مقدمه : به نام خدایی که گل را آفرید و از گل انسان را آفرید و از انسان یک بنده ی مؤمن آفرید به نام خدایی که آفریدگار همه چیز در این جهان نامتناهی است .
به نام خدا چرا نهاد خانواده قداست دارد ؟
برای پاسخ به این سئوال باید به نقش آن در رشد و کمال انسان توجه کرد .
آدمی برای این آفریده شد که مسیر ‹‹ شدن ›› را به تدریج بپیمایید در وجود خود را با سجایای اخلاقی بیاراید و به مقام خلیفه الهی نزدیک گردد .
نهاد مقدس خانواده برای رساندن انسان به این مقصود می تواند نقش مؤثری ایفا کند .
نخستین تأثیر آرامش روانی و عاطفی در اثر تأمین نیازهاست وقتی مردی همسری بر می گزیند گویی نصف خود را می یابد .
بازوجیت ، آدمی کامل می شود و باید برای کسب کمالات تلاش کند .
این دو نفر وقتی با هم سخن می گویند و این گفت و گو با عشق و علاقه حمایت می شود ، هیچ آهنگی در عالم به زیبایی آهنگ کلمات یک زوج علاقه مند به یک دیگر نخواهد بود وقتی این دو با یک دیگر هم درسی می کنند نیرو و انرژی می گیرند و قادرند بر مشکلات بیرون از خانه فایق آیند .
دومین تأثیر خانواده در تربیت فرزندان و انسان سازی تجلی پیدا می کند .
نخستین قابلیت ها در خانواده شکل می گیرد و زیر بنایی ترین گرایش ها در کودک و نوجوان از طریق رفتار پدر و مادر ایجاد می شود .
اگر این قاعده را بپذیریم که در هر چیز مبنا و اساس تعیین کننده است ، می توانیم بپذیریم که در عرصه ی تربیت نیز زیر بناها و مبناها تا آخر عمر به رفتار فرد جهت می دهد .
سعادتمندترین انسانها کسانی هستند که از لغت وجود والدین خوب برخوردار می باشند .
سومین نقش و تأثیر خانواده در ارتباط با جامعه و بیرون از خانواده معنا پیدا می کند .
نهاد خانواده ، جزئی از کل نظام اجتماعی است .
قاعدتا سلامت و استحکام جامعه به مقدار زیادی به سلامت و استحکام خانواده وابسته است .
اگر خانواده ها وضع مطلوبی داشته باشند و کارکرد تربیتی مناسب از خود بروز و ظهور دهند ، انسان های مفید و کار آمد به وجود می آید و به کار آمدی و سلامت جامعه افزوده می شود .
بنابراین قراست خانواده با نقش تربیتی این نهاد ، رابطه ی مستقیم دارد و هر خانواده ای بخواهد قداست و ارزش واقعی خود را حفظ کند باید نقش تربیتی خود را به خوبی ایفا نماید .
معنای تربیت کلمه ی تربیت از یک ریشه کلمه ی ربایر بو گرفته شده است و معنای آن عبارت از نشأت و رشد است .
معنای دیگر عبارت از پاک سخن ( ساختن ) است .
تربیت از ماده ربایربو آمده که معنای آن زیادتی و نمو است .
روی این اساس تربیت به معنای رشد و نمو دادن خواهد بود .
پس مربی کسی است که در پرتو تربیت کردن متربی را به رشد و زیادتی در می آورد و به عبارت دیگر او را ارزشمند می سازد .
بدیهی است که این رشد و زیادتی در پرتو ایجاد دگرگونی هایی است که مربی در او بوجود می آورد .
هر قدر این دگرگونی ها عمیق تر و اساسی تر باشد این تحولات ارزشمندتر و پربهاتر خواهد بود .
از نظر کلاسیک ممکن است در هر دوره زمانی دگرگونی شامل تحولات مرحله ای بوده و دوره های دیگر شامل مرحله ای عمیق تر بوده باشد .
از اینجا به خوبی آشکار می شود که کلمه تربیت با کلمه تزکیه مترادف می باشد .
زیرا تزکیه همان معنایی را دارا می باشد که تربیت نیز دارای آن معنا و مفهوم می باشد .
