یا منگولیسم (Downs Syndrum or Mongolism) می کند که از انواع نقیصه های عقلی است و اگر این تغییر در کروموزومهای جنسی به وجود آید در مردها سبب سندرم کلین بیلتر (Syndrum Clinebilter ) می شود که در آن صورت در مرد به جای یک X و یک Y ، دو X و یک Y (44XXY) یعنی جمعا 47 کروموزوم مشاهده می شود و در زنها سبب سندرم ترنر (Turner) می شود .
در زن بیمار به جای دو X ، فقط یک X (44X) یعنی جمعاً 45 کروموزوم وجود دارد که هر کدام از این دو بیماری دارای خصوصیات آسیب شناسی مخصوص به خود می باشد .
( همان منبع ) گر چه بدان گونه که گفته شد ویژگی های افراد از طریق توارث از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود ، ولی به هیچ وجه نمی توان منکر اثر محیط در تظاهرات خصوصیات ارثی شد .
در این باره به خصوص در مسائل پسیکوپاتی و بزهکاری نوجوانان مطالعات دقیقی شده و این نتیجه حاصل آمده که اگر بتوانیم محیط کودک را که درای ژن معیوب است عوض کنیم و شرایط خانوادگی ، تحصیلی و تعلیم و تربیت و همچنین محل سکونت مناسبتری را برای او فراهم کنیم ، بدون شک تظاهرات شخصیتی دیگری غیر از خصوصیات ارثی خود خواهد داشت .
( همان منبع ) البته در این باره عقاید مختلف است .
گروهی از صاحب نظران معتقدند که ارث و محیط به طور تساوی بر یکدیگر اثر دارند .
عده ای اثر محیط را از اثر ارث بیشتر می دانند و گروهی اثر ارث را .
آنها ثابت کرده اند که هوش یک پدیده ارثی است و محیط اثر کمی در میزان آن دارد و یا اینکه رشد شخصیت بر اثر عوامل محیطی است و عوامل ارثی در شکل بخشیدن به شخصیت اثر کمتری دارد .
( همان منبع ) گروه اول معتقدند بیماری های روانی و رفتارهای غیر عادی ، بیشتر به علت عوامل ارثی است و گروه دوم ، رفتارهای غیر عادی و بیماری روانی را بیشتر به سبب عوامل محیطی می دانند ولی هیچکدام هنوز نتوانسته اند به طور کامل و علمی نظریاتشان را ثابت کنند .
در روانپزشکی عملی ، در مورد شناخت علل رفتارهای غیر عادی این اصل مسلم شده که محیط وارث به طور دایم و مساوی بر هم اثر دارند و نتیجه این تداخل است که خصوصیات فرد را ظاهر می کند .( همان منبع ) کروموزوم اضافی : برای اولین بار در سال 1955 رابطه بین کروموزوم اضافی و رفتار غیر عادی و گرایش به اعمال ضد اجتماعی توسط پاتریشیا ژاکوب شناخته شد .
این محقق روی زندانیان یکی از زندانهای انگلستان مطالعه نمود و متوجه شد که چهار درصد زندانیان دارای یک کروموزوم اضافی می باشند که این عده گرایشهای پرخاشگری و حالات غیر عادی دارند .
این شناخت ، مطالعات دامنه دارتری را از طرف دیگر دانشمندان در پی داشت و نتیجه آن شد که رابطه کروموزوم اضافی و رفتار غیر عادی در سال 1966 به اثبات رسید .
( همان منبع ) با قبول این رابطه بود که دانیل هوگون قاتل زن فاسد در پاریس و ریچارد اسپک قاتل 8 پرستار در شیکاگو از مجازات مرگ نجات پیدا کردند ، زیرا در مطالعات کروموزومی آنها ثابت شد که یک کروموزوم اضافی دارند .
هنگام محاکمه دانیل هوگون ، رئیس دادگاه از استاد ژنتیک سوال می کند که آیا واقعاً وجود کروموزوم اضافی نزد متهم باعث کشیده شدن او به سوی جنایت بوده است ؟
آیا باید پذیرفت که ناراحتی بیولوژیکی در ارتکاب عمل او دخالت داشته است ؟
دکتر لوژون در پاسخ دادگاه می گوید : «این یک واقعیت است که دارنده کروموزوم عادی یک بیمار است .» دکتر لوژون می افزاید : «در بین بزهکاران سه تا چهار درصد گرفتار این عارضه می باشند .