تربیت یعنی بر انگیختن استعدادها و قوای گوناگون انسان و پرورش آن که باید با کوشش و مساعی خود متربی نیز توأم گردد .
تا به منتهای کمال نسبی خود ، به میزان طاقت و توانایی ، نائل شود .
این استعدادها و قوای مختلف و کیفیت کاربرد آنها در سایه ی اعمال منظم و سازمان یافته ی متربی تحت نظارت مربی و پرورشکار ، به شکوفایی و رشد میرسد خانواده و نقش مهم آن در تربیت : خانواده مقدس ترین و مهمترین نهاد و بخش عظیمی از دنیای اجتماعی کودک است .
معنا و مفهوم خانواده را می توان از نظر کودک و نوجوان این چنین بیان کرد : خانه و خانواده مکانی است که کودک با تمامی تجربه های دیگر لحظه های اجتماعی و زندگی خود بدان باز می گردد .
آسایشگاهی است که در آنجا همه ی افتخارات و موفقیت هایش را به نمایش می گذارد .
در آنجا او به دنبال مداوا و مرهمی برای تألمات ، شکست ها و زخم های وارد بر خود می گردد تا آلام خود را تسکین بخشد .
به بیان دیگر خانه برای کودک مکانی است که او تجربه های اجتماعی روزانه ی خود را باشتاب به درونش می آورد تا آن تجربه را مورد ارزیابی قرار دهد به خاطر آن ستایش و تحسین و تشویق شود و یا آن را به بوته ی فراموشی بسپارد و فقط به عنوان یک تجربه از آن درس بیاموزد .
از دیدگاه نوجوانان یک خانواده ی خوب و سالم دارای ویژگی های زیر می باشد : 1 .
کودک در آن مورد پذیرش و کانون عشق و توجه باشد .
2 .
نسبت به پدر و مادر احساس تعلق و وابستگی کند و خود بخشی بسیار مهم از شبکه ی خانوادگی را تشکیل دهد .
3 .
از آزادی متناسب با سن و نیازهای خود در چارچوب ضوابط اخلاقی و تربیتی برخوردار باشد .
4 .
به او مسئولیت هایی متناسب با توانایی هایش داده شود .
5 .
افکارش و نظراتش را با والدین خود در میان بگذارد .
6 .
پدر و مادرش الگوی عملی برای تمام چیزهایی باشند که فرزندانشان از آنها انتظار دارند و .
.
چگونگی رفتار با فرزندان : میزان علاقه و توجهی که والدین به فرزندانشان دارند پذیرش واقعی خوانده می شود .
پدران و مادرانی که فرزندان خود را مورد پذیرش قرار می دهند نسبت به کودک ، عاطفی ، تأیید کننده و گرم هستند و فرزند خود را آنگونه که هست درک می کنند .
برعکس والدینی که طرد کننده هستند با فرزند خود رفتاری سرد دارند و نسبت به نیازهای او بی تفاوت و ناآگاهند و حساسیتی در تأمین نیازهای آنها ندارند .
پرورش اجتماعی فرزندان : کودک امروز عضو رسمی از اجتماع فردای ماست .
ضرورت های حیات اجتماعی ایجاب می کند که آدمی از مسائل و ضوابط مربوط آگاه باشد و از آن نیکو سرد در آورد و این والدین کودکند که او را با چنین ضوابط و مقرراتی آشنا می سازند .
خانواده موظف است از سویی فرد را به عنوان عضوی از جامعه بپروراند و از سوی دیگر انسانی مستقل با شخصیتی متمایز و جدای از دیگران تربیت کند .
تربیت خانواده باید زمینه ی ورود طفل را به زندگی اجتماعی فراهم کند .
در سازندگی اجتماعی فرزند ضروری است ، آداب و معاشرت و نوع روابطی را که لازم است فرد با دیگران برقرار نماید ، مقررات زندگی اجتماعی ، همکاری ، احترام ، انسانیت و فهم و پذیرش مسئولیت اجتماعی را به کودک بیاموزند .
والدین کودک را ضروری است که در ضمن عمل و رفتار خود نوع موضع گیری هایی را که لازم است در برابر گروه های مختلف انجام دهد را به کودک بیاموزند ، به او تفهیم کنند که همرنگ شدن با جماعت در همه ی موارد زیبنده نیست ، گاهی ضروری است که در برابر جریانات بایستد و به مخالفت و مقابله با ناروایی نمایی که در حال جریان است بپردازد .
در تربیت اجتماعی روش والدین از نظر الگو بودن بسیار مهم است .
بخصوص از آن بابت که بدانیم طبع کودک آماده پرخاشگری و ستیزه جویی است و با دیدن آن در برابر والدین تجلی می کند .
رشد اجتماعی کودکان : اساس اجتماعی شدن کودکان و نوجوانان در سنین پی ریزی می شود .
هر چقدر که تماس های اجتماعی کودک در این دوران زیادتر و لذت بخش تر باشد کودک در ارتباطات اجتماعی آینده موفق تر خواهد بود .
در مقابل کودکانی که در این دوره از تمایلات اجتماعی محدود برخوردارند و وقت بیشتری را با اشیاء سپری می کنند در آینده احتمالا روابط اجتماعی موفقی نخواهند داشت .
کودکانی که در دوره ی طفولیت به شدت گریه می کنند بعدأ تمایل به پرخاشگری پیدا می کنند و مشکلات رفتاری دیگری از خود بروز می دهند و در مقابل کودکانی که در طفولیت صمیمی و شاد بودند همانطور که بزرگتر می شوند سازگاری اجتماعی بهتری پیدا می کنند .
رفتار اجتماعی : کودکان دارای رفتار اجتماعی و غیر اجتماعی یکسانی هستند که عبارتند از : تقلید : کودک در این دوره به راحتی با همسالان خود همانند سازی می کند .
رقابت : میل به برتری جستن و انجام بهتر کارها از 4 سالگی آغاز می شود .
همکاری : در پایان 3 سالگی بازی های گروهی که مستلزم همکاری کودکان دیگر است شروع می شود .
همدردی : احساس همدردی که توجه به احساسات و عواطف دیگران است و از 4 سالگی به طور نامنظم در کودک دیده می شود .
پذیرش اجتماعی : همان طور که دوره ی خردسالی به پایان خود نزدیک می شود برای کودک تأیید همسالان همانند تأیید بزرگسالان اهمیت پیدا می کند .
بخشندگی و سخاوت : کودک به تدریج در این دوره یاد می گیرد که کودکان دیگر را در اموال خود شریک بسازد .
بخشندگی و سخاوت به تدریج در این دوره جای خود پسندی را می گیرد .
رفتار غیر اجتماعی : منفی گرایی یا مقاومت : بین سنین 3 و 4 سالگی به اوج خود می رسد و سپس کاهش می یابد .
پرخاشگری : بین سنین 3 و 4 سالگی پرخاشگری کودک افزایش پیدا می کند و سپس کاهش می یابد .
رفتار آمرانه : کودک از 3 سالگی در رفتار خود حالت آمرانه پیدا می کند و به دیگران فرمان می دهد .
خود پسندی : هر چند روابط اجتماعی کودک گسترده تر می شود خود پسندی کودک محدود می شود و بر عکس هر چه روابط او محدودتر می شود خودپسندی او بیشتر می شود .
در تربیت اجتماعی به کودک چه بیاموزیم ؟
1 .
آگاهی به آداب معاشرت 2 .
پذیرش مسئولیت های اجتماعی 3 .
نحوه ی شرکت در مجامع 4 .
عدم افراط و تفریط در رابطه با دیگران 5 .
خوشرویی و خوش رفتاری .
تزکیه ی نفس و .
نیازهای کودک برای شکل گیری شخصیت در اجتماع نیاز کودک به معاشرت با همسان : کودک در خانواده نیازمند فردی است که مانند او رفتار کند و همچون او بیندیشد و مانند او خواسته و نیاز داشته باشد به همین دلیل وجود 2 فرزند در خانواده ضروری است .
تجربه نشان داده است که کودکان واحد رفتاری نابهنجار و نامتعادل دارند در چنین مواقعی والدین باید کودک شوند و بخش بیشتر اوقات خود را با کودک خود صرف کنند ، به زبان حرف بزند و به زبان او داستان بگویند و بازی کنند .