در حالیکه در کل جمعیت این نسبت به یک تا دو در هزار می رسد و این کروموزوم اضافی در مجرمان ، ده تا چهل مرتبه بیشتر از افراد عادی است .
و اگر چه هنوز کاملاً مشخص نشده که این کروموزوم چگونه روی شخصیت افراد اثر می گذارد ، اما احتمال می رود ، شکوفا شدن خصوصیات آن بستگی به عوامل مستعد کننده محیطی داشته باشد .» ( همان منبع ) به علاوه با تحقیقاتی که به عملآمد معلوم شده که یکی از اثرات شوم کروموزوم اضافی ، ایجاد اختلال در قوای عقلانی و هوش است ، به طوری که بهره هوشی این بیماران بین هفتاد تا هشتاد می باشد .
( همان منبع ) تربیت نا اهل را چون گردگان بر گنبد است یا زمین شوره سنبل بر نیارد ، در آن تخم عمل ضایع مگردان .
سعدی نیز مردد بوده گاه ارث و سرشت را بر محیط و تربیت ارجح می دانست و گاه بر عکس : پسر نوح با بدان بنشست ، خاندان نبوتش گم شد .
سگ اصحاب کهف روزی چند ، پی نیکان گرفت و مردم شد .
یا : گلی خوش بوی در حمام روزی ...
( گلستان سعدی ) 2- ژن : ژن عامل اصلی انتقال ارث می باشد و معمولاً اگر موتاسیون صورت نگیرد ، بدون هیچ تغییری ژنها از یک نسل به نسل دیگر انتقال می یابند .
موتاسیون باعث تغییراتی در ژنها می شود که ممکن است خود به خود یا به علت اثرات شیمیایی ، اثر اشعه و یا عوامل فیزیکی به وقوع پیوندد .
ژنها در طول کروموزومها جفت جفت قرار گرفته اند و هر کدام از آنها کار انتقال یکی از خصوصیات ارثی را بر عهده دارند .
( مثل ژن رنگ پوست ، ژن قد و ...
) ژن هر فرد گر چه مشخص است و حامل یک خصوصیت خاص می باشد ، اما تظاهر هر یک از آنها بستگی مستقیم به عوامل محیطی دارد .
( روانشناسی و روانپزشکی کیفری ) 3- فنوتیپ : تظاهرات کلیه خصوصیات ارثی در فرد را فنوتیپ گویند .
یعنی آنچه که به وسیله آن فرد شناخته می شود ( مثل رنگ سیاه پوست ، چشم آبی و ...
) .
( همان منبع ) 4- ژنوتیپ : آن دسته از خصوصیات ارثی هر فرد را که امکان تظاهر یا عدم تظاهرشان می رود ، ژنوتیپ گویند .
مثلاً حمل ژن کوررنگی در مادران بدون اینکه خودشان مبتلا به آن باشند .
عقیده کلی بر این است که برای تظاهر ژنوتیپ انسانی به صورت فنوتیپ ، وجود عوامل محیط مناسب بسیار لازم است .
یعنی ژنوتیپ فرد با اثرات محیط سبب تظاهرات فنوتیپ وی می شود .
( همان منبع ) 5- ژن غالب ، ژن مغلوب : ژن غالب ژنی است که تمام خصوصیت های ارثی خود را در فرد نمایش می دهد ( مثل ژن رنگ سیاه ) .
ژن مغلوب ژنی است که به تنهایی نمی تواندخصوصیات ارثی را تظاهر نماید ( مثل : ژن رنگ آبی چشم ) .
( همان منبع ) حال اگر یک ژن غالب و یک ژن مغلوب در کنار هم قرار گیرند ، خصوصیات ژن غالب تظاهر می کند .
یک ژن غالب در کنار یک ژن غالب دیگر خصوصیات خود را شدیداً تظاهر می دهند ، ژن مغلوب در کنار یک ژن دیگر خصوصیات خود را نشان می دهند که در حالت اول خصوصیات ژن مغلوب نیز در فرد حفظ می شود و ممکن است در چند نسل بعدی به طریقی خصوصیات خود را تظاهر دهد .
( همان منبع ) عوامل خارجی ( آشکار ساز ) به دو قسمت عوامل جسمانی و استرسهای روانی ، اجتماعی تقسیم می شوند .
عوامل جسمانی عبارتند از عفونتها ، به خصوص عفونتهای مغزی ، مسمومیتها ، ضربه های مغزی ، تغذیه بد و اکسیژن غیر کافی که از بدو تولد در نتیجه پیش آمدن حوادث مختلف به نسبت شدت و ضعفی که دارند ، موجب رفتارهای غیر عادی شدید و یا خفیف می شوند .