نیاز کودک به بازی و نقش آن در اجتماع : از ضروریات زندگی و رشد کودک بازی است که در سایه ی آن طفل با اخلاقیات اجتماع و آداب و رسوم و معاشرت ها ، قوانین و مقررات اجتماعی ، سنت ها و .
آشنا می شود .
او می فهمد که زندگی همیشه موفقیت نیست ، بلکه گاهی هم شکست هست .
نیاز به استقلال : کودک از 15 ماهگی می خواهد مستقل باشد و خودش کارهایش را انجام دهد .
مادام که رعایت استقلال او زیان نداشته باشد دادن استقلال به کودک حق اوست اما نه این که او را به خود واگذار کنیم که خود را آزاد مطلق بپندارد .
نیاز به خود نمایی : طفل می خواهد همانند بزرگسالان در محافل و در نزد حضار خودی نشان دهد و لیاقت ها و شگفتی های خود را نشان دهد و به همین سبب والدین باید در هر جمعیتی او را به حساب آورند .
خودنمایی کودک تاحدودی که موجب بروز شخصیت وی شود و او را چنان که هست معرفی کند خوبست ولی اگر از اندازه گذشت به صورت یک عیب اخلاقی در کودک ظهور می کند که باید از آن جلوگیری نمود .
نیاز به حمایت : فرزند ما در مواجهه با مسائل و دشواریها احساس ناتوانی می کند .
بر اثر عدم تجربه در زندگی گمان نمی کند که بهتر است دست به امر جدیدی نزند و به همین سبب حمایت والدین و ابراز همدردی با وی امری ضروری است .
نیاز به تقدیر و تحسین : جهت تأمین نیازهای عاطفی ، کودک احتیاج به تحسین و ستایش دارد .
این امر موجب بشاش و شاد شدن روحیه ی کودک می شود .
کودکان ممکن است اعمالی را انجام دهند که نمی دانند درست است یا خطا و تشویق نشان می دهد که کار او قابل تحسین و خوب است نه اینکه تشویق رشوه ای باشد که فرزند وظایف خود را انجام دهد ، بلکه باید به گونه ای باشد که او درک کند هرکس که کار خوبی انجام دهد شایسته ی تقریر است .
نیاز به انضباط : انضباط یک شیوه ی مهم برای آموزش رفتار اخلاقی به کودک می باشد .
انضباط کمک می کند که او بفهمد که چه رفتاری درست و چه رفتاری نادرست است .
در هر انضباطی سه عنصر مهم وجود دارد : 1 .
قوانین و اصولی که به عنوان راهنما و هادی کودک برای رفتار مناسب و مورد قبول باشد .
تنبیه ؛ که برای تخلف خود سرانه ی کودک از قوانین است .
تشویق و پاداش ؛ که در مقابل رفتار مناسب کودک به وی عرضه می شود .
انس دینی : نخستین مرحله ی تربیت دینی ، انس دینی است .
کودکی که در سالهای نخست زندگی با قرآن و نماز خواندن پدر و مادر آشنا می شود و در سه یا چهار سالگی در کنار آنان جانمازی پهن می کند و به تقلید از آنان ، قیام ، رکوع و سجده و رکوع کرد و سلام نماز را داد و شما دستش را به گرمی فشردید ، پیشانی اش را بوسیدید و لبخند رضایت بخشی در صورت او شکوفا شد ، به یادش می ماند که هر موقع این حرکات را انجام داده ، از شما یک پاداش درونی و رضایت بخش دریافت کرده است .
هر زمان با شما به مسجد آمد و شما مراعات کردید که به او سخت نگذرد و راحت و خوشحال باشد و ماندن خارج از حوصله ی او نباشد ، این مراعات ها و ظرافت ها او را کم کم به نوعی وابستگی دینی گرایش خواهد داد که پایه ی آن انس و الفت با دین است .
ما در روانشناسی به این پدیده ‹‹ Conditioning ›› یا شرطی کردن می گوییم ، به این صورت که اگر دو امر در مجاورت یکدیگر قرار بگیرد و با حضور یکی دیگری هم حضور پیدا کند ، کودک کم کم بین اینها پیوندی برقرار می کند که به آن ‹‹ پیوند شرطی ›› گفته می شود .