( همان منبع ) اجتماع آدمی و در هر جا و در هر شرایط برخوردها و رویدادهای بسیار در پیش دارد .
از محیط خانواده که مهمترین واحد اجتماعی است تا محیط مدرسه و داشنگاه ، اماکن مذهبی ، تفریحی ، کوچه و بازار و ...
( همان منبع ) این آدم نیازمند زندگی اجتماعی به ناهمسانی خواستها و گرایشها و تفاوتهای جسمانی و روانی ، برخوردهای متضاد دارد .
حاصل برخوردهای فرد با مسائل اجتماعی که به طور طبیعی در هر اجتماعی وجود دارد ، او را به تحرک و جنبش با رفتاری عادی فرا می خواند .
اما چون مسائل روانی و اجتماعی برخواسته از محیط خانه و دیگر محیطهای اجتماعی ، با ساختمان شخصیت فرد ناهمگونی کند ، وی را به رفتارهایی غیر عادی وا می دارد .
( همان منبع ) خصوصیات رفتارهای بزه کارانه وراثتی در انسان : اندیشمندانی که بر روی واژه و مفهوم «بزهکاری یا جرم ذاتی» تاکید داشته و از آن دفاع می نمایند ، بر این عیقده هستند که کودکان بزهکار حتی اقدام به بزهکاری را از اجداد خود و یا پدر و مادرشان اخذ کرده و یا به ارث برده اند .
آنان بر این عقیده هستند که احتمال زیادی وجود دارد که عمل ارتکاب به جرم و داشتن روحیه در این خصوص نه تنها از پدر بزرگ و یا مادر بزرگ که از پدران آنها نیز به ارث رسیده و در گروه دوم یا سوم ( نوه یا نتیجه ) خودش را ظاهر سازد .
بر طبق ادعای آنان ، کودکانی که دچار این نوع حالات و خصوصیات ژنتیکی هستند ، به عنوان کودکانی بر شمرده می شوند که از نظر روحیه اجتماعی و یا داشتن احساس اجتماعی محروم می باشند .
این نوع کودکان هر چند تلاش می نمایند که خصوصیات ذاتی و ژنتیکی خود را کتمان نمایند ، ولی با اتفاق و ترکیب خصوصیات پاتولوژیک بدنی و ذهنی به سهولت ماهیت خویش را در برابر متخصصان امر ظاهر می سازند .
( بزهکاری نوجوانان و نظریه های انحراف اجتماعی ) بورت در حین تحقیقات و فعالیت های آزمایشی خود به این نتیجه رسیده است که کودک گر چه برخی از خصوصیات ژنتیکی را از والدین و یا اجداد خویش به ارث می برد و آنها را به نوعی در جامعه ، در سنین مختلف و یا تحت شرایطی آشکار می سازد ، ولی عمل به بزهکاری و ارتکاب به جرم رفتاری است که نمی توان آن را در زمره خصوصیات ژنتیکی به حساب آورد .
بلکه این محیط ، شرایط موجود در آن ، اطرافیان ، تربیت و پرورش ، القائات و عواملی از این قبیل است که کودک را به سوی بزهکاری سوق می دهد .
البته ناگفته پیداست که خصوصیات ژنتیکی نیز او را در ارتکاب به جرم ، ساعی تر و جسورتر میسازد و عمل خلاف را در ذهنش کار ساده ای متجلی می نماید .
او در پی این ادعا تحقیقاتی را پیرامون کودکان بزهکار و دارای خصوصیات وراثتی به عمل آورد و با بررسی های متقن و محکم ابراز داشت که کودکان بزهکار وراثتی ، به چهار گروه متفاوت تقسیم می گردند که در آنها تأثیرات وراثتی عاملی در تسریع ارتکاب به جرم کودکان می باشند .
او خصوصیات رفتارهای بزهکارانه وراثتی را به شرح ذیل تقسیم بندی نموده است : الف) عوامل فیزیولوژیکی باعث می شود تأثیرات سوء وراثتی در کودک ایجاد نموده و او را در ارتکاب به جرم یاری نموده و عملش را تسریع بخشد .
این عوامل را می توان به انواع بیماری های شایع مانند : اپیلپسی ، سل ، روماتیسم ، هیپر تروئید و امثال آنها اطلاق کرد .
با بررسی های بعمل آمده از کودکان بزهکار مشخص شده است که از هر صد خانواده حدود 53 موردشان ، شاهد کودکانی هستند که دارای بیماری های یاد شده بوده و آمادگی لازم را برای ارتکاب به جرم دارند .
یعنی می توان گفت که 53 درصد از کودکان بزهکار قربانی خصوصیات فیزیولوژیکی والدین و منسوبین خود هستند .
( همان منبع ) ب) خصوصیات روانی و یا ذهنی وراثتی ، یکی دیگر از عوامل ژنتیکی است که بر کودک تأثیر می گذارد .
عقب ماندگی ذهنی ، فقدان بهره هوشی مناسب و یا بی استعدادی از ذکاوت و کارهای ذهنی ، یکی از خصوصیاتی است که از طریق ژن به کودک منتقل می گردد و می توان او را در ارتکاب به جرم یاری دهد و کودک به دلیل نداشتن بهره هوشی مناسب و عدم درک عقوقبت کاری که انجام می دهد ، ناخواسته مرتکب عمل خلاف اجتماعی گردد .
در بررسی های بعمل آمده مشخص گردیده که از هر صد خانواده ، حدود 35 موردشان شاهد کودکان بزهکاری بوده اند که عملشان تابع همین خصوصیت ژنتیکی بوده است و به عبارتی می توان گفت که 35 درصد از کودکان بزهکار قربانی ویژگی های ژنتیکی روانی ، ذهنی می باشند .
( همان منبع ) ج) عدم تعادل خصوصیات مزاجی ، رفتارهای آشکار ولی نا خواسته ، رفتارهای احساسی و عصبی ، ناهنجاری های رفتاری و روحی نیز یکی دیگر از خصوصیات روحی ، روانی انسانهاست که می تواند به صورت ژنتیکی به فرزند انتقال یابد .
در تحقیقات انجام شده معلوم گردیده که میزان قربانیان 42 درصد بوده که به دلیل ویژگی عصبی ، روانی دچار بزهکاری شده اند .
( همان منبع ) د) خودکشی ، اعتیاد به الکل ، ناتوانی و ضعف در روابط جنسی ، استفاده از زور و شدت عمل ، رفتارهای ظالمانه و بی رحمانه ، از جمله نمادهای عیان در کودکان بزهکار می باشد که هم جنبه روانی ، روحی داشته و هم ریشه فیزیولوژیکی دارد .
در بررسی های بعمل آمده محرز شده است که حدود 46 درصد از کودکان بزهکار دارای همین خصوصیات رفتاری ، ذهنی بوده و به عنوان خطرناکترین کودکان بزهکار به حساب می آیند و در جرگه کودکان پسیکوپاتیک قرار دارند .
این نوع کودکان از نظر میزان ارتکاب به جرایم از درصد بسیار بالایی برخوردار بوده و در میان صد کودک از این گروه حدود 146 مورد عمل خلاف و بزهکاری در یک مقطع زمانی دیده شده است.
به عبارتی میزان ارتکاب به جرم و تکرار آن در میان این گروه از کودکان بسیار بیشتر از سایر کودکان است .
( همان منبع ) با توجه به دلایل و گروه بندی های انجام گرفته ، مشخص می شود که خصوصیات وراثتی تا چه حدودی بر عمل ارتکاب به جرم کودکان تأثیر دارد .
البته بدیهی است که تمامی این ویژگیها منجر به ارتکاب به بزهکاری و یا جرم در کودکان شود و ذکر مبحث ویژگی های فیزیولوژیکی و یا روانی ، ذهنی ، بدین معنا نیست که تمامی کودکان دارای این نوع ویژگی های وراثتی مطلقاً و حتماً بزهکار بوده و یا خواهند بود .
بلکه ذکر چنین ویژگی هایی می تواند والدین را به بروز احتمال خطر محتاط تر سازد .
زیرا همان گونه که گفته شد ، چنین خصوصیاتی می توان کودک را در گرایش و تمایل به عمل بزهکارانه و خلاف مستعدتر سازد .
اما در صورت تربیت درست و ایجاد شرایط مناسب برای رشد کودک و گذر از مرحله بحران ( بلوغ ) می توان به کودکان خود در آینده امیدوار شد و اطمینان یافت .
( همان منبع ) مسلم است که در کنار تمامی این خصوصیات ، وجود والدینی با ویژگی اخلاقی ضعیف و عدم وجود قید و بندهای منطبق با ارزشهای اجتماعی و همچنین رفتار های ناشایست و رهبری غلط و الگو ساز منفی رفتارها و مناسبات والدین با یکدیگر در برابر کودک در محیط خانه ، می تواند از عوامل دیگری در گرایش و تمایل کودکان به بزهکاری و ارتکاب به جرم باشد .