کودک در سالهای بعد که زندگی مستقلی را دنبال می کند ، هر وقت به یاد می آورد که وقتی نماز می خواند سیمای شما شاد می شد و او را تشویق می کردید ، در او شوق و علاقه به دین ایجاد می شود .
نخستین مرحله ی تربیت دینی ، انس دینی است .
عادت دینی : وقتی کاری را بارها و بارها تکرار کردیم ، این عمل در شخصیت ما نفوذ می کند و استوار و پایدار می شود ، مثل عادت به نظم ، سحر خیزی ، مسئولیت پذیری یا هر عادت دیگر .
از خصوصیات مهم دوره ی کودکی و دبستان ، عادت پذیری است .
اگر شما در این سالها همت کنید و عادت ارزشمندی را در فرزند یا شاگردتان پدید بیاورید ، در سالهای بعد نیازی به صرف آن همه نیرو و هزینه نخواهد بود .
در سن دبستانی عادت دینی بهتر جایگزین می شود .
مثلا با همت و مساعدت شما به کودکان اجازه ی نماز خواندن در مسجد می دهند ؛ در حالی که هنوز نماز بر آنان واجب نیست ، به آنجا می آیند و نماز می خوانند و به این ترتیب نوعی عادت و استمرار بر عمل در آنان پدید می آید .
ما باید بچه ها را به خواندن نماز اول وقت عادت دهیم و به آنان بیاموزیم که صبح ها قدری زودتر بیدار و آماده ی نماز شوند .
همچنین باید تلاش کنیم قرآن را در حد ظرفیت خود و براساس جاذبه هایی که ما برایشان ایجاد می کنیم حفظ کنند .
حفظ آیات قرآن و سوره های کوتاه آن در سالهای بعد در زندگی او تأثیر مثبتی دارد .
وقتی فرزندانمان به سن تکلیف رسیدند ، باید مسائل شرعی و تکلیفی را برایشان بیان کنیم .
معرفت دینی : مرحله ی سوم ، معرفت و تفکر دینی است .
کودکی که در سالهای پیش دبستانی و دبستانی با آداب دینی انس پیدا می کند و عادت دینی در او پدید می آید .
باید در سالهای راهنمایی معرفت دینی پیدا کند در این مرحله شما باید از طریق دلیل و استدلال و نیز تعقل و تحلیل مسائل دینی با ذهن آماده و مستعد او ارتباط برقرار سازید و با او صحبت کنید .
از نظر ساختار ذهنی ، سن 13 سالگی دوره ی رشد مفاهیم ذهنی و غیر ملموس است .
یعنی تفکر می تواند به درجه ای برسد که انسان در غیاب اشیا هم درباره ی آنها فکر کند در حالی که در سالهای قبل از دوره ی راهنمایی ، رشد و تفکر انتزاعی حاصل نشده است پس ما می توانیم در دوره ی راهنمایی با آمادگی بیشتری از معرفت دینی و اندیشه ی دینی صحبت کنیم و به پرسش هایی که نوجوانان راجع به دین دارند ، پاسخ بگوییم و استنباط ، فهم ، آگاهی و ادراک آنان را در این مرحله بالا ببریم .
از مسئولیت هایی که باید در سالهای قبل از دوره ی راهنمایی به آن بیندیشیم ، این است که وظایف سن بلوغ و تکلیف دختران نوجوان را به آنان بیاموزیم .
در سالهای راهنمایی به بعد بچه ها کم کم از چرایی مسائل سوال می کنند و می خواهند علت و حکمت مسائل را بدانند .
کودک تا به حال نماز خوانده است و اکنون هم می خواند ، اما حالا می خواهد بداند که این نماز چه اثری بر شخصیت او دارد و در نزد خداوند چه پاداشی دارد و اصولا چرا باید نماز بخواند ؟
او می خواهد راجع به صفات خداوند درک درستی داشته باشد .
شما شاید اندیشه ی او را در این جهت هدایت کنید و از نمونه ها و شواهدی مستدل و روشن در بحثتان بهره بگیرید .
اگر مربیان به ادبیات غنی دینی و ملی مان مانند : سخنان پیامبر ‹‹ ص ›› ، اصحاب بزرگوار و بزرگان دین ، اشعار ارزشمند شاعران نیز به داستان هایی که در فرهنگ ملی و اسلامی وجود دارد مسلط باشند ، می توانند در معرفت دینی جذابیت ایجاد کنند .
وقتی شما مناسب و بجا از اشعار خوب و زنده و با روح ، از حکایت ها ، ضرب المثل ها ، داستان ها ، خاطرات و موضوع های تاریخی یاد می کنید ، بحث تان شیرین تر می شود و جذابیت و گیرایی آن بالا می رود .
عمل به آموخته های دینی : مرحله ی چهارم ، عمل به آموزه های دینی است .
اگر در گام سوم معرفت دینی ایجاد شد ، گام چهارم اجرایی است ، یعنی تمام تار و پود وجود او ، نگاه او توجه او و سخن او همه و همه جنبه ی شخصیت بارز دینی پیدا کند و دین در وجود او کاملا متجلی و متبلور شود .
اینکه گفته اند دوستی برگزین که دیدن او تو را به یاد خدا بیندازد ، به همین علت است .
یعنی شما حتی وقتی به چهره اش نگاه می کنید به یاد خدا می افتید .
خود جوشی دینی : مرحله ی پنجم ، خود جوشی دینی است .
یعنی وقتی شخصیت او از نظر دینی کاملا شکل گرفت ، در این مرحله از یک نیروی خود جوش استفاده می کند و به دنبال عشق برتر حرکت می کند .
او دیگر سری شوریده دارد و به دنبال گمشده ای به نام عشق برتر است عشق برتر عشق خدایی و الهی است .
اگر به عشق برتر رسید ، دیگر به سادگی تحت تأثیر جاذبه های نفسانی و دنیایی قرار نمی گیرد .
حال هر کدام از ما باید ببینیم که حاصل تربیت ما در کدام مرحله قرار می گیرد .
آیا تنها در حد انتقال یک تفکر دینی هستیم ، یعنی در مرحله سوم هستیم و قبلا انس و عادت پدید آمده است تا معرفت ایجاد کنیم ؟
ولی باید بدانیم بین کسی که علم دارد و کسی که به علم خود عمل می کند ، تفاوت بسیار است .
اگر از کسی که علم و معرفت دینی دارد امتحان بگیرید ، ممکن است نمره بیست هم بگیرد .
اما او چقدر عامل به دین است ؟
چقدر به این مطلب یقین دارد ؟
تفاوت علم و یقین کجاست ؟
تفاوت علم و یقین ، تفاوتی است بین مرحله ی سوم و چهارم .
پدران و مادران ارجمند و مربیان عزیز !
تلاش شما نباید تنها معرفت دینی باشد ، بلکه باید فردی تربیت کنید که عامل به دین باشد .
فرزندی که از زیر دست شما بیرون می آید و بعد به جامعه گام می گذارد ، نباید طعمه ی دام های شیطان قرار گیرد و خود را ببازد .
اگر او تنها دارای علم دینی باشد ممکن است لغزش پیدا کند ، اما اگر شکل و هیأت دینی داشته باشد می تواند مقاومت کند و اگر خودجوشی دینی داشته باشد ، تسخیر ناپذیر خواهد بود .
ب .
نیازهای جوانان نوجوانان پنج نیاز یا پنج خصوصیت مهم دارند که شما جریان ارزشمندش را به طور یقین در کار خواهید دید .
هویت جویی : نخستین نیاز نوجوانان ، هویت جویی است که نیازی عمیق و پیچیده است .
در حقیقت نوجوان در این سالها می پرسد من کیستم ؟
چه هویت و شخصیتی دارم ؟
این پرسشی است که گاهی وجودش را به درد می آورد .
این کیستی شناسی و هویت جویی در خانواده به او داده نمی شود و احتمالا در جامعه نیز همین طور ، حتی در خانواده حرکاتی در مقابل این هویت جویی انجام می شود و او را از هویتش تهی می کند .
یکی از اهداف دشمنان دین همین از هویت خالی کردن نسل جوان و نوجوان است .