از این رو احترام و ارج نهادن به آنچه که جامعه به آن پای بند است و به عنوان ارزش های اجتماعی منطقی ، نه سنتی از آن یاد می کند ، می تواند برای کودک الگوی رفتاری و عملکردی به شمار آید .
کودک در این حالت در خواهد یافت که مدل و جدول امتیاز بندی خاصی در برابرش قرار دارد و بدون شک و تردید ، کارهایی را بر خواهد گزید که منطبق با آن جدول بوده و خود را مقید به کسب امتیاز خواهد کرد .
زمانی که پدر یا مادری در محیط خانه با یکدیگر با احترام و ارزش نهادن به افکار و رفتار یکدیگر به زندگی مشترکشان بپردازند و هر کسی بر حسب توانایی و مسئولیتی که دارد ، ایفای نقش و وظیفه نماید ، کودک نیز همان فرهنگ را از درون خانواده دریافته و به تدریج در جامعه کلان و بزرگ انسانی ، یعنی اجتماع ، خواهد توانست مسئولیت خویش را در یابد و به وظیفه اش آن گونه که لازم و شایسته است عمل نماید .
هر گونه ضعف اخلاقی و یا عقب ماندگی ذهنی والدین نیز عاملی در تشدید بحران روحی ، روانی و رفتاری در کودک به شمار می روند .
( همان منبع ) همان گونه که ابتدای امر نیز بدان اشاره شد ، جرم و یا بزهکاری پدیده وراثتی نیست که از نسلی به نسل دیگر منتقل گردد ، بلکه خصویات دیگر جسمی و روحی وراثتی در فرد است که او را در ارتکاب به جرم و بزهکاری یاری می دهد .
در این میان به فرض خصوصیات مساعد برای ارتکاب به جرم در فرد وجود داشته باشد ، اما مادامی که پدر یا مادر از نظر رفتار ها و گفتار های ذهنی و عملی ، الگویی در عادی بودن خلاف از خود نشان ندهند و یا قوانین رایج را نادیده نیانگارند ، بسیار بعید می نماید که کودک بتواند خود را در مسیر بزهکاری قرار دهد .
اما چنانچه کودکی دارای ویژگیهای روحی و جسمی و وراثتی برای کمک به گرایش و تمایل وی به سمت و سوی انحرافات باشد ، از طرفی والدین نیز به مقیدات قانونی و اجتماعی و عرفی پایبند نباشند ، یقیناً در تربیت کودک بسیار ناتوان شده و یا دانسته فرزندشان را در مسیر گمراهی قرار خواهند داد .
در این صورت کودک به یهولت به سمت خلاف حرکت کرده و در این میان به جای متهم کردن کودک ، ابتدا باید والدین و محیطی که آنها برایش تهیه کرده اند ، تربیتی را که در نظر گرفته اند و شرایط که در آن کودکشان را پرورانده اند ، نفرین فرستاد و مجازات قائل شد .
( همان منبع ) چه تلخ است که امروزه بسیاری از جوامع انسانی با کودکانی از این دست مواجه هستند و متاسفانه قدرت و توانایی مجازات عوامل سوق دهنده کودکان به گمراهی در دست صاحبان ابزارهای کنترل اجتماعی وجود ندارد.
اما جای خوشوقتی است که لااقل جوامع پیشرفته در شرایط کنونی اماکن و انجمنهایی را تأسیس کرده اند که چنین خانواده هایی را با حکم و رأی دادگاههای ذیصلاح فاقد تربیت و پرورش کودکان دانسته و فرزندان بی گناه چنین خانواده های بی مسئولیتی را از گرداب مخوف رهایی داده و نجات می دهند و در انجمنها و مؤسسات خیریه و پرورش کودکان رشد داده و تربیت می نمایند و جلوی بسیاری از بحران های اجتماعی را می گیرند .
البته همین قضیه باید در تمامی کشورها اعمال شود و باز باید اعتراف کنیم که غالب و درصد بسیاری از کودکان محبوس در زندان ها ، از جمله بی گناهانی هستند که توسط والدین و عملکرد بی مسئولانه آنها در ورطه انحراف سقوط کرده اند و می توان با ریشه یابی ناملایمات روحی و روانی و رفع انگلهای فیزیکی ، آنان را در کانونهای اصلاح و تربیت به جامعه باز گرداند که سرمایه های ارزشمند انسانی به حساب می آیند .
( همان منبع )