کدام جوان و نوجوان تحت تأثیر دام های شیاطین قرار می گیرد ؟
بدیهی است کسی که از هویت خالی شده و نمی داند ‹‹ تاریخش چیست ؟
›› ، ‹‹ ریشه اش در کدام فرهنگ و کدام باور است ؟
›› و ‹‹ خودش کیست و در چه نقطه ای قرار گرفته است ؟
›› ، دچار بحرانی ژرف و تاریک خواهد شد و به هر نغمه ای دل خواهد سپرد .
نوجوان باید هویت و فرهنگ خود را بشناسد و سنت ها و باورهای خویش را دریابد .
از این رو باید سعی کنیم در لا به لای آیات الهی و صفحات کتاب ، این هویت ارزشمند را به او بشناسانیم .
به او یاد بدهیم که اگر عزت اسلامی را به دست آوردی ، ذلت را هرگز نخواهی پذیرفت .
نیاز به امنیت و آرامش روحی : نوجوانان به خاطر ورود به دوره ی نوجوانی و بلوغ ، قدری اضطراب دارند .
ما برای نسل نوجوانی که هم در جامعه ای پر اضطراب زندگی می کند و هم به خاطر ورود به دوره ی نوجوانی ، اضطراب بخشی از زندگی اش شده است ، چه پیامی داریم ؟
پیام ما این است : ‹‹ الا بذکر الله تطمئن القلوب ›› یعنی تو به آرامش و امنیت نیاز داری و این آرامش و امنیت تنها در پناه یاد و ذکر پروردگار حاصل می شود .
یکی از اینها تلقین ذکر خدا در هنگام خواب است .
شایسته است جوانان ما بیاموزند که پیوسته با وضو باشند و هر شب آیه از قرآن بخوانند و بعد بخوابند .
به او بگوییم که هنگام شب ، مخاطب فرشتگان هستی و فرشتگان به بالین تو می آیند .
در حدیث است که هنگام شب ، فرشتگان به بالین نوجوانان و جوانان می آیند و ندا می دهند : ‹‹ ای نوجوانان و ای جوانان !
‹‹ جدوا و اجتهدوا ›› ؛ یعنی ‹‹ برخیزید و همت کنید و برای سعادت و خوشبختی آینده قدم بردارید ›› .
ای که دستت می رسد کاری بکن پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار شخصی از یکی از بزرگان دین پرسید که : می خواهم آرامش دل داشته باشم ، چه کنم ؟
گفت : با قرآن انس داشته باش ، انس با ذکر خدا کم کم حلاوت آن را در دل او ایجاد می کند .
مردان موحد و زنان مؤمن هرگز در زندگی خود از اضطراب رنج نبرده اند .
اگر انسان به این درجه برسد ، نه تنها خودش آرامش دارد ، بلکه وجودش منبع آرامش برای دیگران خواهد بود .
وقتی بچه ها به شخصیت و رفتار شما می نگرند ، باید آرامش بگیرند و اضطراب و پریشانی هایشان تسکین بیابد.
نیاز به فلسفه ی زیست ارضا کننده : نیاز سوم فرزندان ما نیاز به فلسفه ی زیست ارضا کننده است .
فرزند ما می خواهد دریابد که چرا باید زندگی کرد ؟
و مقصود از این آمد و شد چیست ؟
این پرسش مهمی است .
ما باید یک بینش توحیدی معنی دار و هدف دار به او بدهیم ، زیرا وقتی هدف زندگی روشن باشد او رنج ها را راحت تر می پذیرد .
بشر زمانی زندگی خودش را با رنج تطبیق می دهد که بداند چرا رنج پذیرفتن حلاوت دارد ، چرا که می داند در راه خشنودی او رنج می کشد و مقاماتش بالا و بالاتر می رود ؛ اما اگر معنا و هدف زندگی برای او روشن نشد ، خیلی ساده خلع سلاح می شود و در برابر رخدادهای کوچک زانو می زند .
مربیان ارجمند : در خلال صحبت ها و مباحث خود از هدف های خوب یک انسان مؤمن صحبت کنید .
از جمله ی هدف ها این است که خودت را پاک نگهداری ؛ به درجه ی ‹‹انما یخشی الله من عباده العلماء ›› بررسی ؛ در راه خدا تلاش و پیکار کنی که ‹‹ فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما ›› و اینکه به مرحله ی انسان کامل برسی به آنان بگویید اگر مال دنیا از دست رفت بگذار برود ، اما اگر ایمانتان از دست رفت ، نماز صحبتان را اقامه نکردید ، دوست خوب و باتقوایتان از دست رفت آن روز باید غصه بخورید .
نیاز به تقویت نظارت اخلاقی : یکی از بحران هایی که جامعه ی امروز بشری از آن رنج می برد ، کاهش نظارت های اخلاقی است .
خانواده ها و نهادهای اجتماعی در دنیا نظارتی بر اخلاق ندارند .
ما نیز نظارت اخلاقی را در خانواده ها قدری کاهش یافته می بینیم و لذا وظیفه ی ما سنگین تر می شود .
شاید در قرآن بیش از دویست مورد ضرب المثل ، داستان و حکایت داشته باشیم .
برای آنکه ذهن متربی جذب و آماده شود ، چقدر خوب است که شما حقیقتی را در قالب مثال بیان کنید و با این روش ها ، نظارت اخلاقی را در وجود او تعمیق کنید .
نیاز هم دلی و هم زبانی : کودکان در دوره ی نوجوانی حرف هایی برای گفتن دارند .
آنان مطالبی دارند که نمی توانند با خانواده در میان بگذارند ؛ زیرا خانواده جذبشان نمی کند و تلاش نمی کند که سخن آنان را بفهمد .
او پرسش های بغرنجی دارد و می خواهد راجع به این سن ، دوره ی زندگی اش ، آینده اش ، کامیابی و ناکامی اش ، روابطش با خانواده ، برادر و خواهر و از این قبیل پرسش های اساسی و بنیادی را مطرح کند ، اما نمی داند آنها را با چه کسی مطرح کند ؟
نوجوانان ما در موارد بسیاری مظلوم اند ؛ چون بعضی خانواده ها برای کودکان خود شخصیت و ارزش قایل نیستند که بخواهند حرف دلشان را بشنوند ، اما شما بایستی حرف دلشان را بشنوید و آنان را راهنمایی کنید .
گاه نوجوانی خودش را ناامید و در حال سکوت و فرو ریختن می بیند و شما را تنها کسی می داند که می تواند حرف خود را به او بزند و همین مسأله او را در زندگی حفظ می کند .
اگر پایگاه عاطفی داشته باشد ، افسرده نمی شود و به فکر خودکشی نمی افتد ؛ ولی اگر شما را هم نداشت دیگر چه کسی را باید داشته باشد ؟
‹‹ تخلیه ی روانی ›› در روان شناسی یک فن درمانی است .
وقتی او قدری برای شما حرف زد و عقده ی دلش را باز کرد از درون تشفی پیدا می کند .
در پایان حدیثی از قول رسول گرامی اسلام (ص) بیان می کنیم که فرمودند : ‹‹ ای علی ، سوگند به خدایی که جان من در دست اوست ، اگر به دست تو یک انسان به هدایت و نور معرفت دست یافت ، ارزش آن از هر آنچه که آفتاب بر آن بتابد بالاتر و برتر است ›› .
خوشا به حال شما که نسلی را تربیت می کنید که متولیان فرهنگ دینی ، فرهنگ معنوی و نجات بخش همه ی انسانها هستند .
فهرست منابع : 1 .
ملکی ، حسن : تهران ( انتشارات انجمن اولیا و مربیان ، 1382 ، 130 ص ؛ شماره انتشار 166 ) ، چاپ اول : پاییز 1382- نام کتاب : خانواده و تربیت دینی 2 .
مظاهری- حسین : سازمان تبلیغات اسلامی ویژه قم- با همکاری معاونت فرهنگی- چاپ اول ، تهران- تابستان 1367 ، نام کتاب : ( تربیت فرزند از نظر اسلام ) 3 .
خانواده و تربیت کودک ، قائمی- علی ، تهران- چاپ اول ، زمستان 1381 4 .
روانشناسی تربیتی ، نوری ، رضا- مرادی ، علیرضا- تهران چاپ دوم ، پاییز 1381 5 .
تربیت کودک از دیدگاه اسلام ، بهشتی ، احمد ، تهران چاپ اول : تابستان 1382